از یک منظر می توان به سوال فوق پاسخ مثبت داد و نمونه هایی یافت که حقیقتا اعتقاد خود را از دست داده اند. و از یک منظر می توان فرض مطرح در سوال را رد نمود و آن را غیر منطقی دانست. در واقع باید توجه کنیم که انسان مرکب از دو جهت است. یک جهت انسان منطق و عقلانیت است. و جهت دیگر او شهوات و تمایلات است. و انسان همان گونه که می تواند، عقلانیت را معیار تصمیم گیری و انتخاب قرار دهد، می تواند انگیزه ها و خواسته های خود را معیار قرار داده، و مطابق آن ها تصمیم گیری کند. کسی که منطق و عقلانیت را معیار قرار داده، عملکرد دیگران را در صحیح بودن یا غلط بودن اعتقاد به اسلام، موثر نمی داند. چون حقیقتا هیچ ارتباطی بین عمل دیگران و حقایق اعتقادات دینی وجود ندارد. و کسی که منطقی می نگرد تنها به حقانیت گزاره های دینی می نگرد. اگر آنها را صحیح بیابد، به آن معترف شده و ایمان می آورد. حتی اگر هیچ انسانی با عملکرد صحیح وجود نداشته باشد. و اگر حقانیت آن را نیابد، به سمت ایمان نخواهد رفت. اما آنجا که منطق و عقلانیت معیار قرار نگرفته اند، و تمایلات در راس جهت دهی انسان قرار گرفته اند، به راحتی می توان پذیرفت که کسانی از اسلام خارج شوند. چون ایمان با یک ادعای ساده به سامان نمی رسد. و خدای متعال نیز فرموده که ایمان ها را در سختی ها محک می زند، و مدعیان را می سنجد: (أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ[عنکبوت/2] آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: (ایمان آوردیم)، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟) أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا (214 بقره) میپندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیان شما آمده، بر سر شما نیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند. وجود ناملایمات است که می تواند ایمان ها را محک زده و مدعیان صادق از دروغگویان را ممتاز کند. چون ایمان به عوالم غیب گره می خورد و کسی که غیب را باور کرده، دنیا را ملاک تام و تمام تصمیم گیری قرار نمی دهد. و هر اتفاقی در عالم مادی، برایش از جهت عوالم غیب نیز معنا خواهد داشت. اما آنان که غیب را باور نکرده اند، تنها دنیا و حوادث مادی را معیار تصمیم گیری خود قرار می دهند. و محکم به تعلقات دنیایی خویش می چسبند و به همین دلیل می تواند از ایمان خارج شوند که خدای متعال نیز آنها را تهدید کرده است: (إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ[توبه/24] اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و اموالی که بدست آورده اید و تجارتی که از کساد آن می هراسید و مسکن هایی که بدان علاقمندید در نظر شما محبوبتر است از خدا و رسول او و جهاد در راه او، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را بیاورد.) این گروه ممکن است در توجیه بی ایمانی خویش، عملکرد مومنان را بهانه کنند که قرآن نیز آن را نقل نموده است که عده ای دلیل عدم ایمان خود را "اراذل" خواندن مومنان (بهانه کردن پیروان دین) می خوانند: (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ... ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا[هود/27] بزرگان کفار قومش (در پاسخ) گفتند ما ... نمیبینیم که تو را پیروی کرده باشند، مگر افراد اراذل و فرومایهای) به این نکته نیز باید توجه کرد که خروج از ایمان به دلیل عملکرد دیگران، همیشه به خاطر منفی بودن عملکرد دیگران نیست و حتی در جایی که عملکرد های مد نظر قرار گرفته، عملکردهایی عالی بوده اند، خروج از ایمان به این دلیل صورت گرفته است. به عنوان نمونه امیر المومنین (ع) در دفاع از اسلام رشادت ها و شجاعت های بسیاری انجام داد. و ناچار شد، عده ای را در جنگ های بدر و احد و ... به قتل برساند. و همین عملکرد بود که بعد از رسول (ص) سبب عدم پذیرش ولایت از سوی عده ای گردید. چرا که آنها از حضرت علی (ع) به دلیل کشته شدن عشیره شان کینه به دل گرفته بودند و به همین خاطر نمی توانستند دستور خدا و رسول (ص) را بپذیرند.
از یک منظر می توان به سوال فوق پاسخ مثبت داد و نمونه هایی یافت که حقیقتا اعتقاد خود را از دست داده اند. و از یک منظر می توان فرض مطرح در سوال را رد نمود و آن را غیر منطقی دانست.
در واقع باید توجه کنیم که انسان مرکب از دو جهت است. یک جهت انسان منطق و عقلانیت است. و جهت دیگر او شهوات و تمایلات است. و انسان همان گونه که می تواند، عقلانیت را معیار تصمیم گیری و انتخاب قرار دهد، می تواند انگیزه ها و خواسته های خود را معیار قرار داده، و مطابق آن ها تصمیم گیری کند.
کسی که منطق و عقلانیت را معیار قرار داده، عملکرد دیگران را در صحیح بودن یا غلط بودن اعتقاد به اسلام، موثر نمی داند. چون حقیقتا هیچ ارتباطی بین عمل دیگران و حقایق اعتقادات دینی وجود ندارد. و کسی که منطقی می نگرد تنها به حقانیت گزاره های دینی می نگرد. اگر آنها را صحیح بیابد، به آن معترف شده و ایمان می آورد. حتی اگر هیچ انسانی با عملکرد صحیح وجود نداشته باشد. و اگر حقانیت آن را نیابد، به سمت ایمان نخواهد رفت.
اما آنجا که منطق و عقلانیت معیار قرار نگرفته اند، و تمایلات در راس جهت دهی انسان قرار گرفته اند، به راحتی می توان پذیرفت که کسانی از اسلام خارج شوند. چون ایمان با یک ادعای ساده به سامان نمی رسد. و خدای متعال نیز فرموده که ایمان ها را در سختی ها محک می زند، و مدعیان را می سنجد:
(أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ[عنکبوت/2] آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: (ایمان آوردیم)، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟)
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا (214 بقره) میپندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیان شما آمده، بر سر شما نیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند.
وجود ناملایمات است که می تواند ایمان ها را محک زده و مدعیان صادق از دروغگویان را ممتاز کند. چون ایمان به عوالم غیب گره می خورد و کسی که غیب را باور کرده، دنیا را ملاک تام و تمام تصمیم گیری قرار نمی دهد. و هر اتفاقی در عالم مادی، برایش از جهت عوالم غیب نیز معنا خواهد داشت. اما آنان که غیب را باور نکرده اند، تنها دنیا و حوادث مادی را معیار تصمیم گیری خود قرار می دهند. و محکم به تعلقات دنیایی خویش می چسبند و به همین دلیل می تواند از ایمان خارج شوند که خدای متعال نیز آنها را تهدید کرده است:
(إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ[توبه/24] اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و اموالی که بدست آورده اید و تجارتی که از کساد آن می هراسید و مسکن هایی که بدان علاقمندید در نظر شما محبوبتر است از خدا و رسول او و جهاد در راه او، پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را بیاورد.)
این گروه ممکن است در توجیه بی ایمانی خویش، عملکرد مومنان را بهانه کنند که قرآن نیز آن را نقل نموده است که عده ای دلیل عدم ایمان خود را "اراذل" خواندن مومنان (بهانه کردن پیروان دین) می خوانند:
(فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ... ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا[هود/27] بزرگان کفار قومش (در پاسخ) گفتند ما ... نمیبینیم که تو را پیروی کرده باشند، مگر افراد اراذل و فرومایهای)
به این نکته نیز باید توجه کرد که خروج از ایمان به دلیل عملکرد دیگران، همیشه به خاطر منفی بودن عملکرد دیگران نیست و حتی در جایی که عملکرد های مد نظر قرار گرفته، عملکردهایی عالی بوده اند، خروج از ایمان به این دلیل صورت گرفته است. به عنوان نمونه امیر المومنین (ع) در دفاع از اسلام رشادت ها و شجاعت های بسیاری انجام داد. و ناچار شد، عده ای را در جنگ های بدر و احد و ... به قتل برساند. و همین عملکرد بود که بعد از رسول (ص) سبب عدم پذیرش ولایت از سوی عده ای گردید. چرا که آنها از حضرت علی (ع) به دلیل کشته شدن عشیره شان کینه به دل گرفته بودند و به همین خاطر نمی توانستند دستور خدا و رسول (ص) را بپذیرند.
- [سایر] آیا اعتقاد به وجود مصلح جهانی، مخصوص مسلمانان است یا اینکه ادیان دیگر نیز به آن اعتقاد دارند؟
- [سایر] آیا اعتقاد به وجود مصلح جهانی، مخصوص مسلمانان است؟
- [سایر] آیا به اعتقاد مسلمانان، آهن از آسمان نازل شده است؟
- [سایر] آیا اعتقاد به موعود و منجی اختصاص به مسلمانان دارد؟
- [سایر] اعتقاد به رستاخیز در مسیحیت و اسلام چگونه است؟
- [سایر] آیا اعتقاد به مهدویت در غیر اسلام نیز وجود دارد؟
- [سایر] آیا اسلام آن قدر اراده مسلمانان را ضعیف می داند که با دیدن چند تار موی زنان، تحریک شده و اراده اش را از دست بدهد؟
- [سایر] آیا از میان جنیان کسانی هستند که به ادیان دیگر غیر از اسلام اعتقاد داشته باشند؟
- [سایر] آیا اعتقاد به قضا و قدر در میان مسلمانان، مانع رسیدن آنان به پیشرفتهای مادّی نیست؟
- [سایر] آیا غیر از حضرت مهدی (عج) پیامبری هست که غایب باشد (به اعتقاد اسلام و شیعه)؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مرد مسلمان زاده هرچند یکی از پدر و مادرش مسلمان باشند اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقدار عده وفات که در احکام طلاق می اید عده نگه دارد
- [آیت الله وحید خراسانی] مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا امده و مسلمان شده اگر بعد از ازدواج مرتد شود چنانچه با زنش نزدیکی نکرده یا این که زن نه سالش تمام نشده یا یایسه باشد عقد باطل می گردد و عده ندارد و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود و زن او نه سالش تمام شده و یایسه هم نباشد باید ان زن به مقدار عده طلاق که در احکام طلاق می اید عده نگه دارد و اگر تا تمام شدن عده مسلمان نشود عقد باطل است و اگر پیش از تمام شدن عده مسلمان شود بقای عقد محل اشکال است و بنابر احتیاط واجب اگر بخواهد با او بماند دوباره زن را عقد نماید و اگر بخواهد جدا شود طلاق بدهد
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر کافر شهادتین بگوید، وانسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاک است، بلکه اگر بداند هم که اعتقاد ندارد تا اظهار کفر نکرده بنابر اقوی پاک است.
- [امام خمینی] مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده، اگرپیش از نزدیکی با عیالش مرتد شود عقد او باطل می گردد و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود زن او باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود، عده نگهدارد پس اگرپیش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقی و گرنه باطل است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کافر ذِمّی زمینی را که از مسلمان خریده به مسلمان دیگری نیز بفروشد، خمسی که به خاطر خرید زمین بر او واجب شده بود، ساقط نمیشود و نیز اگر بمیرد و مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد، باید خُمس آن را از همان زمین یا از مال دیگرش بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . گوشت و پیه و چرمی که در بازار اسلام از دست مسلمانان گرفته شود پاک است و اگر از دست کافر گرفته شود بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب شود مگر آن که بدانیم از دست مسلمان گرفته و اگر در بازار کفار از دست کفار بگیرند نجس است مگر آن که بدانیم از بلاد اسلام بوده و اگر یکی از اینها در بازار کفار در دست مسلمان باشد احتیاط واجب اجتناب از آن است مگرآن که مسلمان با آن معامله طهارت کند و احتمال داده شود که طهارت آن را به دست آورده که در این صورت پاک است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مردی که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و مسلمان شده؛ اگر بعد از ازدواج مرتد شود؛ عقد او باطل می گردد و چنانچه با زنش نزدیکی نکرده یا اینکه زن یائسه باشد؛ عده ندارد و اگر بعد از نزدیکی مرتد شود و زن او در سن زنهائی باشد که حیض می بینند؛ باید آن زن به مقدار عده طلاق که در احکام طلاق گفته می شود عده نگهدارد و بنا به مشهور اگر پیش از تمام شدن عده؛ شوهر او مسلمان شود؛ عقد او به حال خود باقی می ماند؛ ولی این حکم نیز محل اشکال است و البته احتیاط ترک نشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مردی که مسلمان زاده است اگر مرتد شود؛ زنش بر او حرام می شود و باید به مقدار عده وفات که در احکام طلاق گفته می شود عده نگهدارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر زن بعد از ازدواج مرتد شود چنانچه شوهرش با او نزدیکی نکرده باشد عقد او باطل می گردد و عده ندارد و همچنین است اگر نزدیکی کرده باشد ولی نه سالش تمام نشده یا یایسه باشد اما اگر نه سالش تمام شده و یایسه هم نباشد معنی یایسه در مساله گذشت باید به دستوری که در احکام طلاق می اید عده نگه دارد و اگر تا اخر عده مرتد بماند عقد باطل است و اگر در بین عده مسلمان شود بقای عقد محل اشکال است و بنابر احتیاط واجب اگر بخواهد با او بماند دوباره عقد نماید و اگر بخواهد جدا شود طلاق بدهد
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر از کافر، یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد، مالی به دست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد مگر زمینی باشد که از ذمّی خریده وخمس آن را ذمّی در وقتی که از مسلمان خریده نداده.