(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: (ای پدر! برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او، همانا آمرزنده مهربان است). براساس آیات قرآنی، توحید و شرک، دارای معیارهای روشنی هستند. (توحید) در لغت، به معنای یکتا دانستن است و هنگامی که بر خداوند اطلاق میشود، به معنای اعتقاد به وحدانیت و یکی بودن اوست. (شرک) در لغت، به معنای همتا دانستن در چیزی است و (شریک)، همان همتا و همتراز است. شرک در اصطلاح، به معنای شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیت و ربوبیت است و حقیقت آن، این است که کسی را همتای خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم و این، همان شرک عظیم است. ر.ک: لسانالعرب، ماده شرک ؛ مفردات راغب، ماده شرک. قرآن میفرماید: (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) نحل (16)، آیه 36.؛ (از هر معبودی جز خدا، بپرهیزند). مهمترین انگاره در این جا، این است که چه عملی نشانه توحید و چه عملی شرک است؛ تا نتوان به راحتی به کسی اتهام شرک زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست. توحید در عبادت و زیارت برخی به شیعیان اتهام میزنند که نماز شما در زیارتگاههای امامانعلیه السلام و یا حاجت خواستن از آنها، به معنای عبادت آنها و شرک است؛ در حالیکه شیعیان در زیارتگاهها به دو صورت زیر نیت میکنند: یک. نماز را برای خداوند و به نیت تقرب به خدا میخوانند و ثواب آن را به روح امامانعلیهم السلام هدیه میکنند. دو. به نیابت از امامانعلیهم السلام، نماز میخوانند و برای خداوند، رکوع و سجود به جا میآورند. در این باره باید دانست که: (عبادت) در اصطلاح قرآن و حدیث، ارکان خاصی دارد که با بودن آنها، عبادت اصطلاحی تحقق مییابد و بدون آنها، تنها مطلق خضوع محقق میشود. آن ارکان عبارتند از: 1. انجام فعلی که گویای خضوع و تذلّل باشد. 2. عقیده و انگیزه خاصی که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است؛ مانند: الف) اعتقاد به الوهیت کسی که برای او خضوع کرده است؛ خداوند متعال درباره مشرکان میفرماید: (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) حجر (15)، آیه 96.؛ (آنان که با خدای یکتا، خدایی دیگر گرفتند، به زودی خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهی بودهاند و با چه شقاوت و عذابی، محشور میشوند). همچنین در جای دیگری میفرماید: (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا) مریم (19)، آیه 81.؛ (و مشرکان خدای یگانه را ترک گفته، برای احترام و عزت دنیوی، خدایان باطل را برگرفتند). از این دو آیه و آیات دیگر، استفاده میشود که رکن عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به الوهیت غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان، امامانعلیهم السلام را بنده خدا میدانند و معتقدند: (لا حول ولا قوة الا باللَّه)، (ولا مؤثر فی الوجود الا للَّه)؛ همه ارادهها مسخر اراده و توان حقتعالی است و همه امامان و پیامبرانعلیهم السلام، مستقل از اراده و خواست خداوند، هیچند و تمام قدرت و ارزششان، به واسطه اتصال به آن منبع لایزال است و بندگی و اطاعت آن عزیزان نسبت به خداوند، موجب شده که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراوانی عطا نماید. ب) اعتقاد به ربوبیت کسی که بر او خضوع کرده است؛ خداوند متعال میفرماید: (یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ) مائده (5)، آیه 72.؛ (ای بنیاسراییل! خدایی را که آفریننده من و شماست، بپرستید). همچنین در جایی دیگر میفرماید: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ) آل عمران (3)، آیه 51.؛ (همانا پروردگار من و شما، خداست؛ بپرستید او را که همین است راه راست). از این دسته آیات نیز استفاده میشود که یکی از ارکان عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به ربوبیت استقلالی غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان احترام و خضوعی که در برابر امامانعلیهم السلام دارند، به این عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولیای الهی هستند و برای آنها، جدا از ربوبیت و اراده الهی، هیچ نقش و جایگاهی را قبول ندارند. بر این اساس، (حقیقت شرک) آن است که کسی را همتای خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم؛ ولی اگر بگوییم: حضرت مسیحعلیه السلام، بیماران غیرقابل علاج را به اذن خدا شفا میداد و مردگان را به اذن خدا زنده میکرد و با علمی که از ناحیه خداوند کسب کرده بود، از مسائل پنهانی و غیب خبر میداد، نه به راه شرک رفتهایم و نه سخنی به گزاف گفتهایم. قرآن درباره مسیح میفرماید: ((-(او را به عنوان)-) رسول و فرستاده، به سوی بنیاسراییل (-(قرار دادیم که به آنها بگوید:)-) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام. من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبود میبخشم و مردگان را به اذن خدا، زنده میکنم و از آن چه میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم. به یقین در اینها معجزهای برای شماست؛ اگر ایمان داشته باشید). همان، آیه 49. بنابراین، اگر از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و بعضی از بندگان صالح خدا، همچون اهلبیتعلیه السلام چنین اموری را به همین صورت، یعنی (به اذن خدا) تقاضا کنیم، نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است؛ زیرا ما هرگز آنها را همتراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقل در تأثیر قرار ندادهایم؛ بلکه بندگانی سر بر فرمان او و مجری اوامر او دانستهایم. اصولاً این سؤال مطرح است که خدایی که توانای مطلق است، (إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) آل عمران (3)، آیه 49.، آیا نمیتواند قدرت و اختیارات ویژهای به برخی از بندگان خاصش عطا نماید که آنها به اذن او اعمال کنند؟ تا این امر، موجب توجه مردم به آن سفیران هدایت شود و راه خدا، روشن شود و رهبران فرزانه، در جامعه اسلامی معرفی شوند. با این سخن، پاسخ سؤال دوم که چرا برای درخواست حاجت به سراغ واسطه میرویم، معلوم میشود. از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که انسانها برای توبه و بهرهمندی از آمرزش الهی و یا حاجت خواستن، سه وضعیت میتوانند داشته باشند؛ 1. توبه به درگاه الهی و حاجت خواستن، به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار و یا نیازمند انجام گیرد؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ) قصص (28)، آیه 67.؛ (و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد). 2. علاوه بر این که انسانها به طور مستقیم به درگاه الهی توبه کنند و حاجت بخواهند، پیامبران یا اولیای الهی نیز برای آنها طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) نساء (4)، آیه 64.؛ (و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر (-(نیز)-) برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند). بدیهی است در این صورت، بندگان خدا از آمرزش و لطف بیشتر خداوند، بهرهمند خواهند شد و علاوه بر دعای خودشان، از دعای اولیای الهی نیز کمک میگیرند. 3. گاهی به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا، انسانهای گناهکار و یا نیازمند، ترجیح میدهند تنها به وسیله پیامبران و اولیای الهی از خداوند، طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که برادران حضرت یوسفعلیه السلام به جهت شدت خطای خود به حضرت یعقوبعلیه السلام مراجعه کردند و گفتند: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: ای پدر! برای گناهان ما، آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است). علاوه بر آمرزش در آخرت، گاهی برای رفع عذاب دنیا نیز میتوان اولیای الهی را واسطه قرار داد؛ چنان که درباره قوم حضرت موسیعلیه السلام میخوانیم: (وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ...) اعراف (7)، آیه 134.؛ (و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد، برای ما بخوان. اگر این عذاب را از ما برطرف کنی، حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنیاسراییل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت). بنا بر آن چه گفته شد، هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت، از سوی خداوند و آیات قرآنی تأیید شدهاند و واسطه قرار دادن اولیا، به هیچ وجه، شرک نیست و منافاتی با درخواست مستقیم از خدا ندارد؛ بلکه اگر آدمی از وساطت اولیای الهی بهرهمند شود، از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهرهمند خواهد شد. شگفت آن که چگونه برخی از فرقههای مسلمان نما، از واژه شرک که معنای روشنی دارد، برداشتهای نادرست و ناروایی کرده، هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را - که جز به اذن خدا کاری نمیکنند - شرک دانستهاند؛ آن هم مطلبی برخلاف صریح قرآن! تمام اشتباهات اینان، از آن جا ناشی میشود که آیات قرآن را در کنار هم قرار ندادهاند؛ تا مفهوم واقعی آنها روشن شود؛ بلکه با پیشداوری، برداشت ناقص و نادرستی از آیات کردهاند.
(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: (ای پدر! برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او، همانا آمرزنده مهربان است).
براساس آیات قرآنی، توحید و شرک، دارای معیارهای روشنی هستند.
(توحید) در لغت، به معنای یکتا دانستن است و هنگامی که بر خداوند اطلاق میشود، به معنای اعتقاد به وحدانیت و یکی بودن اوست.
(شرک) در لغت، به معنای همتا دانستن در چیزی است و (شریک)، همان همتا و همتراز است. شرک در اصطلاح، به معنای شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیت و ربوبیت است و حقیقت آن، این است که کسی را همتای خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم و این،
همان شرک عظیم است. ر.ک: لسانالعرب، ماده شرک ؛ مفردات راغب، ماده شرک.
قرآن میفرماید: (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) نحل (16)، آیه 36.؛ (از هر معبودی
جز خدا، بپرهیزند). مهمترین انگاره در این جا، این است که چه عملی نشانه توحید و چه عملی شرک است؛ تا نتوان به راحتی به کسی اتهام شرک زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست.
توحید در عبادت و زیارت
برخی به شیعیان اتهام میزنند که نماز شما در زیارتگاههای امامانعلیه السلام و یا حاجت خواستن از آنها، به معنای عبادت آنها و شرک است؛ در حالیکه شیعیان در زیارتگاهها به دو صورت زیر نیت میکنند:
یک. نماز را برای خداوند و به نیت تقرب به خدا میخوانند و ثواب آن را به روح امامانعلیهم السلام هدیه میکنند.
دو. به نیابت از امامانعلیهم السلام، نماز میخوانند و برای خداوند، رکوع و سجود به جا میآورند.
در این باره باید دانست که: (عبادت) در اصطلاح قرآن و حدیث، ارکان خاصی دارد که با بودن آنها، عبادت اصطلاحی تحقق مییابد و بدون آنها،
تنها مطلق خضوع محقق میشود. آن ارکان عبارتند از:
1. انجام فعلی که گویای خضوع و تذلّل باشد.
2. عقیده و انگیزه خاصی که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است؛ مانند:
الف) اعتقاد به الوهیت کسی که برای او خضوع کرده است؛
خداوند متعال درباره مشرکان میفرماید: (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) حجر (15)، آیه 96.؛ (آنان که با خدای یکتا، خدایی دیگر گرفتند، به زودی خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهی بودهاند و با چه شقاوت و عذابی، محشور میشوند).
همچنین در جای دیگری میفرماید: (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا) مریم (19)، آیه 81.؛ (و مشرکان خدای یگانه را ترک گفته، برای احترام و عزت دنیوی، خدایان باطل را برگرفتند).
از این دو آیه و آیات دیگر، استفاده میشود که رکن عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به الوهیت غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان، امامانعلیهم السلام را بنده خدا میدانند و معتقدند: (لا حول ولا قوة الا باللَّه)، (ولا مؤثر فی الوجود الا للَّه)؛ همه ارادهها مسخر اراده و توان حقتعالی است و همه امامان و پیامبرانعلیهم السلام، مستقل از اراده و خواست خداوند، هیچند و تمام قدرت و ارزششان، به واسطه اتصال به آن منبع لایزال است و بندگی و اطاعت آن عزیزان نسبت به خداوند، موجب شده که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراوانی عطا نماید.
ب) اعتقاد به ربوبیت کسی که بر او خضوع کرده است؛
خداوند متعال میفرماید: (یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ) مائده (5)، آیه 72.؛
(ای بنیاسراییل! خدایی را که آفریننده من و شماست، بپرستید).
همچنین در جایی دیگر میفرماید: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ) آل عمران (3)، آیه 51.؛ (همانا پروردگار من و شما، خداست؛ بپرستید او را که همین است راه راست).
از این دسته آیات نیز استفاده میشود که یکی از ارکان عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به ربوبیت استقلالی غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان احترام و خضوعی که در برابر امامانعلیهم السلام دارند، به این عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولیای الهی هستند و برای آنها، جدا از ربوبیت و اراده الهی،
هیچ نقش و جایگاهی را قبول ندارند.
بر این اساس، (حقیقت شرک) آن است که کسی را همتای خدا و همتراز
او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم؛ ولی اگر بگوییم: حضرت مسیحعلیه السلام، بیماران غیرقابل علاج را به اذن خدا شفا میداد و مردگان را به اذن خدا زنده میکرد و با علمی که از ناحیه خداوند کسب کرده بود،
از مسائل پنهانی و غیب خبر میداد، نه به راه شرک رفتهایم و نه سخنی به گزاف گفتهایم.
قرآن درباره مسیح میفرماید: ((-(او را به عنوان)-) رسول و فرستاده، به سوی بنیاسراییل (-(قرار دادیم که به آنها بگوید:)-) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام. من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان
به برص را بهبود میبخشم و مردگان را به اذن خدا، زنده میکنم و از آن چه میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم. به یقین
در اینها معجزهای برای شماست؛ اگر ایمان داشته باشید). همان، آیه 49.
