همان گونه که روشن است هر زبانی، دارای ضوابط، قواعد و دستورات خاصی است. یکی از قواعد ادبی زبان عربی، کاربرد ضمیر و صفات مذکّر و مؤنّث است که دارای سه حالت است: الف. اگر گفت وگو فقط درباره مردان باشد، صیغه (مذکّر) به کار می رود. ب. اگر سخن فقط درباره زنان باشد، صیغه (مؤنّث) به کار می رود. ج. اگر طرف محاوره هم مردان باشد و هم زنان، از صیغه (مذکّر) استفاده می شود و این به جهت (قاعده تغلیب) در ادبیات است. با توجّه به این مقدّمه، انواع خطابات قرآنی در مورد زن و مرد به شرح زیر قابل تبیین است: 1. در مواردی قرآن کریم با صراحت زن و مرد را در کنار یکدیگر مورد خطاب قرار می دهد: 1-1. (أَنّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی)؛ آل عمران (3)، آیه 195.؛ (من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد). 1-2. (مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ)؛ نحل (16)، آیه 97.؛ (هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم؛ و پاداش آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد). 1-3. (إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللّهَ کَثیرًا وَ الذّاکِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظیمًا)؛ احزاب (33)، آیه 35.؛ (به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است). 1-4. (قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ)؛ نور (24)، آیات 30 و 31.؛ (به مؤمنان بگو چشم های خود ر (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است! و به آنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند). این نوع خطابات برای این است که قرآن می خواهد افکار جاهلی و قبل از اسلام را تخطئه کند؛ چون آنان بین زن و مرد فرق می گذاشتند و فضایل را منحصر در مردان می دانستند!! در حالی که؛ (آنچه باید کامل شود (روح) است و روح، نه مذکّر است و نه مؤنّث) زن در آیینه جلال و جمال، ص 100.. برخی دیگر از بزرگان فرموده اند: (برای اینکه توهّم نشود تکلیف مختص مردان است، هر دو صیغه مذکّر و مؤنّث استعمال شده است. و اصولاً در این گونه موارد صیغه مؤنّث برای تأکید و جلب توجّه به این امر است که مرد و زن، در حکم و تکلیف مزبور هیچ فرقی با یکدیگر ندارند) محمدتقی مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست، ج 2، ص 2058.. 2. خطاب هایی که فقط متوجّه مردان است؛ مانند آیاتی که نعمت های بهشتی و حورالعین را نصیب مردان پارسا و پرهیزگار دانسته است مانند آیه شریفه: (کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ)؛ دخان (44)، آیه 54.؛ (این چنین اند بهشتیان؛ و آنها را با حورالعین تزویج می کنیم). و آیات دیگر طور (52)، آیه 20؛ واقعه (56)، آیه 22. که طرف خطاب آنها فقط مردان است. در توجیه این گونه خطابات گفته شده است: از آنجایی که هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و آرمانی اسلام، حضور مردان در بیرون خانه بیشتر بوده و باید باشد، به مراتب بیش از زنان در صحنه های اجتماعی حضور داشته و دارند، در نتیجه خطابات بیشتر در عمل و در واقع، متوجّه آنان است. این مطلب بدان معنا نیست که به مردان اصالت داده شده است و زنان اساساً به شمار نیامده بلکه علّت اصلی این گونه خطاب ها، همین است که مکالمه پیامبرصلی الله علیه وآله به عنوان رسول و واسطه در ابلاغ پیام به طور طبیعی بیشتر با مردان جامعه است جزوه حقوق و سیاست، ص 2059. علاوه بر اینکه (زن) به عنوان ناموس خلقت می باشد و حیا و متانت اقتضاء می کند هر چه کمتر در محاورات عمومی مورد خطاب قرار گیرد و این فرهنگ در خانواده های با شخصیت به طور معمول رعایت می شود. 3. خطاب هایی که با صیغه مذکّر آمده اما مجموعه زنان و مردان را شامل شده است؛ مانند: 3-1. (وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیدًا)؛ نساء (4)، آیه 9.؛ (کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار گذارند، از آینده آنان می ترسند، باید (-(از ستم درباره یتیمان مردم)-) بترسند! از (-(مخالفت)-) خدا بپرهیزند و سخنی استوار بگویند). 3-2. (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا...)؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید!...). این نوع خطاب، شامل مردان و زنان است، چنان که در قوانین کشوری نیز واژه های (مردم)، (افراد جامعه)، (انسان ها) به کار می رود و ضمایر مذکر به آنها ارجاع می شود. بدین جهت تاکنون کمتر شنیده شده است در زمان نزول آیه های قرآنی، زنی یا مردی اعتراض کرده باشد که چرا قرآن فقط با مردان سخن می گوید و به زنان اعتنایی ندارد یا کمتر اعتنا دارد، یا پرسیده باشد که آیا فلان حکم الهی و امر و نهی قرآنی، مختص مردان است یا شامل زنان هم می شود و همه مردم با فرهنگ عمومی و زبان عرفی خودشان درمی یابند که این نوع خطاب ها شامل مردان و زنان می باشد. گرچه بسیاری از آیه ها و جمله های قرآنی، با سیاق های مذکّر بیان شده است؛ به همه آنان (چه مرد و چه زن) توجّه دارد مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست، ص 2059.. آری در عصر بعثت از پاره ای تفاوت های حقوقی و احکام متفاوت بین زن و مرد چنین توهّم شده بود که مردان به لحاظ شخصیت بر زنان برتری دارند و زنان از پاره ای امتیازات محرومند و یکی از نشانه های آن را همین نحوه خطابات قرآنی می دانستند چنانکه اسماء بنت عمیس پس از بازگشت از حبشه، از همسران پیامبرصلی الله علیه وآله این سؤال را پرسید که (هل فینا شی ءٌ من القرآن؟) و پس از شنیدن پاسخ منفی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله رفته و گفت: (ان النّساء لفی خیبةٍ و خسار)؛ (زنان محروم و زیان کارند)، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: (چرا؟) گفت: (لأنهنّ لایذکرن بخیر کما یذکر الرجال) و همین تصور و گفت و شنود زمینه نزول آیه 35 سوره احزاب بود. طبرسی، مجمع البیان، ج 8 - 7، ص 560. و با صراحت لفظ مؤنّث در کنار مذکّر و از زنان مسلمان و مؤمن در کنار مردان یاد شد. قرآن، هرگاه از کمالات انسانی سخن می گوید، زنان را همسان مردان مطرح کند: (إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً)؛ احزاب (33)، آیه 35.؛ (مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای (-(همه)-) آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است). این آیه به طور آشکار، از آیات درخشان، مرتبط با موضوع زن و گویای تساوی زن و مرد در پیمودن مدارج کمال است. مراحل مختلف کمال شامل: اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدّق، صوم، پاکدامنی و ذکر کثیر، برای مرد و زن به طور یکسان مطرح است؛ و زن و مرد می توانند این مدارج را طی کرده و به شخصیت والای انسانی دست یابند. زمینه نزول آیه، اظهار نگرانی (اسماء بنت عمیس) و بنا به روایتی اظهار نگرانی (امّ سلمه) نسبت به نازل نشدن آیاتی از قرآن در تمجید از زنان مؤمن بوده است. وی این امر را به رسول صلی الله علیه وآله شکایت برد. سپس این آیه با اعلان اینکه بهره مندی از مغفرت و پاداش الهی، منوط به کسب فضیلت هایی برای مؤمنان است، نازل شد. در واقع این آیه از زنان، در برخورداری از منزلت مساوی با مردان در پیشگاه خداوند حمایت کرده است. عبد علی حوزیزی، نورالثقلین، قم: دارالکتب العلمیه، بی تا، ج 4، ص 277، ح 113، به نقل از مجمع البیان. شأن نزول آیه نشان می دهد، اعتراضاتی که امروزه در ارتباط با نگرش متفاوت به زنان و مردان در زمینه مسایل گوناگون مطرح است، مسایل جدید و نوپایی نیست؛ بلکه این ایرادهای مغرضانه و یا شبهات صادقانه، از صدر اسلام مطرح بوده که در آیات و روایات منعکس است. به عقیده سیّد قطب، این آیه، زن را هم ردیف مرد آورده و او را در پیوند و ارتباط با خداوند، هم چنین در کسب کمالات، همسان مرد دانسته و این در حقیقت اقدام عملیِ اسلام در جهت بالا بردن ارزش زن و ارتقای بینش جامعه نسبت به جایگاه زن می باشد. فی ظلال، ج 5، ص 2863. مرحوم علامه طباطبایی، ذیل آیه چنین اظهار نظر می کند: (براساس این آیه، اسلام معتقد است: زن و مرد در سایه اسلام و ایمان می توانند به کرامت شایسته خویش دست یابند؛ و از این نظر میان زن و مرد تفاوتی نیست) المیزان، ج 16، ص 313.. ر.ک: حجرات (49)، آیه 13؛ آل عمران (3)، آیه 195. چنانکه ملاحظه شد این آیه ده ویژگی سرنوشت ساز از معیارهای ارزش را در ابعاد مختلفِ اعتقادی، اخلاقی و عملی بر شمرده و بر مشترک بودن این معیارهای کلّی تأکید نموده است. تفسیر نمونه ضمن اینکه آیه را سخنی جامع و پُرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها دانسته اند، اوصاف مذکور در آیه را بدین سان دسته بندی کرده و آورده است: (بخشی از این اوصاف دهگانه از مراحل ایمان سخن می گوید. قسمت دیگری، پیرامون کنترل زبان و شکم و شهوت جنسی که سه عامل سرنوشت ساز در زندگی و اخلاق انسان ها می باشد، بحث می کند و در بخش دیگری از مسأله حمایت از محرومان و ایستادگی در برابر حوادث سخت و سنگین یعنی صبر، که ریشه ایمان است؛ و سرانجام از عامل تداوم این صفات یعنی ذکر پروردگار سخن به میان می آورد). نمونه، ج 17، صص 309 و 308. این آیه در حقیقت نمونه ای از دیدگاه وسیع و کارکردهای عمیق فرهنگی اسلام در زمینه احیای کرامت انسانی زن است؛ در جامعه ای که زن از ارزش چندانی برخوردار نبود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 6/500038)
درباره خطابهای مذکر و مونث قرآن توضیح دهید؟
همان گونه که روشن است هر زبانی، دارای ضوابط، قواعد و دستورات خاصی است. یکی از قواعد ادبی زبان عربی، کاربرد ضمیر و صفات مذکّر و مؤنّث است که دارای سه حالت است:
الف. اگر گفت وگو فقط درباره مردان باشد، صیغه (مذکّر) به کار می رود.
ب. اگر سخن فقط درباره زنان باشد، صیغه (مؤنّث) به کار می رود.
ج. اگر طرف محاوره هم مردان باشد و هم زنان، از صیغه (مذکّر) استفاده می شود و این به جهت (قاعده تغلیب) در ادبیات است.
با توجّه به این مقدّمه، انواع خطابات قرآنی در مورد زن و مرد به شرح زیر قابل تبیین است:
1. در مواردی قرآن کریم با صراحت زن و مرد را در کنار یکدیگر مورد خطاب قرار می دهد:
1-1. (أَنّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی)؛ آل عمران (3)، آیه 195.؛
(من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را، زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد).
1-2. (مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ)؛ نحل (16)، آیه 97.؛
(هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده می داریم؛ و پاداش آنان را به بهترین اعمالی که انجام می دادند، خواهیم داد).
1-3. (إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقینَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرینَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمینَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذّاکِرینَ اللّهَ کَثیرًا وَ الذّاکِراتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظیمًا)؛ احزاب (33)، آیه 35.؛
(به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است).
1-4. (قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ)؛ نور (24)، آیات 30 و 31.؛
(به مؤمنان بگو چشم های خود ر (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه تر است؛ خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است! و به آنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند).
این نوع خطابات برای این است که قرآن می خواهد افکار جاهلی و قبل از اسلام را تخطئه کند؛ چون آنان بین زن و مرد فرق می گذاشتند و فضایل را منحصر در مردان می دانستند!! در حالی که؛ (آنچه باید کامل شود (روح) است و روح، نه مذکّر است و نه مؤنّث) زن در آیینه جلال و جمال، ص 100..
برخی دیگر از بزرگان فرموده اند: (برای اینکه توهّم نشود تکلیف مختص مردان است، هر دو صیغه مذکّر و مؤنّث استعمال شده است. و اصولاً در این گونه موارد صیغه مؤنّث برای تأکید و جلب توجّه به این امر است که مرد و زن، در حکم و تکلیف مزبور هیچ فرقی با یکدیگر ندارند) محمدتقی مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست، ج 2، ص 2058..
2. خطاب هایی که فقط متوجّه مردان است؛ مانند آیاتی که نعمت های بهشتی و حورالعین را نصیب مردان پارسا و پرهیزگار دانسته است مانند آیه شریفه:
(کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عینٍ)؛ دخان (44)، آیه 54.؛
(این چنین اند بهشتیان؛ و آنها را با حورالعین تزویج می کنیم).
و آیات دیگر طور (52)، آیه 20؛ واقعه (56)، آیه 22. که طرف خطاب آنها فقط مردان است.
در توجیه این گونه خطابات گفته شده است: از آنجایی که هم در جامعه صدر اسلام و هم در اجتماع مطلوب و آرمانی اسلام، حضور مردان در بیرون خانه بیشتر بوده و باید باشد، به مراتب بیش از زنان در صحنه های اجتماعی حضور داشته و دارند، در نتیجه خطابات بیشتر در عمل و در واقع، متوجّه آنان است. این مطلب بدان معنا نیست که به مردان اصالت داده شده است و زنان اساساً به شمار نیامده بلکه علّت اصلی این گونه خطاب ها، همین است که مکالمه پیامبرصلی الله علیه وآله به عنوان رسول و واسطه در ابلاغ پیام به طور طبیعی بیشتر با مردان جامعه است جزوه حقوق و سیاست، ص 2059. علاوه بر اینکه (زن) به عنوان ناموس خلقت می باشد و حیا و متانت اقتضاء می کند هر چه کمتر در محاورات عمومی مورد خطاب قرار گیرد و این فرهنگ در خانواده های با شخصیت به طور معمول رعایت می شود.
3. خطاب هایی که با صیغه مذکّر آمده اما مجموعه زنان و مردان را شامل شده است؛ مانند:
3-1. (وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیدًا)؛ نساء (4)، آیه 9.؛
(کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار گذارند، از آینده آنان می ترسند، باید (-(از ستم درباره یتیمان مردم)-) بترسند! از (-(مخالفت)-) خدا بپرهیزند و سخنی استوار بگویند).
3-2. (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا...)؛
(ای کسانی که ایمان آورده اید!...).
این نوع خطاب، شامل مردان و زنان است، چنان که در قوانین کشوری نیز واژه های (مردم)، (افراد جامعه)، (انسان ها) به کار می رود و ضمایر مذکر به آنها ارجاع می شود. بدین جهت تاکنون کمتر شنیده شده است در زمان نزول آیه های قرآنی، زنی یا مردی اعتراض کرده باشد که چرا قرآن فقط با مردان سخن می گوید و به زنان اعتنایی ندارد یا کمتر اعتنا دارد، یا پرسیده باشد که آیا فلان حکم الهی و امر و نهی قرآنی، مختص مردان است یا شامل زنان هم می شود و همه مردم با فرهنگ عمومی و زبان عرفی خودشان درمی یابند که این نوع خطاب ها شامل مردان و زنان می باشد. گرچه بسیاری از آیه ها و جمله های قرآنی، با سیاق های مذکّر بیان شده است؛ به همه آنان (چه مرد و چه زن) توجّه دارد مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست، ص 2059..
آری در عصر بعثت از پاره ای تفاوت های حقوقی و احکام متفاوت بین زن و مرد چنین توهّم شده بود که مردان به لحاظ شخصیت بر زنان برتری دارند و زنان از پاره ای امتیازات محرومند و یکی از نشانه های آن را همین نحوه خطابات قرآنی می دانستند چنانکه اسماء بنت عمیس پس از بازگشت از حبشه، از همسران پیامبرصلی الله علیه وآله این سؤال را پرسید که (هل فینا شی ءٌ من القرآن؟) و پس از شنیدن پاسخ منفی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله رفته و گفت: (ان النّساء لفی خیبةٍ و خسار)؛ (زنان محروم و زیان کارند)، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: (چرا؟) گفت: (لأنهنّ لایذکرن بخیر کما یذکر الرجال) و همین تصور و گفت و شنود زمینه نزول آیه 35 سوره احزاب بود. طبرسی، مجمع البیان، ج 8 - 7، ص 560. و با صراحت لفظ مؤنّث در کنار مذکّر و از زنان مسلمان و مؤمن در کنار مردان یاد شد.
قرآن، هرگاه از کمالات انسانی سخن می گوید، زنان را همسان مردان مطرح کند:
(إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً)؛ احزاب (33)، آیه 35.؛
(مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای (-(همه)-) آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است).
این آیه به طور آشکار، از آیات درخشان، مرتبط با موضوع زن و گویای تساوی زن و مرد در پیمودن مدارج کمال است. مراحل مختلف کمال شامل: اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدّق، صوم، پاکدامنی و ذکر کثیر، برای مرد و زن به طور یکسان مطرح است؛ و زن و مرد می توانند این مدارج را طی کرده و به شخصیت والای انسانی دست یابند.
زمینه نزول آیه، اظهار نگرانی (اسماء بنت عمیس) و بنا به روایتی اظهار نگرانی (امّ سلمه) نسبت به نازل نشدن آیاتی از قرآن در تمجید از زنان مؤمن بوده است. وی این امر را به رسول صلی الله علیه وآله شکایت برد. سپس این آیه با اعلان اینکه بهره مندی از مغفرت و پاداش الهی، منوط به کسب فضیلت هایی برای مؤمنان است، نازل شد. در واقع این آیه از زنان، در برخورداری از منزلت مساوی با مردان در پیشگاه خداوند حمایت کرده است. عبد علی حوزیزی، نورالثقلین، قم: دارالکتب العلمیه، بی تا، ج 4، ص 277، ح 113، به نقل از مجمع البیان.
شأن نزول آیه نشان می دهد، اعتراضاتی که امروزه در ارتباط با نگرش متفاوت به زنان و مردان در زمینه مسایل گوناگون مطرح است، مسایل جدید و نوپایی نیست؛ بلکه این ایرادهای مغرضانه و یا شبهات صادقانه، از صدر اسلام مطرح بوده که در آیات و روایات منعکس است.
به عقیده سیّد قطب، این آیه، زن را هم ردیف مرد آورده و او را در پیوند و ارتباط با خداوند، هم چنین در کسب کمالات، همسان مرد دانسته و این در حقیقت اقدام عملیِ اسلام در جهت بالا بردن ارزش زن و ارتقای بینش جامعه نسبت به جایگاه زن می باشد. فی ظلال، ج 5، ص 2863.
مرحوم علامه طباطبایی، ذیل آیه چنین اظهار نظر می کند: (براساس این آیه، اسلام معتقد است: زن و مرد در سایه اسلام و ایمان می توانند به کرامت شایسته خویش دست یابند؛ و از این نظر میان زن و مرد تفاوتی نیست) المیزان، ج 16، ص 313.. ر.ک: حجرات (49)، آیه 13؛ آل عمران (3)، آیه 195.
چنانکه ملاحظه شد این آیه ده ویژگی سرنوشت ساز از معیارهای ارزش را در ابعاد مختلفِ اعتقادی، اخلاقی و عملی بر شمرده و بر مشترک بودن این معیارهای کلّی تأکید نموده است.
تفسیر نمونه ضمن اینکه آیه را سخنی جامع و پُرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها دانسته اند، اوصاف مذکور در آیه را بدین سان دسته بندی کرده و آورده است:
(بخشی از این اوصاف دهگانه از مراحل ایمان سخن می گوید. قسمت دیگری، پیرامون کنترل زبان و شکم و شهوت جنسی که سه عامل سرنوشت ساز در زندگی و اخلاق انسان ها می باشد، بحث می کند و در بخش دیگری از مسأله حمایت از محرومان و ایستادگی در برابر حوادث سخت و سنگین یعنی صبر، که ریشه ایمان است؛ و سرانجام از عامل تداوم این صفات یعنی ذکر پروردگار سخن به میان می آورد). نمونه، ج 17، صص 309 و 308.
این آیه در حقیقت نمونه ای از دیدگاه وسیع و کارکردهای عمیق فرهنگی اسلام در زمینه احیای کرامت انسانی زن است؛ در جامعه ای که زن از ارزش چندانی برخوردار نبود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 6/500038)
- [سایر] چرا خطابهای قرآن مذکر است؟
- [سایر] چرا خطابهای قرآن مذکر است؟ چرا حوریها مونث هستند؟
- [سایر] چرا در قرآن همیشه ضمایر مذکر, مقدم بر ضمایر مونث آورده شده است ؟
- [سایر] در جمع بین مؤنّث و مذکّر آیا اگر غلبه با مؤنث باشد باز هم جمع مذکر میآید؟ لطفاً مثال بزنید.
- [سایر] چرا خداوند در قرآن از ضمیر مذکر برای خودش استفاده کرده است؟ و چرا مذکر بر مونث تعمیم داده شده است؟
- [سایر] آیا کلمه (علماء) مذکر است یا مؤنث؟
- [سایر] معنای لغوی دو کلمه (مذکّر) و (مؤنّث) از نظر لغت و اصطلاح چیست؟
- [سایر] فعل یدعون در آیه 33 سوره یوسف به صورت جمع مؤنّث استفاده شده یا مذکّر؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا رعایت نکردن ضمیرهای مذکّر و مؤنّث در نماز میّت، باعث بطلان نماز میشود؟
- [سایر] از نظر فقهی چه تعریف یا ملاکی برای تشخیص جنس مذکر یا مؤنث وجود دارد؟
- [آیت الله سیستانی] منی مَرد ، و هر حیوان مذکر حرام گوشتی که خون جهنده دارد نجس است ، و رطوبتی که از زن با شهوت خارج میشود و موجب جنابت او است بتفصیلی که در مسأله (345) ذکر خواهد شد در حکم منی است و بنابر احتیاط واجب باید از منی حیوان مذکر حلال گوشتی که خون جهنده دارد اجتناب شود . 4 مردار :
- [آیت الله سیستانی] در اجتماع برادر یا خواهر یا برادرها یا خواهرها با جد یا جدّه یا اجداد یا جدّات ، چند صورت است : اول : اینکه هر یک از جد یا جدّه و برادر یا خواهر همه از طرف مادر باشند ، در این صورت مال بین آنها بطور مساوی تقسیم میشود ، اگر چه بعضی مذکر و بعضی مؤنث باشند . دوم : اینکه همه آنها از طرف پدر باشند ، در این صورت نیز مال بین آنها بطور مساوی تقسیم میشود ، در فرضی که همه ذکور و یا همه اناث باشند ، و اگر مختلف باشند ، پس هر مذکری دو مقابل مؤنث میبرد . سوم : اینکه هریک از جد یا جدّه از طرف پدر باشد و برادر یا خواهر از طرف پدر و مادر باشد ، حکم این صورت حکم صورت گذشته است ، و دانسته شد که برادر یا خواهر پدری میّت اگر با برادر یا خواهر پدری و مادری جمع شود ، پدری تنها ارث نمیبرد . چهارم : اینکه اجداد یا جدّات یا هر دو هم از طرف پدر و هم از طرف مادر باشند ، و برادرها یا خواهرها یا هر دو نیز چنین باشند ، در این صورت برای خویشان مادری از برادرها و خواهرها و اجداد و جدّات یک سوم از ترکه است ، و بطور مساوی بین مذکر و مؤنث آنها تقسیم میشود ، و برای خویشان پدری از آنها دو سوم از ترکه است که به هر مذکری دو مقابل مؤنت داده میشود ، و اگر همه ذکور یا همه اناث باشند ، بطور مساوی بین آنها تقسیم میشود . پنجم : اینکه جد یا جدّه از طرف پدر باشد و برادر یا خواهر از طرف مادر ، در این صورت برادر یا خواهر در فرضی که یکی باشد یک ششم از مال را میبرد ، و اگر متعدد باشند یک سوم را بطور مساوی بین خودشان تقسیم مینمایند و باقیمانده مال جد یا جدّه است ، و اگر جد و جدّه هر دو باشند ، جد دو مقابل جدّه میبرد . ششم : اینکه جد یا جدّه یا هر دو از طرف مادر و برادر یا برادرها از طرف پدر باشند ، در این صورت برای جد یا جدّه یک سوم است ، و اگر هر دو هستند همان یک سوم را بطور مساوی تقسیم میکنند ، و دو سوم آن برای برادر یا برادرها است ، و اگر با آن جد یا جدّه خواهر از طرف پدر باشد ، در صورتی که یکی باشد نصف را میبرد ، و اگر متعدد باشند دو سوم را میبرند ، و در هر صورت از برای جد و یا جدّه یک سوم است ، و بنابراین اگر خواهر یکی شد ، یک ششم از ترکه زائد است ، و مردد است که به خواهر داده میشود ، و یا میان او و جد یا جدّه تقسیم میشود ، و احتیاط واجب در آن ، مصالحه است . هفتم : اینکه اجداد یا جدّات یا هر دو ، هم پدری باشند و هم مادری و با آنها برادر یا خواهرِ پدری باشد ، یکی باشد یا متعدد ، در این صورت برای جد یا جدّه مادری یک سوم است ، و با تعدد بطور مساوی بین آنها تقسیم میشود ، اگر چه بعضی مذکر و بعضی مؤنث باشند . و برای جد یا جدّه پدری ، و برادر یا خواهرِ پدری دو سوم باقی از ترکه است ، و مذکر دو برابر مؤنث میگیرد . و اگر با آن اجداد یا جدّات ، برادر یا خواهرِ مادری باشد ، برای جد یا جدّه مادری و برادر یا خواهرِ مادری یک سوم است که بطور مساوی بین آنها تقسیم میشود ، اگر چه بعضی مذکر و بعضی مؤنث باشند ؛ و برای جد و یا جدّه پدری دو سوم است ، و جد دو برابر جدّه میگیرد . هشتم : اینکه برادرها یا خواهرها بعضی پدری و بعضی مادری باشند و با آنها جد یا جدّه پدری باشد ، در این صورت برای برادر یا خواهرِ مادری یک ششم ترکه است اگر یکی باشد ، و یک سوم است اگر متعدد باشند ، و بطور مساوی بین آنها تقسیم میشود و برای برادر یا خواهرِ پدری و جد یا جدّه پدری باقیِ آن ترکه است ، و برای مذکر دو برابر مؤنث است و اگر با آن برادرها یا خواهرها جد یا جدّه مادری باشد ، برای جد یا جدّه مادری و برادر یا خواهرِ مادری تمام یک سوم است و بطور مساوی بین آنها تقسیم میشود ، و برای برادر یا خواهرِ پدری دو سوم است که برای مذکر آنها دو برابر مؤنث است .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر میّت عمو و عمّه و دایی و خاله نداشته باشد، مقداری که به هر عمو و عمّه میرسد به فرزندان آنان و مقداری که به هر دایی و خاله میرسد به فرزندان آنها داده میشود که در اینجا فرزندان آنان سهم خود را به گونهای تقسیم میکنند که هر مذکّر دو برابر مؤنّث ببرد و اگر فرزندان آنها هم نباشند، وارث میّت عمو و عمّه و دایی و خاله پدر و عمو و عمّه و دایی و خاله مادر او میباشند که 13 مال را عمو و عمّه و دایی و خاله مادر میّت میبرند و23 باقی مانده را عمو و عمّه و دایی و خاله پدر میّت میبرند، نحوه تقسیم مال بین عمو و عمّه و دایی و خاله پدر یا مادر میّت همچون نحوه تقسیم مال بین عمو و عمّه و دایی و خاله خود میّت است که در مسائل گذشته توضیح داده شد.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند