حدیثی وجود دارد مبنی بر اینکه هر فرد - چه سید و چه غیر سید - جایی در بهشت و جایی در جهنم دارد: (کسی نیست مگر اینکه جایگاهی در بهشت و جهنم دارد. کافر جایگاه آتش مؤمن را در جهنم به ارث میبرد و مؤمن جایگاه بهشت کافر را به ارث میبرد و این معنای سخن خداوند است که فرمود: أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)‌.[1] اما روایتی که به صراحت بگوید هر سید جایی در بهشت داشته باشد، با جستوجویی که ما در منابع روایی داشتیم بدان دست نیافتیم. البته، حدیثی از منابع اهل سنت و شیعه گزارش شده است که خداوند آتش جهنم را بر اولاد فاطمه(س) حرام کرده است(کسی از فرزندان حضرت فاطمه(س) به جهنم نمیرود). از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: فاطمه(س) عفّت خود را حفظ نمود، خداوند ذرّیّه او را بر آتش حرام کرد،[2] امّا با توجه به تفاسیری که از سوی امامان(ع) به دست ما رسیده، این حکم فقط شامل اولاد بدون واسطه آنحضرت میشود نه با واسطه. در این رابطه به دو روایت اشاره میکنیم. 1. شیخ صدوق(ره) در کتاب معانی الاخبار از محمّد بن مروان روایت کرده است: به امام صادق(ع) گفتم: آیا این سخن (همانا فاطمه(س) عفّت خود را حفظ کرد پس خداوند ذرّیّه او را بر آتش حرام کرد)، از سخنان رسول خدا است؟ امام صادق(ع) در جواب فرمود: بله، و منظور از ذرّیّه حضرت فاطمه، حسن و حسین و زینب و امّ کلثوم هستند.[3] 2. محمّد بن احمد سنانی از حسن بن موسای وشّاء بغدادی روایت میکند: من در خراسان در مجلس علی بن موسی الرّضا (ع) بودم و زید بن موسی (معروف به زید النار) در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر میفروخت که ما چنین و چنان هستیم، و امام رضا(ع) که با دیگران مشغول گفتوگو بود سخنان زید را شنید و رو به او کرده گفت: ای زید! آیا حرفهای ناقلان کوفه‌ تو را مغرور کرده و فریب خورده‌ای که روایت میکنند: (فاطمه(س) عفّت خود را حفظ کرد و خداوند آتش را بر ذریه او حرام نمود)؟ به خدا سوگند این فقط برای حسن و حسین و فرزندان بلا واسطه آن حضرت است، نه دیگران، امّا اینکه موسی بن جعفر(ع) پدرت اطاعت خدا کند، روزها را روزه بگیرد و شبها را به نماز و عبادت بپردازد و تو معصیت و نافرمانی خدا کنی، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوی باشید و جزای هر دو بهشت باشد، پس در این صورت بدون تردید تو گویا عزیزتر از او در نزد خدا خواهی بود(چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بدون ‌طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفته‌ای). آری علیّ بن الحسین (ع) فرموده است: برای نیکوکار ما دو چندان پاداش و اجر است و برای بدکار ما دو چندان عذاب و جریمه.[4] پی نوشت: [1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج ‌4، ص 64، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [2]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 325، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق. [3]. صدوق، معانی الأخبار، ص 106، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1361ش. [4]. شیخ صدوق، عیون‌ أخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 232، جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق. منبع:http://islamquest.net
حدیثی وجود دارد مبنی بر اینکه هر فرد - چه سید و چه غیر سید - جایی در بهشت و جایی در جهنم دارد: (کسی نیست مگر اینکه جایگاهی در بهشت و جهنم دارد. کافر جایگاه آتش مؤمن را در جهنم به ارث میبرد و مؤمن جایگاه بهشت کافر را به ارث میبرد و این معنای سخن خداوند است که فرمود: أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).[1]
اما روایتی که به صراحت بگوید هر سید جایی در بهشت داشته باشد، با جستوجویی که ما در منابع روایی داشتیم بدان دست نیافتیم.
البته، حدیثی از منابع اهل سنت و شیعه گزارش شده است که خداوند آتش جهنم را بر اولاد فاطمه(س) حرام کرده است(کسی از فرزندان حضرت فاطمه(س) به جهنم نمیرود).
از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: فاطمه(س) عفّت خود را حفظ نمود، خداوند ذرّیّه او را بر آتش حرام کرد،[2] امّا با توجه به تفاسیری که از سوی امامان(ع) به دست ما رسیده، این حکم فقط شامل اولاد بدون واسطه آنحضرت میشود نه با واسطه.
در این رابطه به دو روایت اشاره میکنیم.
1. شیخ صدوق(ره) در کتاب معانی الاخبار از محمّد بن مروان روایت کرده است: به امام صادق(ع) گفتم: آیا این سخن (همانا فاطمه(س) عفّت خود را حفظ کرد پس خداوند ذرّیّه او را بر آتش حرام کرد)، از سخنان رسول خدا است؟ امام صادق(ع) در جواب فرمود: بله، و منظور از ذرّیّه حضرت فاطمه، حسن و حسین و زینب و امّ کلثوم هستند.[3]
2. محمّد بن احمد سنانی از حسن بن موسای وشّاء بغدادی روایت میکند: من در خراسان در مجلس علی بن موسی الرّضا (ع) بودم و زید بن موسی (معروف به زید النار) در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر میفروخت که ما چنین و چنان هستیم، و امام رضا(ع) که با دیگران مشغول گفتوگو بود سخنان زید را شنید و رو به او کرده گفت: ای زید! آیا حرفهای ناقلان کوفه تو را مغرور کرده و فریب خوردهای که روایت میکنند: (فاطمه(س) عفّت خود را حفظ کرد و خداوند آتش را بر ذریه او حرام نمود)؟ به خدا سوگند این فقط برای حسن و حسین و فرزندان بلا واسطه آن حضرت است، نه دیگران، امّا اینکه موسی بن جعفر(ع) پدرت اطاعت خدا کند، روزها را روزه بگیرد و شبها را به نماز و عبادت بپردازد و تو معصیت و نافرمانی خدا کنی، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوی باشید و جزای هر دو بهشت باشد، پس در این صورت بدون تردید تو گویا عزیزتر از او در نزد خدا خواهی بود(چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بدون طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفتهای). آری علیّ بن الحسین (ع) فرموده است: برای نیکوکار ما دو چندان پاداش و اجر است و برای بدکار ما دو چندان عذاب و جریمه.[4]
پی نوشت:
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 4، ص 64، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[2]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 325، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.
[3]. صدوق، معانی الأخبار، ص 106، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1361ش.
[4]. شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا(ع)، ج 2، ص 232، جهان، تهران، چاپ اول، 1378ق.
منبع:http://islamquest.net
- [سایر] آیا این حرف درست است که خدا در بهشت برای هر سید، یک جا یا یک قطعه زمین قرار داده است. اگر درست است سندش را هم لطفاً بیان کنید.
- [سایر] آیا این موضوع درست است که خداوند همه شیعیان را در نهایت وارد بهشت می نماید؟
- [سایر] آیا بهشت و جهنم مادی است و روی زمین قرار دارد؟
- [سایر] آیا ایمان افراد مسیحی هم مورد قبول خدا قرار میگیرد و آنها هم به بهشت میروند؟!
- [سایر] آیا قبل از آفرینش حضرت آدم(ع) خداوند زمین را آفریده بود؟ اگر آری، مگر قرار نبود که حضرت آدم در بهشت زندگی کند پس چرا خداوند زمین را آفریده بود؟ اگر نه، پس خداوند خاک آدم را از کجا آورد و با آن آدم را ساخت؟
- [سایر] خداوند در آیه 30 سوره مبارکه بقره اشاره به این نموده است که جایگاه آدمیان در زمین است. بنابراین چرا حضرت آدم(ع) را ابتدا در بهشت قرار داد؟
- [سایر] آیا درست است انسان از خدا بخواهد برای او نشانهای قرار دهد؟ مثلاً برای اینکه شخص مطمئن شود راه را درست میرود، از خدا این تقاضا را داشته باشد که خدا نشانهای برای او قرار دهد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیر برای اولادم چند قطعه زمین خریده ام که یکی پس از دیگری ایشان را مستقل کنم . آیا این یک قطعه و یا چند قطعه زمین متعلق خمس است ؟ و آیا نمیشود آنها را جز معونه بحساب آورد ؟
- [آیت الله سبحانی] حقیر برای اولادم چند قطعه زمین خریده ام که یکی پس از دیگری ایشان را مستقل کنم.آیا این یک قطعه و یا چند قطعه زمین متعلق خمس است؟و آیا نمی شود آنها را جزء مؤنه به حساب آورد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] یک قطعه زمین به نام پدر بنده و پدر شخصی به نام سیّد علی ثبت شده است و یک اصله خرما به صورت خودرو در این زمین روییده و مدّت چند سال است که این درخت خرما به ثمر رسیده است، سیّد علی، بدون این که زمین مذکور تقسیم شده باشد، از ثمره آن درخت بدون رضایت این جانب استفاده می نماید، وی مدّعی است که درخت سهم خودم می باشد، از نظر شرع مقدّس این درخت متعلّق به چه کسی است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .کسی که نمیتواند پیشانی را بر زمین بگذارد, باید هر اندازه که میتواند پیشانی را بر جای بلند که سجده بر آن صحیح است قراردهد؛ ولی تمام اعضای ششگانهّ دیگر باید روی زمین قرار گیرند و اگر غیر از انگشتهای پا را نمیتواند بر زمین بگذارد, همان انگشتها را باید بر زمین قرار دهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اجاره زمین, جهت زراعت, در صورتی که اجاره بهای آن, محصول همان زمین قرار داده شود, باطل است و اگر اجاره بها محصولِ زمین دیگر باشد, یا کلّی در ذمّه قرار گیرد, اشکالی ندارد, هرچند آن را از حاصل همان زمین پرداخت کند.
- [آیت الله سیستانی] اگر زمینی را برای زراعت اجاره دهد و مال الاجاره را حاصل همان زمین ، یا زمین دیگر که فعلاً موجود نیست قرار دهد ، و یا اینکه کلی در ذمّه قرار دهد مشروط به آنکه از حاصل همان زمین پرداخت شود ، اجاره صحیح نیست ، و اگر حاصل زمین بالفعل موجود باشد مانعی ندارد .
- [امام خمینی] مزارعه چند شرط دارد: اول: آن که صاحب زمین به زارع بگوید زمین را به تو واگذار کردم و زارع هم بگوید قبول کردم، یا بدون این که حرفی بزنند مالک، زمین را واگذار کند برای مزارعه و زارع تحویل بگیرد. دوم: صاحب زمین و زارع هر دو مکلف و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند و حاکم شرع آنان را از تصرف در اموالشان جلوگیری نکرده باشد بلکه اگر در حال بالغ شدن سفیه باشند اگر چه حاکم شرع جلوگیری نکرده باشد نمیتوانند مزارعه را انجام دهند و این حکم در همه معاملات جاری است. سوم: همه حاصل زمین به یکی اختصاص داده نشود. چهارم: سهم هر کدام به طور مشاع باشد مثل نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها و باید تعیین شده باشد، پس اگر قرار دهند حاصل یک قطعه، مال یکی و قطعه دیگر مال دیگری، صحیح نیست، و نیز اگر مالک بگوید در این زمین زراعت کن و هر چه میخواهی به من بده صحیح نیست. پنجم: مدتی را که باید زمین در اختیار زارع باشد معین کنند و باید مدت بقدری باشد که در آن مدت به دست آمدن حاصل ممکن باشد. ششم: زمین قابل زراعت باشد و اگر زراعت در آن ممکن نباشد اما بتوانند کاری کنند که زراعت ممکن شود، مزارعه صحیح است. هفتم: اگر در محلی هستند که مثلًا یک نوع زراعت میکنند چنانچه اسم هم نبرند همان زراعت معین میشود، و اگر چند نوع زراعت میکنند باید زراعتی را که میخواهد انجام دهد معین نماید، مگر آن که معمولی داشته باشد که به همان نحو باید عمل شود. هشتم: مالک، زمین را معین کند، پس کسی که چند قطعه زمین دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگوید در یکی از این زمینها زراعت کن و آن را معین نکند مزارعه باطل است. نهم: خرجی را که هر کدام آنان باید بکنند معین نمایند، ولی اگر خرجی را که هر کدام باید بکنند معلوم باشد، لازم نیست آن را معین نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه زمین را برای زراعت گندم یا جو اجاره دهد و مال الاجاره را گندم یا جو همان زمین قرار دهد اجاره صحیح نیست، همچنین در مقابل محصولات دیگر زمین.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مزارعه چند شرط دارد: اول: صاحب زمین به زارع بگوید: زمین را به تو واگذار کردم، و زارع هم بگوید: قبول کردم، یا بدون اینکه حرفی بزنند مالک، زمین را واگذار کند برای مزارعه و زارع تحویل بگیرد. دوّم: صاحب زمین و زارع هر دو مکلّف و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند، ونیز سفیه نباشند و همچنین شرط است که حاکم شرع صاحب زمین را از تصرّف در اموالش به جهت افلاس جلوگیری نکرده باشد امّا محجور بودن زارع به جهت افلاس ضرری به صحت مزارعه نمی زند مگر اینکه زارع احتیاج به صرف مال داشته باشد. سوّم: همه حاصل زمین به یکی اختصاص داده نشود. چهارم: سهم هر کدام بطور مشاع باشد مثل نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها و باید تعیین شده باشد، پس اگر قرار بگذارند حاصل یک قطعه مال یکی و حاصل قطعه دیگر مال دیگری باشد مزارعه صحیح نیست. و نیز اگر مالک بگوید: در این زمین زراعت کن و هر چه می خواهی به من بده، مزارعه صحیح نیست. پنجم: مدّتی را که باید زمین در اختیار زارع باشد معیّن کنند، و باید مدّت بقدری باشد که در آن مدّت بدست آمدن حاصل ممکن باشد. و اگر اوّل مدّت را روز معیّنی قرار دهند و آخر مدّت را رسیدن حاصل قرار دهند بطوری که عادتاً معلوم باشد کافی است. ششم: زمین قابل زراعت باشد و اگر زمین قابلیّت زراعت ندارد امّا بتوانند کاری کنند که زراعت ممکن شود مزارعه صحیح است. هفتم: نوع زراعت باید معلوم باشد امّا اگر در محلّی هستند که مثلا یک نوع زراعت می کنند چنانچه اسم هم نبرند همان زراعت معیّن می شود و اگر چند نوع زراعت می کنند باید زراعتی را که می خواهد انجام دهد معیّن کنند مگر آنکه کاشت محصولی خاص متعارف باشد که بهمان نحو باید عمل شود. هشتم: مالک باید زمین را معیّن کند، پس کسی که چند قطعه زمین دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگوید: در یکی از اینها زراعت کن، و آن را معیّن نکند مزارعه باطل است. نهم: مخارج زراعت و همچنین بذر و مانند آن را باید معیّن کنند که بر عهده چه کسی باشد ولی اگر مخارجی را که هر کدام باید بکنند میان مردم آن محل معلوم باشد کافی است و لازم نیست آن را معین کنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] در زمین سراشیب که سراشیبی آن درست معلوم نیست، اگر بلندی جای پیشانی نمازگزار از موقف او به مقدار چهار انگشت بسته بلندتر باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] در زمین سراشیب که سراشیبی آن درست معلوم نیست اگر جای پیشانی بیش از چهار انگشت بسته پستتر یا بلندتر باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] در زمین سراشیب که سراشیبی آن درست معلوم نیست اگر جای پیشانی نمازگزار از جای انگشتهای پای او بیش از چهار انگشت بسته بلندتر باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله بهجت] مزارعه چند شرط دارد: 1 مالک به زارع بگوید: (زمین را به تو واگذار کردم) و زارع هم بگوید: (قبول کردم) یا بدون اینکه حرفی بزنند مالک، زمین را برای مزارعه واگذار کند و زارع تحویل بگیرد؛ 2 مالک و زارع هر دو بالغ و عاقل باشند و با قصد و اختیار خود مزارعه را انجام دهند و حاکم شرع آنان را از تصرف در اموالشان منع نکرده باشد، بلکه اگر سفیه باشند، اگرچه حاکم شرع جلوگیری نکرده باشد نمیتوانند مزارعه را انجام دهند و این حکم در همه معاملات جاری است؛ 3 تمام محصول زمین به یکی از آن دو اختصاص داده نشود؛ 4 سهم هر کدام بهطور مشاع باشد، مثل نصف یا ثلث حاصل و مانند اینها، و باید تعیین شده باشد پس اگر قرار بگذارند که حاصل یک قطعه، مال یکی و حاصل قطعه دیگر، مال دیگری باشد صحیح نیست؛ و نیز اگر مالک بگوید: (در این زمین زراعت کن و هرچه میخواهی به من بده، صحیح نیست)؛ 5 مدتی را که باید زمین در اختیار زارع باشد معین کنند، و باید مدت بهقدری باشد که در آن مدت بهدست آمدن محصول ممکن باشد؛ 6 زمین قابل زراعت باشد، و اگر زراعت در آن ممکن نباشد، اما بتوانند کاری کنند که زراعت ممکن شود، مزارعه صحیح است؛ 7 اگر در محلی هستند که مثلاً یک نوع زراعت میکنند، چنانچه اسم هم نبرند همان زراعت معین میشود، و اگر چند نوع زراعت میکنند، باید زراعتی را که میخواهد انجام دهد معین نماید، مگر آنکه نوع خاصی متعارف باشد که به همان نوع باید عمل شود؛ 8 مالک، زمین را معین کند، پس کسی که چند قطعه زمین دارد و با هم تفاوت دارند، اگر به زارع بگوید در یکی از این زمینها زراعت کن و آن را معین نکند، مزارعه باطل است؛ 9 خرجی را که هر کدام از آنان باید بکنند معین نمایند، ولی اگر خرجی را که هر کدام باید بکنند معلوم باشد، لازم نیست آن را معین نمایند.