آیا دموکراسی حکومت عامه است یا قضاوت عامه یا....؟
پوپر این سخن را که بالاخره (چه کسی باید حکومت کند؟) در چند مورد[1] از قول افلاطون به میان آورده و به سختی رد و بر این نکته پافشاری می کند که باید دید چگونه می توان راحت تر از دست یک رژیم دیکتاتوری رها شد.[2] بر همین اساس، او مشروعیت، (یعنی مقبولیت مردمی در اندیشه های غربی)، را برای یک حکومت کافی نمی داند.[3] به نظر او، چون دموکراسی به طور واقعی حکومت مردم نیست و تک تک مردم می دانند که خود حکومت نمی کنند[4] مردم سالاری احساس کاذبی است که انسان ها در آن نوعی فریبکاری و حیله می بینند. پس دموکراسی را مترادف با حکومت مردمی قرار دادن بسیار خطرناک است؛ در نتیجه، بهترین تعریف برای دموکراسی آن است که بگوییم: بهترین وسیله ی خلع قدرت است.[5] شگفت آور این که، پوپر میان قضاوت عامه و حکومت عامه تفاوت فاحش قایل و معتقد است که روز انتخابات روز مشروعیت بخشیدن به نظام جدید نیست! بلکه روز قضاوت در مورد حکومت پیشین است.[6] او می گوید: من حتی با این پیشنهاد نفرت انگیز برخورد کرده ام که به هر شهروند اجازه داده شود که در هر موردی بلافاصله رأی بدهد.[7] بنابراین، پوپر به ظاهر حکومت عامه را می پذیرد، در حالی که با قضاوت عامه در مورد حکومت جدید به شدت مخالف است؛ لکن حل این معما آسان نیست که چگونه ممکن است جدایی این دو از همدیگر اتفاق بیفتد، با این که قوه ی قضاییه، در ضمن حکومت و یکی از پایه های آن است! روشن است که عکس این قضیه ممکن بود؛ یعنی این که مردم به قضاوت بنشینند، لکن حاکم نباشند. شگفت انگیزتر این که، پوپر نظام لیبرال دموکراسی آمریکا را به شدت می ستاید، لکن به سختی بر دموکراسی آتن در یونان باستان می تازد که به جزیره ی دلوس حمله کرد و تمامی مردان آن جا را کشت؟![8] به جاست که بپرسیم: (مگر آمریکای امروز چنین جنایت هایی را مترکب نمی شود؟!) گذشته از آثار پرحجم نویسنده ی مزبور در این زمینه، اثر دیگری نیز وجود دارد که باید به آن اشاره شود. این اثر بسیار موجز و مختصر که شاید یگانه اثری باشد که با استفاده از روش علمی، تحلیلی و تاریخی درباره ی یکی از پیچیده ترین و مهم ترین مفاهیم سیاسی به بحث پرداخته،[9] کتابthe real democracy از مک فرسون است که در سال 1971 در لندن به چاپ رسیده، لکن پیش از آن در قالب گفتارهایی در رادیو کانادا (ژانویه و فوریه 1965) پخش گردیده[10] و از سال 1369 به بعد نیز چند بار به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده است. شاید بتوان بزرگ ترین ویژگی مک فرسون را در این کتاب، بی پرده گویی او دانست. وی زیر عنوان (افسانه ی به حداکثر رسانیدن)،[11]دموکراسی و لیبرالیسم را دو پدیده ی جداناشدنی می داند. هم چنین بازار و سرمایه را لازمه ی آن دانسته، در خصوص برابری، رقابت، آزادی و این گونه موارد و شاخصه های دموکراسی بحث های روشنی دارد که به برخی اشاره می کنیم. او هدف نهایی دموکراسی را ظاهراً برابری می داند که برای رسیدن به آن باید آزادی را قربانی کرد؛ در نتیجه، پیوسته آزادی با خود در تضاد است.[12] به نظر او مفهوم لیبرال - دموکراسی که بر آزادی های کنونی جامعه ی مبتنی بر بازار و هم چنین آزادی های سیاسی نظام احزاب رقابت آمیز تأکید دارد، دچار تناقض دیگری است. آزادی جامعه ی مبتنی بر بازار، لزوماً شامل داشتن آزادی برای تملک ثروت است. آزادیِ تملک، اصل اساسی چنین جامعه ای است؛ زیرا انگیزه ی ثروت اندوزی راز پیشرفت و حرکت جامعه ی سرمایه داری است. آزادی تملک در جامعه ی مبتنی بر بازار، آن چنان ضروری است که در درجه بندی ارزش ها دارای اولویت ویژه ای است؛ ولی این آزادی با خود در تضاد است....[13] پی نوشتها: [1]. همان، ص 136 و 119. [2]. همان، ص 117. [3]. همان. [4]. همان. [5]. همان، ص 139. [6]. همان. [7]. همان. [8]. همان، ص 120. [9]. سی. بی. مک فرسون، جهان حقیقی دموکراسی، مقدمه ی مترجم. [10]. همان، ص 1. [11]. همان، ص 89. [12]. همان، ص 115. [13]. همان. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
عنوان سوال:

