این مساله را می توان در قالب، مفهوم مفرد، یا گزاره نشان داد. اگر واجب الوجود را یک مفهوم در نظر بگیریم، بدون آنکه جمله ای مد نظر قرار گرفته باشد و موضوع و محمولی داشته باشیم، منظور از واجب الوجود، همان غنی مطلق است. یعنی موجودی که هیچ نقص و نیازی ندارد. و از جمله واضح ترین جنبه بی نیازی و غنای او، این است که وجودش را از هیچ جا نگرفته، بلکه هر چه دارد، در ذات خود و از خود اوست. اما اگر بخواهیم این مساله را در قالب گزاره و با موضوع و محمول در نظر بگیریم، باید توجه کنیم که قضایا (جملات) بر دو دوسته هستند. قضایای بسیطه و قضایای مرکبه. (هل بسیطه و هل مرکبه) در قضایای بسیطه، ما رابطه یک موضوع (ماهیت) را با وجود در نظر می گیریم. و در قضایای مرکبه، ما رابطه یک موضوع (ماهیت) را با محمولی غیر از وجود (ماهیت دیگر) در نظر می گیریم. مثلا اگر بگوییم "میز وجود دارد" یک قضیه بسیط به کار برده ایم و اگر بگوییم "میز چوبی است" یک قضیه مرکب به کار برده ایم. در قضیه مرکب، دو چیز داریم که یکی بر دیگری حمل می شود، اما در قضیه بسیط، صرفا یک چیز داریم. با توجه به این مقدمه باید روشن می شود که واجب الوجود، وجود دارد، یک قضیه بسیطه است. که رابطه یک موضوع را با وجود خودش در نظر می گیریم. حال باید در نظر داشت که مقایسه بین هر چیز (ماهیت) با وجود، در سه فرض منحصر می شود. واجب – امکان – امتناع در واقع اگر وجود یک چیز ضروری باشد، واجب الوجود . اگر وجودش غیر ممکن باشد، ممتنع الوجود و اگر وجودش ممکن باشد، ممکن الوجود خوانده می شود. تمام اشیایی که با حواس ظاهری خود می بینیم، ممکن الوجودند که می توانند باشند یا نباشند. چیزهایی مثل اجتماع نقیضین، ممتنع الوجودند. و خدای متعال، واجب الوجود است.
این مساله را می توان در قالب، مفهوم مفرد، یا گزاره نشان داد. اگر واجب الوجود را یک مفهوم در نظر بگیریم، بدون آنکه جمله ای مد نظر قرار گرفته باشد و موضوع و محمولی داشته باشیم، منظور از واجب الوجود، همان غنی مطلق است. یعنی موجودی که هیچ نقص و نیازی ندارد. و از جمله واضح ترین جنبه بی نیازی و غنای او، این است که وجودش را از هیچ جا نگرفته، بلکه هر چه دارد، در ذات خود و از خود اوست.
اما اگر بخواهیم این مساله را در قالب گزاره و با موضوع و محمول در نظر بگیریم، باید توجه کنیم که قضایا (جملات) بر دو دوسته هستند. قضایای بسیطه و قضایای مرکبه. (هل بسیطه و هل مرکبه)
در قضایای بسیطه، ما رابطه یک موضوع (ماهیت) را با وجود در نظر می گیریم. و در قضایای مرکبه، ما رابطه یک موضوع (ماهیت) را با محمولی غیر از وجود (ماهیت دیگر) در نظر می گیریم.
مثلا اگر بگوییم "میز وجود دارد" یک قضیه بسیط به کار برده ایم و اگر بگوییم "میز چوبی است" یک قضیه مرکب به کار برده ایم. در قضیه مرکب، دو چیز داریم که یکی بر دیگری حمل می شود، اما در قضیه بسیط، صرفا یک چیز داریم.
با توجه به این مقدمه باید روشن می شود که واجب الوجود، وجود دارد، یک قضیه بسیطه است. که رابطه یک موضوع را با وجود خودش در نظر می گیریم.
حال باید در نظر داشت که مقایسه بین هر چیز (ماهیت) با وجود، در سه فرض منحصر می شود. واجب – امکان – امتناع
در واقع اگر وجود یک چیز ضروری باشد، واجب الوجود . اگر وجودش غیر ممکن باشد، ممتنع الوجود و اگر وجودش ممکن باشد، ممکن الوجود خوانده می شود. تمام اشیایی که با حواس ظاهری خود می بینیم، ممکن الوجودند که می توانند باشند یا نباشند. چیزهایی مثل اجتماع نقیضین، ممتنع الوجودند. و خدای متعال، واجب الوجود است.
- [سایر] منظور از وجوب در اصطلاح واجب الوجود چیست؟
- [سایر] منظور از واجب در اصطلاح «واجب الوجود» چیست؟
- [سایر] کلمهی واجب الوجود و ممکن الوجود و ممتنع الوجود چه معنی دارد؟
- [سایر] خدا کیست؟ واجب الوجود یعنی چه؟ یعنی چه که اسماء الله عین ذات خدا هستند؟ وجود خدا را هم اثبات بفرمایید.
- [سایر] برهان صرف الوجود بودن خداوند به چه معناست؟
- [سایر] ابدی بودن واجب الوجود، چگونه اثبات می شود؟ آیا واجب الوجود، می تواند خود را معدوم کند؟
- [سایر] می دانم واجب الوجود خداست مثلا شیرینی برای شکر است و همچنین ممکن الوجود غیرخدا شیرینی واسه آب است ممکنه آب شیرین باشه یا نباشه اینها قبول. همان طور که ممکن الوجود را واجب الوجود به وجود می آرود واجب الوجود وجود هستی اش کجاست از کی است از کدام علت است؟ ببینم از ذات اش نباشه؟
- [سایر] چرا واجب الوجود نامتناهی است؟
- [سایر] معنای واجب الوجود، واجب من جمیع الجهات را توضیح دهید.
- [سایر] آیا واجب الوجود، ممکن الخلق نیز می باشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] خوردن و نوشیدن از ظرف (طلا) و (نقره) و استعمال آنها حرام است، بلکه استفاده از آنها برای زینت اتاق و یا هر منظور دیگر نیز جایز نیست (بنابراحتیاط واجب).
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر نسبت دهد، بنابر احتیاط واجب کفّاره جمع بر او واجب میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در یک زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا که زکات آن واجب نیست بکارد چنان چه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع کشت منظور باشد مخارج به نسبت مداخل تقسیم می شود و اگر فایده یکی از آنها به قدری کم باشد که در موقع کشت منظور نباشد مخارج از چیزی محسوب می شود که منظور باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .سجده برای غیر خدا حرام است. سجده فرشتگان برای حضرت آدم نبود, زیرا وی به مثابه قبله بود, چنانکه سجده حضرت یعقوب(ع)و فرزندان او برای حضرت یوسف(ع) نبود, بلکه به منظور شکر خدا بود. آنچه برخی از زائران قبور امامان معصوم(ع)به صورت سجده انجام میدهند، اگر به منظور شکر نعمت توفیق به زیارت آنان باشند, اشکال ندارد و اگر مقصود خضوع در برابر آنها باشد, حرام است و برای پرهیز از توّهم برخی، سزاوار است که چنین کاری انجام نشود.
- [آیت الله بهجت] در سجود باید به مقدار ذکر واجب، بدن آرام باشد. و اگر نتوانست به اندازه ذکر واجب آرامش بدن داشته باشد، اصل وجوب ذکر ساقط نمیشود، و اگر بههیچوجه بدنش آرام نمیگیرد، احوط این است که نماز دیگری هم بخواند و سجده آن را با اشاره انجام دهد و منظور از آرامش بدن، توقف و مکث بین سر گذاشتن و برداشتن است.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد؛ یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد ، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید .
- [آیت الله بروجردی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.