شرح پرسش: چرا با وجود اعتقادات صحیح، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد با اعتقادات دینی و مذهبی ما مسلمانان است؟ (علت ایجاد زاویه میان اعتقادات دینی و مذهبی و رفتار ما در جامعه، چیست؟) پاسخ اجمالی: انسان موجودی چند بعدی است و دارای ابعاد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، اجتماعی و عاطفی و ... است. این ابعاد با هم در حال مبارزه اند که می توانند منشأ بروز برخی از نا هماهنگی بین اعتقادات انسان با اعمال و رفتار او باشند. ادیان الاهی، به ویژه اسلام برای رهایی انسان از دام تمایلات حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف و هدایت او به سوی ارزش های الاهی و کمال واقعی آمده اند. هر چه انسان به درجه کمال نزدیک تر شود، تضاد بین اعتقادات او با اعمال و کردارش کمتر خواهد شد، تا جایی که اگر به درجه کمال واقعی برسد، مانند انسان کامل (معصوم) دیگر هیچ گونه تضادی بین اعمال و معتقداتش وجود نخواهد داشت. قرآن مجید تضاد و تنافی بین عقیده و عمل را مردود شمرده است. منشاء این تضاد امور متعددی است که بعضی از آنها عبارت اند از: عدم آگاهی کامل از دستورات اسلام، ضعف ایمان، تمایلات نفسانی، آداب و رسوم نادرست، تأثیر پذیری افراد از محیط ناسالم و... . لازم است توجه شود که برای از بین بردن این تضاد باید ریشه های آن را از بین برد که اساساً هدف انبیا عموماً و پیامبر اکرم (ص) خصوصا همین بوده است. پاسخ تفصیلی: انسان یک موجود چند بعدی است. دارای بعد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، بعد اجتماعی، و بعد عاطفی و ... است. این ابعاد هر یک دارای تمایلات و جاذبه هایی هستند که دایم با هم در نبرد و مبارزه اند و چون انسان از ابتدای تولد با بعد حیوانی و امور مادی در تماس است و از طرف دیگر امور مادی با حواس ظاهری قابل مشاهده و درک هستند، روز به روز و به راحتی بعد حیوانی در انسان قوی تر می گردد، اما بقا و تقویت بعد روحانی و الاهی به جهت قابل مشاهده نبودن و در تماس مستقیم نبودن انسان، با آنها در زندگی روزانه، نیازمند زحمت و تلاش است و به آسانی به دست نمی آید. بعد الاهی با فطرت پاک انسان گره خورده و بقا و تقویت آن وابسته به حفظ پاکی روح انسانی است. به تعبیر صدر المتألهین ابعاد حیوانی انسان قبل از بلوغ در قلب انسان جای می گیرند و بر او مسلط می شوند، اما ابعاد روحانی و عقل انسان از سن بلوغ شروع به رشد و نمو می نمایند و در سن چهل سالگی به کمال می رسند و جنگ میان ابعاد حیوانی با ابعاد روحانی و عقلی از سن بلوغ آغاز می شود.[1] ادیان الاهی، به ویژه اسلام برای هدایت انسان به سوی کمال و رهایی او از دام تمایلات نفسانی و حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف، فرستاده شده اند. بنابراین همواره یک نوع تضاد بین جنبه حیوانی انسان و دستورات اسلام که هدف آن ارتقای ارزش های الاهی و روحانی است، وجود دارد، و هر چه انسان به درجه کمال نزدیک تر می شود بین اعتقادات و آموزه ها و ارزش های دینی و مذهبی او با اعمال و رفتار و کردار او تضاد کمتر می شود، تا آن جا که در انسان کامل (معصوم) هیچ گونه تنافی و تضاد دینی بین اعتقادات و رفتار آنان مشاهده نمی شود. اما در انسان های عادی و کسانی که در درجات پایین ایمان قرار دارند این تضاد دیده می شود. روشن است که این تضاد بین اعتقادات و اعمال که در بعضی از افراد مسلمان دیده می شود، مختص مسلمانان نیست، بلکه در تمام ادیان و مکاتبی که دارای ارزش های الاهی و روحانی اند نیز مشاهده می شود. اما از آن جایی که اسلام کامل ترین دین است و دستورات آن بالاترین دستورات و در تمام زمینه ها غنی است، تنافی بین مدعیان پیروی از اسلام با عمل آنان آشکارتر است؛ زیرا مؤمن واقعی به اسلام کسی است که در تمام زمینه ها از دستورات آن پیروی کامل داشته باشد. قرآن مجید همواره متوجه این مشکل (تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده و آن را یک امر ناپسند دانسته و از آن بشدت نهی کرده است و می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید![2] حال چه باید کرد؟ آیا باید دست از اعتقادات صحیح برداشت؟ آیا اشکال در ناحیه اعتقادات است یا در ناحیه انسان های مدعی ایمان و اسلام؟ مسلماً اعتقادات و آموزهای دین اسلام کامل ترین و صحیح ترین آموزه ها هستند. پس باید ریشه های این تضاد را شناخت و آنها را از بین برد بعضی از این ریشه ها عبارت اند از: 1. جهل و ناآگاهی کامل از دستورات زندگی ساز اسلام و فلسفه و آثار آنها: طبیعی است که هر چه معرفت و شناخت بیشتر باشد، علاقه مندی و پایبندی بیشتر است، و بر همین اساس یکی از دستورات مؤکد اسلام فرمان به کسب علم و دانش در تمام مراحل زندگی است و ایمان اینان نیز با ارزش تر تلقی شده است، ولی با کمال تأسف باید اعتراف کرد که اکثر مدعیان اسلام و ایمان، اطلاعات کافی از دستورات واحکام اسلام ندارند که همین امر باعث فاصله گرفتن کردار آنها از اسلام می شود. 2. ضعف ایمان: از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیف ترین درجات یعنی ایمان به زبان شروع می شود تا به نقطه اوج خود یعنی یقین به باورهای دینی می رسد. امام جعفر صادق (ع) می فرماید: "با زیاد شدن میزان ایمان، درجات مؤمنان نزد خداوند برتری می یابد...".[3] هر گاه انسان در اعتقادات خود به درجه یقین کامل رسید، دیگر بین قول و عمل او تضادی نخواهد بود. اساساً هدف دین و انبیای این بوده تا با تقویت روح ایمان در انسان ها فاصله بین اعمال و معتقدات آنان کم گردد و کم کردن چنین فاصله ای نیاز به سعی و تلاش فراوان، و مبارزه با تمایلات شهوانی و حیوانی دارد. این گر چه عملی سخت و مشکل است، اما ممکن است و غیر از معصوم (ع) هم انسان های زیادی به این درجه رسیده و این تضادها را برطرف کرده اند. 3. تمایلات نفسانی: همان طور که بیان شد انسان یک موجود چند بعدی است که هر یک دارای تمایلات و جاذبه هایی هستند که دائم با هم در نبرد و مبارزه اند. اگر انسان تمایلات و غرایز نفسانی خود را کنترل نکرده باشد، در عمل به آموزه های دینی که غالبا سختی ها و مشقت هایی را به همراه دارند، دچار مشکل می شود. 4. تعصبات و آداب و رسوم غلط: بعضی از اقوام و ملت ها دارای تعصبات و آداب و رسوم غلط و حساسیت های بی موردی هستند که هیچ پشتوانه عقلانی ندارد، بلکه آن را از نیاکان خود به ارث برده اند و متاسفانه آن را معیار عمل خود در زندگی قرار می دهند؛ مثل چشم هم چشمی و... و همین امر با عث فاصله گرفتن آنها از احکام نورانی اسلام می شود. اسلام شدیدا با چنین تعصباتی مبارزه کرده است. اما متأسفانه هنوز ریشه هایی از این تعصبات در زمینه های مختلف زندگی بعضی از افراد به چشم می خورد. 5. تأثیر پذیری افراد از محیط های ناسالم: انسان موجودی اجتماعی است (صرف نظر از افرادی که آن چنان از روح بلندی برخوردارند که محیط را تحت تأثیر خود قرار می دهند)، غالب افراد تحت تأثیر محیط قرار می گیرند و از آن جایی که وضعیت اکثر محیط ها هنوز مطلوب نیست تأثیرات نامطلوبی روی افراد می گذارد. به ویژه با توجه به گسترش وسائل ارتباط جمعی؛ مانند: رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، و غیره که جهان را به دهکده ای تبدیل نموده است. مقصود این است که گرچه گسترش ارتباطات، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و باید برای فراگیر شدن آن تلاش کرد، اما نباید از تأثیرات نامطلوب این عوامل بر فرهنگ جامعه غافل ماند و برای مهار کردن سموم و آلودگی ها منتشره در این فضا کاری نکرد. اینها بعضی از ریشه های تضاد بود که در این مجال بیان شد و اذعان داریم که این بحث تحقیق بیشتری را می طلبد که امید است در فرصت دیگر به آن بپردازیم. به هر حال حسن ختام گفتار ما این است که برای هماهنگ شدن اعمال و کردار مسلمانان با اعتقادات و آموزه های مکتبی، باید اولاً: ریشه های تضاد و فاصله را شناخت ثانیاً: برای از بین بردن آنها اقدام کرد. پی نوشتها: [1] اسفار الاربعة ج 9، ص 93. [2] صف، 2 و 3 – ترجمه مکارم شیرازی. [3] بحارالأنوار، ج 66 ، ص 171 : "عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی‌ بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ". "عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا نَقُولُ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ". منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
چرا با وجود اعتقادات صحیح، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد با اعتقادات دینی و مذهبی ما مسلمانان است؟ (علت ایجاد زاویه میان اعتقادات دینی و مذهبی و رفتار ما در جامعه، چیست؟)
پاسخ اجمالی:
انسان موجودی چند بعدی است و دارای ابعاد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، اجتماعی و عاطفی و ... است. این ابعاد با هم در حال مبارزه اند که می توانند منشأ بروز برخی از نا هماهنگی بین اعتقادات انسان با اعمال و رفتار او باشند.
ادیان الاهی، به ویژه اسلام برای رهایی انسان از دام تمایلات حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف و هدایت او به سوی ارزش های الاهی و کمال واقعی آمده اند. هر چه انسان به درجه کمال نزدیک تر شود، تضاد بین اعتقادات او با اعمال و کردارش کمتر خواهد شد، تا جایی که اگر به درجه کمال واقعی برسد، مانند انسان کامل (معصوم) دیگر هیچ گونه تضادی بین اعمال و معتقداتش وجود نخواهد داشت.
قرآن مجید تضاد و تنافی بین عقیده و عمل را مردود شمرده است.
منشاء این تضاد امور متعددی است که بعضی از آنها عبارت اند از: عدم آگاهی کامل از دستورات اسلام، ضعف ایمان، تمایلات نفسانی، آداب و رسوم نادرست، تأثیر پذیری افراد از محیط ناسالم و... .
لازم است توجه شود که برای از بین بردن این تضاد باید ریشه های آن را از بین برد که اساساً هدف انبیا عموماً و پیامبر اکرم (ص) خصوصا همین بوده است.
پاسخ تفصیلی:
انسان یک موجود چند بعدی است. دارای بعد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، بعد اجتماعی، و بعد عاطفی و ... است.
این ابعاد هر یک دارای تمایلات و جاذبه هایی هستند که دایم با هم در نبرد و مبارزه اند و چون انسان از ابتدای تولد با بعد حیوانی و امور مادی در تماس است و از طرف دیگر امور مادی با حواس ظاهری قابل مشاهده و درک هستند، روز به روز و به راحتی بعد حیوانی در انسان قوی تر می گردد، اما بقا و تقویت بعد روحانی و الاهی به جهت قابل مشاهده نبودن و در تماس مستقیم نبودن انسان، با آنها در زندگی روزانه، نیازمند زحمت و تلاش است و به آسانی به دست نمی آید. بعد الاهی با فطرت پاک انسان گره خورده و بقا و تقویت آن وابسته به حفظ پاکی روح انسانی است.
به تعبیر صدر المتألهین ابعاد حیوانی انسان قبل از بلوغ در قلب انسان جای می گیرند و بر او مسلط می شوند، اما ابعاد روحانی و عقل انسان از سن بلوغ شروع به رشد و نمو می نمایند و در سن چهل سالگی به کمال می رسند و جنگ میان ابعاد حیوانی با ابعاد روحانی و عقلی از سن بلوغ آغاز می شود.[1]
ادیان الاهی، به ویژه اسلام برای هدایت انسان به سوی کمال و رهایی او از دام تمایلات نفسانی و حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف، فرستاده شده اند. بنابراین همواره یک نوع تضاد بین جنبه حیوانی انسان و دستورات اسلام که هدف آن ارتقای ارزش های الاهی و روحانی است، وجود دارد، و هر چه انسان به درجه کمال نزدیک تر می شود بین اعتقادات و آموزه ها و ارزش های دینی و مذهبی او با اعمال و رفتار و کردار او تضاد کمتر می شود، تا آن جا که در انسان کامل (معصوم) هیچ گونه تنافی و تضاد دینی بین اعتقادات و رفتار آنان مشاهده نمی شود. اما در انسان های عادی و کسانی که در درجات پایین ایمان قرار دارند این تضاد دیده می شود.
روشن است که این تضاد بین اعتقادات و اعمال که در بعضی از افراد مسلمان دیده می شود، مختص مسلمانان نیست، بلکه در تمام ادیان و مکاتبی که دارای ارزش های الاهی و روحانی اند نیز مشاهده می شود. اما از آن جایی که اسلام کامل ترین دین است و دستورات آن بالاترین دستورات و در تمام زمینه ها غنی است، تنافی بین مدعیان پیروی از اسلام با عمل آنان آشکارتر است؛ زیرا مؤمن واقعی به اسلام کسی است که در تمام زمینه ها از دستورات آن پیروی کامل داشته باشد.
قرآن مجید همواره متوجه این مشکل (تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده و آن را یک امر ناپسند دانسته و از آن بشدت نهی کرده است و می فرماید: "ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید![2]
حال چه باید کرد؟ آیا باید دست از اعتقادات صحیح برداشت؟ آیا اشکال در ناحیه اعتقادات است یا در ناحیه انسان های مدعی ایمان و اسلام؟
مسلماً اعتقادات و آموزهای دین اسلام کامل ترین و صحیح ترین آموزه ها هستند. پس باید ریشه های این تضاد را شناخت و آنها را از بین برد بعضی از این ریشه ها عبارت اند از:
1. جهل و ناآگاهی کامل از دستورات زندگی ساز اسلام و فلسفه و آثار آنها: طبیعی است که هر چه معرفت و شناخت بیشتر باشد، علاقه مندی و پایبندی بیشتر است، و بر همین اساس یکی از دستورات مؤکد اسلام فرمان به کسب علم و دانش در تمام مراحل زندگی است و ایمان اینان نیز با ارزش تر تلقی شده است، ولی با کمال تأسف باید اعتراف کرد که اکثر مدعیان اسلام و ایمان، اطلاعات کافی از دستورات واحکام اسلام ندارند که همین امر باعث فاصله گرفتن کردار آنها از اسلام می شود.
2. ضعف ایمان: از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیف ترین درجات یعنی ایمان به زبان شروع می شود تا به نقطه اوج خود یعنی یقین به باورهای دینی می رسد.
امام جعفر صادق (ع) می فرماید: "با زیاد شدن میزان ایمان، درجات مؤمنان نزد خداوند برتری می یابد...".[3] هر گاه انسان در اعتقادات خود به درجه یقین کامل رسید، دیگر بین قول و عمل او تضادی نخواهد بود. اساساً هدف دین و انبیای این بوده تا با تقویت روح ایمان در انسان ها فاصله بین اعمال و معتقدات آنان کم گردد و کم کردن چنین فاصله ای نیاز به سعی و تلاش فراوان، و مبارزه با تمایلات شهوانی و حیوانی دارد. این گر چه عملی سخت و مشکل است، اما ممکن است و غیر از معصوم (ع) هم انسان های زیادی به این درجه رسیده و این تضادها را برطرف کرده اند.
3. تمایلات نفسانی: همان طور که بیان شد انسان یک موجود چند بعدی است که هر یک دارای تمایلات و جاذبه هایی هستند که دائم با هم در نبرد و مبارزه اند. اگر انسان تمایلات و غرایز نفسانی خود را کنترل نکرده باشد، در عمل به آموزه های دینی که غالبا سختی ها و مشقت هایی را به همراه دارند، دچار مشکل می شود.
4. تعصبات و آداب و رسوم غلط: بعضی از اقوام و ملت ها دارای تعصبات و آداب و رسوم غلط و حساسیت های بی موردی هستند که هیچ پشتوانه عقلانی ندارد، بلکه آن را از نیاکان خود به ارث برده اند و متاسفانه آن را معیار عمل خود در زندگی قرار می دهند؛ مثل چشم هم چشمی و... و همین امر با عث فاصله گرفتن آنها از احکام نورانی اسلام می شود. اسلام شدیدا با چنین تعصباتی مبارزه کرده است. اما متأسفانه هنوز ریشه هایی از این تعصبات در زمینه های مختلف زندگی بعضی از افراد به چشم می خورد.
5. تأثیر پذیری افراد از محیط های ناسالم: انسان موجودی اجتماعی است (صرف نظر از افرادی که آن چنان از روح بلندی برخوردارند که محیط را تحت تأثیر خود قرار می دهند)، غالب افراد تحت تأثیر محیط قرار می گیرند و از آن جایی که وضعیت اکثر محیط ها هنوز مطلوب نیست تأثیرات نامطلوبی روی افراد می گذارد. به ویژه با توجه به گسترش وسائل ارتباط جمعی؛ مانند: رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، و غیره که جهان را به دهکده ای تبدیل نموده است. مقصود این است که گرچه گسترش ارتباطات، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است و باید برای فراگیر شدن آن تلاش کرد، اما نباید از تأثیرات نامطلوب این عوامل بر فرهنگ جامعه غافل ماند و برای مهار کردن سموم و آلودگی ها منتشره در این فضا کاری نکرد.
اینها بعضی از ریشه های تضاد بود که در این مجال بیان شد و اذعان داریم که این بحث تحقیق بیشتری را می طلبد که امید است در فرصت دیگر به آن بپردازیم.
به هر حال حسن ختام گفتار ما این است که برای هماهنگ شدن اعمال و کردار مسلمانان با اعتقادات و آموزه های مکتبی، باید
اولاً: ریشه های تضاد و فاصله را شناخت
ثانیاً: برای از بین بردن آنها اقدام کرد.
پی نوشتها:
[1] اسفار الاربعة ج 9، ص 93.
[2] صف، 2 و 3 – ترجمه مکارم شیرازی.
[3] بحارالأنوار، ج 66 ، ص 171 : "عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ".
"عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا نَقُولُ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ".
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا با وجود اعتقادات صحیح، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد با اعتقادات دینی و مذهبی ما مسلمانان است؟ (علت ایجاد زاویه میان اعتقادات دینی و مذهبی و رفتار ما در جامعه، چیست؟)
- [سایر] تضاد (حاکمیت ملی) و (حاکمیت دینی)؟!
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت زرتشت . یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] آیا مردانی که به احساسات و نیازهای روحی و جنسی همسرانشان توجه ندارند، و براساس قوانین اسلام حق طلاق هم با آنها است، باعث سست شدن اعتقادات دینی همسران نمیشود؟!
- [سایر] عالمان دینی در عربستان چطور با تضاد طبقاتی، مفاسد، استبداد آل سعود و تسلط کفار آمریکائی بر این کشور کنار می آیند همچنین ارتباط آشکار ملک عبدالله بااسراییل؟
- [سایر] سلام.آیا اگردختری که قصدازدواج با او را دارم ازتمام لحاظ همسوبا من باشدوگرچه اعتقادات مذهبی واعتقادی متوسطی داردولی نمازنخواندمیتونه انتخاب درستی باشه؟من خودم نمازمیخونم وایشون میگه گرچه نمازنمیخونه ولی نمازخوندن رامسخره نمیکنه وباسایرفرائض دینی هم مشکلی نداره.فقط نمیازنمیخونه.به نظرخودم این نمیتونه برای من مشکلی ایجادکنه چون ازلحاظ شخصی من نمازم رامیخونم و ایشون هم میتونه نخونه.خواستم دراین زمینه راهنمایی کنیدکه آیانظرمن درسته؟
- [سایر] در مورد نظریه تکاملی داروین و تضاد آن با اسلام توضیح دهید. آیا واقعاً تکامل در این جهان رخ نمیدهد؟
- [سایر] برخی از احکام و اعمال عبادی قادیانیه را که با اسلام در تضاد می باشد بیان کنید؟
- [سایر] رشد مفاهیم دینی و ارزش های مذهبی در نوجوانان و جوانان چگونه است؟
- [سایر] آزادی دینی مورد پذیرش اسلام است یا استبداد دینی؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حسن سلوک و رفتار مسلمان با بیگانه و مسلمان، باید بر اساس تعالیم اسلام در نهایت اعتدال و خیرخواهی برای همه خلق باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و از اعتقادات او خبر نداریم، پاک است و جستجو و تفتیش لازم نیست و نیز در جوامع غیر اسلامی چنانچه افرادی باشند که معلوم نباشد مسلمان هستند یا کافر، پاکند.
- [آیت الله اردبیلی] هیچ مسلمانی نباید نسبت به مسائل و مشکلات سایر مسلمانان بیتفاوت باشد و به اندازه قدرت و توان خود موظّف است در اصلاح امور دینی و دنیایی دیگران اقدام نماید. از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است که فرمودند: (کسی که صبح کند در حالی که به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست).(1)
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر مسلمانی باید سعی کند روش و رفتار و اخلاق او، طبق تعالیم اخلاقی و فقهی اسلام باشد تا هم خودش سعادتمند گردد و هم بر آبروی جامعه اسلامی بیفزاید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بر مسلمانان واجب است در صورتی که در مدارس و دانشگاه ها و دانشکده های علوم و صنایع مورد احتیاج عموم، طبق آداب و سنن و رعایت احکام اسلام به تعداد کافی نباشد، خودشان مستقیماً به تأسیس این گونه مدارس و دانشگاه ها بر اساس تعالیم مقدسه اسلام و اجرای برنامه های دینی، اقدام نمایند و مهما امکن طوری ترتیب بدهند که از تمام طبقات هر کس استعدادش بیشتر است بتواند به تحصیل ادامه دهد.
- [آیت الله مظاهری] تشکیل مراسم مذهبی نظیر سوگواریها و جشنها در مسجد اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله اردبیلی] مرتد بر دو قسم است: اوّل: مرتدّ فطری، و او شخصی است که پدر و مادرش و یا یکی از آنها هنگام انعقاد نطفه او و هنگام تولدش مسلمان بودهاند و وی تا هنگام بلوغ، تحت سرپرستی و تربیت دینی آنها و یا کسی بوده که اجمالاً مقیّد به شرع اسلام و احکام آن بوده است و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده و آن را اظهار نموده است و اگر یکی از این قیود نیز موجود نباشد، احکام مرتدّ فطری بر وی جاری نمیشود. دوم: مرتدّ ملّی، و او شخصی است که هنگام انعقاد نطفه یا هنگام تولّدش هیچ کدام از پدر و یا مادرش مسلمان نبودهاند و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده است.
- [آیت الله سیستانی] - اگر بر معتکف خروج از محلّ اعتکاف، واجب باشد مثل اداء بدهی و دینی که بر عهده او واجب است و سررسید آن فرا رسیده است و تمکّن از ادای آن را دارد و طلبکار هم آن را مطالبه میکند یا اداء واجب دیگری که انجام آن متوقّف بر خروج است ولی او خلاف وظیفه رفتار نموده و خارج نشود، گناهکار است اما اعتکافش باطل نمیشود.
- [آیت الله اردبیلی] نیکویی رفتار، منش و حسن سلوک مسلمانان خصوصا عالمان، فرهیختگان و سرشناسان از بهترین وسایل امر به معروف و نهی از منکر است و بر همه واجب است با روش و منش پسندیده خود عملاً جامعه اسلامی را به انجام معروف و ترک منکر رهنمون بسازند.