حدود و مرز آزادی تا کجاست؟
جواب اجمالی: آزادی منشأ تکوینی دارد و از این‌رو همواره همراه انسان هست لکن در مقام عمل محدودیت‌هایی دارد که در جوامع غربی و سکولار، آزادی دیگران حدود آزادی را شکل می‌دهد امّا در جوامع اسلامی علاوه بر آنکه لازمة زندگی اجتماعی محدودیت آزادی است، موازین شرعی و اخلاقی و مسئولیت انسان در پیشگاه خداوند نیز ترسیم‌گر حدود آزادی است و در این رابطه، همان مبدأ عالی هستی‌بخش تحدیدکنندة آزادی انسان است. جواب تفصیلی: ضمن عرض سلام و تحیت به محضر پرسشگر محترم، آنچه در رابطه با سؤال مطرح شده می‌توان گفت: آزادی یکی از واژه‌هایی است که در عین ابهام و اجمال بیشترین کاربرد را در محاورات و طرح نظرات دارد و هر یک از نظام‌های حقوقی و سیاسی مطابق اصول و قواعد حاکم بر خود آنرا معنا و تفسیر می‌کند. بهر حال رایج‌ترین معنای آزادی این است که (آزادی عبارت از حقی است که به موجب آن افراد می‌توانند استعدادها و توانایی‌های طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند. مشروط بر آنکه آسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند.)[1] امّا این معنا از نظر ما مخدوش است؛ زیرا (آزادی از دیدگاه اسلام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا)[2] لکن از آنجا که این تعاریف و غیر آن بیش از آنکه تعریف و تفسیر آزادی باشد، بیانگر برداشت‌ها و تلقی‌ها از آن است و نمی‌تواند بازگویندة ابعاد و زوایای مختلف آزادی باشد، چه این‌که آزادی زوایا و جوانب متعددی دارد: 1. (از نظر فلسفی انسان موجودی است که فطرتاً آزاد خلق شده و آزادی جزء خصائل و غیر قابل انفکاک از طبیعت اوست.)[3] بنابراین همانطوریکه هستی انسان محدود است (...) آزادی او نیز محدود خواهد بود، یعنی ممکن نیست اصل وجود بشر متناهی باشد لیکن آزادی وی که از اوصاف او به شمار می‌رود و در اصل تحقق تابع هستی اوست، غیر محدود باشد. بنابراین حتماً آزادی انسان مطلق و نامتناهی نبوده بلکه مفید و محدود و مشروط می‌باشد.)‌[4] 2. از یک نگاه دیگر می‌توان گفت دو نوع آزادی مطرح است؛ یکی آزادی اجتماعی که عبارتست از آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر و دیگری آزادی معنوی که عبارتست از آزادی انسان از قید اسارت خویش. از دید اسلام تا انسان آزادی معنوی بدست نیاورد به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسد و به همین جهت آزادی به مفهوم اسلامی نخست از درون آغاز می‌شود. آنچه انسان را به زنجیر اسارت جبّاران می‌کشد همان بذرهای جهل و زبونی و طمع و پرستش هوا و هوس‌ها و تمایلات حیوانی است و لذا آزادی آن‌طور که بعضی تصور کرده‌اند به معنای رهایی از هر قید و بند اخلاقی و اجتماعی و بی‌مسئولیتی نیست.)[5] 3. (از نظر سیاسی آزادی یکی از پایه‌های اصلی دموکراسی محسوب می‌شود. در نظام‌های دموکراتیک قدرت سیاسی در آزادی افراد مردم نهفته است و حکام از طریق آراء آزاد عمومی نمایندگی مردم را بدست می‌آورند.)[6] 4. از نظر حقوقی (در این قسم آزادی بحث از این است که هیأت حاکمه یا قانون و اجراءکننده قانون تا چه حدّ می‌توانند آزادی افراد را محدود کنند و آنان را به رعایت مقرراتی در روابط اجتماعی موظف نمایند و یا به انجام اوامر و خواست‌های دولت متعهد سازند.)[7] چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مقام آزادی و حدود آن هم نسبت به هیأت حاکمه و هم نسبت به ملّت حدودی را بیان می‌کند که اهم موارد آن را محورهای: مبانی و موازین دینی و شرعی، مسئولیت انسان در برابر خدا، قانون، وحدت ملّی و حفظ اساس نظام جمهوری اسلامی، نفی وابستگی و استقلال و نفی استبداد و انحصار و استثمار تشکیل می‌دهد. بنابراین از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آزادی مطلق نبوده و متعلق آن انسان مسئول است از سوی دیگر از آنجا که هدف آفرینش کمال‌یابی همة انسان‌هاست، باید همگان حق استفاده از همة مواهب مادی و معنوی را داشته باشند. امّا در مقام عمل تزاحم و کشمکش پدید می‌آید که برای از بین بردن آن، تعیین حداقل‌ها و مرز افراد و گروه‌ها ضرورت می‌یابد.)[8] بعبارت دیگر، آزادی نامحدود جامعه را به انحطاط می‌کشد و باعث خواهد شد که افراد قوی منافع افراد ضعیف را قربانی مطامع خود کنند. بنابراین، این آزادی تعدیل شده است که می‌تواند ضامن سعادت جامعه باشد (...) در آزادی تعدیل‌‌شده هم از انحطاط جامعه جلوگیری می‌شود و هم این امکان وجود دارد که افراد مردم با ابراز اندیشه‌ها و اعمال آراء خود هیأت حاکمه را به نفع جامعه مهار کنند.)[9] در جوامع سرمایه‌داری و صنعتی که سخن از اصالت فرد است، محور حدود آزادی نقطه تلاقی و اصطکاک آزادی‌هاست و از (آزادی عبارت از قدرت بر انجام هرگونه عملی است که به دیگری صدمه نزند. لذا محدودة اعمال حقوق طبیعی هر انسان فقط تا آنجاست که استفادة از همین حقوق را برای سایر اعضای جامعه تضمین کند.)[10] چون در تمدن مغرب زمین مبنای توجّه بهره‌برداری هرچه بیشتر از مادیات است لذا افراد در اعمال آزادی از قیود اخلاقی و عقاید دینی و مفاهیم متعالی انسانی آزادند. هر کاری را بشرط عدم مخالفت با قوانین موضوعه می‌توانند انجام دهند و چون در قوانین موضوعه چندان توجّه و تقیّدی به اصول اخلاقی و عقاید دینی وجود ندارد، انسان را در جنبه‌های مادی و شهوانی آزاد می‌گذارد و از تکاملی که ناموس آفرینش برای او برنامه‌ریزی کرده است، باز می‌دارد.)[11] امّا در جوامع ارزشی و براساس دیدگاه الهی تنها عامل تحدیدکنندة آزادی انسان همان مبدأ تحدید اصل هستی اوست؛ یعنی آن مبدأ هستی‌بخش که وجود محدود به او عطا کرد، تنها مرجع تعیین حدود آزادی اوست. چون غیر از آن مبدأ هستی‌بخش هیچکس از حیطة هستی او آگاه نیست. بنابراین تنها مرجع صالح برای تحدید آزادی بشر همانا خداوندی است که هستی محدود به او عطا فرمود و برای هر چیز اندازة خاصی قرار داد. (زیرا) از نگاه قرآن کریم آزادی مقدمه حیات انسان است. همة آزادی‌ها برای آن است که انسان حیات اصیل و ارجمند برای خود فراهم سازد برای این‌که انسان به حیات مادی و معنوی ارجمندی دست یابد باید آزاد باشد و برای رسیدن به این آزادی باید خود را از بند هوس برهاند.)[12] به بیان دیگر (اساس تعلیمات اسلام بر اعتقاد به توحید و در مراحل بعد بر اصول اخلاقی و ملکات فاضله‌ایست که از همان اعتقاد به توحید نشئت می‌گیرد در این مکتب آزادی مفهوم بلند و متعالی دارد که با تفکّر غرب کاملاً متفاوت است و نخستین نوع آزادی لازم را برای انسان آزادی از قید بندگی غیر خدا دانسته است و این، مفهومی است که همة انواع آزادی‌های مورد بحث جهان متمدن را که با طبیعت آدمی سازش دارد، فرا می‌گیرد. انسان تنها یک معبود می‌شناسد و آن خداست. بسیاری از قید و بندها با اعلام همین یک نوع آزادی باز می‌شود. چنانچه حضرت علی علیه السّلام می‌فرماید: (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراًَ.)[13] خلاصه این‌که (آزادی و حریت در اسلام معنایی بس عمیق و ژرف و ظریف دارد و با آنچه متفکرین غرب پنداشته‌اند،از زمین تا آسمان تفاوت دارد.)[14] در نتیجه در جهان سرمایه‌داری حفظ ‌آزادی دیگران دیوارة آزادی‌ها را شکل می‌دهد. امّا در جوامع دین علاوه بر حفظ و احترام به حقوق و آزادی‌های دیگران که لازمة زندگی اجتماعی است، آزادی از هوا و اطاعت غیر خدا و دریدن بند بردگی‌ها از ماسوی‌الله نیز ملحوظ نظر بوده و حدود آزادی انسان به تبع وجود محدودش از سوی مبدأ عالی هستی‌بخش تعیین می‌شود. برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منبع زیر رجوع کنید: 1. نظریه سیاسی اسلام، آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380. 2. دین و آزادی، یعقوب قاسملو (خوئی)، انتشارات مکتب اهل‌بیت علیهم‌السّلام ، چاپ اول، 1378. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . هاشمی، سید محمد؛ حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، چ 3، تهران: دادگستر، 1380، ص 196. [2] . جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، نشر اسراء، 1377، ص 189. [3] . هاشمی، پیشین، ص 196. [4] . جوادی آملی، پیشین، ص 9. [5] . صفار، محمد جواد، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1377، ص 155. [6] . هاشمی، پیشین، ص 198. [7] . دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، سمت، 1368. [8] . مصباح یزدی، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، 1377، ص 46. [9] . هاشمی، پیشین، ص 198. [10] . اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه، 1789، مادة 4. [11] . مدنی، پیشین، ص 55. [12] . جوادی آملی، پیشین، ص 197198. [13] . مدنی، پیشین، ص 5455. [14] . صفار، پیشین، ص 156.
عنوان سوال:

حدود و مرز آزادی تا کجاست؟


پاسخ:

جواب اجمالی:
آزادی منشأ تکوینی دارد و از این‌رو همواره همراه انسان هست لکن در مقام عمل محدودیت‌هایی دارد که در جوامع غربی و سکولار، آزادی دیگران حدود آزادی را شکل می‌دهد امّا در جوامع اسلامی علاوه بر آنکه لازمة زندگی اجتماعی محدودیت آزادی است، موازین شرعی و اخلاقی و مسئولیت انسان در پیشگاه خداوند نیز ترسیم‌گر حدود آزادی است و در این رابطه، همان مبدأ عالی هستی‌بخش تحدیدکنندة آزادی انسان است.
جواب تفصیلی:
ضمن عرض سلام و تحیت به محضر پرسشگر محترم، آنچه در رابطه با سؤال مطرح شده می‌توان گفت:
آزادی یکی از واژه‌هایی است که در عین ابهام و اجمال بیشترین کاربرد را در محاورات و طرح نظرات دارد و هر یک از نظام‌های حقوقی و سیاسی مطابق اصول و قواعد حاکم بر خود آنرا معنا و تفسیر می‌کند.
بهر حال رایج‌ترین معنای آزادی این است که (آزادی عبارت از حقی است که به موجب آن افراد می‌توانند استعدادها و توانایی‌های طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند. مشروط بر آنکه آسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند.)[1] امّا این معنا از نظر ما مخدوش است؛ زیرا (آزادی از دیدگاه اسلام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا)[2] لکن از آنجا که این تعاریف و غیر آن بیش از آنکه تعریف و تفسیر آزادی باشد، بیانگر برداشت‌ها و تلقی‌ها از آن است و نمی‌تواند بازگویندة ابعاد و زوایای مختلف آزادی باشد، چه این‌که آزادی زوایا و جوانب متعددی دارد:
1. (از نظر فلسفی انسان موجودی است که فطرتاً آزاد خلق شده و آزادی جزء خصائل و غیر قابل انفکاک از طبیعت اوست.)[3] بنابراین همانطوریکه هستی انسان محدود است (...) آزادی او نیز محدود خواهد بود، یعنی ممکن نیست اصل وجود بشر متناهی باشد لیکن آزادی وی که از اوصاف او به شمار می‌رود و در اصل تحقق تابع هستی اوست، غیر محدود باشد. بنابراین حتماً آزادی انسان مطلق و نامتناهی نبوده بلکه مفید و محدود و مشروط می‌باشد.)‌[4]
2. از یک نگاه دیگر می‌توان گفت دو نوع آزادی مطرح است؛ یکی آزادی اجتماعی که عبارتست از آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر و دیگری آزادی معنوی که عبارتست از آزادی انسان از قید اسارت خویش. از دید اسلام تا انسان آزادی معنوی بدست نیاورد به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسد و به همین جهت آزادی به مفهوم اسلامی نخست از درون آغاز می‌شود. آنچه انسان را به زنجیر اسارت جبّاران می‌کشد همان بذرهای جهل و زبونی و طمع و پرستش هوا و هوس‌ها و تمایلات حیوانی است و لذا آزادی آن‌طور که بعضی تصور کرده‌اند به معنای رهایی از هر قید و بند اخلاقی و اجتماعی و بی‌مسئولیتی نیست.)[5]
3. (از نظر سیاسی آزادی یکی از پایه‌های اصلی دموکراسی محسوب می‌شود. در نظام‌های دموکراتیک قدرت سیاسی در آزادی افراد مردم نهفته است و حکام از طریق آراء آزاد عمومی نمایندگی مردم را بدست می‌آورند.)[6]
4. از نظر حقوقی (در این قسم آزادی بحث از این است که هیأت حاکمه یا قانون و اجراءکننده قانون تا چه حدّ می‌توانند آزادی افراد را محدود کنند و آنان را به رعایت مقرراتی در روابط اجتماعی موظف نمایند و یا به انجام اوامر و خواست‌های دولت متعهد سازند.)[7] چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مقام آزادی و حدود آن هم نسبت به هیأت حاکمه و هم نسبت به ملّت حدودی را بیان می‌کند که اهم موارد آن را محورهای: مبانی و موازین دینی و شرعی، مسئولیت انسان در برابر خدا، قانون، وحدت ملّی و حفظ اساس نظام جمهوری اسلامی، نفی وابستگی و استقلال و نفی استبداد و انحصار و استثمار تشکیل می‌دهد.
بنابراین از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آزادی مطلق نبوده و متعلق آن انسان مسئول است از سوی دیگر از آنجا که هدف آفرینش کمال‌یابی همة انسان‌هاست، باید همگان حق استفاده از همة مواهب مادی و معنوی را داشته باشند. امّا در مقام عمل تزاحم و کشمکش پدید می‌آید که برای از بین بردن آن، تعیین حداقل‌ها و مرز افراد و گروه‌ها ضرورت می‌یابد.)[8] بعبارت دیگر، آزادی نامحدود جامعه را به انحطاط می‌کشد و باعث خواهد شد که افراد قوی منافع افراد ضعیف را قربانی مطامع خود کنند. بنابراین، این آزادی تعدیل شده است که می‌تواند ضامن سعادت جامعه باشد (...) در آزادی تعدیل‌‌شده هم از انحطاط جامعه جلوگیری می‌شود و هم این امکان وجود دارد که افراد مردم با ابراز اندیشه‌ها و اعمال آراء خود هیأت حاکمه را به نفع جامعه مهار کنند.)[9]
در جوامع سرمایه‌داری و صنعتی که سخن از اصالت فرد است، محور حدود آزادی نقطه تلاقی و اصطکاک آزادی‌هاست و از (آزادی عبارت از قدرت بر انجام هرگونه عملی است که به دیگری صدمه نزند. لذا محدودة اعمال حقوق طبیعی هر انسان فقط تا آنجاست که استفادة از همین حقوق را برای سایر اعضای جامعه تضمین کند.)[10] چون در تمدن مغرب زمین مبنای توجّه بهره‌برداری هرچه بیشتر از مادیات است لذا افراد در اعمال آزادی از قیود اخلاقی و عقاید دینی و مفاهیم متعالی انسانی آزادند. هر کاری را بشرط عدم مخالفت با قوانین موضوعه می‌توانند انجام دهند و چون در قوانین موضوعه چندان توجّه و تقیّدی به اصول اخلاقی و عقاید دینی وجود ندارد، انسان را در جنبه‌های مادی و شهوانی آزاد می‌گذارد و از تکاملی که ناموس آفرینش برای او برنامه‌ریزی کرده است، باز می‌دارد.)[11]
امّا در جوامع ارزشی و براساس دیدگاه الهی تنها عامل تحدیدکنندة آزادی انسان همان مبدأ تحدید اصل هستی اوست؛ یعنی آن مبدأ هستی‌بخش که وجود محدود به او عطا کرد، تنها مرجع تعیین حدود آزادی اوست. چون غیر از آن مبدأ هستی‌بخش هیچکس از حیطة هستی او آگاه نیست. بنابراین تنها مرجع صالح برای تحدید آزادی بشر همانا خداوندی است که هستی محدود به او عطا فرمود و برای هر چیز اندازة خاصی قرار داد. (زیرا) از نگاه قرآن کریم آزادی مقدمه حیات انسان است. همة آزادی‌ها برای آن است که انسان حیات اصیل و ارجمند برای خود فراهم سازد برای این‌که انسان به حیات مادی و معنوی ارجمندی دست یابد باید آزاد باشد و برای رسیدن به این آزادی باید خود را از بند هوس برهاند.)[12] به بیان دیگر (اساس تعلیمات اسلام بر اعتقاد به توحید و در مراحل بعد بر اصول اخلاقی و ملکات فاضله‌ایست که از همان اعتقاد به توحید نشئت می‌گیرد در این مکتب آزادی مفهوم بلند و متعالی دارد که با تفکّر غرب کاملاً متفاوت است و نخستین نوع آزادی لازم را برای انسان آزادی از قید بندگی غیر خدا دانسته است و این، مفهومی است که همة انواع آزادی‌های مورد بحث جهان متمدن را که با طبیعت آدمی سازش دارد، فرا می‌گیرد. انسان تنها یک معبود می‌شناسد و آن خداست. بسیاری از قید و بندها با اعلام همین یک نوع آزادی باز می‌شود. چنانچه حضرت علی علیه السّلام می‌فرماید: (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراًَ.)[13] خلاصه این‌که (آزادی و حریت در اسلام معنایی بس عمیق و ژرف و ظریف دارد و با آنچه متفکرین غرب پنداشته‌اند،از زمین تا آسمان تفاوت دارد.)[14]
در نتیجه در جهان سرمایه‌داری حفظ ‌آزادی دیگران دیوارة آزادی‌ها را شکل می‌دهد. امّا در جوامع دین علاوه بر حفظ و احترام به حقوق و آزادی‌های دیگران که لازمة زندگی اجتماعی است، آزادی از هوا و اطاعت غیر خدا و دریدن بند بردگی‌ها از ماسوی‌الله نیز ملحوظ نظر بوده و حدود آزادی انسان به تبع وجود محدودش از سوی مبدأ عالی هستی‌بخش تعیین می‌شود.
برای مطالعه بیشتر می‌توانید به منبع زیر رجوع کنید:
1. نظریه سیاسی اسلام، آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380.
2. دین و آزادی، یعقوب قاسملو (خوئی)، انتشارات مکتب اهل‌بیت علیهم‌السّلام ، چاپ اول، 1378.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . هاشمی، سید محمد؛ حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، چ 3، تهران: دادگستر، 1380، ص 196.
[2] . جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، نشر اسراء، 1377، ص 189.
[3] . هاشمی، پیشین، ص 196.
[4] . جوادی آملی، پیشین، ص 9.
[5] . صفار، محمد جواد، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1377، ص 155.
[6] . هاشمی، پیشین، ص 198.
[7] . دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، سمت، 1368.
[8] . مصباح یزدی، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، 1377، ص 46.
[9] . هاشمی، پیشین، ص 198.
[10] . اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه، 1789، مادة 4.
[11] . مدنی، پیشین، ص 55.
[12] . جوادی آملی، پیشین، ص 197198.
[13] . مدنی، پیشین، ص 5455.
[14] . صفار، پیشین، ص 156.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین