آیا اطاعت مطلق از ائمه (ع)، در همه امور حتی در امور شخصی واجب است؟
از جمله مسائلی که قرآن به آن اهمیت خاص داده است، وظیفه جامعه اسلامی نسبت به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و از جمله این وظایف، اطاعت از ایشان است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را از آن نظر که وحی الهی را از مقام ربوبی دریافت می‌‌کند، نبی (آگاه از اخبار غیبی) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامی از جانب خدا به مردم است، رسول می‌‌نامند. اما پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهی و اطاعت و عصیان است و وظیفه‌‌ای جز پیام‌گیری و پیام رسانی ندارد. ولی قرآن کریم در موارد زیادی بر موضوع اطاعت از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه می‌‌کند. لذا لازم است میان دو نوع اطاعت (یعنی اطاعت طریقی و موضوعی) فرق گذاشته شود تا مقصود و منظور آیات بهتر درک شود. آیات قرآن در باب اطاعت از پیامبر در دو دسته‌بندی کلی قابل جمع‌بندی است: الف) گروهی که بر اطاعت رسول فرمان می‌‌دهند و قرائن گواهی می‌‌دهد که مقصود از اطاعت ایشان، همان انجام دستورات الهی است که آن حضرت تبلیغ می‌‌کند، مانند: انجام واجبات و دوری از محرمات. روشن است که در این صورت اطاعت رسول، راهی است برای اطاعت خدا و شخص رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانی ندارد. از همین‌روست که قرآن درباره ایشان می‌‌فرماید: (مَّا عَلیَ الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَکْتُمُون[مائده/99] پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد (و مسئول اعمال شما نیست.) و خداوند آنچه را آشکار و آنچه را پنهان می‌دارید، می‌داند.) انجام چنین وظایفی هر چند که به ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار می‌‌رود، اما در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است و اطاعت شخص پیامبر نیست. قرآن ماهیت این نوع اطاعت‌ها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان می‌‌کند و می‌‌فرماید: (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ [نساء/80] هر کس رسول را فرمان بَرد، خدا را فرمان برده است.) ب) نوع دیگر اطاعت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را گروهی از آیات مشخص می کند که ایشان را به عنوان (اولی الامر)، فرمانده، قاضی و داور معرفی می‌‌نماید و دست آن حضرت را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به ایشان حق امر و نهی می‌‌دهد. بنابراین در چنین مواردی، اطاعت از شخص ایشان موضوعیت پیدا می‌‌کند و دارای احکام و ویژگیهائی می‌‌گردد. برخی از آیاتی دستور به انجام چنین اطاعتی از پیامبر را می‌دهند، عبارتند از: 1- (یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلیِ الْأَمْرِ مِنکمُ‌ْ [نساء/59] خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید...) شکی نیست که رسول در این آیه، خود از جمله‌ افرادی است که (اولی الامر) تلقی شده‌اند؛ ولی به خاطر تکریم بیشتر بطور جداگانه از ایشان نام برده شده است. 2- (فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتیَ‌ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یجَدُواْ فیِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا[نساء/65] به پروردگارت سوگند که آنان مومن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافات خود داور قرار دهند؛ (و) آنگاه از قضاوت تو در دل، احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.) در این مورد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت قاضی و داور، تجلی نموده و برای حفظ نظام، دارای مقام امر و نهی است و اگر مورد اطاعت نبوده و دستورات او اجراء نگردد، داوری مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم می‌‌گردد. با توجه به آیاتی که در زمینه اطاعت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است، می‌‌توان قلمرو اطاعت از ایشان را در زمینه‌‌های مسائل سیاسی و قضائی و نظامی برشمرد. آن حضرت علاوه بر مقام تبلیغ احکام، رهبر سیاسی و مرجع قضائی و فرمانده کل قوا نیز می باشد و در این زمینه‌‌ها (نافذ القول) و مطاع است. لذا هر مسلمانی وظیفه دارد که در مسائل سیاسی، قضائی، نظامی و... به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه کند و از سخنان او تخلف و تخطی ننماید.[1] و با توجه به این بحث قرآنی درباره پیامبر (ص) و یکسان بودن شان اهل بیت(علیهم السلام) از نظر علم و عصمت با پیامبر(ص) روشن می شود که این مسائل به عینه درباره ائمه نیز صادق است. و با توجه به جایگاه امامت، می توان بیش از این را نیز برای امام قائل شد. چون وظایف امام، منحصر به اداره جامعه نیست. و امام وظیفه هدایت هر فرد و ایصال به مطلوب آن را نیز بر عهده دارد. و طبیعتا کسی که واقعا به عصمت امام، و علم او معتقد شده باشد و به یقین رسیده باشد، در هیچ مساله ای در مقابل ائمه چون و چرا نمی کند. و بدون مقاومت دستورات آنها را انجام می دهد. مأمون الرقی گفت: محضر آقایم حضرت امام صادق بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و سلام عرض کرد و نشست و گفت: ای پسر پیامبر، شما اهل محبت و مهربانی هستید و شما اهل بیت امّتید، چه چیزی مانع شما می‌‌شود که از حق خودتان [اعراض کنید] و بنشینید در حالی که یک صد هزار شیعه دارید که در پیش شما شمشیر می‌‌زنند؟! فرمود: ای خراسانی بنشین، خدا حق شما را رعایت کند، سپس به [یکی از کنیزان به نام‌] حنیفه فرمود: تنور را روشن کن، او تنور را روشن کرد تا اینکه کاملا گداخت و بالای آن سفید و روشن شد، آنگاه امام صادق علیه السّلام به او فرمود: ای خراسانی بلند شو در تنور بنشین، خراسانی گفت: ای آقایم، ای فرزند پیامبر خدا، مرا با آتش معذب نکن، از من درگذر، خدا از شما درگذرد. امام فرمود: از تو درگذشتم، مأمون رقی گفت: در این اثنا، هارون مکی وارد شد، و کفشهایش در انگشت سبابه‌‌اش بود. عرض کرد: ای پسر پیامبر سلام بر شما باد، امام علیه السّلام به او فرمود: کفشهایت را رها کن و در تنور بنشین. او کفشهای خود را کنار گذاشت و سپس داخل تنور شد و امام در رابطه با خراسان مشغول گفتگو با خراسانی شد به طوری صحبت کرد مثل اینکه در آنجا حضور دارد. سپس فرمود: ای خراسانی بلند شو و به تنور نگاه کن، خراسانی بلند شد و وی را دید چهار زانو در داخل تنور نشسته است. سپس سالم و سر حال بیرون آمد و به ما سلام گفت، امام علیه السّلام به وی گفت: در خراسان چند نفر مثل این را پیدا می‌‌کنی، جواب داد: به خدا سوگند حتی یک نفر هم پیدا نمی‌‌شود، امام فرمود: به خدا سوگند حتی یک نفر! و سپس گفت: اما ما خروج نمی‌‌کنیم در زمانی که در آن پنج نفر را پیدا نمی‌‌کنیم که یار و یاور ما باشد، ما به وقت خروج داناتر هستیم.[2] [1]. برگرفته از تفسیر "منشور جاوید"، تألیف: آیت الله جعفر سبحانی. [2]. درر الأخبار با ترجمه، ترجمه‌فارسی ص 345.
عنوان سوال:

آیا اطاعت مطلق از ائمه (ع)، در همه امور حتی در امور شخصی واجب است؟


پاسخ:

از جمله مسائلی که قرآن به آن اهمیت خاص داده است، وظیفه جامعه اسلامی نسبت به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و از جمله این وظایف، اطاعت از ایشان است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را از آن نظر که وحی الهی را از مقام ربوبی دریافت می‌‌کند، نبی (آگاه از اخبار غیبی) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامی از جانب خدا به مردم است، رسول می‌‌نامند. اما پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهی و اطاعت و عصیان است و وظیفه‌‌ای جز پیام‌گیری و پیام رسانی ندارد. ولی قرآن کریم در موارد زیادی بر موضوع اطاعت از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه می‌‌کند. لذا لازم است میان دو نوع اطاعت (یعنی اطاعت طریقی و موضوعی) فرق گذاشته شود تا مقصود و منظور آیات بهتر درک شود. آیات قرآن در باب اطاعت از پیامبر در دو دسته‌بندی کلی قابل جمع‌بندی است:
الف) گروهی که بر اطاعت رسول فرمان می‌‌دهند و قرائن گواهی می‌‌دهد که مقصود از اطاعت ایشان، همان انجام دستورات الهی است که آن حضرت تبلیغ می‌‌کند، مانند: انجام واجبات و دوری از محرمات. روشن است که در این صورت اطاعت رسول، راهی است برای اطاعت خدا و شخص رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانی ندارد. از همین‌روست که قرآن درباره ایشان می‌‌فرماید:
(مَّا عَلیَ الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ  وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَکْتُمُون[مائده/99] پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد (و مسئول اعمال شما نیست.) و خداوند آنچه را آشکار و آنچه را پنهان می‌دارید، می‌داند.)
انجام چنین وظایفی هر چند که به ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار می‌‌رود، اما در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است و اطاعت شخص پیامبر نیست. قرآن ماهیت این نوع اطاعت‌ها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان می‌‌کند و می‌‌فرماید:
(مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ [نساء/80] هر کس رسول را فرمان بَرد، خدا را فرمان برده است.)

ب) نوع دیگر اطاعت از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را گروهی از آیات مشخص می کند که ایشان را به عنوان (اولی الامر)، فرمانده، قاضی و داور معرفی می‌‌نماید و دست آن حضرت را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به ایشان حق امر و نهی می‌‌دهد. بنابراین در چنین مواردی، اطاعت از شخص ایشان موضوعیت پیدا می‌‌کند و دارای احکام و ویژگیهائی می‌‌گردد. برخی از آیاتی دستور به انجام چنین اطاعتی از پیامبر را می‌دهند، عبارتند از:
1- (یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلیِ الْأَمْرِ مِنکمُ‌ْ [نساء/59] خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید...)
شکی نیست که رسول در این آیه، خود از جمله‌ افرادی است که (اولی الامر) تلقی شده‌اند؛ ولی به خاطر تکریم بیشتر بطور جداگانه از ایشان نام برده شده است.

2- (فَلَا وَ رَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتیَ‌ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یجَدُواْ فیِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا[نساء/65] به پروردگارت سوگند که آنان مومن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافات خود داور قرار دهند؛ (و) آنگاه از قضاوت تو در دل، احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.)
در این مورد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت قاضی و داور، تجلی نموده و برای حفظ نظام، دارای مقام امر و نهی است و اگر مورد اطاعت نبوده و دستورات او اجراء نگردد، داوری مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم می‌‌گردد.

با توجه به آیاتی که در زمینه اطاعت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است، می‌‌توان قلمرو اطاعت از ایشان را در زمینه‌‌های مسائل سیاسی و قضائی و نظامی برشمرد. آن حضرت علاوه بر مقام تبلیغ احکام، رهبر سیاسی و مرجع قضائی و فرمانده کل قوا نیز می باشد و در این زمینه‌‌ها (نافذ القول) و مطاع است. لذا هر مسلمانی وظیفه دارد که در مسائل سیاسی، قضائی، نظامی و... به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مراجعه کند و از سخنان او تخلف و تخطی ننماید.[1]
و با توجه به این بحث قرآنی درباره پیامبر (ص) و یکسان بودن شان اهل بیت(علیهم السلام) از نظر علم و عصمت با پیامبر(ص) روشن می شود که این مسائل به عینه درباره ائمه نیز صادق است. و با توجه به جایگاه امامت، می توان بیش از این را نیز برای امام قائل شد. چون وظایف امام، منحصر به اداره جامعه نیست. و امام وظیفه هدایت هر فرد و ایصال به مطلوب آن را نیز بر عهده دارد. و طبیعتا کسی که واقعا به عصمت امام، و علم او معتقد شده باشد و به یقین رسیده باشد، در هیچ مساله ای در مقابل ائمه چون و چرا نمی کند. و بدون مقاومت دستورات آنها را انجام می دهد.

مأمون الرقی گفت: محضر آقایم حضرت امام صادق بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و سلام عرض کرد و نشست و گفت: ای پسر پیامبر، شما اهل محبت و مهربانی هستید و شما اهل بیت امّتید، چه چیزی مانع شما می‌‌شود که از حق خودتان [اعراض کنید] و بنشینید در حالی که یک صد هزار شیعه دارید که در پیش شما شمشیر می‌‌زنند؟! فرمود: ای خراسانی بنشین، خدا حق شما را رعایت کند، سپس به [یکی از کنیزان به نام‌] حنیفه فرمود: تنور را روشن کن، او تنور را روشن کرد تا اینکه کاملا گداخت و بالای آن سفید و روشن شد، آنگاه امام صادق علیه السّلام به او فرمود: ای خراسانی بلند شو در تنور بنشین، خراسانی گفت: ای آقایم، ای فرزند پیامبر خدا، مرا با آتش معذب نکن، از من درگذر، خدا از شما درگذرد. امام فرمود: از تو درگذشتم، مأمون رقی گفت: در این اثنا، هارون مکی وارد شد، و کفشهایش در انگشت سبابه‌‌اش بود. عرض کرد: ای پسر پیامبر سلام بر شما باد، امام علیه السّلام به او فرمود: کفشهایت را رها کن و در تنور بنشین. او کفشهای خود را کنار گذاشت و سپس داخل تنور شد و امام در رابطه با خراسان مشغول گفتگو با خراسانی شد به طوری صحبت کرد مثل اینکه در آنجا حضور دارد. سپس فرمود: ای خراسانی بلند شو و به تنور نگاه کن، خراسانی بلند شد و وی را دید چهار زانو در داخل تنور نشسته است. سپس سالم و سر حال بیرون آمد و به ما سلام گفت، امام علیه السّلام به وی گفت: در خراسان چند نفر مثل این را پیدا می‌‌کنی، جواب داد: به خدا سوگند حتی یک نفر هم پیدا نمی‌‌شود، امام فرمود: به خدا سوگند حتی یک نفر! و سپس گفت: اما ما خروج نمی‌‌کنیم در زمانی که در آن پنج نفر را پیدا نمی‌‌کنیم که یار و یاور ما باشد، ما به وقت خروج داناتر هستیم.[2]

[1]. برگرفته از تفسیر "منشور جاوید"، تألیف: آیت الله جعفر سبحانی.
[2]. درر الأخبار با ترجمه، ترجمه‌فارسی ص 345.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین