منظور از آفرینش آسمان و زمین در شش روز چیست؟
درباره خلقت در شش روز باید دقت کنیم که قطعا منظور از این روز، فاصله طلوع آفتاب تا غروب آن نیست. چون خورشید خود قسمتی از این مخلوق (آسمان و زمین) است. پس زمانی که خورشید وجود نداشته، طبیعتا روز نمی تواند به معنای فاصله طلوع تا غروب باشد. پس اگر چه معمولا این لفظ در همان معنای روز که ضد شب است به کار می رود و در قرآن نیز در این معنی زیاد به کار رفته است ولی گاهی همین لفظ به معنای دوران استعمال می شود، بطوری که اگر چیزی دورانهای مختلفی داشته باشد، به هر دورانی یوم اطلاق می گردد. مثل: (کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ؛[انعام/141] از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می ‌نشیند، بخورید! و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید.) (یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ؛[ابراهیم/48] در آن روز (زمان) که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به آسمانهای دیگری) مبدل می ‌شود.) یا حدیث امیر المومنین (ع) که می فرمایند: (الدَّهْرَ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ؛[1] روزگار دو روز است: روزی به سود، و روزی به زیان تو) بنابراین  مقصود از شش یوم که زمین و آسمان در آن آفریده شده است، شش دوران است که بر زمین و آسمانها گذشته تا به صورت فعلی درآمده است؛ یعنی، این وضع فعلی در زمین و اجرام آسمانی نتیجه یک سلسله تحولات پی در پی است که درآنها پدید آمده و در نتیجه پس از طی این مراحل، به صورت فعلی درآمده اند، حال ممکن است مدت یک دوران، ده میلیون سال یا ده میلیارد سال بوده باشد. و درباره گذشتن شش دوران برای خلقت زمین و آسمان باید توجه کرد: مخلوقات خدا دو نوع هستند. یک نوع از عالم امر هستند که در خلق آنها تدریج و زمان وجود ندارد و به محض اراده الهی ایجاد می شوند: (إِذا قَضی‌ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛[بقره/117] هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می ‌گوید: (موجود باش!) و آن، فوری موجود می ‌شود) و نوع دوم به آن عالم خلق می گویند که شامل موجودات مادی می شود. و زمان و تدریج جز جدا نشدنی آن هاست. و حذف تدریج در این نوع مخلوقات غیر ممکن است. مثل اینکه بخواهیم رنگ سفید، سفید نباشد. مثال تدریج در عالم مادی مثل اینکه برای تولد نوه شخصی، حتما باید ابتدا خود شخص متولد شود و سپس نوه او متولد شود و الا رابطه نوه بودن بی معنا می شود. [1]. نامه 72 نهج البلاغه.
عنوان سوال:

منظور از آفرینش آسمان و زمین در شش روز چیست؟


پاسخ:

درباره خلقت در شش روز باید دقت کنیم که قطعا منظور از این روز، فاصله طلوع آفتاب تا غروب آن نیست. چون خورشید خود قسمتی از این مخلوق (آسمان و زمین) است. پس زمانی که خورشید وجود نداشته، طبیعتا روز نمی تواند به معنای فاصله طلوع تا غروب باشد. پس اگر چه معمولا این لفظ در همان معنای روز که ضد شب است به کار می رود و در قرآن نیز در این معنی زیاد به کار رفته است ولی گاهی همین لفظ به معنای دوران استعمال می شود، بطوری که اگر چیزی دورانهای مختلفی داشته باشد، به هر دورانی یوم اطلاق می گردد. مثل:
(کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ؛[انعام/141] از میوه آن، به هنگامی که به ثمر می ‌نشیند، بخورید! و حقّ آن را به هنگام درو، بپردازید.)
(یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ؛[ابراهیم/48] در آن روز (زمان) که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به آسمانهای دیگری) مبدل می ‌شود.)

یا حدیث امیر المومنین (ع) که می فرمایند: (الدَّهْرَ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ؛[1] روزگار دو روز است: روزی به سود، و روزی به زیان تو)

بنابراین  مقصود از شش یوم که زمین و آسمان در آن آفریده شده است، شش دوران است که بر زمین و آسمانها گذشته تا به صورت فعلی درآمده است؛ یعنی، این وضع فعلی در زمین و اجرام آسمانی نتیجه یک سلسله تحولات پی در پی است که درآنها پدید آمده و در نتیجه پس از طی این مراحل، به صورت فعلی درآمده اند، حال ممکن است مدت یک دوران، ده میلیون سال یا ده میلیارد سال بوده باشد.
و درباره گذشتن شش دوران برای خلقت زمین و آسمان باید توجه کرد: مخلوقات خدا دو نوع هستند. یک نوع از عالم امر هستند که در خلق آنها تدریج و زمان وجود ندارد و به محض اراده الهی ایجاد می شوند:
(إِذا قَضی‌ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛[بقره/117] هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می ‌گوید: (موجود باش!) و آن، فوری موجود می ‌شود)
و نوع دوم به آن عالم خلق می گویند که شامل موجودات مادی می شود. و زمان و تدریج جز جدا نشدنی آن هاست. و حذف تدریج در این نوع مخلوقات غیر ممکن است. مثل اینکه بخواهیم رنگ سفید، سفید نباشد. مثال تدریج در عالم مادی مثل اینکه برای تولد نوه شخصی، حتما باید ابتدا خود شخص متولد شود و سپس نوه او متولد شود و الا رابطه نوه بودن بی معنا می شود.

[1]. نامه 72 نهج البلاغه.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین