در نظام اسلامی حزب و تحزب چه جایگاهی دارد؟ دیدگاه موافقان و مخالفان این موضوع چیست؟ حزب سیاسی، در تعاریف جدید، جمعیتی سازمانیافته و در درون یک نظام سیاسی است که بر اساس عقیده و مرامنامهیی مشترک، به صورتی قانونی برای کسب و بهکارگیری قدرت سیاسی و اجرای دیدگاهها و اهداف خود، تلاش و مبارزه میکند. تاریخچهی احزاب و تحزب امروزین،[1] با تاریخچهی دموکراسیهای غربی جدید و معاصر، همزاد و همپیوند است، زیرا تحزب از سازوکارهای اصلی این گونه دموکراسیها به شمار میرود و با سایر مؤلفهها و سازوکارهای این نوع نظام اندیشهای و مدیریتی، ارتباط تنگاتنگ دارد. حزب بنا به تعریف فوق، پدیدهای جدید و از دیدگاه فقهی، مسئلهای نوظهور در جامعه و فرهنگ شیعی است که به رغم ضرورتی که در زندگی سیاسی دارد، کمتر مورد کاوش قرار گرفته است (مدیرشانهچی، ص 15 تا 28). آنچه مسلم است تأمل و اندیشهورزی در این زمینه بعد از انقلاب اسلامی، عمق و شدت افزونتری یافته و تلاش گردیده است که جایگاه احزاب در اندیشهی دینی و مقبولیت یا مطرودیت آن در اسلام مورد بازکاوی قرار گیرد. پرسشهای زیاد در این باره، حاکی از وجود ابهامها و دغدغههای فراوانی پیرامون تحزب در فکر و اندیشهی اسلامی از دیرباز تا کنون است. در هر صورت، دو چارچوب نظری برای پاسخ به این پرسشها از سوی صاحبنظران اختیار گردیده است: یکی آنکه تلاش شده است در منابع قرآنی و روایی و سیرهی معصومین و تاریخ صدر اسلام به دنبال مابهازاهای حزب و تحزب باشند و دیگر آنکه سعی میکنند حزب و تحزب را به عنوان امری جدید و مستحدثه تلقی کنند و بنا به کارکردهای مثبت و عقلانی آن و ملازمت شرع با عقل، جواز مشروعیت برای این پدیدهی مدرن سیاسی صادر کنند. در این بحث، ضمن توجه به این دو چارچوب روشی، ضمن ارجح دانستن رویکرد دوم، دیدگاه مخالفین و موافقین با مشروعیت دینی تحزب مورد بحث قرار میگیرد. مشروعیت دینی تحزب الف) دیدگاه مخالفین در میان صاحبنظران مسلمان، اعم از متقدم و متأخر، کسانی هستند که با ادلهی خویش، مشروعیت دینی احزاب را زیر سؤال بردهاند. البته این مخالفتها بیش از پیش در بین اندیشمندان عرب سنی وجود دارد. برخی از برهانهای اصلی این مخالفین به شرح زیر است: 1. تحزب مورد نکوهش شریعت بوده و موجب رواج تباهی و برخی محرمات و عامل تفرقه و خدشهی جماعت مورد تأکید اسلام است. بنا بر این دیدگاه (الصاوی، 43)، نظام تحزب و تعدد احزاب، جایگاهی در جامعهی اسلامی ندارد و ارکان و قواعد مذهب را برنمیتابد، چون اصول و قواعد شریعت را خدشهدار میکند و موجب ترویج تباهی و منکرات در جامعه است. از این رو، باید با قدرت تمام با آن مقابله کرد، به دلیل آنکه احزاب همواره در نصوص شرعی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفتهاند و تنها در مورد دشمنان دین، این اصطلاح به کار رفته است و هیچ گاه مؤمنین با این اصطلاح، مخاطب کلام خداوند نبودهاند. تنها در دو مورد در قرآن با صیغهی مفرد این لفظ، یعنی حزبالله، به کار رفته و این بیانگر آن است که شریعت اسلام تنها یک حزب را به رسمیت میشناسد و آن حزبالله است. اما تعبیری همچون احزاب، شامل تمامی گروهها و نحلههای خارج از جماعت مسلمانان است. علاوه بر این، ما در اینجا با ادلهی دیگری مواجهیم که ما را از تفرقه و اختلاف بر حذر میدارد و سفارش به همکاری و اتحاد میکند و دو آیهی 159 انعام[2] و 103 آلعمران[3] از جمله آیاتی هستند که امر به این معنا میکنند. همچنین در احادیث نبوی آمده است: (جماعت رحمت است و اختلاف و تفرقه عذاب.) (محمدی ریشهری، ج 1/406) یا (بر شما باد به اتحاد و اجتماع و بپرهیزید از اختلاف و تفرقه.) (ابن ابیعاصم، ص 42) از سویی دیگر، خلافت اسلامی، قرنها بدون حاجت و اتکا به تحزب، قلمروی اسلامی را اداره کرد و تنها به اتکا به اجتماع امت و طرد تفرقه و اختلاف، جامعهی اسلامی را به پیش برد. در این زمینه، احادیث دیگری مانند (همه در آتشاند، مگر جماعت) و روایاتی که رقابت گروهی و طرح و تبلیغ اشخاص را (چنان که در انتخابات معمول است) نکوهش میکند، قابل بحث و استناد است (مطبعهچی، ص 322). آنچه مسلم است این گونه نگرش مخالفان تحزب، بسیار بدبینانه است و نوعاً در مورد عملکرد احزاب ناکارآمد و فاقد شرایط لازم، مصداق مییابد. 2. به باور مخالفان دینی تحزب، تعصبات و جانبداریهای حزبی با آموزههای اسلام و استقلال و آزادی عقاید فردی مغایرت دارد. به طور کلی، نظامهای حزبی همواره از کارویژهی اصلی خود، به عنوان ابزار کشف مصالح نوعی و مشارکت سیاسی، تغییر ماهیت داده و شریعت و انسانها را در خدمت منافع حزبی و جناحی قرار میدهند و طبعاً (حیات معقول) انسانها را محدود و تهدید میکنند. 3. فقدان سابقهی حزب و تحزب در صدر اسلام و در مبانی فقهی و کلامی اسلامی. این استدلال از سوی دو گروه مورد استفاده قرار گرفته است: از یک طرف سنتگرایان و اصولگرایان دینی قرار دارند که به دلیل نبود مابهازای تحزب در صدر اسلام و سیرهی نبوی و صحابه، به مشروعیت دینی تحزب تن نمیدهند و از طرف دیگر، عدهای از نواندیشان مسلمان هستند که با ذکر این استدلال، معتقدند که نباید به دنبال خاستگاه دینی احزاب رفت، بلکه چون تحزب یک مسئلهی جدید و عقلانی است، باید آن را عقلاً پذیرفت. 4. خاستگاه تحزب، تفکر اومانیستی، مادی و معنویتستیز دموکراسی غربی سکولار و غیردینی است. بر مبنای این دیدگاه، مفاهیمی چون مشارکت سیاسی به شیوهی غربی، حزب و نظام دموکراسی از جمله موضوعاتی هستند که مبتنی بر نظام فکری جوامع غربیاند. اگر نگرش اجمالی به تاریخ ابداع و آفرینش این نوع مفاهیم صورت گیرد، فهمیده میشود که همهی این موضوعات، شاخههای شجرهی فکری اومانیسم و به عبارت دیگر، انسانسالاری است که بر اساس آن، انسان محور همه چیز و خالق همهی ارزشها و ملاک تشخیص خیر و شر است. بر مبنای همین تفکر و نحلهی نظری و عملی سکولاریستی اومانیسم، احزاب میبایست شکل بگیرند و در رقابتهای کسب قدرت، بر اساس منافع خود شرکت کنند. بدیهی است تحزب با چنین رویکرد نظری و عملی، فاقد مشروعیت و تجویز دینی است. 5. در جامعهی دینی، تحزب برای مسلمانان ناروا و برای غیرمسلمانان روا و مجاز است. این استدلال گرچه استدلال شایعی در آرای صاحبنظران نیست، اما به آن اشاره شده است. به باور مخالفان دینی تحزب، تعصبات و جانبداریهای حزبی با آموزههای اسلام و استقلال و آزادی عقاید فردی مغایرت دارد. به طور کلی، نظامهای حزبی همواره از کارویژهی اصلی خود، به عنوان ابزار کشف مصالح نوعی و مشارکت سیاسی، تغییر ماهیت داده و شریعت و انسانها را در خدمت منافع حزبی و جناحی قرار میدهند و طبعاً (حیات معقول) انسانها را محدود و تهدید میکنند. الف) دیدگاه موافقان بر خلاف دیدگاه مخالفین قبلی، دیدگاه غالبتر در میان اندیشمندان مسلمان و به ویژه نواندیشان دینی، موافقت با حزب و تحزب است. این دسته به ویژه با تأکید بر استدلالهای عقلی و تأکید بر کارویژههای ایجابی تحزب، بر مشروعیت دینی آن صحه میگذارند. در هر صورت، شاید بتوان دیدگاههای موافقت با مشروعیت دینی تحزب را بر اساس نوع استدلال آنها در مورد مشروعیت تحزب (و نه الزاماً بیان شروط آن) در سه دیدگاه موافقین اصولی، موافقین معتدل و موافقین مشروط طبقهبندی کرد که البته ممکن است این تقسیمبندی پیشنهادی و اولیه خالی از اشکال نباشد،[4] اما به دلیل ندرت و چه بسا فقدان پژوهش یا تقسیمبندیهای مشابه، توجه به این تقسیمبندی و طرح مقدماتی میتواند زمینهساز بحثهای نقادانه و پیشنهادهای بعدی باشد. بنابراین ذیلاً دیدگاههای مزبور تشریح میگردد: 1. موافقت اصولی یا مبنایی این دسته از صاحبنظران بر خلاف کسانی که به شدت با سازگاری و بدیلیابی احزاب فعلی و تحزب با نهادهای مدنی صدر اسلام مخالف هستند، احزاب و تحزب را واجد سابقه و بدیل مشابه در صدر اسلام به شمار میآورند و همچنان عدهای نیز معتقد به انطباق کامل فلسفهی سیاسی دموکراسی غربی با فلسفهی سیاسی حکومت در اسلام هستند و دموکراسی مزبور را به مثابهی زیرمجموعهای از آیین اسلام و مندرج در آن تلقی میکنند. به نظر میرسد که این گونه بدیلسازی حزب و تحزب در صدر اسلام فاقد مستندات روایی لازم باشد و بنا به مباحث آتی، میتوان با نظر اکثریت اهل فن، اعم از مسلمان و غربی، همداستان شد که حزب و تحزب پدیدهای نوین و عصری و فاقد نمونهی مشابه امروزین در گذشتههای دور است. شاید بتوان دیدگاههای موافقت با مشروعیت دینی تحزب را بر اساس نوع استدلال آنها در مورد مشروعیت تحزب (و نه الزاماً بیان شروط آن) در سه دیدگاه موافقین اصولی، موافقین معتدل و موافقین مشروط طبقهبندی کرد که البته ممکن است این تقسیمبندی پیشنهادی و اولیه خالی از اشکال نباشد. 2. موافقت معتدل استدلالهای یک دسته از اندیشمندان، از اعتدال و صحت معتنابهی برخوردار است و به همین خاطر، بسیاری از اهل فن و صاحبنظران مسلمان، در مشروعیت دینی کاربرد احزاب در حوزهی عمل سیاسی، از این رویه پیروی کردهاند. این دسته به ویژه با تأکید بر استدلالهای عقلی و تأکید بر کارویژههای ایجابی تحزب، بر مشروعیت دینی آن صحه میگذارند. بدیهی است این دسته از موافقین، با تأیید و خوشبینی بیشتری با تحزب، به نسبت (موافقین مشروط) برخورد میکنند. استدلالهای موافقین معتدل (که مورد قبول راقم این نوشتار نیز هست) بدین شرحاند: 1. کارآمدی کارکردهای مثبت احزاب، عامل صحت تحزب بر این مبنا و بر اساس منظری کارکردگرایانه، محاسن عملکردی احزاب بیش از مضار آن است و در واقع همین کارکردهای مثبت که مورد نیاز حکومت اسلامی و مورد تأیید فقه سیاسی اسلام است باعث میشود که احزاب و تحزب ضروری شمرده شوند. 2. عدم تردید در فلسفهی وجودی احزاب به عنوان ابزار و سازوکاری تجربهشده برای نظارت بر قدرت و افزایش مشارکت سیاسی بسیاری برای ضروری شمردن احزاب در جمهوری اسلامی، به دنبال اثبات شرعی وجود احزاب هستند و برای اثبات آن، به تشابه (نقبا) در جوامع و تشکیلات قبایلی و مانند آن اشاره میکنند یا به جستوجوی دلایل نقلی میپردازند و از این راه در صدد هستند تا به تشکیلات جامعهی مدنی مشروعیت دینی بخشند. در حالی که فلسفهی وجودی احزاب به عنوان ابزار و سازوکاری برای نظارت بر قدرت و افزایش مشارکت سیاسی مورد تردید نیست و این شیوهی تجربهشده، یکی از ارکان جامعهای است که بر انتخابات و رأیگیری و تقسیم و تحدید قدرت مبتنی است و در این مورد فرقی بین شرق و غرب، مسلمان و غیرمسلمان نیست و اگر روشی در گوشهای از جهان مورد تجربه قرار گرفت و مفید واقع شد، استفاده از آن برای مسلمانان نه تنها منعی ندارد، بلکه طبق احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) ضرورت دارد. به عنوان نمونه آمده است: (خذ الحکمه و لو من المشرکین) (مجلسی، ج 2، ص 97)؛ یعنی (حکمت را اخذ کند گرچه از مشرکین و کفار باشد.) همچنین در روایتی دیگر آمده است: (الحکمه ضاله المومن فاطلبوا ولو عند المشرک تکونوا احق بها) (همان، ص 45)؛ یعنی (دانش و حکمت گمشدهی مؤمن است، پس بجویید آن را اگرچه در میان مشرکین. شما سزاوارتر هستید که حکمت را از دیگران بگیرید.) بنابراین نمیتوان گفت چون تعبیر به حزب و تشکیلات سیاسی در اسلام و قرآن به معنای امروزین نیامده، پس این شیوه از تشکیلات، وارداتی و غربی است و از نظر اسلام مشروعیت ندارد (ایازی، ص 11). 3. عملکرد بهینهی احزاب و تحزب به عنوان مصلحت عقلی و رویکردی مبتنی بر سیرهی عقلا. تأکید تجربهی عقلانی بشری در تأیید استفاده از احزاب و تحزب به خوبی نشاندهندهی آن است که میتوان بر اساس مناط سیرهی عقلا، کلیت بهرهگیری از آن را در مدیریت و تدبیر نظام سیاسی اسلامی پذیرفت. بنابراین میتوان به دلیل الزام و مصلحت عقلی تحزب، این پدیدهی سیاسی را دارای مستندات روایی و الزام شرعی دانست. اساساً بر خلاف کلام اشعری و فقاهت اهل سنت، کلام و فقه شیعی به گونهای بسیار افزونتر و بیّنتر، دارای رویهی عقلایی و عقلانیتاندیش است و سیرهی عقلا و عقلانیت در این کلام و فقاهت، ملحوظ و دارای مدخلیت آشکار است. از این رو و از همین منظر، میتوان به مشروعیت دینی احزاب و تحزب حکم نمود. با این توضیحات واضح میگردد که در صورت عقلانی بودن عملکرد احزاب و تحزب و مبتنی بودن کارکرد آنها بر اساس سیرهی عقلا و مصلحت و بنا به قاعدهی معروف اصولی (هر آنچه عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم خواهد کرد) (کل ما حکم به العقل حکم به الشرعی)، به صحت شرعی آن میتوان حکم کرد. 4. تجویز احزاب و تحزب به عنوان (امری مستحدثه) و موضوعی در حوزهی (مالانص فیه) با استفاده از ملاک (عدم تعارض و یا معارضه با دین) اجتهاد فقهی شیعی بر مبنای شیوه و روش عقلایی خویش واجد این قابلیت هست که حتی در صورت عدم کشف سوابق قرآنی و روایی تحزب به معنای امروز، به این پدیده به عنوان امری جدید و مستحدثه و موضوعی که جزء (منطقه الفراغ) بوده و نصی شرعی تجویزی یا معارضی پیرامون آن نیامده، نگریسته شود و بر مبنای ملاکهای عقلی و فقهی، حکم به تجویز آن داده شود. بنابراین در بسیاری از اوقات، در سنجش روایی یا مشروعیت دینی بسیاری از امور یا پدیدهها که حکم شرعی خاصی نیز برای آنها نیامده باشد، میتوان از این ملاک استفاده کرد و در صورت عدم تعارض موضوع یادشده با مبادی و احکام و محکمات دینی، میتوان به تجویز آن اقدام نمود. واقعیت آن است که اصل حزب و تحزب (فارغ از آفات محتمل آن که قابل پیشآمد در هر موضوعی است) با نصوص دینی قرآنی و روایی تعارضی ندارد. 5. تجویز تحزب به عنوان (وجوب مقدمهی واجب) در احکام فقهی از قاعدهی وجوب مقدمهی واجب زیاد استفاده میشود. به عنوان نمونه، اگر نماز واجب است، مقدمات آن نیز همانند وضو، به عنوان مقدمهی واجب، دارای وجوب است. از این اصل نیز میتوان استفاده کرد که امروز بسیاری از واجبات و تکالیف و مسئولیتهای سیاسی فردی و جمعی در نظام سیاسی اسلامی، جهت تحقق، نیاز به نوعی مشارکت ساختارمند و نهادینه مانند تحزب دارند و انسان مکلف و مسئول مسلمان، در چنین نظامی، نمیتواند نسبت به اصل مسئولیت و تکالیف خویش بیاعتنا باشد و بدیهی است با حضور افراد در تشکیلاتی مانند احزاب، انجام این مسئولیتها و تکالیف سیاسی بهتر ممکن و میسر خواهد شد و ضرورت انجام چنین تکالیفی موجد طرح ضرورت تشکیل احزاب و تحزب است. 6. تجویز تحزب بر اساس قاعدهی فقهی اختلال نظام یکی از قواعد معروف فقهی قاعدهی اختلال نظام یا به تعبیری صحیحتر، قاعدهی عدم اختلال نظام است. شرح این قاعده چنین است که هر گاه امری موجب اختلال و آشفتگی نظام مسلمانان شود، باید آن را نفی و نهی کرد، ولو آنکه ظاهراً چیز خوبی باشد. بنابراین گاهی بر اساس حکم عقلی و سیرهی عقلا، جهت پیشگیری از اختلال نظام حکمی در وجوب یا حرمت امری صادر میشود، زیرا شارع از این حکم عقلی متابعت میکند. امروز واضح گردیده است که در صورت عدم تحزب و وجود احزاب، باندبازیها و بسیاری گروههای غیرذیصلاح، در راستای منافع نامشروع خود وارد عمل خواهند شد و از سوی دیگر، رابطهی دولت با مردم دچار اختلاف خواهد شد یا با تضعیف نظارت مردم (که قبلاً از طریق احزاب صورت میگرفت) خودکامگی دولتها افزایش خواهد یافت و بدین ترتیب، اختلال در نظام سیاسی اسلامی ایجاد خواهد شد و همین مسئله باعث آن میشود که با استفاده از قاعدهی عدم اختلال نظام، حکم به تجویز شرعی کارکرد تحزب کرد. البته ممکن است گفته شود همان طور که عدم تحزب میتواند به اختلال نظام بینجامد، عملکردهای انحرافی حزبی هم به چیزی جز آن نمیانجامد. این استدلال گرچه دور از صحت نیست، ولی تقریباً این یک باور اجتماعی است که کارکردهای ایجابی تحزب معمولاً از کارکردهای سلبی و منفی منجر به اختلال نظام آن، همواره و به مراتب بیشتر بوده است و کاربست مداوم این پدیده در اکثر کشورهای دنیا، مؤید این ادعاست. 7. احزاب و تحزب مصداق مهمی از انجام ساختارمند و گستردهی امر به معروف و نهی از منکر و امور حسبیه حسبه یا (ادارهی حسبه) از دیرباز در فقه سیاسی اسلام مطرح بوده است. حسبه از خانوادهی (احتساب) است و به معنای آغاز کردن کاری با تمام دشواریهای آن به انگیزهی معنوی و گسترش دادن نیکیها در جامعه به شیوهی خوشایند و برای خشنودی خداوند است. با گذشت زمان، قلمرو حسبه و امور مربوط به آن تا حدی گسترش یافت که اندیشمندان مسلمان، نظارت مردم و حراست از مصالح همگانی جامعهی اسلامی را از وظایف این نهاد اسلامی عنوان کردهاند و حتی تاریخ گواهی میدهد که در عصر نبوی، امور حسبیه در مفهوم واقعی آن، یعنی نظارت بر مسائل اجتماعی، از سوی حکومت نبوی مراعات میشده است. با چنین ملاحظهای، از امور و ادارهی حسبه، اشاعهی تمامی امور معروف و پسندیده و تشویق جامعه بدان سو در قلمرو این نهاد جای میگیرد و بدیهی است که اصلیترین وظایف این نهاد دینی و سیاسی، انجام گستردهی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک واجب شرعی است. به نظر میرسد که با استفاده از پارهای مشابهتها میان وظیفهی کارکردی نهاد حسبه و احزاب، میتوان احزاب و تحزب را نیز ابزاری در خدمت تحقق وظایف سازمان و نهاد حسبه دانست و از دلایل و مبانی فقهی ضرورت ادارهی حسبه، برای تجویز دینی احزاب نیز سود جست. همین موضوع نیز در رابطهی انجام امر به معروف و نهی از منکر توسط احزاب قابل بحث و تقریر است. در آیات و روایات اسلامی، بر لزوم امر به معروف و نهی از منکر، بسیار ترغیب و اصرار شده است. از سوی دیگر، از عمومات بسیاری از آیات، به ویژه آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر[5] نتیجه گرفته میشود که تحقق این دو فرضیه، مستلزم وجود تشکیلات منظم و سازماندهی و هماهنگی است[6] و این تشکیلات نمایندهی قدرت مردم در برابر قدرت حکومت و کارگزاران آن است و میتواند از باب (النصیحه الائمه المسلمین)، با نصایح خیرخواهانه، از افسارگسیختگی حاکمان و زمامداران جلوگیری کرده و بر کار آنها نظارت کنند. از این رو، وجوب احزاب به عنوان یکی از اصلیترین کارگزاران کارویژههای مزبور ضروری است و بدیهی است احزاب میتوانند با تحصیل قدرت وسیع و نیروی مجهز و فعال که با تشکیلات و سازماندهی و آموزش همراه است، معروف را در جامعه محقق کرده و از منکر جلوگیری کنند. همچنین مشخص است که انجام امر به معروف و نهی از منکر در سطح کلان جامعه و نظام سیاسی میسر نیست، مگر با تشکل و تحزب و تعاون افراد مؤمن، آگاه و صالح که با سازمانیافتگی لازم، در مقابل انحرافات و تعدیات احتمالی بایستند و قدرت حاکم را با نظارت و کنترل روشمند، از فساد بر حذر دارند. 8. احزاب، راهکاری برای اهتمام به امور مسلمین و تحقق اصل شورا و مشورت در روایات متعددی از مسلمانان خواسته شده است که نسبت به گرفتاری دیگر مسلمانان بیتفاوت نباشند و همت خویش را مصروف حل مشکلات آنان کنند. در برخی از این دسته روایات، این اهتمام و اعتنا به دردها و مشکلات اجتماع، نشانهی مسلمانی و بیاعتنایی، دلیل نامسلمانی تلقی شده است. از سویی مشروعیت اصل شورا و مشورت نیز میتواند مبنایی برای یکی از قالبهای نهادینهی شورا، یعنی احزاب باشد. شورا و مشورت، به ویژه در مسائل مربوط به حکومت و اخذ تدابیر سیاسی در فقه و کلام اسلامی پیشینهی طولانی دارد و حجیت خود را نیز شیعه علاوه بر مبانی قرآنی و روایی، از سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و معصومین (علیه السلام) اخذ میکند؛ همچنان که استناد مشروعیت خلافت ابیبکر و عثمان از ارکان حجیت شورا در نزد اهل سنت است. موافقین معتدل تحزب، با تأکید بر استدلالهای عقلی و تأکید بر کارویژههای ایجابی تحزب، بر مشروعیت دینی آن صحه میگذارند. بدیهی است این دسته از موافقین، با تأیید و خوشبینی بیشتری با تحزب، به نسبت (موافقین مشروط) برخورد میکنند. شورا و مشورت در واقع به معنای اظهار نظر خواستن از دیگران و دخالت دادن آنها نسبت به یک امر، پرهیز و از تکروی و استبداد رأی است که برای درک حقایق و دستیابی به بهترین گزینه، طریقهای عقلانی و مرسوم بین انسانهاست و تأکید اسلام به انجام مشورت در امور، در حقیقت تأیید و تأکیدی بر همین طریقهی عقلایی پرثمر است؛ تا آنجا که در قرآن مجید، سورهی چهلودوم آن (شوری) نام گرفته است. بدین ترتیب، با تأکیدات قرآنی و روایی متعدد، اصل مشروعیت و مطلوبیت مشورت و دست کم الزامی و ضروری بودن آن در برخی امور، جای بحث و انکار ندارد. مسئلهی کیفیت مشورت و موارد آن، نظیر بحث (النصیحه الائمه المسلمین)، کیفیت و شرایط و موارد آن، پیامد پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا اسلام الگو و روش و گونهی خاصی را برای تحقق این گونه مشارکتهای مردم پیشبینی کرده است یا آنکه بر قالب و شکل خاصی تأکید نکرده و شیوهی آن را به مناسبات اجتماعی در هر زمان و افزایش تجارب عقلایی وانهاده است. بدیهی است گزینهی دوم صحیح است و احزاب و تحزب را میتوان از قالبهای نوین شور و مشورت در عصر امروزی دانست و از آن به عنوان یکی از ابزارهای اجرای اوامر قرآنی و روایی به مشورت در کلیهی امور اجتماعی و سیاسی در سطوح کلان نظام اسلامی سود جست. شایان ذکر است چه موافقین معتدل و چه موافقین اصولی نیز تحزب مورد قبول را نیز بدون شرط نمیپذیرند؛ اما بدیهی است که دایرهی شروط موافقین مشروط و سختگیری آنها نسبت به دو دیدگاه دیگر، گستردهتر است که در ادامه دیدگاه موافقت مشروط تشریح میشود. 3. موافقت مشروط صاحبان این دیدگاه، به طور خلاصه، با در نظر گرفتن آفات موجود در کارکردهای احزاب و از طرفی فواید تحزب، کفهی ابعاد مثبت تحزب را بر کفهی ابعاد منفی مرجح میدانند و معتقدند تنها به لحاظ شرایطی، احزاب از دیدگاه اسلام دارای مشروعیت و صحت عمل هستند. صاحبان این دیدگاه بر اساس قواعد (الضرورات تبیح المحظورات)[7] و (دفع افسد به فاسد)، حکم به مشروطیت عملکرد احزاب میدهند. از این منظر، احزاب و تحزب در نظامهای سیاسی و با توجه به تألی فاسدهای حکومت فردی و استبدادی یک ضرورت هستند. از طرفی چون آموزههای شریعت و مبانی اسلام ضمن تأکید بر وحدت ملی و جلوگیری از تنازع و تفرقههای سیاسی که منشأ تضعیفملت و امنیت کشور میگردد و همچنین نفی هر گونه فریبکاری و ارزش نهادن به آزادی و کرامت انسان، بر جلوگیری از رکود سیاسی و مشارکت سیاسی مردم با سازوکارهای مختلف، از جمله امر به معروف و نهی از منکر، حق انتقاد، حقوق متقابل حاکم اسلامی و ملت، نظارت قانونی ملت بر عملکرد هیئت حاکمه و غیره تأکید فراوان کرده است. بنابراین فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی در جامعهی اسلامی مشروط به امور ذیل است (ر.ک. به: ابوفارس، ص 57 تا 59): صاحبان دیدگاه موافقت مشروط با تحزب، بر اساس قواعد (الضرورات تبیح المحظورات) و (دفع افسد به فاسد)، حکم به مشروطیت عملکرد احزاب میدهند. از این منظر، احزاب و تحزب در نظامهای سیاسی و با توجه به تألی فاسدهای حکومت فردی و استبدادی یک ضرورت هستند. 1. احزاب سیاسی به اصول عقاید اسلامی و احکام ارزشهای شریعت ایمان داشته باشند و بر اساس آیاتی مانند (آل عمران، 85)[8] نباید از آموزههای اسلام عدول کنند. 2. همکاری و مودت احزاب و گروههای سیاسی در جامعهی اسلامی با گروهها و جمعیتهای غیراسلامی بر پایهی آیات الهی[9] جایز نیست. 3. مبارزهی احزاب و گروههای سیاسی اسلامی با اندیشهها و گروههایی که در راستای دور کردن اسلام از عرصهی زندگی سیاسی و اجتماعی تلاش میکنند و در صدد جریانسازی احکام و قوانین سکولار در جامعهی دینی هستند، بنا به آیات الهی[10] امری ضروری است. 4. نظارت و مراقبت مستمر احزاب بر عدم مخالفت احکام و تصمیمگیریهای سیاسی با شریعت اسلام نیز از شرایطی است که آیهی 75 سورهی بقره[11] بر آن تأکید دارد. 5. رعایت موازین فقهی و شرعی و اخلاقی در هنگامی که با احزاب رقیب اختلاف نظر پیدا میشود؛ یعنی بهکارگیری ابزارهای مشروع در تبلیغات حزبی و نیز تحمل و عدم انکار و تکفیر احزاب اسلامی دیگر و به کار نگرفتن شیوههای غیراخلاقی و ظالمانه همچون بهتان به یکدیگر. 6. اهتمام به وحدت امت اسلامی و وحدت ملی و پرهیز از اختلاف و تفرقههای مضر؛ همچنان که آیهی 103 سورهی آلعمران[12] تأکیدی بر این معناست. 7. اعتقاد احزاب به حاکمیت خداوند متعال و نیز اطاعت از حاکم اسلامی که شرایط حاکمیت دینی از جمله عدالت، علم، تقوا، مدیریت و... را داراست بر اساس آیهی (اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) (نساء، 59) لازم است. یکی دیگر از صاحبنظران عدم مشروعیت و مقبولیت دینی احزاب و تحزب را منحصر به موارد ذیل کرده است: 1. اگر احزاب سیاسی به تنازع و تفرق و اختلاف سیاسی منجر شوند و تضعیف و سستی قوای دولت اسلامی و امنیت ملی کشور را به ارمغان آوردند، بر اساس آیهی (و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم) (انفال، 46) مشروعیت دینی ندارند. 2. اگر احزاب سیاسی با تبلیغات و برنامهها و فشارهای آشکار و پنهان، شخصیت و آزادی فردی را از میان بردارند. 3. اگر احزاب سیاسی، فریبکاری و برنامههای رنگارنگ از جهت کسب منافع شخصی گروهی پیشهی خود سازند، از نظر قرآن و نصوص دینی ارزشمند نیستند، بلکه ضدارزشاند. 4. فعالیت سیاسی احزاب غیراسلامی، اعم از احزاب اهل کتاب و احزاب سکولار، اگر در راستای مخالفت با ارزشها و آموزهها و قوانین اسلامی باشد، از دیدگاه جامعه و دولت اسلامی، که صیانت و حفاظت از اسلام و دستورات او را مرام سیاسی خود قرار داده است، مشروعیت ندارد و آیهی (ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا) و دیگر آیات قرآنی اجازه نمیدهند احزاب غیراسلامی به قدرت سیاسی و اجتماعی دست یابند. 5. برای جلوگیری از آفات و زیانهای احزاب، باید بر اساس قوانین، احکام و ارزشهای اسلامی، تلاشی جدی در نهادینه کردن و نظارت قانونی بر فعالیت احزاب فراهم کرد تا بر اساس آیهی (و جادلهم بالتی هی احسن) (نحل، 125) و آیهی (فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه) (زمر، 17) به فعالیتهای سیاسی بپردازند. بدین ترتیب، فعالیتهای سیاسی احزاب و گروههای اسلامی، با فرض اینکه که در چارچوب احکام، عقاید و ارزشهای اسلامی باشند و از منابع دینی و نصوص اسلامی در برنامهریزی، اهداف و راهبردها و جذب قدرت سیاسی استفاده کنند، بلامانع است (خسروپناه، ص 70). (دکتر بهرام اخوان کاظمی؛ دانشیار دانشگاه شیراز /برهان) پینوشتها: ------------------------------------------------ [1] . برای اطلاع بیشتر از این تاریخچه ر. ک. به: حجتالله ایوبی، پیدایی و پایایی احزاب سیاسی در غرب، تهران، سروش، 1379. [2]. (إن الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعا لست منهم فی شیء إنما أمرهم إلی الله): آنان که دین را پراکنده نمودند و فرقه فرقه شدند، چنین کسان به کار تو نیایند، کار آنها با خداست... [3]. (و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا): همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. [4] . مثلاً ممکن است اشکال شود که کلیهی دیدگاههای موافقین مذکور در این نوشتار، عملکرد احزاب و تحزب را بلاشرط قبول ندارند و لذا از این منظر همهی آنها را میتوان در دیدگاه موافقت مشروط قرار داد. از نظر نگارنده، این نقد و برداشت درست و در فحوای مقاله به گونهای مضمر وجود دارد، اما واقعیت آن است که شرطگذاری موافقین مشروط برای تحزب، به مراتب سختگیرانهتر و مضیقتر بوده و خوشبینی آن به تحزب از دو دیدگاه قبلی کمتر است. با این توضیح، شاید بتوان دیدگاه موافقین با تحزب را نیز به دو دیدگاه کلیتر 1. موافقین مشروط منعطف (شامل موافقین اصولی و موافقین معتدل) و 2. موافقین مشروط متصلب، تقسیم نمود. با این وجود، با تقسیمبندی قبلی به نحو سهلتر، جزئیتر و تحلیلیتری میتوان به موضوع این نوشتار پرداخت. [5]. برای نمونه ر. ک. به آلعمران، آیهی 110: (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِتَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ) [6]. در اصل 8 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی و متقابل به شمار آمده است: (در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهدهی مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود کیفیت آن را قانون تعیین می کند.) [7]. (ضرورتها، محذورات را مباح و برطرف میسازند.) [8]. (و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هوفی الاخره من الخاسرین): هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست. او در آخرت از زیانکاران است. [9]. به عنوان نمونه ر. ک. به: مائده، آیهی 51 و 57 و توبه، آیهی 23. [10]. به عنوان نمونه ر. ک. به: مائده، آیهی 44، 45 و 47. [11]. آیا طمع دارید که یهودیان به شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و به دلخواه خود تحریف میکنند با آنکه درکلام خدا تعقل کرده، معنای آن را دریافتهاند.) [12]. و همگی به ریسمان خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید و به یاد آورید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف او، همه برادر دینی یکدیگر شدید.
در نظام اسلامی حزب و تحزب چه جایگاهی دارد؟ دیدگاه موافقان و مخالفان این موضوع چیست؟
حزب سیاسی، در تعاریف جدید، جمعیتی سازمانیافته و در درون یک نظام سیاسی است که بر اساس عقیده و مرامنامهیی مشترک، به صورتی قانونی برای کسب و بهکارگیری قدرت سیاسی و اجرای دیدگاهها و اهداف خود، تلاش و مبارزه میکند. تاریخچهی احزاب و تحزب امروزین،[1] با تاریخچهی دموکراسیهای غربی جدید و معاصر، همزاد و همپیوند است، زیرا تحزب از سازوکارهای اصلی این گونه دموکراسیها به شمار میرود و با سایر مؤلفهها و سازوکارهای این نوع نظام اندیشهای و مدیریتی، ارتباط تنگاتنگ دارد.
حزب بنا به تعریف فوق، پدیدهای جدید و از دیدگاه فقهی، مسئلهای نوظهور در جامعه و فرهنگ شیعی است که به رغم ضرورتی که در زندگی سیاسی دارد، کمتر مورد کاوش قرار گرفته است (مدیرشانهچی، ص 15 تا 28). آنچه مسلم است تأمل و اندیشهورزی در این زمینه بعد از انقلاب اسلامی، عمق و شدت افزونتری یافته و تلاش گردیده است که جایگاه احزاب در اندیشهی دینی و مقبولیت یا مطرودیت آن در اسلام مورد بازکاوی قرار گیرد.
پرسشهای زیاد در این باره، حاکی از وجود ابهامها و دغدغههای فراوانی پیرامون تحزب در فکر و اندیشهی اسلامی از دیرباز تا کنون است. در هر صورت، دو چارچوب نظری برای پاسخ به این پرسشها از سوی صاحبنظران اختیار گردیده است: یکی آنکه تلاش شده است در منابع قرآنی و روایی و سیرهی معصومین و تاریخ صدر اسلام به دنبال مابهازاهای حزب و تحزب باشند و دیگر آنکه سعی میکنند حزب و تحزب را به عنوان امری جدید و مستحدثه تلقی کنند و بنا به کارکردهای مثبت و عقلانی آن و ملازمت شرع با عقل، جواز مشروعیت برای این پدیدهی مدرن سیاسی صادر کنند. در این بحث، ضمن توجه به این دو چارچوب روشی، ضمن ارجح دانستن رویکرد دوم، دیدگاه مخالفین و موافقین با مشروعیت دینی تحزب مورد بحث قرار میگیرد.
مشروعیت دینی تحزب
الف) دیدگاه مخالفین
در میان صاحبنظران مسلمان، اعم از متقدم و متأخر، کسانی هستند که با ادلهی خویش، مشروعیت دینی احزاب را زیر سؤال بردهاند. البته این مخالفتها بیش از پیش در بین اندیشمندان عرب سنی وجود دارد. برخی از برهانهای اصلی این مخالفین به شرح زیر است:
1. تحزب مورد نکوهش شریعت بوده و موجب رواج تباهی و برخی محرمات و عامل تفرقه و خدشهی جماعت مورد تأکید اسلام است. بنا بر این دیدگاه (الصاوی، 43)، نظام تحزب و تعدد احزاب، جایگاهی در جامعهی اسلامی ندارد و ارکان و قواعد مذهب را برنمیتابد، چون اصول و قواعد شریعت را خدشهدار میکند و موجب ترویج تباهی و منکرات در جامعه است. از این رو، باید با قدرت تمام با آن مقابله کرد، به دلیل آنکه احزاب همواره در نصوص شرعی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفتهاند و تنها در مورد دشمنان دین، این اصطلاح به کار رفته است و هیچ گاه مؤمنین با این اصطلاح، مخاطب کلام خداوند نبودهاند. تنها در دو مورد در قرآن با صیغهی مفرد این لفظ، یعنی حزبالله، به کار رفته و این بیانگر آن است که شریعت اسلام تنها یک حزب را به رسمیت میشناسد و آن حزبالله است. اما تعبیری همچون احزاب، شامل تمامی گروهها و نحلههای خارج از جماعت مسلمانان است. علاوه بر این، ما در اینجا با ادلهی دیگری مواجهیم که ما را از تفرقه و اختلاف بر حذر میدارد و سفارش به همکاری و اتحاد میکند و دو آیهی 159 انعام[2] و 103 آلعمران[3] از جمله آیاتی هستند که امر به این معنا میکنند.
همچنین در احادیث نبوی آمده است: (جماعت رحمت است و اختلاف و تفرقه عذاب.) (محمدی ریشهری، ج 1/406) یا (بر شما باد به اتحاد و اجتماع و بپرهیزید از اختلاف و تفرقه.) (ابن ابیعاصم، ص 42) از سویی دیگر، خلافت اسلامی، قرنها بدون حاجت و اتکا به تحزب، قلمروی اسلامی را اداره کرد و تنها به اتکا به اجتماع امت و طرد تفرقه و اختلاف، جامعهی اسلامی را به پیش برد. در این زمینه، احادیث دیگری مانند (همه در آتشاند، مگر جماعت) و روایاتی که رقابت گروهی و طرح و تبلیغ اشخاص را (چنان که در انتخابات معمول است) نکوهش میکند، قابل بحث و استناد است (مطبعهچی، ص 322).
آنچه مسلم است این گونه نگرش مخالفان تحزب، بسیار بدبینانه است و نوعاً در مورد عملکرد احزاب ناکارآمد و فاقد شرایط لازم، مصداق مییابد.
2. به باور مخالفان دینی تحزب، تعصبات و جانبداریهای حزبی با آموزههای اسلام و استقلال و آزادی عقاید فردی مغایرت دارد. به طور کلی، نظامهای حزبی همواره از کارویژهی اصلی خود، به عنوان ابزار کشف مصالح نوعی و مشارکت سیاسی، تغییر ماهیت داده و شریعت و انسانها را در خدمت منافع حزبی و جناحی قرار میدهند و طبعاً (حیات معقول) انسانها را محدود و تهدید میکنند.
3. فقدان سابقهی حزب و تحزب در صدر اسلام و در مبانی فقهی و کلامی اسلامی. این استدلال از سوی دو گروه مورد استفاده قرار گرفته است: از یک طرف سنتگرایان و اصولگرایان دینی قرار دارند که به دلیل نبود مابهازای تحزب در صدر اسلام و سیرهی نبوی و صحابه، به مشروعیت دینی تحزب تن نمیدهند و از طرف دیگر، عدهای از نواندیشان مسلمان هستند که با ذکر این استدلال، معتقدند که نباید به دنبال خاستگاه دینی احزاب رفت، بلکه چون تحزب یک مسئلهی جدید و عقلانی است، باید آن را عقلاً پذیرفت.
4. خاستگاه تحزب، تفکر اومانیستی، مادی و معنویتستیز دموکراسی غربی سکولار و غیردینی است. بر مبنای این دیدگاه، مفاهیمی چون مشارکت سیاسی به شیوهی غربی، حزب و نظام دموکراسی از جمله موضوعاتی هستند که مبتنی بر نظام فکری جوامع غربیاند. اگر نگرش اجمالی به تاریخ ابداع و آفرینش این نوع مفاهیم صورت گیرد، فهمیده میشود که همهی این موضوعات، شاخههای شجرهی فکری اومانیسم و به عبارت دیگر، انسانسالاری است که بر اساس آن، انسان محور همه چیز و خالق همهی ارزشها و ملاک تشخیص خیر و شر است.
بر مبنای همین تفکر و نحلهی نظری و عملی سکولاریستی اومانیسم، احزاب میبایست شکل بگیرند و در رقابتهای کسب قدرت، بر اساس منافع خود شرکت کنند. بدیهی است تحزب با چنین رویکرد نظری و عملی، فاقد مشروعیت و تجویز دینی است.
5. در جامعهی دینی، تحزب برای مسلمانان ناروا و برای غیرمسلمانان روا و مجاز است. این استدلال گرچه استدلال شایعی در آرای صاحبنظران نیست، اما به آن اشاره شده است.
به باور مخالفان دینی تحزب، تعصبات و جانبداریهای حزبی با آموزههای اسلام و استقلال و آزادی عقاید فردی مغایرت دارد. به طور کلی، نظامهای حزبی همواره از کارویژهی اصلی خود، به عنوان ابزار کشف مصالح نوعی و مشارکت سیاسی، تغییر ماهیت داده و شریعت و انسانها را در خدمت منافع حزبی و جناحی قرار میدهند و طبعاً (حیات معقول) انسانها را محدود و تهدید میکنند.
الف) دیدگاه موافقان
بر خلاف دیدگاه مخالفین قبلی، دیدگاه غالبتر در میان اندیشمندان مسلمان و به ویژه نواندیشان دینی، موافقت با حزب و تحزب است. این دسته به ویژه با تأکید بر استدلالهای عقلی و تأکید بر کارویژههای ایجابی تحزب، بر مشروعیت دینی آن صحه میگذارند. در هر صورت، شاید بتوان دیدگاههای موافقت با مشروعیت دینی تحزب را بر اساس نوع استدلال آنها در مورد مشروعیت تحزب (و نه الزاماً بیان شروط آن) در سه دیدگاه موافقین اصولی، موافقین معتدل و موافقین مشروط طبقهبندی کرد که البته ممکن است این تقسیمبندی پیشنهادی و اولیه خالی از اشکال نباشد،[4] اما به دلیل ندرت و چه بسا فقدان پژوهش یا تقسیمبندیهای مشابه، توجه به این تقسیمبندی و طرح مقدماتی میتواند زمینهساز بحثهای نقادانه و پیشنهادهای بعدی باشد. بنابراین ذیلاً دیدگاههای مزبور تشریح میگردد:
1. موافقت اصولی یا مبنایی
این دسته از صاحبنظران بر خلاف کسانی که به شدت با سازگاری و بدیلیابی احزاب فعلی و تحزب با نهادهای مدنی صدر اسلام مخالف هستند، احزاب و تحزب را واجد سابقه و بدیل مشابه در صدر اسلام به شمار میآورند و همچنان عدهای نیز معتقد به انطباق کامل فلسفهی سیاسی دموکراسی غربی با فلسفهی سیاسی حکومت در اسلام هستند و دموکراسی مزبور را به مثابهی زیرمجموعهای از آیین اسلام و مندرج در آن تلقی میکنند.
به نظر میرسد که این گونه بدیلسازی حزب و تحزب در صدر اسلام فاقد مستندات روایی لازم باشد و بنا به مباحث آتی، میتوان با نظر اکثریت اهل فن، اعم از مسلمان و غربی، همداستان شد که حزب و تحزب پدیدهای نوین و عصری و فاقد نمونهی مشابه امروزین در گذشتههای دور است.
شاید بتوان دیدگاههای موافقت با مشروعیت دینی تحزب را بر اساس نوع استدلال آنها در مورد مشروعیت تحزب (و نه الزاماً بیان شروط آن) در سه دیدگاه موافقین اصولی، موافقین معتدل و موافقین مشروط طبقهبندی کرد که البته ممکن است این تقسیمبندی پیشنهادی و اولیه خالی از اشکال نباشد.
2. موافقت معتدل
استدلالهای یک دسته از اندیشمندان، از اعتدال و صحت معتنابهی برخوردار است و به همین خاطر، بسیاری از اهل فن و صاحبنظران مسلمان، در مشروعیت دینی کاربرد احزاب در حوزهی عمل سیاسی، از این رویه پیروی کردهاند. این دسته به ویژه با تأکید بر استدلالهای عقلی و تأکید بر کارویژههای ایجابی تحزب، بر مشروعیت دینی آن صحه میگذارند. بدیهی است این دسته از موافقین، با تأیید و خوشبینی بیشتری با تحزب، به نسبت (موافقین مشروط) برخورد میکنند. استدلالهای موافقین معتدل (که مورد قبول راقم این نوشتار نیز هست) بدین شرحاند:
1. کارآمدی کارکردهای مثبت احزاب، عامل صحت تحزب
بر این مبنا و بر اساس منظری کارکردگرایانه، محاسن عملکردی احزاب بیش از مضار آن است و در واقع همین کارکردهای مثبت که مورد نیاز حکومت اسلامی و مورد تأیید فقه سیاسی اسلام است باعث میشود که احزاب و تحزب ضروری شمرده شوند.
2. عدم تردید در فلسفهی وجودی احزاب به عنوان ابزار و سازوکاری تجربهشده برای نظارت بر قدرت و افزایش مشارکت سیاسی
بسیاری برای ضروری شمردن احزاب در جمهوری اسلامی، به دنبال اثبات شرعی وجود احزاب هستند و برای اثبات آن، به تشابه (نقبا) در جوامع و تشکیلات قبایلی و مانند آن اشاره میکنند یا به جستوجوی دلایل نقلی میپردازند و از این راه در صدد هستند تا به تشکیلات جامعهی مدنی مشروعیت دینی بخشند. در حالی که فلسفهی وجودی احزاب به عنوان ابزار و سازوکاری برای نظارت بر قدرت و افزایش مشارکت سیاسی مورد تردید نیست و این شیوهی تجربهشده، یکی از ارکان جامعهای است که بر انتخابات و رأیگیری و تقسیم و تحدید قدرت مبتنی است و در این مورد فرقی بین شرق و غرب، مسلمان و غیرمسلمان نیست و اگر روشی در گوشهای از جهان مورد تجربه قرار گرفت و مفید واقع شد، استفاده از آن برای مسلمانان نه تنها منعی ندارد، بلکه طبق احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) ضرورت دارد. به عنوان نمونه آمده است: (خذ الحکمه و لو من المشرکین) (مجلسی، ج 2، ص 97)؛ یعنی (حکمت را اخذ کند گرچه از مشرکین و کفار باشد.)
همچنین در روایتی دیگر آمده است: (الحکمه ضاله المومن فاطلبوا ولو عند المشرک تکونوا احق بها) (همان، ص 45)؛ یعنی (دانش و حکمت گمشدهی مؤمن است، پس بجویید آن را اگرچه در میان مشرکین. شما سزاوارتر هستید که حکمت را از دیگران بگیرید.)
بنابراین نمیتوان گفت چون تعبیر به حزب و تشکیلات سیاسی در اسلام و قرآن به معنای امروزین نیامده، پس این شیوه از تشکیلات، وارداتی و غربی است و از نظر اسلام مشروعیت ندارد (ایازی، ص 11).
3. عملکرد بهینهی احزاب و تحزب به عنوان مصلحت عقلی و رویکردی مبتنی بر سیرهی عقلا.
تأکید تجربهی عقلانی بشری در تأیید استفاده از احزاب و تحزب به خوبی نشاندهندهی آن است که میتوان بر اساس مناط سیرهی عقلا، کلیت بهرهگیری از آن را در مدیریت و تدبیر نظام سیاسی اسلامی پذیرفت. بنابراین میتوان به دلیل الزام و مصلحت عقلی تحزب، این پدیدهی سیاسی را دارای مستندات روایی و الزام شرعی دانست. اساساً بر خلاف کلام اشعری و فقاهت اهل سنت، کلام و فقه شیعی به گونهای بسیار افزونتر و بیّنتر، دارای رویهی عقلایی و عقلانیتاندیش است و سیرهی عقلا و عقلانیت در این کلام و فقاهت، ملحوظ و دارای مدخلیت آشکار است. از این رو و از همین منظر، میتوان به مشروعیت دینی احزاب و تحزب حکم نمود.
با این توضیحات واضح میگردد که در صورت عقلانی بودن عملکرد احزاب و تحزب و مبتنی بودن کارکرد آنها بر اساس سیرهی عقلا و مصلحت و بنا به قاعدهی معروف اصولی (هر آنچه عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم خواهد کرد) (کل ما حکم به العقل حکم به الشرعی)، به صحت شرعی آن میتوان حکم کرد.
4. تجویز احزاب و تحزب به عنوان (امری مستحدثه) و موضوعی در حوزهی (مالانص فیه) با استفاده از ملاک (عدم تعارض و یا معارضه با دین)
اجتهاد فقهی شیعی بر مبنای شیوه و روش عقلایی خویش واجد این قابلیت هست که حتی در صورت عدم کشف سوابق قرآنی و روایی تحزب به معنای امروز، به این پدیده به عنوان امری جدید و مستحدثه و موضوعی که جزء (منطقه الفراغ) بوده و نصی شرعی تجویزی یا معارضی پیرامون آن نیامده، نگریسته شود و بر مبنای ملاکهای عقلی و فقهی، حکم به تجویز آن داده شود. بنابراین در بسیاری از اوقات، در سنجش روایی یا مشروعیت دینی بسیاری از امور یا پدیدهها که حکم شرعی خاصی نیز برای آنها نیامده باشد، میتوان از این ملاک استفاده کرد و در صورت عدم تعارض موضوع یادشده با مبادی و احکام و محکمات دینی، میتوان به تجویز آن اقدام نمود. واقعیت آن است که اصل حزب و تحزب (فارغ از آفات محتمل آن که قابل پیشآمد در هر موضوعی است) با نصوص دینی قرآنی و روایی تعارضی ندارد.
5. تجویز تحزب به عنوان (وجوب مقدمهی واجب)
در احکام فقهی از قاعدهی وجوب مقدمهی واجب زیاد استفاده میشود. به عنوان نمونه، اگر نماز واجب است، مقدمات آن نیز همانند وضو، به عنوان مقدمهی واجب، دارای وجوب است. از این اصل نیز میتوان استفاده کرد که امروز بسیاری از واجبات و تکالیف و مسئولیتهای سیاسی فردی و جمعی در نظام سیاسی اسلامی، جهت تحقق، نیاز به نوعی مشارکت ساختارمند و نهادینه مانند تحزب دارند و انسان مکلف و مسئول مسلمان، در چنین نظامی، نمیتواند نسبت به اصل مسئولیت و تکالیف خویش بیاعتنا باشد و بدیهی است با حضور افراد در تشکیلاتی مانند احزاب، انجام این مسئولیتها و تکالیف سیاسی بهتر ممکن و میسر خواهد شد و ضرورت انجام چنین تکالیفی موجد طرح ضرورت تشکیل احزاب و تحزب است.
6. تجویز تحزب بر اساس قاعدهی فقهی اختلال نظام
یکی از قواعد معروف فقهی قاعدهی اختلال نظام یا به تعبیری صحیحتر، قاعدهی عدم اختلال نظام است. شرح این قاعده چنین است که هر گاه امری موجب اختلال و آشفتگی نظام مسلمانان شود، باید آن را نفی و نهی کرد، ولو آنکه ظاهراً چیز خوبی باشد. بنابراین گاهی بر اساس حکم عقلی و سیرهی عقلا، جهت پیشگیری از اختلال نظام حکمی در وجوب یا حرمت امری صادر میشود، زیرا شارع از این حکم عقلی متابعت میکند. امروز واضح گردیده است که در صورت عدم تحزب و وجود احزاب، باندبازیها و بسیاری گروههای غیرذیصلاح، در راستای منافع نامشروع خود وارد عمل خواهند شد و از سوی دیگر، رابطهی دولت با مردم دچار اختلاف خواهد شد یا با تضعیف نظارت مردم (که قبلاً از طریق احزاب صورت میگرفت) خودکامگی دولتها افزایش خواهد یافت و بدین ترتیب، اختلال در نظام سیاسی اسلامی ایجاد خواهد شد و همین مسئله باعث آن میشود که با استفاده از قاعدهی عدم اختلال نظام، حکم به تجویز شرعی کارکرد تحزب کرد.
البته ممکن است گفته شود همان طور که عدم تحزب میتواند به اختلال نظام بینجامد، عملکردهای انحرافی حزبی هم به چیزی جز آن نمیانجامد. این استدلال گرچه دور از صحت نیست، ولی تقریباً این یک باور اجتماعی است که کارکردهای ایجابی تحزب معمولاً از کارکردهای سلبی و منفی منجر به اختلال نظام آن، همواره و به مراتب بیشتر بوده است و کاربست مداوم این پدیده در اکثر کشورهای دنیا، مؤید این ادعاست.
7. احزاب و تحزب مصداق مهمی از انجام ساختارمند و گستردهی امر به معروف و نهی از منکر و امور حسبیه
حسبه یا (ادارهی حسبه) از دیرباز در فقه سیاسی اسلام مطرح بوده است. حسبه از خانوادهی (احتساب) است و به معنای آغاز کردن کاری با تمام دشواریهای آن به انگیزهی معنوی و گسترش دادن نیکیها در جامعه به شیوهی خوشایند و برای خشنودی خداوند است. با گذشت زمان، قلمرو حسبه و امور مربوط به آن تا حدی گسترش یافت که اندیشمندان مسلمان، نظارت مردم و حراست از مصالح همگانی جامعهی اسلامی را از وظایف این نهاد اسلامی عنوان کردهاند و حتی تاریخ گواهی میدهد که در عصر نبوی، امور حسبیه در مفهوم واقعی آن، یعنی نظارت بر مسائل اجتماعی، از سوی حکومت نبوی مراعات میشده است. با چنین ملاحظهای، از امور و ادارهی حسبه، اشاعهی تمامی امور معروف و پسندیده و تشویق جامعه بدان سو در قلمرو این نهاد جای میگیرد و بدیهی است که اصلیترین وظایف این نهاد دینی و سیاسی، انجام گستردهی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک واجب شرعی است. به نظر میرسد که با استفاده از پارهای مشابهتها میان وظیفهی کارکردی نهاد حسبه و احزاب، میتوان احزاب و تحزب را نیز ابزاری در خدمت تحقق وظایف سازمان و نهاد حسبه دانست و از دلایل و مبانی فقهی ضرورت ادارهی حسبه، برای تجویز دینی احزاب نیز سود جست. همین موضوع نیز در رابطهی انجام امر به معروف و نهی از منکر توسط احزاب قابل بحث و تقریر است.
در آیات و روایات اسلامی، بر لزوم امر به معروف و نهی از منکر، بسیار ترغیب و اصرار شده است. از سوی دیگر، از عمومات بسیاری از آیات، به ویژه آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر[5] نتیجه گرفته میشود که تحقق این دو فرضیه، مستلزم وجود تشکیلات منظم و سازماندهی و هماهنگی است[6] و این تشکیلات نمایندهی قدرت مردم در برابر قدرت حکومت و کارگزاران آن است و میتواند از باب (النصیحه الائمه المسلمین)، با نصایح خیرخواهانه، از افسارگسیختگی حاکمان و زمامداران جلوگیری کرده و بر کار آنها نظارت کنند. از این رو، وجوب احزاب به عنوان یکی از اصلیترین کارگزاران کارویژههای مزبور ضروری است و بدیهی است احزاب میتوانند با تحصیل قدرت وسیع و نیروی مجهز و فعال که با تشکیلات و سازماندهی و آموزش همراه است، معروف را در جامعه محقق کرده و از منکر جلوگیری کنند. همچنین مشخص است که انجام امر به معروف و نهی از منکر در سطح کلان جامعه و نظام سیاسی میسر نیست، مگر با تشکل و تحزب و تعاون افراد مؤمن، آگاه و صالح که با سازمانیافتگی لازم، در مقابل انحرافات و تعدیات احتمالی بایستند و قدرت حاکم را با نظارت و کنترل روشمند، از فساد بر حذر دارند.
8. احزاب، راهکاری برای اهتمام به امور مسلمین و تحقق اصل شورا و مشورت
در روایات متعددی از مسلمانان خواسته شده است که نسبت به گرفتاری دیگر مسلمانان بیتفاوت نباشند و همت خویش را مصروف حل مشکلات آنان کنند. در برخی از این دسته روایات، این اهتمام و اعتنا به دردها و مشکلات اجتماع، نشانهی مسلمانی و بیاعتنایی، دلیل نامسلمانی تلقی شده است.
از سویی مشروعیت اصل شورا و مشورت نیز میتواند مبنایی برای یکی از قالبهای نهادینهی شورا، یعنی احزاب باشد. شورا و مشورت، به ویژه در مسائل مربوط به حکومت و اخذ تدابیر سیاسی در فقه و کلام اسلامی پیشینهی طولانی دارد و حجیت خود را نیز شیعه علاوه بر مبانی قرآنی و روایی، از سیرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و معصومین (علیه السلام) اخذ میکند؛ همچنان که استناد مشروعیت خلافت ابیبکر و عثمان از ارکان حجیت شورا در نزد اهل سنت است.
موافقین معتدل تحزب، با تأکید بر استدلالهای عقلی و تأکید بر کارویژههای ایجابی تحزب، بر مشروعیت دینی آن صحه میگذارند. بدیهی است این دسته از موافقین، با تأیید و خوشبینی بیشتری با تحزب، به نسبت (موافقین مشروط) برخورد میکنند.
شورا و مشورت در واقع به معنای اظهار نظر خواستن از دیگران و دخالت دادن آنها نسبت به یک امر، پرهیز و از تکروی و استبداد رأی است که برای درک حقایق و دستیابی به بهترین گزینه، طریقهای عقلانی و مرسوم بین انسانهاست و تأکید اسلام به انجام مشورت در امور، در حقیقت تأیید و تأکیدی بر همین طریقهی عقلایی پرثمر است؛ تا آنجا که در قرآن مجید، سورهی چهلودوم آن (شوری) نام گرفته است.
بدین ترتیب، با تأکیدات قرآنی و روایی متعدد، اصل مشروعیت و مطلوبیت مشورت و دست کم الزامی و ضروری بودن آن در برخی امور، جای بحث و انکار ندارد. مسئلهی کیفیت مشورت و موارد آن، نظیر بحث (النصیحه الائمه المسلمین)، کیفیت و شرایط و موارد آن، پیامد پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا اسلام الگو و روش و گونهی خاصی را برای تحقق این گونه مشارکتهای مردم پیشبینی کرده است یا آنکه بر قالب و شکل خاصی تأکید نکرده و شیوهی آن را به مناسبات اجتماعی در هر زمان و افزایش تجارب عقلایی وانهاده است. بدیهی است گزینهی دوم صحیح است و احزاب و تحزب را میتوان از قالبهای نوین شور و مشورت در عصر امروزی دانست و از آن به عنوان یکی از ابزارهای اجرای اوامر قرآنی و روایی به مشورت در کلیهی امور اجتماعی و سیاسی در سطوح کلان نظام اسلامی سود جست.
شایان ذکر است چه موافقین معتدل و چه موافقین اصولی نیز تحزب مورد قبول را نیز بدون شرط نمیپذیرند؛ اما بدیهی است که دایرهی شروط موافقین مشروط و سختگیری آنها نسبت به دو دیدگاه دیگر، گستردهتر است که در ادامه دیدگاه موافقت مشروط تشریح میشود.
3. موافقت مشروط
صاحبان این دیدگاه، به طور خلاصه، با در نظر گرفتن آفات موجود در کارکردهای احزاب و از طرفی فواید تحزب، کفهی ابعاد مثبت تحزب را بر کفهی ابعاد منفی مرجح میدانند و معتقدند تنها به لحاظ شرایطی، احزاب از دیدگاه اسلام دارای مشروعیت و صحت عمل هستند. صاحبان این دیدگاه بر اساس قواعد (الضرورات تبیح المحظورات)[7] و (دفع افسد به فاسد)، حکم به مشروطیت عملکرد احزاب میدهند. از این منظر، احزاب و تحزب در نظامهای سیاسی و با توجه به تألی فاسدهای حکومت فردی و استبدادی یک ضرورت هستند. از طرفی چون آموزههای شریعت و مبانی اسلام ضمن تأکید بر وحدت ملی و جلوگیری از تنازع و تفرقههای سیاسی که منشأ تضعیفملت و امنیت کشور میگردد و همچنین نفی هر گونه فریبکاری و ارزش نهادن به آزادی و کرامت انسان، بر جلوگیری از رکود سیاسی و مشارکت سیاسی مردم با سازوکارهای مختلف، از جمله امر به معروف و نهی از منکر، حق انتقاد، حقوق متقابل حاکم اسلامی و ملت، نظارت قانونی ملت بر عملکرد هیئت حاکمه و غیره تأکید فراوان کرده است. بنابراین فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی در جامعهی اسلامی مشروط به امور ذیل است (ر.ک. به: ابوفارس، ص 57 تا 59):
صاحبان دیدگاه موافقت مشروط با تحزب، بر اساس قواعد (الضرورات تبیح المحظورات) و (دفع افسد به فاسد)، حکم به مشروطیت عملکرد احزاب میدهند. از این منظر، احزاب و تحزب در نظامهای سیاسی و با توجه به تألی فاسدهای حکومت فردی و استبدادی یک ضرورت هستند.
1. احزاب سیاسی به اصول عقاید اسلامی و احکام ارزشهای شریعت ایمان داشته باشند و بر اساس آیاتی مانند (آل عمران، 85)[8] نباید از آموزههای اسلام عدول کنند.
2. همکاری و مودت احزاب و گروههای سیاسی در جامعهی اسلامی با گروهها و جمعیتهای غیراسلامی بر پایهی آیات الهی[9] جایز نیست.
3. مبارزهی احزاب و گروههای سیاسی اسلامی با اندیشهها و گروههایی که در راستای دور کردن اسلام از عرصهی زندگی سیاسی و اجتماعی تلاش میکنند و در صدد جریانسازی احکام و قوانین سکولار در جامعهی دینی هستند، بنا به آیات الهی[10] امری ضروری است.
4. نظارت و مراقبت مستمر احزاب بر عدم مخالفت احکام و تصمیمگیریهای سیاسی با شریعت اسلام نیز از شرایطی است که آیهی 75 سورهی بقره[11] بر آن تأکید دارد.
5. رعایت موازین فقهی و شرعی و اخلاقی در هنگامی که با احزاب رقیب اختلاف نظر پیدا میشود؛ یعنی بهکارگیری ابزارهای مشروع در تبلیغات حزبی و نیز تحمل و عدم انکار و تکفیر احزاب اسلامی دیگر و به کار نگرفتن شیوههای غیراخلاقی و ظالمانه همچون بهتان به یکدیگر.
6. اهتمام به وحدت امت اسلامی و وحدت ملی و پرهیز از اختلاف و تفرقههای مضر؛ همچنان که آیهی 103 سورهی آلعمران[12] تأکیدی بر این معناست.
7. اعتقاد احزاب به حاکمیت خداوند متعال و نیز اطاعت از حاکم اسلامی که شرایط حاکمیت دینی از جمله عدالت، علم، تقوا، مدیریت و... را داراست بر اساس آیهی (اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) (نساء، 59) لازم است.
یکی دیگر از صاحبنظران عدم مشروعیت و مقبولیت دینی احزاب و تحزب را منحصر به موارد ذیل کرده است:
1. اگر احزاب سیاسی به تنازع و تفرق و اختلاف سیاسی منجر شوند و تضعیف و سستی قوای دولت اسلامی و امنیت ملی کشور را به ارمغان آوردند، بر اساس آیهی (و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم) (انفال، 46) مشروعیت دینی ندارند.
2. اگر احزاب سیاسی با تبلیغات و برنامهها و فشارهای آشکار و پنهان، شخصیت و آزادی فردی را از میان بردارند.
3. اگر احزاب سیاسی، فریبکاری و برنامههای رنگارنگ از جهت کسب منافع شخصی گروهی پیشهی خود سازند، از نظر قرآن و نصوص دینی ارزشمند نیستند، بلکه ضدارزشاند.
4. فعالیت سیاسی احزاب غیراسلامی، اعم از احزاب اهل کتاب و احزاب سکولار، اگر در راستای مخالفت با ارزشها و آموزهها و قوانین اسلامی باشد، از دیدگاه جامعه و دولت اسلامی، که صیانت و حفاظت از اسلام و دستورات او را مرام سیاسی خود قرار داده است، مشروعیت ندارد و آیهی (ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا) و دیگر آیات قرآنی اجازه نمیدهند احزاب غیراسلامی به قدرت سیاسی و اجتماعی دست یابند.
5. برای جلوگیری از آفات و زیانهای احزاب، باید بر اساس قوانین، احکام و ارزشهای اسلامی، تلاشی جدی در نهادینه کردن و نظارت قانونی بر فعالیت احزاب فراهم کرد تا بر اساس آیهی (و جادلهم بالتی هی احسن) (نحل، 125) و آیهی (فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه) (زمر، 17) به فعالیتهای سیاسی بپردازند.
بدین ترتیب، فعالیتهای سیاسی احزاب و گروههای اسلامی، با فرض اینکه که در چارچوب احکام، عقاید و ارزشهای اسلامی باشند و از منابع دینی و نصوص اسلامی در برنامهریزی، اهداف و راهبردها و جذب قدرت سیاسی استفاده کنند، بلامانع است (خسروپناه، ص 70). (دکتر بهرام اخوان کاظمی؛ دانشیار دانشگاه شیراز /برهان)
پینوشتها:
------------------------------------------------
[1] . برای اطلاع بیشتر از این تاریخچه ر. ک. به: حجتالله ایوبی، پیدایی و پایایی احزاب سیاسی در غرب، تهران، سروش، 1379.
[2]. (إن الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعا لست منهم فی شیء إنما أمرهم إلی الله): آنان که دین را پراکنده نمودند و فرقه فرقه شدند، چنین کسان به کار تو نیایند، کار آنها با خداست...
[3]. (و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا): همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید.
[4] . مثلاً ممکن است اشکال شود که کلیهی دیدگاههای موافقین مذکور در این نوشتار، عملکرد احزاب و تحزب را بلاشرط قبول ندارند و لذا از این منظر همهی آنها را میتوان در دیدگاه موافقت مشروط قرار داد. از نظر نگارنده، این نقد و برداشت درست و در فحوای مقاله به گونهای مضمر وجود دارد، اما واقعیت آن است که شرطگذاری موافقین مشروط برای تحزب، به مراتب سختگیرانهتر و مضیقتر بوده و خوشبینی آن به تحزب از دو دیدگاه قبلی کمتر است. با این توضیح، شاید بتوان دیدگاه موافقین با تحزب را نیز به دو دیدگاه کلیتر 1. موافقین مشروط منعطف (شامل موافقین اصولی و موافقین معتدل) و 2. موافقین مشروط متصلب، تقسیم نمود. با این وجود، با تقسیمبندی قبلی به نحو سهلتر، جزئیتر و تحلیلیتری میتوان به موضوع این نوشتار پرداخت.
[5]. برای نمونه ر. ک. به آلعمران، آیهی 110: (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِتَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ)
[6]. در اصل 8 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی و متقابل به شمار آمده است: (در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهدهی مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود کیفیت آن را قانون تعیین می کند.)
[7]. (ضرورتها، محذورات را مباح و برطرف میسازند.)
[8]. (و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هوفی الاخره من الخاسرین): هر کس غیر از اسلام دینی اختیار کند هرگز از وی پذیرفته نیست. او در آخرت از زیانکاران است.
[9]. به عنوان نمونه ر. ک. به: مائده، آیهی 51 و 57 و توبه، آیهی 23.
[10]. به عنوان نمونه ر. ک. به: مائده، آیهی 44، 45 و 47.
[11]. آیا طمع دارید که یهودیان به شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و به دلخواه خود تحریف میکنند با آنکه درکلام خدا تعقل کرده، معنای آن را دریافتهاند.)
[12]. و همگی به ریسمان خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید و به یاد آورید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید، خدا در دلهای شما الفت و مهربانی انداخت و به لطف او، همه برادر دینی یکدیگر شدید.
- [سایر] «قانون اساسی»، چه جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی ایران دارد؟
- [سایر] رهبری در نظام جمهوری اسلامی، چه جایگاهی دارد؟آیا مطلق از همهی قوانین است؟ در قوای دیگر مداخله می کند؟
- [سایر] از دیدگاه شهید مطهری چه آسیب هایی متوجه نظام اسلامی است؟
- [سایر] سلام.رجایی هستم. موضوع کلاس امروز خیلی خوب بود و به نظرم اصل حرف معلوم و مشخص است اما نیاز دارد تمرین بشود. واقعا حزب اللهی ها پشت هم نیستن. صبر وجود ندارد. ممنون بابت باب خوبی که درباره ی این موضوع باز کرده اید ؛ حزب اللهی ها توی پایتخت اسلامی هم احساس غربت و تنهایی میکنن درحالی که کم هم نیستن!
- [سایر] دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) را در مورد روابط بین الملل وچگونگی عملکرد نظام اسلامی توضیح دهید؟
- [سایر] کارآمدی چه جایگاهی در نظام اسلامی دارد؟ چگونه می توان کارآمدی نامزدهای ریاست جمهوری را بررسی و به انتخاب اصلح رسید؟
- [سایر] با توجه به این که مسئله ولایت فقیه و مشروعیت نظام اسلامی یک مسئله انتصابی است و مشروعیت بخشی به نظام و حکومت اسلامی از جانب خداوند است نه مردم، چرا در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی این موضوع به رفراندم
- [آیت الله مکارم شیرازی] تا چه حد می توان خبر جعلی را مخابره کرد؟ آیا این گونه خبرها می تواند در نظام اسلامی جایگاهی داشته باشد؟ حتّی اگر رعایت مصلحت نظام، افراد، یا مانند آن مدّ نظر باشد؟
- [سایر] از دیدگاه قرآن، مخالفان پیامبران چه اتهامهایی را به پیامبران(علیهم السلام) وارد میکردند؟
- [سایر] انسان کامل در نظام عالم چه جایگاهی دارد ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسب و کار و تلاش برای زندگی از طریق تجارت و زراعت و صنعت و مانند آن برای کسانی که مخارج همسر و فرزند خود را ندارند واجب است، همچنین برای حفظ نظام و تأمین احتیاجات جامعه اسلامی، و در غیر این صورت، مستحب مؤکد است، مخصوصاً برای کمک به فقرا و یا وسعت بخشیدن به زندگی خانواده.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 48 خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حاکم شرع در چنین مواردی می تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
- [آیت الله جوادی آملی] .در این زمان که نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای شرق و غرب و دولت های کفّار حربی , معاهده و پیمان عدم تعرّض و تجاوز بسته است، سرقت و نیرنگ و عدم وفا به تعهّد نسبت به حقوق و اموال کفّار حربی, جایز نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است در برابر نعمتِ رسیده یا نقمت رفع شده, سجده انجام شود. نعمت, گاهی مادّی است و زمانی معنوی مانند ادای فریضه یا نافله و گاهی سیاسی است و زمانی اجتماعی. نظام اسلامی را تقویت کردن و وحدت جامعه را تأمین نمودن، همگی سجدهّ شکر دارد. صحّت سجده شکر, مشروط به ذکر نیست و فقط نهادن پیشانی به قصد تعظیم پروردگار بر زمین, کافی است. مستحب است که گفته شود: (شکراً للّه).
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)
- [آیت الله مکارم شیرازی] جنسی را که می فروشند و چیزی را که عوض آن می گیرند چند شرط دارد: 1 باید مقدار آن معلوم باشد، به وسیله وزن، یا پیمانه، یا شماره و عدد. 2 توانایی بر تحویل آن را داشته باشند، بنابراین فروختن حیوانی که فرار کرده، صحیح نیست، حتی اگر چیزی را به آن ضمیمه کنند(بنابر احتیاط). 3 صفات و خصوصیاتی را که در آنهاست و در ارزش جنس و میل مردم به معامله اثر دارد معین نمایند. 4 شخص دیگری در جنس یا عوض آن حقی نداشته باشد، بنابر این مالی را که نزد کسی گرو گذاشته اند بدون اجازه او نمی توان فروخت و نیز خریدار می تواند به جای پول، منفعت ملک خود را بدهد، مثلاً فرشی از کسی بخرد و در عوض آن منافع یک ساله خانه خود را به او واگذار کند. خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حاکم شرع در چنین مواردی می تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه