چرا اسلام اجازه برده داری را داد؟
در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسی توجه کرد. 1-برده داری در اسلام با سایر برده داری ها در جهان، فقط از نظر اسم شبیه هم هستند. قبل از اسلام راههای زیادی برای برده نمودن انسانها وجود داشت که اسلام تمام آن راهها‌ به جز برده نمودن اسیران جنگی را نامشروع دانست. برخی از این راه‌ها عبارت بود از: الف) یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده. ب) در مواردی که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود می‌ساخت. ج)  فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران. اسلام هیچ راهی برای برده‌‌سازی افراد را جایز نمی‌‌داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشوای مسلمانان است واگر او برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست، می‌‌تواند وجهی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را با اسرای مسلمان معاوضه کند یا آنها را مورد عفو قرار دهد.[1] با توجه به این حقیقت روشن می شود که برده داری همراه با نوعی لطف است.  آیا به رسمیت شناختن حق حیات برای کسانی که به خداوند رحمان کفر می‌ورزند و با دین حق مبارزه می‌کنند و شمشیر کشیده اند تا مسلمانان را بکشند؛ جز از روی تفضل الهی است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ و در عین حال آموزه‌های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان وجود دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. ضمن اینکه قوانین برده گان در اسلام (اسرای جنگی) با چیزی که امروزه تحت عنوان کنواسیون ژنو و نظیر آن داریم، قابل مقایسه نیست. حق برخورداری از روزانه چند دقیقه هوای آزاد کجا و قوانین بردگان در جامعه اسلامی کجا؟! 2- نسبت به برگان قبل از اسلام نیز باید گفت که: الغای یکباره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا در آن زمان تعداد بردگان بسیار زیاد و بردگان یکی از ارکان اجتماع و اقتصاد آن روزگار بودند لذا الغای یکباره برده داری نظم اقتصادی و اجتماعی مردم آن روزگار را به هم می‌ زد و زندگی آنها را از هم میپاشید. از این جهت، اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگی به تدریج از بین می‌‌رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی، بی‌کاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راه‌های زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و به دور از عیاشی، عادت کنند. برخی از اندیشمندان، آزادی دفعی بردگان را خطرآفرین می‌دانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان، چنین می‌‌نویسد: (آزاد کردن عدّه بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه می‌‌گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد. برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازی‌های لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نموده، و یا دوره غلامی را محدود کنند)[2] به این کار که منتسکیو پیشنهاد کرده در فرهنگ اسلام مکاتبه گفته می شود که قرن‌ها قبل از منتسکیو، در قوانین اسلامی وضع شده و جزئیات آن در کتاب‌های فقهی آمده است. گوستاولوبون می‌‌گوید: (از آنجایی که بردگان از دیرزمان، تحت رقّیت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی خود، بی‌‌تجربه و بی‌‌استعداد بار آمده‌‌اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگی آزاد می‌‌ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلی نیست و نابوده شده‌‌اند - از بین می‌‌رفتند)[3] از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه برای خلاصی بردگان، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است. 3- امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه‌ای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندان‌ها، نگه‌داری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم می‌‌شدند. آنان بردگان را به خانه‌‌های خود می‌‌بردند تا هم امنیت جانی‌‌شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده می‌‌کردند. مارسل بوازار در این باره می‌نویسد: (اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم می‌‌کرده؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان، بهره‌مند می‌‌ساخته است)[4] 4- در جنگ‌هایی که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده می‌ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر می‌خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم برای نگه‌داری اسیران و جلوگیری از قیام و شورش آنان نداشت و نمی‌‌توانست مانع از فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحی مسلمین و جنگ روانی کافران را فراهم می‌‌کرد. 5- آنچه در عمل روی می داد، این بود که بردگان با زندگی در خانواده ای از مسلمانان، با نوع جدیدی از زندگی آشنا می شد و پس از آزادی مسیر جدیدی در زندگی را پیش می گرفت. [1]. ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 6 ص 497. [2]. منتسکیو، روح القوانین، ص 428، تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355. [3]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482. [4]. بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358 ، ص 49.
عنوان سوال:

چرا اسلام اجازه برده داری را داد؟


پاسخ:

در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسی توجه کرد.

1-برده داری در اسلام با سایر برده داری ها در جهان، فقط از نظر اسم شبیه هم هستند. قبل از اسلام راههای زیادی برای برده نمودن انسانها وجود داشت که اسلام تمام آن راهها‌ به جز برده نمودن اسیران جنگی را نامشروع دانست. برخی از این راه‌ها عبارت بود از: الف) یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده.
ب) در مواردی که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود می‌ساخت.
ج)  فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.

اسلام هیچ راهی برای برده‌‌سازی افراد را جایز نمی‌‌داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشوای مسلمانان است واگر او برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست، می‌‌تواند وجهی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را با اسرای مسلمان معاوضه کند یا آنها را مورد عفو قرار دهد.[1]

با توجه به این حقیقت روشن می شود که برده داری همراه با نوعی لطف است.  آیا به رسمیت شناختن حق حیات برای کسانی که به خداوند رحمان کفر می‌ورزند و با دین حق مبارزه می‌کنند و شمشیر کشیده اند تا مسلمانان را بکشند؛ جز از روی تفضل الهی است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیری و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ و در عین حال آموزه‌های بسیاری در اسلام برای رهایی آنان وجود دارد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. ضمن اینکه قوانین برده گان در اسلام (اسرای جنگی) با چیزی که امروزه تحت عنوان کنواسیون ژنو و نظیر آن داریم، قابل مقایسه نیست. حق برخورداری از روزانه چند دقیقه هوای آزاد کجا و قوانین بردگان در جامعه اسلامی کجا؟!

2- نسبت به برگان قبل از اسلام نیز باید گفت که: الغای یکباره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا در آن زمان تعداد بردگان بسیار زیاد و بردگان یکی از ارکان اجتماع و اقتصاد آن روزگار بودند لذا الغای یکباره برده داری نظم اقتصادی و اجتماعی مردم آن روزگار را به هم می‌ زد و زندگی آنها را از هم میپاشید.

از این جهت، اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگی به تدریج از بین می‌‌رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی، بی‌کاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راه‌های زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و به دور از عیاشی، عادت کنند. برخی از اندیشمندان، آزادی دفعی بردگان را خطرآفرین می‌دانند.

منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان، چنین می‌‌نویسد: (آزاد کردن عدّه بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه می‌‌گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد.

برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازی‌های لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نموده، و یا دوره غلامی را محدود کنند)[2]

به این کار که منتسکیو پیشنهاد کرده در فرهنگ اسلام مکاتبه گفته می شود که قرن‌ها قبل از منتسکیو، در قوانین اسلامی وضع شده و جزئیات آن در کتاب‌های فقهی آمده است.

گوستاولوبون می‌‌گوید: (از آنجایی که بردگان از دیرزمان، تحت رقّیت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی خود، بی‌‌تجربه و بی‌‌استعداد بار آمده‌‌اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگی آزاد می‌‌ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلی نیست و نابوده شده‌‌اند - از بین می‌‌رفتند)[3]

از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه برای خلاصی بردگان، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.

3- امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه‌ای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندان‌ها، نگه‌داری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم می‌‌شدند. آنان بردگان را به خانه‌‌های خود می‌‌بردند تا هم امنیت جانی‌‌شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند.

از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده می‌‌کردند. مارسل بوازار در این باره می‌نویسد: (اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم می‌‌کرده؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان، بهره‌مند می‌‌ساخته است)[4]

4- در جنگ‌هایی که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده می‌ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر می‌خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم برای نگه‌داری اسیران و جلوگیری از قیام و شورش آنان نداشت و نمی‌‌توانست مانع از فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحی مسلمین و جنگ روانی کافران را فراهم می‌‌کرد.

5- آنچه در عمل روی می داد، این بود که بردگان با زندگی در خانواده ای از مسلمانان، با نوع جدیدی از زندگی آشنا می شد و پس از آزادی مسیر جدیدی در زندگی را پیش می گرفت.

[1]. ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 6 ص 497.
[2]. منتسکیو، روح القوانین، ص 428، تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355.
[3]. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.
[4]. بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی، ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358 ، ص 49.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین