برای پاسخ به این سؤال باید معنای بی نهایت بودن خدا و رابطۀ موجودات عالم با خدا روشن گردد. معنای بی نهایت بودن خدا این است که ذات خدا ذاتی است نامتناهی از هر جهت و دارای تمام کمالات.[1] و وجود او از هر جهت که فرض کنیم نامحدود است، جایی نیست که نباشد، زمانی نیست که وجود نداشته باشد، کمالی نیست که دارا نباشد[2] لذا ذات خدا هیچ حد و مرزی ندارد و به فرمودۀ قرآن کریم "هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ"[3] و " فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[4]، خدا در همه جا وجود داشته و محدود به حد و مرز خاصی نیست و از جمله، فوق زمان و مکان است، اما معنای بی نهایت بودن خدا این نیست که خدا همۀ مکان ها را اشغال کرده باشد بلکه اساسا هیچ مکانی را اشغال نکرده است زیرا این جسم (موجود دارای ابعاد سه گانه طول ،عرض،ارتفاع) است که مکان اشغال می کند و خداوند جسم نیست تا مکانی را اشغال نماید. استاد مکارم شیرازی می فرماید: اما این که خدا جسم نیست به خاطر این است که هر جسمی محدود است، محدود از نظر زمان، مکان، کیفیات و خواص و آثار و هر جسمی ابعاد معینی دارد در حالی که ذات خداوند وجودی است از هر نظر بی پایان و نامحدود و بدیهی است چنین وجودی را نمی توان در ابعاد جسم و در زندان زمان و مکان محصور کرد.[5] علاوه بر اینکه لازمۀ مکان داشتن اشیاء، محدودیت اشیاء در آن مکان خاص بوده و اگر خدا مکان داشته باشد، یعنی محدود به مکان خاصی است که این با نامحدود بودن ذات خدا سازگار نیست.[6] امام کاظم (ع) می فرماید: "به درستی که خداوند متعال همیشه وجود داشت، بدون زمان و مکانی و الآن نیز همانگونه است، هیچ مکانی از او خالی نیست و در عین حال هیچ مکانی را اشغال نمی کند و در هیچ مکانی حلول نکرده است."[7] شخصی از امام علی (ع) سؤال کرد پروردگار ما ،قبل از آنکه آسمان و زمین را بیافریند کجا بود؟ حضرت فرمودند: کجا، سؤال از مکان است، خداوند وجود داشت و هیچ مکانی وجود نداشت.[8] از طرف دیگر خدا موجودی، غنی و بی نیاز از غیر است و تمام ممکنات محتاج به اویند و اگر بخواهد مکانی داشته باشد برای وجود خود نیاز به آن مکان خواهد داشت، که در این صورت دیگر خدا واجب الوجود و غنی نبوده، بلکه نیازمند به مکان خواهد بود، مثل ما انسان ها که برای وجود خود نیازمند به مکان می باشیم . امیرالمؤمنین (ع) به یکی از دانشمندان یهود می فرماید: خداوند متعال مکان را آفرید بنابراین ممکن نیست خودش مکانی داشته باشد و برتر از آن است که مکانی او را در خود جای دهد، آیا در یکی از کتاب های دین خود ندیده ای که روزی موسی بن عمران (ع) نشسته بود فرشته ای از شرق آمد، حضرت موسی فرمود از کجا آمده ای؟ گفت از نزد پروردگار، سپس فرشته ای از غرب آمد فرمود از تو کجا آمده ای؟ گفت از نزد پروردگار، فرشته ای دیگر آمد فرمود تو از کجا آمده ای؟ گفت از آسمان هفتم و از نزد پروردگار، باز فرشته ای دیگر آمد فرمود تو از کجا آمده ای؟ گفت از زمین هفتم از نزد پروردگار، در اینجا فرمود منزه است کسی که هیچ مکانی از او خالی نیست و هیچ مکانی به او نزدیک تر از مکان دیگر نیست.[9] در حالی که اگر خدا یک موجود مکان دار باشد اولا؛ محدود به آن مکان بوده و دیگر نمی تواند در مکان های دیگر وجود داشته باشد و ثانیاً؛ او نیازمند به مکان خواهد بود نه خالق و آفریدگار مکان تا مکان نیازمند به او بوده باشد. دلیل دیگر این است که مکان حادث است (ابتدا نبوده و بعد به وجود آمده است) و قدیم و ازلی نیست در حالی که خداوند هم ازلی (قدیم) و هم ابدی است[10] و اگر خداوند متعال بخواهد مکان داشته باشد، همانطوری که مکان امری حادث است، خدا نیز حادث بوده و قدیم بالذات و ازلی نخواهد بود در حالیکه خدا قدیم بالذات و ازلی است لذا نمی تواند مکان داشته باشد.[11] اما این که می گوییم خدا در همه جا هست یعنی اساساً خدا مافوق مکان است لذا مکان ها در برابر او یکسان است و همه جا را پر کرده و وجود خدا در همه جا هست.[12] امام صادق (ع) در جواب ابوشاکر که از او سؤال کرده بود آیا خداوند یکتای نادیده در درون سنگ است؟ فرمود: در درون همه چیز و همه جا هست همانطور که هوایی که دیده نمی شود در همه جا هست خداوند متعال نیز در همه جا هست.[13] قرآن کریم در این باره می فرماید: "مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی‌نیاز و داناست"‌.[14] اما رابطۀ موجودات عالم با خدا چیست؟ بدون شک موجودات عالم دارای کثرت و تعدد و اختلاف انواع و اصناف هستند اما همه ظهور تجلی صفات پروردگار متعال و فیضی از افاضات نامتناهی او به شمار می آیند. جابر از امام صادق (ع) پرسید شما قبول دارید که خداوند در همه جا هست؟ امام فرمود: آری، جابر پرسید: بنابراین باید تصدیق کنید که خدا در همه چیز نیز هست؟ امام فرمود: آری، جابر پرسید: بنابراین باید عقیده کسانی که می گویند آفریده و آفریدگار یکی است، صحیح باشد چون وقتی معتقد شدیم که خدا در همه چیز است باید تصدیق کنیم که همه چیز، حتی سنگ و آب و گیاه خدا است؟ امام فرمود: چنین نیست، خدا در سنگ و آب و گیاه هست ولی سنگ و آب و گیاه خدا نیست، همانطورکه روغن در چراغ هست ولی چراغ، روغن نیست.[15] عمران صابی از امام رضا (ع) سؤال کردند که آقا بفرمائید آیا خدا در خلق است یا خلق در خدا قرار دارد؟ فرمود: عمران خداوند منزه از چنین حرفهاست، اینک به لطف خدا برایت مثالی می‌زنم که درک کنی. بگو ببینم وقتی به آینه نگاه می‌کنی و خود را در آن می‌بینی تو در آینه هستی یا آینه در تو قرار دارد؟ اگر هیچ کدام از شما دو تا در هم قرار ندارید پس به چه چیز خود را در آن می‌بینی؟! (1) عمران گفت به وسیله نوری که بین من و آینه قرار دارد. حضرت رضا علیه السلام فرمود: آیا آن نوری که در آن آینه است بیشتر از نوری است که در چشم خود می‌یابی؟ گفت آری. فرمود: پس به ما نشان ده. عمران نتوانست جوابی بگوید. حضرت رضا علیه السلام فرمود: پس در واقع نور واسطه شده که خود و آینه را ببینی بدون اینکه در یکی از شما دو تا داخل شود (پس امکان دارد خداوند نیز تأثیر در آفرینش نماید بدون اینکه او در آنها باشد یا آنها در او باشند).[16] حضرت علی (ع) در این باره می گوید: لَیْسَ فِی الْأَشْیَاءِ بِوَالِجٍ وَ لَا عَنْهَا بِخَارِج[17]‌؛ او در اشیاء داخل نیست و از آنها بیرون نیست‌. نکتۀ پایانی این که وجود حقیقی فقط از آن خدا بوده و بقیه موجودات، مرآت و آینه ای هستند که عکس رخ یار در آن افتاده است. آنها نمایانگر و تجلی ذات ربوبی هستند. و این معنای کلام امیرالمؤمنین (ع) است که می فرماید: "من هیچ موجودی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم .[18] چرا اگر خدا نبود هیچ موجودی نبود. پی نوشتها: [1] مکارم شیرازی ،ناصر ، عقیده یک مسلمان، مطبوعاتی هدف، چاپ اول، ص 38. [2] مکارم شیرازی ،ناصر ، خدا را چگونه بشناسیم، انتشارات محمدی (ص)، 1343، ص 42. [3] انعام، 3. [4] بقره، 155، [5] مکارم شیرازی، ناصر، عقیده یک مسلمان، ص 43. [6] مکارم شیرازی ،ناصر ، عقیده یک مسلمان، ، ص 47. [7] صدوق (ره)، توحید باب 28، حدیث 12. " ان الله تبارک و تعالی کان لم یزل بلازمان و لامکان و هو الآن کماکان لایخلوا منه مکان و لایشغل به مکان و لایحل فی مکان." [8] قائمی اصغر، اصول اعتقادات، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1378، ص 61. [9] اجتماع طبرسی (ره)، ج 2، ص 313. [10] هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلیم [11] شیخ طوسی (ره)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات شکوری، زمستان 1373، ص 318. [12] مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، ص 81. [13] محمدی ری شهری، بحث آزاد در اسلام، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، تیرماه 1372، ص 58 [14] بقره، 155، وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم [15] محمدی ری شهری، بحث آزاد در اسلام، ص 90. [16] احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج‌2، ص: 307. [17] نهج البلاغه، خطبۀ 186. [18] وحدت وجود و بداء، ص 13-17.جعفری ،محمد تقی، ترجمه‌وتفسیرنهج‌البلاغه، ج 14 ، ص 290، ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه. منبع: http://farsi.islamquest.net
برای پاسخ به این سؤال باید معنای بی نهایت بودن خدا و رابطۀ موجودات عالم با خدا روشن گردد.
معنای بی نهایت بودن خدا این است که ذات خدا ذاتی است نامتناهی از هر جهت و دارای تمام کمالات.[1] و وجود او از هر جهت که فرض کنیم نامحدود است، جایی نیست که نباشد، زمانی نیست که وجود نداشته باشد، کمالی نیست که دارا نباشد[2] لذا ذات خدا هیچ حد و مرزی ندارد و به فرمودۀ قرآن کریم "هُوَ اللَّهُ فِی السَّماواتِ وَ فِی الْأَرْضِ"[3] و " فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[4]، خدا در همه جا وجود داشته و محدود به حد و مرز خاصی نیست و از جمله، فوق زمان و مکان است، اما معنای بی نهایت بودن خدا این نیست که خدا همۀ مکان ها را اشغال کرده باشد بلکه اساسا هیچ مکانی را اشغال نکرده است زیرا این جسم (موجود دارای ابعاد سه گانه طول ،عرض،ارتفاع) است که مکان اشغال می کند و خداوند جسم نیست تا مکانی را اشغال نماید. استاد مکارم شیرازی می فرماید: اما این که خدا جسم نیست به خاطر این است که هر جسمی محدود است، محدود از نظر زمان، مکان، کیفیات و خواص و آثار و هر جسمی ابعاد معینی دارد در حالی که ذات خداوند وجودی است از هر نظر بی پایان و نامحدود و بدیهی است چنین وجودی را نمی توان در ابعاد جسم و در زندان زمان و مکان محصور کرد.[5]
علاوه بر اینکه لازمۀ مکان داشتن اشیاء، محدودیت اشیاء در آن مکان خاص بوده و اگر خدا مکان داشته باشد، یعنی محدود به مکان خاصی است که این با نامحدود بودن ذات خدا سازگار نیست.[6] امام کاظم (ع) می فرماید: "به درستی که خداوند متعال همیشه وجود داشت، بدون زمان و مکانی و الآن نیز همانگونه است، هیچ مکانی از او خالی نیست و در عین حال هیچ مکانی را اشغال نمی کند و در هیچ مکانی حلول نکرده است."[7] شخصی از امام علی (ع) سؤال کرد پروردگار ما ،قبل از آنکه آسمان و زمین را بیافریند کجا بود؟ حضرت فرمودند: کجا، سؤال از مکان است، خداوند وجود داشت و هیچ مکانی وجود نداشت.[8]
از طرف دیگر خدا موجودی، غنی و بی نیاز از غیر است و تمام ممکنات محتاج به اویند و اگر بخواهد مکانی داشته باشد برای وجود خود نیاز به آن مکان خواهد داشت، که در این صورت دیگر خدا واجب الوجود و غنی نبوده، بلکه نیازمند به مکان خواهد بود، مثل ما انسان ها که برای وجود خود نیازمند به مکان می باشیم . امیرالمؤمنین (ع) به یکی از دانشمندان یهود می فرماید: خداوند متعال مکان را آفرید بنابراین ممکن نیست خودش مکانی داشته باشد و برتر از آن است که مکانی او را در خود جای دهد، آیا در یکی از کتاب های دین خود ندیده ای که روزی موسی بن عمران (ع) نشسته بود فرشته ای از شرق آمد، حضرت موسی فرمود از کجا آمده ای؟ گفت از نزد پروردگار، سپس فرشته ای از غرب آمد فرمود از تو کجا آمده ای؟ گفت از نزد پروردگار، فرشته ای دیگر آمد فرمود تو از کجا آمده ای؟ گفت از آسمان هفتم و از نزد پروردگار، باز فرشته ای دیگر آمد فرمود تو از کجا آمده ای؟ گفت از زمین هفتم از نزد پروردگار، در اینجا فرمود منزه است کسی که هیچ مکانی از او خالی نیست و هیچ مکانی به او نزدیک تر از مکان دیگر نیست.[9] در حالی که اگر خدا یک موجود مکان دار باشد اولا؛ محدود به آن مکان بوده و دیگر نمی تواند در مکان های دیگر وجود داشته باشد و ثانیاً؛ او نیازمند به مکان خواهد بود نه خالق و آفریدگار مکان تا مکان نیازمند به او بوده باشد.
دلیل دیگر این است که مکان حادث است (ابتدا نبوده و بعد به وجود آمده است) و قدیم و ازلی نیست در حالی که خداوند هم ازلی (قدیم) و هم ابدی است[10] و اگر خداوند متعال بخواهد مکان داشته باشد، همانطوری که مکان امری حادث است، خدا نیز حادث بوده و قدیم بالذات و ازلی نخواهد بود در حالیکه خدا قدیم بالذات و ازلی است لذا نمی تواند مکان داشته باشد.[11]
اما این که می گوییم خدا در همه جا هست یعنی اساساً خدا مافوق مکان است لذا مکان ها در برابر او یکسان است و همه جا را پر کرده و وجود خدا در همه جا هست.[12] امام صادق (ع) در جواب ابوشاکر که از او سؤال کرده بود آیا خداوند یکتای نادیده در درون سنگ است؟ فرمود: در درون همه چیز و همه جا هست همانطور که هوایی که دیده نمی شود در همه جا هست خداوند متعال نیز در همه جا هست.[13]
قرآن کریم در این باره می فرماید: "مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بینیاز و داناست".[14]
اما رابطۀ موجودات عالم با خدا چیست؟
بدون شک موجودات عالم دارای کثرت و تعدد و اختلاف انواع و اصناف هستند اما همه ظهور تجلی صفات پروردگار متعال و فیضی از افاضات نامتناهی او به شمار می آیند. جابر از امام صادق (ع) پرسید شما قبول دارید که خداوند در همه جا هست؟ امام فرمود: آری، جابر پرسید: بنابراین باید تصدیق کنید که خدا در همه چیز نیز هست؟ امام فرمود: آری، جابر پرسید: بنابراین باید عقیده کسانی که می گویند آفریده و آفریدگار یکی است، صحیح باشد چون وقتی معتقد شدیم که خدا در همه چیز است باید تصدیق کنیم که همه چیز، حتی سنگ و آب و گیاه خدا است؟ امام فرمود: چنین نیست، خدا در سنگ و آب و گیاه هست ولی سنگ و آب و گیاه خدا نیست، همانطورکه روغن در چراغ هست ولی چراغ، روغن نیست.[15]
عمران صابی از امام رضا (ع) سؤال کردند که آقا بفرمائید آیا خدا در خلق است یا خلق در خدا قرار دارد؟ فرمود: عمران خداوند منزه از چنین حرفهاست، اینک به لطف خدا برایت مثالی میزنم که درک کنی. بگو ببینم وقتی به آینه نگاه میکنی و خود را در آن میبینی تو در آینه هستی یا آینه در تو قرار دارد؟ اگر هیچ کدام از شما دو تا در هم قرار ندارید پس به چه چیز خود را در آن میبینی؟! (1) عمران گفت به وسیله نوری که بین من و آینه قرار دارد. حضرت رضا علیه السلام فرمود: آیا آن نوری که در آن آینه است بیشتر از نوری است که در چشم خود مییابی؟ گفت آری. فرمود: پس به ما نشان ده. عمران نتوانست جوابی بگوید. حضرت رضا علیه السلام فرمود: پس در واقع نور واسطه شده که خود و آینه را ببینی بدون اینکه در یکی از شما دو تا داخل شود (پس امکان دارد خداوند نیز تأثیر در آفرینش نماید بدون اینکه او در آنها باشد یا آنها در او باشند).[16]
حضرت علی (ع) در این باره می گوید: لَیْسَ فِی الْأَشْیَاءِ بِوَالِجٍ وَ لَا عَنْهَا بِخَارِج[17]؛ او در اشیاء داخل نیست و از آنها بیرون نیست.
نکتۀ پایانی این که وجود حقیقی فقط از آن خدا بوده و بقیه موجودات، مرآت و آینه ای هستند که عکس رخ یار در آن افتاده است. آنها نمایانگر و تجلی ذات ربوبی هستند. و این معنای کلام امیرالمؤمنین (ع) است که می فرماید: "من هیچ موجودی را ندیدم مگر اینکه خدا را قبل از آن و بعد از آن و همراه آن دیدم .[18] چرا اگر خدا نبود هیچ موجودی نبود.
پی نوشتها:
[1] مکارم شیرازی ،ناصر ، عقیده یک مسلمان، مطبوعاتی هدف، چاپ اول، ص 38.
[2] مکارم شیرازی ،ناصر ، خدا را چگونه بشناسیم، انتشارات محمدی (ص)، 1343، ص 42.
[3] انعام، 3.
[4] بقره، 155،
[5] مکارم شیرازی، ناصر، عقیده یک مسلمان، ص 43.
[6] مکارم شیرازی ،ناصر ، عقیده یک مسلمان، ، ص 47.
[7] صدوق (ره)، توحید باب 28، حدیث 12. " ان الله تبارک و تعالی کان لم یزل بلازمان و لامکان و هو الآن کماکان لایخلوا منه مکان و لایشغل به مکان و لایحل فی مکان."
[8] قائمی اصغر، اصول اعتقادات، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1378، ص 61.
[9] اجتماع طبرسی (ره)، ج 2، ص 313.
[10] هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم
[11] شیخ طوسی (ره)، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات شکوری، زمستان 1373، ص 318.
[12] مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، ص 81.
[13] محمدی ری شهری، بحث آزاد در اسلام، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، تیرماه 1372، ص 58
[14] بقره، 155، وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم
[15] محمدی ری شهری، بحث آزاد در اسلام، ص 90.
[16] احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج2، ص: 307.
[17] نهج البلاغه، خطبۀ 186.
[18] وحدت وجود و بداء، ص 13-17.جعفری ،محمد تقی، ترجمهوتفسیرنهجالبلاغه، ج 14 ، ص 290، ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] با سلام در قران خداوند میفرماید که ما همه موجودات را بصورت جفت افریدیم.امروزه دانشمندان پی به وجود موجودات تک سلولی برده اند،این شبهه را چطور میتوان از این کلام خداوند برطرف کرد؟با تشکر
- [سایر] در سوره اسرا آیه 45 می فرماید: " تمام موجودات جهان خدا را تسبیح می گویند. نحوة تسبیح موجودات چگونه است؟
- [سایر] اگر می گوییم خدا خالق کل موجودات است پس خدا از کی بوده و که او را خلق کرده است؟
- [سایر] اولین موجودی که خدا خلق کرده، چه موجودی بوده است؟ خدا قبل از پیدایش موجودات، چه کار کرده است؟
- [سایر] آیا به هنگام قیامت کبری همه موجودات به جز خداوند میمیرند، حتی عزرائیل هم میمیرد؟
- [سایر] آیاامکان دارد خداوند تمام موجودات را معدوم کند و ابدی بودن بهشت به چه معناست؟
- [سایر] آیا به هنگام قیامت کبری همهی موجودات به جز خداوند میمیرند، حتی عزرائیل هم میمیرد؟
- [سایر] همه موجودات روزی به وجود آمده اند پس خدا هم روزی به وجود آمده است؟
- [سایر] آیا این موضوع درست است که خداوند همه شیعیان را در نهایت وارد بهشت می نماید؟
- [سایر] انسان نهایت چیزی که در مورد خداوند عزیز می داند چیست؟
- [امام خمینی] چند چیز در غذا خوردن مکروه است: اول: در حال سیری غذا خوردن. دوم: پر خوردن و در خبر است که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر بدش میآید. سوم: نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن. چهارم:
- [امام خمینی] - ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم: (قل هو الله احد)، یعنی بگو ای محمد (ص) که خداوند، خدایی است یگانه. (الله الصمد)، یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است. (لم یلد و لم یولد)، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (و لم یکن له کفوا احد)، یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست.
- [آیت الله بهجت] ساختن مجسمه موجودات جاندار حرام است، اما نگهداری آن برای مقاصد غیر حرام بنابر اظهر جایز است، و نیز معامله به همین مقصود مانعی ندارد، اگرچه احتیاط مستحب در ترک آن است، و نقاشی موجودات جاندار بنابر اظهر حرام نیست، اگرچه احتیاط در ناقص یا جدا کشیدن آن است.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ) یعنی: (بگو ای محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خداوند، یگانه است.) (اَللّهُ الصَّمَدُ) یعنی: (خدا از تمام موجودات بینیاز است و همه به او نیازمندند.) (لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ) یعنی: (فرزند ندارد و فرزند کسی نیست.) (وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أحَدٌ) یعنی: (و هیچ کس مثل او نیست.)
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حسن سلوک و رفتار مسلمان با بیگانه و مسلمان، باید بر اساس تعالیم اسلام در نهایت اعتدال و خیرخواهی برای همه خلق باشد.
- [آیت الله اردبیلی] خرید و فروش چیزهای بی ارزش مانند یک پرِ کاه باطل است.
- [آیت الله بهجت] اگر در زمینی که غصب کرده بدون اذن مالک چاهی حفر نماید، پس اگر مالک به باقی بودن آن چاه راضی باشد، غاصب ضامن پرکردن آن نیست، و اگر راضی نباشد غاصب باید آن چاه را پر کند، ولی تصرف در پر کردن باید به اذن مالک باشد، و اگر مالک بخواهد خود، چاه را پر کند می تواند اجرت آن را از او بگیرد.
- [آیت الله علوی گرگانی] چند چیز در غذا خوردن مکروه است: اوّل - در حال ایستاده غذا خوردن; دوم - پر خوردن، و در خبر است که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر بدش میآید; سوم - نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا; چهارم - خوردن غذای گرم; پنجم فوت کردن چیزهائی که میخورد یا میآشامد; ششم - بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگری شدن; هفتم - پاره کردن نان با کارد; هشتم - گذاشتن نان زیر ظرف غذا; نهم - پاک کردن گوشتی که به استخوان چسبیده به طوریکه چیزی در آن نماند; دهم - پوست کندن میوه; یازدهم - دور انداختن میوه پیش از آن که کاملاً آنرابخورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چند چیز در غذاخوردن مکروه است: اول در حال سیری غذاخوردن. دوم پر خوردن، و در خبر است که خداوند عالم بیشتر از هر چیز، از شکم پر بدش میآید. سوم نگاهکردن به صورت دیگران در موقع غذاخوردن. چهارم خوردن غذای داغ. پنجم فوتکردن چیزی که میخورد یا میآشامد. ششم بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیزی دیگر شدن. هفتم پارهکردن نان با کارد. هشتم گذاشتن نان زیر ظرف غذا. نهم پاککردن گوشتی که به استخوان چسبیده به طوری که چیزی در آن نماند. دهم پوستکندن میوه. یازدهم دور انداختن میوه پیش از آن که کاملاً آن را بخورد.
- [آیت الله مظاهری] یازده کار در غذا خوردن مکروه است: اوّل: در حال سیری غذا خوردن. دوّم: پر خوردن، و در خبر است که خداوند عالم از شکم پر بدش میآید. سوّم: نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن. چهارم: خوردن غذای داغ. پنجم: فوت کردن غذا. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن. هفتم: پاره کردن نان با کارد. هشتم: گذاشتن نان زیر ظرف غذا. نهم: پاک کردن گوشتی که به استخوان چسبیده به طوری که چیزی در آن نماند. دهم: پوست کندن میوههایی که با پوست خورده میشود. یازدهم: دور انداختن میوه پیش از آنکه کاملاً آن را بخورد.