متأسفانه حوادث مربوط به پس از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س) بگونه ای مطرح شده است که گویا در این مدت امام علی(ع) هیچگونه اقدامی برای دفاع از حق مسلّم خود و همسرش انجام نداده است؛ حال آنکه اینگونه نبوده و آن حضرت تمام تلاش خود را برای بدست آوردن حق خود انجام داده اند،منتهی تا آنجایی یپیش رفتند که خطری متوجه اصل دین مبین اسلام نشود،و زمانی که احساس کردند ادامه دادن به طلب حقی که پیامبراکرم(ص) بارها در طول حیات خود به آن تصریح کرده بود و خود همان کسانی که اکنون آن را غصب کرده بودن شاهد آن بودند،ممکن است باعث ریشه کن شدن اسلام ناب شود،اینجا بود که سکوت کردند. خود آن حضرت در اینباره در آغاز خطبه 3 نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه؛ می فرماید: (آگاه باشید. به خدا سوگند که ( فلان ) خلافت را چون جامه ای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیلها از من فرو میریزد و پرنده را یارای پرواز به قله رفیع من نیست. پس میان خود و خلافت پردهای آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم. در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم، فضایی که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیری رسند و مؤمن، همچنان رنج کشد تا به لقای پروردگارش نایل آید. دیدم، که شکیبایی در آن حالت خردمندانه تر است و من طریق شکیبایی گزیدم، در حالی که، همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته ،و استخوان در گلویش مانده باشد. می دیدم، که میراث من به غارت می رود...). امام علی(ع) در فرصتهای مختلف به اینکه خلافت و رهبری جامعه پس از پیامبر اسلام(ص) حق مسلم الهی ایشان بوده است، به غصب خلافت توسط عده ای اعتراض می کردند. هرچند پرداختن به اقدامات امام علی(ع) برای دفاع از حقش پس از غصب خلافت و غصب فدک بطور مفصل در این مجال ممکن نیست با اینحال بنده سعی می کنم بطور خلاصه و مفید مطالبی خدمت شما عرض کنم: 1- بیان شایستگی خود برای رهبری طبق روایات شیعه امیرالمومنین(ع) با گروهی از بنی هاشم نزد ابوبکر حاضر شده شایستگی خود را برای خلافت از طریق علم به کتاب وسنّت، وسبقت در اسلام بردیگران؛ پایداری در راه جهاد؛ فصاحت در بیان و شهامت و شجاعت روحی توجیه نمود، چنانکه فرمود: (من در حیات پیامبر و هم پس از مرگ او به مقام و منصب او سزاوارترم؛ من وصی و وزیر و گنجینه اسرار و مخزن علوم او هستم؛ منم صدیق اکبر و فاروق اعظم،من نخستین فردی هستم که به او ایمان آورده و او را در این راه تصدیق نموده ام،من استوارترین شما در جهاد با مشرکان، و اعلم شما به کتاب و سنّت پیامبر، مطلع ترین شما بر فروع و اصول دین، و فصیح ترین شما در سخن، و قویترین و استوارترین شما در برابر ناملایمات هستم، چرا در این میراث با من به جنگ و نزاع برخاستید.[1] 2- دعوت از انصار برای پس گرفتن حق غصب شده امام علی(ع) برای بازستاندن حق خویش تنها به پند و اندرز و تذکر و یادآوری اکتفا نکرد، بلکه به نوشته بسیاری از مورخین در برخی از شبها- طبق برخی نقلها تا چهل شب- همراه دختر گرامی پیامبر و نوردیدگان خود حسن و حسین(ع)، با سران انصار تماس برقرار کرد تا خلافت را به مسیر واقعی خود باز گرداند، ولی متأسفانه از آنان پاسخ مساعدی دریافت نکرد و آنان عذر آوردند که اگر علی! پیش از دیگران به فکر خلافت افتاده و از ما تقاضای بیعت می کرد ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی کردیم، اما چه کنیم که کار از کار گذشته و ما با دیگری دست بیعت داده ایم. امیرالمومنین(ع) در پاسخ آنان گفت: آیا صحیح بود که من جسد پیامبر را در گوشه خانه ترک کنم و به فکر خلافت و رأی گیری افتم، دخت گرامی پیامبر در تأیید سخنان علی(ع) فرمود: علی به وظیفه خود از دیگران آشناتر است حساب این گروه که علی را از حق خویش بازداشته اند،با خداست.[2] 3- عدم بیعت با ابوبکر یکی دیگر از اقدامات امام علی(ع) برای اعلام مخالفت خود با خلافت ابوبکر،عدم بیعت با او بود تا آنجایی که آن حضرت را به وضعی فجیع به مسجد برده و به زور از آن حضرت بیعت گرفتند. این اهانت و جسارت به حدّی بود که تعداد زیادی از علما و مورخین اهل سنّت هم نتوانستند آن را مخفی کنند. در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا(س) برای بیعت گرفتن از امام علی(ع) و برخی از یاران نزدیک آن حضرت که در منزل آن حضرت متحصن شده بودند در منابع متعدد اهل سنت بیاناتی آمده است. بعنوان نمونه عرض می کنم که: معاویه در یکی از نامه های خود به امام علی(ع) به موضوع بردن آن حضرت به مسجد برای گرفتن بیعت اشاره کرده می گوید:(... تا آنجا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و بسان شتر برای بیعت سوق دادند).[3] امیرالمومنین(ع) در پاسخ نامه معاویه، بطور تلویحی اصل موضوع را می پذیرد و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و می گوید: (در نامه خود نوشته بودی که من بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داده شدم، بخدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی،ولی در واقع مرا ستودی و خواستی رسوا کنی اما خود را رسوا کردی،هرگز برمسلمانی ایرادی نیست که مظلوم واقع شود).[4] 4- امام علی(ع) و فدک پس از غصب فدک توسط دستگاه خلافت،وقتی ابوبکر از حضرت زهرا(س) درخواست شاهد کرد، یکی از کسانی که به هدیه کردن فدک از طرف پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) شهادت داد،امام علی(ع) بود. ولی ابوبکر شاهدان آن حضرت را کافی نداست. در این زمان امام علی(ع) خلیفه را به اشتباهش متوجه ساخت، زیرا خلیفه از کسی شاهد می خواست که فدک در تصرف او بود، ومطالبه شاهد از متصرف بر خلاف موازین قضایی اسلام است، از این رو رو به خلیفه کرد و فرمود: (هرگاه من مدعی مالی باشم که در دست مسلمانی است از چه کسی شاهد می طلبی؟ از من شاهد می طلبی که مدعی هستم،یا از شخص دیگر که مال در اختیار و تصرف او است، خلیفه گفت: در این موقع من از تو گواه می طلبم. علی(ع) فرمود: مدتهاست که فدک در اختیار و تصرف ما است اکنون که مسلمانان می گویند فدک از اموال عمومی است باید آنان شاهد بیاورند نه این که شما از ما شاهد بخواهی؟! خلیفه در برابر منطق نیرومند امام سکوت اختیار کرد.[5] و ابوبکر مالکیت فاطمه(س) را تصدیق کرد، و در یک ورقه ای قباله فدک را به نام آن حضرت نوشت، و به حضرت زهرا(س) داد. اما عمر در بین راه آن را از حضرت زهرا(س) گرفته، ونزد ابوبکر آمده وآب دهن در نامه انداخت و آن را پاره کرد.[6] با بیان این نمونه ها مشخص شده است که امام علی(ع) تا آنجایی که امکان داشته است از حق مسلّم خود دفاع کرده وبرای احقاق حق خود از هیچ کاری دریغ نکردند، و هنگامی که دیدند با پند و اندرز و یادآوری موقعیت خود نمی تواند به حق خود برسد و اقدام نظامی هم به مصلحت نبوده است، سکوت اختیار کردند. [1]. احتجاج طبرسی، ج1ص95. [2]. الامامة والسیاسة، ج1ص12، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2ص47. [3]. متن نامه معاویه را ابن ابی الحدید در شرح خود، ج15ص186، نقل کرده است. [4]. نهج البلاغه، نامه38. [5]. احتجاج طبرسی، ج1ص122. [6]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج16ص274.
متأسفانه حوادث مربوط به پس از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س) بگونه ای مطرح شده است که گویا در این مدت امام علی(ع) هیچگونه اقدامی برای دفاع از حق مسلّم خود و همسرش انجام نداده است؛ حال آنکه اینگونه نبوده و آن حضرت تمام تلاش خود را برای بدست آوردن حق خود انجام داده اند،منتهی تا آنجایی یپیش رفتند که خطری متوجه اصل دین مبین اسلام نشود،و زمانی که احساس کردند ادامه دادن به طلب حقی که پیامبراکرم(ص) بارها در طول حیات خود به آن تصریح کرده بود و خود همان کسانی که اکنون آن را غصب کرده بودن شاهد آن بودند،ممکن است باعث ریشه کن شدن اسلام ناب شود،اینجا بود که سکوت کردند. خود آن حضرت در اینباره در آغاز خطبه 3 نهج البلاغه معروف به خطبه شقشقیه؛ می فرماید:
(آگاه باشید. به خدا سوگند که ( فلان ) خلافت را چون جامه ای بر تن کرد و نیک میدانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیلها از من فرو میریزد و پرنده را یارای پرواز به قله رفیع من نیست. پس میان خود و خلافت پردهای آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم. در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم، فضایی که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیری رسند و مؤمن، همچنان رنج کشد تا به لقای پروردگارش نایل آید. دیدم، که شکیبایی در آن حالت خردمندانه تر است و من طریق شکیبایی گزیدم، در حالی که، همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته ،و استخوان در گلویش مانده باشد. می دیدم، که میراث من به غارت می رود...).
امام علی(ع) در فرصتهای مختلف به اینکه خلافت و رهبری جامعه پس از پیامبر اسلام(ص) حق مسلم الهی ایشان بوده است، به غصب خلافت توسط عده ای اعتراض می کردند.
هرچند پرداختن به اقدامات امام علی(ع) برای دفاع از حقش پس از غصب خلافت و غصب فدک بطور مفصل در این مجال ممکن نیست با اینحال بنده سعی می کنم بطور خلاصه و مفید مطالبی خدمت شما عرض کنم:
1- بیان شایستگی خود برای رهبری
طبق روایات شیعه امیرالمومنین(ع) با گروهی از بنی هاشم نزد ابوبکر حاضر شده شایستگی خود را برای خلافت از طریق علم به کتاب وسنّت، وسبقت در اسلام بردیگران؛ پایداری در راه جهاد؛ فصاحت در بیان و شهامت و شجاعت روحی توجیه نمود، چنانکه فرمود:
(من در حیات پیامبر و هم پس از مرگ او به مقام و منصب او سزاوارترم؛ من وصی و وزیر و گنجینه اسرار و مخزن علوم او هستم؛ منم صدیق اکبر و فاروق اعظم،من نخستین فردی هستم که به او ایمان آورده و او را در این راه تصدیق نموده ام،من استوارترین شما در جهاد با مشرکان، و اعلم شما به کتاب و سنّت پیامبر، مطلع ترین شما بر فروع و اصول دین، و فصیح ترین شما در سخن، و قویترین و استوارترین شما در برابر ناملایمات هستم، چرا در این میراث با من به جنگ و نزاع برخاستید.[1]
2- دعوت از انصار برای پس گرفتن حق غصب شده
امام علی(ع) برای بازستاندن حق خویش تنها به پند و اندرز و تذکر و یادآوری اکتفا نکرد، بلکه به نوشته بسیاری از مورخین در برخی از شبها- طبق برخی نقلها تا چهل شب- همراه دختر گرامی پیامبر و نوردیدگان خود حسن و حسین(ع)، با سران انصار تماس برقرار کرد تا خلافت را به مسیر واقعی خود باز گرداند، ولی متأسفانه از آنان پاسخ مساعدی دریافت نکرد و آنان عذر آوردند که اگر علی! پیش از دیگران به فکر خلافت افتاده و از ما تقاضای بیعت می کرد ما هرگز او را رها نکرده و با دیگری بیعت نمی کردیم، اما چه کنیم که کار از کار گذشته و ما با دیگری دست بیعت داده ایم.
امیرالمومنین(ع) در پاسخ آنان گفت: آیا صحیح بود که من جسد پیامبر را در گوشه خانه ترک کنم و به فکر خلافت و رأی گیری افتم، دخت گرامی پیامبر در تأیید سخنان علی(ع) فرمود: علی به وظیفه خود از دیگران آشناتر است حساب این گروه که علی را از حق خویش بازداشته اند،با خداست.[2]
3- عدم بیعت با ابوبکر
یکی دیگر از اقدامات امام علی(ع) برای اعلام مخالفت خود با خلافت ابوبکر،عدم بیعت با او بود تا آنجایی که آن حضرت را به وضعی فجیع به مسجد برده و به زور از آن حضرت بیعت گرفتند. این اهانت و جسارت به حدّی بود که تعداد زیادی از علما و مورخین اهل سنّت هم نتوانستند آن را مخفی کنند. در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا(س) برای بیعت گرفتن از امام علی(ع) و برخی از یاران نزدیک آن حضرت که در منزل آن حضرت متحصن شده بودند در منابع متعدد اهل سنت بیاناتی آمده است.
بعنوان نمونه عرض می کنم که: معاویه در یکی از نامه های خود به امام علی(ع) به موضوع بردن آن حضرت به مسجد برای گرفتن بیعت اشاره کرده می گوید:(... تا آنجا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و بسان شتر برای بیعت سوق دادند).[3]
امیرالمومنین(ع) در پاسخ نامه معاویه، بطور تلویحی اصل موضوع را می پذیرد و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و می گوید:
(در نامه خود نوشته بودی که من بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داده شدم، بخدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی،ولی در واقع مرا ستودی و خواستی رسوا کنی اما خود را رسوا کردی،هرگز برمسلمانی ایرادی نیست که مظلوم واقع شود).[4]
4- امام علی(ع) و فدک
پس از غصب فدک توسط دستگاه خلافت،وقتی ابوبکر از حضرت زهرا(س) درخواست شاهد کرد، یکی از کسانی که به هدیه کردن فدک از طرف پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) شهادت داد،امام علی(ع) بود. ولی ابوبکر شاهدان آن حضرت را کافی نداست. در این زمان امام علی(ع) خلیفه را به اشتباهش متوجه ساخت، زیرا خلیفه از کسی شاهد می خواست که فدک در تصرف او بود، ومطالبه شاهد از متصرف بر خلاف موازین قضایی اسلام است، از این رو رو به خلیفه کرد و فرمود:
(هرگاه من مدعی مالی باشم که در دست مسلمانی است از چه کسی شاهد می طلبی؟ از من شاهد می طلبی که مدعی هستم،یا از شخص دیگر که مال در اختیار و تصرف او است، خلیفه گفت: در این موقع من از تو گواه می طلبم. علی(ع) فرمود:
مدتهاست که فدک در اختیار و تصرف ما است اکنون که مسلمانان می گویند فدک از اموال عمومی است باید آنان شاهد بیاورند نه این که شما از ما شاهد بخواهی؟!
خلیفه در برابر منطق نیرومند امام سکوت اختیار کرد.[5]
و ابوبکر مالکیت فاطمه(س) را تصدیق کرد، و در یک ورقه ای قباله فدک را به نام آن حضرت نوشت، و به حضرت زهرا(س) داد. اما عمر در بین راه آن را از حضرت زهرا(س) گرفته، ونزد ابوبکر آمده وآب دهن در نامه انداخت و آن را پاره کرد.[6]
با بیان این نمونه ها مشخص شده است که امام علی(ع) تا آنجایی که امکان داشته است از حق مسلّم خود دفاع کرده وبرای احقاق حق خود از هیچ کاری دریغ نکردند، و هنگامی که دیدند با پند و اندرز و یادآوری موقعیت خود نمی تواند به حق خود برسد و اقدام نظامی هم به مصلحت نبوده است، سکوت اختیار کردند.
[1]. احتجاج طبرسی، ج1ص95.
[2]. الامامة والسیاسة، ج1ص12، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2ص47.
[3]. متن نامه معاویه را ابن ابی الحدید در شرح خود، ج15ص186، نقل کرده است.
[4]. نهج البلاغه، نامه38.
[5]. احتجاج طبرسی، ج1ص122.
[6]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج16ص274.
- [سایر] چرا مسلمین بعد از رحلت پیامبر (ص) با حضرت علی (ع) بیعت نکردند؟
- [سایر] چرا امام خمینی در جنگ شرکت نکردند؟ اگه خطر جان ایشان بود پس چرا پیامبر(ص) و امام علی(ع) خودشون در جنگ شرکت می کردند؟ مگه نباید الگوی ما معصومین(ع) باشند پس چرا ایشان تبعیت نکردند؟
- [سایر] چرا پیامبر اسلام(ص) امامت حضرت علی(ع) را به صورت مکتوب بیان نکردند؟
- [سایر] جهر بسم الله در نماز، منسوب به حضرت علی (ع)است. اگر پیامبر(ص) آنرا انجام میداده، پس حضرت امیر(ع) آغازگر آن نبوده و آن نباید منسوب به حضرت امیر(ع) باشد. اگر پیامبر(ص)آن را انجام نمیداده و حضرت علی(ع) پایه گذار و آغازگر آن بوده اند، چرا حضرت علی(ع) کاری کرده اند که پیامبر(ص) نمی کرده اند (بدعت در سنت)؟
- [سایر] چرا شیعیان علی (ع) را وصی پیامبر (ص) میدانند؟
- [سایر] حضرت علی(ع) در نزد پیامبر اکرم(ص) چه جایگاهی داشت و پیامبر(ص) چقدر وقت برای حضرت علی(ع) می گذاشت؟
- [سایر] اگر حضرت علی ع جانشین پیامبر ص میشد، وضعیت امت اسلام پس از پیامبر (ص) چگونه رقم می خورد؟
- [سایر] در دوران 25 سال بعد از پیامبر(ص) بر امام علی(ع) چگونه گذشت؟
- [سایر] چرا پیامبر (ص) از جبرئیل خواست که درمعرفی امام علی (ع) او را معاف دارد؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) در مکه پیام غدیر و جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام نکرد؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.