با توجه به تشریع جهاد در اسلام، آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است یا آیین صلح؟
جهاد در اسلام و اهداف آن: اسلام به عنوان خاتم ادیان الهی است که تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل انسان است.قانون جهاد نیز از ارکان برنامه های این دین مبین است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم در مسیر حرکت تکاملی انسان وضع و تشریع شده است. امّا بعضی افراد یا به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفه ی تشریع جهاد در اسلام، یا از روی غرض به خصوص مستشرقین اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساخته اند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار داده اند. برای مثال (منتسکیو) می گوید: (دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید می کند.)[1] نیز (لوریمر) ضمن نوشته ای که در سال 1883م منتشر کرد، می نویسد: (مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمی ها و مسیحی ها و از این بالاتر با سایر افراد بشر یک مسئله ی لاینحلی خواهد بود.)[2] مجید خدوری مسیحی عراقی الاصل ادعا می کند: (هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی می باشد، به گونه ای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولت ها را به رسمیت نمی شناسد.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله ی بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست.... اسلام چون از مسلمان کردن همه ی مردم عاجز بود، فرقه های غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی می کردند، به تدریج با آن ها رابطه برقرار می کرد.... روابط کشور اسلامی با دیگران بر اساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است.)[3] هم چنین (برناردلوییس) خاور شناس انگلیسی، معتقد است: (اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی می شناسد و بر اساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی سیاست گذاری نموده است و جهان را به دو ناحیه ی دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نموده و بین آن دو، حالت جنگ دایمی برقرار کرده است، تا زمانی که جهان را تحت کنترل خود آورد... حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همه ی مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده نمایند. این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت، تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد.)[4] ادعاهای مزبور، بر این پیش فرض استوار است که ماهیت حقوق بین الملل اسلامی، (حقوق جنگ) است و اسلام دین شمشیر است و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعایشان آورده اند. این ادعاها، امروزه به صورت دیگر و در قالب شبهات نوین عنوان می شود، مانند اسلام دین خشنونت است، اسلام دین جنگ و شمشیر است، جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت دارد و.... به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح می شود، تازگی ندارد. منشأ اتهامات فوق الذکر، اگر نگوییم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه این که گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید می آید. بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آن چه که در عمل، بعضی از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی مرتکب گشته اند و احیاناً عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است تفاوت قائل شد. خلط بین نظر و عمل، اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است، زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ سیاست جنگ و گریز حکومت ها ارائه کرده اند. از بارزرین نمونه ی این اشتباهات، ادعاهای سابق الذکر است که سؤال های زیر را در اذهان تداعی می نماید: آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟ آیا جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشور گشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بین المللی اسلام با دیگران تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم قابل تفسیر است؟ برای دست یابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهش گر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نماید. ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- و ائمه ی معصومین-علیهم السلام-است،نه رفتار حکومت های خودکامه ای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشته اند. ما در این مقاله با رعایت اختصار به بیان دو مطلب بسنده می کنیم:[5] یکی جایگاه و ارزش جهاد در اسلام، دیگری اهداف جهاد در اسلام. الف) جایگاه و ارزش جهاد در اسلام: اصولا جهاد یکی از نشانه های موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزه اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. از آن جا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری است، بنابراین، وجود قانون جهاد با اهداف عالی ای که دارد، نه تنها مایه ی تعجب نیست بلکه از افتخارات دین اسلام است. به فرموده ی امام علی-علیه السلام-[6] جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است. و خداوند جهاد را برای ارج مندی اسلام فرض و واجب نموده است،[7] چه این که در اسلام همه چیز بر محور توصیه ها، نصایح و اندرزها دور نمی زند، بلکه در مواردی مبارزه ی جدی با دشمنان دین لازم است. در واقع دفاع یا قتال، آخرین وسیله ی دفاع است، وقتی به آن متوسل می شوند که راه های دیگر به نتیجه نرسد؛ مانند آخرین دوا ،که همان داغ کردن است، وقتی به آن متوسل می شوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام می کند به این که بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند تا بقیه نجات یابند و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است).[8] پس از آشنایی اجمالی به ارزش جهاد، اینک به اختصار به تبیین اهداف جهاد از دیدگاه اسلامی می پردازیم. ب) اهداف جهاد در اسلام: معرّفی جهادی که قرآن به آن دستور داده و اهداف والایی که از این فرمان دارد، از حوصله ی این مقاله بیرون است،[9] امّا در حد پاسخ گویی به سؤالات سابق الذکر، باید دید که جهاد اسلامی چه اهدافی را دنبال می کند: 1 جهاد ابتدایی یا آزادی بخش: می دانیم خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)همانند سایر انبیای الهی وظیفه دارد، این احکام را به مردم ابلاغ نماید و انسان ها را به توحید فرا بخواند، دعوت به توحید و یکتاپرستی نیز مراحلی دارد. ابتدا از طریق مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد، با توسل به زور موانع را اعم از فرد یا گروه از سر راه دعوت بردارند و زمینه ی تبلیغ و ارشاد را فراهم نماید. به بیان دیگر، این حق مسلم همه ی انسان ها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آن ها آزاد باشند، حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آن ها را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آن ها برسد و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد گردند، طرفداران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیله ای استفاده کنند و از این جا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می گردد. علاّمه ی طباطبایی (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروایی که بعضی از آیات جهاد کرده اند، می نویسد:[10] (... پس از دعوت مسالمت جویانه و تحمل رنج ها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمه ی توحید است، و اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام به شیوه ی نیکو، اقدام به جهاد نکرده است،چنان چه سیره ی پیامبر-صلی الله علیه وآله- چنین بود. خداوند می فرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن[11]. این آیه مطلق است، لذا خداوند می فرماید: تا آن ها که هلاک (گمراه) می شوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده می شود (هدایت می یابد) از روی دلیل روشن باشد).[12] از بیان ایشان استفاده می شود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت دفاع از توحید و رسالت توحیدی است، دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حق جوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کرده اند: (روح جهاد دفاع است نه تهاجم)[13] 2 جهاد دفاعی: تمام قوانین آسمانی و بشری اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناخته است و برای فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق می دهد برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آن چه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذاری نکند. این نوع جهاد را (جهاد دفاعی) می نامند و اغلب جنگ های صدر اسلام جنبه ی دفاعی داشته است. در نخستین آیات که اجازه ی جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفه ی تشریع جهاد تصریح شده است. در این که اولین آیه ی مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث است،[14] بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کرده اند: (أذن للّذین یقاتلون بانهم ظلموا و أن اللّه علی نصرهم لقدیر الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق إلا ان یقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا و لینصرن اللّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز); به آن ها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه ی جهاد داده شده است، زیرا مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آن ها است، همان ها که به ناحق از خانه ی خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، جز این که می گفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضی از آن ها را به وسیله ی بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن ها بسیار برده می شود ویران می گردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری می کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است. به نظر می رسد که تعبیر (اذن) که در آیه به کار رفته است، تناسب بیش تری با اولین آیه ی جهاد بودن دارد.[15] در هر حال در آیه ی مبارکه به دو قسمت مهم از فلسفه های جهاد اشاره شده است: نخست جهاد (مظلوم) در برابر (ظالم) که حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی اوست که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن دست ستم گر را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگری، جهاد در برابر طاغوت هایی است که قصد محو نام خدا را از دل ها و ویران کردن معابدی که مرکز بیداری افکار است دارند. در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر نموده و آنان را برده و بنده ی خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطره ها محو سازند. به خصوص در دنیای امروز که دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند به طور مرموز که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند، توده ی مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب آن ها را عملا به ویرانه ای تبدیل کنند. بنا بر این، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پای بندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمی فهمد، لازم و ضروری است. آیا کسانی که تنها به جرم (لا اله الا اللّه) گفتن از خانه و کاشانه شان آواره می شوند، می تواند در برابر ظالم سکوت کنند؟ آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بین المللی و اخطارها و تصویب نامه های سازمان های جهانی را که مورد وفاق ملت ها است و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده می انگارد و استکبار جهانی و در رأس همه امریکا از آن حمایت می کند، و به خصوص این روزها جهان نظاره گر اوج خشونت صهیونیست ها در فلسطین اشغالی است، آیا این ها منطق و مذاکره را می فهمند؟ یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم، یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چاره ای جز توسل به جهاد و قدرت نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست، بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است. بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است. 3 جهاد برای حمایت از مظلومان: حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصل اشاره شده است: و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیراً;[16]Q} چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستم گران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟ همان افراد ستم دیده ای که می گویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستم گرند بیرون ببر، و برای ما از سوی خود، ولیّی قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما! به این ترتیب، قرآن از مسلمانان می خواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم، جهاد کنند. 4. جهاد برای محو شرک و بت پرستی و رفع فتنه: اسلام در عین این که آزادی عقیده را محترم می شمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بت پرستی سخت گیر است، زیرا شرک و بت پرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است؛ بلکه یک نوع خرافه و انحرف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشه کن گردد، و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه[17]Q} و با آن ها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. اسلام می گوید: باید صفحه ی زمین از آلودگی به شرک و بت پرستی پاک گردد و به همه ی مسلمانان نوید می دهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بت پرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت. از آن چه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن می شود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسیله ی سلطه جویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است. مرحوم کاشف الغطاء-قدس سره- در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام می پردازد: (حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا می کنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملت ها چیره شده، اشتباه می کنند. اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمی شود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن می شود. قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد.)[18] اگر اسلام شمشیر به کار می برد، برای در هم کوباندن ستم گران و برداشتن شرّ آن ها از سر ملت ها است، همان ستم گرانی که به حجت و برهان گردن نمی نهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّت ها استفاده می کند).[19] امام خمینی-قدس سره- احیاگر اندیشه ی ناب اسلام محمدی می فرماید: (اولا ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه ی کشورها، آرامش و صلح باشد، لیکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، همه ی ملت ما جنگ جو است.)[20] نیز محمد شلتوت فقیه مصری از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملت ها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری[21] و برابری همه ی انسان ها در وظایف و حقوق چنین می گوید: (اسلام از همین رو سیاست صلح جویانه ای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونه های روابط آنان حاکم باشد. بدین لحاظ صلح به عنوان حالت اصلی رابطه ی میان انسان ها، زمینه ی همکاری و آشنایی شان را فراهم می آورد و موجب اشاعه ی نیکی میان همگان می شود. از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارد، امّا این که خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز! (آیا تو مردم را به اجبار وا می داری که ایمان بیاورند؟[22]) محمد شلتوت در ادامه می گوید: (اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمی کند، مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود. امّا در صورتی که تجاوز و کار شکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کند، تازه آن هم به این نیت که بار دیگر جوّ مسالمت آمیزی پدید آید.)[23] از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه می رسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یک دیگرند; چه این که در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه ی چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمی زند. لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمی نهند، تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامه های اسلامی اند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملا منطقی و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفه ی تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار می نماید. علاوه بر این، به نظر می رسد وحشت یک عده ای از پیش رفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامه های حساب شده، موجب شده است که از اسلام چهره ی دروغین و وحشتناکی بسازند تا جلو پیشرفت اسلام را در جهان بگیرند،امّا غافل از آن که این وعده ی حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت، هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون[24] Q}او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا او را بر همه آیین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند. اللّهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله. پی نوشتها: [1]. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه ی علی اکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، چاپ ششم، 1349،ص 671. [2]. جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، چاپ ادنبورک، 1883م، ج 1، ص 101، به نقل از: خدوری، مجید، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه ی غلام رضا سعیدی، تهران، اقبال و شرکا، 1355، ص 423. [3]. خدوری، مجید، همان، صص 73 72. [4]. بهزادی، حمید، نشریه ی دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی: روابط بین المللی اسلام در دوره ی امپراتوری عثمانی، شماره ی 12، 1351، دانشگاه تهران، ص117 116. [5] برای اطلاعات بیشتر در زمینه ی فلسفه ی تشریع جهاد، ر. ک: طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه ی تفسیر المیزان، ج 2، ص 94، ذیل آیات 190 195 سوره ی بقره،مطهری، مرتضی، جهاد، تهران: انتشارات صدرا، نوری، حسین، جهاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366 ،سید قطب، حسن البناء، مورودی، فلسفه ی جهاد در اسلام، ترجمه ی سید محمود خضری، تهران، انتشارات اسلامی، 1359. [6] (اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّة، فتحه اللّه لخاصّة اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللّه الحصینة و جنّته الوثیقة) نهج البلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم، مؤسسه ی دارالهجرة، 1407 ه ق، ص 69، خ 27. [7]. نهج البلاغه، همان، ص 512، حکمت 252. [8]. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، ج 14، ص 545 [9]. ر. ک. مصباح یزدی، محمدتقی، جزوه ی حقوق و سیاست، ص 2135، جنگ از دیدگاه قرآن کریم; و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص25 به بعد. [10]. طباطبایی، محمدحسین، پیشین، ج 2، ص 99، ذیل آیه ی 190، سوره ی بقره. [11]. نحل/125. [12]. انفال/42. [13]. پیام قرآن، ج 10، ص 332. [14]. ر. ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 14، ص 419. عده ای آیه ی 39 سوره ی حج، بعضی، آیه ی 190 سوره بقره، و بعضی آیه ی 111 سوره ی توبه را اولین آیه ی جهاد گفته اند. [15]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 10، ص 355. [16]. نساء/75. [17]. بقره/193. [18]. بقره/256،یونس/99 ،کهف/29 ،زمر/14 و 15. [19]. کاشف الغطاء، محمدحسین، المثل العلیانی الاسلام لا فی بحمدون، بیروت، دارالغدیر للطباعة، ص 46. [20]. در جست و جوی راه از کلام امام، دفتر دوّم (جنگ و جهاد)، تهران، انتشارات سپهر، 1261، ص 126. [21]. نساء/1; حجرات/13. [22]. یونس/99. [23] شلتوت، محمد، الاسلام عقیدة و شریعة، بیروت، دار الشرق، ص 453. [24]. توبه/33. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

با توجه به تشریع جهاد در اسلام، آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است یا آیین صلح؟


پاسخ:

جهاد در اسلام و اهداف آن:
اسلام به عنوان خاتم ادیان الهی است که تمام احکام و قوانین آن در راستای رشد، ترقی و تکامل انسان است.قانون جهاد نیز از ارکان برنامه های این دین مبین است که برای دفاع از توحید و رفع موانع و عوامل مزاحم در مسیر حرکت تکاملی انسان وضع و تشریع شده است. امّا بعضی افراد یا به دلیل عدم شناخت کافی از فلسفه ی تشریع جهاد در اسلام، یا از روی غرض به خصوص مستشرقین اسلام را متّهم به خشونت و توسّل به زور و شمشیر برای تحمیل عقیده ساخته اند و به این ترتیب، اصل جهاد در اسلام را سخت مورد هجوم قرار داده اند.
برای مثال (منتسکیو) می گوید: (دیانت اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده، چون اساس آن متکی بر جبر و زور بوده، باعث سختی و شدت شده است و اخلاق و روحیات مردم را شدید می کند.)[1] نیز (لوریمر) ضمن نوشته ای که در سال 1883م منتشر کرد، می نویسد: (مادام که اسلام باقی است، صلح و سازش پیروان اسلام حتّی با کلیمی ها و مسیحی ها و از این بالاتر با سایر افراد بشر یک مسئله ی لاینحلی خواهد بود.)[2] مجید خدوری مسیحی عراقی الاصل ادعا می کند: (هدف اسلام و مسیحیت ایجاد دین واحد و امپراتوری وسیع جهانی می باشد، به گونه ای که نه در حال جنگ و نه در حال صلح، دیگر دولت ها را به رسمیت نمی شناسد.... هدف اسلام از رابطه، جز صعود به پله ی بعدی و تشکیل حکومت واحد جهانی نیست.... اسلام چون از مسلمان کردن همه ی مردم عاجز بود، فرقه های غیر مسلمانی که خارج از قلمروِ اسلامی زندگی می کردند، به تدریج با آن ها رابطه برقرار می کرد.... روابط کشور اسلامی با دیگران بر اساس رضایت طرفین نبوده، بلکه مبتنی بر تفاسیر سیاسی اخلاقی دولت اسلامی و حاکمیت برتر آن و عدم شناسایی دیگران است.)[3]
هم چنین (برناردلوییس) خاور شناس انگلیسی، معتقد است: (اسلام خود را تنها دین بر حق، نهایی و جهانی می شناسد و بر اساس تفوق و برتری مسلمانان و کشور اسلامی سیاست گذاری نموده است و جهان را به دو ناحیه ی دارالاسلام و دارالکفر تقسیم نموده و بین آن دو، حالت جنگ دایمی برقرار کرده است، تا زمانی که جهان را تحت کنترل خود آورد... حکومت اسلامی همواره بر این عقیده است که همه ی مردم جهان یا باید مسلمان شوند، یا خود را برای جنگ با اسلام آماده نمایند. این اعتقاد تا زمان شکست امپراتوری عثمانی و جریان تسخیر دین در سال 1529م ادامه داشت، تنها در این زمان بود که اصل شناسایی از سوی حکومت اسلامی مطرح گردید و ایجاد روابط دوستانه و دیپلماسی با جهان غیر مسلمان آغاز شد.)[4]
ادعاهای مزبور، بر این پیش فرض استوار است که ماهیت حقوق بین الملل اسلامی، (حقوق جنگ) است و اسلام دین شمشیر است و جهاد اسلامی را دلیل بر مدعایشان آورده اند. این ادعاها، امروزه به صورت دیگر و در قالب شبهات نوین عنوان می شود، مانند اسلام دین خشنونت است، اسلام دین جنگ و شمشیر است، جهاد با یک اصل عمومی حقوق بشر به نام آزادی عقیده مغایرت دارد و.... به بیان دیگر، شبهاتی که در این زمان مطرح می شود، تازگی ندارد.
منشأ اتهامات فوق الذکر، اگر نگوییم اغراض سیاسی است، عدم تفکیک میان نظر و عمل است. چه این که گاه شکاف عمیقی بین آن دو پدید می آید. بایستی میان دیدگاه اصیل اسلام با آن چه که در عمل، بعضی از حکام و فرمانروایان کشورهای اسلامی مرتکب گشته اند و احیاناً عملکرد آنان مطابق با موازین اسلامی نبوده است تفاوت قائل شد. خلط بین نظر و عمل، اکثر مستشرقان و حتّی بعضی از نویسندگان مسلمان را به خطا و انحراف کشانده است، زیرا آنان به جای مراجعه به تعالیم اصیل اسلامی، نظریات خود را بر اساس رفتار بعضی حکّام در بعضی از مقاطع تاریخ سیاست جنگ و گریز حکومت ها ارائه کرده اند. از بارزرین نمونه ی این اشتباهات، ادعاهای سابق الذکر است که سؤال های زیر را در اذهان تداعی می نماید:
آیا اسلام دین جنگ و شمشیر است؟ آیا جهاد برای تحمیل عقیده بر دیگران یا کشور گشایی و یا تملک منابع حیاتی است؟ آیا روابط بین المللی اسلام با دیگران تنها بر اساس جهاد و جنگ مداوم قابل تفسیر است؟
برای دست یابی به پاسخ مناسب، مقتضای حکم عقل و عدالت و انصاف، آن است که یک پژوهش گر، منابع معتبر اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و با توجه به آن، اظهار نظر نماید. ملاک حقیقی در این زمینه قرآن کریم و عملکرد پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- و ائمه ی معصومین-علیهم السلام-است،نه رفتار حکومت های خودکامه ای که به جای خدمت به اسلام، خیانت روا داشته اند. ما در این مقاله با رعایت اختصار به بیان دو مطلب بسنده می کنیم:[5] یکی جایگاه و ارزش جهاد در اسلام، دیگری اهداف جهاد در اسلام.
الف) جایگاه و ارزش جهاد در اسلام:
اصولا جهاد یکی از نشانه های موجود زنده و یک قانون عمومی در عالم حیات است. تمام موجودات زنده برای بقای خود با عوامل نابودی خود در حال مبارزه اند و تلاش دارند موانع را از سر راه خود بردارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. از آن جا که هدف از آفرینش انسان، نیل او به کمال واقعی است، تشریع جهاد در اسلام، برای رفع موانع از مسیر حرکت تکاملی انسان امری لازم و ضروری است، بنابراین، وجود قانون جهاد با اهداف عالی ای که دارد، نه تنها مایه ی تعجب نیست بلکه از افتخارات دین اسلام است.
به فرموده ی امام علی-علیه السلام-[6] جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی خواص اولیای خود گشوده است. جهاد لباس تقوا و زره محکم الهی و سپر مطمئن خداوند است. و خداوند جهاد را برای ارج مندی اسلام فرض و واجب نموده است،[7] چه این که در اسلام همه چیز بر محور توصیه ها، نصایح و اندرزها دور نمی زند، بلکه در مواردی مبارزه ی جدی با دشمنان دین لازم است.
در واقع دفاع یا قتال، آخرین وسیله ی دفاع است، وقتی به آن متوسل می شوند که راه های دیگر به نتیجه نرسد؛ مانند آخرین دوا ،که همان داغ کردن است، وقتی به آن متوسل می شوند که دواهای دیگر نتیجه ندهد. چون در قتال نیز بشر اقدام می کند به این که بعضی از اجزای بدن یا افراد اجتماع از بین بروند تا بقیه نجات یابند و این سنّتی است که در جوامع بشری جریان دارد... و قتال در اسلام از فروعات همان سنتی است فطری که در بشر جاری است).[8] پس از آشنایی اجمالی به ارزش جهاد، اینک به اختصار به تبیین اهداف جهاد از دیدگاه اسلامی می پردازیم.
ب) اهداف جهاد در اسلام:
معرّفی جهادی که قرآن به آن دستور داده و اهداف والایی که از این فرمان دارد، از حوصله ی این مقاله بیرون است،[9] امّا در حد پاسخ گویی به سؤالات سابق الذکر، باید دید که جهاد اسلامی چه اهدافی را دنبال می کند:
1 جهاد ابتدایی یا آزادی بخش: می دانیم خداوند احکام و قوانینی را برای سعادت و تکامل بشر در قالب دین نازل کرده است و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)همانند سایر انبیای الهی وظیفه دارد، این احکام را به مردم ابلاغ نماید و انسان ها را به توحید فرا بخواند، دعوت به توحید و یکتاپرستی نیز مراحلی دارد. ابتدا از طریق مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد، با توسل به زور موانع را اعم از فرد یا گروه از سر راه دعوت بردارند و زمینه ی تبلیغ و ارشاد را فراهم نماید.
به بیان دیگر، این حق مسلم همه ی انسان ها است که ندای منادیان حق را بشنوند و در قبولی دعوت آن ها آزاد باشند، حال اگر کسی یا کسانی بخواهند آن ها را از این حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صدای منادیان راه خدا به گوش جان آن ها برسد و از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد گردند، طرفداران دین، حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی، از هر وسیله ای استفاده کنند و از این جا ضرورت جهاد ابتدایی در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن می گردد.
علاّمه ی طباطبایی (ره) ضمن اشاره به برداشت ناروایی که بعضی از آیات جهاد کرده اند، می نویسد:[10]
(... پس از دعوت مسالمت جویانه و تحمل رنج ها و دفاع از حق تمامیت خویش، جهاد ابتدایی است که دفاع از حق انسان و کلمه ی توحید است، و اسلام هیچ گاه قبل از اتمام حجت بر کافران و دعوت آنان به اسلام به شیوه ی نیکو، اقدام به جهاد نکرده است،چنان چه سیره ی پیامبر-صلی الله علیه وآله- چنین بود. خداوند می فرماید: مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن[11]. این آیه مطلق است، لذا خداوند می فرماید: تا آن ها که هلاک (گمراه) می شوند از روی اتمام حجت باشد و هر که زنده می شود (هدایت می یابد) از روی دلیل روشن باشد).[12]
از بیان ایشان استفاده می شود که جهاد ابتدایی نیز در حقیقت دفاع از توحید و رسالت توحیدی است، دفاع از انسانیت و حق مشروع و فطرت حق جوی انسان است. بعضی این حقیقت را چنین بیان کرده اند: (روح جهاد دفاع است نه تهاجم)[13]
2 جهاد دفاعی: تمام قوانین آسمانی و بشری اصل دفاع از خویشتن را به رسمیت شناخته است و برای فرد یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق می دهد برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آن چه در قدرت دارد به کار برد و از هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذاری نکند. این نوع جهاد را (جهاد دفاعی) می نامند و اغلب جنگ های صدر اسلام جنبه ی دفاعی داشته است.
در نخستین آیات که اجازه ی جهاد برای مسلمانان صادر شده است، به فلسفه ی تشریع جهاد تصریح شده است. در این که اولین آیه ی مربوط به جهاد کدام است، بین مفسرّان بحث است،[14] بعضی این آیه را اولین آیه جهاد حساب کرده اند: (أذن للّذین یقاتلون بانهم ظلموا و أن اللّه علی نصرهم لقدیر الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق إلا ان یقولوا ربّنا اللّه و لولا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم اللّه کثیرا و لینصرن اللّه من ینصره ان اللّه لقوی عزیز); به آن ها که جنگ بر آنان تحمیل شده، اجازه ی جهاد داده شده است، زیرا مورد ستم قرار گرفته اند و خدا قادر بر نصرت آن ها است، همان ها که به ناحق از خانه ی خود بدون هیچ دلیلی اخراج شدند، جز این که می گفتند پروردگار ما اللّه است و اگر خداوند بعضی از آن ها را به وسیله ی بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن ها بسیار برده می شود ویران می گردد و خداوند کسانی که او را یاری کنند، (از آیین او دفاع کنند) یاری می کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
به نظر می رسد که تعبیر (اذن) که در آیه به کار رفته است، تناسب بیش تری با اولین آیه ی جهاد بودن دارد.[15]
در هر حال در آیه ی مبارکه به دو قسمت مهم از فلسفه های جهاد اشاره شده است: نخست جهاد (مظلوم) در برابر (ظالم) که حق مسلم طبیعی و فطری و عقلی اوست که تن به ظلم ندهد و فریاد کند و از هر طریق ممکن دست ستم گر را از حقوق خود کوتاه سازد. دیگری، جهاد در برابر طاغوت هایی است که قصد محو نام خدا را از دل ها و ویران کردن معابدی که مرکز بیداری افکار است دارند. در برابر این گروه نیز باید قیام کرد تا نتوانند مردم را تخدیر نموده و آنان را برده و بنده ی خود سازند و در نهایت، یاد الهی را از خاطره ها محو سازند.
به خصوص در دنیای امروز که دشمنان از طریق تهاجم فرهنگی و تبلیغات سوء تلاش دارند به طور مرموز که متعرض وجود فیزیکی معابد و مساجد هم نیستند، توده ی مردم را از این مراکز بیداری افکار دور سازند و به این ترتیب آن ها را عملا به ویرانه ای تبدیل کنند. بنا بر این، توسل به خشونت، زور و نبرد مسلحانه در مواردی که طرف، پای بندی به هیچ قانون و منطقی ندارد و حرف حساب را نمی فهمد، لازم و ضروری است.
آیا کسانی که تنها به جرم (لا اله الا اللّه) گفتن از خانه و کاشانه شان آواره می شوند، می تواند در برابر ظالم سکوت کنند؟ آیا کشوری مانند اسراییل که تمام قوانین بین المللی و اخطارها و تصویب نامه های سازمان های جهانی را که مورد وفاق ملت ها است و تمام قوانین بشری و دینی را نادیده می انگارد و استکبار جهانی و در رأس همه امریکا از آن حمایت می کند، و به خصوص این روزها جهان نظاره گر اوج خشونت صهیونیست ها در فلسطین اشغالی است، آیا این ها منطق و مذاکره را می فهمند؟ یادآوری این مثال برای آن است که اگر از انحصار ذهن بیرون بیاییم و به واقعیات موجود در جوامع انسانی نگاه کنیم، یقین خواهیم کرد که در بعضی از موارد، چاره ای جز توسل به جهاد و قدرت نیست و این هم از ناتوانی منطق اسلام نیست، بلکه عدم صلاحیت جبّاران برای پذیرش صحیح است. بدون شک در مواردی که منطق موثر افتد، حق تقدم با آن است.
3 جهاد برای حمایت از مظلومان: حمایت از مظلومان و مستضعفان، در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود. در قرآن کریم به این اصل اشاره شده است: و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الوالدان الذّین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیراً;[16]Q} چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستم گران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟ همان افراد ستم دیده ای که می گویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستم گرند بیرون ببر، و برای ما از سوی خود، ولیّی قرار ده و برای ما از سوی خود یار و یاوری معیّن فرما!
به این ترتیب، قرآن از مسلمانان می خواهد که هم در راه خدا و هم رهایی مستضعفان مظلوم، جهاد کنند.
4. جهاد برای محو شرک و بت پرستی و رفع فتنه: اسلام در عین این که آزادی عقیده را محترم می شمارد و اکراه و اجبار در پذیرش دین را قبول ندارد، امّا نسبت به شرک و بت پرستی سخت گیر است، زیرا شرک و بت پرستی، نه دین است و نه آیین و نه قابل احترام است؛ بلکه یک نوع خرافه و انحرف و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید ریشه کن گردد، و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنه و یکون الدّین للّه[17]Q} و با آن ها پیکار کنید! تا فتنهبت پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد.
اسلام می گوید: باید صفحه ی زمین از آلودگی به شرک و بت پرستی پاک گردد و به همه ی مسلمانان نوید می دهد که سرانجام توحید و یکتاپرستی بر جهان حاکم خواهد شد و بت پرستی و آثار شوم آن منهدم خواهد گشت. از آن چه که تحت عنوان اهداف جهاد در اسلام آمد، روشن می شود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است و هرگز آن را وسیله ی سلطه جویی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
مرحوم کاشف الغطاء-قدس سره- در این زمینه چنین به تشریح دیدگاه اسلام می پردازد: (حقیقت و گوهر اسلام ایمان و عقیده است و کسانی که ادعا می کنند اسلام با جنگ و شمشیر پیام خود را نشر داده و بر ملت ها چیره شده، اشتباه می کنند. اسلام ایمان و عقیده است و آن با جبر و اکراه حاصل نمی شود، بلکه تنها در برابر حجت و برهان است که تسلیم و انقیاد ممکن می شود. قرآن در آیات متعددی اعلام داشته که اکراه و اجباری در دین وجود ندارد.)[18] اگر اسلام شمشیر به کار می برد، برای در هم کوباندن ستم گران و برداشتن شرّ آن ها از سر ملت ها است، همان ستم گرانی که به حجت و برهان گردن نمی نهند. اسلام از زور برای رفع موانع از سر راه آزادی و آگاهی ملّت ها استفاده می کند).[19]
امام خمینی-قدس سره- احیاگر اندیشه ی ناب اسلام محمدی می فرماید: (اولا ما به تبع اسلام، همیشه با جنگ مخالفیم و میل داریم که بین همه ی کشورها، آرامش و صلح باشد، لیکن اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، همه ی ملت ما جنگ جو است.)[20]
نیز محمد شلتوت فقیه مصری از کسانی است که صلح را مبنای روابط طبیعی اسلام و دیگر ملت ها دانسته و با تکیه بر وحدت بشری[21] و برابری همه ی انسان ها در وظایف و حقوق چنین می گوید: (اسلام از همین رو سیاست صلح جویانه ای را به مسلمانان توصیه کرده تا بر گونه های روابط آنان حاکم باشد. بدین لحاظ صلح به عنوان حالت اصلی رابطه ی میان انسان ها، زمینه ی همکاری و آشنایی شان را فراهم می آورد و موجب اشاعه ی نیکی میان همگان می شود. از این رو، اسلام تنها چیزی که از غیر مسلمانان انتظار دارد، این است که مزاحمت خود را از حریم دعوت و پیروان این آیین به دور نگاه دارد، امّا این که خودشان به زور مسلمان شوند، هرگز!
(آیا تو مردم را به اجبار وا می داری که ایمان بیاورند؟[22]) محمد شلتوت در ادامه می گوید: (اسلام هرگز این حالت طبیعی و اصیل را رها نمی کند، مادام که دستی به خصومت به سویش دراز نشود. امّا در صورتی که تجاوز و کار شکنی در کار باشد، اسلام به پیروانش اجازه داده که تجاوز را با تجاوز دفع کند، تازه آن هم به این نیت که بار دیگر جوّ مسالمت آمیزی پدید آید.)[23]
از مجموع مطالبی که بیان شد به این نتیجه می رسیم که تشریع جهاد در اسلام، نه تنها با اصالت صلح تنافی ندارد که مکمل یک دیگرند; چه این که در اسلام، بر خلاف مذاهب انحرافی، همه ی چیزها تنها بر محور توصیه و اندرز دور نمی زند. لذا جهاد برای درهم کوبیدن ظالمانی که به عقل و منطق گردن نمی نهند، تشریع شده است. جهاد و صلح هر دو از ارکان برنامه های اسلامی اند. اهدافی که در قرآن برای جهاد ذکر شده، کاملا منطقی و قابل عرضه بر دوست و دشمن است. منتها برای کسانی که اطلاع دقیقی از فلسفه ی تشریع جهاد در اسلام ندارند، فهم این مطلب تا حدودی دشوار می نماید. علاوه بر این، به نظر می رسد وحشت یک عده ای از پیش رفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوی و برنامه های حساب شده، موجب شده است که از اسلام چهره ی دروغین و وحشتناکی بسازند تا جلو پیشرفت اسلام را در جهان بگیرند،امّا غافل از آن که این وعده ی حتمی قرآن است که روزی اسلام جهان را فرا خواهد گرفت، هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون[24] Q}او کسی است که رسولش را با هدایت (دلایل روشن و براهین آشکار) و دین حق فرستاد تا او را بر همه آیین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
اللّهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله.

پی نوشتها:
[1]. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه ی علی اکبر مهتدی، تهران، امیرکبیر، چاپ ششم، 1349،ص 671.
[2]. جیمس لوریمر، مؤسسات حقوق ملل، چاپ ادنبورک، 1883م، ج 1، ص 101، به نقل از: خدوری، مجید، جنگ و صلح در قانون اسلام، ترجمه ی غلام رضا سعیدی، تهران، اقبال و شرکا، 1355، ص 423.
[3]. خدوری، مجید، همان، صص 73 72.
[4]. بهزادی، حمید، نشریه ی دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی: روابط بین المللی اسلام در دوره ی امپراتوری عثمانی، شماره ی 12، 1351، دانشگاه تهران، ص117 116.
[5] برای اطلاعات بیشتر در زمینه ی فلسفه ی تشریع جهاد، ر. ک: طباطبایی، سیدمحمد حسین، ترجمه ی تفسیر المیزان، ج 2، ص 94، ذیل آیات 190 195 سوره ی بقره،مطهری، مرتضی، جهاد، تهران: انتشارات صدرا، نوری، حسین، جهاد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1366 ،سید قطب، حسن البناء، مورودی، فلسفه ی جهاد در اسلام، ترجمه ی سید محمود خضری، تهران، انتشارات اسلامی، 1359.
[6] (اما بعد فأن الجهاد باب من ابواب الجنّة، فتحه اللّه لخاصّة اولیائه و هو لباس التقوی و درع اللّه الحصینة و جنّته الوثیقة) نهج البلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم، مؤسسه ی دارالهجرة، 1407 ه ق، ص 69، خ 27.
[7]. نهج البلاغه، همان، ص 512، حکمت 252.
[8]. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، ج 14، ص 545
[9]. ر. ک. مصباح یزدی، محمدتقی، جزوه ی حقوق و سیاست، ص 2135، جنگ از دیدگاه قرآن کریم; و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج2، ص25 به بعد.
[10]. طباطبایی، محمدحسین، پیشین، ج 2، ص 99، ذیل آیه ی 190، سوره ی بقره.
[11]. نحل/125.
[12]. انفال/42.
[13]. پیام قرآن، ج 10، ص 332.
[14]. ر. ک: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 14، ص 419. عده ای آیه ی 39 سوره ی حج، بعضی، آیه ی 190 سوره بقره، و بعضی آیه ی 111 سوره ی توبه را اولین آیه ی جهاد گفته اند.
[15]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 10، ص 355.
[16]. نساء/75.
[17]. بقره/193.
[18]. بقره/256،یونس/99 ،کهف/29 ،زمر/14 و 15.
[19]. کاشف الغطاء، محمدحسین، المثل العلیانی الاسلام لا فی بحمدون، بیروت، دارالغدیر للطباعة، ص 46.
[20]. در جست و جوی راه از کلام امام، دفتر دوّم (جنگ و جهاد)، تهران، انتشارات سپهر، 1261، ص 126.
[21]. نساء/1; حجرات/13.
[22]. یونس/99.
[23] شلتوت، محمد، الاسلام عقیدة و شریعة، بیروت، دار الشرق، ص 453.
[24]. توبه/33.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین