جواب اجمالی: آزادی منشأ تکوینی دارد و از اینرو همواره همراه انسان هست لکن در مقام عمل محدودیتهایی دارد که در جوامع غربی و سکولار، آزادی دیگران حدود آزادی را شکل میدهد امّا در جوامع اسلامی علاوه بر آنکه لازمة زندگی اجتماعی محدودیت آزادی است، موازین شرعی و اخلاقی و مسئولیت انسان در پیشگاه خداوند نیز ترسیمگر حدود آزادی است و در این رابطه، همان مبدأ عالی هستیبخش تحدیدکنندة آزادی انسان است. جواب تفصیلی: ضمن عرض سلام و تحیت به محضر پرسشگر محترم، آنچه در رابطه با سؤال مطرح شده میتوان گفت: آزادی یکی از واژههایی است که در عین ابهام و اجمال بیشترین کاربرد را در محاورات و طرح نظرات دارد و هر یک از نظامهای حقوقی و سیاسی مطابق اصول و قواعد حاکم بر خود آنرا معنا و تفسیر میکند. بهر حال رایجترین معنای آزادی این است که (آزادی عبارت از حقی است که به موجب آن افراد میتوانند استعدادها و تواناییهای طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند. مشروط بر آنکه آسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند.)[1] امّا این معنا از نظر ما مخدوش است؛ زیرا (آزادی از دیدگاه اسلام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا)[2] لکن از آنجا که این تعاریف و غیر آن بیش از آنکه تعریف و تفسیر آزادی باشد، بیانگر برداشتها و تلقیها از آن است و نمیتواند بازگویندة ابعاد و زوایای مختلف آزادی باشد، چه اینکه آزادی زوایا و جوانب متعددی دارد: 1. (از نظر فلسفی انسان موجودی است که فطرتاً آزاد خلق شده و آزادی جزء خصائل و غیر قابل انفکاک از طبیعت اوست.)[3] بنابراین همانطوریکه هستی انسان محدود است (...) آزادی او نیز محدود خواهد بود، یعنی ممکن نیست اصل وجود بشر متناهی باشد لیکن آزادی وی که از اوصاف او به شمار میرود و در اصل تحقق تابع هستی اوست، غیر محدود باشد. بنابراین حتماً آزادی انسان مطلق و نامتناهی نبوده بلکه مفید و محدود و مشروط میباشد.)[4] 2. از یک نگاه دیگر میتوان گفت دو نوع آزادی مطرح است؛ یکی آزادی اجتماعی که عبارتست از آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر و دیگری آزادی معنوی که عبارتست از آزادی انسان از قید اسارت خویش. از دید اسلام تا انسان آزادی معنوی بدست نیاورد به آزادی اجتماعی هم نمیرسد و به همین جهت آزادی به مفهوم اسلامی نخست از درون آغاز میشود. آنچه انسان را به زنجیر اسارت جبّاران میکشد همان بذرهای جهل و زبونی و طمع و پرستش هوا و هوسها و تمایلات حیوانی است و لذا آزادی آنطور که بعضی تصور کردهاند به معنای رهایی از هر قید و بند اخلاقی و اجتماعی و بیمسئولیتی نیست.)[5] 3. (از نظر سیاسی آزادی یکی از پایههای اصلی دموکراسی محسوب میشود. در نظامهای دموکراتیک قدرت سیاسی در آزادی افراد مردم نهفته است و حکام از طریق آراء آزاد عمومی نمایندگی مردم را بدست میآورند.)[6] 4. از نظر حقوقی (در این قسم آزادی بحث از این است که هیأت حاکمه یا قانون و اجراءکننده قانون تا چه حدّ میتوانند آزادی افراد را محدود کنند و آنان را به رعایت مقرراتی در روابط اجتماعی موظف نمایند و یا به انجام اوامر و خواستهای دولت متعهد سازند.)[7] چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مقام آزادی و حدود آن هم نسبت به هیأت حاکمه و هم نسبت به ملّت حدودی را بیان میکند که اهم موارد آن را محورهای: مبانی و موازین دینی و شرعی، مسئولیت انسان در برابر خدا، قانون، وحدت ملّی و حفظ اساس نظام جمهوری اسلامی، نفی وابستگی و استقلال و نفی استبداد و انحصار و استثمار تشکیل میدهد. بنابراین از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آزادی مطلق نبوده و متعلق آن انسان مسئول است از سوی دیگر از آنجا که هدف آفرینش کمالیابی همة انسانهاست، باید همگان حق استفاده از همة مواهب مادی و معنوی را داشته باشند. امّا در مقام عمل تزاحم و کشمکش پدید میآید که برای از بین بردن آن، تعیین حداقلها و مرز افراد و گروهها ضرورت مییابد.)[8] بعبارت دیگر، آزادی نامحدود جامعه را به انحطاط میکشد و باعث خواهد شد که افراد قوی منافع افراد ضعیف را قربانی مطامع خود کنند. بنابراین، این آزادی تعدیل شده است که میتواند ضامن سعادت جامعه باشد (...) در آزادی تعدیلشده هم از انحطاط جامعه جلوگیری میشود و هم این امکان وجود دارد که افراد مردم با ابراز اندیشهها و اعمال آراء خود هیأت حاکمه را به نفع جامعه مهار کنند.)[9] در جوامع سرمایهداری و صنعتی که سخن از اصالت فرد است، محور حدود آزادی نقطه تلاقی و اصطکاک آزادیهاست و از (آزادی عبارت از قدرت بر انجام هرگونه عملی است که به دیگری صدمه نزند. لذا محدودة اعمال حقوق طبیعی هر انسان فقط تا آنجاست که استفادة از همین حقوق را برای سایر اعضای جامعه تضمین کند.)[10] چون در تمدن مغرب زمین مبنای توجّه بهرهبرداری هرچه بیشتر از مادیات است لذا افراد در اعمال آزادی از قیود اخلاقی و عقاید دینی و مفاهیم متعالی انسانی آزادند. هر کاری را بشرط عدم مخالفت با قوانین موضوعه میتوانند انجام دهند و چون در قوانین موضوعه چندان توجّه و تقیّدی به اصول اخلاقی و عقاید دینی وجود ندارد، انسان را در جنبههای مادی و شهوانی آزاد میگذارد و از تکاملی که ناموس آفرینش برای او برنامهریزی کرده است، باز میدارد.)[11] امّا در جوامع ارزشی و براساس دیدگاه الهی تنها عامل تحدیدکنندة آزادی انسان همان مبدأ تحدید اصل هستی اوست؛ یعنی آن مبدأ هستیبخش که وجود محدود به او عطا کرد، تنها مرجع تعیین حدود آزادی اوست. چون غیر از آن مبدأ هستیبخش هیچکس از حیطة هستی او آگاه نیست. بنابراین تنها مرجع صالح برای تحدید آزادی بشر همانا خداوندی است که هستی محدود به او عطا فرمود و برای هر چیز اندازة خاصی قرار داد. (زیرا) از نگاه قرآن کریم آزادی مقدمه حیات انسان است. همة آزادیها برای آن است که انسان حیات اصیل و ارجمند برای خود فراهم سازد برای اینکه انسان به حیات مادی و معنوی ارجمندی دست یابد باید آزاد باشد و برای رسیدن به این آزادی باید خود را از بند هوس برهاند.)[12] به بیان دیگر (اساس تعلیمات اسلام بر اعتقاد به توحید و در مراحل بعد بر اصول اخلاقی و ملکات فاضلهایست که از همان اعتقاد به توحید نشئت میگیرد در این مکتب آزادی مفهوم بلند و متعالی دارد که با تفکّر غرب کاملاً متفاوت است و نخستین نوع آزادی لازم را برای انسان آزادی از قید بندگی غیر خدا دانسته است و این، مفهومی است که همة انواع آزادیهای مورد بحث جهان متمدن را که با طبیعت آدمی سازش دارد، فرا میگیرد. انسان تنها یک معبود میشناسد و آن خداست. بسیاری از قید و بندها با اعلام همین یک نوع آزادی باز میشود. چنانچه حضرت علی علیه السّلام میفرماید: (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراًَ.)[13] خلاصه اینکه (آزادی و حریت در اسلام معنایی بس عمیق و ژرف و ظریف دارد و با آنچه متفکرین غرب پنداشتهاند،از زمین تا آسمان تفاوت دارد.)[14] در نتیجه در جهان سرمایهداری حفظ آزادی دیگران دیوارة آزادیها را شکل میدهد. امّا در جوامع دین علاوه بر حفظ و احترام به حقوق و آزادیهای دیگران که لازمة زندگی اجتماعی است، آزادی از هوا و اطاعت غیر خدا و دریدن بند بردگیها از ماسویالله نیز ملحوظ نظر بوده و حدود آزادی انسان به تبع وجود محدودش از سوی مبدأ عالی هستیبخش تعیین میشود. برای مطالعه بیشتر میتوانید به منبع زیر رجوع کنید: 1. نظریه سیاسی اسلام، آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380. 2. دین و آزادی، یعقوب قاسملو (خوئی)، انتشارات مکتب اهلبیت علیهمالسّلام ، چاپ اول، 1378. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . هاشمی، سید محمد؛ حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، چ 3، تهران: دادگستر، 1380، ص 196. [2] . جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، نشر اسراء، 1377، ص 189. [3] . هاشمی، پیشین، ص 196. [4] . جوادی آملی، پیشین، ص 9. [5] . صفار، محمد جواد، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1377، ص 155. [6] . هاشمی، پیشین، ص 198. [7] . دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، سمت، 1368. [8] . مصباح یزدی، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، 1377، ص 46. [9] . هاشمی، پیشین، ص 198. [10] . اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه، 1789، مادة 4. [11] . مدنی، پیشین، ص 55. [12] . جوادی آملی، پیشین، ص 197198. [13] . مدنی، پیشین، ص 5455. [14] . صفار، پیشین، ص 156.
حدود و مرز آزادی تا کجاست؟
جواب اجمالی:
آزادی منشأ تکوینی دارد و از اینرو همواره همراه انسان هست لکن در مقام عمل محدودیتهایی دارد که در جوامع غربی و سکولار، آزادی دیگران حدود آزادی را شکل میدهد امّا در جوامع اسلامی علاوه بر آنکه لازمة زندگی اجتماعی محدودیت آزادی است، موازین شرعی و اخلاقی و مسئولیت انسان در پیشگاه خداوند نیز ترسیمگر حدود آزادی است و در این رابطه، همان مبدأ عالی هستیبخش تحدیدکنندة آزادی انسان است.
جواب تفصیلی:
ضمن عرض سلام و تحیت به محضر پرسشگر محترم، آنچه در رابطه با سؤال مطرح شده میتوان گفت:
آزادی یکی از واژههایی است که در عین ابهام و اجمال بیشترین کاربرد را در محاورات و طرح نظرات دارد و هر یک از نظامهای حقوقی و سیاسی مطابق اصول و قواعد حاکم بر خود آنرا معنا و تفسیر میکند.
بهر حال رایجترین معنای آزادی این است که (آزادی عبارت از حقی است که به موجب آن افراد میتوانند استعدادها و تواناییهای طبیعی و خدادادی خویش را به کار اندازند. مشروط بر آنکه آسیب یا زیانی به دیگران وارد نسازند.)[1] امّا این معنا از نظر ما مخدوش است؛ زیرا (آزادی از دیدگاه اسلام یعنی رها شدن از بردگی و اطاعت غیر خدا)[2] لکن از آنجا که این تعاریف و غیر آن بیش از آنکه تعریف و تفسیر آزادی باشد، بیانگر برداشتها و تلقیها از آن است و نمیتواند بازگویندة ابعاد و زوایای مختلف آزادی باشد، چه اینکه آزادی زوایا و جوانب متعددی دارد:
1. (از نظر فلسفی انسان موجودی است که فطرتاً آزاد خلق شده و آزادی جزء خصائل و غیر قابل انفکاک از طبیعت اوست.)[3] بنابراین همانطوریکه هستی انسان محدود است (...) آزادی او نیز محدود خواهد بود، یعنی ممکن نیست اصل وجود بشر متناهی باشد لیکن آزادی وی که از اوصاف او به شمار میرود و در اصل تحقق تابع هستی اوست، غیر محدود باشد. بنابراین حتماً آزادی انسان مطلق و نامتناهی نبوده بلکه مفید و محدود و مشروط میباشد.)[4]
2. از یک نگاه دیگر میتوان گفت دو نوع آزادی مطرح است؛ یکی آزادی اجتماعی که عبارتست از آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر و دیگری آزادی معنوی که عبارتست از آزادی انسان از قید اسارت خویش. از دید اسلام تا انسان آزادی معنوی بدست نیاورد به آزادی اجتماعی هم نمیرسد و به همین جهت آزادی به مفهوم اسلامی نخست از درون آغاز میشود. آنچه انسان را به زنجیر اسارت جبّاران میکشد همان بذرهای جهل و زبونی و طمع و پرستش هوا و هوسها و تمایلات حیوانی است و لذا آزادی آنطور که بعضی تصور کردهاند به معنای رهایی از هر قید و بند اخلاقی و اجتماعی و بیمسئولیتی نیست.)[5]
3. (از نظر سیاسی آزادی یکی از پایههای اصلی دموکراسی محسوب میشود. در نظامهای دموکراتیک قدرت سیاسی در آزادی افراد مردم نهفته است و حکام از طریق آراء آزاد عمومی نمایندگی مردم را بدست میآورند.)[6]
4. از نظر حقوقی (در این قسم آزادی بحث از این است که هیأت حاکمه یا قانون و اجراءکننده قانون تا چه حدّ میتوانند آزادی افراد را محدود کنند و آنان را به رعایت مقرراتی در روابط اجتماعی موظف نمایند و یا به انجام اوامر و خواستهای دولت متعهد سازند.)[7] چنانکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مقام آزادی و حدود آن هم نسبت به هیأت حاکمه و هم نسبت به ملّت حدودی را بیان میکند که اهم موارد آن را محورهای: مبانی و موازین دینی و شرعی، مسئولیت انسان در برابر خدا، قانون، وحدت ملّی و حفظ اساس نظام جمهوری اسلامی، نفی وابستگی و استقلال و نفی استبداد و انحصار و استثمار تشکیل میدهد.
بنابراین از نظر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آزادی مطلق نبوده و متعلق آن انسان مسئول است از سوی دیگر از آنجا که هدف آفرینش کمالیابی همة انسانهاست، باید همگان حق استفاده از همة مواهب مادی و معنوی را داشته باشند. امّا در مقام عمل تزاحم و کشمکش پدید میآید که برای از بین بردن آن، تعیین حداقلها و مرز افراد و گروهها ضرورت مییابد.)[8] بعبارت دیگر، آزادی نامحدود جامعه را به انحطاط میکشد و باعث خواهد شد که افراد قوی منافع افراد ضعیف را قربانی مطامع خود کنند. بنابراین، این آزادی تعدیل شده است که میتواند ضامن سعادت جامعه باشد (...) در آزادی تعدیلشده هم از انحطاط جامعه جلوگیری میشود و هم این امکان وجود دارد که افراد مردم با ابراز اندیشهها و اعمال آراء خود هیأت حاکمه را به نفع جامعه مهار کنند.)[9]
در جوامع سرمایهداری و صنعتی که سخن از اصالت فرد است، محور حدود آزادی نقطه تلاقی و اصطکاک آزادیهاست و از (آزادی عبارت از قدرت بر انجام هرگونه عملی است که به دیگری صدمه نزند. لذا محدودة اعمال حقوق طبیعی هر انسان فقط تا آنجاست که استفادة از همین حقوق را برای سایر اعضای جامعه تضمین کند.)[10] چون در تمدن مغرب زمین مبنای توجّه بهرهبرداری هرچه بیشتر از مادیات است لذا افراد در اعمال آزادی از قیود اخلاقی و عقاید دینی و مفاهیم متعالی انسانی آزادند. هر کاری را بشرط عدم مخالفت با قوانین موضوعه میتوانند انجام دهند و چون در قوانین موضوعه چندان توجّه و تقیّدی به اصول اخلاقی و عقاید دینی وجود ندارد، انسان را در جنبههای مادی و شهوانی آزاد میگذارد و از تکاملی که ناموس آفرینش برای او برنامهریزی کرده است، باز میدارد.)[11]
امّا در جوامع ارزشی و براساس دیدگاه الهی تنها عامل تحدیدکنندة آزادی انسان همان مبدأ تحدید اصل هستی اوست؛ یعنی آن مبدأ هستیبخش که وجود محدود به او عطا کرد، تنها مرجع تعیین حدود آزادی اوست. چون غیر از آن مبدأ هستیبخش هیچکس از حیطة هستی او آگاه نیست. بنابراین تنها مرجع صالح برای تحدید آزادی بشر همانا خداوندی است که هستی محدود به او عطا فرمود و برای هر چیز اندازة خاصی قرار داد. (زیرا) از نگاه قرآن کریم آزادی مقدمه حیات انسان است. همة آزادیها برای آن است که انسان حیات اصیل و ارجمند برای خود فراهم سازد برای اینکه انسان به حیات مادی و معنوی ارجمندی دست یابد باید آزاد باشد و برای رسیدن به این آزادی باید خود را از بند هوس برهاند.)[12] به بیان دیگر (اساس تعلیمات اسلام بر اعتقاد به توحید و در مراحل بعد بر اصول اخلاقی و ملکات فاضلهایست که از همان اعتقاد به توحید نشئت میگیرد در این مکتب آزادی مفهوم بلند و متعالی دارد که با تفکّر غرب کاملاً متفاوت است و نخستین نوع آزادی لازم را برای انسان آزادی از قید بندگی غیر خدا دانسته است و این، مفهومی است که همة انواع آزادیهای مورد بحث جهان متمدن را که با طبیعت آدمی سازش دارد، فرا میگیرد. انسان تنها یک معبود میشناسد و آن خداست. بسیاری از قید و بندها با اعلام همین یک نوع آزادی باز میشود. چنانچه حضرت علی علیه السّلام میفرماید: (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراًَ.)[13] خلاصه اینکه (آزادی و حریت در اسلام معنایی بس عمیق و ژرف و ظریف دارد و با آنچه متفکرین غرب پنداشتهاند،از زمین تا آسمان تفاوت دارد.)[14]