بنابراین، اگر از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و بعضی از بندگان صالح خدا، همچون اهلبیتعلیه السلام چنین اموری را به همین صورت، یعنی (به اذن خدا) تقاضا کنیم،
نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است؛ زیرا ما هرگز آنها را همتراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقل در تأثیر قرار ندادهایم؛ بلکه بندگانی
سر بر فرمان او و مجری اوامر او دانستهایم.
اصولاً این سؤال مطرح است که خدایی که توانای مطلق است، (إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) آل عمران (3)، آیه 49.، آیا نمیتواند قدرت و اختیارات ویژهای به برخی از بندگان خاصش عطا نماید که آنها به اذن او اعمال کنند؟ تا این امر، موجب توجه مردم به آن سفیران هدایت شود و راه خدا، روشن شود و رهبران فرزانه، در جامعه اسلامی معرفی شوند.
با این سخن، پاسخ سؤال دوم که چرا برای درخواست حاجت به سراغ واسطه میرویم، معلوم میشود.
از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که انسانها برای توبه و بهرهمندی از آمرزش الهی و یا حاجت خواستن، سه وضعیت میتوانند داشته باشند؛
1. توبه به درگاه الهی و حاجت خواستن، به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار و یا نیازمند انجام گیرد؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ) قصص (28)، آیه 67.؛ (و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد).
2. علاوه بر این که انسانها به طور مستقیم به درگاه الهی توبه کنند و حاجت بخواهند، پیامبران یا اولیای الهی نیز برای آنها طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) نساء (4)، آیه 64.؛ (و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر (-(نیز)-) برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند).
بدیهی است در این صورت، بندگان خدا از آمرزش و لطف بیشتر خداوند، بهرهمند خواهند شد و علاوه بر دعای خودشان، از دعای اولیای الهی نیز کمک میگیرند.
3. گاهی به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا، انسانهای گناهکار و یا نیازمند، ترجیح میدهند تنها به وسیله پیامبران و اولیای الهی
از خداوند، طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که برادران حضرت یوسفعلیه السلام به جهت شدت خطای خود به حضرت یعقوبعلیه السلام مراجعه کردند
و گفتند: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: ای پدر! برای گناهان ما، آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است).
علاوه بر آمرزش در آخرت، گاهی برای رفع عذاب دنیا نیز میتوان اولیای الهی را واسطه قرار داد؛ چنان که درباره قوم حضرت موسیعلیه السلام میخوانیم:
(وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ...) اعراف (7)، آیه 134.؛ (و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد، برای ما بخوان. اگر این عذاب را از ما برطرف کنی، حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنیاسراییل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت).
بنا بر آن چه گفته شد، هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت، از سوی خداوند و آیات قرآنی تأیید شدهاند و واسطه قرار دادن اولیا، به هیچ وجه، شرک نیست و منافاتی با درخواست مستقیم از خدا ندارد؛ بلکه اگر آدمی
از وساطت اولیای الهی بهرهمند شود، از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهرهمند خواهد شد.
شگفت آن که چگونه برخی از فرقههای مسلمان نما، از واژه شرک که معنای روشنی دارد، برداشتهای نادرست و ناروایی کرده، هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را - که جز به اذن خدا کاری نمیکنند - شرک دانستهاند؛ آن هم مطلبی برخلاف صریح قرآن! تمام اشتباهات اینان، از آن جا ناشی میشود که آیات قرآن را در کنار هم قرار ندادهاند؛ تا مفهوم واقعی آنها روشن شود؛ بلکه با پیشداوری، برداشت ناقص و نادرستی از آیات کردهاند.
- [سایر] دلایل قرآنی مصونیت از تحریف چیست؟
- [سایر] عصمت پیامبران علیهم السلام را با دلایل قرآنی اثبات کنید؟
- [سایر] دلایل قرآنی بر جهانی و جاودانی بودن اسلام را بیان کنید ؟
- [سایر] دلایل استفاده از همزه در آخر کلمات قرآنی و عربی؛ مانند: (اسماء)، (ماء) و...، چیست؟
- [سایر] دلایل قرآنی بر جهانی و جاودانی بودن اسلام را بیان کنید ؟
- [سایر] دلایل قرآنی و عقلی بر شبهه وهابیت در عدم وجود پرداخت خمس در آیات و روایات چیست؟
- [سایر] لطفا دلایل قرآنی در رابطه با معصومیت پیامبر اسلام(ص) و 13 معصوم دیگر(ع) را بفرمایید؟
- [سایر] دلایل روایی دال بر باطن داشتن قرآن، که خیلی بیش تر از دلایل قرآنی بوده و مورد استناد هم هستند، چند دسته اند و از نظر سند چگونه اند؟
- [سایر] شبهه مرده ها نمی شنوند در تخریب جایگاه زیارت در شیعه، چگونه ایجاد شد؟ دلایل قرآنی و روایی رد آن کدام است؟
- [سایر] توسل یعنی چه ؟ آیا در جامعه توسل معنای مختلفی دارد ؟
- [امام خمینی] مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمیکند یا واجب را به جا نمیآورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
- [آیت الله اردبیلی] یاد گرفتن سحر و عمل به آن حرام است، مگر این که به وسیله افراد متعهد و لایقی برای باطل کردن سحر و یا روشن کردن اذهان مردم نسبت به کسی که با توسّل به سحر، ادّعای نبوّت یا امامت و امثال آن را دارد، باشد که در حدّ ضرورت اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتبه سوم توسل به زور و جبر است، پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که ترک منکر نمی کند یا واجب را بجا نمی آورد مگر با اعمال زور و جبر، واجب است لکن باید تجاوز از قدر لازم نکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] فتوا دادن و اظهار نظر کردن در مسائل شرعی برای کسی که مجتهد نیست (یعنی قادر به استنباط احکام از مدارک و دلایل آن نمی باشد) حرام است و هرگاه بدون اطلاع اظهار نظر کند، مسؤول اعمال تمام کسانی است که به گفته او عمل می کنند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر گناهکار جز به جمع ما بین مرتبه اوّل و دوم از انکار، ترک معصیت نکند، جمع واجب است؛ به این نحو که هم از او اعراض کند و ترک معاشرت نماید و با چهره عبوس با او برخورد کند و هم او را با زبان امر به معروف و نهی از منکر کند. * مرتبه سوم: توّسل به زور و جبر؛ پس اگر بداند یا اطمینان داشته باشد که کسی جز با اِعمال زور و جبر ترک منکر نمیکند یا واجب را بجا نمیآورد، این کار واجب است، لکن باید از مقدار لازم تجاوز نکند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که مال یا حقّ او غصب شده است، میتواند با مراجعه به حکومت صالح و در حال ضرورت به حکومت جائر یا توسل به زور، ضمن حفظ مقرّرات شرع، مال یا حقّ خود را به دست آورد؛ ولی اگر در این راه متحمّل مخارجی شود، نمیتواند آن را از غاصب بگیرد مگر این که صرف این مخارج طبق معمول جهت پس گرفتن مال لازم باشد، مانند هزینهای که برای دادرسی هزینه کرده است، در صورتی که آن را ضمن دادخواست مطالبه نموده باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .در سجده آیه قرآنی، ذکر واجب نیست, چنانکه تشهد و تسلیم و مانند آن, واجب نیست. هرچند ذکر سجده تلاوت، مستحب است و به هرذکری میتوان اکتفا نمود؛ لیکن بهتر است که گفته شود:(لا اِلهَ اِلَّا اللهُ حَقًّا حَقًّا، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ عُبُودِیةً، وَرِقّاً سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبَّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْکفاً وَ لا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائفٌ مُسْتَجیرٌ )یا گفته شود: (َعُوذُ بِرِضاک مِنْ سَخَطِک، وَ بِمُعافاتِک عَنْ عُقُوبَتِک، اَعُوذَبِک مِنْک، لا اُحْصی ثَناءً عَلَیک، اَنْتَ کما اَثْنَیتَ عَلی نَفْسِک)
- [آیت الله مکارم شیرازی] امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که بعضی از این مراتب، احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد و بعضی دارد، آنچه احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصیحت کردن یا اعراض و بی اعتنایی و ترک مراوده نمودن است و اگر تأثیر نکرد جایز است با کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد یا با توسل به زور، به این طریق که جلو فرد گنهکار را بگیرد، یا وسایل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نماید ولی اگر برای امر به معروف و نهی از منکر لازم شود که متوسل به ضرب و جرح یا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در این صورت هیچ کس بدون اجازه حاکم شرع حق اقدام ندارد، بلکه باید اصل کار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامی با نظر حاکم شرع تعیین گردد.
- [آیت الله سبحانی] برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میّت. دوم برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از او سرزده مثلا بول کرده باشد. سوم برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از جای آلوده، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بیوضو کار خود را انجام دهد.
- [آیت الله بروجردی] برای شش چیز وضو گرفتن لازم است:اوّل:برای نمازهای واجب غیر از نماز میت.دوم:برای سجده و تشهّد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده، مثلاً بول کرده باشد و احتیاط واجب آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد.سوم:برای طواف واجب خانهی کعبه.چهارم:اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد.پنجم:اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند.ششم:برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن است، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.