انسان تشکیل شده از دو بعد متفاوت است. جسم و روح (إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَآئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِّن طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ من رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ؛[صاد،آیات 71-72] آن گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من آفریننده ی بشری از گِل هستم. پس همین که او را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم، سجده کنان برای او به خاک افتید.) جسم عضوی مادی است که از گوشت و استخوان و... ساخته شده است. شگفتی های جزء مادی انسان اندک نیست. و به هر بخش نظر بیفکنیم، معجزات بسیاری می بینیم. معجزاتی که به دلیل تکرارشان، برایمان عادی شده است. معجزاتی که در سیستم بینایی، بویایی، هاضمه، تولید مثل و ... وجود دارد و سالیان سال بشر در صدد کشف عجائب آن است و هنوز مسائل شگفت انگیزش به پایان نرسیده است. شگفتی هایی که هر صاحب عقلی را به تامل وادار می کند. اما جزء دیگر روح انسان است با شئون مختلف و گسترده، و استعدادهایی که بسیار فرارتر از نیاز عالم مادی است همین بخش است که عنصر اساسی انسان را تشکیل می دهد. و تمام شئون مختلف انسان را مدیریت می کند،شئونی مثل رشد و فعالیت های فیزیولوژی انسان، ادراک های حسی، تا درک های عقلی و ... و اگر لحظه ای روح نباشد، جسم رو به فساد می گذارد. این روح نشانی از امتداد ماست. چون اجزای مادی بدن به سرعت از بین می روند. اما روح چنین فنائی ندارد. و به همین دلیل انسان تا ابدیت به پیش می رود. و مرگ جز پلی نیست که انسان را از مرحله ای به مرحله دیگر وارد می کند. همانگونه که با تولد، از فضای محدود و تنگ رحم، به عالمی وسیع وارد شد، با مرگ نیز از محدودیت ها و حصارهای عالم ماده خارج شده و وارد عالم وسیع تری می شود. روح می تواند آنچنان دربند عالم ماده شود که پاهای رفتنش نابود شده و در دنائت ها و حقارت های ماده ماندگار شود و به زانو بیفتد: (وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا؛[مریم/72] ظالمان را- در حالی که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمده اند- در آن رها می سازیم.) که در این صورت با اتمام زندگی مادی، اثر غفلت کنار می رود و به درک می رسد! درک جایگاه و موقعیتی که خود برای خویش ساخته : (کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَترَوُنَّ الجْحِیمَ؛[تکاثر، آیات5و6] حقا، اگر از روی یقین بدانید، البته جهنم را خواهید دید) و آن هنگام است که شعله های آتش قلب او را می سوزاند: (نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتیِ تَطَّلِعُ عَلیَ الْأَفْدَةِ؛[همزه، آیات 6و7] آتش افروخته خداست، * که بر دلها غلبه می یابد.) که او محتاج نظر خداست، اما خود را فرسنگ ها از آن دور کرده و آن هنگام خدا به او نظر نمی کند: (أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ؛[آل عمران/77] آنها بهره ای در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نمی گوید و به آنان در قیامت نمی نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمی سازد.) و اگر روح در عالم ماده، اسیر مادیات حقیر نشد، از تغیرات مادی فراتر رفت و با ترک ماده به اطمینان رسید مزد اطمینان او، رضوانی است که او را به بی نهایت متصل می کند و خطاب های گوش نواز او را می شنود: (یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ* ارْجِعِی إِلیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً* فَادْخُلیِ فیِ عِبَادِی* وَ ادْخُلیِ جَنَّتیِ؛[فجر، آیات 27-30] ای روح آرامش یافته، * خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت باز گرد، * و در زمره بندگان من داخل شو، * و به بهشت من درآی.)
حقیقت انسان چیست؟
انسان تشکیل شده از دو بعد متفاوت است. جسم و روح
(إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَآئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِّن طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ من رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ؛[صاد،آیات 71-72] آن گاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: همانا من آفریننده ی بشری از گِل هستم. پس همین که او را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم، سجده کنان برای او به خاک افتید.)
جسم عضوی مادی است که از گوشت و استخوان و... ساخته شده است. شگفتی های جزء مادی انسان اندک نیست. و به هر بخش نظر بیفکنیم، معجزات بسیاری می بینیم. معجزاتی که به دلیل تکرارشان، برایمان عادی شده است. معجزاتی که در سیستم بینایی، بویایی، هاضمه، تولید مثل و ... وجود دارد و سالیان سال بشر در صدد کشف عجائب آن است و هنوز مسائل شگفت انگیزش به پایان نرسیده است. شگفتی هایی که هر صاحب عقلی را به تامل وادار می کند.
اما جزء دیگر روح انسان است با شئون مختلف و گسترده، و استعدادهایی که بسیار فرارتر از نیاز عالم مادی است همین بخش است که عنصر اساسی انسان را تشکیل می دهد. و تمام شئون مختلف انسان را مدیریت می کند،شئونی مثل رشد و فعالیت های فیزیولوژی انسان، ادراک های حسی، تا درک های عقلی و ... و اگر لحظه ای روح نباشد، جسم رو به فساد می گذارد.
این روح نشانی از امتداد ماست. چون اجزای مادی بدن به سرعت از بین می روند. اما روح چنین فنائی ندارد. و به همین دلیل انسان تا ابدیت به پیش می رود. و مرگ جز پلی نیست که انسان را از مرحله ای به مرحله دیگر وارد می کند. همانگونه که با تولد، از فضای محدود و تنگ رحم، به عالمی وسیع وارد شد، با مرگ نیز از محدودیت ها و حصارهای عالم ماده خارج شده و وارد عالم وسیع تری می شود.
روح می تواند آنچنان دربند عالم ماده شود که پاهای رفتنش نابود شده و در دنائت ها و حقارت های ماده ماندگار شود و به زانو بیفتد:
(وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا؛[مریم/72] ظالمان را- در حالی که (از ضعف و ذلّت) به زانو درآمده اند- در آن رها می سازیم.)
که در این صورت با اتمام زندگی مادی، اثر غفلت کنار می رود و به درک می رسد! درک جایگاه و موقعیتی که خود برای خویش ساخته :
(کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَترَوُنَّ الجْحِیمَ؛[تکاثر، آیات5و6] حقا، اگر از روی یقین بدانید، البته جهنم را خواهید دید)
و آن هنگام است که شعله های آتش قلب او را می سوزاند:
(نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ* الَّتیِ تَطَّلِعُ عَلیَ الْأَفْدَةِ؛[همزه، آیات 6و7] آتش افروخته خداست، * که بر دلها غلبه می یابد.)
که او محتاج نظر خداست، اما خود را فرسنگ ها از آن دور کرده و آن هنگام خدا به او نظر نمی کند:
(أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ؛[آل عمران/77] آنها بهره ای در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نمی گوید و به آنان در قیامت نمی نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمی سازد.)
و اگر روح در عالم ماده، اسیر مادیات حقیر نشد، از تغیرات مادی فراتر رفت و با ترک ماده به اطمینان رسید مزد اطمینان او، رضوانی است که او را به بی نهایت متصل می کند و خطاب های گوش نواز او را می شنود:
(یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ* ارْجِعِی إِلیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً* فَادْخُلیِ فیِ عِبَادِی* وَ ادْخُلیِ جَنَّتیِ؛[فجر، آیات 27-30] ای روح آرامش یافته، * خشنود و پسندیده به سوی پروردگارت باز گرد، * و در زمره بندگان من داخل شو، * و به بهشت من درآی.)
- [سایر] حقیقت انسان چیست؟
- [سایر] چرا حقیقت انسان منتهی به بحث معاد می شود؟
- [سایر] اگر معاد جسمانی است با توجه به اینکه روح حقیقت وجودی انسان است چرا جسم انسان عذاب می شود؟
- [سایر] آیا حقیقت دارد که تمام انسان ها طعم دوزخ را می چشند؟
- [سایر] آیا انسان به حقیقت و ماهیت روح خود پس از مرگ شناخت پیدا میکند؟
- [سایر] فلاسفه معتقدند که حقیقت انسان، روح مجرد است، آیا مجرد بودن روح از نظر دینی درست است؟
- [سایر] این یک حقیقت علمی است که هرچه انسان به طرف آسمان پرواز کند اکسیژن هوا کمتر می شود، آیه قرآن که به این مطلب اشاره کند کدام است؟
- [سایر] طبق آیه آیا انسان فهمیده بود که امانت چیست و حقیقت آن کدام است ؟ و حمل امانت اجباری بود یا اختیاری ؟
- [سایر] راه رسیدن به حقیقت چیست و از چه دیدگاهی می توان به آن رسید، آیا حقیقت مطلق وجود دارد؟
- [سایر] حقیقت مرگ چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیز نجسی به صورت چیز پاکی در بیاید که عرف ان را تغییر در حقیقت ببیند پاک می شود مثل ان که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود ولی اگر حقیقت ان عوض نشود مثل ان که گندم نجس را ارد کنند یا نان بپزند پاک نمی شود
- [آیت الله علوی گرگانی] سفتههایی که حقیقت ندارد ومجاملهای است اگر بخواهد با بانک اهلی وشخصی یا غیر اهلی معامله نماید از برای فرار از ربا طرقی است، دو طریق آن در )مسأله 2872) ذکر میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه انسان کسی را اجیر کند و شرط نماید که مخارج او را نیز بدهد (مانند خدمتکار) باید فطره او را هم بدهد، ولی در مورد کارگرانی که مخارج آنها بر عهده صاحب کار است و این مخارج جزئی از مزد آنها محسوب می شود، فطره آنها بر صاحب کار واجب نیست، همچنین در میهمانخانه ها و مانند آن،که معمول است کارکنان غذای خود را در همان جا می خورند و این در حقیقت جزء حقوق آنها محسوب می شود، فطره آنها بر خودشان است، نه بر صاحب کار.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که مسئولیّت انجام کار مشروعی را در سازمان یا مؤسّسهای قبول کرده است، در حقیقت امانتی را قبول نموده ولازم است مسئولیّت خود را به طور صحیح و کامل انجام دهد، در غیر این صورت علاوه بر این که گناه کرده، نسبت به حقوق و دستمزدی که دریافت نموده مدیون و ضامن میباشد.
- [آیت الله سیستانی] این نحوه معامله با بانک جایز است؛ زیرا در حقیقت، یا داخل در اجاره است به این صورت که شرکت، بانک را برای انجام این کار در برابر کارمزد معین اجیر میکند، و یا از باب جُعاله است، و در هر دو صورت معامله صحیح است و بانک در قبال انجام این کار، مستحق کارمزد است.
- [آیت الله بهجت] اگر جنسی را که میفروشد و عوضی را که میگیرد از یک چیز بهدست آمده باشد، و به عبارت دیگر، حقیقت نوعیه آنها یکی بوده و اصناف مختلف باشند، باید در معامله زیادی نگیرد، پس اگر یک من کَره حیوانی بفروشد و در عوض آن یک من و نیم پنیر بگیرد، ربا و حرام است.
- [آیت الله علوی گرگانی] معامله با بچه نابالغ باطل است، هر چند پدر یا جدّ آن بچه به او اجازه داده باشند که معامله کند ولی اگر بچه به عنوان وسیلهای برای خریدن باشد و در حقیقت ولیّ او معامله کرده باشد معامله اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] کوزه گِلی و مانند آن که از گِل نجس ساخته شده ، نجس است ، و امّا ذغالی که از چوب نجس درست شده چنانچه هیچیک از خواص حقیقت سابقه در آن نباشد ، پاک است ، و اگر گِل نجس با آتش مبدل به سفال یا آجر شود بنابر احتیاط واجب نجس است .
- [آیت الله سیستانی] - در حال اعتکاف جدال بر سر مسائل دنیوی یا دینی در صورتی که به قصد غلبه برطرف مقابل و اظهار فضلیت و برتری باشد، حرام است اما اگر به قصد اظهار حق و روشن شدن حقیقت و برطرف کردن خطا و اشتباه طرف مقابل باشد نه تنها حرام نیست بلکه از بهترین عبادات است. بنابراین ملاک، قصد و نیت معتکف است.
- [آیت الله سیستانی] زنی که برادر انسان را شیر داده ، به انسان محرم نمیشود .