1 (اِفتاء) معنایش این است که فقیه جامع الشرایط، مرجع مردم است و این سِمَت را دین به او داده ‌است که او به جای امام معصوم (سلاماللهعلیه) بنشیند. فقیه جامع الشرایط نه تنها در مسائلی که تا کنون ‌طرح شده و به صورت کتابهای فقهی رائج مانند جواهر در آمده جوابگوست، بلکه مسائلی که سابقه ‌نداشته، احکامی که مربوط به فضا و دریا و کشتیها و زیردریاییها و نظام آنهاست و قبلا ً سابقه نداشته ‌است؛ مثل اینکه قبله آنها چگونه است؟ کیفیت استقبال و نماز و روزه و معاملات آنها چگونه است؟ وضعیت ‌انواع و اقسام ماهیهای دریا چگونه است؟ اگر فلسهای ماهیهای فلسدار خودبخود بریزید، حکمش ‌چیست؟ نماز و وضو و دیگر احکام، در کرات آسمانی چگونه باید صورت بگیرد؟ شؤون و شقوق بانکداری و بیمه ‌و کشتیرانی و فروش خون و پیوند اعضاء از حیّ به حیّ، از میت به حیّ، از زن به مرد، از مرد به زن، و…، ‌کالبدشکافی، و دهها و بلکه صدها مسأله جدید و مستحدثه دیگر چگونهاند؟ آیا کار بر روی این امور، نیازمند ‌کارشناسی و تخصص و دانشگاه و وزارتخانه و بودجه و تشکیلات ندارد؟ آیا فقیه جامع الشرایط که دارای ‌سمت افتاء است، بدون تشکیلات اجتماعی میتواند به تنهایی به این امور بپردازد و درباره همه آنها رأی صادر ‌کند؟ ‌2 اگر کسی گفت ما قبول داریم که فقیه جامع شرایط، سمت قضاء را در عصر غیبت دارد و از سوی خداوند به ‌صورت مع الواسطه به جای ولی عصر (عج) به منازعات رسیدگی میکند و حکم میدهد، از او باید سؤال کرد ‌که آیا در عصر ما، میشود قضاء به دست فقیه مذکور باشد و حکومت به دست او نباشد؟ قضاء بدون قانون ‌امکان ندارد و قانون، از دامداریِ رمه در دامنه کوه تا کشاورزی دشت، و از جریان هوایی هواپیماها تا جریان ‌زیردریاییها در عمق اقیانوسها را شامل میشود و باید پاسخگو باشد. شکایتها در زمان حاضر، فقط ‌شکایت زید و عمرو در مسأله پارچهفروشی و خرید و فروش گوسفند و مانند این امور نیست. اگر داعیه دین ‌اسلام جهانی بودن اوست و برای جهانیان پیام دارد و میتواند تا پایان دنیا مشکلات جوامع را حل کند، باید در ‌همه زمینهها قانون داشته باشد؛ باید دهها کتاب و قانون داشته باشد؛ باید مجلس قانونگذاری داشته باشد؛ ‌انتخاب کارشناسانی برای تقنین داشته باشد؛ مشارکت مردم داشته باشد. آیا میشود فقیه جامع الشرایط ‌سمت قضاء را داشته باشد و حکم بکند، ولی آنچه در جامعه توسط حکومت پیاده میشود، قوانین شرقی و ‌غربیِ غیر اسلامی باشد؟ آیا درست است که مردم مسلمان بر اساس قوانین گرفته شده از غیر مسلمین ‌عمل کنند؟ عمل به قانون طاغوت و تحاکم به طاغوت: ”یریدون أن یتحاکموا إلی الطاغوت“(1) حرام نیست؟ بنابراین، لازمه سمت افتاء و قضاء برای فقیه، اوّلا ً داشتن قوانین مدوّن در همه زمینههاست که نیازمند آموزش ‌و پرورش و آموزش عالی و دانشگاههای متعدد و متخصصین در رشتههای گوناگون و قوّه مقننه با لوازم ‌عدیدهاش میباشد و ثانیاً تدوین قوانین بدون اجرای آن، ارزش عملی ندارد و برای اجرای آن در همه شؤون ‌جامعه اسلامی، به قوای انتظامی و تأسیسات و زندانها و… نیاز است. از اینرو، پذیرش سمت افتاء و قضاء ‌برای فقیه در عصر غیبت، مسلتزم پذیرش حکومت و ولایت اوست. و ثالثاً، چون افتاء و قضاء شامل مسائل ‌عمومی و روابط بینالملل میشود، ناچار باید سفیران، حافظان مصالح و منافع، کارشناسان حقوقی ‌بینالملل…، در تحت رهبری حکومت اسلامی وجود داشته باشد تا در داوریهای بینالمللی، حقوق مسلمین ‌و امت اسلامی محفوظ بماند و همه اینها، در پرتو حکومت اسلامی میسر است.‌ ‌ ‌ ‌(1) سوره نساء، آیه 60‌.‌ ‌‌مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 375 377)‌
1 (اِفتاء) معنایش این است که فقیه جامع الشرایط، مرجع مردم است و این سِمَت را دین به او داده است که او به جای امام معصوم (سلاماللهعلیه) بنشیند. فقیه جامع الشرایط نه تنها در مسائلی که تا کنون طرح شده و به صورت کتابهای فقهی رائج مانند جواهر در آمده جوابگوست، بلکه مسائلی که سابقه نداشته، احکامی که مربوط به فضا و دریا و کشتیها و زیردریاییها و نظام آنهاست و قبلا ً سابقه نداشته است؛ مثل اینکه قبله آنها چگونه است؟ کیفیت استقبال و نماز و روزه و معاملات آنها چگونه است؟ وضعیت انواع و اقسام ماهیهای دریا چگونه است؟ اگر فلسهای ماهیهای فلسدار خودبخود بریزید، حکمش چیست؟ نماز و وضو و دیگر احکام، در کرات آسمانی چگونه باید صورت بگیرد؟ شؤون و شقوق بانکداری و بیمه و کشتیرانی و فروش خون و پیوند اعضاء از حیّ به حیّ، از میت به حیّ، از زن به مرد، از مرد به زن، و…، کالبدشکافی، و دهها و بلکه صدها مسأله جدید و مستحدثه دیگر چگونهاند؟ آیا کار بر روی این امور، نیازمند کارشناسی و تخصص و دانشگاه و وزارتخانه و بودجه و تشکیلات ندارد؟ آیا فقیه جامع الشرایط که دارای سمت افتاء است، بدون تشکیلات اجتماعی میتواند به تنهایی به این امور بپردازد و درباره همه آنها رأی صادر کند؟ 2 اگر کسی گفت ما قبول داریم که فقیه جامع شرایط، سمت قضاء را در عصر غیبت دارد و از سوی خداوند به صورت مع الواسطه به جای ولی عصر (عج) به منازعات رسیدگی میکند و حکم میدهد، از او باید سؤال کرد که آیا در عصر ما، میشود قضاء به دست فقیه مذکور باشد و حکومت به دست او نباشد؟ قضاء بدون قانون امکان ندارد و قانون، از دامداریِ رمه در دامنه کوه تا کشاورزی دشت، و از جریان هوایی هواپیماها تا جریان زیردریاییها در عمق اقیانوسها را شامل میشود و باید پاسخگو باشد. شکایتها در زمان حاضر، فقط شکایت زید و عمرو در مسأله پارچهفروشی و خرید و فروش گوسفند و مانند این امور نیست. اگر داعیه دین اسلام جهانی بودن اوست و برای جهانیان پیام دارد و میتواند تا پایان دنیا مشکلات جوامع را حل کند، باید در همه زمینهها قانون داشته باشد؛ باید دهها کتاب و قانون داشته باشد؛ باید مجلس قانونگذاری داشته باشد؛ انتخاب کارشناسانی برای تقنین داشته باشد؛ مشارکت مردم داشته باشد. آیا میشود فقیه جامع الشرایط سمت قضاء را داشته باشد و حکم بکند، ولی آنچه در جامعه توسط حکومت پیاده میشود، قوانین شرقی و غربیِ غیر اسلامی باشد؟ آیا درست است که مردم مسلمان بر اساس قوانین گرفته شده از غیر مسلمین عمل کنند؟ عمل به قانون طاغوت و تحاکم به طاغوت: ”یریدون أن یتحاکموا إلی الطاغوت“(1) حرام نیست؟ بنابراین، لازمه سمت افتاء و قضاء برای فقیه، اوّلا ً داشتن قوانین مدوّن در همه زمینههاست که نیازمند آموزش و پرورش و آموزش عالی و دانشگاههای متعدد و متخصصین در رشتههای گوناگون و قوّه مقننه با لوازم عدیدهاش میباشد و ثانیاً تدوین قوانین بدون اجرای آن، ارزش عملی ندارد و برای اجرای آن در همه شؤون جامعه اسلامی، به قوای انتظامی و تأسیسات و زندانها و… نیاز است. از اینرو، پذیرش سمت افتاء و قضاء برای فقیه در عصر غیبت، مسلتزم پذیرش حکومت و ولایت اوست. و ثالثاً، چون افتاء و قضاء شامل مسائل عمومی و روابط بینالملل میشود، ناچار باید سفیران، حافظان مصالح و منافع، کارشناسان حقوقی بینالملل…، در تحت رهبری حکومت اسلامی وجود داشته باشد تا در داوریهای بینالمللی، حقوق مسلمین و امت اسلامی محفوظ بماند و همه اینها، در پرتو حکومت اسلامی میسر است.
(1) سوره نساء، آیه 60.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 375 377)
- [سایر] آیا تنها «فقیه أعلم» برای ولایت و حکومت در عصر غیبت منصوب شده یا همه فقها؟
- [سایر] چرا «ولایت فقیه» می گوییم نه «وکالت فقیه»؟
- [سایر] آیا این درست است که: «اغلب فقها، وظیفه ی فقیه را فقط افتا می دانند و عقیده ای به ولایت فقیه ندارند.»؟[1]
- [سایر] آیا در بحث ولایت فقیه، واژههای «ولی»، «منصوب»، «نائب» و «وکیل» به یک معناست؟ آیا این تعبیرات درباره فقیه حاکم درست است؟
- [سایر] آیا نظام حکومتی ولایت فقیه، برای تحقق «باید و نباید»های الزامی است یا برای تحقق «اخلاق فاضله» و «اعتقادات صحیح»؟
- [سایر] لزوم مجلس خبرگان، با نظریه «انتصاب» در ولایت فقیه سازگار است یا با نظریه «انتخاب» و «وکالت»؟
- [سایر] «ولایت فقیه» با «جمهوری اسلامی» سازگار نیست؛ زیرا لازمه جمهوری ، حق رأی داشتن مردم است ولی لازمه ولایت فقیه، محجوریت مردم است!
- [سایر] آ یه « و ما ینطق عن الهو ی ان هو الا وحی یوحی» به چه معنا ست؟
- [سایر] برتری نظام ولایت فقیه بر «دموکراسی» چیست؟
- [سایر] وظیفه ما در عصر غیبت چیست؟
- [امام خمینی] کسی که می داند یک نماز چهار رکعتی نخوانده و نمی داند نماز ظهر است یا عصر ست یا عشا، اگر یک نماز چهار رکعتی بخواند به نیت قضای نمازی که نخوانده کافی است.
- [آیت الله جوادی آملی] .فقیه جامع الشرای ط که ولیّ مسلمین ا ست، از جهت ولا یی و حکومتی می تواند در صورت مصلحت، پرداخت خمس را عفو کند و یا آن را تخفیف بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر نماز ظهر یک روز ونماز عصر روز دیگر یا دو نماز ظهر یا دو نماز عصر از او قضا شده ونمیداند کدام اوّل قضا شده است، بنابر احتیاط مستحبّ چنانچه بخواهد مرتّب نمازها را قضا کند دو نماز چهار رکعتی بخواند به نیّت این که اوّلی قضای نماز روز اوّل و دومی قضای روز دوم باشد کافی است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده می شود و وقت فضیلت آن تا موقعی است که سایه شاخص به چهار هفتم آن برسد و چنان چه بخواهد نافله ظهر را بعد از نماز ظهر یا نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند بنابر احتیاط واجب نیت ادا و قضا نکند و به قصد ما فی الذمه به جا آورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز خوانده، ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر، باید چهار رکعت نماز قضا به نیت نمازی که بر او واجب است بخواند.
- [آیت الله سبحانی] اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند یک نماز چهار رکعتی خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر باید چهار رکعت نماز قضا به نیت نمازی که بر او واجب است بخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر باید چهار رکعت نماز قضا به نیت نمازی که بر او واجب است بخواند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر؛ بنابراحتیاط چهار رکعت نماز قضا به نیت نمازی که بر او واجب است بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر بداند چهار رکعت نماز خوانده ولی نداند به نیت ظهر خوانده یا به نیت عصر باید چهار رکعت نماز قضا به نیت نمازی که بر او واجب است بخواند .