وظایف مجلس خبرگان در قانون اساسی چیست؟ آیا خبرگان میتوانند این وظایف را تغییر دهند؟ قانون اساسی در اصول یکصدو هفتم، یکصد و هشتم، یکصد و یازدهم و یکصد و هفتاد و هفتم، وظایف و اختیارات مربوط به مجلس خبرگان را چنین بیان کرده است : یکم. پیرامون رهبری نظام 1. انتخاب رهبر تعیین رهبر در زمان حضور امام معصوم(علیهالسلام)، بر مبنای (نصّ الهی) صورت میپذیرد که به صورت دقیق فرد واجد شرایط را به مردم معرفی میکند؛ اما در زمان غیبت - چون نصب فقها برای ولایت، به صورت (عام) بوده و ناظر به فرد خاصی نمیباشد - با (انتخاب مردم) است. لذا با استفاده از شیوه انتخاب مردمی، باید فردی را که دارای صفات لازم برای رهبری است تعیین نمود ر. ک: امام خمینی(رحمهالله)، صحیفه امام، ج 10، صص 308 و 526 ؛ امام خمینی(رحمهالله)، کتاب البیع، ج 2، ص 624 و 692.. علامه طباطبایی دراینباره مینویسد: (پس از رسول خدا، جمهور از مسلمین، تعیین خلیفه را به (انتخاب مسلمانان) میدانستندو شیعه معتقد بود که خلیفه از جانب خدا و پیامبر (منصوص) بوده و امامان دوازدهگانه معین شدهاند، ولی به هر حال در عصر غیبتِ امام و در زمان حاضر، تردیدی وجود ندارد که حکومت اسلامی بر عهده (مسلمانان) بوده و آنان، خود باید بر مبنای کتاب خدا، فرمانروای جامعه را براساس سیره رسول اکرم، تعیین کنند) علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 4، ص 125.. بر این اساس اصل یکصدوهفتم قانون اساسی مقرّر میدارد: (...تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصدونهم بررسی و مشورت میکنند. هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصدونهم تشخیص دهند، او را بهرهبری انتخاب میکنند و در غیراین صورت، یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی میکنند...). 2. نظارت بر رهبر در نظام اسلامی، برای مصون ماندن هر چه بهتر صاحبان قدرت، افزون بر مکانیزمهای کنترل درونی نظیر ایمان،عدالت و تقوا، دو نوع نظارت بر رهبری وجود دارد: یکی نظارت عمومی مردم که در جهت ایفای نقش (النصیحة لائمة المسلمین) وهمچنین لزوم امر به معروف و نهی از منکر،بر عهده آحاد جامعه قرار داده شده است. و نوع دیگر، نظارت نهادینه که توسط نهاد خاصّی اعمال گردد و پشتوانه حقوقی دارد. در این نظارت، صرفاً به ارزیابی وقایع آشکار و موضعگیریهای پیدا اکتفا نمیشود، بلکه حقّ تفحّص داشته و میتواند از مقام مسئول پاسخ بخواهد ر. ک: آشنایی با مجلس خبرگان رهبری، دبیر خانه مجلس خبرگان رهبری، 1385، ص 29.. بر این اساس مجلس خبرگان طبق اصل یکصدویازدهم موظف است همواره وجود شرایط در رهبر را احراز کند و مرتباً رهبر و نحوة اداره امور توسط وی را زیر نظر و نظارت دقیق خویش قرار دهد ر.ک: حکومت اسلامی، سال سوم، ش2، ص19 - 10 ؛ مشروح مذاکرات قانون اساسی، ص1112 - 1062 ؛ مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی، ص1295 - 1213 ؛ سید جلال الدینمدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج2، ص84 - 79 ؛ جمهوری و انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) ص55 - 53 ؛ محمد جواد صفار، آشنایی با قانون اساسی، ص 51 - 47.. بنابراین یکی از وظایف مهم مجلس خبرگان، (نظارت بر بقای شرایط رهبری) است. که علاوه بر ادله شرعی متعدد ازپشتوانه دلایل عقلی نیز برخور دار است؛ به عنوان نمونه عقل حکم میکند که به دلیل حساسیت و اهمیت مسئله رهبری جامعه از یک سو و همچنین معصوم نبودن رهبری، لازم است مکانیزمهای دقیق برای کنترل و نظارت بر رهبری در نظر گرفته شود تا احتمال کوچکترین خطاها نیز به حداقل برسد. 3. برکناری رهبر در نظام اسلامی تداوم رهبری ولیفقیه، به (استمرار صلاحیت و شایستگی) وی در جنبههای (علمی، اخلاقی و مدیریتی) بستگی دارد و با فقدان هریک از شرایط لازم برای رهبری و با کمترین انحراف، مشروعیت آن از بین رفته و منصب خود را ز دست میدهد. چنانکه حضرت امام(رحمهالله) میفرماید: (اگر فقیهی بر خلاف موازین اسلامی کاری انجام دهد، نعوذ باللَّه فسقی مرتکب شد، خود به خود از حکومت مُنعزل است) ولایت فقیه، پیشین، ص 61.. و یا اینکه: (فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف برگذارد، ولایت ندارد) صحیفه امام، ج 11، ص 306.. بر این اساس مطابق اصل یکصدویازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ (هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم میباشد). دوم. مقررات مجلس خبرگان 1. تدوین مقررات مربوطه قانون اساسی، اختیار وضع قوانین مربوط به خبرگان را به خود این مجلس واگذار کرده است؛ مطابق اصل یکصدوهشتم: (قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین نامه داخلی جلسات آنانبرای نخستین دوره باید به وسیله فقهای اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آرای آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هرگونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان و صلاحیت خود آنان است.) البته این قوانین نباید مخالف مبانی اسلام یا خارج از اصول قانون اساسی و وظایف آن باشد؛ بلکه باید هم سو با آن اصول و در جهت هر چه بهتر انجام شدن آن مسؤولیتها باشد ر.ک: قانون اساسی ؛ مجموعه نظریات شورای نگهبان، ص108 - 106، 132 و 133 ؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج2، ص79 - 74.. 2. تفسیر قوانین مربوطه بدیهی است مرجع وضع هر قانون باید مرجع تفسیر آن نیز باشد؛ زیرا واضع قانون به منظور خود آگاه است. بر این اساس، ماده 45 آیین نامه داخلی مجلس خبرگان، مقرّر کرده که: (تفسیر قانون انتخابات و آیین نامه داخلی مجلس خبرگان، در مورد ابهام، با خود خبرگان است). اطلاق این ماده، مواد قانونی مربوط به خبرگان را که از سوی فقهای اوّلینِ شورای نگهبان، تهیه و تصویب شده است، نیز شامل میشود. در نتیجه تنها مرجع تفسیر قوانین مربوط به خبرگان، خود آنان هستند آشنایی با مجلس خبرگان، پیشین، ص 31.. سوم. بازنگری قانون اساسی مطابق اصل یکصد و هفتاد و هفتم قانون اساسی، مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، طی حکمی خطاب به رئیسجمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی پیشنهاد مینماید، که در این شورا (پنج نفر از اعضای مجلس خبرگان) نیز حضور داشته و به فعالیت میپردازند. و بالأخره اینکه همانگونه از مطالب فوق مشخص گردید، وظایف و اختیارات مجلس خبرگان در قانون اساسی تعریف و مشخص شده است و این مجلس حق تغییر آنها را نداشته و تنها میتواند در جهت انجام هر چه بهتر وظایف و مسؤولیتهای قانونی و اموری نظیر تعداد، شرایط، کیفیت انتخاب اعضا و آییننامه داخلی جلسههای خود و نیز تصویب مقررات مربوط به چگونگی انجامدادن وظایف خود، قانون وضع کنند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/500023)
وظایف مجلس خبرگان در قانون اساسی چیست؟ آیا خبرگان میتوانند این وظایف را تغییر دهند؟
قانون اساسی در اصول یکصدو هفتم، یکصد و هشتم، یکصد و یازدهم و یکصد و هفتاد و هفتم، وظایف و اختیارات مربوط به مجلس خبرگان را چنین بیان کرده است :
یکم. پیرامون رهبری نظام
1. انتخاب رهبر
تعیین رهبر در زمان حضور امام معصوم(علیهالسلام)، بر مبنای (نصّ الهی) صورت میپذیرد که به صورت دقیق فرد واجد شرایط را به مردم معرفی میکند؛ اما در زمان غیبت - چون نصب فقها برای ولایت، به صورت (عام) بوده و ناظر به فرد خاصی نمیباشد - با (انتخاب مردم) است. لذا با استفاده از شیوه انتخاب مردمی، باید فردی را که دارای صفات لازم برای رهبری است تعیین نمود ر. ک: امام خمینی(رحمهالله)، صحیفه امام، ج 10، صص 308 و 526 ؛ امام خمینی(رحمهالله)، کتاب البیع، ج 2، ص 624 و 692.. علامه طباطبایی دراینباره مینویسد: (پس از رسول خدا، جمهور از مسلمین، تعیین خلیفه را به (انتخاب مسلمانان) میدانستندو شیعه معتقد بود که خلیفه از جانب خدا و پیامبر (منصوص) بوده و امامان دوازدهگانه معین شدهاند، ولی به هر حال در عصر غیبتِ امام و در زمان حاضر، تردیدی وجود ندارد که حکومت اسلامی بر عهده (مسلمانان) بوده و آنان، خود باید بر مبنای کتاب خدا، فرمانروای جامعه را براساس سیره رسول اکرم، تعیین کنند) علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 4، ص 125.. بر این اساس اصل یکصدوهفتم قانون اساسی مقرّر میدارد: (...تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصدونهم بررسی و مشورت میکنند. هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصدونهم تشخیص دهند، او را بهرهبری انتخاب میکنند و در غیراین صورت، یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی میکنند...).
2. نظارت بر رهبر
در نظام اسلامی، برای مصون ماندن هر چه بهتر صاحبان قدرت، افزون بر مکانیزمهای کنترل درونی نظیر ایمان،عدالت و تقوا، دو نوع نظارت بر رهبری وجود دارد: یکی نظارت عمومی مردم که در جهت ایفای نقش (النصیحة لائمة المسلمین) وهمچنین لزوم امر به معروف و نهی از منکر،بر عهده آحاد جامعه قرار داده شده است. و نوع دیگر، نظارت نهادینه که توسط نهاد خاصّی اعمال گردد و پشتوانه حقوقی دارد. در این نظارت، صرفاً به ارزیابی وقایع آشکار و موضعگیریهای پیدا اکتفا نمیشود، بلکه حقّ تفحّص داشته و میتواند از مقام مسئول پاسخ بخواهد ر. ک: آشنایی با مجلس خبرگان رهبری، دبیر خانه مجلس خبرگان رهبری، 1385، ص 29.. بر این اساس مجلس خبرگان طبق اصل یکصدویازدهم موظف است همواره وجود شرایط در رهبر را احراز کند و مرتباً رهبر و نحوة اداره امور توسط وی را زیر نظر و نظارت دقیق خویش قرار دهد ر.ک: حکومت اسلامی، سال سوم، ش2، ص19 - 10 ؛ مشروح مذاکرات قانون اساسی، ص1112 - 1062 ؛ مشروح مذاکرات شورای بازنگری قانون اساسی، ص1295 - 1213 ؛ سید جلال الدینمدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج2، ص84 - 79 ؛ جمهوری و انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) ص55 - 53 ؛ محمد جواد صفار، آشنایی با قانون اساسی، ص 51 - 47.. بنابراین یکی از وظایف مهم مجلس خبرگان، (نظارت بر بقای شرایط رهبری) است. که علاوه بر ادله شرعی متعدد ازپشتوانه دلایل عقلی نیز برخور دار است؛ به عنوان نمونه عقل حکم میکند که به دلیل حساسیت و اهمیت مسئله رهبری جامعه از یک سو و همچنین معصوم نبودن رهبری، لازم است مکانیزمهای دقیق برای کنترل و نظارت بر رهبری در نظر گرفته شود تا احتمال کوچکترین خطاها نیز به حداقل برسد.
3. برکناری رهبر
در نظام اسلامی تداوم رهبری ولیفقیه، به (استمرار صلاحیت و شایستگی) وی در جنبههای (علمی، اخلاقی و مدیریتی) بستگی دارد و با فقدان هریک از شرایط لازم برای رهبری و با کمترین انحراف، مشروعیت آن از بین رفته و منصب خود را ز دست میدهد. چنانکه حضرت امام(رحمهالله) میفرماید: (اگر فقیهی بر خلاف موازین اسلامی کاری انجام دهد، نعوذ باللَّه فسقی مرتکب شد، خود به خود از حکومت مُنعزل است) ولایت فقیه، پیشین، ص 61.. و یا اینکه: (فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف برگذارد، ولایت ندارد) صحیفه امام، ج 11، ص 306.. بر این اساس مطابق اصل یکصدویازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ (هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم میباشد).
دوم. مقررات مجلس خبرگان
1. تدوین مقررات مربوطه
قانون اساسی، اختیار وضع قوانین مربوط به خبرگان را به خود این مجلس واگذار کرده است؛ مطابق اصل یکصدوهشتم: (قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین نامه داخلی جلسات آنانبرای نخستین دوره باید به وسیله فقهای اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آرای آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هرگونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان و صلاحیت خود آنان است.) البته این قوانین نباید مخالف مبانی اسلام یا خارج از اصول قانون اساسی و وظایف آن باشد؛ بلکه باید هم سو با آن اصول و در جهت هر چه بهتر انجام شدن آن مسؤولیتها باشد ر.ک: قانون اساسی ؛ مجموعه نظریات شورای نگهبان، ص108 - 106، 132 و 133 ؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج2، ص79 - 74.. 2. تفسیر قوانین مربوطه
بدیهی است مرجع وضع هر قانون باید مرجع تفسیر آن نیز باشد؛ زیرا واضع قانون به منظور خود آگاه است. بر این اساس، ماده 45 آیین نامه داخلی مجلس خبرگان، مقرّر کرده که: (تفسیر قانون انتخابات و آیین نامه داخلی مجلس خبرگان، در مورد ابهام، با خود خبرگان است). اطلاق این ماده، مواد قانونی مربوط به خبرگان را که از سوی فقهای اوّلینِ شورای نگهبان، تهیه و تصویب شده است، نیز شامل میشود. در نتیجه تنها مرجع تفسیر قوانین مربوط به خبرگان، خود آنان هستند آشنایی با مجلس خبرگان، پیشین، ص 31..
سوم. بازنگری قانون اساسی
مطابق اصل یکصد و هفتاد و هفتم قانون اساسی، مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، طی حکمی خطاب به رئیسجمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی پیشنهاد مینماید، که در این شورا (پنج نفر از اعضای مجلس خبرگان) نیز حضور داشته و به فعالیت میپردازند.
و بالأخره اینکه همانگونه از مطالب فوق مشخص گردید، وظایف و اختیارات مجلس خبرگان در قانون اساسی تعریف و مشخص شده است و این مجلس حق تغییر آنها را نداشته و تنها میتواند در جهت انجام هر چه بهتر وظایف و مسؤولیتهای قانونی و اموری نظیر تعداد، شرایط، کیفیت انتخاب اعضا و آییننامه داخلی جلسههای خود و نیز تصویب مقررات مربوط به چگونگی انجامدادن وظایف خود، قانون وضع کنند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/500023)
- [سایر] وظایف مجلس خبرگان در قانون اساسی چیست؟ آیا خبرگان می توانند این وظایف را تغییر دهند؟
- [سایر] نقش افراد متعهد و اسلام شناس در مجلس خبرگان قانون اساسی چگونه بود؟
- [سایر] نقش افراد متعهد و اسلام شناس در مجلس خبرگان قانون اساسی چگونه بود؟
- [سایر] از نظر قانون اساسی و آییننامه داخلی مجلس خبرگان، نمایندگان این مجلس چه شرایطی داشته و چگونه انتخاب میشوند؟
- [سایر] از نظر قانون اساسی و آیین نامه داخلی مجلس خبرگان، نمایندگان این مجلس چه شرایطی داشته و چگونه انتخاب می شوند؟
- [سایر] آیا بانوان میتوانند نماینده مجلس خبرگان رهبری شوند؟
- [سایر] چه نهادی بر مجلس خبرگان رهبری نظارت میکند که به وظایف خود عمل نماید و دچار انحراف نشود؟
- [سایر] چه نهادی بر مجلس خبرگان رهبری نظارت میکند که به وظایف خود عمل نماید و دچار انحراف نشود؟
- [سایر] وظایف مجلس خبرگان چیست و نحوة انتخاب اعضای آن چگونه است؟
- [سایر] وظایف مجلس خبرگان چیست و نحوة انتخاب اعضای آن چگونه است؟
- [آیت الله بروجردی] تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشدهاند، میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد، تا سه روز حق به هم زدن معامله را دارد و همچنین است اگر پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی کسی که مالی را صلح میکند در این سه روز حق به هم زدن صلح را ندارد و در هشت صورت دیگر که در احکام خرید و فروش گفته شد میتواند صلح را به هم بزند.
- [آیت الله اردبیلی] تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرّق نشدهاند، میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد، تا سه روز حقّ به هم زدن معامله را دارد و همچنین اگر پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند؛ ولی کسی که مالی را صلح میکند در صورت اوّل و دوم حقّ به هم زدن صلح را ندارد، امّا در صورت سوم چنانچه تحویل مال مصالحه را تأخیر بیندازد و در عرف حدّی برای ادای آن باشد یا منصرف از صلح این باشد که مال مصالحه را نقد بدهد و تأخیر نیندازد، (خیار تأخیر) در صلح نیز جاری میباشد و در بقیّه خیارات که در (احکام خرید و فروش) گفته شد، میتواند صلح را به هم بزند، مگر در خیار غَبْنْ که به هم زدن صلح بیاشکال نیست.
- [آیت الله خوئی] تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشدهاند میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد تا سه روز حق به هم زدن معامله را دارد، و همچنین اگر پول جنسی را که خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی کسی که مالی را صلح میکند در این سه صورت حق به هم زدن صلح را ندارد، اما درصورتی که طرف مصالحه در پرداخت مال المصالحه از حد متعارف تأخیر کند یا شرط شده باشد که مثلًا مال المصالحه را نقد بدهد و طرف عمل به شرط ننماید در این صورت میتواند صلح را به هم بزند و همچنین در بقیة صور دیگر که در احکام خرید و فروش گفته شد، نیز میتواند صلح را به هم بزند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تا وقتی که خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرّق نشدهاند، میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد، تا سه روز حقّ به هم زدن معامله را دارد و همچنین اگر پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی کسی که مالی را صلح میکند، در این سه صورت حقّ به هم زدن صلح را ندارد و در صورتی که طرف مصالحه پرداخت مال المصالحه را بیش از حدّ متعارف به تأخیر بیندازد، انسان میتواند صلح را به هم بزند، در نه صورت دیگری که در احکام خرید و فروش گفته شد (مسأله 2132) میتوان صلح را به هم زد.
- [آیت الله اردبیلی] هبه، عقد جایز است و هر یک از دو طرف میتوانند آن را به هم بزنند، هرچند بهتر است هبه کننده چیزی را که بخشیده از آن چشم بپوشد و هبه را به هم نزند ولی در پنج مورد هبه کننده نمیتواند هبه را به هم بزند: اوّل: در برابر هبهای که کرده چیزی هرچند کم از طرف مقابل گرفته باشد، خواه گرفتن عوض در بخشش شرط شده باشد یا طرف مقابل خودش آن را در مقابلِ بخشش به بخشنده بپردازد. دوم: آن چیز را (قربةً الی اللّه) بخشیده باشد. سوم: بخشش به یکی از خویشان متعارف باشد و بنابر احتیاط واجب اگر زن و شوهر هم چیزی را به یکدیگر هبه کنند، نباید آن را به هم بزنند. چهارم: مالی که بخشیده به حال خود باقی نمانده باشد، یعنی همه یا بعضی از آن به طور کلّی تلف شده یا صورت آن کلاً تغییر کرده باشد مانند نانی که خورده یا پارچهای که دوخته شده است و یا این که به دیگری منتقل شده باشد. پنجم: یکی از دو طرف هبه بمیرد، پس اگر هبه کننده پس از تحویل دادن بمیرد، بنابر احتیاط واجب وارثان او نمیتوانند هبه را پس بگیرند و اگر هبه گیرنده پس از تحویل بمیرد، مال به ورثه او منتقل میشود و بنابر احتیاط واجب هبه کننده نمیتواند آن را پس بگیرد.
- [آیت الله مظاهری] حقّ به هم زدن معامله را (خیار) یعنی اختیار، میگویند و خریدار و فروشنده در یازده صورت میتوانند معامله را به هم بزنند: اوّل: از مجلس معامله متفرق نشده باشند (خیار مجلس). دوّم: مغبون شده باشند (خیار غبن). سوّم: در معامله قرارداد کنند که تا مدّت معیّنی هر دو یا یکی از آنان بتوانند معامله را به هم بزنند (خیار شرط). چهارم: فروشنده یا خریدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری وانمود کند که قیمت مال در نظر مردم زیاد شود (خیار تدلیس). پنجم: فروشنده یا خریدار شرط کند که کاری انجام دهد یا شرط کند مالی را که میدهد طور مخصوصی باشد و به آن شرط عمل نکند که در این صورت دیگری میتواند معامله را به هم بزند (خیار تخلّف شرط). ششم: در جنس یا عوض آن عیبی باشد (خیار عیب). هفتم: معلوم شود مقداری از جنسی را که فروختهاند مال دیگری است که اگر صاحب آن به معامله راضی نشود خریدار میتواند معامله را به هم بزند یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد و نیز اگر معلوم شود مقداری از چیزی را که خریدار عوض قرار داده مال دیگری است و صاحب آن راضی نشود، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد (خیار شرکت). هشتم: فروشنده خصوصیّات جنس معیّنی را که مشتری ندیده به او بگوید و بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است که در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند. همچنین اگر مشتری خصوصیّات عوض معیّنی را که میدهد بگوید بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت). نهم: چنانچه مشتری پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند و همچنین اگر فروشنده جنس را تا سه روز تحویل ندهد مشتری میتواند معامله را به هم بزند ولی اگر جنسی را که خریده مثل بعضی از میوهها باشد که اگر یک روز بماند ضایع میشود چنانچه مشتری تا شب پول آن را ندهد فروشنده میتواند معامله را به هم بزند و همچنین است در هر معاملهای که با ندادن پول تا شب ضرر کلّی به فروشنده بخورد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر). دهم: حیوانی را خریده باشد که خریدار تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند (خیار حیوان). یازدهم: فروشنده یا خریدار نتوانند جنس یا پول را تحویل دهند (خیار تعذّر تسلیم).
- [آیت الله بروجردی] حق به هم زدن معامله را خیار میگویند و خریدار و فروشنده در یازده صورت میتوانند معامله را به هم بزنند:اوّل:آن که از مجلس معامله متفرق نشده باشند و این خیار را خیار مجلس میگویند.دوم:آن که مغبون شده باشند (خیار غبن)سوم:در معامله قرار داد کنند که تا مدت معینی هر دو یا یکی از آنان بتوانند معامله را به هم بزنند (خیار شرط).چهارم:فروشنده یا خریدار مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری کند که قیمت مال در نظر مردم زیاد شود (خیار تدلیس).پنجم:فروشنده یا خریدار شرط کند که کاری انجام دهد، یا شرط کند مالی را که میدهد طور مخصوصی باشد و به آن شرط عمل نکند که در این صورت هم میتواند معامله را به هم بزند (خیار تخلف شرط).ششم:در جنس یا عوض آن عیبی باشد (خیار عیب).هفتم:معلوم شود مقداری از جنسی را که فروختهاند مال دیگری است، که اگر صاحب آن به معامله راضی نشود، خریدار میتواند معامله را به هم بزند، یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد و نیز اگر معلوم شود مقداری از چیزی را که خریدار عوض قرار داده، مال دیگری ست و صاحب آن راضی نشود فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد.(خیار شرکت).هشتم:فروشنده خصوصیات جنس معینی را که مشتری ندیده به او بگوید، بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است، که در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند و نیز اگر مشتری خصوصیات عوض معینی را که میدهد بگوید، بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت).نهم:مشتری پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحویل ندهد که اگر مشتری شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی اگر جنسی را که خریده مثل بعضی از میوهها باشد که اگر یک روز بماند ضایع میشود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر).دهم:حیوانی را خریده باشد که تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند و اگر در عوض حیوانی که خریده، حیوان دیگری داده باشد، فروشنده هم تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند (خیار حیوان).یازدهم:فروشنده نتواند جنسی را که فروخته تحویل دهد، مثلاً اسبی را که فروخته فرار نماید که در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند (خیار تعذّر تسلیم).و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله خوئی] حق به هم زدن معامله را خیار میگویند و خریدار و فروشنده در یازده صورت میتوانند معامله را به هم بزنند: (اول): آن که از مجلس معامله متفرق نشده باشند، و این خیار را خیار مجلس میگویند. (دوم): آن که مشتری یا فروشنده در بیع، یا یکی از دو طرف معامله در معاملات دیگر مغبون شده باشند که آن را (خیار غبن) گویند. (سوم): در معامله قرارداد کنند که تا مدت معینی هر دو یا یکی از آنان بتوانند معامله را به هم بزنند که آن را (خیار شرط) گویند. (چهارم): یکی از دو طرف معامله، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری کند که قیمت مال در نظر مردم زیاد شود که آن را (خیار تدلیس) گویند. (پنجم): یکی از دو طرف معامله با دیگری شرط کند که کاری انجام دهد و به آن شرط عمل نشود، یا شرط کند مالی را که میدهد به طور مخصوصی باشد و آن مال دارای آن خصوصیت نباشد، که در این صورت شرطکننده میتواند معامله را به هم بزند و آن را (خیار تخلف شرط) گویند. (ششم): در جنس یا عوض آن عیبی باشد و آن را (خیار عیب) گویند. (هفتم): معلوم شود مقداری از جنسی را که معامله نمودهاند، مال دیگری است که اگر صاحب آن به معامله راضی نشود، گیرنده میتواند معامله را به هم بزند یا عوض آن مقدار را چنانچه پرداخته باشد از طرف خود بگیرد. و آن را (خیار شرکت) گویند. (هشتم): صاحب مال خصوصیات جنس معینی را که طرف ندیده به او بگوید، بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است، که در این صورت طرف میتواند معامله را به هم بزند، و آن را (خیار رؤیت) گویند. (نهم): اگر مشتری پول جنسی را که خریده و شرط نکرده که در پرداخت پول تأخیر کند تا سه روز ندهد، اگر فروشنده جنس را تحویل نداده باشد میتواند معامله را به هم بزند. ولی اگر جنسی را که خریده مثل بعضی از میوهها باشد که اگر یک روز بماند ضایع میشود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد، فروشنده میتواند معامله را بههم بزند و آن را (خیار تأخیر) گویند. (دهم): کسی که حیوانی را خریده تا سه روز میتواند معامله را بههم بزند و اگر در عوض چیزی که فروخته حیوانی گرفته باشد، فروشنده تا سه روز میتواند معامله را بهم بزند و آن را (خیار حیوان) گویند. (یازدهم): فروشنده نتواند جنسی را که فروخته تحویل دهد، مثلًا اسبی را که فروخته فرار نماید، که در این صورت میتواند معامله را به هم بزند و آن را (خیار تعذر تسلیم) گویند و احکام اینها در مسایل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر خون ببیند و شروع آن بیش از دو روز قبل از عادت باشد، چند صورت دارد: الف: اگر خون به رنگ سیاه یا قرمز تیره باشد، حیض است. ب: اگر خون به رنگ زرد یا قرمز روشن باشد، استحاضه است. ج: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده، قبل از عادت سیاه یا قرمز تیره شده و با رنگ حیض سه روز در ضمن یک دهه ادامه داشته یا بعد از تغییر رنگ به ایام عادت متّصل شده و سه روز را تکمیل کند (هر چند در ایام عادت به رنگ حیض نباشد) در این دو حالت ازوقتی که تغییر رنگ داده حیض به شمار میآید و نمازهایی را که ترک کرده قضا ندارد. د: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده و با همان رنگ به ایام عادت متّصل شده است از اول ایام عادت حیض به حساب میآید، اگر چه آن خون همچنان زرد یا قرمز روشن باشد، ولی اگر سه روز در ضمن یک دهه ادامه نداشته باشد، معلوم میگردد که آن خون حیض نبوده و باید عبادتهای واجبی را که نخوانده است، قضا کند. ه’: اگر در آغاز به رنگ زرد یا قرمز روشن بوده و بعد که قرمز تیره یا سیاه شده یا ایّام عادت رسیده، کمتر از سه روز ادامه یافته است، بنا بر احتیاط واجب به مقدار سه روز را عادت خود قرار میدهد و بعد از پاک شدن نماز و سایر عبادتهای واجبی را که در آن سه روز بجا نیاورده، قضا میکند (و برای تعیین سه روز، خونی را که نشانه حیض دارد یا در ایام عادت میبیند حیض قرار میدهد و بنا بر احتیاط مقدار کسری آن تا سه روز را اگر میتواند از خون بعد تکمیل میکند) و در سایر روزهایی که خون میبیند باید به وظایف مستحاضه عمل نماید. در سایر صورتها که حکم به حیض بودن خون شد، به اندازه عدد عادت خود حیض قرار داده، پس از آن تا ده روز از هنگامی که حکم به حیض بودن شد، مستحب است استظهار کند و بعد از آن استحاضه میباشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حق به هم زدن معامله را خیار میگویند و خریدار و فروشنده در دوازده صورت میتوانند معامله را به هم بزنند: اول آن که از مجلس معامله متفرق نشده باشند و این خیار را خیار مجلس میگویند. دوم آن که فروشنده یا خریدار مغبون شده باشد (خیار غبن). سوم در معامله قرار داد کنند که تا مدت معینی هر دو یا یکی از آنان بتوانند معامله را به هم بزنند (خیار شرط). چهارم فروشنده یا خریدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد، و طوری کند که قیمت مال در نظر مردم زیاد شود (خیار تدلیس). پنجم فروشنده یا خریدار شرط کند که کاری انجام دهد، یا شرط کند مالی را که میدهد طور مخصوصی باشد، و به آن شرط عمل نکند که در این صورت، دیگری میتواند معامله را به هم بزند (خیار تخلف شرط). ششم در جنس یا عوض آن عیبی باشد (خیار عیب). هفتم معلوم شود جنسی که فروخته شده میان فروشنده و دیگری به طور مشاع مشترک بوده؛ خواه فروشنده مال غیر را هم فروخته باشد یا فقط مال خودش را فروخته باشد و نگفته باشد با دیگری مشاع است، که در این صورت خریدار اگر به معامله راضی نشد میتواند معامله را به هم بزند (خیار شرکت). هشتم اگر فروشنده مال خود را که جدا است با مال شخص دیگری بفروشد و آن شخص رد کند، خریدار میتواند پول آن را از فروشنده پس بگیرد، یا اصل معامله را فسخ نماید (خیار تبعض صفقه). نهم فروشنده خصوصیات جنس معینی را که مشتری ندیده به او بگوید، بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است یعنی ناقصتر است، که در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند، و نیز اگر مشتری خصوصیات عوض معینی را که می دهد بگوید، بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، و همچنین است اگر با رؤیت سابقه معامله شود و بعد معلوم گردد که جنس یا عوض آن تغییر به نقص نموده که در صورت اول خریدار، و در صورت دوم فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت). دهم مشتری پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحویل ندهد که اگر مشتری شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی اگر جنسی را که خریده مثل بعضی از میوهها باشد که اگر یک روز بماند ضایع میشود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر). یازدهم حیوانی را خریده باشد که تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند، و اگر در عوض حیوانی که خریده، حیوان دیگری داده باشد، فروشنده هم تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند (خیار حیوان). دوازدهم فروشنده نتواند جنسی را که فروخته تحویل دهد، مثلاً اسبی را که فروخته فرار نماید که در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند (خیار تعذر تسلیم). و احکام اینها در مسائل آینده گفته میشود.