رأس الجالوت: جالوت کلمه ای عبری است به معنای کسانی که جلای وطن کرده و به عبارت دیگر بی وطن هستند و برای یهود که از وطن خود هجرت کرده و وارد بیت المقدس شده اند بکار می رود و مقصود از رأس الجالوت رئیس یهودیان، رئیس بی وطنان، رئیس از وطن رانده شدگان و رئیس احبار (علمای) یهود می باشد و در زبان (فارسی) پهلوی از آن به (ریش جلتوک) یا (ریش جلوتک) تعبیر شده است.[1] این لقب در دوره های مختلف به رئیس قوم یهود ( همه آنان یا منطقه ای خاص) اطلاق می شده همچنان که در بعضی از روایات به مناظره امیر المومنین علیه السلام با شخصی با این عنوان در زمان خود اشاره شده است.[2] در مورد امام رضا علیه السلام نیز به دو مورد مناظره اشاره شده که یکی مربوط می شود به مناظره آن حضرت در سفر بصره که بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام و برای تثبیت قلوب شیعیان آن منطقه انجام شد[3] و دیگری مناظره معروف آن حضرت در مجلس مأمون است و چه بسا رأس الجالوت حاضر درمجلس بصره کسی جز فرد حاضر در مجلس مأمون باشد. مجلس مأمون: در این جلسه مذاکرات حضرت با رأس الجالوت مربوط به دو بخش است: بخش اول: سئوال آن حضرت از رأس الجالوت در مورد بعضی مطالب موجود در تورات سئوال کرد زمانی که مشغول بحث با جاثلیق مسیحی بود و او تأیید نموده و از حسن قرائت تورات توسط آن حضرت و تسلط آن حضرت بر تورات تعجب نمود و همینطور از او درباره متن انجیل نیز سئوال نمود که معلوم می شود با وجود یهودی بودن انجیل را مطالعه کرده بوده است. بخش دوم: مناظره مستقیم حضرت با رأس الجالوت (پس از شکست جاثلیق و ناتوانی در مقابل آن حضرت) امام رو به رأس الجالوت کرده فرمود: اکنون، من از تو پرسش کنم یا تو می پرسی؟ گفت: من می پرسم، و تنها جوابی را قبول می کنم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داود، یا صحف ابراهیم و موسی. امام فرمود: پاسخی را از من نپذیر مگر اینکه از تورات موسی یا انجیل عیسی و یا زبور داود باشد. رأس الجالوت گفت: از کجا نبوّت محمّد را اثبات می کنی؟ امام فرمود: یهودی! موسی بن عمران، عیسی بن مریم، داود خلیفه خدا در زمین، به نبوت او گواهی داده اند. رأس الجالوت گفت: گفته موسی بن عمران را ثابت کن، امام فرمود: مگر قبول نداری که موسی به بنی اسرائیل سفارش نموده و گفت: (پیامبری از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کرده و از وی اطاعت نمائید)، حال اگر خویشاوندی بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیه السلام می دانی، آیا قبول داری که بنی اسرائیل برادرانی غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟ رأس الجالوت گفت: آری، این همان گفته حضرت موسی است و ما آن را ردّ نمی کنیم، فرمود: آیا از برادران بنی اسرائیل پیامبری غیر از محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آمده گفت: نه. فرمود: آیا از نظرشما این مطلب صحیح نیست؟ گفت: آری صحیح است، ولی دوست دارم صحت آن را از تورات برایم ثابت کنی، امام فرمود: آیا منکر این مطلب هستی که تورات به شما می گوید: (نور از جانب طور سینا آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید)؟ رأس الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم ولی تفسیر آن را نمی دانم. امام فرمود: من برایت خواهم گفت، جمله (نور از جانب طور سینا آمده) اشاره به وحی خداوند است که در کوه طور سینا بر موسی علیه السلام نازل کرد، و جمله: (از کوه ساعیر بر ما درخشید) اشاره به کوهی است که خداوند در آن بر عیسی بن مریم علیهما السلام وحی فرمود: و جمله (از کوه فاران بر ما آشکار گردید) اشاره به کوهی از کوههای مکّه است که فاصله اش تا مکه یک یا دو روز می باشد، و شعیای پیامبر طبق گفته تو و دوستانت در تورات گفته است: (دو سوار را می بینم که زمین برایشان می درخشد، یکی از آنان سوار بر دراز گوشی است و آن دیگری سوار بر شتر)، سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟ رأس الجالوت گفت: آنان را نمی شناسم، ایشان را معرفی کن، امام فرمود: آنکه بر دراز گوش سوار است؛ عیسی است و آن شتر سوار محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، آیا این مطلب تورات را منکر هستی؟ گفت: نه، انکار نمی کنم. امام علیه السلام پرسید: آیا حیقوق پیامبر را می شناسی؟ گفت: بله، می شناسم. امام فرمود: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را می گوید: خداوند از کوه فاران (بیان) آورد و آسمانها از تسبیح گفتن احمد و امتش پر شده است، سوارانش را بر دریا و خشکی سوار می کند و بعد از خرابی بیت المقدس کتابی جدید برای ما می آورد و منظور از کتاب فرقان است آیا به این مطالب ایمان داری؟ رأس الجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم. امام فرمود: داود در زبورش که تو نیز آن را می خوانی گفته است: (خداوندا! برپا کننده سنت بعد از فترت را مبعوث کن)، آیا پیامبری غیر از محمد صلی الله علیه و آله و سلم را می شناسی که بعد از دوران فترت، سنت را احیاء و برپا کرده باشد؟! رأس الجالوت گفت: این سخن داود است و آن را قبول دارم، منکر نیستم، ولی منظور او عیسی بوده است و روزگار عیسی همان دوران فترت است، امام فرمود: تو نمی دانی و اشتباه می کنی، عیسی با سنت تورات مخالفت نکرد بلکه موافق آن سنت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد، و در انجیل چنین آمده است: (پس زن نیکوکار می رود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسی است که سنگینی ها و سختی ها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر می کند، و همان طور که من برای او شهادت می دهم او نیز برای من شهادت می دهد، من امثال را برای شما آوردم، او تأویل را برایتان خواهد آورد)، آیا به این مطلب در انجیل ایمان داری؟ گفت: بله، آن را انکار نمی کنم. امام فرمود: ای رأس الجالوت، از تو درباره پیامبرت موسی بن عمران می پرسم، گفت: بفرمائید، چه دلیلی بر نبوت موسی هست؟ مرد یهودی گفت: معجزاتی آورد که انبیای پیشین نیاورده بودند. امام فرمود: مثل چه چیز؟ گفت: مثل شکافتن دریا و تبدیل کردن عصا به مار و ضربه زدن به سنگ و روان شدن چند چشمه از آن، ید بیضاء و نیز آیات و نشانه هایی که دیگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، امام فرمود: در مورد اینکه دلیل موسی بر حقانیت دعوتش این بود که کاری کرد که دیگران نتوانستند انجام دهند، درست می گویی، حال، هر کس که ادّعای نبوت کند سپس کاری انجام دهد که دیگران قادر به انجام آن نباشند آیا تصدیقش بر شما واجب نیست؟ گفت: نه، زیرا موسی به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظیر نداشت و هر کس که ادعای نبوت کند، بر ما واجب نیست که به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه معجزاتی مثل معجزات موسی داشته باشد، امام فرمود: پس چگونه به انبیائی که قبل از موسی علیه السلام بودند ایمان دارید و حال آنکه آنان دریا را نشکافتند و از سنگ، دوازده چشمه ایجاد نکردند، و مثل موسی (ید بیضاء) نداشتند، و عصا را به مار تبدیل نکردند، یهودی گفت: من که گفتم، هر گاه برای اثبات نبوتشان معجزاتی بیاورند هر چند غیر از معجزات موسی باشد تصدیقشان واجب است. امام فرمود: پس چرا به عیسی بن مریم ایمان نمی آوری؟ با اینکه او مرده زنده می کرد و افراد نابینا و مبتلا به پیسی را شفا می داد و از گل؛ پرنده ای گلی می ساخت و در آن می دمیده و آن مجسمه گلی به اذن خداوند به پرنده ای زنده تبدیل می شد؟ رأس الجالوت گفت: می گویند که او این کارها را انجام می داد، ولی ما ندیده ایم، امام فرمود: آیا معجزات موسی را دیده ای؟ آیا اخبار این معجزات از طریق افراد قابل اطمینان به شما نرسیده است؟ گفت: بله، همین طور است، امام فرمود: بسیار خوب، همچنین درباره معجزات عیسی اخبار متواتر برای شما نقل شده، پس چرا موسی را تصدیق کردید و به او ایمان آوردید ولی به عیسی ایمان نیاوردید؟ مرد یهودی جوابی نداد. حضرت ادامه فرمودند: و همچنین است موضوع نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و نیز هر پیامبر دیگری که از طرف خدا مبعوث شده باشد، و از جمله معجزات پیامبر ما این است که یتیمی بوده فقیر که چوپانی می کرد و اجرت می گرفت، دانشی نیاموخته بود و نزد معلمی نیز آمدو شد نداشت و با همه این اوصاف، قرآنی آورد که قصص انبیاء علیهم السلام و سرگذاشت آنان را حرف به حرف در بردارد و اخبار گذشتگان و آیندگان را تا قیامت بازگو کرده است و از اسرار آنها و کارهایی که در خانه انجام می دادند خبر می داد، و آیات و معجزات بی شماری ارائه داد. رأس الجالوت گفت: مسأله عیسی و محمد ازنظر ما به ثبوت نرسیده است و برای ما جائز نیست به آنچه که ثابت نشده است ایمان آوریم، امام فرمود: پس شاهدی که برای عیسی و محمد صلی الله علیه و آله و سلم گواهی داد، شهادت باطل داده است؟ یهودی جوابی نداد.[4] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. احتجاج طبرسی ، ترجمه بهراد جعفری، 2. احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحارالانوار. موسی خسروی، 3. اسرار توحید، ترجمه التوحید شیخ صدوق، محمد علی اردکانی. پی نوشتها: [1]. رک ، لغتنامه دهخدا. [2]. محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج1، ص89. [3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج49، ص74. [4]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مرتضی، مشهد چاپ اول، 1403ق، ج2، ص421 424. منبع: اندیشه قم
رأس الجالوت: جالوت کلمه ای عبری است به معنای کسانی که جلای وطن کرده و به عبارت دیگر بی وطن هستند و برای یهود که از وطن خود هجرت کرده و وارد بیت المقدس شده اند بکار می رود و مقصود از رأس الجالوت رئیس یهودیان، رئیس بی وطنان، رئیس از وطن رانده شدگان و رئیس احبار (علمای) یهود می باشد و در زبان (فارسی) پهلوی از آن به (ریش جلتوک) یا (ریش جلوتک) تعبیر شده است.[1]
این لقب در دوره های مختلف به رئیس قوم یهود ( همه آنان یا منطقه ای خاص) اطلاق می شده همچنان که در بعضی از روایات به مناظره امیر المومنین علیه السلام با شخصی با این عنوان در زمان خود اشاره شده است.[2]
در مورد امام رضا علیه السلام نیز به دو مورد مناظره اشاره شده که یکی مربوط می شود به مناظره آن حضرت در سفر بصره که بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام و برای تثبیت قلوب شیعیان آن منطقه انجام شد[3] و دیگری مناظره معروف آن حضرت در مجلس مأمون است و چه بسا رأس الجالوت حاضر درمجلس بصره کسی جز فرد حاضر در مجلس مأمون باشد.
مجلس مأمون: در این جلسه مذاکرات حضرت با رأس الجالوت مربوط به دو بخش است:
بخش اول: سئوال آن حضرت از رأس الجالوت در مورد بعضی مطالب موجود در تورات سئوال کرد زمانی که مشغول بحث با جاثلیق مسیحی بود و او تأیید نموده و از حسن قرائت تورات توسط آن حضرت و تسلط آن حضرت بر تورات تعجب نمود و همینطور از او درباره متن انجیل نیز سئوال نمود که معلوم می شود با وجود یهودی بودن انجیل را مطالعه کرده بوده است.
بخش دوم: مناظره مستقیم حضرت با رأس الجالوت
(پس از شکست جاثلیق و ناتوانی در مقابل آن حضرت) امام رو به رأس الجالوت کرده فرمود: اکنون، من از تو پرسش کنم یا تو می پرسی؟
گفت: من می پرسم، و تنها جوابی را قبول می کنم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داود، یا صحف ابراهیم و موسی.
امام فرمود: پاسخی را از من نپذیر مگر اینکه از تورات موسی یا انجیل عیسی و یا زبور داود باشد.
رأس الجالوت گفت: از کجا نبوّت محمّد را اثبات می کنی؟
امام فرمود: یهودی! موسی بن عمران، عیسی بن مریم، داود خلیفه خدا در زمین، به نبوت او گواهی داده اند.
رأس الجالوت گفت: گفته موسی بن عمران را ثابت کن، امام فرمود: مگر قبول نداری که موسی به بنی اسرائیل سفارش نموده و گفت: (پیامبری از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کرده و از وی اطاعت نمائید)، حال اگر خویشاوندی بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیه السلام می دانی، آیا قبول داری که بنی اسرائیل برادرانی غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟
رأس الجالوت گفت: آری، این همان گفته حضرت موسی است و ما آن را ردّ نمی کنیم، فرمود: آیا از برادران بنی اسرائیل پیامبری غیر از محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آمده گفت: نه.
فرمود: آیا از نظرشما این مطلب صحیح نیست؟
گفت: آری صحیح است، ولی دوست دارم صحت آن را از تورات برایم ثابت کنی، امام فرمود: آیا منکر این مطلب هستی که تورات به شما می گوید: (نور از جانب طور سینا آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید)؟
رأس الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم ولی تفسیر آن را نمی دانم.
امام فرمود: من برایت خواهم گفت، جمله (نور از جانب طور سینا آمده) اشاره به وحی خداوند است که در کوه طور سینا بر موسی علیه السلام نازل کرد، و جمله: (از کوه ساعیر بر ما درخشید) اشاره به کوهی است که خداوند در آن بر عیسی بن مریم علیهما السلام وحی فرمود: و جمله (از کوه فاران بر ما آشکار گردید) اشاره به کوهی از کوههای مکّه است که فاصله اش تا مکه یک یا دو روز می باشد، و شعیای پیامبر طبق گفته تو و دوستانت در تورات گفته است: (دو سوار را می بینم که زمین برایشان می درخشد، یکی از آنان سوار بر دراز گوشی است و آن دیگری سوار بر شتر)، سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟
رأس الجالوت گفت: آنان را نمی شناسم، ایشان را معرفی کن، امام فرمود: آنکه بر دراز گوش سوار است؛ عیسی است و آن شتر سوار محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، آیا این مطلب تورات را منکر هستی؟ گفت: نه، انکار نمی کنم.
امام علیه السلام پرسید: آیا حیقوق پیامبر را می شناسی؟ گفت: بله، می شناسم.
امام فرمود: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را می گوید: خداوند از کوه فاران (بیان) آورد و آسمانها از تسبیح گفتن احمد و امتش پر شده است، سوارانش را بر دریا و خشکی سوار می کند و بعد از خرابی بیت المقدس کتابی جدید برای ما می آورد و منظور از کتاب فرقان است آیا به این مطالب ایمان داری؟
رأس الجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم.
امام فرمود: داود در زبورش که تو نیز آن را می خوانی گفته است: (خداوندا! برپا کننده سنت بعد از فترت را مبعوث کن)، آیا پیامبری غیر از محمد صلی الله علیه و آله و سلم را می شناسی که بعد از دوران فترت، سنت را احیاء و برپا کرده باشد؟!
رأس الجالوت گفت: این سخن داود است و آن را قبول دارم، منکر نیستم، ولی منظور او عیسی بوده است و روزگار عیسی همان دوران فترت است، امام فرمود: تو نمی دانی و اشتباه می کنی، عیسی با سنت تورات مخالفت نکرد بلکه موافق آن سنت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد، و در انجیل چنین آمده است: (پس زن نیکوکار می رود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسی است که سنگینی ها و سختی ها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر می کند، و همان طور که من برای او شهادت می دهم او نیز برای من شهادت می دهد، من امثال را برای شما آوردم، او تأویل را برایتان خواهد آورد)، آیا به این مطلب در انجیل ایمان داری؟ گفت: بله، آن را انکار نمی کنم.
امام فرمود: ای رأس الجالوت، از تو درباره پیامبرت موسی بن عمران می پرسم، گفت: بفرمائید، چه دلیلی بر نبوت موسی هست؟
مرد یهودی گفت: معجزاتی آورد که انبیای پیشین نیاورده بودند.
امام فرمود: مثل چه چیز؟
گفت: مثل شکافتن دریا و تبدیل کردن عصا به مار و ضربه زدن به سنگ و روان شدن چند چشمه از آن، ید بیضاء و نیز آیات و نشانه هایی که دیگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، امام فرمود: در مورد اینکه دلیل موسی بر حقانیت دعوتش این بود که کاری کرد که دیگران نتوانستند انجام دهند، درست می گویی، حال، هر کس که ادّعای نبوت کند سپس کاری انجام دهد که دیگران قادر به انجام آن نباشند آیا تصدیقش بر شما واجب نیست؟
گفت: نه، زیرا موسی به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظیر نداشت و هر کس که ادعای نبوت کند، بر ما واجب نیست که به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه معجزاتی مثل معجزات موسی داشته باشد، امام فرمود: پس چگونه به انبیائی که قبل از موسی علیه السلام بودند ایمان دارید و حال آنکه آنان دریا را نشکافتند و از سنگ، دوازده چشمه ایجاد نکردند، و مثل موسی (ید بیضاء) نداشتند، و عصا را به مار تبدیل نکردند، یهودی گفت: من که گفتم، هر گاه برای اثبات نبوتشان معجزاتی بیاورند هر چند غیر از معجزات موسی باشد تصدیقشان واجب است.
امام فرمود: پس چرا به عیسی بن مریم ایمان نمی آوری؟ با اینکه او مرده زنده می کرد و افراد نابینا و مبتلا به پیسی را شفا می داد و از گل؛ پرنده ای گلی می ساخت و در آن می دمیده و آن مجسمه گلی به اذن خداوند به پرنده ای زنده تبدیل می شد؟
رأس الجالوت گفت: می گویند که او این کارها را انجام می داد، ولی ما ندیده ایم، امام فرمود: آیا معجزات موسی را دیده ای؟ آیا اخبار این معجزات از طریق افراد قابل اطمینان به شما نرسیده است؟ گفت: بله، همین طور است، امام فرمود: بسیار خوب، همچنین درباره معجزات عیسی اخبار متواتر برای شما نقل شده، پس چرا موسی را تصدیق کردید و به او ایمان آوردید ولی به عیسی ایمان نیاوردید؟ مرد یهودی جوابی نداد. حضرت ادامه فرمودند: و همچنین است موضوع نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و نیز هر پیامبر دیگری که از طرف خدا مبعوث شده باشد، و از جمله معجزات پیامبر ما این است که یتیمی بوده فقیر که چوپانی می کرد و اجرت می گرفت، دانشی نیاموخته بود و نزد معلمی نیز آمدو شد نداشت و با همه این اوصاف، قرآنی آورد که قصص انبیاء علیهم السلام و سرگذاشت آنان را حرف به حرف در بردارد و اخبار گذشتگان و آیندگان را تا قیامت بازگو کرده است و از اسرار آنها و کارهایی که در خانه انجام می دادند خبر می داد، و آیات و معجزات بی شماری ارائه داد.
رأس الجالوت گفت: مسأله عیسی و محمد ازنظر ما به ثبوت نرسیده است و برای ما جائز نیست به آنچه که ثابت نشده است ایمان آوریم، امام فرمود: پس شاهدی که برای عیسی و محمد صلی الله علیه و آله و سلم گواهی داد، شهادت باطل داده است؟ یهودی جوابی نداد.[4]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. احتجاج طبرسی ، ترجمه بهراد جعفری،
2. احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحارالانوار. موسی خسروی،
3. اسرار توحید، ترجمه التوحید شیخ صدوق، محمد علی اردکانی.
پی نوشتها:
[1]. رک ، لغتنامه دهخدا.
[2]. محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج1، ص89.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق، ج49، ص74.
[4]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مرتضی، مشهد چاپ اول، 1403ق، ج2، ص421 424.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] موضوع مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق چه بود؟
- [سایر] مناظره های امام رضا (ع) چه کاربردی دراین زمان دارد؟
- [سایر] چه موضوعی امام رضا(ع) را موقعی که به زیارت قبر جدشان مشرف میشدند نگران میکرد؟
- [سایر] نظریه شیعه درباره روایت مناظره امام رضا(ع) با علی بن جهم در مورد شخصیت حضرت داود و گناه آدم را بنویسید.
- [سایر] ماجرای مناظره یحیی بن اکثم با امام جواد و امام هادی(ع) چه بود؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] چرا امام رضا (ع) را ابوالحسن می نامند؟
- [سایر] دلیل فرمایش امام حسن عسگری (ع) که ثواب زیارت امام رضا (ع)بیشتر از زیارت امام حسین (ع) است، چیست؟
- [سایر] کیفیت زیارت امام رضا(ع) چگونه است؟
- [سایر] آداب زیارت امام رضا(ع) چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.