آیا دموکراسی حکومت عامه است یا قضاوت عامه یا....؟


پاسخ:

پوپر این سخن را که بالاخره (چه کسی باید حکومت کند؟) در چند مورد[1] از قول افلاطون به میان آورده و به سختی رد و بر این نکته پافشاری می کند که باید دید چگونه می توان راحت تر از دست یک رژیم دیکتاتوری رها شد.[2] بر همین اساس، او مشروعیت، (یعنی مقبولیت مردمی در اندیشه های غربی)، را برای یک حکومت کافی نمی داند.[3] به نظر او، چون دموکراسی به طور واقعی حکومت مردم نیست و تک تک مردم می دانند که خود حکومت نمی کنند[4] مردم سالاری احساس کاذبی است که انسان ها در آن نوعی فریبکاری و حیله می بینند. پس دموکراسی را مترادف با حکومت مردمی قرار دادن بسیار خطرناک است؛ در نتیجه، بهترین تعریف برای دموکراسی آن است که بگوییم: بهترین وسیله ی خلع قدرت است.[5]
شگفت آور این که، پوپر میان قضاوت عامه و حکومت عامه تفاوت فاحش قایل و معتقد است که روز انتخابات روز مشروعیت بخشیدن به نظام جدید نیست! بلکه روز قضاوت در مورد حکومت پیشین است.[6] او می گوید:
من حتی با این پیشنهاد نفرت انگیز برخورد کرده ام که به هر شهروند اجازه داده شود که در هر موردی بلافاصله رأی بدهد.[7]
بنابراین، پوپر به ظاهر حکومت عامه را می پذیرد، در حالی که با قضاوت عامه در مورد حکومت جدید به شدت مخالف است؛ لکن حل این معما آسان نیست که چگونه ممکن است جدایی این دو از همدیگر اتفاق بیفتد، با این که قوه ی قضاییه، در ضمن حکومت و یکی از پایه های آن است! روشن است که عکس این قضیه ممکن بود؛ یعنی این که مردم به قضاوت بنشینند، لکن حاکم نباشند.
شگفت انگیزتر این که، پوپر نظام لیبرال دموکراسی آمریکا را به شدت می ستاید، لکن به سختی بر دموکراسی آتن در یونان باستان می تازد که به جزیره ی دلوس حمله کرد و تمامی مردان آن جا را کشت؟![8] به جاست که بپرسیم: (مگر آمریکای امروز چنین جنایت هایی را مترکب نمی شود؟!)
گذشته از آثار پرحجم نویسنده ی مزبور در این زمینه، اثر دیگری نیز وجود دارد که باید به آن اشاره شود.
این اثر بسیار موجز و مختصر که شاید یگانه اثری باشد که با استفاده از روش علمی، تحلیلی و تاریخی درباره ی یکی از پیچیده ترین و مهم ترین مفاهیم سیاسی به بحث پرداخته،[9] کتابthe real democracy از مک فرسون است که در سال 1971 در لندن به چاپ رسیده، لکن پیش از آن در قالب گفتارهایی در رادیو کانادا (ژانویه و فوریه 1965) پخش گردیده[10] و از سال 1369 به بعد نیز چند بار به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده است.
شاید بتوان بزرگ ترین ویژگی مک فرسون را در این کتاب، بی پرده گویی او دانست. وی زیر عنوان (افسانه ی به حداکثر رسانیدن)،[11]دموکراسی و لیبرالیسم را دو پدیده ی جداناشدنی می داند. هم چنین بازار و سرمایه را لازمه ی آن دانسته، در خصوص برابری، رقابت، آزادی و این گونه موارد و شاخصه های دموکراسی بحث های روشنی دارد که به برخی اشاره می کنیم. او هدف نهایی دموکراسی را ظاهراً برابری می داند که برای رسیدن به آن باید آزادی را قربانی کرد؛ در نتیجه، پیوسته آزادی با خود در تضاد است.[12]
به نظر او مفهوم لیبرال - دموکراسی که بر آزادی های کنونی جامعه ی مبتنی بر بازار و هم چنین آزادی های سیاسی نظام احزاب رقابت آمیز تأکید دارد، دچار تناقض دیگری است. آزادی جامعه ی مبتنی بر بازار، لزوماً شامل داشتن آزادی برای تملک ثروت است. آزادیِ تملک، اصل اساسی چنین جامعه ای است؛ زیرا انگیزه ی ثروت اندوزی راز پیشرفت و حرکت جامعه ی سرمایه داری است. آزادی تملک در جامعه ی مبتنی بر بازار، آن چنان ضروری است که در درجه بندی ارزش ها دارای اولویت ویژه ای است؛ ولی این آزادی با خود در تضاد است....[13]
پی نوشتها:
[1]. همان، ص 136 و 119.
[2]. همان، ص 117.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. همان، ص 139.
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 120.
[9]. سی. بی. مک فرسون، جهان حقیقی دموکراسی، مقدمه ی مترجم.
[10]. همان، ص 1.
[11]. همان، ص 89.
[12]. همان، ص 115.
[13]. همان.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین