سیره و رفتار شخصی و اخلاقی پیامبر (صلی الله علیه وآله)، چگونه بود؟ وقتی از همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره اخلاق او پرسیدند، گفت: (کان خلقه القرآن[1] ; اخلاقش قرآن بود). او قرآن مجسّم بود و اخلاق نیک او را قرآن می ستاید و می فرماید: (إِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم)[2]. ماه فروماند از جمال محمد(صلی الله علیه وآله) *** سرو نباشد به اعتدال محمد(صلی الله علیه وآله) قدر فلک را کمال و منزلتی نیست *** در نظر قدر با کمال محمد(صلی الله علیه وآله) سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد بس است و آل محمد[3] به چند زاویه از ویژگی های رفتاری پیامبر خدا اشاره می کنیم: الف) عبادت نشست و برخاستش، همراه با ذکر خدا بود. با آن که (معصوم) بود، ولی آن قدر از خشیت خدا می گریست که سجده گاهش خیس می شد. (بنده خدا) بود و هنگام نیایش، همچون مسکینان نیازمند، دست ها را بالا می گرفت. نماز را نور چشم خود می دانست و (وقت) نماز را انتظار می کشید و هنگام نماز که می شد، می گفت: ای بلال! خوشحالمان کن. پاره ای از شب (گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث ) را به عبادت می پرداخت. با این که تمام روز، خصوصاً در اوقات توقف در مدینه، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمی کاست و آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود ; بلکه عاشقانه و سپاس گزارانه بود. روزی یکی از همسرانش گفت: تو دیگر چرا این قدر عبادت می کنی ; تو که آمرزیده هستی! جواب داد: آیا یک بنده سپاس گزار نباشم؟ در حال تنهایی، عبادت را طول می داد و گاهی ساعت ها سرگرم تهجد بود ; اما در جماعت، به اختصار می کوشید و رعایت حال ضعیف ترین افراد را لازم می شمرد و به آن توصیه می کرد. بسیار روزه می گرفت ; علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان، یک روز در میان روزه می گرفت. در دهه آخر ماه رمضان، بسترش را به کلی جمع می کرد و در مسجد، معتکف می شد و یکسره به عبادت می پرداخت ; ولی به دیگران می گفت: کافی است در هر ماه، سه روز روزه بگیرید. با رهبانیت، انزوا، گوشه گیری و ترک اهل و عیال، مخالف بود. بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند، مورد ملامت وی قرار گرفتند و به آنها فرمود: بدن، زن، فرزند و یاران شما، همه حقوقی بر شما دارند که باید آنها را رعایت کنید[4]. ب) ادب ورزی وقتی به در خانه کسی می رفت چون خانه ها گاهی پرده ای نداشتند برابر آستانه نمی ایستاد ; طرف راست یا چپ آن می ایستاد و می فرمود: سلام بر شما ; سلام بر شما. چنان شرم داشت که به چهره کسی خیره نمی شد. شرم آن حضرت، چنان بود که اگر ناگزیر به انتقاد از کسی بود، به صراحت نمی گفت و مقصود خویش را با کنایه بیان می داشت. سکوتش به درازا می کشید و بدون ضرورت، لب به سخن نمی گشود[5]. ج) خوش خلقی انس می گوید: ده سال خدمتش را کردم ; نه هرگز دشنامم داد و کتکم زد ; نه مرا از خود راند و نه به رویم اخم کرد. وقتی در کاری که دستور فرموده بود، سستی می کردم، سرزنشم نمی کرد جز برای آفریدگار، خشمگین نمی شد و هرگاه خشمگین می شد، چیزی توان ایستادگی در برابر خشم وی را نداشت. او می فرمود: بدانید که بهترین مردمان کسی است که دیر به خشم آید و آسان خشنود شود و بدترین انسان ها کسی است که زود به خشم آید و دیر خشنود شود. اگر مردی دیر به خشم آید و دیر خشنود شود یا زود به خشم آید و زود خشنود شود، آن هم چیزی است. همگان را به خوش اخلاقی توصیه می کرد و می فرمود: نزدیک ترین همنشین من در رستاخیز،خوش اخلاق ترین شماست و در ترازوی عمل کسی در روز قیامت، چیزی بهتر از خوش خلقی گذاشته نمی شود. وی از همه خنده روتر بود ; یارانش می گفتند: هیچ کس را ندیدیم که بیش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر لبانش تبسم باشد. تا وقتی قرآن نازل نمی شد یا در موقعیت موعظه نبود، اهل مزاح و شوخی بود. خنده هایش از حد تبسم فراتر نمی رفت و به قهقه نمی رسید. در خوراک و پوشاک، خویش را برتر از غلامان و خادمان خود قرار نمی داد. هرگز به کسی دشنام نداد و با کسی به درشتی و تندخویی صحبت نکرد. برای خدا خشمگین می شد ; نه برای ارضای خویش. اهل انتقام گرفتن نبود ; عفو می کرد و می گذشت. عذرِ عذرخواهنده را می پذیرفت و می فرمود: آیا به شما خبر دهم که بدترینتان کدام است؟ گفتند: آری ای پیامبر خدا! فرمود: کسی که از اشتباه در نمی گذرد ; پوزش را نمی پذیرد و از لغزش، چشم پوشی نمی کند. او می فرمود: آدمی با بردباری، به مقام انسان روزه داری می رسد که شب ها را به عبادت می گذراند. بر جفا و تندخویی دیگران، صبور و حلیم بود. می فرمود: خدا مرا به مدارا فرمان داده است ; آن گونه که به نماز دستور داده است. مردم دار و خوش خلق بود و با یاران خود، حلقهوار می نشست[6]. د) با خانواده پیامبر در خانواده، مهربان بود. انس می گفت: کسی با زن و فرزندش مهربان تر از رسول گرامی نبود. او نسبت به همسران خود، هیچ گونه خشونتی نمی کرد و این، بر خلاف خلق و خوی مکیان بود. بدزبانی برخی از همسران را تحمل می کرد ; تا آن جا که دیگران از این همه تحمل، رنج می بردند. به حسن معاشرت با زنان توصیه می کرد و می گفت: همه مردم دارای خصلت های نیک و بد هستند. مرد، نباید تنها جنبه های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و او را ترک کند ; زیرا هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود، خصلت دیگرش، مایه خشنودی اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد. در کارهای خانه، به خانواده کمک می کرد. با فرزندان و فرزندزادگان خود، مهربان بود و به آنها محبت می کرد. آنها را روی دامن خویش می نشاند و بر دوش خویش سوار می کرد. آنها را می بوسید و اینها، همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود. چون صبح می شد، بر سر فرزندان و نوه هایش دست می کشید. روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزندزادگان خویش، حضرت مجتبی(علیه السلام) را می بوسید. آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یک بار، هیچ کدام از آنها را نبوسیده ام. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: (کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا، شامل حالش نمی شود)[7]. ه) آراستگی به نظافت و بوی خوش، علاقه زیادی داشت ; هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد. به یاران و پیروان خود تأکید می کرد که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوش بو نگه دارند ; به خصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد که غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود و آن گاه، در نماز جمعه حضور یابند.به آیینه یا آب می نگریست و موهایش را شانه می زد. افزون بر آراستگی برای همسرانش، برای دوستانش نیز خود را می آراست. عایشه می گوید: دیدم در پیاله آبی که در خانه بود، خود را می نگرد و موهایش را مرتب می کند و می خواهد نزد دوستانش برود ; به او گفتم: پدر و مادرم فدایت! تو پیامبر و بهترین آفریده ها هستی ; به آب می نگری و خود را می آرایی؟ فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بنده ای نزد دوستانش می رود، خود را بیاراید. همواره لباسش پاکیزه بود و می فرمود: از عوامل ارجمندی مؤمن نزد خدای والا، پاکیزگی لباس اوست. هنگامی که هیئتی بر او وارد می شدند، هم خود زیباترین لباسش را می پوشید و هم مهتران اصحابش را به این کار دستور می داد. لباس خشنی از پنبه یا کتان می پوشید و بیشترین لباس هایش سفید بود و لباس مخصوصی برای نماز جمعه داشت[8]. و) معاشرت در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده رو بود. به هر کسی که می رسید، سلام می کرد. در سلام کردن، از همه، حتی کودکان و بردگان، پیشی می گرفت.پای خود را جلوی هیچ کس دراز نمی کرد و در حضور کسی، تکیه نمی زد. غالباً دو زانو می نشست و در مجالس، دایره وار می نشست تا مجلس، بالا و پایینی نداشته باشد و همه، جایگاه مساوی داشته باشند. از اصحابش، تفقد می کرد و اگر سه روز یکی از اصحاب را نمی دید، سراغش را می گرفت ; اگر مریض بود، او را عیادت می کرد و اگر گرفتاری داشت، کمکش می کرد. در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمی کرد و یک فرد را مخاطب قرار نمی داد ; بلکه نگاه های خود را میان جمع تقسیم می کرد. از این که بنشیند و دیگران خدمت کنند، تنفر داشت ; از جا برمی خاست و در کارها شرکت می کرد. با هر مسلمانی که برخورد می کرد، مصافحه می کرد و دست خود را در دست او نگه می داشت تاطرف مقابل، دست خود را عقب بکشد. هرگاه کسی نزد او می نشست و با او کار داشت، نمازش را سریع تمام می کرد و به کار او می رسید. متواضع بود و در مجلس، هر جا که جا بود، می نشست و جای خاصی برای خود اختصاص نمی داد و دیگران را هم از این کار، نهی می کرد. هر کسی را که به خدمتش می رسید، مورد اکرام و احترام قرار می داد. بزرگ هر قومی را احترام و او را به ریاست و سرپرستی آنان تعیین می کرد. در پاسخ دوستان و غیر دوستان و هر کس که صدایش می کرد، می گفت: لبیک. وقتی با دوستانش برخورد می کرد، دستانشان را می گرفت و می فشرد و می فرمود: سه چیزند که دوستی آدمی با برادر مسلمانش را زلال می سازند ; 1. هنگام دیدار با چهره ای گشاده با دوستش رو به رو شود; 2. زمان نشستن در مجلس، برایش جا باز کند; 3. او را با محبوب ترین نامش بخواند[9]. ز) ساده زیستی زهد و ساده زیستی، از اصول زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. او ساده غذا می خورد ; ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد. زیراندازش، غالباً حصیر بود. بر روی زمین می نشست و عبایی داشت که هر جا می رفت، آن را (دولا) می کرد و زیر خود می انداخت. با دست خود، از بز، شیر می دوشید و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد و از این که کسی در رکابش حرکت کند، به شدت جلوگیری می کرد. قوت غالبش، نان جو و خرما بود. کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد. در عین سادگی، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راه های مشروع، لازم می شمرد و می گفت: (چه نیکوست ثروتی که از راه مشروع به دست آید ; برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند) و نیز می فرمود: (مال و ثروت، کمک خوبی است برای تقوا)[10]. امیرمؤمنان(علیه السلام) در وصفش می فرمود: (پیامبر(صلی الله علیه وآله)، از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم، فرورفته تر و شکمش، از همه خالی تر بود. دنیا را به او نشان دادند ; اما نپذیرفت و چون دانست که خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن می داشت. چیزی را که خدا خوار می شمرد، خوار می انگاشت و چیزی را که خدا کوچک می شمرد، کوچک و ناچیز می دانست. همان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و چون برده، ساده می نشست و با دست خود، کفشش را وصله می زد. جامه خود را با دست خود می دوخت و بر الاغ برهنه می نشست و دیگری را پشت سر خود سوار می کرد. وقتی پرده ای بر در خانه او آویخته شد که نقش و تصویر در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود: (این پرده را از برابر چشمان من دور کن) و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از چشمانش پنهان بماند و از آن، لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند و امید ماندن در دنیا نداشته باشد ; پس یاد دنیا را از جان خود بیرون کرد و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند و کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد که به آن بنگرد یا نام آن، نزد او بر زبان آورده شود. در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، برای شما نشانه هایی است که شما را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی می کند ; زیرا پیامبر، با نزدیکان خود، گرسنه به سر می برد و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینت های دنیا از دیده او دور ماند ; پس پیروی کننده، باید از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیروی کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جای قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت، ایمن نمی باشد. همانا خداوند، محمد(صلی الله علیه وآله) را نشانه قیامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد. او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان، وارد آخرت شد ; سنگی بر سنگی نگذاشت تا جهان را ترک کرد و دعوت پروردگارش را پذیرفت. وه! چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر ما نهاد و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرمود ; رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم)[11]. ح) نظم و انضباط پیامبر(صلی الله علیه وآله) کارهایش را منظم انجام می داد و نظم بر امور زندگی اش حاکم بود. او اوقات خویش را تقسیم می کرد و چنین توصیه می کرد: برای رسیدگی به کارها، تقسیم وقت کن و همه تلاش خود را به کار گیر و کار هر روز را همان روز انجام بده و بهترین وقت هایت را برای رابطه خودت و پروردگارت اختصاص بده و چیزی را بر ادای واجبات، مقدم مشمار و بین خود و مراجعان، حجاب طولانی قرار مده که بدگمانی می آفریند و کارها را بر تو آشفته می سازد[12]. ط) تشویق به علم پیامبر(صلی الله علیه وآله)، مردم را به علم و سواد تشویق می کرد. کودکان اصحابش را وادار کرد تا سواد بیاموزند و به برخی از یارانش فرمان داد تا زبان سریانی بیاموزند. او می گفت: (طلب دانش، بر هر مسلمان، واجب است) و نیز فرمود: (حکمت را در هر کجا و در نزد هر کس (حتی مشرک یا منافق ) یافتید، از او اقتباس کنید). همچنین فرمود: (علم را جستوجو کنید ; حتی اگر لازم باشد که تا چین سفر کنید). دانش را پیشوای خرد می دانست و مسلمانان را به پرسش گری تشویق می کرد و می گفت: (دانش، گنجینه است و کلیدش، پرسش ; خدایتان بیامرزد)،! او می فرمود: بپرسید ; (زیرا در پرسش و پاسخ های علمی )، چهار تن پاداش می برند ; پرسش گر، پاسخ گو، شنونده و شیفته آنان[13]. کلام آخر[14] این که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: پس به پیامبر پاکیزه اقتدا کن که مایه فخر و بزرگی است ; برای کسی که خواهان بزرگواری است[15]. جان گرامی، دریغ نیست زعشقش *** جان من و صد چو من فدای محمد[16] پی نوشت ها _______________________________ [1]. المعرفه و التاریخ، ج 3، ص 361 . [2]. قلم (68 )، آیه 4 . [3]. کلیات سعدی، به کوشش مظاهر مصفا، کانون معرفت، تهران، ص 694 . [4]. بحارالانوار، ج93، ص 363 ; مجمع الزوائد، ج 3، ص 150 ; سنن النبی، ص 251 . [5]. سنن ابی داود، ج 2، ص 195 ; فتح الباری، ج 11، ص 21 . [6]. طبقات الکبری، ج 1، ص 372 ; شرح اصول کافی ج 1، ص 240 ; سنن النبی، ص 103 ; مسند احمد، ج 3، ص 19 ; عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 41 ; وسائل الشیعه، ج 8، ص 507 ; اصول کافی، ج 2، ص 99 ; بحارالانوار، ج 7، ص 249 . [7]. صحیح مسلم، ج 5، ص 114 ; مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 254 . [8]. مجمع الزوائد، ج 5، ص 132 ; بحارالانوار، ج 16، ص 249 ; کنزالعمال، ج 7، ص 122 . [9]. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 281 ; سنن النبی، ص 123 ; بحارالانوار، ج 73، ص 23 ; مکارم الاخلاق، ج 1، ص 55 . [10]. فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 6، ص 44 ; وسائل الشیعه، ج 12، ص 16 ; مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 258 . [11]. نهج البلاغه، خطبه 160 . [12]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 251 ; مجموعه آثار، ج 2، ص 258 . [13]. تحف العقول، ص 28 ; خصال، ص 522 ; کنزالعمال، ج 10، ص 135 . [14]. برای آشنایی بیشتر با ویژگی های رفتاری اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آثار ذیل مراجعه کنید: الف) سنن النبی، علامه طباطبایی . ب) وحی و نبوت، مرتضی مطهری . ج) همنام گل های بهاری، حسین سیدی . [15]. نهج البلاغه، خطبه 160. [16]. عبدالرحمن جامی .
سیره و رفتار شخصی و اخلاقی پیامبر (صلی الله علیه وآله)، چگونه بود؟
سیره و رفتار شخصی و اخلاقی پیامبر (صلی الله علیه وآله)، چگونه بود؟
وقتی از همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله) درباره اخلاق او پرسیدند، گفت: (کان خلقه القرآن[1] ; اخلاقش قرآن بود).
او قرآن مجسّم بود و اخلاق نیک او را قرآن می ستاید و می فرماید: (إِنَّکَ لَعَلی خُلُق عَظِیم)[2].
ماه فروماند از جمال محمد(صلی الله علیه وآله) *** سرو نباشد به اعتدال محمد(صلی الله علیه وآله)
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست *** در نظر قدر با کمال محمد(صلی الله علیه وآله)
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد بس است و آل محمد[3]
به چند زاویه از ویژگی های رفتاری پیامبر خدا اشاره می کنیم:
الف) عبادت
نشست و برخاستش، همراه با ذکر خدا بود. با آن که (معصوم) بود، ولی آن قدر از خشیت خدا می گریست که سجده گاهش خیس می شد. (بنده خدا) بود و هنگام نیایش، همچون مسکینان نیازمند، دست ها را بالا می گرفت.
نماز را نور چشم خود می دانست و (وقت) نماز را انتظار می کشید و هنگام نماز که می شد، می گفت: ای بلال! خوشحالمان کن.
پاره ای از شب (گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث ) را به عبادت می پرداخت. با این که تمام روز، خصوصاً در اوقات توقف در مدینه، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمی کاست و آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود ; بلکه عاشقانه و سپاس گزارانه بود. روزی یکی از همسرانش گفت: تو دیگر چرا این قدر عبادت می کنی ; تو که آمرزیده هستی! جواب داد: آیا یک بنده سپاس گزار نباشم؟
در حال تنهایی، عبادت را طول می داد و گاهی ساعت ها سرگرم تهجد بود ; اما در جماعت، به اختصار می کوشید و رعایت حال ضعیف ترین افراد را لازم می شمرد و به آن توصیه می کرد.
بسیار روزه می گرفت ; علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان، یک روز در میان روزه می گرفت. در دهه آخر ماه رمضان، بسترش را به کلی جمع می کرد و در مسجد، معتکف می شد و یکسره به عبادت می پرداخت ; ولی به دیگران می گفت: کافی است در هر ماه، سه روز روزه بگیرید.
با رهبانیت، انزوا، گوشه گیری و ترک اهل و عیال، مخالف بود. بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند، مورد ملامت وی قرار گرفتند و به آنها فرمود: بدن، زن، فرزند و یاران شما، همه حقوقی بر شما دارند که باید آنها را رعایت کنید[4].
ب) ادب ورزی
وقتی به در خانه کسی می رفت چون خانه ها گاهی پرده ای نداشتند برابر آستانه نمی ایستاد ; طرف راست یا چپ آن می ایستاد و می فرمود: سلام بر شما ; سلام بر شما.
چنان شرم داشت که به چهره کسی خیره نمی شد. شرم آن حضرت، چنان بود که اگر ناگزیر به انتقاد از کسی بود، به صراحت نمی گفت و مقصود خویش را با کنایه بیان می داشت.
سکوتش به درازا می کشید و بدون ضرورت، لب به سخن نمی گشود[5].
ج) خوش خلقی
انس می گوید: ده سال خدمتش را کردم ; نه هرگز دشنامم داد و کتکم زد ; نه مرا از خود راند و نه به رویم اخم کرد. وقتی در کاری که دستور فرموده بود، سستی می کردم، سرزنشم نمی کرد
جز برای آفریدگار، خشمگین نمی شد و هرگاه خشمگین می شد، چیزی توان ایستادگی در برابر خشم وی را نداشت.
او می فرمود: بدانید که بهترین مردمان کسی است که دیر به خشم آید و آسان خشنود شود و بدترین انسان ها کسی است که زود به خشم آید و دیر خشنود شود. اگر مردی دیر به خشم آید و دیر خشنود شود یا زود به خشم آید و زود خشنود شود، آن هم چیزی است. همگان را به خوش اخلاقی توصیه می کرد و می فرمود:
نزدیک ترین همنشین من در رستاخیز،خوش اخلاق ترین شماست و در ترازوی عمل کسی در روز قیامت، چیزی بهتر از خوش خلقی گذاشته نمی شود.
وی از همه خنده روتر بود ; یارانش می گفتند: هیچ کس را ندیدیم که بیش از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر لبانش تبسم باشد. تا وقتی قرآن نازل نمی شد یا در موقعیت موعظه نبود، اهل مزاح و شوخی بود. خنده هایش از حد تبسم فراتر نمی رفت و به قهقه نمی رسید.
در خوراک و پوشاک، خویش را برتر از غلامان و خادمان خود قرار نمی داد. هرگز به کسی دشنام نداد و با کسی به درشتی و تندخویی صحبت نکرد.
برای خدا خشمگین می شد ; نه برای ارضای خویش. اهل انتقام گرفتن نبود ; عفو می کرد و می گذشت.
عذرِ عذرخواهنده را می پذیرفت و می فرمود: آیا به شما خبر دهم که بدترینتان کدام است؟ گفتند: آری ای پیامبر خدا! فرمود: کسی که از اشتباه در نمی گذرد ; پوزش را نمی پذیرد و از لغزش، چشم پوشی نمی کند.
او می فرمود: آدمی با بردباری، به مقام انسان روزه داری می رسد که شب ها را به عبادت می گذراند.
بر جفا و تندخویی دیگران، صبور و حلیم بود.
می فرمود: خدا مرا به مدارا فرمان داده است ; آن گونه که به نماز دستور داده است. مردم دار و خوش خلق بود و با یاران خود، حلقهوار می نشست[6].
د) با خانواده
پیامبر در خانواده، مهربان بود. انس می گفت: کسی با زن و فرزندش مهربان تر از رسول گرامی نبود. او نسبت به همسران خود، هیچ گونه خشونتی نمی کرد و این، بر خلاف خلق و خوی مکیان بود. بدزبانی برخی از همسران را تحمل می کرد ; تا آن جا که دیگران از این همه تحمل، رنج می بردند. به حسن معاشرت با زنان توصیه می کرد و می گفت: همه مردم دارای خصلت های نیک و بد هستند. مرد، نباید تنها جنبه های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و او را ترک کند ; زیرا هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود، خصلت دیگرش، مایه خشنودی اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد. در کارهای خانه، به خانواده کمک می کرد.
با فرزندان و فرزندزادگان خود، مهربان بود و به آنها محبت می کرد. آنها را روی دامن خویش می نشاند و بر دوش خویش سوار می کرد. آنها را می بوسید و اینها، همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود. چون صبح می شد، بر سر فرزندان و نوه هایش دست می کشید. روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزندزادگان خویش، حضرت مجتبی(علیه السلام) را می بوسید. آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یک بار، هیچ کدام از آنها را نبوسیده ام. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: (کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا، شامل حالش نمی شود)[7].
ه) آراستگی
به نظافت و بوی خوش، علاقه زیادی داشت ; هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد.
به یاران و پیروان خود تأکید می کرد که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوش بو نگه دارند ; به خصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد که غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود و آن گاه، در نماز جمعه حضور یابند.به آیینه یا آب می نگریست و موهایش را شانه می زد.
افزون بر آراستگی برای همسرانش، برای دوستانش نیز خود را می آراست. عایشه می گوید: دیدم در پیاله آبی که در خانه بود، خود را می نگرد و موهایش را مرتب می کند و می خواهد نزد دوستانش برود ; به او گفتم: پدر و مادرم فدایت! تو پیامبر و بهترین آفریده ها هستی ; به آب می نگری و خود را می آرایی؟ فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بنده ای نزد دوستانش می رود، خود را بیاراید.
همواره لباسش پاکیزه بود و می فرمود: از عوامل ارجمندی مؤمن نزد خدای والا، پاکیزگی لباس اوست.
هنگامی که هیئتی بر او وارد می شدند، هم خود زیباترین لباسش را می پوشید و هم مهتران اصحابش را به این کار دستور می داد. لباس خشنی از پنبه یا کتان می پوشید و بیشترین لباس هایش سفید بود و لباس مخصوصی برای نماز جمعه داشت[8].
و) معاشرت
در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده رو بود. به هر کسی که می رسید، سلام می کرد. در سلام کردن، از همه، حتی کودکان و بردگان، پیشی می گرفت.پای خود را جلوی هیچ کس دراز نمی کرد و در حضور کسی، تکیه نمی زد.
غالباً دو زانو می نشست و در مجالس، دایره وار می نشست تا مجلس، بالا و پایینی نداشته باشد و همه، جایگاه مساوی داشته باشند.
از اصحابش، تفقد می کرد و اگر سه روز یکی از اصحاب را نمی دید، سراغش را می گرفت ; اگر مریض بود، او را عیادت می کرد و اگر گرفتاری داشت، کمکش می کرد.
در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمی کرد و یک فرد را مخاطب قرار نمی داد ; بلکه نگاه های خود را میان جمع تقسیم می کرد.
از این که بنشیند و دیگران خدمت کنند، تنفر داشت ; از جا برمی خاست و در کارها شرکت می کرد.
با هر مسلمانی که برخورد می کرد، مصافحه می کرد و دست خود را در دست او نگه می داشت تاطرف مقابل، دست خود را عقب بکشد.
هرگاه کسی نزد او می نشست و با او کار داشت، نمازش را سریع تمام می کرد و به کار او می رسید.
متواضع بود و در مجلس، هر جا که جا بود، می نشست و جای خاصی برای خود اختصاص نمی داد و دیگران را هم از این کار، نهی می کرد.
هر کسی را که به خدمتش می رسید، مورد اکرام و احترام قرار می داد. بزرگ هر قومی را احترام و او را به ریاست و سرپرستی آنان تعیین می کرد.
در پاسخ دوستان و غیر دوستان و هر کس که صدایش می کرد، می گفت: لبیک.
وقتی با دوستانش برخورد می کرد، دستانشان را می گرفت و می فشرد و می فرمود:
سه چیزند که دوستی آدمی با برادر مسلمانش را زلال می سازند ;
1. هنگام دیدار با چهره ای گشاده با دوستش رو به رو شود;
2. زمان نشستن در مجلس، برایش جا باز کند;
3. او را با محبوب ترین نامش بخواند[9].
ز) ساده زیستی
زهد و ساده زیستی، از اصول زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود.
او ساده غذا می خورد ; ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد.
زیراندازش، غالباً حصیر بود. بر روی زمین می نشست و عبایی داشت که هر جا می رفت، آن را (دولا) می کرد و زیر خود می انداخت.
با دست خود، از بز، شیر می دوشید و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد و از این که کسی در رکابش حرکت کند، به شدت جلوگیری می کرد.
قوت غالبش، نان جو و خرما بود.
کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد.
در عین سادگی، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راه های مشروع، لازم می شمرد و می گفت: (چه نیکوست ثروتی که از راه مشروع به دست آید ; برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند) و نیز می فرمود: (مال و ثروت، کمک خوبی است برای تقوا)[10].
امیرمؤمنان(علیه السلام) در وصفش می فرمود:
(پیامبر(صلی الله علیه وآله)، از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم، فرورفته تر و شکمش، از همه خالی تر بود. دنیا را به او نشان دادند ; اما نپذیرفت و چون دانست که خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن می داشت. چیزی را که خدا خوار می شمرد، خوار می انگاشت و چیزی را که خدا کوچک می شمرد، کوچک و ناچیز می دانست.
همان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، بر روی زمین می نشست و غذا می خورد و چون برده، ساده می نشست و با دست خود، کفشش را وصله می زد. جامه خود را با دست خود می دوخت و بر الاغ برهنه می نشست و دیگری را پشت سر خود سوار می کرد.
وقتی پرده ای بر در خانه او آویخته شد که نقش و تصویر در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود: (این پرده را از برابر چشمان من دور کن) و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از چشمانش پنهان بماند و از آن، لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند و امید ماندن در دنیا نداشته باشد ; پس یاد دنیا را از جان خود بیرون کرد و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند و کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد که به آن بنگرد یا نام آن، نزد او بر زبان آورده شود.
در زندگانی رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، برای شما نشانه هایی است که شما را به زشتی ها و عیب های دنیا راهنمایی می کند ; زیرا پیامبر، با نزدیکان خود، گرسنه به سر می برد و با آن که مقام و منزلت بزرگی داشت، زینت های دنیا از دیده او دور ماند ; پس پیروی کننده، باید از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیروی کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جای قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت، ایمن نمی باشد. همانا خداوند، محمد(صلی الله علیه وآله) را نشانه قیامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد. او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان، وارد آخرت شد ; سنگی بر سنگی نگذاشت تا جهان را ترک کرد و دعوت پروردگارش را پذیرفت.
وه! چه بزرگ است منتی که خدا با بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر ما نهاد و چنین نعمت بزرگی به ما عطا فرمود ; رهبر پیشتازی که باید او را پیروی کنیم و پیشوایی که باید راه او را تداوم بخشیم)[11].
ح) نظم و انضباط
پیامبر(صلی الله علیه وآله) کارهایش را منظم انجام می داد و نظم بر امور زندگی اش حاکم بود. او اوقات خویش را تقسیم می کرد و چنین توصیه می کرد:
برای رسیدگی به کارها، تقسیم وقت کن و همه تلاش خود را به کار گیر و کار هر روز را همان روز انجام بده و بهترین وقت هایت را برای رابطه خودت و پروردگارت اختصاص بده و چیزی را بر ادای واجبات، مقدم مشمار و بین خود و مراجعان، حجاب طولانی قرار مده که بدگمانی می آفریند و کارها را بر تو آشفته می سازد[12].
ط) تشویق به علم
پیامبر(صلی الله علیه وآله)، مردم را به علم و سواد تشویق می کرد. کودکان اصحابش را وادار کرد تا سواد بیاموزند و به برخی از یارانش فرمان داد تا زبان سریانی بیاموزند. او می گفت: (طلب دانش، بر هر مسلمان، واجب است) و نیز فرمود: (حکمت را در هر کجا و در نزد هر کس (حتی مشرک یا منافق ) یافتید، از او اقتباس کنید). همچنین فرمود: (علم را جستوجو کنید ; حتی اگر لازم باشد که تا چین سفر کنید).
دانش را پیشوای خرد می دانست و مسلمانان را به پرسش گری تشویق می کرد و می گفت: (دانش، گنجینه است و کلیدش، پرسش ; خدایتان بیامرزد)،! او می فرمود:
بپرسید ; (زیرا در پرسش و پاسخ های علمی )، چهار تن پاداش می برند ;
پرسش گر، پاسخ گو، شنونده و شیفته آنان[13].
کلام آخر[14] این که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:
پس به پیامبر پاکیزه اقتدا کن که مایه فخر و بزرگی است ; برای کسی که خواهان بزرگواری است[15].
جان گرامی، دریغ نیست زعشقش *** جان من و صد چو من فدای محمد[16]
پی نوشت ها
_______________________________
[1]. المعرفه و التاریخ، ج 3، ص 361 .
[2]. قلم (68 )، آیه 4 .
[3]. کلیات سعدی، به کوشش مظاهر مصفا، کانون معرفت، تهران، ص 694 .
[4]. بحارالانوار، ج93، ص 363 ; مجمع الزوائد، ج 3، ص 150 ; سنن النبی، ص 251 .
[5]. سنن ابی داود، ج 2، ص 195 ; فتح الباری، ج 11، ص 21 .
[6]. طبقات الکبری، ج 1، ص 372 ; شرح اصول کافی ج 1، ص 240 ; سنن النبی، ص 103 ; مسند احمد، ج 3، ص 19 ; عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 41 ; وسائل الشیعه، ج 8، ص 507 ; اصول کافی، ج 2، ص 99 ; بحارالانوار، ج 7، ص 249 .
[7]. صحیح مسلم، ج 5، ص 114 ; مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 254 .
[8]. مجمع الزوائد، ج 5، ص 132 ; بحارالانوار، ج 16، ص 249 ; کنزالعمال، ج 7، ص 122 .
[9]. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 281 ; سنن النبی، ص 123 ; بحارالانوار، ج 73، ص 23 ; مکارم الاخلاق، ج 1، ص 55 .
[10]. فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 6، ص 44 ; وسائل الشیعه، ج 12، ص 16 ; مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 258 .
[11]. نهج البلاغه، خطبه 160 .
[12]. دعائم الاسلام، ج 2، ص 251 ; مجموعه آثار، ج 2، ص 258 .
[13]. تحف العقول، ص 28 ; خصال، ص 522 ; کنزالعمال، ج 10، ص 135 .
[14]. برای آشنایی بیشتر با ویژگی های رفتاری اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آثار ذیل مراجعه کنید:
الف) سنن النبی، علامه طباطبایی .
ب) وحی و نبوت، مرتضی مطهری .
ج) همنام گل های بهاری، حسین سیدی .
[15]. نهج البلاغه، خطبه 160.
[16]. عبدالرحمن جامی .
- [سایر] سیره رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) از دیدگاه قرآن کریم چیست؟
- [آیت الله خامنه ای] کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به این معنی استعمال شده است که اگر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) شخصی را به انجام کاری امر کنند، انجام آن حتی اگر از سخت ترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به کسی دستور خودکشی بدهند. آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معصوم بودند و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) است؟
- [سایر] پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) قبل از نبوت چه آئینی داشت؟
- [سایر] مکه چگونه توسط پیامبر(صلی الله علیه وآله) فتح شد؟
- [سایر] چرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) چندین همسر داشت؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] سیادت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از چه کسی برای ایشان به وجود آمده و آیا امام علی(صلی الله علیه وآله) سیّد بوده اند؟
- [سایر] چگونه میتوان ثابت کرد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) همزمان دارای مقام نبوت و امامت بودند؟
- [سایر] در مورد فرزندان پیامبر(صلی الله علیه وآله)، به جز حضرت فاطمه(علیها السلام)،توضیح دهید.
- [سایر] آیا ولایت و حکومت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر خواست و رأی مردم مبتنی بود و اصولاً مردم و آرای آنان، چه جایگاهی در دولت پیامبر(صلی الله علیه وآله) داشتند؟
- [سایر] آیا ممکن است شیطان بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) مسلّط گردد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر از شخص روزه دار سؤال کنند که آیا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چنین مطلبی را فرموده، و او عمداً بگوید: آری، در حالی که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) نگفته باشد، یا بگوید: نه، درحالی که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) گفته باشد، روزه اش اشکال دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله وحید خراسانی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم را مانند محمد و احمد یا لقب و کنیه ان جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هروقت انسان اسم مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) مانند محمّد و احمد یا لقب و کنیه آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم را بگوید یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی ادّعای نبوّت و پیامبری کند یا به پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم یا یکی از ائمّه معصومین علیهم السلام یا حضرت زهرا علیها السلام دشنام دهد، بر هر کس که بشنود واجب است او را بکشد مگر اینکه بر جان یا مال یا ناموس خود یا مسلمان دیگری بترسد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] صلوات بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و آل او(علیهم السلام) بعد از نماز، یا در حال نماز و همچنین در سایر حالات از مستحبات مؤکد است و نیز مستحب است هر موقع نام مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) خواه محمد باشد یا احمد و همچنین لقب و کنیه آن جناب را مانند مصطفی و ابوالقاسم بشنود صلوات بفرستد، حتی اگر در نماز باشد، همچنین اگر خودش این نامهای مقدس را بر زبان جاری کند صلوات بفرستد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند صلوات بفرستد.
- [آیت الله وحید خراسانی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم مستحب است صلوات را هم بنویسند و نیز بهتر است هر وقت ان حضرت را یاد می کنند صلوات بفرستند
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که به خدا و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) ایمان دارند، ولی وسوسه هایی برای آنها پیدا می شود و به مطالعه و تحقیق می پردازند پاکند و این وسوسه ها ضرری ندارد.