. . .جلالالدین سیوطی از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابیسعید خدری و ابنعباس نقل میکند که پیامبر اسلام طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود. تاریخ اسلام فرازهای مختلف و گوناگونی دارد که برخی از آنها مورد قبول و تسالم همگان بوده و چندان جای بحث و گفتگو در آنها نیست. ولی برخی دیگر این چنین نبوده و آثاراختلاف نظر در آنها کاملا مشهود است. اینگونه مباحث گرچه نیاز بیشتری به تحقیق و تحلیل تاریخ دارند، اما چه بسا نتایجبهتر و اساسیتری را نیز در بر داشته باشند. مساله تاریخی فدک در شمار مباحث تاریخی قرار دارد، که در این مقاله ابعاد مختلف آن مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت. ضرورت طرح این موضوع ممکن استبعضی چنین تصور کنند که پس از گذشت چهارده قرن از این موضوع، چه ضرورتی ایجاب میکند که این مساله اختلافی مطرح شود؟ و اصولا طرح اینگونه موضوعات چه سودی را در بر خواهد داشت؟ ولی در اینجا از این نکته نباید غافل شد که، بحث پیرامون (فدک) علاوه بر روشن کردن یک بحث مهم تاریخی، از جنبه عقیدتی نیز میتواند راهگشا باشد، چه اینکه: اولا: فضیلتبزرگی برای ایشان ثابت میگردد زیرا عنایتخداوند نسبتبه حضرتش با فرمان و ات ذاالقربی حقه. و نزدیک بودن به پیامبر(ص) با عنوان ذاالقربی مورد توجه و عنایت قرار گرفتهاست. ثانیا: یک سند زنده تاریخی برای اثبات حقانیت مکتب تشیع قرار گیرد. گرچه برخی از کوتهاندیشان به بهانه حفظ وحدت میان مسلمانان با طرح اینگونه مسائل مخالفت میورزند; اما از این نکته غافلند که طرح این مسائل در چارچوب استدلال، با استفاده از مدارک معتبر اهل سنت و به دور از هر گونه تعبیر تند و نابجا، نه تنها خدشهای به مساله وحدت وارد نمیسازد و هیچگونه تنشی میان گروههای مختلف مسلمان ایجاد نمیکند، بلکه در روشن شدن حقیقت و پاسداری از مرزهای عقیده و مکتب نقش مؤثری ایفا خواهد کرد و روزنه تحقیق بیشتر را بروی محققان و پژوهشگران منصف خواهد گشود. موقعیت فدک فدک، یکی از دهکدههای آباد نزدیک خیبر بود. وقتی در سال هفتم هجری قلعههای خیبر به دست مسلمانان فتح گردید و قدرت مرکزی یهود در هم شکسته شد، ساکنان فدک از در صلح و تسلیم نیمی از سرزمین خود را به پیامبر(ص) واگذار کردند. با توجه به آیه6 سوره حشر (مساله فیء) این سرزمین از آن رسول گرامی گردید و آن حضرت مجاز بود که آنجا را برای خود برداشته یا به یکی از مصارفی که در آیه7 سوره حشر آمده برساند. زمینهای خیبر که با جنگ و قدرت نظامی فتح شده بود (که در اصطلاح فقهی مفتوحة عنوة نامیده میشود) میبایست در میان مسلمانان تقسیم گردد ولی زمینهای فدک از آنجا که بدون جنگ بدست آمده بود، جز انفال و فیء بشمار میرفت و اختیار اینگونه زمینها با پیامبر(ص) بود. قرآن در این باره میفرماید: (و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ...) آنچه را که خداوند به رسولش از آنها (یهود) باز گرداند، چیزی است که شما برای تحصیل آن نه اسبی تاختید و نه شتری ... این آیه شریفه خود دلیل بر این است که در مواردی که برای به دست آوردن غنیمت هیچگونه جنگی رخ نداده باشد; هر چه بدست آید بطور کامل در اختیار پیامبر قرار خواهد گرفت. طبق روایتی که در کتاب صحیح مسلم (از کتب بسیار معتبر اهل سنت) نقل شده عمر بنخطاب این چنین اظهار داشت: (کانت اموال بنی النضیر مما افاء الله علی رسوله مما لم یوجف علیه المسلمون بخیل و لا رکاب فکانت للنبی خاصة ...) اموال بنینضیر چون بدون جنگ بدست آمده جزء فیء بشمار میرود و مخصوص پیامبر میباشد. پیامبر هم طبق ماموریت الهی (و ات ذاالقربی حقه) - حق نزدیکان را ادا کن - این زمین را به حضرت زهرا(س) بخشید. جلالالدین سیوطی از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابیسعید خدری و ابنعباس نقل میکند که پیامبر اسلام طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود.(عن ابیسعید الخدری - رضی الله عنه - قال لما نزلت هذه الایة ... و ات ذاالقربی حقه ... دعا رسول الله فاطمة فاعطاها فدک. و عن ابنعباس - رضی الله عنه - قال: لما نزلت و ات ذاالقربی حقه اقطع رسول الله فاطمة فدکا...) تنها ایرادی که از سوی برخی مفسران اهل سنت متوجه استدلال به این آیه شده این است که: این سوره یکی از سورههای مکی است (نزول آن در مکه بوده) با اینکه موضوع فدک مربوط به مدینه میباشد. پاسخ این ایراد - طبق بیان مرحوم علامه طباطبایی(ره) - این است که: مفاد این آیه و آیات قبل از آن شباهت زیادی به آیات نازل شده در مدینه دارد بنابر این نمیتوان برای اثبات مکی بودن آنها به یک روایتیا اجماع منقول استناد جست. ابو عبدالله زنجانی میگوید سوره اسرا مکی است جز آیات26 و 32و33و57 و از آیه73 تا انتهای آیه 80. بعضی از مفسران توجیه دیگری برای این ایراد بیان کردهاند به این صورت که: مفهوم آیه یک مفهوم جامعی است که هم در مکه یبایستبه آن عمل شود و هم در مدینه .. تنها چیزی که در اینجا باقی میماند جمله (لما نزلت هذه الآیة) در روایت ابوسعید خدری است که ظاهرش این است که: اعطای فدک بعد از نزول آیه بوده است. ولی اگر لما را در اینجا به معنی علتبگیریم نه به معنی زمان خاص، این مشکل نیز حل میشود و مفهوم روایت این خواهد بود که پیامبر(ص) به خاطر این دستور الهی فدک را به فاطمه(س) عطا کرد، به علاوه گاه آیاتی از قرآن دو بار نازل شدهاست. اصولا نزول سورهای در مکه یا مدینه دلیل بر آن نیست که تمام آیات آن سوره مکی یا مدنی باشد چون در اکثر سور قرآنی آیاتی مورد استثناء قرار گرفته است. پیامبر اکرم فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود ولی پس از رحلت آن حضرت این سرزمین توسط ابوبکر مورد مصادره قرار گرفت و حضرت فاطمه رسما خواستار استرداد آن شد. بلاذری از مورخان اهل سنت میگوید: (قالت فاطمه لا بیبکر ان رسول الله جعل لی فدک فاعطنی ایاها...) توجیه مصادره فدک ابوبکر برای توجیه کار خود این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد که: ما پیامبران از خود ارثی به یادگار نمیگذاریم و آنچه از ما بماند صدقه است. (نحن معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقه) قبل از نقد و بررسی این حدیث، توجه به این نکته ضروری است که غیر از فدک املاک دیگری از پیامبر(ص) به ارث رسیده بود که مورد مصادره قرار گرفته است. آیتالله حسنزاده آملی در اینباره میگوید: بدون شک فدک ملک خالص پیامبر(ص) بوده استبه چند دلیل: الف: آیه6 سوره حشر. ب: اعتراف خود ابوبکر: زیرا که به حدیث عدم ارث تمسک کرد. اگر آنجا را ملک پیامبر(ص) نمیدانست دلیلی نداشت که این حدیث را پیش بکشد. ج: ابوبکر از حضرت زهرا(س) شاهد و گواه طلب کرد و این خود دلیل دیگری است که آنجا را ملک پیامبر میدانسته زیرا هبه (یا ارث) فقط در صورت مالک بودن امکانپذیر است. (لا هبة الا فی ملک).. . و با توجه به اینکه ملک خالص پیامبر بوده پس مساله هبه در کار است نه ارث زیرا ارث اختصاصی به حضرت زهرا(س) نداشته است. نتیجه اینکه حضرت زهرا دو نوع ادعاداشت: جلالالدین سیوطی از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابیسعید خدری و ابنعباس نقل میکند که پیامبر اسلام(ص) طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار فرمود. 1- فدک به عنوان هبه و بخشش 2- ارث از اموال و املاک پیامبر(ص) غیر از فدک. و بعید استبگوییم حضرت در مرتبه اول ادعای نحله وهبه داشته و سپس ادعای ارث نموده باشد ... در نقل گفتار بلاذری نیز این چنین بیان شد که حضرت زهرا(س) از ابوبکر خواستار استرداد فدک شد و هیچگونه سخنی از ارث به میان نیاورد. نقد و بررسی حدیث از جهات مختلفی میتوان این حدیث را مورد نقد و بررسی قرار داد. اول: این حدیثبا متن قرآن ناسازگار است. قرآن میفرماید: (و ورث سلیمان داود ...) حضرت زهرا(س) در احتجاج خود در مقابل ابوبکر این نکته را مورد توجه قرار میداد: (یابن ابیقحافه افی کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابی لقد جئتشیئا فریا افعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم اذ یقول و ورث سلیمان داود ...) آیا در کتاب خدا این چنین آمده است که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ این چیز عجیبی است!! آیا کتاب خدا را فراموش کرده پشتسر افکندهاید آنجا که میفرماید: سلیمان از داود ارث برد. دفاع از حدیث برخی از عالمان اهل سنت در صدد دفاع از این حدیثبر آمده، مصداق ارث را در آیه شریفه غیر از مال و ثروت دانسته و آن را منحصر در نبوت کردهاند. ولی این گفتار قابل قبول نیست زیرا: اولا: لفظ ارث - طبق بیان مرحوم سید مرتصی(ره) - در لغت و شریعت در موردی به کار میرود که قابل نقل و انتقال باشد و به کار رفتن آن در غیر این مورد نیاز به قرینه و شاهد دارد و نبوت هم با ارث قابل انتقال نیست; بلکه یک منصب الهی است که از طرف خداوند به افرادی عطا میشود. ثانیا: طبق آیه شریفه (ففهمنا ها سلیمان و کلا اتینا حکما و علما) (انبیاء،79) - (ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم. و به هر یک از آنان (داود و سلیمان) داوری و علم فراوانی دادیم.) حضرت سلیمان علیه السلام در زمان حضرت داود(ع) دارای مقام نبوت بود; نه اینکه آن را به ارث برده باشد. فخر رازی میگوید: (راه این تفهیم همان وحی بود) آلوسی بغدادی میگوید (هر اجتهادی بر پایه گمان استوار است و در اینجا از لفط (حکما و علما) بدست میآید که اجتهادی در کار نبود ...) دوم: تنها راوی این حدیثخود ابوبکر است و دیگران این حدیث را از قول او نقل میکنند. سیوطی این حدیث را در شمار احادیثی میآورد که; راوی آن احادیث فقط شخص ابوبکر بوده است. ابن ابیالحدید میگوید: فقهاء در بحث اینکه خبر صحابی واحد مورد پذیرش استبه این موضوع استناد جستهاند. سوم: این حدیثبا روایت دیگر که میگوید: ابوبکر تصمیم گرفت فدک را به حضرت فاطمه(س) بازگرداند ولی عمر مانع این کار شد منافات دارد. حلبی در سیره خود نقل میکند که: (و فی کلام سبط ابنالجوزی انه [ابوبکر] - رض - کتب لها [فاطمه(س)] بفدک و دخل علیه عمر (رض) فقال ما هذا فقال کتاب کتبته لفاطمة بمیراثها من ابیها فقال مما ذا تنفق علی المسلمین و قد حاربتک العرب کما تری ثم اخذ عمر الکتاب فشقه) وقتی ابوبکر تصمیم گرفت نامه فدک را به حضرت زهرا(س) تسلیم کند عمر در اعتراض به این کار اظهار داشت که مادر حنگ به این منبع اقتصادی نیازمندیم سپس نامه را گرفته و پاره کرد. چگونه ممکن است چنین حدیثی از پیامبر(ص) وجود داشته باشد; ابوبکر به خود جرات دهد که با آن مخالفت ورزد؟ و چگونه عمر در اعتراض خود موضوع نیاز اقتصادی را مطرح میکند و هیچ سخنی از این حدیثبه میان نمیآورد؟ چهارم: اگر این حدیث صحیح بود; میبایستخلیفه منازل همسران پیامبر(ص) را نیز مصادره میکرد. در حالی که میبینیم در این میان تنها فدک مورد مصادره قرار میگیرد. پنجم: اگر فدک صدقه بود بایستی همچون مصارف دیگر صدقات تقسیم گردد اما میبینیم که عمر هنگام قضاوت میان حضرت علی(ع) و عباس در مورد ارث فدک آن را به آنان واگذار میکند و اظهار میدارد: شما نسبتبه کار خود آگاهترید و من این را تسلیم شما میکنم. حموی چنین نقل میکند:(انتما اعرف بشانکما اما انا فقد سلمتها الیکما) ششم: اگر فدک صدقه بود چرا عثمان آن را مروان بخشید؟ هفتم: با فرض صحت این حدیث دفن ابوبکر و عمر در منزل عایشه مورد ایراد قرار میگیرد. انگیزههای مصادره فدک الف: انگیزهاجتماعی: فدک به عنوان یک امتیاز بزرگ برای حضرت فاطمه(س) و فرزندانش بشمار میرفت. چه اینکه خداوند به جهت قرابت آن حضرت با پیامبر(ص) و فضیلتی که در آن حضرت وجود داشت، فرمان واگذاری فدک را به آن حضرت صادر فرمود و قهرا با سلب مالکیتحضرت نسبتبه فدک این امتیاز الهی نیز سلب خواهد شد. ب: انگیزه اقتصادی: داشتن مال و بهرهمندی از امکانات مادی یکی از مهمترین پشتوانههای حکومتهاست و کمبود آن تاثیر زیادی در ضعف حکومتخواهد داشت. از اینرو موضوع محاصره اقتصادی برای مبارزه با یک کشور یا جمعیتبه عنوان یک حربه مطرح است. نمونه آن را در محاصره اقتصادی پیامبر و یاران در شعب ابیطالب و محاصره اقتصادی ابرقدرتها در مورد کشورهای جهان سوم شاهد هستیم. ج: انگیزه سیاسی: اگر آنها حاضر میشدند ادعای حضرت زهرا(س) را در مورد فدک بپذیرند راهی باز میشد که اصل موضوع خلافت نیز مطرح گردد. ابن ابیالحدید میگوید: از استادم علی بنفارقی که در بغداد دارای کرسی تدریس بود پرسیدم آیا فاطمه(س) در گفتار خود نسبتبه فدک راستگو بود؟ وی در پاسخ گفت: آری. گفتم: پس چرا ابوبکر فدک را به او واگذار نکرد؟ وی با تبسم کلام لطیفی بر زبان خود جاری ساخت: که اگر این سخن فاطمه(س) مورد تصدیق قرار میگرفت فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافتحضرت علی(ع) را مطرح مینمود و خلیفه دیگر عذری برای رد این ادعا نداشت. نقد و بررسی مصادره فدک از جهات گوناگونی میتوان این مصادره را مورد نقد و بررسی قرار داد از جمله: 1- اگر واقعا حضرت زهرا(س) در فدک حقی نداشت، با عنایتی که پیامبر اسلام(ص) نسبتبه آن حضرت داشتند میبایست این مطلب را به ایشان خاطرنشان میساختند تا مبادا دختبزرگوارشان ندانسته مایه اختلاف میان مسلمانان گردد. چه اینکه حضرت فاطمه با در اختیار داشتن فدک مستقیما مورد این حکم قرار داشت. چگونه ابوبکر از این حکم مطلع شده ولی حضرت زهرا و همسران پیامبر که عثمان را مامور مطالبه میراث خود کردند از این حکم بیخبر باشند؟ حضرت زهرا(س) رسما از خلیفه خواستار استرداد میراث خود میشد و چون با پاسخ منفی خلیفه مواجه شد غضبناک شده و تا آخر عمر با او سخن نگفت. در کتب صحاح اهل سنت این چنین نقل شده: (عن عائشه ان فاطمه(س) بنت النبی صلی الله علیه و آله ارسلت الی ابیبکر تساله میراثها... فقال ابوبکر ان رسولالله صلی الله علیه و آله قال: لا نورث ... فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمة منها شیئا فوجدت فاطمة علی ابیبکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت). پیامبر اکرم طبق نقل همین کتب صحاح حضرت فاطمه را پاره تن خود معرفی و غضب او را غضب خود میداند. (فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی) 2- خلیفه از حضرت زهرا(س) مطالبه شاهد و بینه میکند، در حالی که فدک در اختیار و تصرف آن حضرت بود و خود این حیازت و تصرف یکی از نشانههای مالکیت است. حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: (بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها قوم آخرین و نعم الحکم الله و ما اصنع بفدک و غیر فدک) آری از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیدند و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند و بهترین حاکم خداوند است. پیامبر اکرم(ص) فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار فرمود ولی پس از رحلت آن حضرت این سرزمین توسط ابوبکر مورد مصادره قرار گرفت و حضرت فاطمه(س) رسما خواستار استرداد آن شد. 3- افرادی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) ادعای طلب از آن حضرت داشته یا اینکه آن حضرت به آنان وعدهای داده است. خلیفه بدون مطالبه هیچ شاهد و گواه به اینگونه ادعاها ترتیب اثر میداد. حال سؤال این است که چرا نسبتبه مساله فدک و سایر اموال برای آوردن شاهد پافشاری به عمل آمده است. بخاری در صحیح نقل میکند که ابوبکر اعلام داشت هر کسی طلبی از من یا قبل از من پیامبر(ص) دارد اعلام کند. جابر اظهار داشت: پیامبر به من وعده پرداخت مبلغی پول داده بود که ابوبکر سه بار دستش را به سوی جابر گشود و در هر بار پانصد (درهم) به او داد. 4- یکی از افرادی که به نفع حضرت زهرا(س) شهادت داد حضرت علی(ع) بود. ولی شهادت آن حضرت به بهانه اینکه همسر حضرت زهرا است و در این مورد نفعی خواهد داشت مورد پذیرش قرار نگرفت. در نقد این برخورد علاوه بر مساله عصمتحضرت علی(ع)، باید به روایتی که در فضیلت و حقانیت آن حضرت در کتب اهل سنت نقل شده توجه داشت. حاکم نیشابوری نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود: (رحم الله علیا اللهم ادر الحق معه حیث دار). آیا با وجود این قبیل روایات باز میتوان شهادت آن حضرت را نادیده گرفت؟ 5- با توجه به نزول آیه تطهیر در حق حضرت زهرا و سایر اهل بیت پیامبر و اثبات عصمت ایشان با دلیل قرآنی دیگر مطالبه شاهد و بینه موردینداشته است. در سنن ترمذی (یکی از کتب صحیح اهل سنت) نقل شده که بعد از نزول آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه33) پیامبر اکرم(ص) در جمع حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و فاطمه زهرا(س) عرضه داشت: (اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس) مسلم نیشابوری نیز این روایت را نقل کرده است. روایات فراوانی در این مورد در کتب مختلف اهل سنت همانند شواهد التنزیل و اسباب النزول نقل شده است. طبری در تفسیر این آیه شریفه روایت فراوانی در مورد اینکه منظور از اهل بیت همان حضرت زهرا و همسر و فرزندانش میباشد نقل میکند. آنچه در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که چگونه با وجود این روایات در اثبات عصمت و عظمت اهلبیت از آنان طلب شاهد شود؟ یا شهادت آنان مورد پذیرش قرار نمیگیرد؟ فضل بنروزبهان در توجیه این رفتار خلیفه اظهار میدارد که: (مساله عصمت اهل بیت ارتباطی به مساله شهادت و قضاوت ندارد. بلکه قاضی بایستی طبق وظیفه خود عمل کند. مرحوم مظفر(ره) در نقد این گفتار میگوید اصولا طلب شاهد از کسی که مالی را در اختیار دارد (ذوالید) اشتباه است; گذشته از اینکه بینه به عنوان یک راه ظنی است که برای رفع خصومت و اختلاف قرار داده شده ولی علم مقدم بر آن میباشد. (گرچه حضرت زهرا(س) طبق نظر خلیفه نتوانستبینه اقامه نماید، اما گفتار آن حضرت میتواند وسیلهای برای پیدایش علم به موضوع باشد).) کوتاه سخن اینکه میتوان از جریان فدک به عنوان یک سند تاریخی در اثبات موضوع امامت و ولایتبهرهجست بر گرفته از سایت حضرت آیت الله جوادی آملی
.
. .جلالالدین سیوطی از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابیسعید خدری و ابنعباس نقل میکند که پیامبر اسلام طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود.
تاریخ اسلام فرازهای مختلف و گوناگونی دارد که برخی از آنها مورد قبول و تسالم همگان بوده و چندان جای بحث و گفتگو در آنها نیست. ولی برخی دیگر این چنین نبوده و آثاراختلاف نظر در آنها کاملا مشهود است. اینگونه مباحث گرچه نیاز بیشتری به تحقیق و تحلیل تاریخ دارند، اما چه بسا نتایجبهتر و اساسیتری را نیز در بر داشته باشند. مساله تاریخی فدک در شمار مباحث تاریخی قرار دارد، که در این مقاله ابعاد مختلف آن مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت. ضرورت طرح این موضوع ممکن استبعضی چنین تصور کنند که پس از گذشت چهارده قرن از این موضوع، چه ضرورتی ایجاب میکند که این مساله اختلافی مطرح شود؟ و اصولا طرح اینگونه موضوعات چه سودی را در بر خواهد داشت؟ ولی در اینجا از این نکته نباید غافل شد که، بحث پیرامون (فدک) علاوه بر روشن کردن یک بحث مهم تاریخی، از جنبه عقیدتی نیز میتواند راهگشا باشد، چه اینکه: اولا: فضیلتبزرگی برای ایشان ثابت میگردد زیرا عنایتخداوند نسبتبه حضرتش با فرمان و ات ذاالقربی حقه. و نزدیک بودن به پیامبر(ص) با عنوان ذاالقربی مورد توجه و عنایت قرار گرفتهاست. ثانیا: یک سند زنده تاریخی برای اثبات حقانیت مکتب تشیع قرار گیرد. گرچه برخی از کوتهاندیشان به بهانه حفظ وحدت میان مسلمانان با طرح اینگونه مسائل مخالفت میورزند; اما از این نکته غافلند که طرح این مسائل در چارچوب استدلال، با استفاده از مدارک معتبر اهل سنت و به دور از هر گونه تعبیر تند و نابجا، نه تنها خدشهای به مساله وحدت وارد نمیسازد و هیچگونه تنشی میان گروههای مختلف مسلمان ایجاد نمیکند، بلکه در روشن شدن حقیقت و پاسداری از مرزهای عقیده و مکتب نقش مؤثری ایفا خواهد کرد و روزنه تحقیق بیشتر را بروی محققان و پژوهشگران منصف خواهد گشود.
موقعیت فدک
فدک، یکی از دهکدههای آباد نزدیک خیبر بود. وقتی در سال هفتم هجری قلعههای خیبر به دست مسلمانان فتح گردید و قدرت مرکزی یهود در هم شکسته شد، ساکنان فدک از در صلح و تسلیم نیمی از سرزمین خود را به پیامبر(ص) واگذار کردند. با توجه به آیه6 سوره حشر (مساله فیء) این سرزمین از آن رسول گرامی گردید و آن حضرت مجاز بود که آنجا را برای خود برداشته یا به یکی از مصارفی که در آیه7 سوره حشر آمده برساند. زمینهای خیبر که با جنگ و قدرت نظامی فتح شده بود (که در اصطلاح فقهی مفتوحة عنوة نامیده میشود) میبایست در میان مسلمانان تقسیم گردد ولی زمینهای فدک از آنجا که بدون جنگ بدست آمده بود، جز انفال و فیء بشمار میرفت و اختیار اینگونه زمینها با پیامبر(ص) بود. قرآن در این باره میفرماید: (و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ...) آنچه را که خداوند به رسولش از آنها (یهود) باز گرداند، چیزی است که شما برای تحصیل آن نه اسبی تاختید و نه شتری ... این آیه شریفه خود دلیل بر این است که در مواردی که برای به دست آوردن غنیمت هیچگونه جنگی رخ نداده باشد; هر چه بدست آید بطور کامل در اختیار پیامبر قرار خواهد گرفت. طبق روایتی که در کتاب صحیح مسلم (از کتب بسیار معتبر اهل سنت) نقل شده عمر بنخطاب این چنین اظهار داشت: (کانت اموال بنی النضیر مما افاء الله علی رسوله مما لم یوجف علیه المسلمون بخیل و لا رکاب فکانت للنبی خاصة ...) اموال بنینضیر چون بدون جنگ بدست آمده جزء فیء بشمار میرود و مخصوص پیامبر میباشد. پیامبر هم طبق ماموریت الهی (و ات ذاالقربی حقه) - حق نزدیکان را ادا کن - این زمین را به حضرت زهرا(س) بخشید. جلالالدین سیوطی از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابیسعید خدری و ابنعباس نقل میکند که پیامبر اسلام طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود.(عن ابیسعید الخدری - رضی الله عنه - قال لما نزلت هذه الایة ... و ات ذاالقربی حقه ... دعا رسول الله فاطمة فاعطاها فدک. و عن ابنعباس - رضی الله عنه - قال: لما نزلت و ات ذاالقربی حقه اقطع رسول الله فاطمة فدکا...) تنها ایرادی که از سوی برخی مفسران اهل سنت متوجه استدلال به این آیه شده این است که: این سوره یکی از سورههای مکی است (نزول آن در مکه بوده) با اینکه موضوع فدک مربوط به مدینه میباشد. پاسخ این ایراد - طبق بیان مرحوم علامه طباطبایی(ره) - این است که: مفاد این آیه و آیات قبل از آن شباهت زیادی به آیات نازل شده در مدینه دارد بنابر این نمیتوان برای اثبات مکی بودن آنها به یک روایتیا اجماع منقول استناد جست. ابو عبدالله زنجانی میگوید سوره اسرا مکی است جز آیات26 و 32و33و57 و از آیه73 تا انتهای آیه 80. بعضی از مفسران توجیه دیگری برای این ایراد بیان کردهاند به این صورت که: مفهوم آیه یک مفهوم جامعی است که هم در مکه یبایستبه آن عمل شود و هم در مدینه .. تنها چیزی که در اینجا باقی میماند جمله (لما نزلت هذه الآیة) در روایت ابوسعید خدری است که ظاهرش این است که: اعطای فدک بعد از نزول آیه بوده است. ولی اگر لما را در اینجا به معنی علتبگیریم نه به معنی زمان خاص، این مشکل نیز حل میشود و مفهوم روایت این خواهد بود که پیامبر(ص) به خاطر این دستور الهی فدک را به فاطمه(س) عطا کرد، به علاوه گاه آیاتی از قرآن دو بار نازل شدهاست. اصولا نزول سورهای در مکه یا مدینه دلیل بر آن نیست که تمام آیات آن سوره مکی یا مدنی باشد چون در اکثر سور قرآنی آیاتی مورد استثناء قرار گرفته است. پیامبر اکرم فدک را به حضرت زهرا واگذار فرمود ولی پس از رحلت آن حضرت این سرزمین توسط ابوبکر مورد مصادره قرار گرفت و حضرت فاطمه رسما خواستار استرداد آن شد. بلاذری از مورخان اهل سنت میگوید: (قالت فاطمه لا بیبکر ان رسول الله جعل لی فدک فاعطنی ایاها...) توجیه مصادره فدک ابوبکر برای توجیه کار خود این حدیث را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرد که: ما پیامبران از خود ارثی به یادگار نمیگذاریم و آنچه از ما بماند صدقه است. (نحن معاشر الانبیاء لانورث ما ترکناه صدقه) قبل از نقد و بررسی این حدیث، توجه به این نکته ضروری است که غیر از فدک املاک دیگری از پیامبر(ص) به ارث رسیده بود که مورد مصادره قرار گرفته است. آیتالله حسنزاده آملی در اینباره میگوید: بدون شک فدک ملک خالص پیامبر(ص) بوده استبه چند دلیل: الف: آیه6 سوره حشر. ب: اعتراف خود ابوبکر: زیرا که به حدیث عدم ارث تمسک کرد. اگر آنجا را ملک پیامبر(ص) نمیدانست دلیلی نداشت که این حدیث را پیش بکشد. ج: ابوبکر از حضرت زهرا(س) شاهد و گواه طلب کرد و این خود دلیل دیگری است که آنجا را ملک پیامبر میدانسته زیرا هبه (یا ارث) فقط در صورت مالک بودن امکانپذیر است. (لا هبة الا فی ملک).. . و با توجه به اینکه ملک خالص پیامبر بوده پس مساله هبه در کار است نه ارث زیرا ارث اختصاصی به حضرت زهرا(س) نداشته است.
نتیجه اینکه حضرت زهرا دو نوع ادعاداشت: جلالالدین سیوطی از مفسران اهل سنت در تفسیر این آیه از ابیسعید خدری و ابنعباس نقل میکند که پیامبر اسلام(ص) طبق دستور خداوند فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار فرمود. 1- فدک به عنوان هبه و بخشش 2- ارث از اموال و املاک پیامبر(ص) غیر از فدک. و بعید استبگوییم حضرت در مرتبه اول ادعای نحله وهبه داشته و سپس ادعای ارث نموده باشد ... در نقل گفتار بلاذری نیز این چنین بیان شد که حضرت زهرا(س) از ابوبکر خواستار استرداد فدک شد و هیچگونه سخنی از ارث به میان نیاورد.
نقد و بررسی حدیث
از جهات مختلفی میتوان این حدیث را مورد نقد و بررسی قرار داد. اول: این حدیثبا متن قرآن ناسازگار است. قرآن میفرماید: (و ورث سلیمان داود ...) حضرت زهرا(س) در احتجاج خود در مقابل ابوبکر این نکته را مورد توجه قرار میداد: (یابن ابیقحافه افی کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث ابی لقد جئتشیئا فریا افعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم اذ یقول و ورث سلیمان داود ...) آیا در کتاب خدا این چنین آمده است که تو از پدرت ارث ببری ولی من از پدرم ارث نبرم؟ این چیز عجیبی است!! آیا کتاب خدا را فراموش کرده پشتسر افکندهاید آنجا که میفرماید: سلیمان از داود ارث برد. دفاع از حدیث برخی از عالمان اهل سنت در صدد دفاع از این حدیثبر آمده، مصداق ارث را در آیه شریفه غیر از مال و ثروت دانسته و آن را منحصر در نبوت کردهاند. ولی این گفتار قابل قبول نیست زیرا: اولا: لفظ ارث - طبق بیان مرحوم سید مرتصی(ره) - در لغت و شریعت در موردی به کار میرود که قابل نقل و انتقال باشد و به کار رفتن آن در غیر این مورد نیاز به قرینه و شاهد دارد و نبوت هم با ارث قابل انتقال نیست; بلکه یک منصب الهی است که از طرف خداوند به افرادی عطا میشود. ثانیا: طبق آیه شریفه (ففهمنا ها سلیمان و کلا اتینا حکما و علما) (انبیاء،79) - (ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم. و به هر یک از آنان (داود و سلیمان) داوری و علم فراوانی دادیم.) حضرت سلیمان علیه السلام در زمان حضرت داود(ع) دارای مقام نبوت بود; نه اینکه آن را به ارث برده باشد. فخر رازی میگوید: (راه این تفهیم همان وحی بود) آلوسی بغدادی میگوید (هر اجتهادی بر پایه گمان استوار است و در اینجا از لفط (حکما و علما) بدست میآید که اجتهادی در کار نبود ...) دوم: تنها راوی این حدیثخود ابوبکر است و دیگران این حدیث را از قول او نقل میکنند. سیوطی این حدیث را در شمار احادیثی میآورد که; راوی آن احادیث فقط شخص ابوبکر بوده است. ابن ابیالحدید میگوید: فقهاء در بحث اینکه خبر صحابی واحد مورد پذیرش استبه این موضوع استناد جستهاند. سوم: این حدیثبا روایت دیگر که میگوید: ابوبکر تصمیم گرفت فدک را به حضرت فاطمه(س) بازگرداند ولی عمر مانع این کار شد منافات دارد. حلبی در سیره خود نقل میکند که: (و فی کلام سبط ابنالجوزی انه [ابوبکر] - رض - کتب لها [فاطمه(س)] بفدک و دخل علیه عمر (رض) فقال ما هذا فقال کتاب کتبته لفاطمة بمیراثها من ابیها فقال مما ذا تنفق علی المسلمین و قد حاربتک العرب کما تری ثم اخذ عمر الکتاب فشقه) وقتی ابوبکر تصمیم گرفت نامه فدک را به حضرت زهرا(س) تسلیم کند عمر در اعتراض به این کار اظهار داشت که مادر حنگ به این منبع اقتصادی نیازمندیم سپس نامه را گرفته و پاره کرد. چگونه ممکن است چنین حدیثی از پیامبر(ص) وجود داشته باشد; ابوبکر به خود جرات دهد که با آن مخالفت ورزد؟ و چگونه عمر در اعتراض خود موضوع نیاز اقتصادی را مطرح میکند و هیچ سخنی از این حدیثبه میان نمیآورد؟ چهارم: اگر این حدیث صحیح بود; میبایستخلیفه منازل همسران پیامبر(ص) را نیز مصادره میکرد. در حالی که میبینیم در این میان تنها فدک مورد مصادره قرار میگیرد. پنجم: اگر فدک صدقه بود بایستی همچون مصارف دیگر صدقات تقسیم گردد اما میبینیم که عمر هنگام قضاوت میان حضرت علی(ع) و عباس در مورد ارث فدک آن را به آنان واگذار میکند و اظهار میدارد: شما نسبتبه کار خود آگاهترید و من این را تسلیم شما میکنم. حموی چنین نقل میکند:(انتما اعرف بشانکما اما انا فقد سلمتها الیکما) ششم: اگر فدک صدقه بود چرا عثمان آن را مروان بخشید؟ هفتم: با فرض صحت این حدیث دفن ابوبکر و عمر در منزل عایشه مورد ایراد قرار میگیرد.
انگیزههای مصادره فدک
الف: انگیزهاجتماعی: فدک به عنوان یک امتیاز بزرگ برای حضرت فاطمه(س) و فرزندانش بشمار میرفت. چه اینکه خداوند به جهت قرابت آن حضرت با پیامبر(ص) و فضیلتی که در آن حضرت وجود داشت، فرمان واگذاری فدک را به آن حضرت صادر فرمود و قهرا با سلب مالکیتحضرت نسبتبه فدک این امتیاز الهی نیز سلب خواهد شد.
ب: انگیزه اقتصادی: داشتن مال و بهرهمندی از امکانات مادی یکی از مهمترین پشتوانههای حکومتهاست و کمبود آن تاثیر زیادی در ضعف حکومتخواهد داشت. از اینرو موضوع محاصره اقتصادی برای مبارزه با یک کشور یا جمعیتبه عنوان یک حربه مطرح است. نمونه آن را در محاصره اقتصادی پیامبر و یاران در شعب ابیطالب و محاصره اقتصادی ابرقدرتها در مورد کشورهای جهان سوم شاهد هستیم.
ج: انگیزه سیاسی: اگر آنها حاضر میشدند ادعای حضرت زهرا(س) را در مورد فدک بپذیرند راهی باز میشد که اصل موضوع خلافت نیز مطرح گردد. ابن ابیالحدید میگوید: از استادم علی بنفارقی که در بغداد دارای کرسی تدریس بود پرسیدم آیا فاطمه(س) در گفتار خود نسبتبه فدک راستگو بود؟ وی در پاسخ گفت: آری. گفتم: پس چرا ابوبکر فدک را به او واگذار نکرد؟ وی با تبسم کلام لطیفی بر زبان خود جاری ساخت: که اگر این سخن فاطمه(س) مورد تصدیق قرار میگرفت فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافتحضرت علی(ع) را مطرح مینمود و خلیفه دیگر عذری برای رد این ادعا نداشت.
نقد و بررسی مصادره فدک
از جهات گوناگونی میتوان این مصادره را مورد نقد و بررسی قرار داد از جمله:
1- اگر واقعا حضرت زهرا(س) در فدک حقی نداشت، با عنایتی که پیامبر اسلام(ص) نسبتبه آن حضرت داشتند میبایست این مطلب را به ایشان خاطرنشان میساختند تا مبادا دختبزرگوارشان ندانسته مایه اختلاف میان مسلمانان گردد. چه اینکه حضرت فاطمه با در اختیار داشتن فدک مستقیما مورد این حکم قرار داشت. چگونه ابوبکر از این حکم مطلع شده ولی حضرت زهرا و همسران پیامبر که عثمان را مامور مطالبه میراث خود کردند از این حکم بیخبر باشند؟ حضرت زهرا(س) رسما از خلیفه خواستار استرداد میراث خود میشد و چون با پاسخ منفی خلیفه مواجه شد غضبناک شده و تا آخر عمر با او سخن نگفت. در کتب صحاح اهل سنت این چنین نقل شده: (عن عائشه ان فاطمه(س) بنت النبی صلی الله علیه و آله ارسلت الی ابیبکر تساله میراثها... فقال ابوبکر ان رسولالله صلی الله علیه و آله قال: لا نورث ... فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمة منها شیئا فوجدت فاطمة علی ابیبکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت). پیامبر اکرم طبق نقل همین کتب صحاح حضرت فاطمه را پاره تن خود معرفی و غضب او را غضب خود میداند. (فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی)
2- خلیفه از حضرت زهرا(س) مطالبه شاهد و بینه میکند، در حالی که فدک در اختیار و تصرف آن حضرت بود و خود این حیازت و تصرف یکی از نشانههای مالکیت است. حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: (بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها قوم آخرین و نعم الحکم الله و ما اصنع بفدک و غیر فدک) آری از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیدند و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند و بهترین حاکم خداوند است. پیامبر اکرم(ص) فدک را به حضرت زهرا(س) واگذار فرمود ولی پس از رحلت آن حضرت این سرزمین توسط ابوبکر مورد مصادره قرار گرفت و حضرت فاطمه(س) رسما خواستار استرداد آن شد.
3- افرادی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) ادعای طلب از آن حضرت داشته یا اینکه آن حضرت به آنان وعدهای داده است. خلیفه بدون مطالبه هیچ شاهد و گواه به اینگونه ادعاها ترتیب اثر میداد. حال سؤال این است که چرا نسبتبه مساله فدک و سایر اموال برای آوردن شاهد پافشاری به عمل آمده است. بخاری در صحیح نقل میکند که ابوبکر اعلام داشت هر کسی طلبی از من یا قبل از من پیامبر(ص) دارد اعلام کند. جابر اظهار داشت: پیامبر به من وعده پرداخت مبلغی پول داده بود که ابوبکر سه بار دستش را به سوی جابر گشود و در هر بار پانصد (درهم) به او داد.
4- یکی از افرادی که به نفع حضرت زهرا(س) شهادت داد حضرت علی(ع) بود. ولی شهادت آن حضرت به بهانه اینکه همسر حضرت زهرا است و در این مورد نفعی خواهد داشت مورد پذیرش قرار نگرفت. در نقد این برخورد علاوه بر مساله عصمتحضرت علی(ع)، باید به روایتی که در فضیلت و حقانیت آن حضرت در کتب اهل سنت نقل شده توجه داشت. حاکم نیشابوری نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود: (رحم الله علیا اللهم ادر الحق معه حیث دار). آیا با وجود این قبیل روایات باز میتوان شهادت آن حضرت را نادیده گرفت؟
5- با توجه به نزول آیه تطهیر در حق حضرت زهرا و سایر اهل بیت پیامبر و اثبات عصمت ایشان با دلیل قرآنی دیگر مطالبه شاهد و بینه موردینداشته است. در سنن ترمذی (یکی از کتب صحیح اهل سنت) نقل شده که بعد از نزول آیه تطهیر (سوره احزاب، آیه33) پیامبر اکرم(ص) در جمع حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و فاطمه زهرا(س) عرضه داشت: (اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس) مسلم نیشابوری نیز این روایت را نقل کرده است. روایات فراوانی در این مورد در کتب مختلف اهل سنت همانند شواهد التنزیل و اسباب النزول نقل شده است. طبری در تفسیر این آیه شریفه روایت فراوانی در مورد اینکه منظور از اهل بیت همان حضرت زهرا و همسر و فرزندانش میباشد نقل میکند. آنچه در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که چگونه با وجود این روایات در اثبات عصمت و عظمت اهلبیت از آنان طلب شاهد شود؟ یا شهادت آنان مورد پذیرش قرار نمیگیرد؟ فضل بنروزبهان در توجیه این رفتار خلیفه اظهار میدارد که: (مساله عصمت اهل بیت ارتباطی به مساله شهادت و قضاوت ندارد. بلکه قاضی بایستی طبق وظیفه خود عمل کند. مرحوم مظفر(ره) در نقد این گفتار میگوید اصولا طلب شاهد از کسی که مالی را در اختیار دارد (ذوالید) اشتباه است; گذشته از اینکه بینه به عنوان یک راه ظنی است که برای رفع خصومت و اختلاف قرار داده شده ولی علم مقدم بر آن میباشد. (گرچه حضرت زهرا(س) طبق نظر خلیفه نتوانستبینه اقامه نماید، اما گفتار آن حضرت میتواند وسیلهای برای پیدایش علم به موضوع باشد).) کوتاه سخن اینکه میتوان از جریان فدک به عنوان یک سند تاریخی در اثبات موضوع امامت و ولایتبهرهجست
بر گرفته از سایت حضرت آیت الله جوادی آملی
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، منظور از اهل بیت در آیه تطهیر چه کسانی است؟
- [سایر] عثمان که بود؟ با توجه به منابع اهل سنت چه ویژگی هایی داشت؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، توسل در سیره انبیا چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] با توجه به منابع روایی اهل سنت حدیث غدیر تایید می شود یا رد؟
- [سایر] با توجه به منابع اهل سنت، روایت (مرغ بریان/ طیر مشوی) معتبر است؟
- [سایر] آیا در منابع اهل سنت واقعه غدیر آمده است؟
- [سایر] آیا منابع اهل سنت به حدیث کساء اشاره کرده اند؟
- [سایر] آیه تطهیر در منابع تفسیری اهل سنت چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] حدیثی از مقام حب اهل بیت در منابع اهل سنت وجود دارد؟ چه کسی از اهل سنت به خاطر نقل آن هزار ضربه شلاق خورد؟
- [سایر] میخواستم بدانم هند بنت عتبه در منابع تاریخی و روایی به خصوص اهل سنت چه جایگاهی دارد؟ سند خوردن جگر حضرت حمزه توسط هند را از منابع اهل سنت بیاورید؟
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله مظاهری] در مواردی که نمیتوان عقد هبه را به هم زد میتوان در ضمن عقد هبه شرط کرد که اگر بخواهد عقد را فسخ کند (و این شرط مخالف کتاب و سنت نیست).
- [آیت الله اردبیلی] اگر مردی بمیرد و فرزند نداشته باشد، یک چهارم مال او را زن و بقیّه را ورثه دیگر میبرند و اگر از آن زن یا از زن دیگر فرزند داشته باشد، یک هشتم مال را زن و بقیّه را ورثه دیگر میبرند و اگرچه بعید نیست گفته شود که: (زن از همه اموال ارث میبرد، ولی زنی که از لحاظ سنی و داشتن یا نداشتن اولاد و جهات دیگر، مظنّه ماندن او در خانه مرد کم است، از زمین خانهای که محل زندگی مرد و خانواده او بوده و قیمت آن زمین ارث نمیبرد و نیز از خود هوایی آن، مثل بنا و درخت ارث نمیبرد و فقط از قیمت هوایی ارث میبرد و همچنین از زمینها و خانههای دیگر مرد که به عنوان سرمایه او محسوب میشدند و نه محل زندگی خانوادهاش، ارث میبرد)؛ ولی احتیاط واجب آن است که بقیه ورثه با زن در مورد زمینها و خانههایی که متعلّق به مرد و خانوادهاش بوده، مصالحه نمایند.
- [آیت الله مظاهری] هبه در مرض موت صحیح است گرچه زاید بر ثلث باشد، ولی اگر قصد او این باشد که بعضی از ورثه را بدون جهت شرعی محروم از ارث کند حرام است.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.