پیوند میان نفس و بدن همانند رابطه کبوتر با قفس؛ یا کشتی بان و کشتی؛ و یا ظرف و مظروف نمی باشد؛ بلکه رابطه نفس و بدن رابطه ای بسیار ژرف و عمیق است. زمینه پیدایش روح انسانی در نطفه انسان موجود می باشد سپس این نطفه در اثر تحوّل ذاتی و حرکت جوهری به سمت کمال و تجرّدِ از مادّه، سیر می کند و به مرتبه ای می رسد که پیراسته از مادّه و جسم می گردد؛ به بیان دیگر (روح انسان) در دامن جسم او زاییده می شود و تکامل می یابد و به استقلال می رسد. مجموعه آثار، ج 2، ص 27. البتّه نفس مجرّد، پیوند و تعلّقش به بدن را از دست نمی دهد و همواره بدن انسان را تدبیر و اداره می نماید. (روح) گوهری مجرّد و فرامادّی و از سنخ عالم ملکوت می باشد؛ و از ویژگی های موجود مجرّد این است که نه در جسم حلول می کند و نه با آن متّحد می گردد؛ بنابراین روح مجرّد به خاطر پیراستگی اش از مادّه و جسم نه در بدن مستقرّ است و نه با بدن اتّحاد و ترکیب دارد؛ بلکه نوعی تعلّق و پیوند بین روح و بدن برقرار است به نام (ارتباط تدبیری)؛ به این معنا که بدن مانند ابزار و وسیله ای در خدمت روح می باشد و روح کارها و تأثیرات خود را از طریق بدن انجام می دهد و اداره و مدیریت و تدبیر بدن بر عهده نفس و روح می باشد تفسیر المیزان، ج 10، ص 121.. برخی رابطه روح و بدن را همانند رابطه معنی و لفظ می دانند، چنان که معنی در لفظ حلول نکرده و با آن ترکیب نشده، بلکه صرفاً یک پیوند تنگاتنگی با لفظ دارد، روح انسان نیز چنین پیوند ژرفی با بدن دارد. فلاسفه رابطه نفس و بدن را به رابطه خداوند با عالم مادّه تشبیه کرده اند؛ همان گونه که خداوند در جهان هستی به ویژه عالم مادّه حلول نکرده و با آن متّحد و ترکیب نشده است بلکه به عنوان (رب) و پروردگار به تدبیر جهان می پردازد؛ روح انسان نیز در بدن حلول نکرده و با او ترکیب نشده است بلکه روح (رب) و پرورش دهنده و مربّی بدن است و اداره و تربیت بدن را بر عهده دارد. حسن حسن زاده، عیون مسایل النفس، ص 216. به دیگر سخن همان گونه که خداوند یک نوع احاطه و سلطه بر جهان هستی دارد، روح نیز نوعی سلطه و احاطه و مدیریّت نسبت به بدن دارد. بهترین گواه بر این که روح در بدن جای ندارد این است که هنگامی که عضوی از اعضای انسان مانند دست یا پا از بدن قطع و جدا می گردد، انسان احساس نمی کند بخشی از روح او جدا شده و از روحش چیزی کاسته شده است بلکه خود را همان گونه می یابد که قبل از قطع عضو می یافت. بنابراین اگر روح انسان در تک تک اعضاء استقرار می داشت، با قطع شدن اعضای بدن، آن بخش از روح هم به تبع مکانش قطع و جدا می شد، در حالی که چنین نیست. التفسیر الکبیر، ج 7، ص 74.
پیوند میان نفس و بدن همانند رابطه کبوتر با قفس؛ یا کشتی بان و کشتی؛ و یا ظرف و مظروف نمی باشد؛ بلکه رابطه نفس و بدن رابطه ای بسیار ژرف و عمیق است.
زمینه پیدایش روح انسانی در نطفه انسان موجود می باشد سپس این نطفه در اثر تحوّل ذاتی و حرکت جوهری به سمت کمال و تجرّدِ از مادّه، سیر می کند و به مرتبه ای می رسد که پیراسته از مادّه و جسم می گردد؛ به بیان دیگر (روح انسان) در دامن جسم او زاییده می شود و تکامل می یابد و به استقلال می رسد. مجموعه آثار، ج 2، ص 27. البتّه نفس مجرّد، پیوند و تعلّقش به بدن را از دست نمی دهد و همواره بدن انسان را تدبیر و اداره می نماید.
(روح) گوهری مجرّد و فرامادّی و از سنخ عالم ملکوت می باشد؛ و از ویژگی های موجود مجرّد این است که نه در جسم حلول می کند و نه با آن متّحد می گردد؛ بنابراین روح مجرّد به خاطر پیراستگی اش از مادّه و جسم نه در بدن مستقرّ است و نه با بدن اتّحاد و ترکیب دارد؛ بلکه نوعی تعلّق و پیوند بین روح و بدن برقرار است به نام (ارتباط تدبیری)؛ به این معنا که بدن مانند ابزار و وسیله ای در خدمت روح می باشد و روح کارها و تأثیرات خود را از طریق بدن انجام می دهد و اداره و مدیریت و تدبیر بدن بر عهده نفس و روح می باشد تفسیر المیزان، ج 10، ص 121..
برخی رابطه روح و بدن را همانند رابطه معنی و لفظ می دانند، چنان که معنی در لفظ حلول نکرده و با آن ترکیب نشده، بلکه صرفاً یک پیوند تنگاتنگی با لفظ دارد، روح انسان نیز چنین پیوند ژرفی با بدن دارد.
فلاسفه رابطه نفس و بدن را به رابطه خداوند با عالم مادّه تشبیه کرده اند؛ همان گونه که خداوند در جهان هستی به ویژه عالم مادّه حلول نکرده و با آن متّحد و ترکیب نشده است بلکه به عنوان (رب) و پروردگار به تدبیر جهان می پردازد؛ روح انسان نیز در بدن حلول نکرده و با او ترکیب نشده است بلکه روح (رب) و پرورش دهنده و مربّی بدن است و اداره و تربیت بدن را بر عهده دارد. حسن حسن زاده، عیون مسایل النفس، ص 216.
به دیگر سخن همان گونه که خداوند یک نوع احاطه و سلطه بر جهان هستی دارد، روح نیز نوعی سلطه و احاطه و مدیریّت نسبت به بدن دارد.
بهترین گواه بر این که روح در بدن جای ندارد این است که هنگامی که عضوی از اعضای انسان مانند دست یا پا از بدن قطع و جدا می گردد، انسان احساس نمی کند بخشی از روح او جدا شده و از روحش چیزی کاسته شده است بلکه خود را همان گونه می یابد که قبل از قطع عضو می یافت.
بنابراین اگر روح انسان در تک تک اعضاء استقرار می داشت، با قطع شدن اعضای بدن، آن بخش از روح هم به تبع مکانش قطع و جدا می شد، در حالی که چنین نیست. التفسیر الکبیر، ج 7، ص 74.
- [سایر] رابطه روح وخواب چیست؟
- [سایر] رابطه ی روح و بدن چگونه است؟
- [سایر] رابطه روح با جسم انسان و ماده چیست؟
- [سایر] مقصود از روح الهی که در گِل انسان دمیده شده چیست و رابطه آن با روح خدا چگونه است؟
- [سایر] بین امام خمینی و مردم چه رابطه ای حاکم بود و امام خمینی برای مردم چه نقشی قائل بودند؟
- [سایر] رابطه میان نفس، روح، جان، عقل، ذهن و فطرت چگونه است؟
- [سایر] نظر امام خمینی (ره) در رابطه با مراتب وحی و تفسیر قرآن کریم چیست؟ توضیح دهید؟
- [سایر] با توجه به بسیط بودن خدا، در رابطه با دمیده شدن روح در انسان، توضیح دهید.
- [سایر] میان روح و بدن چه نسبت و رابطه ای برقرار است؟
- [سایر] چه رابطه ای در عرفان و سیاست امام خمینی ره وجود دارد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پیش از آن که به مقدار رکوع خم شود وبدن آرام گیرد عمداً ذکر رکوع را بگوید، نمازش باطل است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر بترسند که دشمن قبر میّت را بشکافد وبدن او را بیرون آورد وگوش یا بینی یا اعضای دیگر او راببرد، چنانچه ممکن باشد باید طوری که در مسأله پیش گفته شد او را به دریا بیندازند.
- [آیت الله وحید خراسانی] خراشیدن صورت وبدن و به خود لطمه زدن در مرگ کسی در صورتی که ضرر معتنا بهی داشته باشد جایز نیست هر چند در غیر این صورت هم احتیاط واجب ترک ان است
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف وبدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد وبدن آرام بگیرد، عمداً ذکر سجده را بگوید یا پیش از تمام شدن ذکر عمداً سر از سجده بردارد، نماز باطل است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر به جای این که کارد در گودی گردن شتر فرو کنند سر آن را ببرند، یا گوسفند وگاو ومانند اینها را مثل شتر کارد در گودی گردنشان فرو کنند، گوشت آنها حرام وبدن آنها نجس است ولی اگر چهار رگ شتر را ببرند وتا زنده است به دستوری که گفته شد کارد در گودی گردنش فرو کنند، گوشت آن حلال وبدن آن پاک است و نیز اگر کارد در گودی گردن گاو یا گوسفند ومانند اینها فرو کنند وتا زنده است سر آن را ببرند حلال وپاک میباشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پیش از آن که پیشانی به زمین برسد وبدن آرام بگیرد، سهواً ذکر سجده را بگوید و پیش از آن که سر از سجده بردارد بفهمد اشتباه کرده است، باید دوباره در حال آرام بودن، ذکر رابگوید چنانچه در رکوع گذشت.
- [آیت الله علوی گرگانی] بعد از تشهّد رکعت آخر نماز، مستحبّ است درحالی که نشسته وبدن آرام است بگوید: )السّلامُ عَلَیْکَ ایُّها النَبِیّ وَرَحْمَُْ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ( و بعد از آن باید بگوید: )السّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَُْ ا&ِ وَبَرکاتُه( یا بگوید: )السّلامُ عَلَیْنا وَعَلیعِبادِ اللّهِ الصّالِحین( ولی اگر این سلام را بگوید مستحبّ آن است که بعد آن )السّلامُ عَلَیْکُم وَرَحْمَُْ ا&ِ وَبَرکاتُه( را هم بگوید.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر حیوان حلال گوشت را به دستوری که بعداً گفته میشود سر ببرند، وحشی باشد یا اهلی، بعد از جان دادن، گوشت آن حلال وبدن آن پاک است ولی حیواناتی که انسان با آن وطی ونزدیکی کرده وحیوانی که نجاستخوار شده، اگر به دستوری که در شرع معیّن نمودهاند، آن را استبرأ نکرده باشد، بعد از سر بریدن، گوشت آن حلال نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که می خواهد نماز میت بخواند لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمم باشد وبدن و لباسش پاک باشد و اگر لباس او غصبی هم باشد اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب آن است که تمام چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است رعایت کند.