شرح پرسش: در مورد کسی که کاملا با خدا است و در تمام زندگی اش تنها به خدا توکل کرده و از او کمک خواسته؛ چرا به یک باره و به ناحق توسط عده ای به فرض کشته می شود، یا مورد ستمی قرار می گیرد؟ توجیه این مسئله چیست؟ در این جا ظلم وارد شده به فرد اصلا به خاطر دوری او از خدا نبوده! انتظار می رود خدا در چنین مواردی از او حمایت کند. پاسخ اجمالی: توکل به عنوان یک ویژگی و صفت پسندیده در آیات و روایات زیادی مطرح شده است و بسیار مورد تأکید دین اسلام است، اما این بدان معنا نیست که انسان اگر توکل بر خدا نمود، دیگر دچار هیچ مشکلی در زندگی نخواهد شد. انسان طبیعتاً به گونه‌ای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده و از عواقب سوء عملکرد خود و پیش آمدهای بعدی غافل می ‌شود. برای پیشگیری از این معضل، حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعف‌ها و گرفتاری ها و مشکلاتی طبیعی و یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی چون بیماری‌ها، مرگ و معلولیت‌ها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل، شهوت، هادیان الاهی از یکسو و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است. از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان و سبب تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت است، و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال می ‌نمود. بنابراین، اگر انسان مؤمن در زندگی دچار مشکل شد، باید آن را به فال نیک بگیرد، و آن را امتحان و آزمایش الاهی تلقی کند، نه این که تصور کند خداوند او را رها کرده و توجهی به او ندارد. همان گونه که الیای الاهی این گونه می کردند. امام حسین (ع) در روز عاشورا هرچه عرصه بر او تنگ تر می شد، می فرمود: خدایا راضی به قضای تو و تسلیم امر تو هستم. پاسخ تفصیلی: 1. توکل، عبارت است از: اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا، و حواله کردن همه کارهای خود به او و تکیه بر حول و قوه الاهی. [1] پیامبر اکرم (ص) فرمود: (مورد دیگران نیز از جبرئیل (ع) پرسیدم: توکل چیست؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان می رساند و نه عطا و منعی دارد، و این که چشم از دست و سرمایه مردم برداری؛ هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امیدی ندارد. و اینها همگی حقیقت و مرز توکل اند). [2] این صفت با ارزش در صورتی حاصل می شود که انسان همه کارهایی را که در عالم هستی انجام می گیرد، از جانب پروردگار بداند و هیچ قدرتی را جز او مؤثر نداند و معتقد باشد که حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او. اگر کسی واقعا چنین اعتقادی داشته باشد، در دل به خدا اعتماد پیدا کرده و بر او تکیه می کند. [3] البته این بالا ترین مرتبه توکل است، ولی توکل دارای مراتبی است که این جا فرصت بیان آنها نیست. توکل به عنوان یک ویژگی پسندیده در آیات و روایات زیادی مطرح شده است که به چند نمونه از آن اشاره می کنیم: ( اگر ایمان دارید بر خدا توکل نمایید) [4] ، (خدا صاحبان توکل را دوست دارد). [5] (هر که توکل بر خدا کند، خدا او را کفایت می کند). [6] امام باقر (ع)فرمود: ( کسی که بر خدا توکل کند مغلوب نمی گردد و هر که به خدا پناه آورد، شکست نمی خورد). [7] حضرت علی (ع): (توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ ماندن از هر دشمنی است). [8] از آنچه بیان شد روشن می شود که:( توکل) یکی از فضیلت های اخلاقی [9] است و بسیار مورد تأکید آیات و روایات، اما این بدان معنا نیست که انسان اگر توکل بر خدا نمود، دیگر دچار هیچ مشکلی نخواهد شد. 2. انسان طبیعتاً به گونه‌ای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده و از عواقب سوء عملکرد خود و پیش آمدهای بعدی غافل می ‌شود. برای پیشگیری از این معضل، حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعف‌ها و گرفتاری‌ها و مشکلاتی طبیعی، یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی چون بیماری‌ها، مرگ و معلولیت‌ها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل، شهوت، هادیان الاهی از یکسو، و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر، و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است. مقابله انسان با معضلات جسمانی و نفسانی ‌اش مکوّن شخصیت و هویّت او می ‌گردند. عقل و فطرت از درون و انبیا و اولیا الاهی از برون هدایتگر او به سوی موضع گیری صحیح و دست یابی به کمال انسانیت‌اند و شهوات حیوانی و امیال و آروزهای دراز از درون و شیاطین جنی و انسی از برون رهزن سعادت اویند، تا گل سر سبد آفرینش خود راه خود را برگزیند؛ زیرا قضای الاهی بر اختیار او قرار گرفته و انسان گزیری از این امور ندارد! از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان و سبب تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت است، و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال می ‌نمود. در این میان سهم اولیاء الله از بلایا بیشتر است؛ زیرا ایشان برای تعالی و ترقی مستعدترند. بلایایی که برای انبیا و اولیا پیش می ‌آید، منتج چند امر است: 2-1. تقویت اراده و نفوس ایشان و گسترش سعه وجودی آنها و تقویت ولایت تکوینی ایشان. 2-2. ارتقای درجات ایشان در منازل آخرت. [10] 2-3. تنفر هر چه بیشتر ایشان از دنیا و تبعات آن و رغبت بیشتر آنها به آخرت و آنچه نزد خداوند برایشان مهیا می ‌گردد. 2-4. تکثیر در تضرع و الحاح و التجا به حق و یاد خدا و کسب زاد و توشه بیشتر برای آخرت. البته خود اوَلیا نیز با رضایت و طیب خاطر از این بلایا استقبال می‌ کنند و با پیش آمدن این گرفتاری‌ ها بر یقین و ایمان و رضایشان افزوده می ‌شود و به خدا و ملاقات او شوق بیشتری پیدا می ‌کنند؛ زیرا پشت سر نهادن هر امتحانی، ارتقای رتبه‌ای را در پی دارد و عمر کوتاه دنیا در برابر آخرت، و بلایای این جا در مقابل نعمات پایدار آن اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر نظری کوتاه به کربلای سال 61 هجری بیفکنیم نمونه‌ هایی بارز از این عشق بازی‌ها را می‌ یابیم. اما آنانی که ظرفیت کمتری دارند، تنها به اندازه مکتسبات و توان و کشش آنها مورد امتحان واقع می ‌شوند، و اگر از آن امتحان سرافراز بیرون آمدند، نوبت به امتحان‌ های بعدی می‌ رسد. توجه به این نکته ضروری است که همه امتحانات به یک نحو نیست. یکی به فقر امتحان می‌ شود و دیگری به غنا، یکی به مصیبت امتحان می‌ شود و دیگری به وفور نعمت، یکی با عافیت و دیگری به امراض و یکی به علم و موفقیت‌های علمی و دیگری به توفیق عبادت و ریاضت! و ممکن است یک انسان گاهی به این آزموده شود و گاه به آن، و این بستگی به این دارد که خود را مهیای کدام آزمون کرده باشد. البته این آمادگی نتیجه سوابق عملکرد او است و چه بسا خود نیز به آن آگاه نباشد. امتحاناتی که ذکر آنها گذشت فراگیرند و هر انسانی به نوعی با آن درگیر است و گریزی از آن ندارد. [11] اما برخی ابتلائات در پی تخلفات انسان و سرپیچی او از فرامین الاهی پیش می‌آید، تا او را تنبیه نموده و متوجه خطای خود نماید. این گونه ابتلائات و امتحانات تنها برای غیر معصومین‌ مورد پیدا می‌ کند؛ زیرا آنان از هرگونه عصیان منزه ‌اند، لذا آمرزش گناهان ایشان به واسطه این ابتلائات معنا ندارد. در مورد دیگران نیز چند گونه تحقق می‌ یابد: الف. عذاب مقطعی و کوتاه که به جهت تنبیه ایشان و دفع غرور و تکبر از آنها و سوق دادن آنها به سوی تضرع به درگاه الاهی و ذکر و یاد خدا و اتمام حجت بر انسان! [12] ب. عذاب امهال و استدراج: برای کسانی که لجبازند و دست از غرور و استکبار خود بر نمی ‌دارند، اینان با غرق شدن در نعمات دنیوی، وجود خدا و قیامت و مرگ، و کرامت انسان را فراموش می‌ کنند. [13] ج. عذاب استیصال: در اوج غرور و تکبر آنها عقوبت الاهی آنها را فراگرفته و یکسره آنان را وارد جهنم برزخی می ‌نماید، تا قیامت نیز به عذاب اخروی واصل شوند. [14] نوع اول خود نعمت الاهی است و سبب بیداری و هشیاری انسان در طول عمر ایمانی خویش می‌ گردد و صبر انسان بر این ناملایمات و استغفار و تضرع و انابه او سبب محو سیئات، و تبدیل شدن آنها به حسنات و ارتقای درجه او نزد خدا می‌ گردد و غفلت و بی خبری را از او دور می ‌کند. و در نهایت او را از قهر و غضب اخروی خداوند رهانیده و مقرب درگاه الاهی می ‌نماید، اما آن دو نوع دیگر عذاب الاهی ‌اند که در دنیا دامنگیر طاغیان و عنودیان می‌ گردد. گرچه ظاهراً در اوج خوشی و رفاه، زندگی کنند. به تعبیر قرآن "ر انسانی اگر عذر و بهانه را کنار نهد، بر نفس خویش بصیر است"، [15] و بهتر از هر کسی بر نیات و اهداف و اعمال خویش آگاه است و اگر منصفانه بنگرد و از توجیهات و افکندن تقصیرات بر دوش دیگران دست بردارد، می ‌تواند بر صواب یا بر خطا بودن خویش را دریابد. از این رو اگر در پی قصد سوئی یا عصیانی بلایی برایش پیش آمد، نشان آن است که خدا به او عنایت دارد و با این کار قصد دارد تا او به خود آید و دست از نیات سوء و کردار ناشایستش بردارد، که اگر شکر این نعمت (بلا و تنبیه) را نهاد و از آن امور دست کشید، رحمت و نعمت های الاهی او را فرا می‌ گیرد و ارشادات و الهامات الاهی او را از راه ناصواب آگاه و از کار ناپسند باز می ‌دارد؛ [16] لکن اگر نسبت به اوامر و نواهی الاهی متهاون و نسبت به تنبّهات و اتمام حجت‌ های خدا بی اعتنایی نمود، خدا نیز او را به خود وا می‌ نهد و او را از تنبهات محروم و در رفاه و آسایش غرق می‌ کند تا تدریجاً به طور کلی از خدا و رحمت او فاصله گرفته و مستحق عقاب دایم گردد. (استدراج). خلاصه اینکه: دنیا و مادیات و زرق و برق آنها و جمیع حوادث آن، امتحان و ابتلای الاهی نسبت به انسان هستند، تا برخورد و درگیری با آنها سبب تکوّن شخصیت و هویت او و ارتقای انسانیت او شوند،- اگر به طور بهینه از