با سلام در سوال با کد 775841 ترجمه و تفسیر ایات 68 تا 70سوره فرقان را می خواستم
با عرض سلامو کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمی‌خوانند و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمی‌کشند و زنا نمی‌کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید! (68)عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند! (69)مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می‌کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70)توضیح:ششمین ویژگی" عباد الرحمن" که در آیات مورد بحث آمده توحید خالص است که آنها را از هر گونه شرک و دوگانه و یا چند گانه پرستی دور می‌سازد، می‌فرماید:" آنها کسانی هستند که معبود دیگری را با خداوند نمی‌خوانند" (وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).نور توحید سراسر قلب آنها و زندگی فردی و اجتماعیشان را روشن ساخته و تیرگی و ظلمت شرک از آسمان فکر و روح آنها به کلی کنار و رخت بر بسته است.هفتمین صفت، پاکی آنها از آلودگی به خون بیگناهان است:" آنها هرگز انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق، به قتل نمی‌رسانند" (وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ) از آیه فوق به خوبی استفاده می‌شود که تمام نفوس انسانی در اصل محترمند و ریختن خون آنها ممنوع است، مگر عواملی پیش آید که این احترام ذاتی را تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ریختن خون گردد.هشتمین وصف آنها این است که: دامان عفتشان هرگز آلوده نمی‌شود" و زنا نمی‌کنند" (وَ لا یَزْنُونَ).آنها بر سر دو راهی کفر و ایمان، ایمان را انتخاب می‌کنند، و بر سر دو راهی امنیت و ناامنی جانها، امنیت را، و بر سر دو راهی پاکی و آلودگی، پاکی را، آنها محیطی خالی از هر گونه شرک و ناامنی و بی‌عفتی و ناپاکی با تلاش و کوشش خود فراهم می‌سازند.و در پایان این آیه برای تاکید هر چه بیشتر اضافه می‌کند:" و هر کس یکی از این امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد دید" (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً)." اثم" و" اثام" در اصل به معنی اعمالی است که انسان را از رسیدن به ثواب دور می‌سازد، سپس به هر گونه گناه اطلاق شده است، ولی در اینجا به معنی جزای گناه است.بعضی نیز گفته‌اند که" اثم" به معنی گناه و" اثام" به معنی کیفر گناه است (1).و اگر می‌بینیم بعضی از مفسران آن را به معنی بیابان یا کوه یا چاهی در جهنم ذکر کرده‌اند در واقع از قبیل بیان مصداق است.درباره فلسفه تحریم زنا در جلد 12 صفحه 103 به بعد (ذیل آیه 33 سوره اسراء) مشروحا بحث کرده‌ایم.قابل توجه اینکه در آیه فوق، نخست از مساله شرک، سپس قتل نفس، و بعد از آن زنا سخن به میان آمده، از بعضی از روایات استفاده می‌شود که این سه گناه از نظر ترتیب اهمیت به همین صورت که در آیه آمده‌اند می‌باشد.ابن مسعود از پیامبر گرامی اسلام ص چنین نقل می‌کند عرض کردم:ای الذنب اعظم؟ قال ان تجعل للَّه ندا و هو خلقک، قال قلت ثم ای؟ قال ان تقتل ولدک مخافة ان یطعم معک، قال قلت: ثم ای؟ قال ان تزانی حلیلة جارک، فانزل اللَّه تصدیقها وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ- الی آخر الایه:" کدام گناه از همه گناهان بزرگتر است؟ فرمود: این که برای خدا شبیهی قرار دهی در حالی که او تو را آفرید، عرض کردم بعد از آن کدام گناه؟ فرمود:اینکه فرزند خود را از ترس اینکه مبادا با تو هم غذا شود به قتل برسانی!، بازعرض کردم بعد از آن کدام گناه؟ فرمود: اینکه به همسر همسایه‌ات خیانت کنی در این هنگام خداوند تصدیق سخن پیامبر ص را در این آیه نازل کرد: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ ... (1).گرچه در این حدیث سخن از نوع خاصی از قتل و زنا به میان آمده، ولی با توجه به اطلاق مفهوم آیه، این حکم درباره همه انواع آن می‌باشد و مورد روایت مصداق واضحتری از آن است.از آنجا که این سه گناه نهایت اهمیت را دارد باز در آیه بعد روی آن تکیه کرده می‌گوید:" کسانی که مرتکب این امور شوند عذاب آنها در قیامت مضاعف می‌گردد، و با خواری، جاودانه در عذاب خواهد ماند" (یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً).در اینجا دو سؤال پیش می‌آید: نخست اینکه چرا عذاب این گونه اشخاص مضاعف می‌گردد؟ چرا به اندازه گناهشان مجازات نشوند؟ آیا این با اصول عدالت سازگار است؟دیگر اینکه در اینجا سخن از خلود و عذاب جاویدان است، در حالی که می‌دانیم خلود تنها مربوط به کفار است، و از سه گناهی که در این آیه ذکر شده تنها گناه اول کفر می‌باشد، و اما قتل نفس و زنا نمی‌تواند سبب خلود گردد؟مفسران در پاسخ سؤال اول، بحث بسیار کرده‌اند، آنچه صحیحتر به نظر می‌رسد این است که منظور از مضاعف شدن عذاب این است که بر هر یک از این گناهان سه‌گانه که در این آیه مذکور است مجازات جداگانه‌ای خواهد شد که مجموعا عذاب مضاعف است.از این گذشته گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگر می‌شود، مانند کفر که‌سبب ترک واجبات و انجام محرمات می‌گردد، و این خود موجب مضاعف شدن مجازات الهی است.به همین جهت بعضی از مفسران این آیه را دلیل بر این اصل معروف گرفته‌اند که" کفار همانگونه که مکلف به اصول دین هستند، به فروع نیز مکلف می‌باشند" (الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول).و اما در پاسخ سؤال دوم می‌توان گفت که بعضی از گناهان به قدری شدید است که سبب بی ایمان از دنیا رفتن می‌شود، همانگونه که درباره قتل نفس در ذیل آیه 93 سوره نساء گفته‌ایم (1).در مورد زنا مخصوصا اگر زنای محصنه باشد نیز ممکن است چنین باشد.این احتمال نیز وجود دارد که" خلود" در آیه فوق در مورد کسانی است که هر سه گناه را با هم مرتکب شوند، هم شرک، هم قتل نفس و هم زنا، شاهد بر این معنی آیه بعد است که می‌گوید إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً:" مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد" و به این ترتیب مشکلی باقی نخواهد ماند.بعضی از مفسران نیز" خلود" را در اینجا به معنی مدت طولانی گرفته‌اند نه جاودانی، ولی تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر می‌رسد.قابل توجه اینکه در اینجا علاوه بر مساله مجازات معمولی، کیفر دیگری که همان تحقیر و مهانت است و جنبه روانی دارد نیز ذکر شده است که خود می‌تواند تفسیری بر مساله مضاعف بودن عذاب بوده باشد، چرا که آنها هم عذاب جسمی دارند و هم روحی.ولی از آنجا که قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روی مجرمان نمی‌بندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه می‌کند، در آیه بعد چنین‌می‌گوید:" مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهانشان را می‌بخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات می‌کند، و خداوند آمرزنده و مهربان است" (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).همانگونه که دیدیم در آیه قبل، سه گناه از بزرگترین گناهان ذکر شده بود جایی که در توبه را به روی این گونه افراد باز بگذارد دلیل بر این است که هر گنهکار پشیمانی می‌تواند به سوی خدا بازگردد، مشروط به اینکه توبه‌اش حقیقی باشد که نشانه آن عمل صالح جبران کننده است که در آیه آمده، و گرنه مجرد استغفار به زبان، با پشیمانی زودگذر به قلب، هرگز دلیل توبه نیست.مساله مهم در مورد آیه فوق این است که چگونه خداوند" سیئات" آنها را تبدیل به" حسنات" می‌کند؟تبدیل سیئات به حسنات‌در اینجا چند تفسیر است که همه می‌تواند قابل قبول باشد:1- هنگامی که انسان توبه می‌کند و ایمان به خدا می‌آورد دگرگونی عمیقی در سراسر وجودش پیدا می‌شود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونی سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات می‌شود، اگر در گذشته مرتکب قتل نفس می‌شد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جای آن می‌گذارد، و اگر زناکار بود بعدا عفیف و پاکدامن می‌شود و این توفیق الهی را در سایه ایمان و توبه پیدا می‌کند.2- دیگر اینکه خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو می‌کند، و به جای آن حسنات می‌نشاند، چنان که در روایتی از ابو ذر از پیامبر اسلام ص می‌خوانیم: روز قیامت که می‌شود بعضی از افراد را حاضر می‌کنند خداوند دستور می‌دهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیره‌ها را بپوشانید، به او گفته می‌شود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادی، و او به آن اعتراف می‌کند، ولی قلبش از کبائر ترسان و لرزان است.در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفی کند دستور می‌دهد بجای هر سیئه حسنه‌ای به او بدهید، عرض می‌کند پروردگارا! من گناهان مهمی داشتم که آنها را در اینجا نمی‌بینم.ابو ذر می‌گوید: در این هنگام پیامبر ص تبسم کرد که دندانهایش آشکار گشت سپس این آیه را تلاوت فرمود" فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ"3- سومین تفسیر اینکه منظور از سیئات نفس اعمالی که انسان انجام می‌دهد نیست، بلکه آثار سویی است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامی که توبه کند و ایمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش برچیده می‌شود، و تبدیل به آثار خیر می‌گردد، و این است معنی تبدیل سیئات به حسنات.البته این سه تفسیر- منافاتی با هم ندارند و ممکن است هر سه در مفهوم آیه جمع باشند.منبع: تفسیر نمونه، ج‌15، ص: 157موفق باشید
عنوان سوال:

با سلام در سوال با کد 775841 ترجمه و تفسیر ایات 68 تا 70سوره فرقان را می خواستم


پاسخ:

با عرض سلامو کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمی‌خوانند و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمی‌کشند و زنا نمی‌کنند و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید! (68)عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند! (69)مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می‌کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70)توضیح:ششمین ویژگی" عباد الرحمن" که در آیات مورد بحث آمده توحید خالص است که آنها را از هر گونه شرک و دوگانه و یا چند گانه پرستی دور می‌سازد، می‌فرماید:" آنها کسانی هستند که معبود دیگری را با خداوند نمی‌خوانند" (وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).نور توحید سراسر قلب آنها و زندگی فردی و اجتماعیشان را روشن ساخته و تیرگی و ظلمت شرک از آسمان فکر و روح آنها به کلی کنار و رخت بر بسته است.هفتمین صفت، پاکی آنها از آلودگی به خون بیگناهان است:" آنها هرگز انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز به حق، به قتل نمی‌رسانند" (وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ) از آیه فوق به خوبی استفاده می‌شود که تمام نفوس انسانی در اصل محترمند و ریختن خون آنها ممنوع است، مگر عواملی پیش آید که این احترام ذاتی را تحت الشعاع قرار دهد و مجوز ریختن خون گردد.هشتمین وصف آنها این است که: دامان عفتشان هرگز آلوده نمی‌شود" و زنا نمی‌کنند" (وَ لا یَزْنُونَ).آنها بر سر دو راهی کفر و ایمان، ایمان را انتخاب می‌کنند، و بر سر دو راهی امنیت و ناامنی جانها، امنیت را، و بر سر دو راهی پاکی و آلودگی، پاکی را، آنها محیطی خالی از هر گونه شرک و ناامنی و بی‌عفتی و ناپاکی با تلاش و کوشش خود فراهم می‌سازند.و در پایان این آیه برای تاکید هر چه بیشتر اضافه می‌کند:" و هر کس یکی از این امور را انجام دهد عقوبت و مجازاتش را خواهد دید" (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً)." اثم" و" اثام" در اصل به معنی اعمالی است که انسان را از رسیدن به ثواب دور می‌سازد، سپس به هر گونه گناه اطلاق شده است، ولی در اینجا به معنی جزای گناه است.بعضی نیز گفته‌اند که" اثم" به معنی گناه و" اثام" به معنی کیفر گناه است (1).و اگر می‌بینیم بعضی از مفسران آن را به معنی بیابان یا کوه یا چاهی در جهنم ذکر کرده‌اند در واقع از قبیل بیان مصداق است.درباره فلسفه تحریم زنا در جلد 12 صفحه 103 به بعد (ذیل آیه 33 سوره اسراء) مشروحا بحث کرده‌ایم.قابل توجه اینکه در آیه فوق، نخست از مساله شرک، سپس قتل نفس، و بعد از آن زنا سخن به میان آمده، از بعضی از روایات استفاده می‌شود که این سه گناه از نظر ترتیب اهمیت به همین صورت که در آیه آمده‌اند می‌باشد.ابن مسعود از پیامبر گرامی اسلام ص چنین نقل می‌کند عرض کردم:ای الذنب اعظم؟ قال ان تجعل للَّه ندا و هو خلقک، قال قلت ثم ای؟ قال ان تقتل ولدک مخافة ان یطعم معک، قال قلت: ثم ای؟ قال ان تزانی حلیلة جارک، فانزل اللَّه تصدیقها وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ- الی آخر الایه:" کدام گناه از همه گناهان بزرگتر است؟ فرمود: این که برای خدا شبیهی قرار دهی در حالی که او تو را آفرید، عرض کردم بعد از آن کدام گناه؟ فرمود:اینکه فرزند خود را از ترس اینکه مبادا با تو هم غذا شود به قتل برسانی!، بازعرض کردم بعد از آن کدام گناه؟ فرمود: اینکه به همسر همسایه‌ات خیانت کنی در این هنگام خداوند تصدیق سخن پیامبر ص را در این آیه نازل کرد: وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ ... (1).گرچه در این حدیث سخن از نوع خاصی از قتل و زنا به میان آمده، ولی با توجه به اطلاق مفهوم آیه، این حکم درباره همه انواع آن می‌باشد و مورد روایت مصداق واضحتری از آن است.از آنجا که این سه گناه نهایت اهمیت را دارد باز در آیه بعد روی آن تکیه کرده می‌گوید:" کسانی که مرتکب این امور شوند عذاب آنها در قیامت مضاعف می‌گردد، و با خواری، جاودانه در عذاب خواهد ماند" (یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً).در اینجا دو سؤال پیش می‌آید: نخست اینکه چرا عذاب این گونه اشخاص مضاعف می‌گردد؟ چرا به اندازه گناهشان مجازات نشوند؟ آیا این با اصول عدالت سازگار است؟دیگر اینکه در اینجا سخن از خلود و عذاب جاویدان است، در حالی که می‌دانیم خلود تنها مربوط به کفار است، و از سه گناهی که در این آیه ذکر شده تنها گناه اول کفر می‌باشد، و اما قتل نفس و زنا نمی‌تواند سبب خلود گردد؟مفسران در پاسخ سؤال اول، بحث بسیار کرده‌اند، آنچه صحیحتر به نظر می‌رسد این است که منظور از مضاعف شدن عذاب این است که بر هر یک از این گناهان سه‌گانه که در این آیه مذکور است مجازات جداگانه‌ای خواهد شد که مجموعا عذاب مضاعف است.از این گذشته گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگر می‌شود، مانند کفر که‌سبب ترک واجبات و انجام محرمات می‌گردد، و این خود موجب مضاعف شدن مجازات الهی است.به همین جهت بعضی از مفسران این آیه را دلیل بر این اصل معروف گرفته‌اند که" کفار همانگونه که مکلف به اصول دین هستند، به فروع نیز مکلف می‌باشند" (الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول).و اما در پاسخ سؤال دوم می‌توان گفت که بعضی از گناهان به قدری شدید است که سبب بی ایمان از دنیا رفتن می‌شود، همانگونه که درباره قتل نفس در ذیل آیه 93 سوره نساء گفته‌ایم (1).در مورد زنا مخصوصا اگر زنای محصنه باشد نیز ممکن است چنین باشد.این احتمال نیز وجود دارد که" خلود" در آیه فوق در مورد کسانی است که هر سه گناه را با هم مرتکب شوند، هم شرک، هم قتل نفس و هم زنا، شاهد بر این معنی آیه بعد است که می‌گوید إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً:" مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد" و به این ترتیب مشکلی باقی نخواهد ماند.بعضی از مفسران نیز" خلود" را در اینجا به معنی مدت طولانی گرفته‌اند نه جاودانی، ولی تفسیر اول و دوم صحیحتر به نظر می‌رسد.قابل توجه اینکه در اینجا علاوه بر مساله مجازات معمولی، کیفر دیگری که همان تحقیر و مهانت است و جنبه روانی دارد نیز ذکر شده است که خود می‌تواند تفسیری بر مساله مضاعف بودن عذاب بوده باشد، چرا که آنها هم عذاب جسمی دارند و هم روحی.ولی از آنجا که قرآن مجید هیچگاه راه بازگشت را به روی مجرمان نمی‌بندد و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه می‌کند، در آیه بعد چنین‌می‌گوید:" مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند گناهانشان را می‌بخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات می‌کند، و خداوند آمرزنده و مهربان است" (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).همانگونه که دیدیم در آیه قبل، سه گناه از بزرگترین گناهان ذکر شده بود جایی که در توبه را به روی این گونه افراد باز بگذارد دلیل بر این است که هر گنهکار پشیمانی می‌تواند به سوی خدا بازگردد، مشروط به اینکه توبه‌اش حقیقی باشد که نشانه آن عمل صالح جبران کننده است که در آیه آمده، و گرنه مجرد استغفار به زبان، با پشیمانی زودگذر به قلب، هرگز دلیل توبه نیست.مساله مهم در مورد آیه فوق این است که چگونه خداوند" سیئات" آنها را تبدیل به" حسنات" می‌کند؟تبدیل سیئات به حسنات‌در اینجا چند تفسیر است که همه می‌تواند قابل قبول باشد:1- هنگامی که انسان توبه می‌کند و ایمان به خدا می‌آورد دگرگونی عمیقی در سراسر وجودش پیدا می‌شود، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونی سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات می‌شود، اگر در گذشته مرتکب قتل نفس می‌شد در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جای آن می‌گذارد، و اگر زناکار بود بعدا عفیف و پاکدامن می‌شود و این توفیق الهی را در سایه ایمان و توبه پیدا می‌کند.2- دیگر اینکه خداوند به لطف و کرمش و فضل و انعامش بعد از توبه کردن سیئات اعمال او را محو می‌کند، و به جای آن حسنات می‌نشاند، چنان که در روایتی از ابو ذر از پیامبر اسلام ص می‌خوانیم: روز قیامت که می‌شود بعضی از افراد را حاضر می‌کنند خداوند دستور می‌دهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیره‌ها را بپوشانید، به او گفته می‌شود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادی، و او به آن اعتراف می‌کند، ولی قلبش از کبائر ترسان و لرزان است.در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفی کند دستور می‌دهد بجای هر سیئه حسنه‌ای به او بدهید، عرض می‌کند پروردگارا! من گناهان مهمی داشتم که آنها را در اینجا نمی‌بینم.ابو ذر می‌گوید: در این هنگام پیامبر ص تبسم کرد که دندانهایش آشکار گشت سپس این آیه را تلاوت فرمود" فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ"3- سومین تفسیر اینکه منظور از سیئات نفس اعمالی که انسان انجام می‌دهد نیست، بلکه آثار سویی است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامی که توبه کند و ایمان آورد آن آثار سوء از روح و جانش برچیده می‌شود، و تبدیل به آثار خیر می‌گردد، و این است معنی تبدیل سیئات به حسنات.البته این سه تفسیر- منافاتی با هم ندارند و ممکن است هر سه در مفهوم آیه جمع باشند.منبع: تفسیر نمونه، ج‌15، ص: 157موفق باشید





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین