با قدیم دانستن عالم آفرینش، آیا لازم نمی آید که به دوره های انسانی بی شماری قبل از دوره خودمان که از حضرت آدم(ع) و حوا شروع می شود، قائل شویم؟
با قدیم دانستن عالم آفرینش، آیا لازم نمی آید که به دوره های انسانی بی شماری قبل از دوره خودمان که از حضرت آدم(ع) و حوا شروع می شود، قائل شویم؟ اکثریّت عرفا و فلاسفه اسلامی بر این اعتقادند که عالم خلقت قدیم زمانی ولی حادث ذاتی است. یعنی با این که عالم ، همواره ممکن الوجود و محتاج علّت می باشد ولی در عین حال زمانی نبوده که عالم نبوده باشد. به نظر فلاسفه و عرفای اسلامی ، عالم خلقت دارای سه مرتبه ی وجودی است که عبارتند از: عالم مادّه ، که بارزترین خصوصیّت آن حرکت و زمان است. و عالم مثال که عالمی است غیر مادّی ولی دارای شکل و رنگ و مقدار. این عالم که منزّه از حرکت و تغییر و زمان است ، علّت عالم مادّه بوده و احاطه ی وجودی بر آن دارد. و مافوق آن ، عالم غیر مادّی دیگری است به نام عالم عقول ، که منزّه از تمام آثار عالم مادّه بوده و علّت عالم مثال و عالم مادّه می باشد. عالم عقل و عالم مثال ، از آن جهت که عوالمی مجرّد(غیر زمانی) هستند ، آغاز زمانی برای آنها معنی ندارد ؛ لذا این دو عالم فقط آغاز علّی دارند. یعنی از حیث وجودی بعد از علّت خود قرار دارند ؛ ولی این بعدیّت ، بعدیّت رتبی است نه بعدیّت زمانی. یعنی رتبه وجودی این دو عالم ، بعد از رتبه ی وجودی خداوند متعال است. لذا خدا قدیم ذاتی است و این دو عالم حادث ذاتی ولی قدیم زمانی ؛ یعنی خدا تقدّم وجودی بر این دو عالم دارد و این دو عالم نیز تقدّم وجودی بر زمان و عالم زمانی دارند ؛ و مراد از واژه ی ( قدیم ) نیز تقدّم وجودی داشتن است نه عمر طولانی داشتن. در بین متکلمین نیز کسانی که وجود عالم عقل و عالم مثال را پذیرفته اند ، آن دو را قدیم زمانی دانسته اند ؛ ولی متکلمینی که وجود عوالم مجرّد را منکر شده و فرشتگان و امثال آنها را موجوداتی مادّی پنداشته اند ، عالم را منحصر در عالم مادّه دانسته و آن را حادث زمانی شمرده اند. یعنی معتقد شده اند که عالم دارای آغاز زمانی است.امّا اکثر فلاسفه و عرفای اسلامی ، کلّ عالم مادّه را هم ، قدیم زمانی دانسته اند. چرا که از دیگاه اینان ، زمان در کنار سه بعد فضایی ، بعد چهارم عالم محسوب شده و جدای از عالم مادّه نیست ؛ و آغاز زمانی داشتن زمان بی معنی است ، پس آغاز زمانی داشتن خود عالم زمانی نیز معنای درستی ندارد. جناب ارسطو گفته است : ( مَن قالَ بِحدوثِ الزّمانِ فَقَد قالَ بِقدمِهِ مِن حَیثُ لا یَشعُر هر کس به حدوث زمانی زمان قائل شود بدون آنکه متوجّه شود اعتراف به قِدم زمانی آن نموده است.) (اسفار،ج‌3،ص245) چون قول به حدوث زمانی زمانی یعنی این که زمانی بود که زمان نبود. از نظر این گروه از اندیشمندان اسلامی ، قیامت نیز به معنی به هم ریختن صورت عالم مادّه است نه به معنی عدم شدن آن ؛ لذا بعد از قیامت نیز دوباره عالمی نو از مادّه ی به پا می شود. بعد از آن عالم نیز عالمی دیگر و این سلسله تا بی نهایت ادامه خواهد یافت. همچنین ، قبل از این عالم نیز عالمی دیگر بوده است ؛ و قبل از آن نیز عالمی دیگر تا بی نهایت. بنا بر این ، از دیدگاه اکثر فلاسفه و عرفای اسلامی ، تک تک موجودات مادّی و زمانی ، آغاز زمانی دارند ؛ همچنین عالم فعلی ما آغاز زمانی دارد ؛ ولی اصل عالم مادّه همواره بوده و همواره هم خواهد بود. چرا که خداوند متعال دائم الفیض است و خدای بدون فیض و منقطع الفیض معنی ندارد. این مطلب در روایات معصومین (ع) نیز مورد ذکر واقع شده که به یک نمونه اشاره می شود . ( عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:( أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ.) فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَی هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّین‌ : جابر بن یزید گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم درباره ی آیه 15 ق که می فرماید: (آیا ما از آفرینش نخست ناتوان شدیم؟ بلکه آنان در آفرینش جدیدی هستند.) ؛ حضرت فرمود: ای جابر! تأویل آیه ، این است که خداوند متعال آنگاه که این آفریدگان و این جهان را فانی ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جای دهد، جهان دیگری غیر از این جهان را از نو پدید می‌آورد، بدون نر و ماده ، تا او را پرستیده و یگانه دانند و برای آنان زمینی غیر از این زمین می‌آفریند که در آن استقرار یافته و آسمان دیگری که بر آنان سایه افکند. شاید تو بر این پنداری که خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشری را نیافریده است؟ آری به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهان‌ها و آن آدمیان هستی. )(الخصال ؛ج‌2 ؛ص652 ) در این روایات احتمالاً تعبیر الف الف(هزار هزار) به عنوان یک عدد مشخص نیست بلکه کنایه از کثرت است ، کما اینکه در زبان فارسی نیز هزاران هزار به معنی خیلی خیلی زیاد به کار می رود. همچنین از ظاهر این روایات چنین به نظر می رسد که این عوالم در عرض هم نبوده بلکه یکی بعد از قیامت دیگری خلق شده اند. به عبارتی هر عالمی از مادّه ی عالم قبل از حود پدید آمده است ؛ البته روایات دیگری نیز وجود دارند که در آنها از وجود عوالم دیگری در عرض عالم ما و موجودات باشعور دیگری غیر از موجودات زمینی نیز خبر داده شده است. همچنین در برخی روایات گزارش شده که در همین زمین فعلی و قبل از خلقت آدم (ع) هفت نسل باشعور و مکلّف مثل بنی آدم وجود داشته اند که همگی به طور مستقلّ از خاک آفریده شده بوده اند.
عنوان سوال:

با قدیم دانستن عالم آفرینش، آیا لازم نمی آید که به دوره های انسانی بی شماری قبل از دوره خودمان که از حضرت آدم(ع) و حوا شروع می شود، قائل شویم؟


پاسخ:

با قدیم دانستن عالم آفرینش، آیا لازم نمی آید که به دوره های انسانی بی شماری قبل از دوره خودمان که از حضرت آدم(ع) و حوا شروع می شود، قائل شویم؟

اکثریّت عرفا و فلاسفه اسلامی بر این اعتقادند که عالم خلقت قدیم زمانی ولی حادث ذاتی است. یعنی با این که عالم ، همواره ممکن الوجود و محتاج علّت می باشد ولی در عین حال زمانی نبوده که عالم نبوده باشد. به نظر فلاسفه و عرفای اسلامی ، عالم خلقت دارای سه مرتبه ی وجودی است که عبارتند از: عالم مادّه ، که بارزترین خصوصیّت آن حرکت و زمان است. و عالم مثال که عالمی است غیر مادّی ولی دارای شکل و رنگ و مقدار. این عالم که منزّه از حرکت و تغییر و زمان است ، علّت عالم مادّه بوده و احاطه ی وجودی بر آن دارد. و مافوق آن ، عالم غیر مادّی دیگری است به نام عالم عقول ، که منزّه از تمام آثار عالم مادّه بوده و علّت عالم مثال و عالم مادّه می باشد. عالم عقل و عالم مثال ، از آن جهت که عوالمی مجرّد(غیر زمانی) هستند ، آغاز زمانی برای آنها معنی ندارد ؛ لذا این دو عالم فقط آغاز علّی دارند. یعنی از حیث وجودی بعد از علّت خود قرار دارند ؛ ولی این بعدیّت ، بعدیّت رتبی است نه بعدیّت زمانی. یعنی رتبه وجودی این دو عالم ، بعد از رتبه ی وجودی خداوند متعال است. لذا خدا قدیم ذاتی است و این دو عالم حادث ذاتی ولی قدیم زمانی ؛ یعنی خدا تقدّم وجودی بر این دو عالم دارد و این دو عالم نیز تقدّم وجودی بر زمان و عالم زمانی دارند ؛ و مراد از واژه ی ( قدیم ) نیز تقدّم وجودی داشتن است نه عمر طولانی داشتن.
در بین متکلمین نیز کسانی که وجود عالم عقل و عالم مثال را پذیرفته اند ، آن دو را قدیم زمانی دانسته اند ؛ ولی متکلمینی که وجود عوالم مجرّد را منکر شده و فرشتگان و امثال آنها را موجوداتی مادّی پنداشته اند ، عالم را منحصر در عالم مادّه دانسته و آن را حادث زمانی شمرده اند. یعنی معتقد شده اند که عالم دارای آغاز زمانی است.امّا اکثر فلاسفه و عرفای اسلامی ، کلّ عالم مادّه را هم ، قدیم زمانی دانسته اند. چرا که از دیگاه اینان ، زمان در کنار سه بعد فضایی ، بعد چهارم عالم محسوب شده و جدای از عالم مادّه نیست ؛ و آغاز زمانی داشتن زمان بی معنی است ، پس آغاز زمانی داشتن خود عالم زمانی نیز معنای درستی ندارد. جناب ارسطو گفته است : ( مَن قالَ بِحدوثِ الزّمانِ فَقَد قالَ بِقدمِهِ مِن حَیثُ لا یَشعُر هر کس به حدوث زمانی زمان قائل شود بدون آنکه متوجّه شود اعتراف به قِدم زمانی آن نموده است.) (اسفار،ج‌3،ص245) چون قول به حدوث زمانی زمانی یعنی این که زمانی بود که زمان نبود.
از نظر این گروه از اندیشمندان اسلامی ، قیامت نیز به معنی به هم ریختن صورت عالم مادّه است نه به معنی عدم شدن آن ؛ لذا بعد از قیامت نیز دوباره عالمی نو از مادّه ی به پا می شود. بعد از آن عالم نیز عالمی دیگر و این سلسله تا بی نهایت ادامه خواهد یافت. همچنین ، قبل از این عالم نیز عالمی دیگر بوده است ؛ و قبل از آن نیز عالمی دیگر تا بی نهایت. بنا بر این ، از دیدگاه اکثر فلاسفه و عرفای اسلامی ، تک تک موجودات مادّی و زمانی ، آغاز زمانی دارند ؛ همچنین عالم فعلی ما آغاز زمانی دارد ؛ ولی اصل عالم مادّه همواره بوده و همواره هم خواهد بود. چرا که خداوند متعال دائم الفیض است و خدای بدون فیض و منقطع الفیض معنی ندارد. این مطلب در روایات معصومین (ع) نیز مورد ذکر واقع شده که به یک نمونه اشاره می شود . ( عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:( أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ.) فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَی هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّین‌ : جابر بن یزید گوید: از امام باقر (ع) پرسیدم درباره ی آیه 15 ق که می فرماید: (آیا ما از آفرینش نخست ناتوان شدیم؟ بلکه آنان در آفرینش جدیدی هستند.) ؛ حضرت فرمود: ای جابر! تأویل آیه ، این است که خداوند متعال آنگاه که این آفریدگان و این جهان را فانی ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جای دهد، جهان دیگری غیر از این جهان را از نو پدید می‌آورد، بدون نر و ماده ، تا او را پرستیده و یگانه دانند و برای آنان زمینی غیر از این زمین می‌آفریند که در آن استقرار یافته و آسمان دیگری که بر آنان سایه افکند. شاید تو بر این پنداری که خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشری را نیافریده است؟ آری به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهان‌ها و آن آدمیان هستی. )(الخصال ؛ج‌2 ؛ص652 )
در این روایات احتمالاً تعبیر الف الف(هزار هزار) به عنوان یک عدد مشخص نیست بلکه کنایه از کثرت است ، کما اینکه در زبان فارسی نیز هزاران هزار به معنی خیلی خیلی زیاد به کار می رود. همچنین از ظاهر این روایات چنین به نظر می رسد که این عوالم در عرض هم نبوده بلکه یکی بعد از قیامت دیگری خلق شده اند. به عبارتی هر عالمی از مادّه ی عالم قبل از حود پدید آمده است ؛ البته روایات دیگری نیز وجود دارند که در آنها از وجود عوالم دیگری در عرض عالم ما و موجودات باشعور دیگری غیر از موجودات زمینی نیز خبر داده شده است. همچنین در برخی روایات گزارش شده که در همین زمین فعلی و قبل از خلقت آدم (ع) هفت نسل باشعور و مکلّف مثل بنی آدم وجود داشته اند که همگی به طور مستقلّ از خاک آفریده شده بوده اند.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین