آداب معاشرت و سلوک در تلمود چیست بیان کنید؟
آداب معاشرت و سلوک در تلمود چیست بیان کنید؟ معانی درخ ارص (سلوک ادب) در ادبیات تلمودی اصطلاح درخ ارص در ادبیات تلمودی دارای معانی گوناگونی است. روی هم رفته، درخ ارص (راه جهان) است؛ یعنی روشی که آدمی مطابق با آن رفتار می کند؛ یعنی سلوک پذیرفته شده. درخ ارص در قالب یک قانون مدون ثابت در درون هلاخا قرار ندارد و با آن که در تلمود به طور مفصل از آن بحث شده، این هلاخاها الزام آور نیستند. درخ ارص را باید حتی بیش از شریعت، پایه و بنیان هر نوع تحولی دانست. احکام هر از چندگاه و از مکانی به مکانی دیگر تغییر می کنند، اما انتظار عمومی از یک فرد آن است که مطابق عرف رایج، رفتار کند. درخ ارص مطلوب تمامی افراد است. حکیمان به رغم تأسف خوردن به حال مردم، تصدیق می کنند که اینان نیز می توانند حتی بدون گذراندن آموزش رسمی، فردی آبرومند و محترم باشند؛ اما (کسی که از میشنا یا کتاب مقدس یا درخ ارص اطلاعی ندارد فردی متمدن نیست). به بیان دیگر، کسانی که احکام پذیرفته شده رفتاری را رعایت نمی کنند، زیاده رو و قانون گریز هستند. حتی گفته شده است که این گونه افراد فاقد صلاحیت برای ادای شهادت هستند. نیاز عالمان به درخ ارص نیاز به درخ ارص که متوجه همه افراد بود، برای عالمان به دو دلیل از تأکید بیشتری برخوردار بود. دلیل اول بیرونی است؛ عالم باید (محبوب ملکوت و خوشایند زمینیان) یعنی نزد هم نوعانش محترم باشد. اگر او احکام رفتاری را مراعات نکند، با ظاهر شدن در صورتی ناخوشایند، تورات را خفیف شمرده است؛ بنابراین، باید چنان رفتار کند که مردم بتوانند بگویند: (مردی که تورات را مطالعه کرده باشد، درست رفتار می کند و برخوردش پسندیده است). دعت (دانش، حکمت) اما حکم شرعی رعایت درخ ارص بعد دیگری نیز دارد؛ زیرا رفتار درست، بخشی از حوزه بی حد و مرز رفتار و تفکر است که به دعت (دانش، حکمت) معروف است. این حوزه، تنها اندوختن دانش نیست، بلکه ارزش قائل شدن برای عقل عرفی و رفتارهای عرفی پسندیده نیز هست. دعت، آدمی را به چگونگی معاشرت با خانواده و دیگران رهمنون می شود، شیوه سخن گفتن او را تعیین می کند، قدرت تصمیم گیری را در این که چه زمانی سماجت به خرج دهد و چه مواقعی گذشت کند بالا می برد، و با آن که به خودی خود جزء شریعت مکتوب نیست، از هر کسی که با تورات مأنوس شود انتظار می رود که تا حد معقولی از موهبت دعت برخوردار باشد. سنت مدرسی تا چندین نسل، به جلد پنجم شولحان عاروخ-، بخشی اضافی از آن کتاب مشهور که از روابط غیرهلاخایی آدمیان سخن می گوید - ارجاع می داد. حکیمان بر این عقیده بودند که دعت مهم ترین نعمت است و می گفتند: (اگر علم داری چه نداری؟ واگر علم نداری چه داری؟) عالمان سخت در تلاش بودند تا به کسب دعت نایل آیند و تلمود بر این دیدگاه خود اصرار دارد که (عالمی که بهره ای از دعت ندارد بدتر از مردار است). دعت تا حد زیادی، یک ویژگی ذاتی است. چون بعضی از مردم به حکم غریزه و بدون تعلیم و تربیت، می دانند که چگونه در موقعیت های گوناگون، واکنش مناسبی از خود نشان دهند. اما از کسانی که از این موهبت برخوردار نیستند، انتظار می رود که به کسب این دانش نایل آیند و آن را از دیگران بیاموزند تا شایسته دریافت عنوان محترم عالم شوند. این روایت که (خدمت کردن به تورات از یادگیری آن مهم تر است) نشان دهنده آن است که کسی که از امتیاز خدمت گزاری به حکیمی بزرگ برخوردار است، حتی در مباحث سطحی و خالی از لطف، بیش از شاگردان درس های رسمی آن حکیم بهره می برد. و گاهی مهم ترین دستاورد دعت یادگرفتن شیوه رفتار در مواضع گوناگون و در رویارویی با انسان های مختلف بود. صدها حکایت در تلمود، درباره شاگردانی سخن می گوید که رفتارهای جزئی و ریز ربی خودشان را که ضرورتا در قلمروهای مطالعه رسمی نبود، مورد توجه قرار می دادند. حوزه های گوناگون درخ ارص آداب معاشرت و رسم های عصر تلمودی در رساله ای کوچک به نام درخ ارص گردآوری شد که گنجینه ای از اطلاعات مربوط به اخلاقیات و رفتار آن دوره به شمار می آید. هلاخای مربوط به درخ ارص حوزه های گوناگونی از زندگی را در برمی گیرد. مثلا احکام زیادی به قواعد و آداب صرف غذاهای رسمی اختصاص دارد. اهمیت این مسئله در دوره ای بود که ضیافت های طولانی (که در آن میهمانان بر کاناپه ها تکیه می دادند) همراه با آداب و تشریفاتی درخور توجه، مرسوم بود. این قواعد کلمات گهرباری را که از وجدان عمومی برآمده بود، در خود داشتند. مانند: (به وقت خوردن غذا سخن گفتن ممنوع است؛ مبادا غذا وارد نای شود.) و نیز رهنمودهایی درباره چگونگی خوردن غذاهای مختلف. حکایت ربی عقیوا رساله یاد شده به زبان طنز، از حکایتی سخن می گوید که در آن ربی عقیوا دو تن از شاگردان خود را به خانه اش دعوت کرده بود تا آگاهی آنها را از شیوه های رفتار اجتماعی و آداب معاشرت ارزیابی کند. او تکه گوشتی را که به قدر کافی پخته نشده بود، به آنان تعارف کرد. یکی از آن دو نفر که رفتار شایسته ای داشت گوشت را امتحان کرد و چون آن را مناسب خوردن ندید، در بشقاب خویش وانهاد. در همان حال، آن دیگری سعی می کرد که به زور، گوشت را تکه تکه کند. ربی عقیوا به طعنه دومی را گفت: (این جوری نه، پسرم! پایت را روی ظرف بگذار و بکش.) ملاحظات زیباشناختی در اصول رفتاری بسیاری از اصول رفتاری بر ملاحظات ناب زیباشناختی استوار بودند. مانند رهنمودهایی که به چگونگی چیدن سفره غذا یا خوردن غذاهای مختلف مربوط می شوند. ممنوعیت فاسد کردن انواع غذاها اما قواعد دیگری نیز وجود داشتند که از اهمیت اساسی تری برخوردار بودند؛ مانند ممنوعیت فاسد کردن انواع مختلف غذاها. این ممنوعیت تا حدودی، از ممنوعیت عام تباه کردن بی دلیل نشأت می گیرد، که از نظر هلاخا کاملا معتبر و بر شریعت تورات استوار است و حکیمان به طور قابل توجهی به شرح و بسط آن پرداختند. این حکم بر نگرش احترام آمیز نسبت به غذا به عنوان خوراک انسان، نیز استوار است. نقل شده است که مردی به ملاقات یکی از حکیمان رفت و [به هنگام صرف غذا] بشقابش را روی تکه نان قرار داد. حکیم نان را از زیر بشقاب بیرون کشید و خورد، اما آن مرد متوجه نشد و آنرا خورد. حکیم ضمن آن که او را به خاطر عدم درک این نکته که غذایی را که فاسد یا به آن بی احترامی شده نباید خورد، سرزنش می کرد، گفت: (می پنداشتم که چرک هایت با آب گرم زدوده می شود، اما اینک به این نتیجه رسیدم که حتی آب جوش هم در تو اثر نمی کند). تلقی میز غذاخوری افراد به عنوان قربانگاه جنبه دیگر اصول آداب معاشرت در این بیان حکیمان منعکس است که (تا هنگامی که معبد وجود داشت، قربانگاه کفاره گناهان بود، حال آن که پس از انهدام معبد، میز غذای هر کس کفاره گناهان اوست). این مفهوم با این هدف بیان شده که مردم را تشویق کند تا فقرا را به خانه هایشان دعوت کنند؛ چرا که سهیم شدن آنها در غذا می تواند تاوانی برای جنبه های مادی و نفسانی خوردن باشد و به آن بعدی قدسی ببخشد. تلقی میز غذاخوری افراد به عنوان قربانگاه، بر احکام مربوط به آداب میز غذا نیز تأثیر گذاشت؛ زیرا به غذا خوردن، نه تنها به عنوان رفع احساس گرسنگی، که به مثابه جزئی از راه کلی زندگی و عبادت خالق نیز نگریسته شد. این دیدگاه مبنای آدابی گردید که بعدها در بسیاری از جوامع یهودی به آن عمل می شد؛ مانند قراردادن نمک بر روی میز غذا، که یادآور خاطره نمکی بود که بر قربانگاه قرار می گرفت؛ یا رسم برداشتن کاردها از روی میز غذا، به هنگام شکرگزاری پس از صرف غذا. هم چنین آهن را روی قربانگاه قرار نمی دادند؛ به این خاطر که وقتی از آن به عنوان سلاح استفاده می شود، موجب کوتاه شدن عمر آدمی می گردد و بنابراین، نباید در کنار معبد که موجب طول عمر انسان است قرار گیرد. احترام گذاردن به افراد خاص و شیوه های خاص رفتار با آنها قواعد درخ ارص جنبه دیگری نیز دارد و آن تکلیفی است که در تورات درباره احترام گذاردن به افرادی خاص و شیوه های خاص رفتار با آنها، نقل شده است. توصیه ای عمومی درباره حفظ احترام والدین ((پدر ومادر خود را محترم شمارید))، عالمان و پادشاه وجود دارد. میان شیوه های رفتار با هر دسته، تفاوت هایی ترسیم شده است، اما حرمت نهادن به سالخوردگان و خردمندان بخشی از خود شریعت برآمده از کتاب مقدس است و در قالب قواعد رفتاری، متحول شده و شرح و بسط یافته است. پیش پای چه کسی باید برخاست؟ چه کسی به هنگام ورود و خروج، مقدم است؟ افتخار افتتاح اجرای کاری را به چه کسی باید داد؟ تمامی این موضوع ها که عموما اختیاری اند، اما بخشی از سنت هلاخایی رسمی محسوب می شوند، در قانون درخ ارص مورد بحث قرار می گیرند. قاعده راهنما آن است که هر جا که احترام گذاردن به یک شخص ضروری می نماید، ارزشمندترین کار مقدم داشتن او بر دیگران است و اگر جای احترام کردن نیست، کم اهمیت ترین عضو گروه پیش از همه اقدام می کند. مثلا به هنگام ورود، مهم ترین عضو گروه نخستین کسی است که وارد می شود و به هنگام خروج، کم اهمیت ترین فرد، اول بیرون می رود. حرمت نهادن به بزرگ ترها هلاخاهای مربوط به حفظ احترام پدر یا ربی بی شمارند و بر لزوم حرمت نهادن به بزرگ ترها تأکید دارند. البته در زندگی روزمره خانوادگی (به ویژه در مورد کودکان) رعایت تمامی ظرافت های رفتار خوب و تشریفات شایسته ممکن نیست، و بودند کسانی که می گفتند به رغم موافقت پدر یا ربی با کنار نهادن احترام، باید به آنها احترام کرد. از سوی دیگر، پادشاه مجاز نیست که از احترام [نسبت به خود] چشم پوشد؛ چون بر خلاف پدر و ربی، احترام پادشاه فقط احترام به او نیست، بلکه احترام به حکومت نیز هست. ربی، که خردمندی اش خود – اکتسابی است (یا به همین گونه، پدر) حق داشت که از احترام و تشریفات [نسبت به خود ]جلوگیری کند؛ اما برخلاف آنچه گفته شد، فرزند نباید بر جای پدرش بنشیند، نباید او را تکذیب کند، یا کاری را بدون اجازه پدر، در حضورش انجام دهد، به ویژه اگر آن کار مستلزم بی احترامی باشد. این احکام دقیقا عمل نمی شدند و، فرزندان تنها زمانی که به سن بلوغ می رسیدند و به دلخواه خویش، برای این که به والدین احترام بگذارند، کلیات این احکام را مراعات می کردند. یک تمثیل جالب درباره این نگرش یک تمثیل جالب درباره این نگرش، در منابع تلمودی به چشم می خورد. در وصیت نامه پدری قید شده بود که اموالش را به شرطی برای پسرش به جا می گذارد که پسر، بی خرد و احمق شود. حکیمان، ناتوان از بیان توضیحی منطقی برای این سند عجیب، به سراغ ربی یهوشوع (یوشع) بن حننیا، آن عالم بزرگ و بسیار با درایت رفتند. وقتی که به منزل یوشع رسیدند، او را دیدند که روی چهار دست و پا راه می رود و فرزند خردسالش بر پشت او سوار است. حکیمان با احترام، اندکی منتظر ماندند تا مبادا مزاحم بازی ربی خود شوند. وقتی که سرانجام، نظر یهوشوع را درباره آن وصیت نامه پرسیدند، او پاسخ داد: (شما خود معنای آن را مشاهده کردید. منظور پدر این بود که پسرش زمانی از میراث پدر ارث می برد که خود فرزندانی داشته است). سلوک و رفتار صحیح، جزئی از دعتی به شمار می آمد که کسب آن بر هر فردی واجب بود و همان گونه که خود حکیمان بارها تأکید کرده اند، توانایی تشخیص زمان مجاز برای کنار نهادن هلاخا و احکام حاکم بر رفتار نیز دعت است.
عنوان سوال:

آداب معاشرت و سلوک در تلمود چیست بیان کنید؟


پاسخ:

آداب معاشرت و سلوک در تلمود چیست بیان کنید؟

معانی درخ ارص (سلوک ادب) در ادبیات تلمودی
اصطلاح درخ ارص در ادبیات تلمودی دارای معانی گوناگونی است. روی هم رفته، درخ ارص (راه جهان) است؛ یعنی روشی که آدمی مطابق با آن رفتار می کند؛ یعنی سلوک پذیرفته شده. درخ ارص در قالب یک قانون مدون ثابت در درون هلاخا قرار ندارد و با آن که در تلمود به طور مفصل از آن بحث شده، این هلاخاها الزام آور نیستند. درخ ارص را باید حتی بیش از شریعت، پایه و بنیان هر نوع تحولی دانست. احکام هر از چندگاه و از مکانی به مکانی دیگر تغییر می کنند، اما انتظار عمومی از یک فرد آن است که مطابق عرف رایج، رفتار کند. درخ ارص مطلوب تمامی افراد است. حکیمان به رغم تأسف خوردن به حال مردم، تصدیق می کنند که اینان نیز می توانند حتی بدون گذراندن آموزش رسمی، فردی آبرومند و محترم باشند؛ اما (کسی که از میشنا یا کتاب مقدس یا درخ ارص اطلاعی ندارد فردی متمدن نیست). به بیان دیگر، کسانی که احکام پذیرفته شده رفتاری را رعایت نمی کنند، زیاده رو و قانون گریز هستند. حتی گفته شده است که این گونه افراد فاقد صلاحیت برای ادای شهادت هستند.

نیاز عالمان به درخ ارص
نیاز به درخ ارص که متوجه همه افراد بود، برای عالمان به دو دلیل از تأکید بیشتری برخوردار بود. دلیل اول بیرونی است؛ عالم باید (محبوب ملکوت و خوشایند زمینیان) یعنی نزد هم نوعانش محترم باشد. اگر او احکام رفتاری را مراعات نکند، با ظاهر شدن در صورتی ناخوشایند، تورات را خفیف شمرده است؛ بنابراین، باید چنان رفتار کند که مردم بتوانند بگویند: (مردی که تورات را مطالعه کرده باشد، درست رفتار می کند و برخوردش پسندیده است).

دعت (دانش، حکمت)
اما حکم شرعی رعایت درخ ارص بعد دیگری نیز دارد؛ زیرا رفتار درست، بخشی از حوزه بی حد و مرز رفتار و تفکر است که به دعت (دانش، حکمت) معروف است. این حوزه، تنها اندوختن دانش نیست، بلکه ارزش قائل شدن برای عقل عرفی و رفتارهای عرفی پسندیده نیز هست. دعت، آدمی را به چگونگی معاشرت با خانواده و دیگران رهمنون می شود، شیوه سخن گفتن او را تعیین می کند، قدرت تصمیم گیری را در این که چه زمانی سماجت به خرج دهد و چه مواقعی گذشت کند بالا می برد، و با آن که به خودی خود جزء شریعت مکتوب نیست، از هر کسی که با تورات مأنوس شود انتظار می رود که تا حد معقولی از موهبت دعت برخوردار باشد. سنت مدرسی تا چندین نسل، به جلد پنجم شولحان عاروخ-، بخشی اضافی از آن کتاب مشهور که از روابط غیرهلاخایی آدمیان سخن می گوید - ارجاع می داد. حکیمان بر این عقیده بودند که دعت مهم ترین نعمت است و می گفتند: (اگر علم داری چه نداری؟ واگر علم نداری چه داری؟) عالمان سخت در تلاش بودند تا به کسب دعت نایل آیند و تلمود بر این دیدگاه خود اصرار دارد که (عالمی که بهره ای از دعت ندارد بدتر از مردار است). دعت تا حد زیادی، یک ویژگی ذاتی است. چون بعضی از مردم به حکم غریزه و بدون تعلیم و تربیت، می دانند که چگونه در موقعیت های گوناگون، واکنش مناسبی از خود نشان دهند. اما از کسانی که از این موهبت برخوردار نیستند، انتظار می رود که به کسب این دانش نایل آیند و آن را از دیگران بیاموزند تا شایسته دریافت عنوان محترم عالم شوند. این روایت که (خدمت کردن به تورات از یادگیری آن مهم تر است) نشان دهنده آن است که کسی که از امتیاز خدمت گزاری به حکیمی بزرگ برخوردار است، حتی در مباحث سطحی و خالی از لطف، بیش از شاگردان درس های رسمی آن حکیم بهره می برد. و گاهی مهم ترین دستاورد دعت یادگرفتن شیوه رفتار در مواضع گوناگون و در رویارویی با انسان های مختلف بود. صدها حکایت در تلمود، درباره شاگردانی سخن می گوید که رفتارهای جزئی و ریز ربی خودشان را که ضرورتا در قلمروهای مطالعه رسمی نبود، مورد توجه قرار می دادند.

حوزه های گوناگون درخ ارص
آداب معاشرت و رسم های عصر تلمودی در رساله ای کوچک به نام درخ ارص گردآوری شد که گنجینه ای از اطلاعات مربوط به اخلاقیات و رفتار آن دوره به شمار می آید. هلاخای مربوط به درخ ارص حوزه های گوناگونی از زندگی را در برمی گیرد. مثلا احکام زیادی به قواعد و آداب صرف غذاهای رسمی اختصاص دارد. اهمیت این مسئله در دوره ای بود که ضیافت های طولانی (که در آن میهمانان بر کاناپه ها تکیه می دادند) همراه با آداب و تشریفاتی درخور توجه، مرسوم بود. این قواعد کلمات گهرباری را که از وجدان عمومی برآمده بود، در خود داشتند. مانند: (به وقت خوردن غذا سخن گفتن ممنوع است؛ مبادا غذا وارد نای شود.) و نیز رهنمودهایی درباره چگونگی خوردن غذاهای مختلف.

حکایت ربی عقیوا
رساله یاد شده به زبان طنز، از حکایتی سخن می گوید که در آن ربی عقیوا دو تن از شاگردان خود را به خانه اش دعوت کرده بود تا آگاهی آنها را از شیوه های رفتار اجتماعی و آداب معاشرت ارزیابی کند. او تکه گوشتی را که به قدر کافی پخته نشده بود، به آنان تعارف کرد. یکی از آن دو نفر که رفتار شایسته ای داشت گوشت را امتحان کرد و چون آن را مناسب خوردن ندید، در بشقاب خویش وانهاد. در همان حال، آن دیگری سعی می کرد که به زور، گوشت را تکه تکه کند. ربی عقیوا به طعنه دومی را گفت: (این جوری نه، پسرم! پایت را روی ظرف بگذار و بکش.)

ملاحظات زیباشناختی در اصول رفتاری
بسیاری از اصول رفتاری بر ملاحظات ناب زیباشناختی استوار بودند. مانند رهنمودهایی که به چگونگی چیدن سفره غذا یا خوردن غذاهای مختلف مربوط می شوند.

ممنوعیت فاسد کردن انواع غذاها
اما قواعد دیگری نیز وجود داشتند که از اهمیت اساسی تری برخوردار بودند؛ مانند ممنوعیت فاسد کردن انواع مختلف غذاها. این ممنوعیت تا حدودی، از ممنوعیت عام تباه کردن بی دلیل نشأت می گیرد، که از نظر هلاخا کاملا معتبر و بر شریعت تورات استوار است و حکیمان به طور قابل توجهی به شرح و بسط آن پرداختند. این حکم بر نگرش احترام آمیز نسبت به غذا به عنوان خوراک انسان، نیز استوار است. نقل شده است که مردی به ملاقات یکی از حکیمان رفت و [به هنگام صرف غذا] بشقابش را روی تکه نان قرار داد. حکیم نان را از زیر بشقاب بیرون کشید و خورد، اما آن مرد متوجه نشد و آنرا خورد. حکیم ضمن آن که او را به خاطر عدم درک این نکته که غذایی را که فاسد یا به آن بی احترامی شده نباید خورد، سرزنش می کرد، گفت: (می پنداشتم که چرک هایت با آب گرم زدوده می شود، اما اینک به این نتیجه رسیدم که حتی آب جوش هم در تو اثر نمی کند).

تلقی میز غذاخوری افراد به عنوان قربانگاه
جنبه دیگر اصول آداب معاشرت در این بیان حکیمان منعکس است که (تا هنگامی که معبد وجود داشت، قربانگاه کفاره گناهان بود، حال آن که پس از انهدام معبد، میز غذای هر کس کفاره گناهان اوست). این مفهوم با این هدف بیان شده که مردم را تشویق کند تا فقرا را به خانه هایشان دعوت کنند؛ چرا که سهیم شدن آنها در غذا می تواند تاوانی برای جنبه های مادی و نفسانی خوردن باشد و به آن بعدی قدسی ببخشد. تلقی میز غذاخوری افراد به عنوان قربانگاه، بر احکام مربوط به آداب میز غذا نیز تأثیر گذاشت؛ زیرا به غذا خوردن، نه تنها به عنوان رفع احساس گرسنگی، که به مثابه جزئی از راه کلی زندگی و عبادت خالق نیز نگریسته شد. این دیدگاه مبنای آدابی گردید که بعدها در بسیاری از جوامع یهودی به آن عمل می شد؛ مانند قراردادن نمک بر روی میز غذا، که یادآور خاطره نمکی بود که بر قربانگاه قرار می گرفت؛ یا رسم برداشتن کاردها از روی میز غذا، به هنگام شکرگزاری پس از صرف غذا. هم چنین آهن را روی قربانگاه قرار نمی دادند؛ به این خاطر که وقتی از آن به عنوان سلاح استفاده می شود، موجب کوتاه شدن عمر آدمی می گردد و بنابراین، نباید در کنار معبد که موجب طول عمر انسان است قرار گیرد.

احترام گذاردن به افراد خاص و شیوه های خاص رفتار با آنها
قواعد درخ ارص جنبه دیگری نیز دارد و آن تکلیفی است که در تورات درباره احترام گذاردن به افرادی خاص و شیوه های خاص رفتار با آنها، نقل شده است. توصیه ای عمومی درباره حفظ احترام والدین ((پدر ومادر خود را محترم شمارید))، عالمان و پادشاه وجود دارد. میان شیوه های رفتار با هر دسته، تفاوت هایی ترسیم شده است، اما حرمت نهادن به سالخوردگان و خردمندان بخشی از خود شریعت برآمده از کتاب مقدس است و در قالب قواعد رفتاری، متحول شده و شرح و بسط یافته است. پیش پای چه کسی باید برخاست؟ چه کسی به هنگام ورود و خروج، مقدم است؟ افتخار افتتاح اجرای کاری را به چه کسی باید داد؟ تمامی این موضوع ها که عموما اختیاری اند، اما بخشی از سنت هلاخایی رسمی محسوب می شوند، در قانون درخ ارص مورد بحث قرار می گیرند. قاعده راهنما آن است که هر جا که احترام گذاردن به یک شخص ضروری می نماید، ارزشمندترین کار مقدم داشتن او بر دیگران است و اگر جای احترام کردن نیست، کم اهمیت ترین عضو گروه پیش از همه اقدام می کند. مثلا به هنگام ورود، مهم ترین عضو گروه نخستین کسی است که وارد می شود و به هنگام خروج، کم اهمیت ترین فرد، اول بیرون می رود.

حرمت نهادن به بزرگ ترها
هلاخاهای مربوط به حفظ احترام پدر یا ربی بی شمارند و بر لزوم حرمت نهادن به بزرگ ترها تأکید دارند. البته در زندگی روزمره خانوادگی (به ویژه در مورد کودکان) رعایت تمامی ظرافت های رفتار خوب و تشریفات شایسته ممکن نیست، و بودند کسانی که می گفتند به رغم موافقت پدر یا ربی با کنار نهادن احترام، باید به آنها احترام کرد. از سوی دیگر، پادشاه مجاز نیست که از احترام [نسبت به خود] چشم پوشد؛ چون بر خلاف پدر و ربی، احترام پادشاه فقط احترام به او نیست، بلکه احترام به حکومت نیز هست. ربی، که خردمندی اش خود – اکتسابی است (یا به همین گونه، پدر) حق داشت که از احترام و تشریفات [نسبت به خود ]جلوگیری کند؛ اما برخلاف آنچه گفته شد، فرزند نباید بر جای پدرش بنشیند، نباید او را تکذیب کند، یا کاری را بدون اجازه پدر، در حضورش انجام دهد، به ویژه اگر آن کار مستلزم بی احترامی باشد. این احکام دقیقا عمل نمی شدند و، فرزندان تنها زمانی که به سن بلوغ می رسیدند و به دلخواه خویش، برای این که به والدین احترام بگذارند، کلیات این احکام را مراعات می کردند.

یک تمثیل جالب درباره این نگرش
یک تمثیل جالب درباره این نگرش، در منابع تلمودی به چشم می خورد. در وصیت نامه پدری قید شده بود که اموالش را به شرطی برای پسرش به جا می گذارد که پسر، بی خرد و احمق شود. حکیمان، ناتوان از بیان توضیحی منطقی برای این سند عجیب، به سراغ ربی یهوشوع (یوشع) بن حننیا، آن عالم بزرگ و بسیار با درایت رفتند. وقتی که به منزل یوشع رسیدند، او را دیدند که روی چهار دست و پا راه می رود و فرزند خردسالش بر پشت او سوار است. حکیمان با احترام، اندکی منتظر ماندند تا مبادا مزاحم بازی ربی خود شوند. وقتی که سرانجام، نظر یهوشوع را درباره آن وصیت نامه پرسیدند، او پاسخ داد: (شما خود معنای آن را مشاهده کردید. منظور پدر این بود که پسرش زمانی از میراث پدر ارث می برد که خود فرزندانی داشته است). سلوک و رفتار صحیح، جزئی از دعتی به شمار می آمد که کسب آن بر هر فردی واجب بود و همان گونه که خود حکیمان بارها تأکید کرده اند، توانایی تشخیص زمان مجاز برای کنار نهادن هلاخا و احکام حاکم بر رفتار نیز دعت است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین