والدین در کاستن اثرات مخرب تهاجم فرهنگی چه نقشی می توانند داشته باشند؟
روابط خانوادگی زیربنای اصلاحات دیگر است، به گونه ای که بدون آن، اصلاحات دیگر (در سطح کلان) امکان ندارد. با اصلاح خانواده ها، بسیاری از مسائل به خودی خود حل خواهند شد؛ اصلاح روابط خانوادگی، نه فقط به نوجوان کمک می کند، بلکه برای همه ی افراد خانواده و همه ی طبقات سنّی مؤثر است؛ لذا داشتن یک الگوی خانواده ی اسلامی که جنبه های مختلف زندگی در آن لحاظ شده، و از داده های روان شناختی نیز استفاده کرده باشد، بسیار مهم است. از دیدگاه علوم اجتماعی، خانواده یک سیستم است؛ خرده سیستم ها و فرا سیستم هایی دارد؛ در هر سیستم، یا خرده سیستم، یا فرا سیستم، سلسله مراتب و مرز بندی بین اعضا وجود دارد. بر اساس این ها، ممکن است یک خانواده ، عمل کردِ سالم یا معیوب داشته باشد. از شیوه های بسیار مهم و مؤثر درمانگری، خانواده درمانگری است.[1] فرهنگ دینی بر بسیاری از این قانونمندی ها، تأکید کرده است. اگر در فرهنگ دینی، با چارچوب روان شناختی، به مطالعه ی خانواده بپردازیم، یک الگوی مناسب با محتوای دینی به دست می آوریم. البته برای داشتن چنین الگویی، از حیث نظری، اتفاِ نظر بالفعلی وجود ندارد؛ چون مطالعه نشده است و لازم است که اخلاِ، اقتصاد، عقاید، مناسک، سیاست، اجتماعیات، تربیت و ... را در یک مجموعه ی کوچک به نام خانواده، متبلور ببینیم؛ هم چنین در صورت داشتن یک نظریه ی واحد، اجرای آن، کار آسانی نیست؛ چون با فراسیستم های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و مذهبی در هم تنیده است. به طور مثال، اگر فرض کنیم الگوی خانواده ی سالم چنین اقتضا کند که برای پسران و دختران و والدین اطاِ های جداگانه، و نیز اطاقی بزرگ برای تجمع و غذاخوری و... وجود داشته باشد، اجرای این الگو با وضع اقتصادی خانواده ارتباط تنگاتنگی دارد؛ یا فرض کنید الگوی خانواده ی سالم بگوید که والدین باید در منزل، تا یک سطحی از پوشش را حفظ کنند، این ممکن است برای بعضی از والدین قابل قبول، یا قابل اجرا نباشد؛ بنابراین، داشتن الگوی خانواده ی سالم به صورت همه جانبه نگر و بدون افراط و تفریط، کاری مشکل است. علی رغم این که داشتن یک الگوی کامل و سالم خانواده مشکل است، اما والدین می توانند کارهای مشخصِ مهمی را برای حفظ نوجوان خود از تهاجم فرهنگی انجام دهند. مهم ترین اقدام والدین این است که، همواره ارتباط خود را با فرزندان، به ویژه نوجوانان حفظ کنند؛ نه تنها با بهانه های کوچک ، بلکه حتی با اشکالات واقعی بسیار بزرگ نیز نباید این ارتباط را گسست. این ارتباط باید به گونه ای باشد که نوجوان، پدر و مادر را اولین تکیه گاه خود بداند؛ و طبیعتاً همه ی نیازهای او باید در این چارچوب مورد توجه قرار گیرد. نیاز به دوست، تنوع طلبی در غذا و لباس، تفریحات سالم، هیجان خواهی، نیاز به ابراز احساسات، نیاز به احترام، محبت، صمیمیت، اعتماد به نفس و ابراز عواطف ، مشارکت در امور جمعی و نیاز به مزاح و شوخی و...، یا باید در خانواده ارضا شود، یا از طریق خانواده به کانال های ارضای آن هدایت شود. این ارتباط در صورتی به طور مطلوب حاصل می شود که والدین، نوجوان و جوان را درک کنند؛ یعنی عواطف و احساسات و علایق و توانمندی های او را بدانند؛ بتوانند خود را در جایگاه او قرار دهند و از جایگاه یک نوجوان با او سخن بگویند و از او انتظار داشته باشند، و به انتظارات او توجه کنند (البته منظور این نیست که نقش ها و وظایف به هم بخورد و جایگاه افراد عوض شود؛ بلکه فقط بتوانند خود را از منظر یکدیگر ببینند). پدری که فرزند خود را با کتک برای نماز صبح بیدار می کند؛ مادری که با آرایش و لباس نامناسب، در کنار پسر نوجوان خود، زندگی می گذراند؛ والدینی که به هنگام معرفی فرزند خود در جمع می گویند: (غلام شماست)، ( کنیز شماست )، والدینی که به نوجوان خود در حضور دوستانش بی حرمتی می کنند و...، فرزند نوجوان خود را درک نکرده اند. اما پدری که با فرزندش به ورزش می رود، به دوست فرزندش احترام می گذارد و او را به منزل دعوت می کند؛ والدینی که در بعضی از امور با نوجوان خود مشورت کرده و از نظر او استفاده می کنند؛ والدینی که اجازه ی تجربه آموزی در امور خانه و خانواده و آشپزخانه و ...، را به نوجوان می دهند؛ والدینی که در صورت خطا کردن، از نوجوان خود معذرت می خواهند؛ والدینی که به صورت منطقی با نوجوان سخن می گویند و مباحثه می کنند و هرکدام مسئولیت رفتار خود را می پذیرند و...، چنین والدینی، نوجوان خود را درک کرده اند. به دنبال این درک کردن و حفظ دایمی ارتباط، والدین می توانند به خوبی اثرگذار، و در صورت لزوم به طور منطقی اثرپذیر باشند؛ هم چنین می توانند در انتخاب دوست، شغل و رشته ی تحصیلی، محل درس و ازدواج و امور اساسی زندگی به او کمک کنند و در حل مشکلات و تنگناهای خانواده از او کمک بخواهند؛ فرهنگ صحیح خود را به او منتقل نمایند؛ مسئولیت زندگی را برای او توضیح دهند؛ انتظارات او را با واقعیات و محدودیت ها آشنا کنند؛ و آرام آرام از او فردی بسازند که نه تنها نگران رفتار او در بیرون از منزل نیستند ، بلکه اطمینان داشته باشند که در هر جمعی قرار گیرد، به صورت منطقی و معقول خود را حفظ می کند و حتی المقدور به دیگران نیز کمک می کند. به عنوان مثال، یکی از مسائل، انتخاب دوست مناسب است. نداشتن دوست و هم بازی و هم گروه، برای نوجوان، شکنجه ای دردناک است؛ لازم است که خود نوجوان و بزرگ ترها و والدین، در این موضوع، در موضع انفعال قرار نگیرند؛ والدین همیشه منتظر نباشند که نوجوانشان دوستی انتخاب کند و بعد آنها نظر بدهند، بلکه با توجه به جهات مختلف، در این راه پیش قدم شوند، دوستان خوب را معرفی کنند و اگر مناسبت دارد، به خاطر فرزند خود، حتی از رفت و آمد خانوادگی دریغ نورزند. پی نوشتها: [1]. درمانگران معروف و نسبتاً موفقی مثل اَکِرمن، بوئن، جرالد پترسون، جِی هیلی، ویرجینیا ستیر، و مینوچین، در این حیطه کار کرده اند. منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

والدین در کاستن اثرات مخرب تهاجم فرهنگی چه نقشی می توانند داشته باشند؟


پاسخ:

روابط خانوادگی زیربنای اصلاحات دیگر است، به گونه ای که بدون آن، اصلاحات دیگر (در سطح کلان) امکان ندارد. با اصلاح خانواده ها، بسیاری از مسائل به خودی خود حل خواهند شد؛ اصلاح روابط خانوادگی، نه فقط به نوجوان کمک می کند، بلکه برای همه ی افراد خانواده و همه ی طبقات سنّی مؤثر است؛ لذا داشتن یک الگوی خانواده ی اسلامی که جنبه های مختلف زندگی در آن لحاظ شده، و از داده های روان شناختی نیز استفاده کرده باشد، بسیار مهم است.
از دیدگاه علوم اجتماعی، خانواده یک سیستم است؛ خرده سیستم ها و فرا سیستم هایی دارد؛ در هر سیستم، یا خرده سیستم، یا فرا سیستم، سلسله مراتب و مرز بندی بین اعضا وجود دارد. بر اساس این ها، ممکن است یک خانواده ، عمل کردِ سالم یا معیوب داشته باشد. از شیوه های بسیار مهم و مؤثر درمانگری، خانواده درمانگری است.[1] فرهنگ دینی بر بسیاری از این قانونمندی ها، تأکید کرده است. اگر در فرهنگ دینی، با چارچوب روان شناختی، به مطالعه ی خانواده بپردازیم، یک الگوی مناسب با محتوای دینی به دست می آوریم.
البته برای داشتن چنین الگویی، از حیث نظری، اتفاِ نظر بالفعلی وجود ندارد؛ چون مطالعه نشده است و لازم است که اخلاِ، اقتصاد، عقاید، مناسک، سیاست، اجتماعیات، تربیت و ... را در یک مجموعه ی کوچک به نام خانواده، متبلور ببینیم؛ هم چنین در صورت داشتن یک نظریه ی واحد، اجرای آن، کار آسانی نیست؛ چون با فراسیستم های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و مذهبی در هم تنیده است.
به طور مثال، اگر فرض کنیم الگوی خانواده ی سالم چنین اقتضا کند که برای پسران و دختران و والدین اطاِ های جداگانه، و نیز اطاقی بزرگ برای تجمع و غذاخوری و... وجود داشته باشد، اجرای این الگو با وضع اقتصادی خانواده ارتباط تنگاتنگی دارد؛ یا فرض کنید الگوی خانواده ی سالم بگوید که والدین باید در منزل، تا یک سطحی از پوشش را حفظ کنند، این ممکن است برای بعضی از والدین قابل قبول، یا قابل اجرا نباشد؛ بنابراین، داشتن الگوی خانواده ی سالم به صورت همه جانبه نگر و بدون افراط و تفریط، کاری مشکل است.
علی رغم این که داشتن یک الگوی کامل و سالم خانواده مشکل است، اما والدین می توانند کارهای مشخصِ مهمی را برای حفظ نوجوان خود از تهاجم فرهنگی انجام دهند. مهم ترین اقدام والدین این است که، همواره ارتباط خود را با فرزندان، به ویژه نوجوانان حفظ کنند؛ نه تنها با بهانه های کوچک ، بلکه حتی با اشکالات واقعی بسیار بزرگ نیز نباید این ارتباط را گسست. این ارتباط باید به گونه ای باشد که نوجوان، پدر و مادر را اولین تکیه گاه خود بداند؛ و طبیعتاً همه ی نیازهای او باید در این چارچوب مورد توجه قرار گیرد. نیاز به دوست، تنوع طلبی در غذا و لباس، تفریحات سالم، هیجان خواهی، نیاز به ابراز احساسات، نیاز به احترام، محبت، صمیمیت، اعتماد به نفس و ابراز عواطف ، مشارکت در امور جمعی و نیاز به مزاح و شوخی و...، یا باید در خانواده ارضا شود، یا از طریق خانواده به کانال های ارضای آن هدایت شود. این ارتباط در صورتی به طور مطلوب حاصل می شود که والدین، نوجوان و جوان را درک کنند؛ یعنی عواطف و احساسات و علایق و توانمندی های او را بدانند؛ بتوانند خود را در جایگاه او قرار دهند و از جایگاه یک نوجوان با او سخن بگویند و از او انتظار داشته باشند، و به انتظارات او توجه کنند (البته منظور این نیست که نقش ها و وظایف به هم بخورد و جایگاه افراد عوض شود؛ بلکه فقط بتوانند خود را از منظر یکدیگر ببینند). پدری که فرزند خود را با کتک برای نماز صبح بیدار می کند؛ مادری که با آرایش و لباس نامناسب، در کنار پسر نوجوان خود، زندگی می گذراند؛ والدینی که به هنگام معرفی فرزند خود در جمع می گویند: (غلام شماست)، ( کنیز شماست )، والدینی که به نوجوان خود در حضور دوستانش بی حرمتی می کنند و...، فرزند نوجوان خود را درک نکرده اند. اما پدری که با فرزندش به ورزش می رود، به دوست فرزندش احترام می گذارد و او را به منزل دعوت می کند؛ والدینی که در بعضی از امور با نوجوان خود مشورت کرده و از نظر او استفاده می کنند؛ والدینی که اجازه ی تجربه آموزی در امور خانه و خانواده و آشپزخانه و ...، را به نوجوان می دهند؛ والدینی که در صورت خطا کردن، از نوجوان خود معذرت می خواهند؛ والدینی که به صورت منطقی با نوجوان سخن می گویند و مباحثه می کنند و هرکدام مسئولیت رفتار خود را می پذیرند و...، چنین والدینی، نوجوان خود را درک کرده اند.
به دنبال این درک کردن و حفظ دایمی ارتباط، والدین می توانند به خوبی اثرگذار، و در صورت لزوم به طور منطقی اثرپذیر باشند؛ هم چنین می توانند در انتخاب دوست، شغل و رشته ی تحصیلی، محل درس و ازدواج و امور اساسی زندگی به او کمک کنند و در حل مشکلات و تنگناهای خانواده از او کمک بخواهند؛ فرهنگ صحیح خود را به او منتقل نمایند؛ مسئولیت زندگی را برای او توضیح دهند؛ انتظارات او را با واقعیات و محدودیت ها آشنا کنند؛ و آرام آرام از او فردی بسازند که نه تنها نگران رفتار او در بیرون از منزل نیستند ، بلکه اطمینان داشته باشند که در هر جمعی قرار گیرد، به صورت منطقی و معقول خود را حفظ می کند و حتی المقدور به دیگران نیز کمک می کند.
به عنوان مثال، یکی از مسائل، انتخاب دوست مناسب است. نداشتن دوست و هم بازی و هم گروه، برای نوجوان، شکنجه ای دردناک است؛ لازم است که خود نوجوان و بزرگ ترها و والدین، در این موضوع، در موضع انفعال قرار نگیرند؛ والدین همیشه منتظر نباشند که نوجوانشان دوستی انتخاب کند و بعد آنها نظر بدهند، بلکه با توجه به جهات مختلف، در این راه پیش قدم شوند، دوستان خوب را معرفی کنند و اگر مناسبت دارد، به خاطر فرزند خود، حتی از رفت و آمد خانوادگی دریغ نورزند.
پی نوشتها:
[1]. درمانگران معروف و نسبتاً موفقی مثل اَکِرمن، بوئن، جرالد پترسون، جِی هیلی، ویرجینیا ستیر، و مینوچین، در این حیطه کار کرده اند.
منبع: جوانان و تهاجم فرهنگی، محمد کاویانی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1382).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین