واژه (عشق) مشتق از (عشقه) به معنای میل مفرط است. (عشقه) گیاهی است که هرگاه به دور درخت می پیچد ، آب آن را می خورد؛ در نتیجه درخت زرد شده ، کم کم می خشکد (1) اما در اصطلاح، (عشق) عبارت است از : ( محبت شدید و قوی) . به عبارت دیگر، عشق مرتبه عالی محبت است. (2) اما حقیقت آن است که تعریف حقیقی این واژه ممکن نیست. محی الدین ابن عربی می گوید: (هر کس عشق را تعریف کند، آن را نشناخته که عشق شرابی است که کس را سیراب نکند) (3) (لویی ماسینیون) می گوید: نخستین عارفان، واژه عشق را به کار نمی بردند، شاید از عشق زمینی و جسمانی هراس داشتند و از این رو، بیشتر ازمحبت یاد می کردند (4) . عطار گفته است: پرسی تو ز من که عاشقی چیست؟ روزی که چو من شوی، بدانی عشق قابل تعریف علمی نیست؛ زیرا نه محسوس است و نه معقول، در حالی که در دو قلمرو (حس و عقل) تاثیر دارد. اگر تعریف کننده، خود عشق می ورزد، مسلما تعریف او صحیح نخواهد بود؛ زیرا این پدیده غیر عادی به تمام اندیشه و مشاعر او مسلط است؛ به عنوان مثال اگر عاشق بخواهد عشق را تعریف کند، مفاهیم موجود در تعریف، با وضع روانی عاشق رنگ آمیزی می شود و به اصطلاح (مولوی) بوی عشق می دهد. (5) هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم ز آن گرچه تفسیر زبان روشن گر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم برخورد شکافت عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب (6) پی نوشتها: 1- (ابن منظور)؛ لسان العرب، ج 9، ص 224. 2- محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج 4، ص 275. 3- الفتوحات المکیة ، ج 2، ص 121. 4- ر. ک: بابک احمدی، چهار گزارش از تذکرة الاولیاء عطار، ص 46. 5- محمد تقی جعفری، نقد و تحلیل مثنوی، ج 3، ص 147. 6- مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 112-116.
واژه (عشق) مشتق از (عشقه) به معنای میل مفرط است. (عشقه) گیاهی است که هرگاه به دور درخت می پیچد ، آب آن را می خورد؛ در نتیجه درخت زرد شده ، کم کم می خشکد (1)
اما در اصطلاح، (عشق) عبارت است از : ( محبت شدید و قوی) . به عبارت دیگر، عشق مرتبه عالی محبت است. (2)
اما حقیقت آن است که تعریف حقیقی این واژه ممکن نیست. محی الدین ابن عربی می گوید: (هر کس عشق را تعریف کند، آن را نشناخته که عشق شرابی است که کس را سیراب نکند) (3)
(لویی ماسینیون) می گوید: نخستین عارفان، واژه عشق را به کار نمی بردند، شاید از عشق زمینی و جسمانی هراس داشتند و از این رو، بیشتر ازمحبت یاد می کردند (4) . عطار گفته است:
پرسی تو ز من که عاشقی چیست؟
روزی که چو من شوی، بدانی
عشق قابل تعریف علمی نیست؛ زیرا نه محسوس است و نه معقول، در حالی که در دو قلمرو (حس و عقل) تاثیر دارد. اگر تعریف کننده، خود عشق می ورزد، مسلما تعریف او صحیح نخواهد بود؛ زیرا این پدیده غیر عادی به تمام اندیشه و مشاعر او مسلط است؛ به عنوان مثال اگر عاشق بخواهد عشق را تعریف کند، مفاهیم موجود در تعریف، با وضع روانی عاشق رنگ آمیزی می شود و به اصطلاح (مولوی) بوی عشق می دهد. (5)
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم ز آن
گرچه تفسیر زبان روشن گر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد، قلم برخورد شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب (6)
پی نوشتها:
1- (ابن منظور)؛ لسان العرب، ج 9، ص 224.
2- محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج 4، ص 275.
3- الفتوحات المکیة ، ج 2، ص 121.
4- ر. ک: بابک احمدی، چهار گزارش از تذکرة الاولیاء عطار، ص 46.
5- محمد تقی جعفری، نقد و تحلیل مثنوی، ج 3، ص 147.
6- مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 112-116.
- [سایر] عشق و حقیقت آن چیست؟
- [سایر] محبت و عشق ورزیدن از نظر اسلام چگونه است و آیا عشق مجازی میتواند پلی برای رسیدن به حقیقت باشد؟
- [سایر] عشق انسانی چیست؟تفاوت عشق دروغین با واقعی در چیه؟چگونه انسان بفهمد که عاشق واقعی شده؟آیا آدمی اجازه عشق دارد؟عشق حتما باید به ازدواج ختم بشه؟
- [سایر] از چه راهی عشق مجازی را به عشق الهی و حقیقی تبدیل کنیم؟
- [سایر] چه کنیم که به همان میزان که عشق می ورزیم، به ما نیز عشق بورزند؟
- [سایر] آیا طرز تلقی دنیای غرب از عشق با تصور مردم مشرق زمین از عشق تفاوت دارد؟
- [سایر] سلام ای رفته ز چشم و جا گرفته در دل دردی ست که بی تو زندگی باید کرد ببخشید آقای مرادی وقت نکردم بیام. مشکلی برام پیش اومد.خیلی ناراحت شدم که نتونستم به موقع سالگرد برادر بزرگوارتون رو تسلیت بگم...بازهم به خودتون تسلیت عرض می کنم. مصیبت سختی است. خداوند صبر بدهد. این چند بیت را تقدیم می کنم: عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور عشق گاهی شور رستن در گیاه عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه ""عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی رمز هوشیاریست در مستی می"" عشق گاهی معجز قلب مریض رویش سبزینه ای در برگ ریز عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا عشق گاهی طعم وصلت می دهد مزه ی شیرین وحدت می دهد عشق گاهی شوری هجران دوست تلخی هرگز ندیدن های اوست عشق گاهی یک سفر در شط شب عشق پاورچین نجوای دو لب عشق گاهی مشق های کودکیست حس بودن با خدا در سادگیست عشق گاهی کیمیای زندگیست عشق در گل راز ناپژمردگیست عشق گاهی بوی رفتن می دهد صوت شبناک تو را سر می دهد عشق گاهی نغمه ای در گوش شب عادتی شیرین به نجوای دو لب عشق گاهی می نشیند روی بام گاه با صد میل می افتد به دام عشق گاهی سر به روی شانه ای اشک ریز آخر افسانه ای عشق گاهی هم حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد! گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع عشق گاهی بوی یاس رازقی ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری عشق گاهی هم خجالت می کشد دستمال تر به پیشانی عالم می کشد عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند عشق گاهی هم نجاتت می دهد سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد عشق گاهی در عصا پنهان شود گاه بر آتش گلستان می شود عشق گاهی رود را خواهد شکافت فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت عشق گاهی خارج از ادراک هاست طعنه ی لولاک بر افلاک هاست عشق گاهی استخوانی در گلوست زخم مسماریست در پهلوی دوست عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز گاه در چشمان مشکی اشک ریز عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای عشق گاهی چاه را منزل کند یوسفین دل را مطاع دل کند عشق گاهی هم به خون آغشته شد با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد عشق را گو هرچه می خواهد شود با تو اما عشق پیدا می شود بی تو اما عشق کی معنا شود...؟ ببخشید خداحافظ
- [سایر] اسباب عشق کدام است؟
- [سایر] عشق حقیقی چیست؟
- [سایر] عشق چیست؟ چه آثاری در زندگی انسان دارد؟ آیا واژه «عشق» در قرآن به کار رفته است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیز نجسی به صورت چیز پاکی در بیاید که عرف ان را تغییر در حقیقت ببیند پاک می شود مثل ان که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود ولی اگر حقیقت ان عوض نشود مثل ان که گندم نجس را ارد کنند یا نان بپزند پاک نمی شود
- [آیت الله علوی گرگانی] سفتههایی که حقیقت ندارد ومجاملهای است اگر بخواهد با بانک اهلی وشخصی یا غیر اهلی معامله نماید از برای فرار از ربا طرقی است، دو طریق آن در )مسأله 2872) ذکر میشود.
- [آیت الله مظاهری] معاشقه زن و مرد نامحرم با یکدیگر از گناهان بزرگ در اسلام است؛ مخصوصاً اگر برای یکدیگر نامهنگاری و یا شعر و شاعری هم بنمایند، و باید با فراموش کردن عشق شیطانی خود، این مرض خانمانسوز و بر باد دهنده دنیا و آخرت را معالجه کنند، و این معالجه گرچه مشکل است، ولی به مرور زمان و با صبر و حوصله ممکن است.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که مسئولیّت انجام کار مشروعی را در سازمان یا مؤسّسهای قبول کرده است، در حقیقت امانتی را قبول نموده ولازم است مسئولیّت خود را به طور صحیح و کامل انجام دهد، در غیر این صورت علاوه بر این که گناه کرده، نسبت به حقوق و دستمزدی که دریافت نموده مدیون و ضامن میباشد.
- [آیت الله سیستانی] این نحوه معامله با بانک جایز است؛ زیرا در حقیقت، یا داخل در اجاره است به این صورت که شرکت، بانک را برای انجام این کار در برابر کارمزد معین اجیر میکند، و یا از باب جُعاله است، و در هر دو صورت معامله صحیح است و بانک در قبال انجام این کار، مستحق کارمزد است.
- [آیت الله بهجت] اگر جنسی را که میفروشد و عوضی را که میگیرد از یک چیز بهدست آمده باشد، و به عبارت دیگر، حقیقت نوعیه آنها یکی بوده و اصناف مختلف باشند، باید در معامله زیادی نگیرد، پس اگر یک من کَره حیوانی بفروشد و در عوض آن یک من و نیم پنیر بگیرد، ربا و حرام است.
- [آیت الله علوی گرگانی] معامله با بچه نابالغ باطل است، هر چند پدر یا جدّ آن بچه به او اجازه داده باشند که معامله کند ولی اگر بچه به عنوان وسیلهای برای خریدن باشد و در حقیقت ولیّ او معامله کرده باشد معامله اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] کوزه گِلی و مانند آن که از گِل نجس ساخته شده ، نجس است ، و امّا ذغالی که از چوب نجس درست شده چنانچه هیچیک از خواص حقیقت سابقه در آن نباشد ، پاک است ، و اگر گِل نجس با آتش مبدل به سفال یا آجر شود بنابر احتیاط واجب نجس است .
- [آیت الله سیستانی] - در حال اعتکاف جدال بر سر مسائل دنیوی یا دینی در صورتی که به قصد غلبه برطرف مقابل و اظهار فضلیت و برتری باشد، حرام است اما اگر به قصد اظهار حق و روشن شدن حقیقت و برطرف کردن خطا و اشتباه طرف مقابل باشد نه تنها حرام نیست بلکه از بهترین عبادات است. بنابراین ملاک، قصد و نیت معتکف است.
- [آیت الله علوی گرگانی] سفتهای که به بانک یا غیر بانک فروخته شود در صورتی که حقیقت داشته باشد وجای خالی نباشد مثل این که کسی جنسی را به دیگریفروخته بمعادل صد هزار ریال طلب، سفته گرفته همان صد هزار ریال طلب خود را به بانک وغیر بانک بعنوان معامله وتملیک واگذار کردن و در مقابل وجه گرفتن با نقیصه که به نسبت مدت طلب واگذاری از مقدار وجه کم مینماید اشکالیندارد.