مقایسهی شاخصههای سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی و جمهوری اسلامی؟ سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی، سطح عمیقاً نازلی داشته است. بیعدالتی گسترده در نظام پهلوی و اختلاف ثروت فاحش در جامعه، وابستگی به بیگانگان، سیاستهای ضداسلامی و... از عوامل بحران سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی بود. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران سرمایهی اجتماعی عظیمی را در کشور به وجود آورد که تاکنون نیز تداوم داشته است. مفهوم سرمایهی اجتماعی که در اینجا در کانون بحث قرار دارد، مفهومی نسبتاً جدید در علوم اجتماعی است که در سالهای اخیر، یکی از پُرکاربردترین مفاهیم در این حوزه بوده است. اگرچه در قسمت چارچوب مفهومی و نظری بحث، این مفهوم به نحو روشنتری تشریح گردیده است، با این حال در همین مقدمهی بحث، لازم است تا در تعریف این مفهوم اشاره شود که بهطور کلی، سرمایهی اجتماعی را میتوان نوعی قرارداد غیررسمی دانست که افراد جامعه را ملزم میسازد تا برای تحقق اهداف کلان جامعهی خویش با یکدیگر همکاری کنند و موانع را از میان بردارند. سرمایهی اجتماعی بهمثابهی روغن چرخهای جوامع عمل میکند و باعث حرکت آسان جامعه میشود. سرمایهی اجتماعی را میتوان در سطح هر سازمان یا گروه خرد و کلانی بررسی کرد. در اینجا ما قصد داریم تا سرمایهی اجتماعی را در بزرگترین سازمان هر جامعهای، یعنی نظام سیاسی جامعه، بررسی کنیم. با وجودی که اختلافنظرهایی در مورد تعریف سرمایهی اجتماعی وجود دارد و ممکن است حتی محتوای موضوع از دید رشتههای گوناگون متفاوت باشد، در عین حال، یک اجماع نسبی در مورد اهمیت و کارآمدی آن مطرح است. کارکرد سرمایهی اجتماعی برای یک نظام سیاسی این است که تأثیر مثبتی بر کارآمدی آن نظام سیاسی دارد. سرمایهی اجتماعی بهطور کلی تقویتکنندهی نظام سیاسی و قدرت حاکم است. بالا رفتن سرمایهی اجتماعی موجب کارآمدی نهادهای یک نظام سیاسی میگردد. در چنین شرایطی، امور و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بدون هزینههای گزاف انجام میگیرد. در واقع امروزه سرمایهی اجتماعی نقشی بسیار مهمتر از سرمایهی فیزیکی و انسانی در جوامع، بهخصوص در زمینهی امور حکومتداری، تقویت مشروعیت سیاسی، ارتقای ظرفیت نظام سیاسی و افزایش قدرت نرم، دارد. بدون شک، سرمایهی اجتماعی در واقعیترین و نابترین شکل آن، در صحنهی انقلاب اسلامی متجلی شد. در صحنهی انقلاب اسلامی، اعتماد و تعامل اجتماعی مردم و فراموش کردن اختلافات، نوعی باشکوه از احساس هویت جمعی و گروهی را بهوجود آورد. عمر سیوپنجسالهی انقلاب اسلامی نشان میدهد که این نظام تداوم و پایداری خود را مرهون حمایتهای مردمی یا انباشت و توسعهی سرمایهی اجتماعی است. بنابراین با توجه به اهمیت مقولهی سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی، ضرورت این بررسی و مقایسه نیز روشن میگردد. برای سنجش و مقایسهی میزان سرمایهی اجتماعی نظام جمهوری اسلامی در قیاس با رژیم پهلوی دوم، پس از تعیین شاخصههای سنجش میزان سرمایهی اجتماعی در قسمت چارچوب مفهومی و نظری، در قسمت (ب) مقاله، به وضعیت این شاخصهها در رژیم پهلوی دوم و در قسمت (ج) مقاله، به بررسی این شاخصهها در نظام جمهوری اسلامی خواهیم پرداخت. الف) چارچوب مفهومی و نظری در هر جامعهای، علاوه بر سرمایههای فیزیکی، اقتصادی، انسانی و... با گونه و میزانی از سرمایهی اجتماعی هم سروکار داریم که با دیگر انواع سرمایهها رابطهای متقابل دارد. همانطور که اشاره شد، بسیاری سرمایهی اجتماعی را بهمثابهی چسب اجتماعی تصور کردهاند که موجب تقویت همکاری و بهطور همزمان گسترش روابط حمایتی دوجانبه (مردم-مردم و حاکمیت-مردم) میشود. آنچه سرمایهی اجتماعی را از انواع سرمایهها جدا میکند این است که سرمایهی اجتماعی به زبان اقتصادی، کالایی عمومی است و نه فردی، زیرا در درون مناسبات اجتماعی متولد میشود. سرمایهِی اجتماعی بهعنوان منبعی که دستیابی به اهداف و اجرای پروژهای گروهی و اجتماعی را تسهیل میکند، مانند سرمایهی مادی بهآسانی آشکار نیست. سرمایهی اجتماعی ذاتاً مادی نیست و در فرد وجود ندارد، بلکه در رابط بین افراد وجود دارد و آنجا ظاهر میگردد (پاتنام، 1392: 30). پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، سرمایهی اجتماعی را شبکهی نسبتاً بادوامی از روابط کمابیش نهادینهشدهی توأم با شناخت و تعهدات، از جمله اعتماد متقابل میداند که بهعنوان منابعی بالفعل یا بالقوه، موجبات لازم برای تسهیل کنشهای فردی یا جمعی کنشگران را فراهم میسازد (جنکینز، 1385: 42). سرمایهی اجتماعی موجب میشود تا ساماندهی نظم و مدیریت مسالمتآمیز و مشارکتجویانهی تضادها و بقا و تداوم حیات اجتماعی تسهیل گردد. فوکویاما نیز کارکرد اصلی سرمایهی اجتماعی را تسهیل همکاری و مشارکت گروهی برای تحقق اهداف فردی، گروهی یا جمعی میداند (فوکویاما، 1386: 379). باید توجه داشت که سرمایهی اجتماعی مقولهای است اساساً فرهنگی. در حقیقت عناصر و مؤلفههای بنیادین و مولد سرمایهی اجتماعی، هنجارها و ارزشهای درون جامعه هستند. بنابراین هنجارها و ارزشهای دینی و اخلاقی، نقشی مهم در زایش سرمایهی اجتماعی دارند؛ چنانکه بسیاری از جوامع غربی که دچار تضعیف هنجارها و ارزشهای دینی و اخلاقی شدهاند، بهشدت با معضل آسیبهای اجتماعی و فروپاشی فرهنگی دست به گریبان هستند که در نهایت موجب تنزل سطح سرمایهی اجتماعی شده است. پس از مفهومشناسی و تعریف مفهوم سرمایهی اجتماعی و همینطور نقش و کارکرد آن درون نظام اجتماعی و نظام سیاسی، باید به شاخصهایی که نمایندهی سطح و میزان این سرمایه هستند اشاره کنیم. صاحبنظران این حوزه برای سرمایهی اجتماعی، بسته به اینکه این سرمایه را در چه سطحی مورد مطالعه قرار میدهیم، شاخصهای گوناگونی را معرفی کردهاند. با این حال، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و همبستگی اجتماعی، سه شاخصهی اصلیای هستند که اجماعی نسبی حول آنها وجود دارد. در رژیم پهلوی دوم، بهطور ویژه پس از کودتای 28 مرداد، سرمایهی اجتماعی، رو به افول نهاد. اقدامات رژیم و تحولات سیاسی موجب شد تا اعتماد سیاسی مردم گامبهگام از نظام سیاسی سلب گردد. ماهیت دستنشانده و وابستهی رژیم پهلوی کوچکترین پایگاه مردمی برای نظام سیاسی باقی نگذاشت. در این مقاله، با توجه به اینکه قصد داریم سرمایهی اجتماعی را در سطح نظام سیاسی، یعنی بهمثابهی دارایی یک نظام سیاسی بررسی کنیم، این شاخصهها را نیز در سطح سیاسی مورد توجه قرار میدهیم. بنابراین سه شاخصهی اعتماد سیاسی (به نظام سیاسی و مسئولان نظام)، مشارکت سیاسی (انتخابات و حمایتها) و همبستگی ملی، شاخصههایی هستند که در اینجا برای مقایسهی سرمایهی اجتماعی رژیم پهلوی دوم و نظام جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار گرفتهاند. ب ) وضعیت شاخصههای سرمایهی اجتماعی در رژیم پهلوی دوم 1) اعتماد سیاسی اعتماد سیاسی را میتوان هم در سطح کلیّت یک نظام سیاسی، هم در سطح نهادهای آن نظام سیاسی و هم در سطح مسئولان نظام سیاسی، مورد بررسی قرار داد. اعتماد سیاسی امری نامحسوس و ذهنی است که همپوشانیهایی با مشروعیت سیاسی نیز دارد. به این معنا که اعتماد سیاسی به نظام، از یک سو خود محصول مشروعیت نظام سیاسی و از طرف دیگر، علت مشروعیت آن نظام است. رژیم پهلوی دوم و خصوصاً مقطع پس از کودتای 28 مرداد را میتوان سرآغاز افول سرمایهی اجتماعی آن نظام سیاسی دانست. اقدامات رژیم و تحولات سیاسی موجب شد تا اعتماد سیاسی مردم گامبهگام از نظام سیاسی سلب گردد. ماهیت دستنشانده و وابستهی رژیم پهلوی اگرچه از همان ابتدا موجب بیاعتمادی مردم نسبت به این رژیم بود، با این حال، کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد 32 و سرنگونی دولت دکتر مصدق کوچکترین پایگاه مردمی برای نظام سیاسی باقی نگذارد. جدای از این عامل که تکیهگاه رژیم برآمده از کودتا نه مردم، بلکه آمریکا و انگلیس بود، فساد و بیعدالتی دو عامل عمدهی دیگر بیاعتمادی مردم به نظام سیاسی، نهادهای آن و مسئولان رژیم پهلوی بودند. انواع مفاسد مالی، اخلاقی و سیاستها و رفتارهای ضداسلامی و... که شاه، اشرف پهلوی و دربار، دادگستری، ارتش، ساواک، مجلس و سایر نهادهای رژیم در آن غوطهور بودند، رژیم پهلوی دوم را با بحران بیاعتمادی سیاسی از جانب مردم مواجه کرده بود. این شاخصه نشان میدهد که رژیم چگونه با بحران سرمایهی اجتماعی روبهرو بوده است. عمق این بیاعتمادی سیاسی نسبت به رژیم تا حدی بود که نه تنها با اقداماتی چون برکناری برخی مسئولان (زندانی شدن هویدا)، تغییر برخی سیاستهای ضداسلامی، تغییر پیدرپی دولتها و... جبران نشد، بلکه مادهی اولیهی نهضت انقلاب اسلامی را فراهم کرد و در نهایت، منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد. 2) مشارکت سیاسی در بحث از شاخصهی مشارکت سیاسی نیز بهعنوان یکی دیگر از شاخصههایی که گویای سطح و میزان سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی است، باید تعبیر بحران مشارکت سیاسی برای رژیم پهلوی دوم را به کار برد. پس از کودتای 28 مرداد، مردم بهطور کلی از معادلات سیاسی حذف شدند. در حقیقت شاه آنچنان به حمایت خارجی از خود دلبسته بود که با کمک ساواک، سعی در ایجاد خفقان در جامعه و سرکوب هرگونه حرکت اعتراضی داشت. اگرچه شاه پس از اینکه به خیال خود، خصوصاً بعد از سال 42، از سرکوب مخالفان سیاسی مطمئن شد، در اوج خفقان سیاسی سعی داشت تا با ایجاد حزب رستاخیز، به یک مشارکت سیاسی نمایشی دست بزند. با این حال، ملت که در چارچوب قواعد سیاسی جاری، خود را منشأ اثر نمیدانستند، با وجود فشارهای فراوان در این بازی نمایشی، مشارکتی نداشتند. مجالس فرمایشی که به جای نمایندگان مردم، تعدادی از بلهقربانگویان و متملقان شاه و دربار را در خود گرد آورده بود، اوج بحران مشارکت سیاسی را در رژیم پهلوی نشان میداد. مجالسی که بهجای مردم، شخص شاه و دربار در ساختن آنها نقش داشتند. بحرانی بودن مشارکت سیاسی بهعنوان یکی از شاخصههای مهم سرمایهی اجتماعی، موجب شده بود تا نظام با سطح نازلی از سرمایهی اجتماعی مواجه شود و در شرایطی که مردم نسبت به نظام سیاسی احساس تعلق نمیکردند، رژیم شاه هر روز به بیگانگان وابسته گردد و در نهایت، با موج خروشان انقلابی مردم به رهبری حضرت امام فروبپاشد. 3) همبستگی و انسجام ملی همبستگی و انسجام ملی یکی دیگر از شاخصههای مهمی است که گویای سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی است. هرچه میزان تنازعات قومی و شکاف مرکز-پیرامون کمتر باشد و اقوام گوناگون درون یک هویت ملی به یکدیگر احساس تعلق و پیوند کنند (وحدت در عین کثرت)، این خود گویای بالا بودن سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی در میان قومیتها و کارآمدی آن نظام است. بهطور کلی، در دورهی پهلوی اول و دوم، به قومیتها همواره بهمثابهی مسئله و تهدیدی نگریسته میشد که با کنترل و سرکوب، باید آن را مدیریت کرد. دکتر صالحی امیری استراتژی مدیریت تنوع قومی در دوران پهلوی را دو استراتژی مهار و سرکوب خوانین و رؤسای ایلات و تخته قاپو کردن عشایر (پهلوی اول) و استراتژی مدرنسازی توأم با تحقیر فرهنگی و تبعیض اقتصادی مناطق قومی (پهلوی دوم) دانستهاند (صالحی امیری، 1385: 42). سیاستهای رژیم پهلوی، که به دنبال برساختن هویت ملی مصنوعی با مؤلفههای سکولاریسم، ناسیونالیسم افراطی و مدرنیسم آمرانه بود، در نهایت هیچگاه نتوانست اقوام متنوع و مسلمان ایرانی را درون این هویت غیراسلامی و آمرانه ادغام کند. همین رویکرد سبب میشد تا قومیتهای گوناگون نسبت به نظام سیاسی و دولت مرکزی احساس همبستگی و تعلق نکنند و در اولین فرصت که فشار سرکوب متزلزل میگشت، این زخمها سر باز میکردند. ج ) وضعیت شاخصههای سرمایهی اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی 1) اعتماد سیاسی بهطور کلی میتوان گفت که نظام جمهوری اسلامی استاندارد جدیدی از سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی را به جهانیان معرفی کرده است. اگرچه سرمایهی اجتماعی امری ثابت نیست و افتوخیز فراوانی دارد، با این حال، بنیادهای اسلامی و دینیای که جمهوری اسلامی بر آن استوار است، چنان ریشهای عمیق در باورهای اعتقادی این ملت دارد که منبعی عظیم و سرشار از سرمایهی اجتماعی را تولید کرده است. در بحث از شاخصهی اعتماد سیاسی، جمهوری اسلامی از سطح بالایی از اعتماد سیاسی مردم به کلیت نظام، نهادهای نظام و مسئولان نظام برخوردار است. در توضیح این میزان بالای اعتماد به نظام سیاسی، ماهیت مردمی این نظام سیاسی را باید از عمدهترین دلایل دانست. برخلاف ماهیت وابسته و دستنشاندهی رژیم پهلوی، که از دل کودتایی خارجی برآمده بود، نظام جمهوری اسلامی بهعنوان نظامی برآمده از انقلاب اسلامی، ماهیتی مردمی دارد که این خود موجب اعتماد سیاسی به نظام گشته است. در سطح مسئولان نظام نیز اگرچه ممکن است بعضاً در سطوحی آسیبهایی رخ داده باشد، اما کارگزاران و مسئولان نظام سیاسی نیز برآمده از متن و بطن زندگی مردم هستند. نه تنها در رژیم شاه (که مسئولان آن عمدتاً برآمده از طبقات ملاک و فئودال و گسسته از مردم بودند) بیاعتمادی سیاسی به مسئولان سیاسی وجود داشت، بلکه در نظامهای لیبرال غربی نیز بهوضوح این بیاعتمادی سیاسی به احزاب و مسئولان سیاسی دیده میشود. 2) مشارکت سیاسی با نگاهی به شاخصهی مشارکت سیاسی بهعنوان شاخصهای مهم از سرمایهی اجتماعی برای یک نظام سیاسی، ملاحظه میشود که مشارکت سیاسی عظیم مردمی با ذات و ماهیت نظام جمهوری اسلامی گره خورده است. تولد نظام جمهوری اسلامی، که امروز تبدیل به درخت تنومندی گشته است، از همان آغاز با مشارکت عظیم مردم در انقلاب اسلامی رقم خورده است. حضرت امام (ره)، که نظام جمهوری اسلامی عصارهی اندیشهی ایشان است، برای مشارکت سیاسی مردم جایگاهی بسیار برجسته قائلاند؛ چنانکه میفرمایند: در ایران اسلامی، مردم تصمیمگیران نهایی تمامی مسائلاند (امام خمینی، 1379، ج 16: 266). نظام جمهوری اسلامی استاندارد جدیدی از سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی را به جهانیان معرفی کرده است. اگرچه سرمایهی اجتماعی امری ثابت نیست و افتوخیز فراوانی دارد، با این حال بنیادهای اسلامی و دینیای که جمهوری اسلامی بر آن استوار است، چنان ریشهای عمیق در باورهای اعتقادی این ملت دارد که منبعی عظیم و سرشار از سرمایهی اجتماعی را تولید کرده است. تجربهی سیوپنجسالهی نظام جمهوری اسلامی نشان داده است که مردم هر لحظه که احساس کردهاند نظام به مشارکت سیاسی و حمایت آنها نیاز دارد، گروه گروه وارد صحنه شدهاند و با حضور و ایثار جان و مال خود، خطر را دفع کردهاند. حضور و مشارکت در پیروزی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، انتخابات گوناگون، راهپیمایی 22 بهمن هر سال، 21 تیر 78، 9 دی 88 و... جلوههای گوناگونی از مشارکت سیاسی عظیم و پرشور مردم در حمایت از نظام جمهوری اسلامی است که انواع و اقسام توطئههای خارجی و داخلی را دفع کرده است. 3) همبستگی و انسجام ملی همانطور که اشاره شد، در دوران پهلوی هیچگاه اقوام مختلف (مانند سایر تودههای مردم) احساس تعلق به نظام سیاسی نداشتند. رژیم پهلوی در چارچوب هویت کاذب و مصنوعی ناسیونالیسم افراطی نتوانست قومیتهای گوناگون را در درون این طرح آمرانه ادغام کند. این شاخصه، بحرانی بودن سطح سرمایهی اجتماعی رژیم پهلوی را درون قومیتهای گوناگون نشان میدهد. براساس نظر بسیاری از صاحبنظران، نظام جمهوری اسلامی توانست پس از قرنها، مسئلهی قومیتها را تحت سیاست هویتی برادری اسلامی حلوفصل نماید. همانطور که اشاره شد، در کنار هویت ناسیونالیسم افراطی که منجر به انکار هویتهای قومی میشد، سیاستهای ضداسلامی رژیم پهلوی نیز خود عامل دیگری بر تشدید این شکافهای قومیتی بود. حضور و مشارکت سیاسی تمامی اقوام ایرانی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و همینطور حراست از نظام جمهوری اسلامی در مقاطع گوناگون، از جمله در دفاع مقدس، نشان میدهد که اقوام کرد، عرب، ترکمن، بلوچ، لر و... علیرغم دسیسهها و توطئههای خارجی، چگونه نسبت به نظام سیاسی احساس تعلق دارند. بنابراین سیاست هویتی نظام جمهوری اسلامی با تلفیقی از عناصر اسلامیت و ایرانیت توانسته است سطحی از همبستگی و انسجام قومی و ملی را رقم بزند که در تاریخ کشور بیسابقه بوده است. نتیجهگیری همانطور که اشاره شد، مقولهی سرمایهی اجتماعی نقش محوری در بقاء و افزایش ظرفیتها و توانمندیهای یک نظام سیاسی دارد و به همین دلیل، سقوط سرمایهی اجتماعی یا کاهش آن در روابط دولتها و جامعه، نوعی ضایعهی عظیم برای کشورها تلقی میشود (پاتنام، 1392: 56). سرمایهی اجتماعی به پشتیبانی مردم از نظام سیاسی منجر خواهد شد و همچنین فرصت لازم را در اختیار رهبران سیاسی قرار میدهد تا به مدیریت جامعه بپردازند. از طرف دیگر، فرسایش و تنزل سرمایهی اجتماعی در نهایت میتواند منجر به نابسامانیهای اجتماعی در سطوح کلان و خرد گردد که منبع اصلی زایش و افزایش انواع مسائل و آسیبهای اجتماعی است. با بررسی شاخصههای مربوطه مشاهده میشود که سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی، سطح عمیقاً نازلی داشته است. بیعدالتی گسترده در نظام پهلوی و اختلاف ثروت فاحش در جامعه، وابستگی به بیگانگان، سیاستهای ضداسلامی و... از عوامل عمدهی بحران سرمایهی اجتماعی رژیم پهلوی در جامعه بوده است. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران که با مشارکت گستردهی بسیاری از گروههای اجتماعی به ثمر نشست، سرمایهی اجتماعی عظیمی را در کشور به وجود آورد که تاکنون نیز تداوم داشته است. اساساً بسیاری از صاحبنظران پیروزی انقلاب اسلامی را براساس نظریهی سرمایه اجتماعی توضیح دادهاند. از میان سه جریان سیاسی مختلف رژیم پهلوی، یعنی جریان چپ، جریان ملیگرا و جریان اسلامگرا، موفقیت جریان اسلامگرا به رهبری حضرت امام را میتوان برخورداری این جریان از سرمایهی اجتماعی وسیع دانست. سرمایهای که خود مولود در اختیار داشتن شبکههای قوی روابط، همچون مساجد، هیئتهای مذهبی و مدارس و نیز بهرهگیری از باورها و ارزشهای محکمی همچون شهادت و غیبت بهعنوان هنجارهای قوی همیاری بود که این جریان را قادر به جلب اعتماد سیاسی مردم کرد و توانست رهبری انقلاب را به دست بگیرد (دارا، 1389: 75). حضور پُرشور مردم در سایهی رهبری حضرت امام، نشاندهندهی اوج سرمایهی اجتماعی نهضت اسلامی مردم ایران بوده است؛ بهنحوی که با فراموش کردن تمام اختلافات ریز و درشت در تمام جنبههای حیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی، یکدل و یکصدا تبدیل به امتی واحده گردیدند. همچنین بار ارزشی و اخلاقی بالای انقلاب اسلامی و شعارها و اهداف آن نیز موجب شکلگیری سرمایهی اجتماعی شگرفی در سطح جامعه شد. ویژگی دینی انقلاب اسلامی و همینطور نظام جمهوری اسلامی در طول سیوپنج سال گذشته، منبع عظیم و مولدی از سرمایهی اجتماعی را در اختیار نظام قرار داده است. سطحی از همدلی که ملت در همراهی با نظام و در صحنههای گوناگون پیروزی انقلاب، دفاع مقدس و خنثیسازی توطئهها از خود نشان دادهاند، بسیار ماندگار است و این خود حاکی از برخورداری از یک استاندارد جدید در سرمایهی اجتماعی میان نظامهای سیاسی موجود در دنیاست. البته در پایان باید توجه داد که چنانچه اشاره شد، سرمایهی اجتماعی مانند هر نوع سرمایهی دیگری است و میتواند تنزل پیدا کند یا از دست برود. لذا باید آسیبها و آفاتی را که ممکن است موجب افول این سرمایه شود، شناسایی کرد. منابع: امام خمینی، روحالله (1379)، صحیفهی نور، جلد 16. دارا، جلیل (1389)، بررسی نقش سرمایهی اجتماعی در موفقیت جریان اسلامگرا، فصلنامهی مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، شمارهی 21. فوکویاما، فرانسیس (1386)، پایان نظم: سرمایهی اجتماعی و حفظ آن، ترجمهی غلامعباس توسلی، شرکت حکایت قلم نوین. پاتنام، رابرت (1392)، دموکراسی و سنتهای مدنی (سرمایهی اجتماعی و سنتهای مدنی در ایتالیای مدرن)، ترجمهی محمدتقی دلفروز، نشر جامعهشناسان. جنکینز، ریچارد (1385)، پیر بوردیو، ترجمهی حسن چاووشیان و لیلا جوافشانی، نشر نی. صالحی امیری، سید رضا (1385)، مدیریت تنوع قومی مبتنی بر نظریههای سرمایهی اجتماعی، فصلنامهی راهبرد، 1385، شمارهی 40. * حمیدرضا رحیمی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی/برهان/1393/1/3
مقایسهی شاخصههای سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی و جمهوری اسلامی؟
سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی، سطح عمیقاً نازلی داشته است. بیعدالتی گسترده در نظام پهلوی و اختلاف ثروت فاحش در جامعه، وابستگی به بیگانگان، سیاستهای ضداسلامی و... از عوامل بحران سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی بود. در مقابل، انقلاب اسلامی ایران سرمایهی اجتماعی عظیمی را در کشور به وجود آورد که تاکنون نیز تداوم داشته است.
مفهوم سرمایهی اجتماعی که در اینجا در کانون بحث قرار دارد، مفهومی نسبتاً جدید در علوم اجتماعی است که در سالهای اخیر، یکی از پُرکاربردترین مفاهیم در این حوزه بوده است. اگرچه در قسمت چارچوب مفهومی و نظری بحث، این مفهوم به نحو روشنتری تشریح گردیده است، با این حال در همین مقدمهی بحث، لازم است تا در تعریف این مفهوم اشاره شود که بهطور کلی، سرمایهی اجتماعی را میتوان نوعی قرارداد غیررسمی دانست که افراد جامعه را ملزم میسازد تا برای تحقق اهداف کلان جامعهی خویش با یکدیگر همکاری کنند و موانع را از میان بردارند. سرمایهی اجتماعی بهمثابهی روغن چرخهای جوامع عمل میکند و باعث حرکت آسان جامعه میشود.
سرمایهی اجتماعی را میتوان در سطح هر سازمان یا گروه خرد و کلانی بررسی کرد. در اینجا ما قصد داریم تا سرمایهی اجتماعی را در بزرگترین سازمان هر جامعهای، یعنی نظام سیاسی جامعه، بررسی کنیم. با وجودی که اختلافنظرهایی در مورد تعریف سرمایهی اجتماعی وجود دارد و ممکن است حتی محتوای موضوع از دید رشتههای گوناگون متفاوت باشد، در عین حال، یک اجماع نسبی در مورد اهمیت و کارآمدی آن مطرح است.
کارکرد سرمایهی اجتماعی برای یک نظام سیاسی این است که تأثیر مثبتی بر کارآمدی آن نظام سیاسی دارد. سرمایهی اجتماعی بهطور کلی تقویتکنندهی نظام سیاسی و قدرت حاکم است. بالا رفتن سرمایهی اجتماعی موجب کارآمدی نهادهای یک نظام سیاسی میگردد. در چنین شرایطی، امور و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بدون هزینههای گزاف انجام میگیرد. در واقع امروزه سرمایهی اجتماعی نقشی بسیار مهمتر از سرمایهی فیزیکی و انسانی در جوامع، بهخصوص در زمینهی امور حکومتداری، تقویت مشروعیت سیاسی، ارتقای ظرفیت نظام سیاسی و افزایش قدرت نرم، دارد.
بدون شک، سرمایهی اجتماعی در واقعیترین و نابترین شکل آن، در صحنهی انقلاب اسلامی متجلی شد. در صحنهی انقلاب اسلامی، اعتماد و تعامل اجتماعی مردم و فراموش کردن اختلافات، نوعی باشکوه از احساس هویت جمعی و گروهی را بهوجود آورد. عمر سیوپنجسالهی انقلاب اسلامی نشان میدهد که این نظام تداوم و پایداری خود را مرهون حمایتهای مردمی یا انباشت و توسعهی سرمایهی اجتماعی است.
بنابراین با توجه به اهمیت مقولهی سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی، ضرورت این بررسی و مقایسه نیز روشن میگردد. برای سنجش و مقایسهی میزان سرمایهی اجتماعی نظام جمهوری اسلامی در قیاس با رژیم پهلوی دوم، پس از تعیین شاخصههای سنجش میزان سرمایهی اجتماعی در قسمت چارچوب مفهومی و نظری، در قسمت (ب) مقاله، به وضعیت این شاخصهها در رژیم پهلوی دوم و در قسمت (ج) مقاله، به بررسی این شاخصهها در نظام جمهوری اسلامی خواهیم پرداخت.
الف) چارچوب مفهومی و نظری
در هر جامعهای، علاوه بر سرمایههای فیزیکی، اقتصادی، انسانی و... با گونه و میزانی از سرمایهی اجتماعی هم سروکار داریم که با دیگر انواع سرمایهها رابطهای متقابل دارد. همانطور که اشاره شد، بسیاری سرمایهی اجتماعی را بهمثابهی چسب اجتماعی تصور کردهاند که موجب تقویت همکاری و بهطور همزمان گسترش روابط حمایتی دوجانبه (مردم-مردم و حاکمیت-مردم) میشود.
آنچه سرمایهی اجتماعی را از انواع سرمایهها جدا میکند این است که سرمایهی اجتماعی به زبان اقتصادی، کالایی عمومی است و نه فردی، زیرا در درون مناسبات اجتماعی متولد میشود. سرمایهِی اجتماعی بهعنوان منبعی که دستیابی به اهداف و اجرای پروژهای گروهی و اجتماعی را تسهیل میکند، مانند سرمایهی مادی بهآسانی آشکار نیست. سرمایهی اجتماعی ذاتاً مادی نیست و در فرد وجود ندارد، بلکه در رابط بین افراد وجود دارد و آنجا ظاهر میگردد (پاتنام، 1392: 30).
پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، سرمایهی اجتماعی را شبکهی نسبتاً بادوامی از روابط کمابیش نهادینهشدهی توأم با شناخت و تعهدات، از جمله اعتماد متقابل میداند که بهعنوان منابعی بالفعل یا بالقوه، موجبات لازم برای تسهیل کنشهای فردی یا جمعی کنشگران را فراهم میسازد (جنکینز، 1385: 42).
سرمایهی اجتماعی موجب میشود تا ساماندهی نظم و مدیریت مسالمتآمیز و مشارکتجویانهی تضادها و بقا و تداوم حیات اجتماعی تسهیل گردد. فوکویاما نیز کارکرد اصلی سرمایهی اجتماعی را تسهیل همکاری و مشارکت گروهی برای تحقق اهداف فردی، گروهی یا جمعی میداند (فوکویاما، 1386: 379).
باید توجه داشت که سرمایهی اجتماعی مقولهای است اساساً فرهنگی. در حقیقت عناصر و مؤلفههای بنیادین و مولد سرمایهی اجتماعی، هنجارها و ارزشهای درون جامعه هستند. بنابراین هنجارها و ارزشهای دینی و اخلاقی، نقشی مهم در زایش سرمایهی اجتماعی دارند؛ چنانکه بسیاری از جوامع غربی که دچار تضعیف هنجارها و ارزشهای دینی و اخلاقی شدهاند، بهشدت با معضل آسیبهای اجتماعی و فروپاشی فرهنگی دست به گریبان هستند که در نهایت موجب تنزل سطح سرمایهی اجتماعی شده است.
پس از مفهومشناسی و تعریف مفهوم سرمایهی اجتماعی و همینطور نقش و کارکرد آن درون نظام اجتماعی و نظام سیاسی، باید به شاخصهایی که نمایندهی سطح و میزان این سرمایه هستند اشاره کنیم. صاحبنظران این حوزه برای سرمایهی اجتماعی، بسته به اینکه این سرمایه را در چه سطحی مورد مطالعه قرار میدهیم، شاخصهای گوناگونی را معرفی کردهاند. با این حال، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و همبستگی اجتماعی، سه شاخصهی اصلیای هستند که اجماعی نسبی حول آنها وجود دارد.
در رژیم پهلوی دوم، بهطور ویژه پس از کودتای 28 مرداد، سرمایهی اجتماعی، رو به افول نهاد. اقدامات رژیم و تحولات سیاسی موجب شد تا اعتماد سیاسی مردم گامبهگام از نظام سیاسی سلب گردد. ماهیت دستنشانده و وابستهی رژیم پهلوی کوچکترین پایگاه مردمی برای نظام سیاسی باقی نگذاشت.
در این مقاله، با توجه به اینکه قصد داریم سرمایهی اجتماعی را در سطح نظام سیاسی، یعنی بهمثابهی دارایی یک نظام سیاسی بررسی کنیم، این شاخصهها را نیز در سطح سیاسی مورد توجه قرار میدهیم. بنابراین سه شاخصهی اعتماد سیاسی (به نظام سیاسی و مسئولان نظام)، مشارکت سیاسی (انتخابات و حمایتها) و همبستگی ملی، شاخصههایی هستند که در اینجا برای مقایسهی سرمایهی اجتماعی رژیم پهلوی دوم و نظام جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار گرفتهاند.
ب ) وضعیت شاخصههای سرمایهی اجتماعی در رژیم پهلوی دوم
1) اعتماد سیاسی
اعتماد سیاسی را میتوان هم در سطح کلیّت یک نظام سیاسی، هم در سطح نهادهای آن نظام سیاسی و هم در سطح مسئولان نظام سیاسی، مورد بررسی قرار داد. اعتماد سیاسی امری نامحسوس و ذهنی است که همپوشانیهایی با مشروعیت سیاسی نیز دارد. به این معنا که اعتماد سیاسی به نظام، از یک سو خود محصول مشروعیت نظام سیاسی و از طرف دیگر، علت مشروعیت آن نظام است.
رژیم پهلوی دوم و خصوصاً مقطع پس از کودتای 28 مرداد را میتوان سرآغاز افول سرمایهی اجتماعی آن نظام سیاسی دانست. اقدامات رژیم و تحولات سیاسی موجب شد تا اعتماد سیاسی مردم گامبهگام از نظام سیاسی سلب گردد. ماهیت دستنشانده و وابستهی رژیم پهلوی اگرچه از همان ابتدا موجب بیاعتمادی مردم نسبت به این رژیم بود، با این حال، کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد 32 و سرنگونی دولت دکتر مصدق کوچکترین پایگاه مردمی برای نظام سیاسی باقی نگذارد.
جدای از این عامل که تکیهگاه رژیم برآمده از کودتا نه مردم، بلکه آمریکا و انگلیس بود، فساد و بیعدالتی دو عامل عمدهی دیگر بیاعتمادی مردم به نظام سیاسی، نهادهای آن و مسئولان رژیم پهلوی بودند. انواع مفاسد مالی، اخلاقی و سیاستها و رفتارهای ضداسلامی و... که شاه، اشرف پهلوی و دربار، دادگستری، ارتش، ساواک، مجلس و سایر نهادهای رژیم در آن غوطهور بودند، رژیم پهلوی دوم را با بحران بیاعتمادی سیاسی از جانب مردم مواجه کرده بود. این شاخصه نشان میدهد که رژیم چگونه با بحران سرمایهی اجتماعی روبهرو بوده است.
عمق این بیاعتمادی سیاسی نسبت به رژیم تا حدی بود که نه تنها با اقداماتی چون برکناری برخی مسئولان (زندانی شدن هویدا)، تغییر برخی سیاستهای ضداسلامی، تغییر پیدرپی دولتها و... جبران نشد، بلکه مادهی اولیهی نهضت انقلاب اسلامی را فراهم کرد و در نهایت، منجر به سرنگونی رژیم پهلوی شد.
2) مشارکت سیاسی
در بحث از شاخصهی مشارکت سیاسی نیز بهعنوان یکی دیگر از شاخصههایی که گویای سطح و میزان سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی است، باید تعبیر بحران مشارکت سیاسی برای رژیم پهلوی دوم را به کار برد. پس از کودتای 28 مرداد، مردم بهطور کلی از معادلات سیاسی حذف شدند. در حقیقت شاه آنچنان به حمایت خارجی از خود دلبسته بود که با کمک ساواک، سعی در ایجاد خفقان در جامعه و سرکوب هرگونه حرکت اعتراضی داشت.
اگرچه شاه پس از اینکه به خیال خود، خصوصاً بعد از سال 42، از سرکوب مخالفان سیاسی مطمئن شد، در اوج خفقان سیاسی سعی داشت تا با ایجاد حزب رستاخیز، به یک مشارکت سیاسی نمایشی دست بزند. با این حال، ملت که در چارچوب قواعد سیاسی جاری، خود را منشأ اثر نمیدانستند، با وجود فشارهای فراوان در این بازی نمایشی، مشارکتی نداشتند.
مجالس فرمایشی که به جای نمایندگان مردم، تعدادی از بلهقربانگویان و متملقان شاه و دربار را در خود گرد آورده بود، اوج بحران مشارکت سیاسی را در رژیم پهلوی نشان میداد. مجالسی که بهجای مردم، شخص شاه و دربار در ساختن آنها نقش داشتند.
بحرانی بودن مشارکت سیاسی بهعنوان یکی از شاخصههای مهم سرمایهی اجتماعی، موجب شده بود تا نظام با سطح نازلی از سرمایهی اجتماعی مواجه شود و در شرایطی که مردم نسبت به نظام سیاسی احساس تعلق نمیکردند، رژیم شاه هر روز به بیگانگان وابسته گردد و در نهایت، با موج خروشان انقلابی مردم به رهبری حضرت امام فروبپاشد.
3) همبستگی و انسجام ملی
همبستگی و انسجام ملی یکی دیگر از شاخصههای مهمی است که گویای سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی است. هرچه میزان تنازعات قومی و شکاف مرکز-پیرامون کمتر باشد و اقوام گوناگون درون یک هویت ملی به یکدیگر احساس تعلق و پیوند کنند (وحدت در عین کثرت)، این خود گویای بالا بودن سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی در میان قومیتها و کارآمدی آن نظام است.
بهطور کلی، در دورهی پهلوی اول و دوم، به قومیتها همواره بهمثابهی مسئله و تهدیدی نگریسته میشد که با کنترل و سرکوب، باید آن را مدیریت کرد. دکتر صالحی امیری استراتژی مدیریت تنوع قومی در دوران پهلوی را دو استراتژی مهار و سرکوب خوانین و رؤسای ایلات و تخته قاپو کردن عشایر (پهلوی اول) و استراتژی مدرنسازی توأم با تحقیر فرهنگی و تبعیض اقتصادی مناطق قومی (پهلوی دوم) دانستهاند (صالحی امیری، 1385: 42).
سیاستهای رژیم پهلوی، که به دنبال برساختن هویت ملی مصنوعی با مؤلفههای سکولاریسم، ناسیونالیسم افراطی و مدرنیسم آمرانه بود، در نهایت هیچگاه نتوانست اقوام متنوع و مسلمان ایرانی را درون این هویت غیراسلامی و آمرانه ادغام کند. همین رویکرد سبب میشد تا قومیتهای گوناگون نسبت به نظام سیاسی و دولت مرکزی احساس همبستگی و تعلق نکنند و در اولین فرصت که فشار سرکوب متزلزل میگشت، این زخمها سر باز میکردند.
ج ) وضعیت شاخصههای سرمایهی اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی
1) اعتماد سیاسی
بهطور کلی میتوان گفت که نظام جمهوری اسلامی استاندارد جدیدی از سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی را به جهانیان معرفی کرده است. اگرچه سرمایهی اجتماعی امری ثابت نیست و افتوخیز فراوانی دارد، با این حال، بنیادهای اسلامی و دینیای که جمهوری اسلامی بر آن استوار است، چنان ریشهای عمیق در باورهای اعتقادی این ملت دارد که منبعی عظیم و سرشار از سرمایهی اجتماعی را تولید کرده است.
در بحث از شاخصهی اعتماد سیاسی، جمهوری اسلامی از سطح بالایی از اعتماد سیاسی مردم به کلیت نظام، نهادهای نظام و مسئولان نظام برخوردار است. در توضیح این میزان بالای اعتماد به نظام سیاسی، ماهیت مردمی این نظام سیاسی را باید از عمدهترین دلایل دانست. برخلاف ماهیت وابسته و دستنشاندهی رژیم پهلوی، که از دل کودتایی خارجی برآمده بود، نظام جمهوری اسلامی بهعنوان نظامی برآمده از انقلاب اسلامی، ماهیتی مردمی دارد که این خود موجب اعتماد سیاسی به نظام گشته است.
در سطح مسئولان نظام نیز اگرچه ممکن است بعضاً در سطوحی آسیبهایی رخ داده باشد، اما کارگزاران و مسئولان نظام سیاسی نیز برآمده از متن و بطن زندگی مردم هستند. نه تنها در رژیم شاه (که مسئولان آن عمدتاً برآمده از طبقات ملاک و فئودال و گسسته از مردم بودند) بیاعتمادی سیاسی به مسئولان سیاسی وجود داشت، بلکه در نظامهای لیبرال غربی نیز بهوضوح این بیاعتمادی سیاسی به احزاب و مسئولان سیاسی دیده میشود.
2) مشارکت سیاسی
با نگاهی به شاخصهی مشارکت سیاسی بهعنوان شاخصهای مهم از سرمایهی اجتماعی برای یک نظام سیاسی، ملاحظه میشود که مشارکت سیاسی عظیم مردمی با ذات و ماهیت نظام جمهوری اسلامی گره خورده است. تولد نظام جمهوری اسلامی، که امروز تبدیل به درخت تنومندی گشته است، از همان آغاز با مشارکت عظیم مردم در انقلاب اسلامی رقم خورده است.
حضرت امام (ره)، که نظام جمهوری اسلامی عصارهی اندیشهی ایشان است، برای مشارکت سیاسی مردم جایگاهی بسیار برجسته قائلاند؛ چنانکه میفرمایند: در ایران اسلامی، مردم تصمیمگیران نهایی تمامی مسائلاند (امام خمینی، 1379، ج 16: 266).
نظام جمهوری اسلامی استاندارد جدیدی از سرمایهی اجتماعی یک نظام سیاسی را به جهانیان معرفی کرده است. اگرچه سرمایهی اجتماعی امری ثابت نیست و افتوخیز فراوانی دارد، با این حال بنیادهای اسلامی و دینیای که جمهوری اسلامی بر آن استوار است، چنان ریشهای عمیق در باورهای اعتقادی این ملت دارد که منبعی عظیم و سرشار از سرمایهی اجتماعی را تولید کرده است.
تجربهی سیوپنجسالهی نظام جمهوری اسلامی نشان داده است که مردم هر لحظه که احساس کردهاند نظام به مشارکت سیاسی و حمایت آنها نیاز دارد، گروه گروه وارد صحنه شدهاند و با حضور و ایثار جان و مال خود، خطر را دفع کردهاند. حضور و مشارکت در پیروزی انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، انتخابات گوناگون، راهپیمایی 22 بهمن هر سال، 21 تیر 78، 9 دی 88 و... جلوههای گوناگونی از مشارکت سیاسی عظیم و پرشور مردم در حمایت از نظام جمهوری اسلامی است که انواع و اقسام توطئههای خارجی و داخلی را دفع کرده است.
3) همبستگی و انسجام ملی
همانطور که اشاره شد، در دوران پهلوی هیچگاه اقوام مختلف (مانند سایر تودههای مردم) احساس تعلق به نظام سیاسی نداشتند. رژیم پهلوی در چارچوب هویت کاذب و مصنوعی ناسیونالیسم افراطی نتوانست قومیتهای گوناگون را در درون این طرح آمرانه ادغام کند. این شاخصه، بحرانی بودن سطح سرمایهی اجتماعی رژیم پهلوی را درون قومیتهای گوناگون نشان میدهد.
براساس نظر بسیاری از صاحبنظران، نظام جمهوری اسلامی توانست پس از قرنها، مسئلهی قومیتها را تحت سیاست هویتی برادری اسلامی حلوفصل نماید. همانطور که اشاره شد، در کنار هویت ناسیونالیسم افراطی که منجر به انکار هویتهای قومی میشد، سیاستهای ضداسلامی رژیم پهلوی نیز خود عامل دیگری بر تشدید این شکافهای قومیتی بود.
حضور و مشارکت سیاسی تمامی اقوام ایرانی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و همینطور حراست از نظام جمهوری اسلامی در مقاطع گوناگون، از جمله در دفاع مقدس، نشان میدهد که اقوام کرد، عرب، ترکمن، بلوچ، لر و... علیرغم دسیسهها و توطئههای خارجی، چگونه نسبت به نظام سیاسی احساس تعلق دارند. بنابراین سیاست هویتی نظام جمهوری اسلامی با تلفیقی از عناصر اسلامیت و ایرانیت توانسته است سطحی از همبستگی و انسجام قومی و ملی را رقم بزند که در تاریخ کشور بیسابقه بوده است.
نتیجهگیری
همانطور که اشاره شد، مقولهی سرمایهی اجتماعی نقش محوری در بقاء و افزایش ظرفیتها و توانمندیهای یک نظام سیاسی دارد و به همین دلیل، سقوط سرمایهی اجتماعی یا کاهش آن در روابط دولتها و جامعه، نوعی ضایعهی عظیم برای کشورها تلقی میشود (پاتنام، 1392: 56). سرمایهی اجتماعی به پشتیبانی مردم از نظام سیاسی منجر خواهد شد و همچنین فرصت لازم را در اختیار رهبران سیاسی قرار میدهد تا به مدیریت جامعه بپردازند. از طرف دیگر، فرسایش و تنزل سرمایهی اجتماعی در نهایت میتواند منجر به نابسامانیهای اجتماعی در سطوح کلان و خرد گردد که منبع اصلی زایش و افزایش انواع مسائل و آسیبهای اجتماعی است.
با بررسی شاخصههای مربوطه مشاهده میشود که سرمایهی اجتماعی در دورهی پهلوی، سطح عمیقاً نازلی داشته است. بیعدالتی گسترده در نظام پهلوی و اختلاف ثروت فاحش در جامعه، وابستگی به بیگانگان، سیاستهای ضداسلامی و... از عوامل عمدهی بحران سرمایهی اجتماعی رژیم پهلوی در جامعه بوده است.
در مقابل، انقلاب اسلامی ایران که با مشارکت گستردهی بسیاری از گروههای اجتماعی به ثمر نشست، سرمایهی اجتماعی عظیمی را در کشور به وجود آورد که تاکنون نیز تداوم داشته است. اساساً بسیاری از صاحبنظران پیروزی انقلاب اسلامی را براساس نظریهی سرمایه اجتماعی توضیح دادهاند. از میان سه جریان سیاسی مختلف رژیم پهلوی، یعنی جریان چپ، جریان ملیگرا و جریان اسلامگرا، موفقیت جریان اسلامگرا به رهبری حضرت امام را میتوان برخورداری این جریان از سرمایهی اجتماعی وسیع دانست. سرمایهای که خود مولود در اختیار داشتن شبکههای قوی روابط، همچون مساجد، هیئتهای مذهبی و مدارس و نیز بهرهگیری از باورها و ارزشهای محکمی همچون شهادت و غیبت بهعنوان هنجارهای قوی همیاری بود که این جریان را قادر به جلب اعتماد سیاسی مردم کرد و توانست رهبری انقلاب را به دست بگیرد (دارا، 1389: 75).
حضور پُرشور مردم در سایهی رهبری حضرت امام، نشاندهندهی اوج سرمایهی اجتماعی نهضت اسلامی مردم ایران بوده است؛ بهنحوی که با فراموش کردن تمام اختلافات ریز و درشت در تمام جنبههای حیات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی، یکدل و یکصدا تبدیل به امتی واحده گردیدند. همچنین بار ارزشی و اخلاقی بالای انقلاب اسلامی و شعارها و اهداف آن نیز موجب شکلگیری سرمایهی اجتماعی شگرفی در سطح جامعه شد.
ویژگی دینی انقلاب اسلامی و همینطور نظام جمهوری اسلامی در طول سیوپنج سال گذشته، منبع عظیم و مولدی از سرمایهی اجتماعی را در اختیار نظام قرار داده است. سطحی از همدلی که ملت در همراهی با نظام و در صحنههای گوناگون پیروزی انقلاب، دفاع مقدس و خنثیسازی توطئهها از خود نشان دادهاند، بسیار ماندگار است و این خود حاکی از برخورداری از یک استاندارد جدید در سرمایهی اجتماعی میان نظامهای سیاسی موجود در دنیاست. البته در پایان باید توجه داد که چنانچه اشاره شد، سرمایهی اجتماعی مانند هر نوع سرمایهی دیگری است و میتواند تنزل پیدا کند یا از دست برود. لذا باید آسیبها و آفاتی را که ممکن است موجب افول این سرمایه شود، شناسایی کرد.
منابع:
امام خمینی، روحالله (1379)، صحیفهی نور، جلد 16.
دارا، جلیل (1389)، بررسی نقش سرمایهی اجتماعی در موفقیت جریان اسلامگرا، فصلنامهی مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، شمارهی 21.
فوکویاما، فرانسیس (1386)، پایان نظم: سرمایهی اجتماعی و حفظ آن، ترجمهی غلامعباس توسلی، شرکت حکایت قلم نوین.
پاتنام، رابرت (1392)، دموکراسی و سنتهای مدنی (سرمایهی اجتماعی و سنتهای مدنی در ایتالیای مدرن)، ترجمهی محمدتقی دلفروز، نشر جامعهشناسان.
جنکینز، ریچارد (1385)، پیر بوردیو، ترجمهی حسن چاووشیان و لیلا جوافشانی، نشر نی.
صالحی امیری، سید رضا (1385)، مدیریت تنوع قومی مبتنی بر نظریههای سرمایهی اجتماعی، فصلنامهی راهبرد، 1385، شمارهی 40.
* حمیدرضا رحیمی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی/برهان/1393/1/3
- [سایر] مقایسهی قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی مبین چه نتایجی است؟
- [سایر] تفاوت حکومت جمهوری اسلامی ایران با استبداد پهلوی چیست؟ آیا استبداد شرعی داریم؟
- [سایر] تفاوت جمهوری اسلامی ما با جمهوری اسلامی افغانستان و پاکستان؟
- [سایر] جمهوری اسلامی را چگونه تفسیر می فرمایید؟ آیا ((جمهوری اسلامی)) در نظام اسلامی با ((جمهوری)) درنظام های غیر اسلامی تفاوت دارد؟
- [سایر] تکلیف سیاسی و اجتماعی مردم دربارة انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
- [سایر] «جمهوری اسلامی» را چگونه تفسیر میفرمایید؟ آیا جمهوری در نظام اسلامی، با نظامهای غیر اسلامی تفاوت دارد؟
- [سایر] جمهوری دموکراتیک اسلامی چیست؟
- [سایر] مقصود از جمهوری اسلامی چیست؟
- [سایر] تکلیف سیاسی و اجتماعی مردم در بارة انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
- [سایر] جایگاه ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی و اهمّیّت انتخابات آن با سایر انتخاباتها چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . امر به معروف و نهی از منکر، یکی از تعالیم مهمه اسلامی است که حیثیت و شرافت و بقاء عزت و ترقی و تعالی مسلمانان، و اجرای احکام و جلوگیری از فحشا و فساد و تأمین امنیت اجتماعی، به آن وابسته است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسانی که متدین و ملتزم به احکام اسلام نیستند و اهل نماز و روزه و وظایف شرعیه نمی باشند لیاقت عهده داری مشاغل اجتماعی اسلامی و مناصب عمومی را ندارند و اگر عهده دار شوند، غاصب و متجاوز به حقوق عمومی شناخته می شوند.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است در برابر نعمتِ رسیده یا نقمت رفع شده, سجده انجام شود. نعمت, گاهی مادّی است و زمانی معنوی مانند ادای فریضه یا نافله و گاهی سیاسی است و زمانی اجتماعی. نظام اسلامی را تقویت کردن و وحدت جامعه را تأمین نمودن، همگی سجدهّ شکر دارد. صحّت سجده شکر, مشروط به ذکر نیست و فقط نهادن پیشانی به قصد تعظیم پروردگار بر زمین, کافی است. مستحب است که گفته شود: (شکراً للّه).
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بعد از مرگ مستحب است، چشم ها و لب ها و چانه میت را ببندند و دست و پای او را دراز کنند و پارچه ای روی او بیندازند و اگر شب مرده است، در جایی که مرده چراغ روشن کنند و برای تشییع جنازه او، مؤمنین را خبر کنند و در تشییع، آداب اسلام را رعایت کنند و از شرکت بانوان در تشییع که مکروه است مخصوصاً حرکت آنان جلوتر از مردان آن هم با مظاهر غیر اسلامی جلوگیری نمایند و منظره عبرت آور تشییع جنازه را به معصیت و تشبه به عادات و رسوم کفار که حاکی از عدم استقلال فکری و نفوذ بیگانگان است آلوده نکنند و اجازه ندهند که آداب و رسوم مخالفین اسلام، به اجتماع مسلمین راه پیدا کند چه خوب است که مسلمین برای حفظ سنن مذهبی و استقلال فکری خود در همه شئون روش اولیاء اسلام: را سر مشق قرار دهند و از عواقب وخیم تشبه به بیگانگان بپرهیزند. و نیز مستحب است در دفن میت عجله نمایند، ولی اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود و اگر میت حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد، باید به قدری دفن را عقب بیندازند، که پهلوی چپ او را بشکافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.