درست است که یوگا یک راه رسیدن به خداست؟ مگر عرفان بودن به همین معنا نیست؟ پاسخ: شما را متوجه یک سوال می نماییم. سوال این است که کدام عرفان؟ اگر عرفان به معنی راهی است که به رضایت خداوند، که هم مبدا هستی است و هم بازگشت همه چیز به اوست؛ ختم می شود؛ باید پرسید: با چه اطمینانی ادعا می شود که یوگا انسان ها را به این رضایت می رساند؟ گیریم که بیداری کندالینی که در یوگا ادعا می شود که این کار غایت وقله یوگاست در بدن حقیقت داشته باشد؛ قصه چاکرا ها و نادی ها همگی درست باشد؛ به فرض که انسان بتواند در سایه یوگا، تنش های روانی و استرس های روحی خود را کاهش دهد و با یادگیری چند هزار تکنیک در یوگا به انظباط ذهنی هم دست یابد؛ دست آخر چه تضمینی وجود دارد که با این امور رضایت خداوند حاصل شود؟ اگر منظور از عرفان رسیدن به قدرت های غیر عادی است که مرتاضان ادعا می کنند؛ باید گفت: این گونه قدرت¬ها ضمن این که با معجزات و کرامات اولیای الهی از نظر ماهوی تفاوت دارد و از دو سنخ محسوب می¬شوند اولا، مخصوص یوگی¬ها و مرتاضان نیست؛ ثانیاً، این گونه قدرت ها به خودی خود دلیل بر هیچ امری نیست؛ چه برسد به این که روشنگر راه حقیقت و عرفان ناب و معنویت راستین باشد. به عبارت دیگر هر کسی چه خدا باور و چه بی ارتباط با خدا می تواند به روح خویش سختی هایی را تحمیل نماید و با ریاضت هایی می تواند بعضی امور غیر عادی را انجام دهد. آیا انجام چنین کارهایی به معنی ارتباط با خداست؟ کسی که در کارش هیچ قصد خدایی ندارد؛ چگونه با این کارش، چیزی را که از اساس قصد نکرده، یعنی همان رضایت خدا بدست می اورد؟ به علت بی ارتباط بودن عرفان ادعایی یوگا با عرفان حقیقی است که یوگا نسبت به باخدایی و بی خدایی موضعی ندارد و همه کس را می¬پذیرد؛ منکر خدا هم می تواند یک یوگی باشد: چنان که مروجین یوگا تصریح کرده اند: (کسی که به خدا اعتقاد ندارد، می¬تواند از کیش یوگا بهره ببرد؛ با این توضیح که درک مراحل بالای یوگا (سمادهی) برای او راهی است به سوی شادابی و تجدید انرژی یا حالتی است ذهنی که احساس یکی بودن با کائنات در آن موج می¬زند. به هر تقدیر، باور دینی، جنسیت، سن و نژاد، هرچه باشد، با یوگا همخوان است. به تعبیر راماکریشنا: (از طریق یوگا؛ یک هندو، هندویی بهتر؛ یک مسیحی، مسیحی بهتر؛ یک مسلمان ، مسلمان بهتر و یک یهودی، یهودی بهتری خواهد بود.) ( یوگا، جیمز هویت، ص 24) معلوم می شود یوگا به صورت زیربنایی یعنی به همان شکلی که الان در هند ترویج می شود، نگاه خدایی و خداگرایی در آن کاملا کمرنگ است. و اگر در ایران کسی ادعا کند که یوگا انسان را به خدا می رساند؛ او از اساس یوگا را با نظام معرفتی اش و چار چوب جهان شناسی اش ندیده و نفهمیده است.
درست است که یوگا یک راه رسیدن به خداست؟ مگر عرفان بودن به همین معنا نیست؟
پاسخ:
شما را متوجه یک سوال می نماییم. سوال این است که کدام عرفان؟ اگر عرفان به معنی راهی است که به رضایت خداوند، که هم مبدا هستی است و هم بازگشت همه چیز به اوست؛ ختم می شود؛ باید پرسید: با چه اطمینانی ادعا می شود که یوگا انسان ها را به این رضایت می رساند؟ گیریم که بیداری کندالینی که در یوگا ادعا می شود که این کار غایت وقله یوگاست در بدن حقیقت داشته باشد؛ قصه چاکرا ها و نادی ها همگی درست باشد؛ به فرض که انسان بتواند در سایه یوگا، تنش های روانی و استرس های روحی خود را کاهش دهد و با یادگیری چند هزار تکنیک در یوگا به انظباط ذهنی هم دست یابد؛ دست آخر چه تضمینی وجود دارد که با این امور رضایت خداوند حاصل شود؟
اگر منظور از عرفان رسیدن به قدرت های غیر عادی است که مرتاضان ادعا می کنند؛ باید گفت: این گونه قدرت¬ها ضمن این که با معجزات و کرامات اولیای الهی از نظر ماهوی تفاوت دارد و از دو سنخ محسوب می¬شوند اولا، مخصوص یوگی¬ها و مرتاضان نیست؛ ثانیاً، این گونه قدرت ها به خودی خود دلیل بر هیچ امری نیست؛ چه برسد به این که روشنگر راه حقیقت و عرفان ناب و معنویت راستین باشد. به عبارت دیگر هر کسی چه خدا باور و چه بی ارتباط با خدا می تواند به روح خویش سختی هایی را تحمیل نماید و با ریاضت هایی می تواند بعضی امور غیر عادی را انجام دهد. آیا انجام چنین کارهایی به معنی ارتباط با خداست؟ کسی که در کارش هیچ قصد خدایی ندارد؛ چگونه با این کارش، چیزی را که از اساس قصد نکرده، یعنی همان رضایت خدا بدست می اورد؟
به علت بی ارتباط بودن عرفان ادعایی یوگا با عرفان حقیقی است که یوگا نسبت به باخدایی و بی خدایی موضعی ندارد و همه کس را می¬پذیرد؛ منکر خدا هم می تواند یک یوگی باشد: چنان که مروجین یوگا تصریح کرده اند:
(کسی که به خدا اعتقاد ندارد، می¬تواند از کیش یوگا بهره ببرد؛ با این توضیح که درک مراحل بالای یوگا (سمادهی) برای او راهی است به سوی شادابی و تجدید انرژی یا حالتی است ذهنی که احساس یکی بودن با کائنات در آن موج می¬زند. به هر تقدیر، باور دینی، جنسیت، سن و نژاد، هرچه باشد، با یوگا همخوان است. به تعبیر راماکریشنا: (از طریق یوگا؛ یک هندو، هندویی بهتر؛ یک مسیحی، مسیحی بهتر؛ یک مسلمان ، مسلمان بهتر و یک یهودی، یهودی بهتری خواهد بود.) ( یوگا، جیمز هویت، ص 24)
معلوم می شود یوگا به صورت زیربنایی یعنی به همان شکلی که الان در هند ترویج می شود، نگاه خدایی و خداگرایی در آن کاملا کمرنگ است. و اگر در ایران کسی ادعا کند که یوگا انسان را به خدا می رساند؛ او از اساس یوگا را با نظام معرفتی اش و چار چوب جهان شناسی اش ندیده و نفهمیده است.
- [سایر] یوگا ورزش است یا عرفان؟
- [سایر] بین یوگا و عرفان اسلامی چه ارتباطی وجود دارد؟
- [سایر] در یوگا مفهوم آگاهی کیهانی آمده است و در عرفان حلقه شعور کیهانی وارد شده و همین طور در کابالا هم شعورمندی الهی وجود دارد. بعضی میگویند این مفاهیم همان مفهوم تعین اول در عرفان اسلامی است؛ این برداشت را تأیید میکنید؟
- [سایر] سلام علیکم؛ مکتب تفکیک سخنانش درست است، یا مکتب عرفان اسلامی؟
- [سایر] تکنیک های جسمی یوگا چیست؟ اصلا یوگا چه خصوصیاتی دارد که توانسته اند آن را زیرمجموعه ورزش ببرند؟
- [سایر] فرق نماز با یوگا چیست؟
- [سایر] نظر شما در باره مراقبه (meditation) یوگا-ذن، چیست؟
- [سایر] یوگا چیست؟ چه اعتقادات و آسیب هایی به همراه دارد؟
- [سایر] یوگا در ایران چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] فرقه ساهاجا یوگا چه مبانی اعتقادی دارند؟
- [آیت الله اردبیلی] نذر بر چند قسم است: اوّل:نذری که برای شکر نعمت دنیوی یا اخروی باشد، مثلاً بگوید: (از برای خداست بر من که اگر مرا توفیق حجّ داد یا به من فرزندی عطا نمود، فلان کار خیر را انجام دهم)، یا برای شکرِ ترک گناه یا رفع بلا یا بیماری و یا سایر مشکلات صورت بگیرد، مثلاً بگوید: (از برای خداست بر من که اگر از فلان گناه محفوظ ماندم یا بیمارم شفا یافت، فلان عمل خیر را انجام دهم)؛ به این قسم نذر که برای شکرگزاری انجام میشود (نذر بِرّ) گفته میشود. دوم:نذری که برای زَجْر (یعنی بازداشتن) خود از عمل حرام یا مکروه انجام میدهد، مثلاً میگوید: (از برای خداست بر من که اگر عمدا غیبت کردم، یک روز روزه بگیرم)؛ این قسم نذر را (نذر زَجْر) میگویند. سوم: نذری که مطلق بوده و مشروط و معلّق به چیزی نباشد، به عنوان مثال بگوید: (از برای خدا بر من است که فردا را روزه بگیرم)؛ به این قسم نذر (نذر تَبَرُّعی) میگویند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جنسی را که سلف خریده اند نمی توانند پیش از فرا رسیدن مدت به دیگری بفروشند، ولی بعد از رسیدن مدت هرچند آن را تحویل نگرفته باشد فروختن آن بی مانع است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] شرط دوازدهم آن است که مانعی از رسیدن آب نباشد و هرگاه می داند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که آیا مانع رسیدن آب هست یا نه باید آن را برطرف کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر پیش از رسیدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد یا مردّد شود باید نماز را تمام بخواند، امّا اگر بعد از رسیدن به چهار فرسخ از مسافرت منصرف شود یا مردّد شود باید نماز را شکسته بخواند.
- [آیت الله جوادی آملی] .ذکر رکوع باید پس از رسیدن به حدّ رکوع باشد و ذکر پیش از رسیدن به حدّ رکوع کافی نیست و اگر عمداً به همان اکتفا شود, نماز باطل است.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که نمی تواند تسبیحات را یاد بگیرد یا درست بخواند ولی می تواند حمد را درست بخواند باید در رکعت سوم و چهارم حمد بخواند
- [آیت الله بهجت] چیزی را که مانع رسیدن آب به بدن است، باید برطرف کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه بعد از فرا رسیدن مدت، مشتری نتواند پول را بپردازد باید او را مهلت داد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر حمد را فراموش کند و بعد از رسیدن به رکوع بفهمد، نمازش صحیح است.
- [آیت الله وحید خراسانی] شرط سیزدهم ان که در اعضای وضو مانعی از رسیدن اب نباشد