( بداء ) چیست و چرا به آن معتقد هستید ؟ پاسخ اجمالی: همانگونه که مسأله توبه و شفاعت ، انسان را از نومیدی و سردی زندگی نجات می دهد ، حقیقت بداءنیز موجب نشاط و شادابی وی می گردد و او را به آینده ای روشن امیدوار می سازد ؛ زیرا در پرتو این بینش ، انسان می داند که می تواند سرنوشت خود را به حکم خدای بزرگ ، تغییر دهد و به سوی آینده ای بهتر و فرجامی درخشان تر قدم بردارد.چطور که منبع آیه و روایتی نیز دارد پاسخ : واژه ( بداء ) در لغت عرب ، به معنای ظهور و آشکار شدن است ، و در اصطلاح دانشمندان شیعه ، بر دگرگونی مسیر طبیعی سرنوشت یک انسان در پرتو رفتار صالح و پسندیده وی ، اطلاق می گردد . مسأله بداء یکی از فرازهای بلند مکتب پویای تشیع است که برخاسته از منطق وحی و کاوش عقل می باشد . از دیدگاه قرآن کریم ، انسان در برابر سرنوشت خود ، همیشه دست بسته نیست ، بلکه راه سعادت برای او باز است و می تواند با بازگشت به راه حق و رفتارهای شایسته ، مسیر فرجام زندگی خود را دگرگون سازد . از این رو ، این حقیقت رابه عنوان یک اصل فراگیر و پایدار ، چنین بیان می کند : ( إنَّ الله لا یُغَیِرُّ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ) . ( 1 ) هیچگاه خداوند وضع گروهی را تغییر نمی دهد تا این که خود ، وضع خویش را دگرگون سازند . و در جای دیگر می فرماید : ( وَلَوْ أنَّ اَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالاْرْضِ ) . ( 2 ) هرگاه اهل آن مناطق ایمان می آوردند و پرهیزکار می شدند ، درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم . و درباره تغییر سرنوشت حضرت یونس می فرماید : ( فَلَوْلا أنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِیْنَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) . ( 3 ) پس اگر او از تسبیح کنندگان نمی بود ، تا روز رستاخیز ، در شکم از ( نهنگ ) باقی می ماند . از آیه اخیر چنین برمی آید که ظاهر جریان ، ایجاب می کرد یونس پیامبر ، تا قیامت در آن زندان ویژه باقی بماند . لیکن رفتار شایسته آن حضرت ( یعنی تسبیح گفتن ) ، مسیر سرنوشت وی را دگرگون ساخت و او را نجات داد . این حقیقت ، در روایات اسلامی نیز پذیرفته شده است . پیامبر گرامی در این زمینه می فرماید : ( إن الرجل لیحرم الرّزق بالذّنب یصیبه ولایردّ القدر إلا الدّعاء ولایزید فی العمر إلاّ الْبرّ ) . ( 4 ) یک انسان ، به سبب گناه ، از روزی خود محروم گردد و هیچ چیز نمی تواند این تقدیر و سرنوشت را دگرگون سازد مگر دعا کردن و هیچ چیز بر عمر وی نمی افزاید مگر نیکی نمودن از این روایت و امثال آن ، به خوبی استفاده می شود که انسان بر اثر عصیان و گناه ، به محرومیت از روزی ، محکوم می شود ؛ لیکن با رفتاری شایسته ؛ مانند دعا می تواند مسیر سرنوشت خود را تغییر دهد و با نیکی کردن ، برعمر خود بیفزاید . نتیجه ازآیات قرآن و سنت استفاده می شود که چه بسا انسان در چهارچوب رفتارهای متعارف خود ، از دیدگاه اسباب و مسببات طبیعی و روال عادی عکس العمل کارها ، به سرنوشت خاصی محکوم گردد و یا احیاناً یکی از اولیای خدا ؛ مانند پیامبر و امام ، به آن خبر دهد ، به این معنا که اگر این طرز رفتار وی ادامه یابد سرنوشت مذکور در انتظار او خواهد بود . لیکن بر اثر یک چرخش ناگهانی ، رفتاری متفاوت در پیش گیرد و از این راه ، فرجام خود را دگرگون سازد . این حقیقت برخاسته از منطق وحی و سنت پیامبر و کاوش عقل سلیم ، دراصطلاح دانشمندان شیعه ، ( بداء ) نامیده می شود . شایسته است روشن گردد که تعبیر به بداء ، از ویژگیهای تشیع نیست بلکه در نوشتارهای اهل سنت و در سخنان پیامبر گرامی ، این تعبیر به چشم می خورد ؛ به عنوان نمونه ، پیامبر در حدیث یاد شده در زیر ، واژه ( بداء ) را بکار برده است . ( بَدَاللهُ عزّوجلّ أنْ یبتلیهم ) . ( 5 ) لازم به ذکر است که مسأله بداء به معنای راه یافتن دگرگونی به ساحت مقدس علم خداوندی نیست ؛ زیرا خدا از ابتدا بر روند طبیعی رفتار انسانها و هم بر تأثیر عوامل دگرگون کننده این روند ، که موجب بداء می گردد ، آگاه است و خود نیز در قرآن بدان خبر داده است . ( یمحواللهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ ) . ( 6 ) خدا هر چه را بخواهد و هر چه را بخواهد اثبات می کند و اصل کتاب ( لوح محفوظ ) نزد اوست . بنابراین ، خداوند بزرگ به هنگام بروز بداء ، حقیقتی را که نزد وی از ازل معلوم بوده ، بر ما آشکار می سازد . و لذا امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید : ( ما بداللهُ فی شیء الاّ کان فی علمه قبل أن یبدوله ) . ( 7 ) در هیچ موردی برای خدا بداء رخ نداد مگر این که در ازل ، از آن آگاه بود . فلسفه بداء شکی نیست که اگر انسان ، دست خود را در تغییر سرنوشت خویش باز بداند ، درصدد ساختن آینده ای بهتر برمی آید و با روحیه ای برتر و تلاشی بیشتر ، در بهسازی زندگی خود می کوشد . به بیانی دیگر ، همانگونه که مسأله توبه و شفاعت ، انسان را از نومیدی و سردی زندگی نجات می دهد ، حقیقت بداءنیز موجب نشاط و شادابی وی می گردد و او را به آینده ای روشن امیدوار می سازد ؛ زیرا در پرتو این بینش ، انسان می داند که می تواند سرنوشت خود را به حکم خدای بزرگ ، تغییر دهد و به سوی آینده ای بهتر و فرجامی درخشان تر قدم بردارد . 1 رعد : 11 2 اعراف : 96 3 صافات : 143 و 144 4 مسند احمد ، ج 5 ، ص 277 و مستدرک حاکم ، ج 1 ، ص 493 . و نظیر آن در ( التاج الجامع للاصول ) ، ج 5 ، ص 111 . 5 النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، نگارش مجدالدین مبارک بن محمد جزری ، ج 1 ، ص 109 . 6 رعد : 39 7 اصول کافی ، ج 1 ، کتاب التوحید ، باب البداء ، حدیث 9 .
( بداء ) چیست و چرا به آن معتقد هستید ؟
پاسخ اجمالی: همانگونه که مسأله توبه و شفاعت ، انسان را از نومیدی و سردی زندگی نجات می دهد ، حقیقت بداءنیز موجب نشاط و شادابی وی می گردد و او را به آینده ای روشن امیدوار می سازد ؛ زیرا در پرتو این بینش ، انسان می داند که می تواند سرنوشت خود را به حکم خدای بزرگ ، تغییر دهد و به سوی آینده ای بهتر و فرجامی درخشان تر قدم بردارد.چطور که منبع آیه و روایتی نیز دارد
پاسخ : واژه ( بداء ) در لغت عرب ، به معنای ظهور و آشکار شدن است ، و در اصطلاح دانشمندان شیعه ، بر دگرگونی مسیر طبیعی سرنوشت یک انسان در پرتو رفتار صالح و پسندیده وی ، اطلاق می گردد . مسأله بداء یکی از فرازهای بلند مکتب پویای تشیع است که برخاسته از منطق وحی و کاوش عقل می باشد .
از دیدگاه قرآن کریم ، انسان در برابر سرنوشت خود ، همیشه دست بسته نیست ، بلکه
راه سعادت برای او باز است و می تواند با بازگشت به راه حق و رفتارهای شایسته ، مسیر فرجام زندگی خود را دگرگون سازد . از این رو ، این حقیقت رابه عنوان یک اصل فراگیر و پایدار ، چنین بیان می کند :
( إنَّ الله لا یُغَیِرُّ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ) . ( 1 )
هیچگاه خداوند وضع گروهی را تغییر نمی دهد تا این که خود ، وضع خویش را دگرگون سازند .
و در جای دیگر می فرماید : ( وَلَوْ أنَّ اَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالاْرْضِ ) . ( 2 )
هرگاه اهل آن مناطق ایمان می آوردند و پرهیزکار می شدند ، درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم .
و درباره تغییر سرنوشت حضرت یونس می فرماید :
( فَلَوْلا أنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِیْنَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ ) . ( 3 )
پس اگر او از تسبیح کنندگان نمی بود ، تا روز رستاخیز ، در شکم از ( نهنگ ) باقی می ماند .
از آیه اخیر چنین برمی آید که ظاهر جریان ، ایجاب می کرد یونس پیامبر ، تا قیامت در آن زندان ویژه باقی بماند . لیکن رفتار شایسته آن حضرت ( یعنی تسبیح گفتن ) ، مسیر سرنوشت وی را دگرگون ساخت و او را نجات داد .
این حقیقت ، در روایات اسلامی نیز پذیرفته شده است . پیامبر گرامی در این زمینه می فرماید :
( إن الرجل لیحرم الرّزق بالذّنب یصیبه ولایردّ القدر إلا الدّعاء ولایزید فی العمر إلاّ الْبرّ ) . ( 4 )
یک انسان ، به سبب گناه ، از روزی خود محروم گردد و هیچ چیز نمی تواند این تقدیر و سرنوشت را دگرگون سازد مگر دعا کردن و هیچ چیز بر عمر وی نمی افزاید مگر نیکی نمودن از این روایت و امثال آن ، به خوبی استفاده می شود که انسان بر اثر عصیان و گناه ، به محرومیت از روزی ، محکوم می شود ؛ لیکن با رفتاری شایسته ؛ مانند دعا می تواند مسیر سرنوشت خود را تغییر دهد و با نیکی کردن ، برعمر خود بیفزاید .
نتیجه
ازآیات قرآن و سنت استفاده می شود که چه بسا انسان در چهارچوب رفتارهای متعارف خود ، از دیدگاه اسباب و مسببات طبیعی و روال عادی عکس العمل کارها ، به سرنوشت خاصی محکوم گردد و یا احیاناً یکی از اولیای خدا ؛ مانند پیامبر و امام ، به آن خبر دهد ، به این معنا که اگر این طرز رفتار وی ادامه یابد سرنوشت مذکور در انتظار او خواهد بود . لیکن بر اثر یک چرخش ناگهانی ، رفتاری متفاوت در پیش گیرد و از این راه ، فرجام خود را دگرگون سازد .
این حقیقت برخاسته از منطق وحی و سنت پیامبر و کاوش عقل سلیم ، دراصطلاح دانشمندان شیعه ، ( بداء ) نامیده می شود .
شایسته است روشن گردد که تعبیر به بداء ، از ویژگیهای تشیع نیست بلکه در نوشتارهای اهل سنت و در سخنان پیامبر گرامی ، این تعبیر به چشم می خورد ؛ به عنوان نمونه ، پیامبر در حدیث یاد شده در زیر ، واژه ( بداء ) را بکار برده است .
( بَدَاللهُ عزّوجلّ أنْ یبتلیهم ) . ( 5 )
لازم به ذکر است که مسأله بداء به معنای راه یافتن دگرگونی به ساحت مقدس علم خداوندی نیست ؛ زیرا خدا از ابتدا بر روند طبیعی رفتار انسانها و هم بر تأثیر عوامل دگرگون کننده این روند ، که موجب بداء می گردد ، آگاه است و خود نیز در قرآن بدان خبر داده است .
( یمحواللهُ ما یَشاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ ) . ( 6 )
خدا هر چه را بخواهد و هر چه را بخواهد اثبات می کند و اصل کتاب ( لوح محفوظ ) نزد اوست .
بنابراین ، خداوند بزرگ به هنگام بروز بداء ، حقیقتی را که نزد وی از ازل معلوم بوده ، بر ما آشکار می سازد . و لذا امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید :
( ما بداللهُ فی شیء الاّ کان فی علمه قبل أن یبدوله ) . ( 7 )
در هیچ موردی برای خدا بداء رخ نداد مگر این که در ازل ، از آن آگاه بود .
فلسفه بداء
شکی نیست که اگر انسان ، دست خود را در تغییر سرنوشت خویش باز بداند ، درصدد ساختن آینده ای بهتر برمی آید و با روحیه ای برتر و تلاشی بیشتر ، در بهسازی زندگی خود می کوشد .
به بیانی دیگر ، همانگونه که مسأله توبه و شفاعت ، انسان را از نومیدی و سردی زندگی نجات می دهد ، حقیقت بداءنیز موجب نشاط و شادابی وی می گردد و او را به آینده ای روشن امیدوار می سازد ؛ زیرا در پرتو این بینش ، انسان می داند که می تواند سرنوشت خود را به حکم خدای بزرگ ، تغییر دهد و به سوی آینده ای بهتر و فرجامی درخشان تر قدم بردارد .
1 رعد : 11
2 اعراف : 96
3 صافات : 143 و 144
4 مسند احمد ، ج 5 ، ص 277 و مستدرک حاکم ، ج 1 ، ص 493 . و نظیر آن در ( التاج الجامع للاصول ) ، ج 5 ، ص 111 .
5 النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ، نگارش مجدالدین مبارک بن محمد جزری ، ج 1 ، ص 109 .
6 رعد : 39
7 اصول کافی ، ج 1 ، کتاب التوحید ، باب البداء ، حدیث 9 .
- [سایر] ( بداء ) چیست و چرا به آن معتقد هستید ؟
- [سایر] بداء یعنی چه؟ آیا ممکن است در علائم حتمی ظهور امام زمان (عج) بداء حاصل شود؟
- [سایر] بحث رجعت و بداء را توضیح دهید؟
- [سایر] مفهوم بدا، لوح محفوظ کتاب مبین، لوح محو و اثبات، چیست؟
- [سایر] مسئله بداء و علم خداوند چگونه قابل جمع است ؟
- [سایر] آیا علایم ظهور امام زمان (عج) مورد بداء واقع میشوند؟
- [سایر] بداء چیست؟ آیا ممکن است که خدا پشیمان شود؟
- [سایر] آیا در علائم ظهور نیز بدا واقع میشود؟
- [سایر] آیا شیعه و اهل سنت دربارۀ بداء اختلاف دارند؟ در هر دو صورت دلیل بیاورید.
- [سایر] آیا شیعه و اهل سنت درباره بداء اختلاف دارند؟ در هر دو صورت دلیل بیاورید.
- [آیت الله بهجت] اگر دو همسفر یکی معتقد به مقدار مسافت شرعی، یعنی هشت فرسخ است و دیگری معتقد است که هشت فرسخ نیست، باید هر کدام به وظیفه خود عمل کند و بنابر احتیاط واجب هیچ کدام به دیگری اقتدا نکند.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر ورثه بدانند عین یا عوض مال ارث یا ذمّه مورّ ث متعلق خمس بوده, ولی نمیدانند آن را پرداخته یا نه, چنانچه مورّث مسلمان و معتقد به خمس نبوده، بر ورثه واجب نیست که خمس مال ارث را بپردازند; اما اگر مورّث (میت) مسلمان و معتقد به خمس بوده؛ ولی خمس نمی داده، بر ورثه واجب است خمس مال ارث را بپردازند.
- [آیت الله مظاهری] کسی که قسم میخورد باید بالغ، عاقل، رشید، مختار و معتقد به قسم باشد و به طور قطع و جدّ و جزم قسم بخورد و در مجلس قضاوت بعد از خواستن قاضی باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی مالی که متعلق خمس است، از کسی خرید که معتقد به خمس نیست؛ یا از او به وی منتقل شد، لازم نیست خمس آن مال را بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] در ذِبح کننده (اختیار) شرط نیست، پس اگر کسی از روی اکراه ولی با مراعات شرایط شرعی حیوان را ذبح کند، حلال و پاک است؛ همچنین لازم نیست بردن نام خدا از نظر ذبح کننده واجب باشد، پس اگر کسی معتقد به وجوب آن نباشد اما هنگام ذبح به قصد ذبح نام خدا را بر زبان جاری کند، کافی است.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که مالی از دیگری به دست اورد و یقین دارد که خمسش را نداده نمی تواند در ان مال تصرف کند مگر این که ان دیگری معتقد به خمس نباشد و همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر شک داشته باشد که خمس ان را داده یا نه
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که با دیگری شریک است اگر خمس منافع خود را بدهد و شریک او ندهد و در سال بعد از مالی که خمسش را نداده برای سرمایه شرکت بگذارد هیچکدام نمی توانند در ان مال تصرف کنند مگر در صورتی که شریکی که خمس نداده معتقد به خمس نباشد که در این صورت شریک دیگر می تواند تصرف کند
- [آیت الله سیستانی] اگر روزهدار به گفته کسی که میگوید مغرب شده ولی اطمینان برای او حاصل نشده است ، افطار کند و بعد بفهمد مغرب نبوده است ، یا شک کند که مغرب بوده است یا نه ، قضا و کفاره بر او واجب میشود ، و اگر معتقد بوده که قول او حجت است ، فقط قضا لازم است .
- [آیت الله جوادی آملی] .منافقان و ک سانی که در زمان غیبت امام معصوم (ع)،با حکومت اسلامیِ مبتنی بر ولایت فقیه مبارزه و جنگ می کنند، خونشان هدر است و اگ ر در حال مبارزه فرار کنند و پس از مدتی , بدون اینکه توبه کرده باشند دستگیر شوند، اعدام می شوند؛ ولی اموال آنان حکم غنائم جنگی را ندارد و باید به آنها یا ورثه آنان برگردانده شود. حکم مال انتقالی غیر معتقد به خمس
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مالی از کسی که معتقد به خمس است به ارث به او برسد و بداند کسی که این مال از او به ارث رسیده خمس ان را نداده باید خمس ان مال را با اذن حاکم شرع بدهد و اگر در خود ان مال خمس نباشد و وارث بداند کسی که مال از او به ارث رسیده خمس بدهکار است ان خمس مانند بقیه دیون به ان مال تعلق می گیرد و تا ادا نشده حق تصرف در ان مال را ندارد و در صورتی که بخواهد خمس را از ان مال بردارد باید از حاکم شرع اذن بگیرد