معنای حزن و خوف در سوره یونس، آیه 62 چیست؟
درپاسخ به مطالب ذیل توجه کنید : درپاسخ به توضیحات ذیل توجه کنید : 1-اَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس -62) 62- آگاه باشید اولیا (و دوستان) خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند. چون در آیات گذشته قسمت هایی از حالات مشرکان و افراد بی ایمان مطرح شده بود در این آیات شرح حال مؤمنان مخلص و مجاهد و پرهیزگار که درست نقطه مقابل آنان هستند بیان گردیده، تا با مقایسه- همانگونه که روش قرآن است- نور از ظلمت و سعادت از بدبختی شناخته شود. در نخستین آیه می‌گوید: آگاه باشید که اولیای خدا نه ترسی بر آنان است و نه غمی دارند (أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ). برای فهم دقیق محتوای این سخن باید معنی اولیاء بخوبی شناخته شود. اولیا جمع ولی در اصل از ماده ولی یلی گرفته شده که به معنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آنها است، به همین دلیل به هر چیزی که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد، خواه از نظر مکان یا زمان یا نسب و یا مقام، ولی گفته می‌شود، استعمال این کلمه به معنی سرپرست و دوست و مانند اینها نیز از همین جا است. بنا بر این اولیاء خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله‌ای نیست، حجابها از قلبشان کنار رفته، و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان می‌بینند که هیچگونه شک و تردیدی به دلهایشان راه نمی‌یابد، و به خاطر همین آشنایی با خدا که وجود بی انتها و قدرت بی پایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بی مقدار است. کسی که با اقیانوس آشنا است، قطره در نظرش ارزشی ندارد و کسی که خورشید را می‌بیند نسبت به یک شمع بی فروغ بی اعتنا است. و از اینجا روشن می‌شود که چرا آنها ترس و اندوهی ندارند، زیرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمتهایی که انسان در اختیار دارد و یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشی می‌شود، همانگونه که غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است، اولیاء و دوستان راستین خدا از هر گونه وابستگی و اسارت جهان ماده آزادند، و زهد به معنی حقیقیش بر وجود آنها حکومت می‌کند، نه با از دست دادن امکانات مادی جزع و فزع می‌کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول می‌دارد. بنا بر این غمها و ترسهایی که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانی نسبت به گذشته و آینده نگه می‌دارد در وجود آنها راه ندارد. یک ظرف کوچک آب، از دمیدن یک انسان متلاطم می‌شود، ولی در پهنه اقیانوس کبیر حتی طوفانها کم اثر است و به همین دلیل اقیانوس آرامش می‌نامند (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی‌ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ) (حدید- 23). نه آن روز که داشتند به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا می‌شوند غمی دارند، روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد. به این ترتیب امنیت و آرامش واقعی بر وجود آنها حکمفرماست و بگفته قرآن أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ (انعام- 82) و یا به تعبیر دیگر أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: یاد خدا مایه آرامش دلها است (رعد- 28). خلاصه اینکه غم و ترس در انسانها معمولا ناشی از روح دنیا پرستی است، آنها که از این روح تهی هستند، اگر غم و ترسی نداشته باشند بسیار طبیعی است. این بیان استدلالی مساله بود و گاهی همین موضوع به بیان دیگری که شکل عرفانی دارد به این صورت عرضه می‌شود. اولیای خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آن چنان محو مشاهده ذات پاک او می‌باشند که غیر او را به دست فراموشی می‌سپردند، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزی و یا مواجهه با دشمن و موجود خطرناکی دارد، کسی که غیر خدا در دل او نمی‌گنجد و به غیر او نمی‌اندیشد و جز او را در روح خود پذیرا نمی‌شود، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس و وحشتی داشته باشد. 2-از آنچه گفتیم این حقیقت آشکار میشود که منظور غمهای مادی و ترسهای دنیوی است، و گرنه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظائف و مسئولیتها، و اندوه بر آنچه از موفقیتها از آنان فوت شده، که این ترس و اندوه جنبه معنوی دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقی او است، به عکس ترس و اندوههای مادی که مایه انحطاط و تنزل است. امیر مؤمنان علی ع در خطبه معروف همام که حالات اولیای خدا در آن به عالیترین وجهی ترسیم شده می‌فرماید: قلوبهم محزونة و شرورهم مامونة : دلهای آنها محزون و مردم از شر آنها در امانند و نیز می‌فرماید و لو لا الاجل الذی کتب اللَّه علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب‌ : اگر اجلی که خداوند برای آنها مقرر کرده نبود حتی یک چشم بر هم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمی‌گرفت، به خاطر عشق به پاداش الهی و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او . قرآن مجید نیز در باره مؤمنان می‌گوید: الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ: کسانی که از پروردگارشان با اینکه او را به خشم نمی‌بینند می‌ترسند و از رستاخیز بیمناکند (انبیاء- 49) بنا بر این آنها خوف و ترس دیگری دارند . تفسیر نمونه، ج‌8، ص: 333 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 46/200166)
عنوان سوال:

معنای حزن و خوف در سوره یونس، آیه 62 چیست؟


پاسخ:

درپاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
درپاسخ به توضیحات ذیل توجه کنید :
1-اَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس -62)
62- آگاه باشید اولیا (و دوستان) خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند.
چون در آیات گذشته قسمت هایی از حالات مشرکان و افراد بی ایمان مطرح شده بود در این آیات شرح حال مؤمنان مخلص و مجاهد و پرهیزگار که درست نقطه مقابل آنان هستند بیان گردیده، تا با مقایسه- همانگونه که روش قرآن است- نور از ظلمت و سعادت از بدبختی شناخته شود.
در نخستین آیه می‌گوید: آگاه باشید که اولیای خدا نه ترسی بر آنان است و نه غمی دارند (أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
برای فهم دقیق محتوای این سخن باید معنی اولیاء بخوبی شناخته شود.
اولیا جمع ولی در اصل از ماده ولی یلی گرفته شده که به معنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آنها است، به همین دلیل به هر چیزی که نسبت به دیگری قرابت و نزدیکی داشته باشد، خواه از نظر مکان یا زمان یا نسب و یا مقام، ولی گفته می‌شود، استعمال این کلمه به معنی سرپرست و دوست و مانند اینها نیز از همین جا است.
بنا بر این اولیاء خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حائل و فاصله‌ای نیست، حجابها از قلبشان کنار رفته، و در پرتو نور معرفت و ایمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان می‌بینند که هیچگونه شک و تردیدی به دلهایشان راه نمی‌یابد، و به خاطر همین آشنایی با خدا که وجود بی انتها و قدرت بی پایان و کمال مطلق است، ماسوای خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بی مقدار است.
کسی که با اقیانوس آشنا است، قطره در نظرش ارزشی ندارد و کسی که خورشید را می‌بیند نسبت به یک شمع بی فروغ بی اعتنا است.
و از اینجا روشن می‌شود که چرا آنها ترس و اندوهی ندارند، زیرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمتهایی که انسان در اختیار دارد و یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشی می‌شود، همانگونه که غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است، اولیاء و دوستان راستین خدا از هر گونه وابستگی و اسارت جهان ماده
آزادند، و زهد به معنی حقیقیش بر وجود آنها حکومت می‌کند، نه با از دست دادن امکانات مادی جزع و فزع می‌کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل افکارشان را به خود مشغول می‌دارد.
بنا بر این غمها و ترسهایی که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانی نسبت به گذشته و آینده نگه می‌دارد در وجود آنها راه ندارد.
یک ظرف کوچک آب، از دمیدن یک انسان متلاطم می‌شود، ولی در پهنه اقیانوس کبیر حتی طوفانها کم اثر است و به همین دلیل اقیانوس آرامش می‌نامند (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی‌ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ) (حدید- 23).
نه آن روز که داشتند به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا می‌شوند غمی دارند، روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن است که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد.
به این ترتیب امنیت و آرامش واقعی بر وجود آنها حکمفرماست و بگفته قرآن أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ (انعام- 82) و یا به تعبیر دیگر أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: یاد خدا مایه آرامش دلها است (رعد- 28).
خلاصه اینکه غم و ترس در انسانها معمولا ناشی از روح دنیا پرستی است، آنها که از این روح تهی هستند، اگر غم و ترسی نداشته باشند بسیار طبیعی است.
این بیان استدلالی مساله بود و گاهی همین موضوع به بیان دیگری که شکل عرفانی دارد به این صورت عرضه می‌شود.
اولیای خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آن چنان محو مشاهده ذات پاک او می‌باشند که غیر او را به دست فراموشی می‌سپردند، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزی و یا مواجهه با دشمن و موجود خطرناکی دارد، کسی که غیر خدا در دل او نمی‌گنجد و به غیر او نمی‌اندیشد و جز او را در روح خود پذیرا نمی‌شود، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس و وحشتی داشته باشد.
2-از آنچه گفتیم این حقیقت آشکار میشود که منظور غمهای مادی و ترسهای دنیوی است، و گرنه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظائف و مسئولیتها، و اندوه بر آنچه از موفقیتها از آنان فوت شده، که این ترس و اندوه جنبه معنوی دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقی او است، به عکس ترس و اندوههای مادی که مایه انحطاط و تنزل است.
امیر مؤمنان علی ع در خطبه معروف همام که حالات اولیای خدا در آن به عالیترین وجهی ترسیم شده می‌فرماید:
قلوبهم محزونة و شرورهم مامونة
: دلهای آنها محزون و مردم از شر آنها در امانند و نیز می‌فرماید
و لو لا الاجل الذی کتب اللَّه علیهم لم تستقر ارواحهم فی اجسادهم طرفة عین شوقا الی الثواب و خوفا من العقاب‌
: اگر اجلی که خداوند برای آنها مقرر کرده نبود حتی یک چشم بر هم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمی‌گرفت، به خاطر عشق به پاداش الهی و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او .
قرآن مجید نیز در باره مؤمنان می‌گوید: الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ: کسانی که از پروردگارشان با اینکه او را به خشم نمی‌بینند می‌ترسند و از رستاخیز بیمناکند (انبیاء- 49) بنا بر این آنها خوف و ترس دیگری دارند .
تفسیر نمونه، ج‌8، ص: 333

(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 46/200166)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین