میان این دو دسته از روایات تعارض ومنافاتی وجود ندارد زیرا ازسنت های قطعی الهی این است که امور عالم را به وسیله اسباب اداره نماید . در روایات متعددی این مضمون وارد شده که :( ابی الله ان یجری الامور الا باشباهت ؛ خداوند ابا دارد از این که امور عالم جز با اسبابش جریان یابد . بنا بر این روایاتی که از توجه به غیر خدا و استمداد از غیر او منع می کند معنایش بر حذر داشتن از استقلال دادن به غیر خدا و قرار دادن چیزی در عرض خدا و در کنار او است چون این مصداق روشن شرک است و احادیثی که تشویق به مراجعه به اسباب میکند نظر به سنت الهی جریان امور به وسیله اسبابش دارد و این معنایش استقلال دادن به آن سبب و مستقل دانستن آن در تاثیر نمی باشد بلکه به معنای وابسته دانستن آن به خداوند در اثر بخشی است . پس موثر اصیل و بالذات و حقیقی و غیر وابسته تنها خدااست و بس و هر سببی در عالم هستی اثر بخشی خود را از او و به او دارد . مناسب است برای روشن تر شدن موضوع توضیح بیشتری در این مورد بیان شود : صفات ثبوتیه خدای تعالی دو قسم است:صفات ذاتی و صفات فعلی. صفات ذاتی خدا صفات ثابت او است و تغییر نمیابد؛ اما صفات فعلی بر اساس اراده خدا متغیر است. لذا خدای متعال در برخی امور خودش که مربوط به صفات فعلی اش می شود، مستقیم عمل نمی کند و اختیار انجام شدن کاری را به مخلوقش داده، او را واسطه انجام شدن عمل می نماید. یعنی اگرچه خود فاعل اصلی و منشأ انجام کاری هست، اما این فاعلیت را به مخلوقش می دهد و او را واسطه می کند. در اینجا لازم است برای توضیح واسطه شدن فاعلیت مخلوق از جانب خدا، فاعلیت را به دو نوع تقسیم کنیم. فاعلیت عرضی و فاعلیت طولی. فاعلیت عرضی به گونه ای است که چند فاعل در انجام کاری مشارکت کنند؛ طوری که رابطه آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر، همسان و در موازات هم باشد. مثل چند نفر که با کمک یکدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می کنند. در این صورت فاعلیت فاعل های متعدد، فاعلیت عرضی نام دارد. اما فاعلیت طولی به این شکل است که چند فاعل به صورت سلسله وار و پشت سر هم در انجام فعل تأثیر دارند و تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است. در این نوع، فاعلیت فاعل مباشر که مستقیماً در انجام فعل مؤثر است، معلول فاعل دیگری است که آن فاعل دیگر را فاعل بالسبب می نامند. با توضیحاتی که داده شد فاعلیت خداوند نیز نسبت به فاعلیت مخلوقاتش فاعلیت بالسبب است. برای توضیح بیشتر این مطلب باید دقت کرد که فاعلیت هر موجودی فرع وجود او است و همانگونه که همه موجودات در وجود خود وابسته به خداوند هستند در فاعلیت خود نیز وابسته به او هستند. پس هر فعلی را هم می توان به اسباب مباشر آن نسبت داد و هم می توان به خداوند نسبت داد زیرا وجود فاعل مباشر و فاعلیت او هردو مخلوق خداوند است. به عنوان مثال خدای متعال در جائی از قرآن ، رزق که از شئون ربوبی الهی است را به خود نسبت می دهد و می فرماید:( وَ ما من دابّة إلاّ عَلیَ الله رزقُهَا)[1]. یعنی:(هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی او بر عهده خدا است)؛ اما در جائی دیگر از قرآن، تأمین خوراک مادران فرزندان شیرخوار را به عهده پدران می داند و می فرماید:( وَ عَلیَ المولود لهُ رزقُهُنّ وَ کسوَتهُنّ بالمَعروفِ)[2]. یعنی:( خوراک و پوشاک مادران ... به طور شایسته بر عهده پدران است). آنچه در این باره باید بدان دقت داشته باشیم، این است که ما از اراده ای داریم استفاده می کنیم که از جانب خدا به ما هدیه شده است. لذا اگرچه اسباب طبیعی در امتداد فاعلیت طولی قرار گرفته اند و به خاطر فاعلیت مباشری که دارند، از باب وظیفه و اختیار باید در حرکت به آنها متمسک گردیم؛ اما سر رشته این فاعلیت، خدای متعال است و باید اراده خود را در پرتو توکل به او به کار گیریم و موفقیت در انجام کار را از او استمداد کنیم. از این روست که وقتی پیامبر(ص) در صحنه جنگ دشمن خود را شکست می دهد، آیه قرآن نازل می شود که:( وَ مَا رَمَیتَ إذ رَمَیتَ وَلکنّ اللهَ رَمیَ)[3]. یعنی این تو نبودی که تیر را رها کردی؛ بلکه خدا چنین کرد). به هر حال خدای متعال انسان را مختار آفریده و به او اراده داده است و بر اساس اراده ای که در اختیار انسان قرار داده، او را مکلف به وظائفی نموده است. لذا ما باید بر حسب وظیفه، خود در عمل حرکت کنیم و در عین حال، از آنجا که علت همه فاعلیتها خود خداوند است، نتیجه عمل را به او واگذار کنیم و از او استمداد نموده به او توکل کنیم. آری ما مأمور به وظیفه هستیم و نه مأمور به نتیجه و از این رو است که فرموده اند:( العَبدُ یُدبّرُ وَ اللهُ یُقدّرُ)[4]. یعنی: ( بنده در امور تدبیر می کند و خدا تدبیر او را مقدّر می کند). و نیز از این روست که گفته اند: از ما حرکت و از خدا برکت و یا به تعبیری دیگر: با توکل زانوی اشتر ببند.به هر حال نه انجام وظیفه از سوی ما دخالت خدا در امور و لزوم توکل به ذات مقدسش را نفی می کند و نه توکل به خدا لزوم انجام وظیفه از جانب ما را نفی می کند و هر 2 در طول یکدیگر قرار گرفته است. پس شرط عنایت از سوی خدا این است که ما از اختیار خود استفاده نمائیم و وظیفه ای که خدا در امور بر گردمان نهاده است را عمل نمائیم. پی نوشت:1- سوره مبارکه هود آیه 6- 2-سوره مبارکه بقره آیه 223-3- سوره مبارکه أنفال آیه 17 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100101481)
میان این دو دسته از روایات تعارض ومنافاتی وجود ندارد زیرا ازسنت های قطعی الهی این است که امور عالم را به وسیله اسباب اداره نماید . در روایات متعددی این مضمون وارد شده که :( ابی الله ان یجری الامور الا باشباهت ؛ خداوند ابا دارد از این که امور عالم جز با اسبابش جریان یابد . بنا بر این روایاتی که از توجه به غیر خدا و استمداد از غیر او منع می کند معنایش بر حذر داشتن از استقلال دادن به غیر خدا و قرار دادن چیزی در عرض خدا و در کنار او است چون این مصداق روشن شرک است و احادیثی که تشویق به مراجعه به اسباب میکند نظر به سنت الهی جریان امور به وسیله اسبابش دارد و این معنایش استقلال دادن به آن سبب و مستقل دانستن آن در تاثیر نمی باشد بلکه به معنای وابسته دانستن آن به خداوند در اثر بخشی است . پس موثر اصیل و بالذات و حقیقی و غیر وابسته تنها خدااست و بس و هر سببی در عالم هستی اثر بخشی خود را از او و به او دارد . مناسب است برای روشن تر شدن موضوع توضیح بیشتری در این مورد بیان شود :
صفات ثبوتیه خدای تعالی دو قسم است:صفات ذاتی و صفات فعلی. صفات ذاتی خدا صفات ثابت او است و تغییر نمیابد؛ اما صفات فعلی بر اساس اراده خدا متغیر است. لذا خدای متعال در برخی امور خودش که مربوط به صفات فعلی اش می شود، مستقیم عمل نمی کند و اختیار انجام شدن کاری را به مخلوقش داده، او را واسطه انجام شدن عمل می نماید. یعنی اگرچه خود فاعل اصلی و منشأ انجام کاری هست، اما این فاعلیت را به مخلوقش می دهد و او را واسطه می کند. در اینجا لازم است برای توضیح واسطه شدن فاعلیت مخلوق از جانب خدا، فاعلیت را به دو نوع تقسیم کنیم. فاعلیت عرضی و فاعلیت طولی.
فاعلیت عرضی به گونه ای است که چند فاعل در انجام کاری مشارکت کنند؛ طوری که رابطه آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر، همسان و در موازات هم باشد. مثل چند نفر که با کمک یکدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می کنند. در این صورت فاعلیت فاعل های متعدد، فاعلیت عرضی نام دارد. اما فاعلیت طولی به این شکل است که چند فاعل به صورت سلسله وار و پشت سر هم در انجام فعل تأثیر دارند و تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است. در این نوع، فاعلیت فاعل مباشر که مستقیماً در انجام فعل مؤثر است، معلول فاعل دیگری است که آن فاعل دیگر را فاعل بالسبب می نامند.
با توضیحاتی که داده شد فاعلیت خداوند نیز نسبت به فاعلیت مخلوقاتش فاعلیت بالسبب است. برای توضیح بیشتر این مطلب باید دقت کرد که فاعلیت هر موجودی فرع وجود او است و همانگونه که همه موجودات در وجود خود وابسته به خداوند هستند در فاعلیت خود نیز وابسته به او هستند. پس هر فعلی را هم می توان به اسباب مباشر آن نسبت داد و هم می توان به خداوند نسبت داد زیرا وجود فاعل مباشر و فاعلیت او هردو مخلوق خداوند است. به عنوان مثال خدای متعال در جائی از قرآن ، رزق که از شئون ربوبی الهی است را به خود نسبت می دهد و می فرماید:( وَ ما من دابّة إلاّ عَلیَ الله رزقُهَا)[1]. یعنی:(هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه روزی او بر عهده خدا است)؛ اما در جائی دیگر از قرآن، تأمین خوراک مادران فرزندان شیرخوار را به عهده پدران می داند و می فرماید:( وَ عَلیَ المولود لهُ رزقُهُنّ وَ کسوَتهُنّ بالمَعروفِ)[2]. یعنی:( خوراک و پوشاک مادران ... به طور شایسته بر عهده پدران است).
آنچه در این باره باید بدان دقت داشته باشیم، این است که ما از اراده ای داریم استفاده می کنیم که از جانب خدا به ما هدیه شده است. لذا اگرچه اسباب طبیعی در امتداد فاعلیت طولی قرار گرفته اند و به خاطر فاعلیت مباشری که دارند، از باب وظیفه و اختیار باید در حرکت به آنها متمسک گردیم؛ اما سر رشته این فاعلیت، خدای متعال است و باید اراده خود را در پرتو توکل به او به کار گیریم و موفقیت در انجام کار را از او استمداد کنیم. از این روست که وقتی پیامبر(ص) در صحنه جنگ دشمن خود را شکست می دهد، آیه قرآن نازل می شود که:( وَ مَا رَمَیتَ إذ رَمَیتَ وَلکنّ اللهَ رَمیَ)[3]. یعنی این تو نبودی که تیر را رها کردی؛ بلکه خدا چنین کرد).
به هر حال خدای متعال انسان را مختار آفریده و به او اراده داده است و بر اساس اراده ای که در اختیار انسان قرار داده، او را مکلف به وظائفی نموده است. لذا ما باید بر حسب وظیفه، خود در عمل حرکت کنیم و در عین حال، از آنجا که علت همه فاعلیتها خود خداوند است، نتیجه عمل را به او واگذار کنیم و از او استمداد نموده به او توکل کنیم. آری ما مأمور به وظیفه هستیم و نه مأمور به نتیجه و از این رو است که فرموده اند:( العَبدُ یُدبّرُ وَ اللهُ یُقدّرُ)[4]. یعنی: ( بنده در امور تدبیر می کند و خدا تدبیر او را مقدّر می کند). و نیز از این روست که گفته اند: از ما حرکت و از خدا برکت و یا به تعبیری دیگر: با توکل زانوی اشتر ببند.به هر حال نه انجام وظیفه از سوی ما دخالت خدا در امور و لزوم توکل به ذات مقدسش را نفی می کند و نه توکل به خدا لزوم انجام وظیفه از جانب ما را نفی می کند و هر 2 در طول یکدیگر قرار گرفته است. پس شرط عنایت از سوی خدا این است که ما از اختیار خود استفاده نمائیم و وظیفه ای که خدا در امور بر گردمان نهاده است را عمل نمائیم.
پی نوشت:1- سوره مبارکه هود آیه 6- 2-سوره مبارکه بقره آیه 223-3- سوره مبارکه أنفال آیه 17 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100101481)
- [سایر] آیا توسّل و مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست؟
- [سایر] آیا دست به دعا بردن برای شفای مریض ترجیح دادن خواست بنده نسبت به خواست خدا نیست؟ واین کار امری مذموم نیست؟
- [سایر] چگونه عشق به خدا مؤثر می شود؟ و عاشق حقیقی می شویم؟
- [سایر] برای شفای بیمار، چه دعاهایی بخوانیم؟
- [سایر] سبب نزول سوره نور که توسط خداوند به پیامبر الهام گردید، چیست؟
- [سایر] ایمان به خدا و مبانی اعتقادی تا چه اندازه در خودباوری فرزندان مؤثر است؟
- [سایر] برای شفای بیمار، چه دعاهایی بخوانیم؟
- [سایر] شفای چه دردهایی در قرآن است؟
- [سایر] اگر مرگ انسانها به دست خداوند است، آیا عمل پزشکان که برای زنده ماندن بیماران تلاش میکنند، خلاف اراده خداوند نیست و مذموم تلقی نمیشود؟
- [سایر] آیا دعایی برای شفای بیماری تب وجود دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] (کهانت) و (تنجیم)(1) اگر به این شکل باشد که برای غیر خداوند، به نحو استقلال یا اشتراک با خداوند، تأثیر قائل شوند، حرام بلکه شرک است، ولی اگر مشیّت خدای متعال را مؤثر مطلق بدانند و پیشبینیهای آنها به نحو حدس و تخمین و =============================================================================== 1 (کاهن) ادّعا میکند که وقایع را به واسطه خبردادن اجنّه وشیاطین یا به واسطه اسباب خفیّه دیگری میفهمد و (منجّم) به وسیله حرکات افلاک و تقارن کواکب از آینده خبر میدهد. مبنی بر این باشد که پروردگار عالم بعضی امور را سبب یا مقارن و هماهنگ بعضی امور دیگر قرار داده و بقیه سببیّت یا تقارن و سلب آن در قبضه قدرت مطلقه او میباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و یا نهی کنند.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثّر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر یا نهی آنها مؤثّر است واجب است امر و نهی کنند.
- [امام خمینی] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بعضی امر ئ نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی کنند .
- [آیت الله مظاهری] اعانت بر اثم (یعنی کمک به گناه)، از گناهان بزرگ در اسلام است و اگر کمک در گناه کبیره نموده باشد، گناه او نیز کبیره است، و آن اقسامی دارد: الف) امر مؤثّر کند به گناهی یا نهی موثّر کند از واجبی؛ نظیر کسی که امر کند و اجیر کند و استقبال کند در کورتاژ، و پزشک آن عمل قبیح را انجام دهد، در این گناه بزرگ، پدر بچّه اگر آمر باشد و زن که حاضر به چنین عملی میشود با دکتری که مباشر این گناه است شریک میباشند، و همچنین است اگر شوهر نهی مؤثّر کند از حجاب همسرش. ب) تسبیب اسباب کند و دیگری بعد از فراهم شدن اسباب، گناه را انجام دهد؛ نظیر اینکه زنی را به خانهای میآورد و دیگری- العیاذ باللَّه- زنا میکند و یا کسی را در جایی نگاه میدارد تا واجبی از او فوت میشود، در این قسم نیز در گناه زنا و ترک واجب شریک میباشد. ج) کسی را در انجام گناه ترغیب و یا در ترک گناه تهدید کند، به طوری که ترغیب و تهدید او محرّک برای گناه نمودن دیگری میشود، نظیر ترغیب کسی بر زنا، به طوری که محرّک شهوت او باشد و یا تهدید کسی بر ترک قتل دیگری که آن تهدید محرّک او گردد، در این قسم هم نظیر اقسام قبلی، کسی که ترغیب یا تهدید نموده، شریک در گناه گناهکار است. د) تبلیغ در گناه و یا ترک واجب به حدّی که آن تبلیغ مؤثّر در بهجا آوردن گناه و یا ترک واجب شود، نظیر کسی که تبلیغ در بیحجابی زنها میکند و آن تبلیغ موجب این امر میشود، و یا تبلیغ برای ترک حجّ میکند و آن تبلیغ مؤثّر و موجب ترک آن واجب میگردد، این قسم نیز اعانت بر گناه، و مبلّغ شریک در گناه است. ه) تسبیب اسباب بعیده کند و قصد دارد که آن اسباب مؤثّر در گناه گنهکار شود؛ نظیر کسی که اسلحه میدهد به کسی و میداند که او اسلحه را برای قتل کسی میخواهد، و نظیر زنی که با بدحجابی یا بیحجابی به میان مردم میرود و میداند که موجب گناه دیگران میشود، این قسم نیز اعانت بر گناه و اعانتکننده شریک در گناه است، ولی اگر قصد نداشته باشد، گرچه اعانت بر گناه نیست، ولی در بسیاری از موارد شریک در گناه گناهکار است، نظیر زن بدحجاب یا بیحجاب که موجب فساد جوانها شود. صفحه 390
- [آیت الله سیستانی] اهدای خون به بیماران نیازمند به آن، و همچنین گرفتن پولی به ازای آن جایز است.
- [آیت الله سبحانی] روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیّت پدر و مادر، یا جد شود جایز نیست، بلکه اگر اسباب اذیّت آنان نشود ولی او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کنند، احتیاط مستحب آن است که روزه نگیرد.
- [امام خمینی] روزه مستحبی اولاد اگر اسباب اذیت پدر و مادر یا جد شود، جایز نیست، بلکه اگر اسباب اذیت آنان نشود، ولی او را از گرفتن روزه مستحبی جلوگیری کنند، احتیاط واجب آن است که روزه نگیرد.
- [آیت الله علوی گرگانی] روزه مستحبّی اولاد اگر اسباب اذیّت پدر ومادر یا جدّ شود، حرام است.