این یک قاعده عقلی و کلی است که در تمام مکاتب، همواره آگاه ترین و عالم ترین و معتقد ترین افراد آن مکتب به عنوان سیاست گذاران و مجریان آن مکتب، اجرای آن را بر عهده می گیرند. از آنجا که اسلام دین خاتم و دستوراتش برای پیاده شدن در تمام لایه های اجتماع است و احکام و دستوراتش از طرفی ثابت است و جنبه ی جاودانگی داشته و برای پاسخ گویی به مسائل و مشکلات همه افراد در همه زمان هاست و باید همان طوری که از روز اوّل (صدر اسلام)پاسخ گوی تمام مشکلات مردم بوده، برای همیشه پاسخ گو باقی بماند. "حلال محمد (ص) تا روز قیامت حلال است و حرام محمد (ص) تا روز قیامت حرام است". [1] و از سویی دیگر؛ زمان به خودی خود متغیر و طبیعت آن اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرایط جدیدی بوجود می آورد که با شرایط پیشین کاملاً مغایر است. بر این اساس، چگونه ممکن است چیزی مثل دین که در ذات خود ثابت و لا یتغیر است، با چیزی مثل زمان که در ذات خود متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشد؟ اینجاست که ضروت ایفای نقش فقهاء به عنوان متخصصین مسائل دین و دین شناسان در تلائم بین عناصر ثابت و متغیر دین آشکار می شود. استنباط عناصر جهان شمول و رسیدن به فلسفه دین، با بهره گیری از شیوه ها ی کلامی، و دستیابی به مکتب و نظام اسلامی، با استفاده از شیوه ها ی فقهی و تحلیلی صورت می گیرد[2] که فقهای ما متکفل آن هستند و در طول تاریخ بخوبی آنها را بیان کرده اند. همچنین در مسئله رهبری ،بدون شک جامعه به زمامدار و رهبر نیاز دارد. اسلام این مهم را بر عهده فقیهان گذاشته است. زیرا مسایل حکومتی اموری نیست که از حوزه‌ی دین خارج باشد، بلکه عناصر جهان شمول دین در این زمینه نیز به صورت یک نظام کامل در دین خاتم ارایه شده است. و عقل نه تنها در دخالت دین در زمینه زمامداری منعی نمی‌بیند، بلکه به مقتضای حکمت بر ضرورت آن اصرار دارد. اگر حکومت را از منظر دین نگاه کنیم و وظیفه‌ی اصلی آن را صیانت از ارزش‌های الهی و آرمان‌های اسلامی و احکام شرعی بدانیم، عقل حکم می‌کند، بر قله‌ی چنین حکومتی می‌بایست کسی قرار بگیرد و زمامدار مردم باشد که به احکام الهی و وظایف دینی آگاهی دارد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب می‌شمرد، ولی اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر اداره‌ی جامعه را لایق این مقام معرفی می‌کند. به دیگر سخن، عقل حکم می‌کند که در رأس یک حکومت اعتقادی و آرمانی، باید شخصی قرار بگیرد که از آرمان آگاهی دارد و در شریعت اسلام در زمان غیبت معصوم، مصداق چنین شخصی فقیهان عادل آگاه هستند. پی نوشتها: [1] الکافی ج : 1 ص : 58ح19- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِی‌ءُ غَیْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَکَ بِهَا سُنَّةً . [2] . نک: مبانی کلامی اجتهاد، صص 383 - 405؛ مکتب و نظام اقتصادی اسلام، استاد هادوی، صص 21 - 44. منبع: http://farsi.islamquest.net
این یک قاعده عقلی و کلی است که در تمام مکاتب، همواره آگاه ترین و عالم ترین و معتقد ترین افراد آن مکتب به عنوان سیاست گذاران و مجریان آن مکتب، اجرای آن را بر عهده می گیرند.
از آنجا که اسلام دین خاتم و دستوراتش برای پیاده شدن در تمام لایه های اجتماع است و احکام و دستوراتش از طرفی ثابت است و جنبه ی جاودانگی داشته و برای پاسخ گویی به مسائل و مشکلات همه افراد در همه زمان هاست و باید همان طوری که از روز اوّل (صدر اسلام)پاسخ گوی تمام مشکلات مردم بوده، برای همیشه پاسخ گو باقی بماند.
"حلال محمد (ص) تا روز قیامت حلال است و حرام محمد (ص) تا روز قیامت حرام است". [1]
و از سویی دیگر؛ زمان به خودی خود متغیر و طبیعت آن اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرایط جدیدی بوجود می آورد که با شرایط پیشین کاملاً مغایر است. بر این اساس، چگونه ممکن است چیزی مثل دین که در ذات خود ثابت و لا یتغیر است، با چیزی مثل زمان که در ذات خود متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشد؟
اینجاست که ضروت ایفای نقش فقهاء به عنوان متخصصین مسائل دین و دین شناسان در تلائم بین عناصر ثابت و متغیر دین آشکار می شود.
استنباط عناصر جهان شمول و رسیدن به فلسفه دین، با بهره گیری از شیوه ها ی کلامی، و دستیابی به مکتب و نظام اسلامی، با استفاده از شیوه ها ی فقهی و تحلیلی صورت می گیرد[2] که فقهای ما متکفل آن هستند و در طول تاریخ بخوبی آنها را بیان کرده اند.
همچنین در مسئله رهبری ،بدون شک جامعه به زمامدار و رهبر نیاز دارد. اسلام این مهم را بر عهده فقیهان گذاشته است. زیرا مسایل حکومتی اموری نیست که از حوزهی دین خارج باشد، بلکه عناصر جهان شمول دین در این زمینه نیز به صورت یک نظام کامل در دین خاتم ارایه شده است. و عقل نه تنها در دخالت دین در زمینه زمامداری منعی نمیبیند، بلکه به مقتضای حکمت بر ضرورت آن اصرار دارد.
اگر حکومت را از منظر دین نگاه کنیم و وظیفهی اصلی آن را صیانت از ارزشهای الهی و آرمانهای اسلامی و احکام شرعی بدانیم، عقل حکم میکند، بر قلهی چنین حکومتی میبایست کسی قرار بگیرد و زمامدار مردم باشد که به احکام الهی و وظایف دینی آگاهی دارد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب میشمرد، ولی اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر ادارهی جامعه را لایق این مقام معرفی میکند.
به دیگر سخن، عقل حکم میکند که در رأس یک حکومت اعتقادی و آرمانی، باید شخصی قرار بگیرد که از آرمان آگاهی دارد و در شریعت اسلام در زمان غیبت معصوم، مصداق چنین شخصی فقیهان عادل آگاه هستند.
پی نوشتها:
[1] الکافی ج : 1 ص : 58ح19- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا یَکُونُ غَیْرُهُ وَ لَا یَجِیءُ غَیْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَکَ بِهَا سُنَّةً .
[2] . نک: مبانی کلامی اجتهاد، صص 383 - 405؛ مکتب و نظام اقتصادی اسلام، استاد هادوی، صص 21 - 44.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] چرا اسلام توسط فقها اداره می شود؟
- [سایر] بین مجتهد بدون کفایت سیاسی و غیر مجتهدبا کفایت کدام برای اداره کشور اولویت دارد؟
- [آیت الله بهجت] آیا کافر می تواند در اداره یا شرکتی، بر مسلمان ریاست داشته باشد؟
- [سایر] حکم اسلام درباره مخالفان ولایت فقیه چیست؟ آیا قبول نداشتن ولایت فقیه گناه و کفر است؟
- [سایر] ولایت فقیه در اسلام چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] آیا فقها که فقط در بایدها و نبایدهای فقهی تخصص دارند میتوانند جامعه اسلامی را در همه ابعاد علمی و تخصصی اداره کنند؟
- [سایر] آیا در حکومت ولایت فقیه ، حقوق اجتماعی غیر مسلمانان مانند حقوق مسلمانان است؟
- [سایر] ولایت فقیه برای همه مسلمانان جهان است یا برای مسلمانان ایران؟
- [سایر] آیا یک مسلمان می تواند در هر کشوری زندگی کند یا کشور باید حتما تحت ولایت الهی اداره شود؟
- [سایر] به نظر شما یک فرد مسلمان می تواند ولایت فقیه را نپذیرد؟
- [آیت الله اردبیلی] (اَنفال) یعنی اموال عمومی که برای اداره جامعه در اختیار امام معصوم علیهالسلام قرار دارد و در زمان غیبت برای تصرّف در آن بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرعی (یعنی مجتهد جامع الشرایط) اجازه گرفت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر میت مسلمان باشد الف: اگرهمه ورثه او مسلمان باشند همه طبق احکام ارث از او ارث می برند. ب: اگر بعضی از ورثه مسلمان باشند و برخی از آنها کافر باشند تنها ورثه مسلمان ازاو ارث میبرند. ج: اگر همه ورثه او کافر باشند هیچیک از آنها از او ارث نمیبرند و تمام مال میت مسلمان در اختیار مجتهد جامع الشرائط قرار میگیرد.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [آیت الله مظاهری] زکات را خوب است در این زمان به مجتهد جامع الشرایط یا وکیل او بدهند تا صرف فقرا و تقویت اسلام و مصالح مسلمین بنماید ولی خود زکات دهنده هم میتواند در همان موارد صرف نماید.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر متوقّف به برخورد عملی با افراد و ایجاد محدودیت بر آنها و یا اتلاف مال و یا تعرّض به جان و آبروی آنها باشد، امر به معروف و نهی از منکر باید با اجازه مجتهد آگاه و جامع شرایط انجام گیرد و در صورتی که جامعه بر اساس قانون شرع و یا قانونی که مخالف شرع نیست اداره گردد، برخورد عملی با گناهکار باید با حکم دادگاه صالح انجام پذیرد، بلکه آمر به معروف و ناهی از منکر باید به گونهای عمل کند که ظاهر و باطن این عمل موجب توهین به اسلام و یا هرج و مرج و خودسری نگردد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان به فتوای مجتهدی عمل کرد نمیتواند از مجتهد دیگر تقلید کند، مگر آنکه مجتهد دیگر اعلم از مجتهد اول شده باشد که لازم است به فتوای مجتهد دیگر عدول کند.
- [امام خمینی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلًا اگرعدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر دشمن بر بلاد مسلمانان و سرحدات آن هجوم نماید، واجب است بر جمیع مسلمانان دفاع از آن بر هر وسیله ای که امکان داشته باشد: از بذل جان و مال. و در این امر احتیاج به اذن مجتهد جامع الشرائط نیست.
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.