آنها بهره‌ور گردد و از رهنمود انبیا بهره جوید، تا عکس العمل مناسب را در مقابل آنها داشته باشد،- لکن اگر به خطا رفت، چندین بار گوشمالی می ‌شود تا دست از لجبازی و عناد بردارد، اما اگر متنبه نشد، یا دچار عذاب استیصال می ‌شود و یا دچار عذاب استدراج. [17] 3. امتحان و آزمایش انسان ها از سوی خداوند متعال از سنت های الاهی است. قرآن کریم می فرماید : "آیا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ ما امتهایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را کاملاً میشناسد" . [18] گاهی قرآن از یک آزمایش عمومی که متوجه تمام بندگان خدا میگردد نام میبرد و میفرماید : "یا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند"؟ [19] گاهی قرآن از یک رشته آزمایش های خصوصی پرده بر میدارد که متوجه اشخاص و طائفه معیّنی بوده است، و این موضوع یک رشته از قصه ها و داستانهای قرآن را تشکیل میدهد؛ مانند داستان های پیامبران و قومشان. آیات در زمینه آزمایشهای عمومی بیش از آن است که در این جا آورده شود. در این جا به برخی از موارد امتحان و آزمایش های الاهی در قرآن به شرح ذیل اشاره می شود: 3-1. مشکلات و سختی ها: خداوند به وسیله مشکلات و سختی ها افراد بشر را آزمایش می کند؛ چنان که می فرماید : (قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان). [20] مشکلات و دشواری ها بسان کوره ای است که به آهن، صلابت و استقامت می بخشد؛ انسان نیز در کوره حوادث و مشکلات، پر قدرت و نیرومند می گردد و قادر به شکستن موانع از سر راه زندگی و سعادت خود می گردد . بلا، اثر تربیتی داشته و تربیت کننده فرد و بیدار کننده جامعه است. سختی بیدار ساز و هوشیار کننده انسان های خفته و تحریک کننده عزم ها و اراده ها است. شدائد همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، افراد را مصمم تر و فعال تر و بُرّنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی ها مقاومت کند و آماده مقابله با آن گردد، سختی مانند کیمیا خاصیت انقلاب ماهیت را دارد و جان و روان آدمی را عوض می کند . [21] 3-2. شرور و خیرها: چنان که قرآن کریم می فرماید: شرور و خیرها نیز از آزمایش های الاهی محسوب می شوند. [22] پس حتی خوبی ها می توانند عاملی برای امتحان باشند؛ مثلاً به کسی مال و ثروت و یا مسئولیتی که موجب افزایش آبرو و عزت است می رسد، ولی آن شخص نمی تواند به خوبی از چنین موقعیتی استفاده کند و شیطان او را گمراه می کند. 3-3. فراوانی نعمت: امتحانات الاهی همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، بلکه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابی ها آزمایش می کند، [23] چنان که قرآن کریم از قول حضرت سلیمان (ع) می فرماید: (این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می ‌آورم یا کفران می‌ کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌ کند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!). [24] گروهی که، غرق در نعمت می شوند و امکانات مادی از هر نظر در اختیارشان قرار می گیرد، آزمایش آنان این است که آیا در چنین شرایطی، قیام به وظیفه شکر نعمت می کنند و به فقرا کمک می کنند یا غرق در غفلت و غرور و خودخواهی و خودبینی می شوند. 3-4. فرزند: قرآن کریم می فرماید: " بدانید: مالها و فرزندان شما مایه امتحان میباشند". [25] 3- 5. ایمان و کفر: قرآن مجید درباره نگهبانان دوزخ و شماره آنان یادآور می شود که 19 فرشته از آن نگهبانی می کند، آن گاه می افزاید : این گزارش، وسیله امتحان و آزمایش است، آنان که ایمان قوی و نیرومندی به غیب و امور پوشیده از حس دارند، این گزارش را از صمیم دل می پذیرند، ولی گروه دیگر به تکذیب آن می پردازند، چنان که می فرماید : "ما نگهبانان دوزخ را فرشته و تعداد آنان را نوزده نفر قرار ندادیم، جز برای آزمایش افراد کافر". [26] 3- 6. زیور آلات در زمین: در جایی از قرآن مجید مجموع آنچه را که در روی زمین قرار دارد، مایه آزمایش دانسته آن جا که می فرمایند : "ما آنچه که در روی زمین است زیور آن قرار دادیم، تا بیازماییم که کدام یک نیکوکارتر است" . [27] البته در این جا جای این سؤال است که اگر این گونه است، پس چرا اولیای الاهی و امامان و پیامبران مورد آزمایش قرار می‌گیرند؟ جواب آن آن است همان گونه که قبلاً بدان اشاره شد، این یک سنت عام الاهی است و همه را در بر می‌ گیرد. امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: "ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة"؛ [28] یعنی انبیا هم مورد آزمایش قرار می‌ گیرند تا بر درجاتشان افزوده گردد. [29] بنابراین، اگر انسان مؤمن در زندگی دچار مشکل شد، باید آن را به فال نیک بگیرد، و آن را امتحان و آزمایش الاهی تلقی کند، نه این که تصور کند خداوند او را رها کرده و توجهی به او ندارد. همان گونه که الیای الاهی این گونه می کردند. امام حسین (ع) در روز عاشورا هرچه عرصه بر او تنگ تر می شد، می فرمود: خدایا راضی به قضای تو و تسلیم امر تو هستم. پی نوشتها: [1] . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی . [2] . islamquest.net/fa/archive/question/2385. [3] . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی با اندکی تصرف . [4] . مائده ، 23 . وَ عَلیَ اللَّهِ فَتَوَکلَُّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ [5] . آل عمران ، 159 ، إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّین‌ [6] . طلاق ، 3 ، وَ مَن یَتَوَکلَ‌ْ عَلیَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ‌ [7] . میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل ، ج2 ، ص 288 ، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث ، چاپ اول ، 1408 قمری. [8] . منتخب میزان الحکمه ، گردآورنده : سید حمید حسینی ، باب توکل ، مؤسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث ، 1385. [9] . اقتباس از پاسخ 2434. [10] . ر نمایه:...، سؤال 128 (معنای ولایت). [11] . محمد صلی الله علیه وآله، 31 - انبیا، 35 - بقره، 155 و... . [12] . اعراف، 68 و 94 تا 90. [13] . مؤمنون، 53 تا 56 - اعراف، 182 تا 183. [14] . فصلت، 50 و 16 و 27. [15] . قیامة، 14 تا 15. [16] . انفال، 26 - عنکبوت، 69 - بقره، 282. [17] . islamquest.net/fa/archive/question/1244. [18] . عنکبوت، 3و2. [19] . عنکبوت، 2. [20] . بقره، 155 . [21] . islamquest.net/fa/archive/question/2418. [22] . انبیاء، 35. [23] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 533. [24] . نمل، 40. [25] . انفال، 28 . [26] . مدثر،31 . [27] . کهف، 7 . [28] . بحارالانوار، ج 4، ص 235، ح 54. [29] . islamquest.net/fa/archive/question/2231. منبع: www.islamquest.net
کسی در تمام زندگی اش تنها به خدا توکل کرده و از او کمک خواسته؛ چرا هنگامی که مورد ستمی قرار می گیرد، خدا از او حمایت نمی کند؟
شرح پرسش:
در مورد کسی که کاملا با خدا است و در تمام زندگی اش تنها به خدا توکل کرده و از او کمک خواسته؛ چرا به یک باره و به ناحق توسط عده ای به فرض کشته می شود، یا مورد ستمی قرار می گیرد؟ توجیه این مسئله چیست؟ در این جا ظلم وارد شده به فرد اصلا به خاطر دوری او از خدا نبوده! انتظار می رود خدا در چنین مواردی از او حمایت کند.
پاسخ اجمالی:
توکل به عنوان یک ویژگی و صفت پسندیده در آیات و روایات زیادی مطرح شده است و بسیار مورد تأکید دین اسلام است، اما این بدان معنا نیست که انسان اگر توکل بر خدا نمود، دیگر دچار هیچ مشکلی در زندگی نخواهد شد. انسان طبیعتاً به گونهای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده و از عواقب سوء عملکرد خود و پیش آمدهای بعدی غافل می شود. برای پیشگیری از این معضل، حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعفها و گرفتاری ها و مشکلاتی طبیعی و یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی چون بیماریها، مرگ و معلولیتها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل، شهوت، هادیان الاهی از یکسو و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است.
از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان و سبب تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت است، و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال می نمود.
بنابراین، اگر انسان مؤمن در زندگی دچار مشکل شد، باید آن را به فال نیک بگیرد، و آن را امتحان و آزمایش الاهی تلقی کند، نه این که تصور کند خداوند او را رها کرده و توجهی به او ندارد. همان گونه که الیای الاهی این گونه می کردند. امام حسین (ع) در روز عاشورا هرچه عرصه بر او تنگ تر می شد، می فرمود: خدایا راضی به قضای تو و تسلیم امر تو هستم.
پاسخ تفصیلی:
1. توکل، عبارت است از: اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا، و حواله کردن همه کارهای خود به او و تکیه بر حول و قوه الاهی. [1]
پیامبر اکرم (ص) فرمود: (مورد دیگران نیز از جبرئیل (ع) پرسیدم: توکل چیست؟ پاسخ داد: آگاهی به این واقعیت که مخلوق، نه زیان می رساند و نه عطا و منعی دارد، و این که چشم از دست و سرمایه مردم برداری؛ هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امیدی ندارد. و اینها همگی حقیقت و مرز توکل اند). [2]
این صفت با ارزش در صورتی حاصل می شود که انسان همه کارهایی را که در عالم هستی انجام می گیرد، از جانب پروردگار بداند و هیچ قدرتی را جز او مؤثر نداند و معتقد باشد که حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او. اگر کسی واقعا چنین اعتقادی داشته باشد، در دل به خدا اعتماد پیدا کرده و بر او تکیه می کند. [3] البته این بالا ترین مرتبه توکل است، ولی توکل دارای مراتبی است که این جا فرصت بیان آنها نیست.
توکل به عنوان یک ویژگی پسندیده در آیات و روایات زیادی مطرح شده است که به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
( اگر ایمان دارید بر خدا توکل نمایید) [4] ، (خدا صاحبان توکل را دوست دارد). [5]
(هر که توکل بر خدا کند، خدا او را کفایت می کند). [6]
امام باقر (ع)فرمود: ( کسی که بر خدا توکل کند مغلوب نمی گردد و هر که به خدا پناه آورد، شکست نمی خورد). [7]
حضرت علی (ع): (توکل بر خداوند، مایه نجات از هر بدی و محفوظ ماندن از هر دشمنی است). [8]
از آنچه بیان شد روشن می شود که:( توکل) یکی از فضیلت های اخلاقی [9] است و بسیار مورد تأکید آیات و روایات، اما این بدان معنا نیست که انسان اگر توکل بر خدا نمود، دیگر دچار هیچ مشکلی نخواهد شد.
2. انسان طبیعتاً به گونهای است که اگر به خود وانهاده شود و هیچ مشکل و سختی خاصی نداشته باشد، به خود مغرور شده و به تکبر و استکبار کشیده شده و از عواقب سوء عملکرد خود و پیش آمدهای بعدی غافل می شود. برای پیشگیری از این معضل، حکمت الاهی اقتضا نموده که زندگی دنیوی انسان محفوف به ضعفها و گرفتاریها و مشکلاتی طبیعی، یا خود ساخته انسان باشد، از این رو حوادثی چون بیماریها، مرگ و معلولیتها، فقر و غنا، سیل و زلزله و طوفان و آتش فشان، حشرات موذی و حیوانات درنده و... را بر جسم انسان محیط نموده و نفس او را با عقل، شهوت، هادیان الاهی از یکسو، و شیطان و خناسان انسی از سوی دیگر، و محدودیت در دنیا و لزوم علم و ایمان به غیب درگیر نموده است. مقابله انسان با معضلات جسمانی و نفسانی اش مکوّن شخصیت و هویّت او می گردند. عقل و فطرت از درون و انبیا و اولیا الاهی از برون هدایتگر او به سوی موضع گیری صحیح و دست یابی به کمال انسانیتاند و شهوات حیوانی و امیال و آروزهای دراز از درون و شیاطین جنی و انسی از برون رهزن سعادت اویند، تا گل سر سبد آفرینش خود راه خود را برگزیند؛ زیرا قضای الاهی بر اختیار او قرار گرفته و انسان گزیری از این امور ندارد!
از این رو باید گفت: کل عالم هستی با همه نعمات و بلاهایش صحنه امتحان و ابتلای انسان و سبب تعالی و ترقی نفس او در دنیا و آخرت است، و اگر این معضلات نبودند، ترقی و تعالی هم برای انسان محال می نمود.
در این میان سهم اولیاء الله از بلایا بیشتر است؛ زیرا ایشان برای تعالی و ترقی مستعدترند. بلایایی که برای انبیا و اولیا پیش می آید، منتج چند امر است:
2-1. تقویت اراده و نفوس ایشان و گسترش سعه وجودی آنها و تقویت ولایت تکوینی ایشان.
2-2. ارتقای درجات ایشان در منازل آخرت. [10]
2-3. تنفر هر چه بیشتر ایشان از دنیا و تبعات آن و رغبت بیشتر آنها به آخرت و آنچه نزد خداوند برایشان مهیا می گردد.
2-4. تکثیر در تضرع و الحاح و التجا به حق و یاد خدا و کسب زاد و توشه بیشتر برای آخرت. البته خود اوَلیا نیز با رضایت و طیب خاطر از این بلایا استقبال می کنند و با پیش آمدن این گرفتاری ها بر یقین و ایمان و رضایشان افزوده می شود و به خدا و ملاقات او شوق بیشتری پیدا می کنند؛ زیرا پشت سر نهادن هر امتحانی، ارتقای رتبهای را در پی دارد و عمر کوتاه دنیا در برابر آخرت، و بلایای این جا در مقابل نعمات پایدار آن اصلاً قابل مقایسه نیست. اگر نظری کوتاه به کربلای سال 61 هجری بیفکنیم نمونه هایی بارز از این عشق بازیها را می یابیم.
اما آنانی که ظرفیت کمتری دارند، تنها به اندازه مکتسبات و توان و کشش آنها مورد امتحان واقع می شوند، و اگر از آن امتحان سرافراز بیرون آمدند، نوبت به امتحان های بعدی می رسد. توجه به این نکته ضروری است که همه امتحانات به یک نحو نیست. یکی به فقر امتحان می شود و دیگری به غنا، یکی به مصیبت امتحان می شود و دیگری به وفور نعمت، یکی با عافیت و دیگری به امراض و یکی به علم و موفقیتهای علمی و دیگری به توفیق عبادت و ریاضت! و ممکن است یک انسان گاهی به این آزموده شود و گاه به آن، و این بستگی به این دارد که خود را مهیای کدام آزمون کرده باشد. البته این آمادگی نتیجه سوابق عملکرد او است و چه بسا خود نیز به آن آگاه نباشد. امتحاناتی که ذکر آنها گذشت فراگیرند و هر انسانی به نوعی با آن درگیر است و گریزی از آن ندارد. [11] اما برخی ابتلائات در پی تخلفات انسان و سرپیچی او از فرامین الاهی پیش میآید، تا او را تنبیه نموده و متوجه خطای خود نماید. این گونه ابتلائات و امتحانات تنها برای غیر معصومین مورد پیدا می کند؛ زیرا آنان از هرگونه عصیان منزه اند، لذا آمرزش گناهان ایشان به واسطه این ابتلائات معنا ندارد.
در مورد دیگران نیز چند گونه تحقق می یابد:
الف. عذاب مقطعی و کوتاه که به جهت تنبیه ایشان و دفع غرور و تکبر از آنها و سوق دادن آنها به سوی تضرع به درگاه الاهی و ذکر و یاد خدا و اتمام حجت بر انسان! [12]
ب. عذاب امهال و استدراج: برای کسانی که لجبازند و دست از غرور و استکبار خود بر نمی دارند، اینان با غرق شدن در نعمات دنیوی، وجود خدا و قیامت و مرگ، و کرامت انسان را فراموش می کنند. [13]
ج. عذاب استیصال: در اوج غرور و تکبر آنها عقوبت الاهی آنها را فراگرفته و یکسره آنان را وارد جهنم برزخی می نماید، تا قیامت نیز به عذاب اخروی واصل شوند. [14]
نوع اول خود نعمت الاهی است و سبب بیداری و هشیاری انسان در طول عمر ایمانی خویش می گردد و صبر انسان بر این ناملایمات و استغفار و تضرع و انابه او سبب محو سیئات، و تبدیل شدن آنها به حسنات و ارتقای درجه او نزد خدا می گردد و غفلت و بی خبری را از او دور می کند. و در نهایت او را از قهر و غضب اخروی خداوند رهانیده و مقرب درگاه الاهی می نماید، اما آن دو نوع دیگر عذاب الاهی اند که در دنیا دامنگیر طاغیان و عنودیان می گردد. گرچه ظاهراً در اوج خوشی و رفاه، زندگی کنند.
به تعبیر قرآن "ر انسانی اگر عذر و بهانه را کنار نهد، بر نفس خویش بصیر است"، [15] و بهتر از هر کسی بر نیات و اهداف و اعمال خویش آگاه است و اگر منصفانه بنگرد و از توجیهات و افکندن تقصیرات بر دوش دیگران دست بردارد، می تواند بر صواب یا بر خطا بودن خویش را دریابد. از این رو اگر در پی قصد سوئی یا عصیانی بلایی برایش پیش آمد، نشان آن است که خدا به او عنایت دارد و با این کار قصد دارد تا او به خود آید و دست از نیات سوء و کردار ناشایستش بردارد، که اگر شکر این نعمت (بلا و تنبیه) را نهاد و از آن امور دست کشید، رحمت و نعمت های الاهی او را فرا می گیرد و ارشادات و الهامات الاهی او را از راه ناصواب آگاه و از کار ناپسند باز می دارد؛ [16] لکن اگر نسبت به اوامر و نواهی الاهی متهاون و نسبت به تنبّهات و اتمام حجت های خدا بی اعتنایی نمود، خدا نیز او را به خود وا می نهد و او را از تنبهات محروم و در رفاه و آسایش غرق می کند تا تدریجاً به طور کلی از خدا و رحمت او فاصله گرفته و مستحق عقاب دایم گردد. (استدراج).
خلاصه اینکه: دنیا و مادیات و زرق و برق آنها و جمیع حوادث آن، امتحان و ابتلای الاهی نسبت به انسان هستند، تا برخورد و درگیری با آنها سبب تکوّن شخصیت و هویت او و ارتقای انسانیت او شوند،- اگر به طور بهینه از آنها بهرهور گردد و از رهنمود انبیا بهره جوید، تا عکس العمل مناسب را در مقابل آنها داشته باشد،- لکن اگر به خطا رفت، چندین بار گوشمالی می شود تا دست از لجبازی و عناد بردارد، اما اگر متنبه نشد، یا دچار عذاب استیصال می شود و یا دچار عذاب استدراج. [17]
3. امتحان و آزمایش انسان ها از سوی خداوند متعال از سنت های الاهی است.
قرآن کریم می فرماید : "آیا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند؟ ما امتهایی را که پیش از آنان بودند، آزمایش کردیم، خدا راستگویان و دروغ گویان را کاملاً میشناسد" . [18]
گاهی قرآن از یک آزمایش عمومی که متوجه تمام بندگان خدا میگردد نام میبرد و میفرماید : "یا مردم پنداشتهاند که با گفتن این که ایمان آوردیم رها میشوند و هرگز مورد آزمایش قرار نمیگیرند"؟ [19]
گاهی قرآن از یک رشته آزمایش های خصوصی پرده بر میدارد که متوجه اشخاص و طائفه معیّنی بوده است، و این موضوع یک رشته از قصه ها و داستانهای قرآن را تشکیل میدهد؛ مانند داستان های پیامبران و قومشان.
آیات در زمینه آزمایشهای عمومی بیش از آن است که در این جا آورده شود. در این جا به برخی از موارد امتحان و آزمایش های الاهی در قرآن به شرح ذیل اشاره می شود:
3-1. مشکلات و سختی ها:
خداوند به وسیله مشکلات و سختی ها افراد بشر را آزمایش می کند؛ چنان که می فرماید : (قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان). [20]
مشکلات و دشواری ها بسان کوره ای است که به آهن، صلابت و استقامت می بخشد؛ انسان نیز در کوره حوادث و مشکلات، پر قدرت و نیرومند می گردد و قادر به شکستن موانع از سر راه زندگی و سعادت خود می گردد . بلا، اثر تربیتی داشته و تربیت کننده فرد و بیدار کننده جامعه است. سختی بیدار ساز و هوشیار کننده انسان های خفته و تحریک کننده عزم ها و اراده ها است. شدائد همچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند هر چه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد، افراد را مصمم تر و فعال تر و بُرّنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی ها مقاومت کند و آماده مقابله با آن گردد، سختی مانند کیمیا خاصیت انقلاب ماهیت را دارد و جان و روان آدمی را عوض می کند . [21]
3-2. شرور و خیرها:
چنان که قرآن کریم می فرماید: شرور و خیرها نیز از آزمایش های الاهی محسوب می شوند. [22] پس حتی خوبی ها می توانند عاملی برای امتحان باشند؛ مثلاً به کسی مال و ثروت و یا مسئولیتی که موجب افزایش آبرو و عزت است می رسد، ولی آن شخص نمی تواند به خوبی از چنین موقعیتی استفاده کند و شیطان او را گمراه می کند.
3-3. فراوانی نعمت:
امتحانات الاهی همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، بلکه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابی ها آزمایش می کند، [23] چنان که قرآن کریم از قول حضرت سلیمان (ع) می فرماید: (این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!). [24]
گروهی که، غرق در نعمت می شوند و امکانات مادی از هر نظر در اختیارشان قرار می گیرد، آزمایش آنان این است که آیا در چنین شرایطی، قیام به وظیفه شکر نعمت می کنند و به فقرا کمک می کنند یا غرق در غفلت و غرور و خودخواهی و خودبینی می شوند.
3-4. فرزند:
قرآن کریم می فرماید: " بدانید: مالها و فرزندان شما مایه امتحان میباشند". [25]
3- 5. ایمان و کفر:
قرآن مجید درباره نگهبانان دوزخ و شماره آنان یادآور می شود که 19 فرشته از آن نگهبانی می کند، آن گاه می افزاید : این گزارش، وسیله امتحان و آزمایش است، آنان که ایمان قوی و نیرومندی به غیب و امور پوشیده از حس دارند، این گزارش را از صمیم دل می پذیرند، ولی گروه دیگر به تکذیب آن می پردازند، چنان که می فرماید : "ما نگهبانان دوزخ را فرشته و تعداد آنان را نوزده نفر قرار ندادیم، جز برای آزمایش افراد کافر". [26]
3- 6. زیور آلات در زمین:
در جایی از قرآن مجید مجموع آنچه را که در روی زمین قرار دارد، مایه آزمایش دانسته آن جا که می فرمایند : "ما آنچه که در روی زمین است زیور آن قرار دادیم، تا بیازماییم که کدام یک نیکوکارتر است" . [27]
البته در این جا جای این سؤال است که اگر این گونه است، پس چرا اولیای الاهی و امامان و پیامبران مورد آزمایش قرار میگیرند؟ جواب آن آن است همان گونه که قبلاً بدان اشاره شد، این یک سنت عام الاهی است و همه را در بر می گیرد.
امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: "ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة"؛ [28] یعنی انبیا هم مورد آزمایش قرار می گیرند تا بر درجاتشان افزوده گردد. [29]
بنابراین، اگر انسان مؤمن در زندگی دچار مشکل شد، باید آن را به فال نیک بگیرد، و آن را امتحان و آزمایش الاهی تلقی کند، نه این که تصور کند خداوند او را رها کرده و توجهی به او ندارد. همان گونه که الیای الاهی این گونه می کردند. امام حسین (ع) در روز عاشورا هرچه عرصه بر او تنگ تر می شد، می فرمود: خدایا راضی به قضای تو و تسلیم امر تو هستم.
پی نوشتها:
[1] . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی .
[2] . islamquest.net/fa/archive/question/2385.
[3] . ملا احمد نراقی ، معراج السعاده ، ص 758 ، انتشارات هجرت ، چاپ هشتم ، قم ، 1381 شمسی با اندکی تصرف .
[4] . مائده ، 23 . وَ عَلیَ اللَّهِ فَتَوَکلَُّواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
[5] . آل عمران ، 159 ، إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّین
[6] . طلاق ، 3 ، وَ مَن یَتَوَکلَْ عَلیَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ
[7] . میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل ، ج2 ، ص 288 ، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث ، چاپ اول ، 1408 قمری.
[8] . منتخب میزان الحکمه ، گردآورنده : سید حمید حسینی ، باب توکل ، مؤسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث ، 1385.
[9] . اقتباس از پاسخ 2434.
[10] . ر نمایه:...، سؤال 128 (معنای ولایت).
[11] . محمد صلی الله علیه وآله، 31 - انبیا، 35 - بقره، 155 و... .
[12] . اعراف، 68 و 94 تا 90.
[13] . مؤمنون، 53 تا 56 - اعراف، 182 تا 183.
[14] . فصلت، 50 و 16 و 27.
[15] . قیامة، 14 تا 15.
[16] . انفال، 26 - عنکبوت، 69 - بقره، 282.
[17] . islamquest.net/fa/archive/question/1244.
[18] . عنکبوت، 3و2.
[19] . عنکبوت، 2.
[20] . بقره، 155 .
[21] . islamquest.net/fa/archive/question/2418.
[22] . انبیاء، 35.
[23] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 533.
[24] . نمل، 40.
[25] . انفال، 28 .
[26] . مدثر،31 .
[27] . کهف، 7 .
[28] . بحارالانوار، ج 4، ص 235، ح 54.
[29] . islamquest.net/fa/archive/question/2231.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] در مورد کسی که کاملا با خدا است و در تمام زندگی اش تنها به خدا توکل کرده و از او کمک خواسته؛ چرا به یک باره و به ناحق توسط عده ای به فرض کشته می شود، یا مورد ستمی قرار می گیرد؟ توجیه این مسئله چیست؟ در این جا ظلم وارد شده به فرد اصلا به خاطر دوری او از خدا نبوده! انتظار می رود خدا در چنین مواردی از او حمایت کند.
- [سایر] توکل به خدا چطور زیاد می شود؟
- [سایر] توکل واقعی به خدا چگونه است؟
- [سایر] توکل به خدا چطور زیاد می شود؟
- [سایر] توکل به خدا چطور زیاد می شود؟
- [سایر] اینکه میگن به خدا توکل داشته باش، دقیقا یعنی چه؟
- [سایر] زندگی ما پر ازمشکل است واحساس میکنم که مدام به در بسته میخوریم وگره ای درزندگی ما هست لطفا گره گشایی رابه من معرفی کنیدومورد دیگر چطور میتوان به خدا توکل کرد؟ متشکرم
- [سایر] آیا با توکل، خدا وکالت از جانب هر کسی را قبول می کند؟
- [سایر] صحابه ای که در مقابل مشرکان مورد حمایت زنبورها قرار گرفت نامش چیست؟
- [سایر] آیا توکل انسان مؤمن و یا جامعهی ایمانی به خداوند، مانع تلاش و کوشش برای رسیدن به وضعیّت بهترنیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان مورد تهاجم قرار گیرد و نتواند به تنهایی از جان و ناموس خود دفاع کند، واجب است از دیگران کمک بگیرد، هرچند از ستمکاران باشند.
- [آیت الله سیستانی] جائی را که انسان محل زندگی خود قرار داده ، هر چند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند ، اگر طوری باشد که عرف او را در آنجا مسافر نمیگویند ، بطوری که اگر موقتاً ده روز یا بیشتر جای دیگری را محل زندگی خود قرار دهد ، باز هم محل زندگیش را جای اول میگویند ، آنجا برای او حکم وطن را دارد .
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسب و کار و تلاش برای زندگی از طریق تجارت و زراعت و صنعت و مانند آن برای کسانی که مخارج همسر و فرزند خود را ندارند واجب است، همچنین برای حفظ نظام و تأمین احتیاجات جامعه اسلامی، و در غیر این صورت، مستحب مؤکد است، مخصوصاً برای کمک به فقرا و یا وسعت بخشیدن به زندگی خانواده.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله سبحانی] نذر آن است که انسان برای خدا چیزی را بر خود قرار دهد مثلاً کاری را انجام دهد یا ترک کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نذر آن است که انسان برای خدا چیزی را در عهده خود قرار دهد و آن چیز میتواند انجام یا ترک کاری باشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شرکت یا مؤسّسهای برای کمک به مؤسّسات خیریّه، بلیتهایی منتشر کند و مردم هم برای کمک به این مؤسّسات مبلغی بدهند و آن شرکت یا مؤسّسه از پول خودش یا از وجوهی که از انتشار بلیت به دست میآید، با اطّلاع و اجازه تمام کسانی که پول را دادهاند با قرعهکشی مبلغی به عنوان جایزه بدهد، مانعی ندارد، ولی نباید این گونه امور وسیلهای برای انباشت ثروت و یا تضعیف توان اقتصادی مردم و یا دولت مسلمین قرار گیرد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] محلّی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده به نحوی که در نظر متعارف مردم محل زندگی او محسوب میشود وطن اوست؛ چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد و همچنین جایی را که انسان محلّ زندگی خود قرار داده و مثل کسی که آنجا وطن دائمی اوست در آنجا زندگی میکند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همانجا برمیگردد؛ اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند، وطن او محسوب میشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] جایی را که انسان محل زندگی خود قرار داده و مثل کسی که ان جا وطن اوست در ان جا زندگی می کند که اگر مسافرتی برای او پیش اید دوباره به همان جا بر می گردد اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در ان جا بماند وطن او نیست ولی احکام وطن بر ان جاری می شود
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . جایی را که انسان محل زندگی خود قرار داده، و ماندن خود را در آنجا محدود به مقدار معین نکرده، و مثل کسی که آنجا وطن اوست در آنجا زندگی می کند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همان جا برمی گردد، اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند، در حکم وطن او حساب می شود.