در نتیجه در جهان سرمایهداری حفظ آزادی دیگران دیوارة آزادیها را شکل میدهد. امّا در جوامع دین علاوه بر حفظ و احترام به حقوق و آزادیهای دیگران که لازمة زندگی اجتماعی است، آزادی از هوا و اطاعت غیر خدا و دریدن بند بردگیها از ماسویالله نیز ملحوظ نظر بوده و حدود آزادی انسان به تبع وجود محدودش از سوی مبدأ عالی هستیبخش تعیین میشود.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به منبع زیر رجوع کنید:
1. نظریه سیاسی اسلام، آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380.
2. دین و آزادی، یعقوب قاسملو (خوئی)، انتشارات مکتب اهلبیت علیهمالسّلام ، چاپ اول، 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . هاشمی، سید محمد؛ حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، چ 3، تهران: دادگستر، 1380، ص 196.
[2] . جوادی آملی، عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، نشر اسراء، 1377، ص 189.
[3] . هاشمی، پیشین، ص 196.
[4] . جوادی آملی، پیشین، ص 9.
[5] . صفار، محمد جواد، آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، 1377، ص 155.
[6] . هاشمی، پیشین، ص 198.
[7] . دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران، سمت، 1368.
[8] . مصباح یزدی، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره)، 1377، ص 46.
[9] . هاشمی، پیشین، ص 198.
[10] . اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه، 1789، مادة 4.
[11] . مدنی، پیشین، ص 55.
[12] . جوادی آملی، پیشین، ص 197198.
[13] . مدنی، پیشین، ص 5455.
[14] . صفار، پیشین، ص 156.
- [سایر] حدود و مرز آزادی تا کجاست؟
- [سایر] حدود و مرز آزادی تا کجاست؟
- [سایر] آیا انسان آزاد است یا مجبور ؟ مرز آزادی تا کجاست ؟
- [سایر] حدّ و مرز آزادی عقیده، اندیشه و بیان در اسلام چیست؟
- [سایر] حد و مرز آزادی در قانون مشخص شده است، پس چرا برخی به اجتماعات قانونی حمله میکنند؟
- [سایر] اخیرا از سوی گزارشگران بدون مرز گزارشی منتشر شد مبنی بر اینکه ایران از بین 178کشور جهان از نظر آزادی مطبوعات رتبه 175را کسب کرده است.این گزارش با دیدگاه اسلام در باره آزادی بیان چگونه سازگارست؟
- [سایر] مرز میان مدارا و مداهنه چیست؟
- [سایر] آزادی مورد نظر اسلام با آزادی غربی چه تفاوتی دارد؟
- [سایر] مرز میان گذشت و زیر بار ستم نرفتن چیست؟
- [سایر] قرآن مرز تحدی را تا کجا دانسته است؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هیچ فرد مسلمانی نمی تواند به عنوان دستور مافوق، فرمان غیر شرعی او را اجرا نماید و او را در جلو گیری از شعائر اسلام و غصب حقوق و آزادی های مشروعه و کارهای ضد اسلامی، کمک و یاری نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن ازادی را که شوهرش سه مرتبه اورا طلاق داده بر شوهرش حرام می شود ولی اگر با شرایطی که در احکام طلاق می اید با مرد دیگری ازدواج کند بعد از وفات یا طلاق شوهر دوم و تمام شدن عده شوهر اول می تواند دوباره با او ازدواج کند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] زکات طلا و نقره در صورتی واجب می شود که آن را سکّه زده باشند و معامله با آن رایج باشد و اگر سکّه آن از بین هم رفته باشد باید زکات آن را بدهند. ولی سکه های بهار آزادی در زمان ما چون با آن معامله نمی شود زکات ندارند.
- [آیت الله وحید خراسانی] بر زن ازادی که در عده وفات می باشد زینت در بدن و لباس حرام است مانند سرمه کشیدن و استعمال عطریات و پوشیدن لباس رنگین و این حکم از صغیره و دیوانه مرفوع است و تکلیف ولی هم به منع انها ثابت نیست و در زنی که متعه شده و مدت ان دو روز یا کمتر است زینت کردن حرام نیست
- [آیت الله مکارم شیرازی] 48 خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حاکم شرع در چنین مواردی می تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر مرد آزادی زنا کند؛ باید اورا صد تازیانه بزنند و چنانچه سه مرتبه زنا کند و در هر دفعه صد تازیانه اش بزنند؛ در دفعه چهارم باید او را بکشند؛ ولی کسی که زن عقدی دائمی یا کنیز مملوک دارد و در حالی که بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزدیکی کرده و هر وقت هم بخواهد می تواند با او نزدیکی کند؛ اگر با زنی که بالغه و عاقله است زنا کند؛ باید او را سنگسار نمایند.
- [آیت الله بروجردی] اگر مرد آزادی زنا کند، باید او را صد تازیانه بزنند و چنانچه سه مرتبه زنا کند و در هر دفعه صد تازیانهاش بزنند، در دفعهی چهارم باید او را بکشند، ولی کسی که زن عقدی دائمی دارد و در حالی که بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزدیکی کرده و هر وقت هم بخواهد میتواند با او نزدیکی کند، اگر با زنی که بالغه و عاقله است زنا کند، باید او را سنگسار نمایند.
- [آیت الله خوئی] اگر مرد آزادی زنا کند، باید او را صد تازیانه بزنند و چنانچه سه مرتبه زنا کند، و در هر دفع صد تازیانهاش بزنند، در دفعة چهارم باید او را بکشند ولی کسی که زن عقدی دائمی یا کنیز مملوک دارد، و در حالی که بالغ و عاقل و آزاده بوده با او نزدیکی کرده، و هر وقت هم بخواهد میتواند با او نزدیکی کند، اگر با زنی که بالغه و عاقله است زنا کند باید او را سنگسار نمایند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر مرد آزادی زنا کند، باید او را صد تازیانه بزنند و چنانچه سه مرتبه زنا کند، و در هر دفعه صد تازیانهاش بزنند باید در دفعه چهارم او را بکشند. ولی کسی که زن عقدی دائمی یا کنیز مملوک دارد و در حالی که بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزدیکی کرده و هر وقت هم بخواهد میتواند با او نزدیکی کند، اگر با زنیکه بالغه و عاقله است زنا کند باید او را سنگسار نمایند.
- [آیت الله سیستانی] نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب بعد از رکوع دو سجده کند ، و سجده محقق میشود به این که به هیئت مخصوص پیشانی را به قصد خضوع به زمین بگذارد . و در حال سجده در نماز ، واجب است که کف دو دست ، و دو زانو ، و دو انگشت بزرگ پاها را ، بر زمین بگذارد ، ومنظور از پیشانی بنابر احتیاط واجب وسط آن است ، وآن مستطیلی است که از کشیدن دو خط فرضی بین دو ابرو در وسط پیشانی تا مرز موی سر به دست میآید .