اشخاص متعدّدی با اسم بُهْلُول‏، در جهان اسلام بوده‌اند،[1] ولی بهلول معروف، همان شخصی است که در زمان هارون الرشید می‌زیسته[2] و از اصحاب امام جعفر صادق(ع) به شمار آمده [3] و به روایتی، عموزاده هارون الرشید بوده است.[4] نام کامل بهلول؛ بهلول بن عمرو الصّیرفیّ، أبو وهیب المجنون می‌باشد.[5] به نظر می‌رسد او همان بهلول بن محمد الصیرفی‏ باشد که شیخ طوسی او ‌را از اصحاب امام صادق(ع) می‌شمرد.[6] بهلول را بهلول مجنون لقب داده‌اند؛[7] و در باب ویژگی جنون و دیوانه‌نمایی بهلول و انگیزه‌اش، گفته‌ها گوناگون است؛ مشهورترین سخنی که امروزه گفته می‌شود، آن است که دیوانه‌نمایی او به توصیه امام موسای کاظم(ع) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد و گریزگاهی باشد تا در مقامی (مانند قاضی القضاتی بغداد) قرار نگیرد که ناگزیر از تأیید فتوای قتل امام(ع) یا به طور کلی، قضاوت به خواست ظالمان شود. به این ترتیب، جنون بهلول، نوعی تقیّه بوده است.[8] اگر چنین نقلی را بپذیریم پس بهلول در زمان امامت امام کاظم(ع) نیز حضور داشته است. در متون عرفانی؛ جنون بهلول، و نظایر او (عُقلاء المَجانین) به سبب غلبه ایمان و عشق الهی، اموری بی‌اراده است که ارتباط آنان را با مردمان، دشوار و گاه ناممکن می‌کند و سخنان آنان را دیوانه‌وار می‌نمایانَد.[9] چرا که صفت بهلولی، در زبان عربی، جلوه‌ای از واردات غیبی بر قلب عارف است.[10] درباره شخصیت علمی و معنوی او چنین گفته‌اند: صلاح الدین صفدی(م 764ق): «بهلول از عقلای مجنون و مردی شیرین زبان بود. او دارای سخنان نادر و اشعار بوده است».[11] قاضی نور الله شوشتری(م 1019ق): «بهلول، از افاضل عُقلای زمان هارون بود که به مصلحتی، خود را به دیوانگی زده است. مَولِد او شهر کوفه و اسم اصلی او، وَهب بن عَمرو است».[12] با این وجود،‌ در منابع تراجم و طبقات معتبر داستان‌های کمی از او نقل شده است؛ از این‌رو می‌توان گفت: بسیاری از داستان‌هایی که در مورد بهلول و ارتباط برخی از آنها با ائمه اطهار(ع) نقل می‌شود، مستند تاریخی معتبر یا قابل اطمینانی ندارد. مانند داستانی که در «الصواعق المحرقه» نقل شده است و معلوم نیست این کودک امام حسن عسکری بوده یا نه؛ چون هیتمی در الصواعق المحرقه به گفته ابن خلکان استناد می‌کند که این کودک امام حسن عسکری(ع) بوده است؛ داستان چنین است: روزی بهلول به امام عسکری(ع) که کودکی بود، برخورد و دید کودکان به بازی مشغول‌اند و ایشان، گریه می‌کند. پنداشت برای آنچه در دست کودکان است، ناراحت است. لذا گفت: می‌خواهی برایت چیزی بخرم که با آن، بازی کنی؟ فرمود: «ای بی‌خِرد! ما برای بازی آفریده نشده‌ایم». بهلول گفت: پس برای چه آفریده شده‌ایم؟ فرمود: «برای دانش و پرستش». بهلول گفت: این را از کجا دانستی؟ فرمود: «از این فرموده خدای عزّ و جلّ که: «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما باز نمی‌گردید؟[13] ».[14] ولی این‌که بهلول تا زمان متوکل عباسی زنده بوده، محل شک و تردید است. و نمی‌توان تنها به داستان فوق اعتنا کرد.[15] زیرا بنابر نقل‌ها بهلول در سال 190ق، درگذشت و قبرش در بغداد هست.[16] [1] . آملی، محمّد پرتوی، ریشه‌های تاریخی امثال و حکم، ص 401، گیلان، کتابخانه سنایی، 1370 ش. [2] . ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ ج ‏9، ص 202، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج ‏2، ص 77، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م. [3] . آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏8، ص 62، قم، اسماعیلیان‏، 1408ق. [4] . مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص 637، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364ش. [5] . خطیب بغدادی، أبو بکر أحمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 21، ص 65، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق؛ الاعلام، ج ‏2، ص 77. [6] . طوسی، محمد بن حسن‏، الابواب(رجال الطوسی)، ص 173، قم، مؤسسة النشر الاسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ق؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏8، ص 62. [7] . تاریخ بغداد، ج 21، ص 65؛ محمد بن شاکر، فوات الوفیات، ج 1، ص 228، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1973 – 1974م. [8] . امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعة، ج ‏3، ص 617، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، 1406ق؛ شبستری‏، عبد الحسین، الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق(ع)‏، ج ‏1، ص 257، قم، جامعه مدرسین‏، چاپ اوّل‏، 1418ق. [9] . ر. ک: بقلی شیرازی‏، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج ‏1، ص 250، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول‏، 2008م؛ ابن عربی‏، محیی الدین، الفتوحات المکیة، ج ‏2، ص 522، بیروت، دار الصادر، چاپ اول‏، بی‌تا؛ الحکیم‏، سعاد، إبداع الکتابة و کتابة الإبداع، ص 157، بیروت، دار البراق‏، چاپ اول‏، 1424ق. [10] . ر. ک: شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ص 14، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، 1365ش. [11] . «کان من عقلاء المجانین وسوس لَهُ کَلام ملیح و نوادر و أشعار»؛ صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 10، ص 194، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق. [12] . مجالس المؤمنین، ص 14. [13] . مؤمنون، 115. [14] . هیتمی، أحمد بن محمد، الصواعق المحرقة، ج 2، ص 599 – 600، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1417ق. [15] . ر. ک: أعیان‏ الشیعة، ج ‏3، ص 617. [16] . فوات الوفیات، ج 1، ص 229؛ الوافی بالوفیات، ج 10، ص 194؛ أعیان ‏الشیعة، ج ‏3، ص 617.
اشخاص متعدّدی با اسم بُهْلُول، در جهان اسلام بودهاند،[1] ولی بهلول معروف، همان شخصی است که در زمان هارون الرشید میزیسته[2] و از اصحاب امام جعفر صادق(ع) به شمار آمده [3] و به روایتی، عموزاده هارون الرشید بوده است.[4] نام کامل بهلول؛ بهلول بن عمرو الصّیرفیّ، أبو وهیب المجنون میباشد.[5]
به نظر میرسد او همان بهلول بن محمد الصیرفی باشد که شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق(ع) میشمرد.[6]
بهلول را بهلول مجنون لقب دادهاند؛[7] و در باب ویژگی جنون و دیوانهنمایی بهلول و انگیزهاش، گفتهها گوناگون است؛ مشهورترین سخنی که امروزه گفته میشود، آن است که دیوانهنمایی او به توصیه امام موسای کاظم(ع) بود تا جانش حفظ شده و از آزار خلیفه عباسی رهایی یابد و گریزگاهی باشد تا در مقامی (مانند قاضی القضاتی بغداد) قرار نگیرد که ناگزیر از تأیید فتوای قتل امام(ع) یا به طور کلی، قضاوت به خواست ظالمان شود. به این ترتیب، جنون بهلول، نوعی تقیّه بوده است.[8] اگر چنین نقلی را بپذیریم پس بهلول در زمان امامت امام کاظم(ع) نیز حضور داشته است.
در متون عرفانی؛ جنون بهلول، و نظایر او (عُقلاء المَجانین) به سبب غلبه ایمان و عشق الهی، اموری بیاراده است که ارتباط آنان را با مردمان، دشوار و گاه ناممکن میکند و سخنان آنان را دیوانهوار مینمایانَد.[9] چرا که صفت بهلولی، در زبان عربی، جلوهای از واردات غیبی بر قلب عارف است.[10]
درباره شخصیت علمی و معنوی او چنین گفتهاند:
صلاح الدین صفدی(م 764ق): «بهلول از عقلای مجنون و مردی شیرین زبان بود. او دارای سخنان نادر و اشعار بوده است».[11]
قاضی نور الله شوشتری(م 1019ق): «بهلول، از افاضل عُقلای زمان هارون بود که به مصلحتی، خود را به دیوانگی زده است. مَولِد او شهر کوفه و اسم اصلی او، وَهب بن عَمرو است».[12]
با این وجود، در منابع تراجم و طبقات معتبر داستانهای کمی از او نقل شده است؛ از اینرو میتوان گفت: بسیاری از داستانهایی که در مورد بهلول و ارتباط برخی از آنها با ائمه اطهار(ع) نقل میشود، مستند تاریخی معتبر یا قابل اطمینانی ندارد.
مانند داستانی که در «الصواعق المحرقه» نقل شده است و معلوم نیست این کودک امام حسن عسکری بوده یا نه؛ چون هیتمی در الصواعق المحرقه به گفته ابن خلکان استناد میکند که این کودک امام حسن عسکری(ع) بوده است؛ داستان چنین است:
روزی بهلول به امام عسکری(ع) که کودکی بود، برخورد و دید کودکان به بازی مشغولاند و ایشان، گریه میکند. پنداشت برای آنچه در دست کودکان است، ناراحت است. لذا گفت: میخواهی برایت چیزی بخرم که با آن، بازی کنی؟
فرمود: «ای بیخِرد! ما برای بازی آفریده نشدهایم».
بهلول گفت: پس برای چه آفریده شدهایم؟
فرمود: «برای دانش و پرستش».
بهلول گفت: این را از کجا دانستی؟
فرمود: «از این فرموده خدای عزّ و جلّ که: «آیا پنداشتهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟[13] ».[14]
ولی اینکه بهلول تا زمان متوکل عباسی زنده بوده، محل شک و تردید است. و نمیتوان تنها به داستان فوق اعتنا کرد.[15] زیرا بنابر نقلها بهلول در سال 190ق، درگذشت و قبرش در بغداد هست.[16] [1] . آملی، محمّد پرتوی، ریشههای تاریخی امثال و حکم، ص 401، گیلان، کتابخانه سنایی، 1370 ش. [2] . ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، ج 9، ص 202، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 2، ص 77، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م. [3] . آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 8، ص 62، قم، اسماعیلیان، 1408ق. [4] . مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، ص 637، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364ش. [5] . خطیب بغدادی، أبو بکر أحمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 21، ص 65، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق؛ الاعلام، ج 2، ص 77. [6] . طوسی، محمد بن حسن، الابواب(رجال الطوسی)، ص 173، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ سوم، 1373ق؛ الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 8، ص 62. [7] . تاریخ بغداد، ج 21، ص 65؛ محمد بن شاکر، فوات الوفیات، ج 1، ص 228، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1973 – 1974م. [8] . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 3، ص 617، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406ق؛ شبستری، عبد الحسین، الفائق فی رواة و أصحاب الإمام الصادق(ع)، ج 1، ص 257، قم، جامعه مدرسین، چاپ اوّل، 1418ق. [9] . ر. ک: بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، ج 1، ص 250، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 2008م؛ ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیة، ج 2، ص 522، بیروت، دار الصادر، چاپ اول، بیتا؛ الحکیم، سعاد، إبداع الکتابة و کتابة الإبداع، ص 157، بیروت، دار البراق، چاپ اول، 1424ق. [10] . ر. ک: شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ص 14، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1365ش. [11] . «کان من عقلاء المجانین وسوس لَهُ کَلام ملیح و نوادر و أشعار»؛ صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 10، ص 194، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق. [12] . مجالس المؤمنین، ص 14. [13] . مؤمنون، 115. [14] . هیتمی، أحمد بن محمد، الصواعق المحرقة، ج 2، ص 599 – 600، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1417ق. [15] . ر. ک: أعیان الشیعة، ج 3، ص 617. [16] . فوات الوفیات، ج 1، ص 229؛ الوافی بالوفیات، ج 10، ص 194؛ أعیان الشیعة، ج 3، ص 617.
- [سایر] علّت دفن هارون الرّشید در کنار قبر امام رضا علیه السلام چیست؟
- [سایر] امام رضا علیه السلام که به مرگ و محل دفن خود علم داشته، چگونه با هارون الرشید دفن شدهاند؟
- [سایر] من با توجه به مشکلات ذکر شده در مساله 1 نمی توانم رهبری را از این مشکلات مبرا بدانم. آنجا که بهلول در توصیف هارون الرشید به او گفت: تو آنی که در شرق کشور یا در غرب کشور بر کسی ظلم شود از تو بازخواست
- [سایر] چرا قبر هارون الرشید در سناباد کنار قبر امام رضا(ع) است؟ مگر پایتختش بغداد نبوده است؟ در آن زمان چگونه به سناباد آمده و آنجا دفن شده است؟ آیا امام رضا(ع) مدفون شدن خویش در کنار هارون را پیشبینی کرده بود؟
- [سایر] سلام. میخواستم بدانم آیا حضرت هارون، برادر حضرت موسی را کشتند؟
- [سایر] اخیرا برخی وهابیون شایع کرده اند که جانشین حضرت موسی(ع)، حضرت هارون(ع) نبوده است بلکه هارون قبل از موسی فوت کرده در پاسخ چه باید گفت؟
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) موهای حضرت هارون(ع)را کشید؟ مگر حضرت موسی و هارون پیامبر و معصوم نبود؟ پس چرا این کار را انجام داد؟
- [سایر] آیا (حضرت مریم ) خواهر ( هارون ) است؟
- [سایر] در داستان حضرت موسی و هارون(ع)؛ چرا در مورد تعیین وزیر، موسی برای خدا تعیین تکلیف میکند که حتماً هارون وزیر من باشد؟! در صورتی که بهتر بود میگفت: خدایا برای من وزیر قرار ده؟ یعنی نعوذ بالله خدا نمیدانست چه کسی برای وزارت موسی بهتر است؟ مثل اشتباه یوسف(ع) در وقتی که با مکر زنان روبرو شد، از خدا زندان را خواست؟
- [سایر] این داستان که درباره شخصی به نام هارون مکی میگن درسته؟