(قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)؛ اعراف (7)، آیه 188.؛ (بگو: من قدرتِ (-(جلبِ)-) سودی و (-(دفعِ)-) زیانی را از خود ندارم؛ جز آن چه خدا خواهد و (-(غیب هم نمیدانم)-) اگر غیب میدانستم، یقیناً برای خود از هر خیری، فراوان و بسیار فراهم میکردم و هیچ گزند و آسیبی به من نمیرسید. من فقط برای گروهی که ایمان میآورند، بیم دهنده و مژده رسانم). در ابتدا مناسب است گفته شود که فهم قرآن، بدون متخصص مشکل است؛ به طور مثال در قرآن، آیات محکم و متشابه وجود دارد. محکمات قرآن را همه میفهمند و نیازی به آیه دیگر هم ندارد؛ مثل (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْظالِمِینَ) و (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) فاتحه (1)، آیه 2.؛ اما آیه (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی) طه (20)، آیه 5. و یا جایی که میفرماید: خدا کرسی و تخت دارد که آسمان و زمین را در بر گرفته، (... وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ) و آیه دیگری که میگوید: خداوند بر عرش نشسته و هشت ملک او را جابهجا میکنند ؛. اینگونه آیات را متشابه میگویند و معنای متشابهات را فقط خدا میداند و کسانی که راسخ در علم و دانش الهی و متخصصند؛ (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...) آل عمران (3)، آیه 7.. البته گاهی در این موارد، وقتی چند آیه را کنار هم بگذاریم، معنا روشن میشود. همچنین در قرآن، (آیات عام و خاص) داریم؛ به طور مثال در سوره انعام، آیه 51 آمده است: (لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ)؛ (مردم غیر از خدا، هیچ ولیّ و شفیعی ندارند)؛ اما در سوره بقره، آیه 255 میفرماید: (إِلاَّ بِإِذْنِهِ)؛ (مگر با اجازه خدا) که نشان میدهد اگر خدا بخواهد، شفاعت هست؛ یک مثال ساده: من به شما میگویم: در این 9 روز ماه رمضان، هیچکس خانه ما نیامد. این، یک عام است و بعد میگویم: الاّ برادرم. کلمه (الاّ)، عام را تخصیص میزند. اگر فقط قسمت اول ملاحظه شود، معنایش این است که هیچ شخصی خانه ما نیامده، ولی با (مگر) استثنا خورد. این استثنا، گاهی بلافاصله بعد از عام میآید که استثنای متصل است و گاهی استثنا در جمله دیگری میآید؛ مثلاً الان به شما میگویم: من به هیچ اتاقی نرفتم و ساعتی بعد میگویم: من به سه اتاق رفتم که این، استثنای منفصل است. با توجه به مقدمهای که گفته شد، آیاتی که میگوید: پیغمبر، علم غیب ندارد، در آیات دیگر استثنا دارد؛ به طور مثال خداوند در آیه 26 سوره جن، میفرماید: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ)؛ (و هیچ احدی بر غیب خدا اطلاع ندارد؛ مگر کسی که خدا از او راضی باشد). و در ادامه آیه، درباره اهمیت بهرهمندی پیامبر از علم و عصمت آمده است؛ (فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا)؛ (برای او از پشت سرش، نگاهبانانی برخواهد گماشت). پیغمبر به علم غیب نیاز دارد؛ چون اگر نداند، خیلی از کارهایش ممکن است مختل شوند و همیشه فرشتگان، از چپ و راست نگهبانیاش میکنند که خطا نرود که منظور عصمت است و این، همان عصمت خدادادی است که پیامبران علاوه بر عصمت اختیاری، در کنار لیاقت و شایستگی خود، از آن بهرهمندند و هر دو را با هم دارند. بنابر آن چه گفته شد، بعضی آیات میگوید: هیچ کسی علم غیب ندارد؛ مانند آیات سوره اعراف و انعام؛ اما سوره جن این مطلب استثنا شده و بیان شده که رسول اللَّهصلی الله علیه وآله و همه رسولان، علم غیب دارند. جمع بین این دسته از آیات نیز چند وجه است؛ 1. آیهای که میگوید پیغمبر علم غیب ندارد، (مربوط به زندگی شخصی) میشود. آنها میگفتند: چرا پیغمبر در خرید گوسفند، ضرر کرده است؟ چرا گوسفند مریض بود و فردایش مرد؛ مگر پیغمبر نیست؟ آیه نازل شد که بگو: من زندگی شخصیام، زندگی عادی است و وقتی گندم و گوسفند از شما میخرم، از علم غیب استفاده نمیکنم و چه بسا اصلاً نمیدانم؛ زیرا گاهی در مسائل شخصی، اگر ضرورت یا مصلحتی نباشد، علم غیب را پیغمبر دخالت نمیدهد و خود معصومان نیز بدون ضرورت، درخواست نمیکنند و به همین جهت در اصول کافی درباره علم غیب پیامبر و امامانعلیهم السلام آمده است: (أَنَّ الْأَئِمَّةَ إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا الکافی، ج 1، ص 258.؛ اگر امامان خواسته باشند، علم پیدا میکنند و به آنها داده میشود) و اگر نخواهند، به آنها داده نمیشود. یکی از نشانههای بزرگواری آنها این بود که مانند مردم داد و ستد میکردند و در سود و زیان، تفاوتی با دیگران نداشتند و برای منافع شخصی، از علم غیب استفاده نمیکردند و در این باره از خداوند درخواست علم غیب نمیکردند. 2. برخی دیگر گفتهاند: آیهای که میگوید پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ علم غیبی ندارد، معنایش این است که (مستقلاً علم غیب ندارد) و آیه دیگری که میگوید رسول خدا، علم غیب دارد، منظور این است که (باذن اللَّه) دارد؛ چنان که آن آیاتی که میگوید هیچ شفاعت نیست، استقلالاً میگوید و آیاتی که میگوید شفاعت هست، یعنی به اذن خدا هست. نکته: دو چیز هست که هیچکس غیر از خدا نمیداند؛ یکی زمان واقع شدن روز قیامت است و دیگری زمان ظهور حضرت حجت(عج) است. حتی از بعضی روایات فهمیده میشود که خود حضرت حجت هم نمیداند که ظهورش چه وقت است. از این رو، در روایات داریم که حضرت مهدی میفرماید: دعا کنید که ظهور نزدیک شود. (اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج). البته شرط عمومی ظهور، معلوم است؛ اما تاریخش را خود حضرت هم نمیداند. پس اگر ما قائلیم که اهلبیتعلیهم السلام چیزهایی از علم غیب میدانند، مشرک نیستیم؛ زیرا نمیگوییم که مستقل از خدا و یا در مقابل خدا، هستند؛ در حالی که پیامبر و امامانعلیهما السلام هم مثل ما بشرند؛ ولی به خاطر وظیفه هدایتگریشان، بیش از آن چه که به ما دادهاند، به آنها دادهاند و به هر مقدار خداوند مصلحت بداند و یا آنها جهت انجام مسئولیت رسالت و امامت از خداوند بخواهند، خداوند به آنها عنایت خواهد کرد. پرسشها و پاسخهای قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها - اداره مشاوره و پاسخ.
علم غیب پیامبر چگونه است؟
(قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)؛ اعراف (7)، آیه 188.؛ (بگو: من قدرتِ (-(جلبِ)-) سودی و (-(دفعِ)-) زیانی را از خود ندارم؛
جز آن چه خدا خواهد و (-(غیب هم نمیدانم)-) اگر غیب میدانستم، یقیناً برای خود از هر خیری، فراوان و بسیار فراهم میکردم و هیچ گزند و آسیبی به من نمیرسید. من فقط برای گروهی که ایمان میآورند، بیم دهنده و مژده رسانم).
در ابتدا مناسب است گفته شود که فهم قرآن، بدون متخصص مشکل است؛ به طور مثال در قرآن، آیات محکم و متشابه وجود دارد. محکمات قرآن را همه میفهمند و نیازی به آیه دیگر هم ندارد؛ مثل (إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْظالِمِینَ) و (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ) فاتحه (1)، آیه 2.؛ اما آیه (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی) طه (20)، آیه 5. و یا جایی که میفرماید: خدا کرسی و تخت دارد که آسمان و زمین را در بر گرفته، (... وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ) و آیه دیگری که میگوید: خداوند بر عرش نشسته و هشت ملک او را جابهجا میکنند ؛. اینگونه آیات را متشابه میگویند و معنای متشابهات را فقط خدا میداند و کسانی که راسخ در علم و دانش الهی و متخصصند؛ (وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...) آل عمران (3)، آیه 7.. البته گاهی در این موارد، وقتی چند آیه را کنار هم بگذاریم، معنا روشن میشود.
همچنین در قرآن، (آیات عام و خاص) داریم؛ به طور مثال در سوره انعام، آیه 51 آمده است: (لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ)؛ (مردم غیر از خدا، هیچ ولیّ و شفیعی ندارند)؛ اما در سوره بقره، آیه 255 میفرماید: (إِلاَّ بِإِذْنِهِ)؛ (مگر با اجازه خدا) که نشان میدهد اگر خدا بخواهد، شفاعت هست؛ یک مثال ساده: من به شما میگویم: در این 9 روز ماه رمضان، هیچکس خانه ما نیامد. این، یک عام است و بعد میگویم: الاّ برادرم.
کلمه (الاّ)، عام را تخصیص میزند. اگر فقط قسمت اول ملاحظه شود، معنایش این است که هیچ شخصی خانه ما نیامده، ولی با (مگر) استثنا خورد. این استثنا، گاهی بلافاصله بعد از عام میآید که استثنای متصل است
و گاهی استثنا در جمله دیگری میآید؛ مثلاً الان به شما میگویم: من به هیچ اتاقی نرفتم و ساعتی بعد میگویم: من به سه اتاق رفتم که این، استثنای
منفصل است.
با توجه به مقدمهای که گفته شد، آیاتی که میگوید: پیغمبر، علم غیب ندارد، در آیات دیگر استثنا دارد؛ به طور مثال خداوند در آیه 26 سوره جن، میفرماید: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ)؛
(و هیچ احدی بر غیب خدا اطلاع ندارد؛ مگر کسی که خدا از او راضی باشد).
و در ادامه آیه، درباره اهمیت بهرهمندی پیامبر از علم و عصمت آمده است؛ (فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدا)؛ (برای او از پشت سرش، نگاهبانانی برخواهد گماشت).
پیغمبر به علم غیب نیاز دارد؛ چون اگر نداند، خیلی از کارهایش ممکن است مختل شوند و همیشه فرشتگان، از چپ و راست نگهبانیاش میکنند که خطا نرود که منظور عصمت است و این، همان عصمت خدادادی است که پیامبران علاوه بر عصمت اختیاری، در کنار لیاقت و شایستگی خود، از آن بهرهمندند و هر دو را با هم دارند.
بنابر آن چه گفته شد، بعضی آیات میگوید: هیچ کسی علم غیب ندارد؛ مانند آیات سوره اعراف و انعام؛ اما سوره جن این مطلب استثنا شده و
بیان شده که رسول اللَّهصلی الله علیه وآله و همه رسولان، علم غیب دارند.
جمع بین این دسته از آیات نیز چند وجه است؛
1. آیهای که میگوید پیغمبر علم غیب ندارد، (مربوط به زندگی شخصی) میشود. آنها میگفتند: چرا پیغمبر در خرید گوسفند، ضرر کرده است؟
چرا گوسفند مریض بود و فردایش مرد؛ مگر پیغمبر نیست؟ آیه نازل شد که بگو: من زندگی شخصیام، زندگی عادی است و وقتی گندم و گوسفند از شما میخرم، از علم غیب استفاده نمیکنم و چه بسا اصلاً نمیدانم؛ زیرا گاهی در مسائل شخصی، اگر ضرورت یا مصلحتی نباشد، علم غیب را پیغمبر دخالت نمیدهد و خود معصومان نیز بدون ضرورت، درخواست نمیکنند و به همین جهت در اصول کافی درباره علم غیب پیامبر و امامانعلیهم السلام آمده است: (أَنَّ الْأَئِمَّةَ إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا الکافی، ج 1، ص 258.؛ اگر امامان خواسته باشند، علم پیدا میکنند و به آنها داده میشود) و اگر نخواهند، به آنها داده نمیشود. یکی از نشانههای بزرگواری آنها این بود که مانند مردم داد و ستد میکردند و در سود و زیان، تفاوتی با دیگران نداشتند و برای منافع شخصی، از علم غیب استفاده نمیکردند و در این باره از خداوند درخواست علم غیب نمیکردند.
2. برخی دیگر گفتهاند: آیهای که میگوید پیامبرصلی الله علیه وآله هیچ علم غیبی ندارد، معنایش این است که (مستقلاً علم غیب ندارد) و آیه دیگری که میگوید رسول خدا، علم غیب دارد، منظور این است که (باذن اللَّه) دارد؛ چنان که آن آیاتی که میگوید هیچ شفاعت نیست، استقلالاً میگوید و آیاتی که میگوید شفاعت هست، یعنی به اذن خدا هست.
نکته:
دو چیز هست که هیچکس غیر از خدا نمیداند؛ یکی زمان واقع شدن روز قیامت است و دیگری زمان ظهور حضرت حجت(عج) است. حتی از بعضی روایات فهمیده میشود که خود حضرت حجت هم نمیداند که ظهورش چه وقت است. از این رو، در روایات داریم که حضرت مهدی میفرماید: دعا کنید که ظهور نزدیک شود. (اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج). البته شرط عمومی ظهور، معلوم است؛ اما تاریخش را خود حضرت هم نمیداند.
پس اگر ما قائلیم که اهلبیتعلیهم السلام چیزهایی از علم غیب میدانند، مشرک نیستیم؛ زیرا نمیگوییم که مستقل از خدا و یا در مقابل خدا، هستند؛ در حالی که پیامبر و امامانعلیهما السلام هم مثل ما بشرند؛ ولی به خاطر وظیفه هدایتگریشان، بیش از آن چه که به ما دادهاند، به آنها دادهاند و به هر مقدار خداوند مصلحت بداند و یا آنها جهت انجام مسئولیت رسالت و امامت از خداوند بخواهند، خداوند به آنها عنایت خواهد کرد.
پرسشها و پاسخهای قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها - اداره مشاوره و پاسخ.
- [سایر] علم لدنی پیامبر (ص) را توضیح دهید؟
- [سایر] علم لدنی چیست و آیا مختص ائمه معصومین(ع) باشد یا انبیا هم دارا بودند؟
- [سایر] چرا علیرغم آنکه قرآن علم غیب را فقط برای خدا می داند، می گویید پیامبر و ائمه (علیهم السلام) هم غیب می دانستند؟
- [سایر] اگر امام علم غیب دارد، پس چرا قرآن علم غیب را از بشر نفی می کند؟
- [سایر] آیا ائمه علم غیب داشتند؟
- [سایر] شما شیعیان قائلید که امام حسین (ع) علم غیب به شهادت خود داشته حال سوال این است که چرا با وجود علم غیب به شهادت قیام کرد؟
- [سایر] برخی از آیات قرآن علم غیب را مخصوص خدا دانسته و در برخی برای رسولان هم علم غیب را ممکن دانسته است. اما برای گروه دیگر این بحث نیست. چگونه میتوان علم غیب داشتن ائمه(ع) را توجیه کرد؟
- [سایر] منظور از علم لدنی چیست؟
- [سایر] چرا امامان(ع) با علم به شهادت خود، از علم غیب استفاده نکردند؟
- [سایر] علم غیب برای امام به چه صورت ثابت میشود؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحبّ باشد، میشود به او زکاْ داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکاْ دادن به او اشکال دارد، بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [امام خمینی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ باشد میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله نوری همدانی] کافر ، یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء ، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله ) را قبول ندارد مگر اهل کتاب که درآخر مساله ذکر میشود و هخمچنین است اگر در یکی از اینها شک داشته باشد و نیز کسی که ضروری دین ، یعنی چیزی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود ، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیزبرگردد به انکار خدا ، یا توحید ، یا نبوت ، نجس می باشد و اگر ضروری دین بودن آن را نداند ، به طوری که انکار آن به انکار خدا یا توحید یا نبوت برنگردد ، بهتر آن است که از او اجتناب کنند . کفاری که مانند یهود و نصاری اهل کتاب می باشند و تا هنگامی که علم به ملاقات بدن آنها با یکی از نجاسات که ذکر شد و می شود حاصل نشده است ، اجتناب لازم نیست .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می توان به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او جایز نیست.
- [آیت الله سبحانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می شود از سهم (فی سبیل الله) به او زکات داد. زکات فطره;
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . خاک نجسی که به واسطه باران گل شود و علم برسیدن باران به وصف اطلاق به تمام اجزای آن حاصل شود پاک است ولی حصول علم به آن مشکل است.