بین شیوهها و روشهای تفسیری با موضوعات مختلف تفسیری تفاوت است. در تفسیر، در مورد ‌موضوعات مختلف کاوش میشود. مانند آن که برخی مسائل و موضوعات ادبی قرآن را محور بحث قرار ‌میدهند و بعضی به نکات فقهی قرآن میپردازند و آیات الاحکام را مینگارند و برخی دیگر به آیات مربوط به ‌معارف میپردازند، مثلاً، زمخشری به مسائل ادبی و خواجه عبدالله انصاری به مباحث عرفانی نظر دارد، این ‌گونه از اختلافات مربوط به روشهای تفسیری نیست.‌ روش، راه تفسیر است و بین راه تفسیر با موضوعات تفسیری تفاوت است. انواع مختلف راه و روش ‌تفسیری، گاه در محدودهٔ ظواهر قرآنی است که به ظاهر یک یا چند آیهٔ و یا به ظواهر همهٔ آیات در قیاس با ‌یکدیگر نظر میشود و گاه نیز از راه سیر باطنی، معانی قرآن و همچنین مقیّدات و مخصصات و مانند آنها اظهار ‌میگردد.‌ روشها و مناهج تفسیری در طول یکدیگر قرار دارند و سرآغاز همهٔ روشها حجّیت ظواهر است. و به ‌همین دلیل باید به گونهای در خدمت قرآن باشیم که ظواهر را اصل قرار دهیم لیکن نه به این صورت که غیر ‌ظاهر را نفی نمائیم.‌ در روایاتی که از وجود مبارک پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) و از ائمه معصومین (علیهمالسّلام) رسیده ‌است لطایف فراوانی از آیات قرآنی استفاده شده است که همهٔ آنها ضمن آن که نفی کنندهٔ ظاهر قرآن ‌نیست، با سرپل قرار دادن ظواهر در طول یکدیگر قرار میگیرند، نمونهای از این روایات را مرحوم صدوق در ‌توحید از امام صادق (علیهالسّلام) نقل مینماید که یکی از شاگردان حضرت در مورد (ابوالقاسم) که کنیهٔ ‌پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) قرار گرفته است پرسش نمود و گفت: چرا پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) را ابوالقاسم ‌میگویند؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: به دلیل این که رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله) فرزندی به نام قاسم داشت او ‌عرض کرد: این را میدانم و بیش از این برای من بفرمایید و امام در پاسخ، مطلبی را فرمود که با سه مقدّمه ‌تبیین میشود.‌ اوّل: حضرت علی (علیهالسّلام) شاگرد پیامبر بوده و علوم فراوانی را از ایشان استفاده کرده است.‌ دوّم: رابطهٔ استاد و شاگرد رابطهٔ پدر و فرزند است. یعنی شاگرد به منزلهٔ فرزند روحانی استاد است و ‌نتیجه این دو مقدّمه این میشود که علی بن ابیطالب که شاگرد پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) است به منزلهٔ ‌فرزند ایشان بوده و پیامبر به منزلهٔ پدر او است.‌ پس از این امام (علیهالسّلام) به مقدمه سوم اشاره میفرمایند به این بیان که، علی بن ابیطالب قسیم ‌بهشت و دوزخ است و تقسیم بهشت و دوزخ به عهدهٔ ایشان است و او به اذن خداوند به جهنم دستور ‌میدهد تا دشمنان او را فراگرفته و از دوستان او برحذر باشد، چون سوال کننده به سه مقدّمهٔ فوق اذعان ‌نمود، آن گاه امام (علیهالسّلام) این نتیجه را گرفت که پس علی (علیهالسّلام) قاسم و پیامبر ‌‌(صلّیاللهعلیهوآله) که به منزلهٔ پدر است ابوالقاسم میباشد.‌ معنای لطیف فوق را که مرحوم صدوق در کتاب توحید نقل میکند هرگز از ظاهر لفظ ابوالقاسم نمیتوان ‌استنباط کرد، لیکن این معنا خلاف ظهوری نیست که در تفسیر اول امام (علیهالسّلام) مورد نظر بود. زیرا ‌این تفسیر دوم در طول آن بوده و مزاحم با آن نیست.‌ برخی از مشایخ ما (رضواناللهتعالیعلیهم) میفرمودند اگر سائل حوصلهٔ بیشتری به خرج میداد و ‌تقاضای توضیح و بیان بیشتر را میکرد، امام (علیهمالسّلام) معنای دیگری را که در طول دو معنای سابق بود ‌اظهار میداشت.‌ این گونه از تفاسیر که در طول تفسیر نخستین حاصل میگردد از ظاهر لفظ فهمیده میشود مبتنی بر ‌روشی است که مفسّر از راه تهذیب نفس و تزکیه به دست میآورد، مفسّر آنچه را از این راه دریافت داشته ‌دیگر بار به لفظ اظهار میدارد و مستمع آن را میفهمد.‌ خداوند سبحان با برخی سخن میگوید و با عدهای حرف نمیزند او که به همه چیز بینا است (إنّه بکلّ ‌شیء بصیر)(1) نظر عنایت و لطف خود را از گروهی باز میگیرد.چه این که در قیامت نیز نظر خود را از آنها ‌بر گرفته و با آنها تکلم نمیکند. (لا یکلّمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیامة و لا یزکیهم) یعنی؛ در روز ‌قیامت با آنها سخن نمیگوید و به ایشان نمینگرد و آنها را تزکیه نمیکند.‌ کسانی که اصحاب خاص حق هستند از گفتگوی با خداوند بهره میبرند و آنها سخن خدا را که در هنگام ‌تلاوت آیات قرآن در باطن و دل آنها ظهور مینماید در مییابند و این نکته را نیز در مییابند که این گفتار از ‌القائات شیطانی نبوده و از راه دیگری نیامده است و آن گاه القائات الهی را که از این طریق به دست آوردهاند ‌با الفاظ و مفاهیم به دیگران منتقل میکنند.‌ تجلّی خداوند سبحان در قرآن و کوری بندگان نسبت به آن که در نهجالبلاغه آمده است، اشاره به روش ‌تفسیری کسانی دارد که در هنگام تلاوت آیات از آن تجلّی بهره برده و در مواجهه و گفتگوی با خداوند قرار ‌میگیرند و البته این گروه که تجلّی خداوند را در قرآن مشاهده میکنند او را در مقام فعل مشاهده میکنند ‌وگرنه این نکته همواره باید در ذهن بماند که کنه ذات الهی در دسترس هیچ یک از مخلوقات نیست.‌ حاصل آن که باید بین روشهای تفسیری با موضوعات تفسیری تفاوت گذارد، موضوعات مختلف در عرض ‌یکدیگر هستند و این موضوعات در قالب یک روش و گاه روشهای مختلف میتوانند تقسیم شوند، برخی از ‌روشها در حوزهٔ الفاظ و ظهورات لفظی است، مانند وقتی که به مفاد ظاهر از یک آیهٔ و یا به تفسیر آیات به ‌آیات پرداخته میشود و برخی از روشها به باطن آیات نظر داشته و در طول روش نخستین در مراتب متفاوتی ‌قرار میگیرند.‌ ‌(1) سورهٔ ملک، آیهٔ 19.‌ ‌(2) سورهٔ آلعمران، آیهٔ 77.‌ ( آیةالله جوادی آملی )
چه تفاوتی بین روشهای تفسیری با موضوعات مختلف تفسیری وجود دارد؟
بین شیوهها و روشهای تفسیری با موضوعات مختلف تفسیری تفاوت است. در تفسیر، در مورد موضوعات مختلف کاوش میشود. مانند آن که برخی مسائل و موضوعات ادبی قرآن را محور بحث قرار میدهند و بعضی به نکات فقهی قرآن میپردازند و آیات الاحکام را مینگارند و برخی دیگر به آیات مربوط به معارف میپردازند، مثلاً، زمخشری به مسائل ادبی و خواجه عبدالله انصاری به مباحث عرفانی نظر دارد، این گونه از اختلافات مربوط به روشهای تفسیری نیست.
روش، راه تفسیر است و بین راه تفسیر با موضوعات تفسیری تفاوت است. انواع مختلف راه و روش تفسیری، گاه در محدودهٔ ظواهر قرآنی است که به ظاهر یک یا چند آیهٔ و یا به ظواهر همهٔ آیات در قیاس با یکدیگر نظر میشود و گاه نیز از راه سیر باطنی، معانی قرآن و همچنین مقیّدات و مخصصات و مانند آنها اظهار میگردد.
روشها و مناهج تفسیری در طول یکدیگر قرار دارند و سرآغاز همهٔ روشها حجّیت ظواهر است. و به همین دلیل باید به گونهای در خدمت قرآن باشیم که ظواهر را اصل قرار دهیم لیکن نه به این صورت که غیر ظاهر را نفی نمائیم.
در روایاتی که از وجود مبارک پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) و از ائمه معصومین (علیهمالسّلام) رسیده است لطایف فراوانی از آیات قرآنی استفاده شده است که همهٔ آنها ضمن آن که نفی کنندهٔ ظاهر قرآن نیست، با سرپل قرار دادن ظواهر در طول یکدیگر قرار میگیرند، نمونهای از این روایات را مرحوم صدوق در توحید از امام صادق (علیهالسّلام) نقل مینماید که یکی از شاگردان حضرت در مورد (ابوالقاسم) که کنیهٔ پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) قرار گرفته است پرسش نمود و گفت: چرا پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) را ابوالقاسم میگویند؟
امام (علیهالسّلام) فرمود: به دلیل این که رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله) فرزندی به نام قاسم داشت او عرض کرد: این را میدانم و بیش از این برای من بفرمایید و امام در پاسخ، مطلبی را فرمود که با سه مقدّمه تبیین میشود.
اوّل: حضرت علی (علیهالسّلام) شاگرد پیامبر بوده و علوم فراوانی را از ایشان استفاده کرده است.
دوّم: رابطهٔ استاد و شاگرد رابطهٔ پدر و فرزند است. یعنی شاگرد به منزلهٔ فرزند روحانی استاد است و نتیجه این دو مقدّمه این میشود که علی بن ابیطالب که شاگرد پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) است به منزلهٔ فرزند ایشان بوده و پیامبر به منزلهٔ پدر او است.
پس از این امام (علیهالسّلام) به مقدمه سوم اشاره میفرمایند به این بیان که، علی بن ابیطالب قسیم بهشت و دوزخ است و تقسیم بهشت و دوزخ به عهدهٔ ایشان است و او به اذن خداوند به جهنم دستور میدهد تا دشمنان او را فراگرفته و از دوستان او برحذر باشد، چون سوال کننده به سه مقدّمهٔ فوق اذعان نمود، آن گاه امام (علیهالسّلام) این نتیجه را گرفت که پس علی (علیهالسّلام) قاسم و پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) که به منزلهٔ پدر است ابوالقاسم میباشد.
معنای لطیف فوق را که مرحوم صدوق در کتاب توحید نقل میکند هرگز از ظاهر لفظ ابوالقاسم نمیتوان استنباط کرد، لیکن این معنا خلاف ظهوری نیست که در تفسیر اول امام (علیهالسّلام) مورد نظر بود. زیرا این تفسیر دوم در طول آن بوده و مزاحم با آن نیست.
برخی از مشایخ ما (رضواناللهتعالیعلیهم) میفرمودند اگر سائل حوصلهٔ بیشتری به خرج میداد و تقاضای توضیح و بیان بیشتر را میکرد، امام (علیهمالسّلام) معنای دیگری را که در طول دو معنای سابق بود اظهار میداشت.
این گونه از تفاسیر که در طول تفسیر نخستین حاصل میگردد از ظاهر لفظ فهمیده میشود مبتنی بر روشی است که مفسّر از راه تهذیب نفس و تزکیه به دست میآورد، مفسّر آنچه را از این راه دریافت داشته دیگر بار به لفظ اظهار میدارد و مستمع آن را میفهمد.
خداوند سبحان با برخی سخن میگوید و با عدهای حرف نمیزند او که به همه چیز بینا است (إنّه بکلّ شیء بصیر)(1) نظر عنایت و لطف خود را از گروهی باز میگیرد.چه این که در قیامت نیز نظر خود را از آنها بر گرفته و با آنها تکلم نمیکند. (لا یکلّمهم الله و لا ینظر الیهم یوم القیامة و لا یزکیهم) یعنی؛ در روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و به ایشان نمینگرد و آنها را تزکیه نمیکند.
کسانی که اصحاب خاص حق هستند از گفتگوی با خداوند بهره میبرند و آنها سخن خدا را که در هنگام تلاوت آیات قرآن در باطن و دل آنها ظهور مینماید در مییابند و این نکته را نیز در مییابند که این گفتار از القائات شیطانی نبوده و از راه دیگری نیامده است و آن گاه القائات الهی را که از این طریق به دست آوردهاند با الفاظ و مفاهیم به دیگران منتقل میکنند.
تجلّی خداوند سبحان در قرآن و کوری بندگان نسبت به آن که در نهجالبلاغه آمده است، اشاره به روش تفسیری کسانی دارد که در هنگام تلاوت آیات از آن تجلّی بهره برده و در مواجهه و گفتگوی با خداوند قرار میگیرند و البته این گروه که تجلّی خداوند را در قرآن مشاهده میکنند او را در مقام فعل مشاهده میکنند وگرنه این نکته همواره باید در ذهن بماند که کنه ذات الهی در دسترس هیچ یک از مخلوقات نیست.
حاصل آن که باید بین روشهای تفسیری با موضوعات تفسیری تفاوت گذارد، موضوعات مختلف در عرض یکدیگر هستند و این موضوعات در قالب یک روش و گاه روشهای مختلف میتوانند تقسیم شوند، برخی از روشها در حوزهٔ الفاظ و ظهورات لفظی است، مانند وقتی که به مفاد ظاهر از یک آیهٔ و یا به تفسیر آیات به آیات پرداخته میشود و برخی از روشها به باطن آیات نظر داشته و در طول روش نخستین در مراتب متفاوتی قرار میگیرند.
(1) سورهٔ ملک، آیهٔ 19.
(2) سورهٔ آلعمران، آیهٔ 77.
( آیةالله جوادی آملی )
- [سایر] روشهای تفسیری و کتابهای تفسیری را معرفی نمایید؟
- [سایر] روشهای تفسیری اهلبیت (علیهمالسّلام) را ذکر فرمایید؟
- [سایر] درباره کتب تفسیری توضیحاتی بفرمایید؟
- [سایر] اساسیترین منابع تفسیری قرآن کریم چیست؟
- [سایر] دلایل اختلاف تفاسیر چیست؟ و چه تفسیری مورد پذیرش است؟
- [سایر] آیا خطبه فدکیه می تواند تفسیری بر آیات قرآن باشد؟
- [سایر] سلام. تفسیری مختصر از سوره بقره میخواستم.
- [سایر] روشهای تفسیر را نام ببرید؟
- [سایر] شیوه تفسیری شیخ طوسی(ره) در تفسیر تبیان چگونه است؟
- [سایر] آیه تطهیر در منابع تفسیری اهل سنت چه جایگاهی دارد؟
- [آیت الله سیستانی] در سپردهگذاری در مواردی که گذشت میان سپرده ثابت که مدتدار است و بانک ملزم نیست آن را دائماً در اختیار سپردهگذار قرار دهد و حساب جاری که بانک ملزم است آن را در اختیار سپردهگذار قرار دهد تفاوتی نیست.
- [آیت الله سیستانی] در آنچه گذشت تفاوتی نمیکند که حواله بر شخص بدهکار باشد و یا غیر آن، اوّلی مانند آن که نزد محالعلیه، حساب مالی داشته باشد، و دومی آن که چنین نباشد.
- [آیت الله اردبیلی] شرط مذکور مربوط به موردی است که هر دو نمازگزار بالغ باشند ولی در آن تفاوتی بین نماز واجب و مستحب نیست. البته برای کسانی که در مسجدالحرام نماز میخوانند مراعات این شرط لازم نیست.
- [امام خمینی] از مسأله قبل ظاهر شد که حیله در موردی است که بخواهند از معامله مثل به مثل فرار کنند بدون آنکه زیاده قیمت و ربا در کار باشد و اما موردی که میخواهند ربا بگیرند حیله جایز نیست، و اگر در بعض رسالههای عملیه این جانب چیزی بر خلاف آن ذکر شده است صحیح نیست. مسائلی که از محضر مقدس حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (قدّس سرّه) درباره موضوعات گوناگون استفتاء شده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی که وصیّت کرده بمیرد وصیّ نمیتواند مسؤولیّت کار را بر عهده دیگری بگذارد و خود از مسؤولیّت کار کناره گیرد، ولی اگر بداند مقصود وصیّتکننده این نبوده که وصیّ شخصا مسؤول باشد، بلکه مقصودش فقط انجام امر وصیّت باشد، میتواند مسؤولیّت کار را به کسی واگذار نماید که به نظر وصیّت کننده با وصیّ تفاوتی ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در نماز، زن باید عقب تر از مرد بایستد و بهتر است جای سجده زن از جای ایستادن مرد کمی عقب تر باشد، بنابراین اگر زن جلوتر یا مساوی مرد بایستد نماز باطل است و در این حکم بین محرم و نامحرم یا زن و شوهر تفاوتی ندارند، و همینطور بین نماز واجب و مستحب فرق ندارد.
- [آیت الله سیستانی] بیمه انواعی دارد از آن جمله: 1 بیمه اشخاص در برابر مرگ، بیماری و یا حوادث دیگر. 2 بیمه اموال، مانند اتومبیل، هواپیما و کشتی در برابر خطر آتشسوزی، غرق شدن و سرقت و مانند آنها. بیمه تقسیمات دیگری دارد که احکام شرعی آن تفاوتی با موارد مذکور ندارد، لذا نیازی به ذکر آنها نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه مسجد نجس شود بر همه لازم است که بطور واجب کفائی نجاست را برطرف کنند، یعنی اگر یک یا چند نفر اقدام به تطهیر کنند از دیگران ساقط می شود وگرنه همه گنهکارند و کسی که مسجد را نجس کرده در این حکم با دیگران تفاوتی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در چهار محل مسافر مخیّر است نماز را تمام یا شکسته بخواند: (شهر مکّه)، (شهر مدینه) (در این دو شهر تفاوتی بین شهر قدیم و جدید نیست)، (مسجد کوفه) و (حرم حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام)) و منظور از حرم، قسمت زیر گنبد و رواقها است. البته افضل در این موارد، نماز تمام است.