علم غیب پیامبر چگونه است؟
(قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)؛ اعراف (7)، آیه 188.؛ (بگو: من قدرتِ (-(جلبِ)-) سودی و (-(دفعِ)-) زیانی را از خود ندارم؛ جز آن چه خدا خواهد و (-(غیب هم نمی‌دانم)-) اگر غیب می‌دانستم، یقیناً برای خود از هر خیری، فراوان و بسیار فراهم می‌کردم و هیچ گزند و آسیبی به من نمی‌رسید. من فقط برای گروهی که ایمان می‌آورند، بیم دهنده و مژده رسانم). در ابتدا مناسب است گفته شود که فهم قرآن، بدون متخصص مشکل است؛ به طور مثال در قرآن، آیات محکم و متشابه وجود دارد. محکمات قرآن را همه می‌فهمند و نیازی به آیه دیگر هم ندارد؛ مثل (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْظالِمِینَ) و (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) فاتحه (1)، آیه 2.؛ اما آیه (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی) طه (20)، آیه 5. و یا جایی که می‌فرماید: خدا کرسی و تخت دارد که آسمان و زمین را در بر گرفته، (... وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ) و آیه دیگری که می‌گوید: خداوند بر عرش نشسته و هشت ملک او را جابه‌جا می‌کنند ؛. این‌گونه آیات را متشابه می‌گویند و معنای متشابهات را فقط خدا می‌داند و کسانی که راسخ در علم و دانش الهی و متخصصند؛ (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...) آل عمران (3)، آیه 7.. البته گاهی در این موارد، وقتی چند آیه را کنار هم بگذاریم، معنا روشن می‌شود. همچنین در قرآن، (آیات عام و خاص) داریم؛ به طور مثال در سوره انعام، آیه 51 آمده است: (لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ)؛ (مردم غیر از خدا، هیچ ولیّ و شفیعی ندارند)؛ اما در سوره بقره، آیه 255 می‌فرماید: (إِلاَّ بِإِذْنِهِ)؛ (مگر با اجازه خدا) که نشان می‌دهد اگر خدا بخواهد، شفاعت هست؛ یک مثال ساده: من به شما می‌گویم: در این 9 روز ماه رمضان، هیچ‌کس خانه ما نیامد. این، یک عام است و بعد می‌گویم: الاّ برادرم. کلمه (الاّ)، عام را تخصیص می‌زند. اگر فقط قسمت اول ملاحظه شود، معنایش این است که هیچ شخصی خانه ما نیامده، ولی با (مگر) استثنا خورد. این استثنا، گاهی بلافاصله بعد از عام می‌آید که استثنای متصل است‌ و گاهی استثنا در جمله دیگری می‌آید؛ مثلاً الان به شما می‌گویم: من به هیچ اتاقی نرفتم و ساعتی بعد می‌گویم: من به سه اتاق رفتم که این، استثنای‌ منفصل است. با توجه به مقدمه‌ای که گفته شد، آیاتی که می‌گوید: پیغمبر، علم غیب ندارد، در آیات دیگر استثنا دارد؛ به طور مثال خداوند در آیه 26 سوره جن، می‌فرماید: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ)؛ (و هیچ احدی بر غیب خدا اطلاع ندارد؛ مگر کسی که خدا از او راضی باشد). و در ادامه آیه، درباره اهمیت بهره‌مندی پیامبر از علم و عصمت آمده است؛ (فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا)؛ (برای او از پشت سرش، نگاهبانانی برخواهد گماشت). پیغمبر به علم غیب نیاز دارد؛ چون اگر نداند، خیلی از کارهایش ممکن است مختل شوند و همیشه فرشتگان، از چپ و راست نگهبانی‌اش می‌کنند که خطا نرود که منظور عصمت است و این، همان عصمت خدادادی است که پیامبران علاوه بر عصمت اختیاری، در کنار لیاقت و شایستگی خود، از آن بهره‌مندند و هر دو را با هم دارند. بنابر آن چه گفته شد، بعضی آیات می‌گوید: هیچ کسی علم غیب ندارد؛ مانند آیات سوره اعراف و انعام؛ اما سوره جن این مطلب استثنا شده و بیان شده که رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله و همه رسولان، علم غیب دارند. جمع بین این دسته از آیات نیز چند وجه است؛ 1. آیه‌ای که می‌گوید پیغمبر علم غیب ندارد، (مربوط به زندگی شخصی) می‌شود. آنها می‌گفتند: چرا پیغمبر در خرید گوسفند، ضرر کرده است؟ چرا گوسفند مریض بود و فردایش مرد؛ مگر پیغمبر نیست؟ آیه نازل شد که بگو: من زندگی شخصی‌ام، زندگی عادی است و وقتی گندم و گوسفند از شما می‌خرم، از علم غیب استفاده نمی‌کنم و چه بسا اصلاً نمی‌دانم؛ زیرا گاهی در مسائل شخصی، اگر ضرورت یا مصلحتی نباشد، علم غیب را پیغمبر دخالت نمی‌دهد و خود معصومان نیز بدون ضرورت، درخواست نمی‌کنند و به همین جهت در اصول کافی درباره علم غیب پیامبر و امامان‌علیهم السلام آمده است: (أَنَّ الْأَئِمَّةَ إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا الکافی، ج 1، ص 258.؛ اگر امامان خواسته باشند، علم پیدا می‌کنند و به آنها داده می‌شود) و اگر نخواهند، به آنها داده نمی‌شود. یکی از نشانه‌های بزرگواری آنها این بود که مانند مردم داد و ستد می‌کردند و در سود و زیان، تفاوتی با دیگران نداشتند و برای منافع شخصی، از علم غیب استفاده نمی‌کردند و در این باره از خداوند درخواست علم غیب نمی‌کردند. 2. برخی دیگر گفته‌اند: آیه‌ای که می‌گوید پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ علم غیبی ندارد، معنایش این است که (مستقلاً علم غیب ندارد) و آیه دیگری که می‌گوید رسول خدا، علم غیب دارد، منظور این است که (باذن اللَّه) دارد؛ چنان که آن آیاتی که می‌گوید هیچ شفاعت نیست، استقلالاً می‌گوید و آیاتی که می‌گوید شفاعت هست، یعنی به اذن خدا هست. نکته: دو چیز هست که هیچ‌کس غیر از خدا نمی‌داند؛ یکی زمان واقع شدن روز قیامت است و دیگری زمان ظهور حضرت حجت(عج) است. حتی از بعضی روایات فهمیده می‌شود که خود حضرت حجت هم نمی‌داند که ظهورش چه وقت است. از این رو، در روایات داریم که حضرت مهدی می‌فرماید: دعا کنید که ظهور نزدیک شود. (اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج). البته شرط عمومی ظهور، معلوم است؛ اما تاریخش را خود حضرت هم نمی‌داند. پس اگر ما قائلیم که اهل‌بیت‌علیهم السلام چیزهایی از علم غیب می‌دانند، مشرک نیستیم؛ زیرا نمی‌گوییم که مستقل از خدا و یا در مقابل خدا، هستند؛ در حالی که پیامبر و امامان‌علیهما السلام هم مثل ما بشرند؛ ولی به خاطر وظیفه هدایت‌گری‌شان، بیش از آن چه که به ما داده‌اند، به آنها داده‌اند و به هر مقدار خداوند مصلحت بداند و یا آنها جهت انجام مسئولیت رسالت و امامت از خداوند بخواهند، خداوند به آنها عنایت خواهد کرد. پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها - اداره مشاوره و پاسخ.
عنوان سوال:

علم غیب پیامبر چگونه است؟


پاسخ:

(قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)؛ اعراف (7)، آیه 188.؛ (بگو: من قدرتِ (-(جلبِ)-) سودی و (-(دفعِ)-) زیانی را از خود ندارم؛
جز آن چه خدا خواهد و (-(غیب هم نمی‌دانم)-) اگر غیب می‌دانستم، یقیناً برای خود از هر خیری، فراوان و بسیار فراهم می‌کردم و هیچ گزند و آسیبی به من نمی‌رسید. من فقط برای گروهی که ایمان می‌آورند، بیم دهنده و مژده رسانم).

در ابتدا مناسب است گفته شود که فهم قرآن، بدون متخصص مشکل است؛ به طور مثال در قرآن، آیات محکم و متشابه وجود دارد. محکمات قرآن را همه می‌فهمند و نیازی به آیه دیگر هم ندارد؛ مثل (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْظالِمِینَ) و (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) فاتحه (1)، آیه 2.؛ اما آیه (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی) طه (20)، آیه 5. و یا جایی که می‌فرماید: خدا کرسی و تخت دارد که آسمان و زمین را در بر گرفته، (... وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ) و آیه دیگری که می‌گوید: خداوند بر عرش نشسته و هشت ملک او را جابه‌جا می‌کنند ؛. این‌گونه آیات را متشابه می‌گویند و معنای متشابهات را فقط خدا می‌داند و کسانی که راسخ در علم و دانش الهی و متخصصند؛ (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...) آل عمران (3)، آیه 7.. البته گاهی در این موارد، وقتی چند آیه را کنار هم بگذاریم، معنا روشن می‌شود.
همچنین در قرآن، (آیات عام و خاص) داریم؛ به طور مثال در سوره انعام، آیه 51 آمده است: (لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ)؛ (مردم غیر از خدا، هیچ ولیّ و شفیعی ندارند)؛ اما در سوره بقره، آیه 255 می‌فرماید: (إِلاَّ بِإِذْنِهِ)؛ (مگر با اجازه خدا) که نشان می‌دهد اگر خدا بخواهد، شفاعت هست؛ یک مثال ساده: من به شما می‌گویم: در این 9 روز ماه رمضان، هیچ‌کس خانه ما نیامد. این، یک عام است و بعد می‌گویم: الاّ برادرم.
کلمه (الاّ)، عام را تخصیص می‌زند. اگر فقط قسمت اول ملاحظه شود، معنایش این است که هیچ شخصی خانه ما نیامده، ولی با (مگر) استثنا خورد. این استثنا، گاهی بلافاصله بعد از عام می‌آید که استثنای متصل است‌
و گاهی استثنا در جمله دیگری می‌آید؛ مثلاً الان به شما می‌گویم: من به هیچ اتاقی نرفتم و ساعتی بعد می‌گویم: من به سه اتاق رفتم که این، استثنای‌
منفصل است.
با توجه به مقدمه‌ای که گفته شد، آیاتی که می‌گوید: پیغمبر، علم غیب ندارد، در آیات دیگر استثنا دارد؛ به طور مثال خداوند در آیه 26 سوره جن، می‌فرماید: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ)؛
(و هیچ احدی بر غیب خدا اطلاع ندارد؛ مگر کسی که خدا از او راضی باشد).
و در ادامه آیه، درباره اهمیت بهره‌مندی پیامبر از علم و عصمت آمده است؛ (فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا)؛ (برای او از پشت سرش، نگاهبانانی برخواهد گماشت).
پیغمبر به علم غیب نیاز دارد؛ چون اگر نداند، خیلی از کارهایش ممکن است مختل شوند و همیشه فرشتگان، از چپ و راست نگهبانی‌اش می‌کنند که خطا نرود که منظور عصمت است و این، همان عصمت خدادادی است که پیامبران علاوه بر عصمت اختیاری، در کنار لیاقت و شایستگی خود، از آن بهره‌مندند و هر دو را با هم دارند.
بنابر آن چه گفته شد، بعضی آیات می‌گوید: هیچ کسی علم غیب ندارد؛ مانند آیات سوره اعراف و انعام؛ اما سوره جن این مطلب استثنا شده و
بیان شده که رسول اللَّه‌صلی الله علیه وآله و همه رسولان، علم غیب دارند.
جمع بین این دسته از آیات نیز چند وجه است؛
1. آیه‌ای که می‌گوید پیغمبر علم غیب ندارد، (مربوط به زندگی شخصی) می‌شود. آنها می‌گفتند: چرا پیغمبر در خرید گوسفند، ضرر کرده است؟
چرا گوسفند مریض بود و فردایش مرد؛ مگر پیغمبر نیست؟ آیه نازل شد که بگو: من زندگی شخصی‌ام، زندگی عادی است و وقتی گندم و گوسفند از شما می‌خرم، از علم غیب استفاده نمی‌کنم و چه بسا اصلاً نمی‌دانم؛ زیرا گاهی در مسائل شخصی، اگر ضرورت یا مصلحتی نباشد، علم غیب را پیغمبر دخالت نمی‌دهد و خود معصومان نیز بدون ضرورت، درخواست نمی‌کنند و به همین جهت در اصول کافی درباره علم غیب پیامبر و امامان‌علیهم السلام آمده است: (أَنَّ الْأَئِمَّةَ إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا الکافی، ج 1، ص 258.؛ اگر امامان خواسته باشند، علم پیدا می‌کنند و به آنها داده می‌شود) و اگر نخواهند، به آنها داده نمی‌شود. یکی از نشانه‌های بزرگواری آنها این بود که مانند مردم داد و ستد می‌کردند و در سود و زیان، تفاوتی با دیگران نداشتند و برای منافع شخصی، از علم غیب استفاده نمی‌کردند و در این باره از خداوند درخواست علم غیب نمی‌کردند.
2. برخی دیگر گفته‌اند: آیه‌ای که می‌گوید پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ علم غیبی ندارد، معنایش این است که (مستقلاً علم غیب ندارد) و آیه دیگری که می‌گوید رسول خدا، علم غیب دارد، منظور این است که (باذن اللَّه) دارد؛ چنان که آن آیاتی که می‌گوید هیچ شفاعت نیست، استقلالاً می‌گوید و آیاتی که می‌گوید شفاعت هست، یعنی به اذن خدا هست.
نکته:
دو چیز هست که هیچ‌کس غیر از خدا نمی‌داند؛ یکی زمان واقع شدن روز قیامت است و دیگری زمان ظهور حضرت حجت(عج) است. حتی از بعضی روایات فهمیده می‌شود که خود حضرت حجت هم نمی‌داند که ظهورش چه وقت است. از این رو، در روایات داریم که حضرت مهدی می‌فرماید: دعا کنید که ظهور نزدیک شود. (اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج). البته شرط عمومی ظهور، معلوم است؛ اما تاریخش را خود حضرت هم نمی‌داند.
پس اگر ما قائلیم که اهل‌بیت‌علیهم السلام چیزهایی از علم غیب می‌دانند، مشرک نیستیم؛ زیرا نمی‌گوییم که مستقل از خدا و یا در مقابل خدا، هستند؛ در حالی که پیامبر و امامان‌علیهما السلام هم مثل ما بشرند؛ ولی به خاطر وظیفه هدایت‌گری‌شان، بیش از آن چه که به ما داده‌اند، به آنها داده‌اند و به هر مقدار خداوند مصلحت بداند و یا آنها جهت انجام مسئولیت رسالت و امامت از خداوند بخواهند، خداوند به آنها عنایت خواهد کرد.

پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها - اداره مشاوره و پاسخ.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین