فهم مجموع قرآن اعم از ظاهر و باطن و تأویل و تنزیل در انحصار خاندان رسالت (علیهمالسلام) است؛ اما در خصوص ظواهر الفاظ قرآن کریم چنین تحدیدی نیست و همگان به فهم روشمند آن دعوت شدهاند و روایات گوناگون در باب فهم قرآن این گونه که یاد شد جمع میشود. برخی از شواهد این جمع عبارت است از: شاهد یکم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از یک سو میفرماید: قرآن را به سخن در آورید و او هرگز سخن نمیگوید، ولی من از جانب او شما را آگاه میکنم: "ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق ولکن أخبرکم عنه ألا إنّ فیه علم ما یأتی والحدیث عن الماضی ودواء دائکم ونظم ما بینکم"(1) اما از سوی دیگر در موارد متعدد انسانها را به قرآن کریم ارجاع میدهد؛ مانند: الف: "... والله سبحانه یقول: "ما فرطنا فی الکتاب من شیء"(2) وفیه تبیان لکل شیء وذکر أن الکتاب یصدّق بعضه بعضا وأنه لا اختلاف فیه فقال سبحانه: "ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً"".(3) ب: آن حضرت در پاسخ مردی که وصف خدای سبحان را مسئلت کرد، فرمودند: در قرآن بنگر هر صفتی که برای خداوند بیان کرده به آن اقتدا کن و از نور هدایت آن بهره بگیر: "فانظر أیّها السائل: فما دلّک القرآن علیه من صفته فائتمّ به واستضیء بنور هدایته...".(4) ج: همچنین مردم را به فراگیری مفاهیم قرآن و تفقّه در معارف و احکام آن و عمل به رهنمودهای تهذیبی آن توصیه میکند: "وتعلّموا القرآن فإنّه أحسن الحدیث وتفقّهوا فیه فإنه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فإنه شفاء الصدور...".(5) د: درباره حَکَمین نیز میفرماید: اینان برای حکمیت برگزیده شدند تا آنچه را قرآن زنده کرده زنده سازند و آنچه را قرآن محکوم به مرگ کرده نابود کنند: "فإنما حُکّم الحکمان لیحییا ما أحیا القرآن ویمیتا ما أمات القرآن..."(6). اگر فهم قرآن منحصر به معصومین بود انتخاب حکمین برای احیای آنچه قرآن آن را زنده داشته و نابود ساختن آنچه قرآن آن را میرانده، بیمورد بود. ه: "... وکتاب الله بین أظهرکم ناطق لایعیا لسانه وبیت لا تُهدم أرکانه وعز لا تُهزم أعوانه..."(7) ؛ کتاب خداوند در میان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش کُنْد و خسته نمیشود. از این تعبیر بر میآید: آن جا که قرآن سخن نمیگوید مراد سکوت قرآن از اسرار و باطن است، نه مفاهیم ظاهری که قرآن همواره به آن ناطق است و در زبانش هیچ گرفتگی و کندی نیست. و: "علیکم بکتاب الله فإنّه الحبل المتین والنّور المبین والشفاء النّافع والرّیّ الناقع..."(8). صفات و آثاری که در این گونه روایات برای قرآن آمده همانند "حبل متین"، "نور مبین" و "آب زلال سودمند"، مربوط به فهم قرآن و علم به آن است، نه تلاوت صرف؛ زیرا تلاوتِ صرف چنین آثاری ندارد. ز: "واعلموا إنّه لیس علی أحد بعد القرآن من فاقة ولا لأحد قبل القرآن من غنی؛ فاستشفوه من أدوائکم واستعینوا به علی لأوائکم فإن فیه شفاء من أکبر الداء وهو الکفر والنفاق والغیّ والضلال فاسألوا الله به وتوجّهوا إلیه بحبّه ولاتسألوا به خلقه... واستدلّوه علی ربّکم واستنصحوه علی أنفسکم واتّهموا علیه آراءکم واستغشّوا فیه أهواءکم"(9)؛ هیچ کس پس از بهرهمندی از قرآن فقیر نیست و هیچ کس پیش از فرا گیری آن بینیاز نیست. بنابراین، از قرآن برای بیماریهای خود شفا طلبید و برای پیروزی بر شداید از آن استعانت جویید؛ زیرا در قرآن شفای بزرگترین بیماریها، یعنی کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است. پس، به وسیله قرآن از خدا مسئلت کنید و با دوستی قرآن به سوی خداوند توجه کنید و به وسیله کتاب خدا از مخلوق چیزی درخواست نکنید... با قرآن خدا را بشناسید و خود را با آن اندرز دهید. اندیشههای خود را بر آن عرضه کنید و اگر با آن مخالف بود خود را متهم کنید و خواستههای نفسانی خود را (در مسائل گوناگون اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و فقهی) در برابر قرآن نادرست شمارید. حاصل این که، از شواهد مذکور بر میآید که فهم قرآن در حدّ ظواهر الفاظ و اتمام حجّت در مسائل گوناگون اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و فقهی میسور انسانهاست و کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) "لن ینطق" ناظر به اسرار و باطن قرآن است. اگر بهره انسانها از قرآن کریم تنها تلاوت بود، فرمان عرضه کردن آراء بر قرآن و اتهام اهواء ناتمام بود. بنابراین، فهم مجموعه قرآن اعم از ظاهر و باطن، و تأویل و تنزیل ویژه معصومین (علیهمالسلام) است؛ ولی فهم ظواهر قرآن عمومی و همگانی است. شاهد دوم: روایاتی است که علم به مجموع ظاهر و باطن، و تأویل و تنزیل قرآن را در انحصار معصومین (علیهمالسلام) میداند؛ مانند: الف: سخن امام باقر (علیهالسلام): "ما یستطیع أحد أن یدعی أنّه جمع القرآن کلّه ظاهره وباطنه غیر الأوصیاء"(10). مراد از جمع قرآن در این حدیث شریف، جمع نوشتاری یا گفتاری نیست، بلکه منظور جمع علمی است؛ زیرا استنساخ و نگاشتن(جمع خوشتاری) در مورد حروف و کلمات صحیح است، اما درباره باطن قرآن درست نیست. پس به قرینه مزبور، مقصود از جمعْ همان ضبط علمی است، نه کتابت. ب: ابو حمزه ثمالی از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند: "ما أجد من هذه الأمّة من جمع القرآن إلاّ الأوصیاء"(11). منظور از جمع، جمع علمی است؛ چنانکه قبلا ً اشاره شد و از طرف دیگر، جمع ظاهری آیات قرآن به غیر اوصیا نیز منسوب است. ج: امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: "إنا أهل البیت لم یزل الله یبعث فینا من یعلم کتابه من أوّله إلی آخره"(12). علم به قرآن از آغاز تا انجام، یعنی علم به همه مراحل و نیز به قیود مطلقها و خصوص عامها و.... د: نیز آن حضرت میفرماید: "والله إنی لأعلم کتاب الله من أوّله إلی آخره کأنّه فی کفی؛ فیه خبر السماء وخبر الأرض وخبر ما یکون وخبر ما هو کائن قال الله: فیه تبیان کلّ شیء"(13). از ویژگیهای عقل معصوم و محیط، اشرافِ تام بر همه رهآورد وحی است. ه: همچنین آن حضرت میفرماید: "کتاب الله فیه نبأ ما قبلکم وخبر ما بینکم وفصل ما بینکم ونحن نعلمه".(14) حاصل این که، از یک سو قرآن کریم ما را به تدبر در کتاب الهی فرا میخواند و معصومین (علیهمالسلام) نیز در زمینههای مختلف و با شیوههای گوناگونْ اصحاب، شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع میدادند و در مقام مناظره با مخالفانِ خود به قرآن احتجاج میکردند. از سوی دیگر برخی احادیث، فهم قرآن را به معصومین (علیهمالسلام) اختصاص میدهد. جمع بین این دو دسته از روایات آن است که معرفت اکتناهی قرآن و مجموعه آن که شامل ظاهر و باطن و تأویل و تنزیل است، ویژه معصومین است؛ اما ظواهر قرآن برای همگان حجت و فهمش برای همه کسانی که علوم پایه را میدانند و روشمندانه در آن مینگرند میسور است. شایان ذکر است که، شواهد یاد شده همه معارف قرآنی را در بر میگیرد؛ اعم از مسائل اعتقادی و عملی. معلوم میشود سراسر قرآن در همه بخشهای یاد شده حجت است و هیچ جملهای از آن کاهش نیافته، چه درباره عقاید، مانند توحید و معاد و نبوّت و امامت و... و چه درباره احکام فقهی. پس احتمال تحریف درباره ولایت و مانند آن نارواست؛ گرچه برای اثبات نزاهت قرآن از تحریف ولایی هم دلیل جداگانه است. 1 نهجالبلاغه، خطبه 158، بند 2. 2 سوره انعام، آیه 38. 3 نهجالبلاغه، خطبه 18، بند 5 "سوره نساء، آیه 82". 4 نهجالبلاغه، خطبه 91، بند 8. 5 نهجالبلاغه، خطبه 110، بند 6. 6 همان، خطبه 127، بند 9. 7 همان، خطبه 133، بند 3. 8 همان، خطبه 156، بند 7. 9 نهجالبلاغه، خطبه 176، بند 8. انسان مجموعهای از اندیشهها و خواستههاست و با تعدیل این دو بُعد اهل صعود وگرنه اهل سقوط است و حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در این خطبه درباره هر دو بُعد توصیه عرضه بر قرآن دارد؛ هم علوم پیشساخته را باید بر قرآن عرضه کرد و هم امیال پیشخواسته را. 10 بحار، ج 89، ص 88. 11 همان، ص 89. 12 همان. 13 بحار، ج 89، ص 89. 14 همان، ص 98. مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 100)
روایات فهم قرآن مختلف است از مجموع آنها چه استفاده میشود؟
فهم مجموع قرآن اعم از ظاهر و باطن و تأویل و تنزیل در انحصار خاندان رسالت (علیهمالسلام) است؛ اما در خصوص ظواهر الفاظ قرآن کریم چنین تحدیدی نیست و همگان به فهم روشمند آن دعوت شدهاند و روایات گوناگون در باب فهم قرآن این گونه که یاد شد جمع میشود. برخی از شواهد این جمع عبارت است از:
شاهد یکم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از یک سو میفرماید: قرآن را به سخن در آورید و او هرگز سخن نمیگوید، ولی من از جانب او شما را آگاه میکنم: "ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق ولکن أخبرکم عنه ألا إنّ فیه علم ما یأتی والحدیث عن الماضی ودواء دائکم ونظم ما بینکم"(1) اما از سوی دیگر در موارد متعدد انسانها را به قرآن کریم ارجاع میدهد؛ مانند:
الف: "... والله سبحانه یقول: "ما فرطنا فی الکتاب من شیء"(2) وفیه تبیان لکل شیء وذکر أن الکتاب یصدّق بعضه بعضا وأنه لا اختلاف فیه فقال سبحانه: "ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً"".(3)
ب: آن حضرت در پاسخ مردی که وصف خدای سبحان را مسئلت کرد، فرمودند: در قرآن بنگر هر صفتی که برای خداوند بیان کرده به آن اقتدا کن و از نور هدایت آن بهره بگیر: "فانظر أیّها السائل: فما دلّک القرآن علیه من صفته فائتمّ به واستضیء بنور هدایته...".(4)
ج: همچنین مردم را به فراگیری مفاهیم قرآن و تفقّه در معارف و احکام آن و عمل به رهنمودهای تهذیبی آن توصیه میکند: "وتعلّموا القرآن فإنّه أحسن الحدیث وتفقّهوا فیه فإنه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فإنه شفاء الصدور...".(5)
د: درباره حَکَمین نیز میفرماید: اینان برای حکمیت برگزیده شدند تا آنچه را قرآن زنده کرده زنده سازند و آنچه را قرآن محکوم به مرگ کرده نابود کنند: "فإنما حُکّم الحکمان لیحییا ما أحیا القرآن ویمیتا ما أمات القرآن..."(6). اگر فهم قرآن منحصر به معصومین بود انتخاب حکمین برای احیای آنچه قرآن آن را زنده داشته و نابود ساختن آنچه قرآن آن را میرانده، بیمورد بود.
ه: "... وکتاب الله بین أظهرکم ناطق لایعیا لسانه وبیت لا تُهدم أرکانه وعز لا تُهزم أعوانه..."(7) ؛ کتاب خداوند در میان شما سخنگویی است که هیچگاه زبانش کُنْد و خسته نمیشود. از این تعبیر بر میآید: آن جا که قرآن سخن نمیگوید مراد سکوت قرآن از اسرار و باطن است، نه مفاهیم ظاهری که قرآن همواره به آن ناطق است و در زبانش هیچ گرفتگی و کندی نیست.
و: "علیکم بکتاب الله فإنّه الحبل المتین والنّور المبین والشفاء النّافع والرّیّ الناقع..."(8). صفات و آثاری که در این گونه روایات برای قرآن آمده همانند "حبل متین"، "نور مبین" و "آب زلال سودمند"، مربوط به فهم قرآن و علم به آن است، نه تلاوت صرف؛ زیرا تلاوتِ صرف چنین آثاری ندارد.
ز: "واعلموا إنّه لیس علی أحد بعد القرآن من فاقة ولا لأحد قبل القرآن من غنی؛ فاستشفوه من أدوائکم واستعینوا به علی لأوائکم فإن فیه شفاء من أکبر الداء وهو الکفر والنفاق والغیّ والضلال فاسألوا الله به وتوجّهوا إلیه بحبّه ولاتسألوا به خلقه... واستدلّوه علی ربّکم واستنصحوه علی أنفسکم واتّهموا علیه آراءکم واستغشّوا فیه أهواءکم"(9)؛ هیچ کس پس از بهرهمندی از قرآن فقیر نیست و هیچ کس پیش از فرا گیری آن بینیاز نیست. بنابراین، از قرآن برای بیماریهای خود شفا طلبید و برای پیروزی بر شداید از آن استعانت جویید؛ زیرا در قرآن شفای بزرگترین بیماریها، یعنی کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است. پس، به وسیله قرآن از خدا مسئلت کنید و با دوستی قرآن به سوی خداوند توجه کنید و به وسیله کتاب خدا از مخلوق چیزی درخواست نکنید... با قرآن خدا را بشناسید و خود را با آن اندرز دهید. اندیشههای خود را بر آن عرضه کنید و اگر با آن مخالف بود خود را متهم کنید و خواستههای نفسانی خود را (در مسائل گوناگون اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و فقهی) در برابر قرآن نادرست شمارید.
حاصل این که، از شواهد مذکور بر میآید که فهم قرآن در حدّ ظواهر الفاظ و اتمام حجّت در مسائل گوناگون اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و فقهی میسور انسانهاست و کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) "لن ینطق" ناظر به اسرار و باطن قرآن است. اگر بهره انسانها از قرآن کریم تنها تلاوت بود، فرمان عرضه کردن آراء بر قرآن و اتهام اهواء ناتمام بود. بنابراین، فهم مجموعه قرآن اعم از ظاهر و باطن، و تأویل و تنزیل ویژه معصومین (علیهمالسلام) است؛ ولی فهم ظواهر قرآن عمومی و همگانی است.
شاهد دوم: روایاتی است که علم به مجموع ظاهر و باطن، و تأویل و تنزیل قرآن را در انحصار معصومین (علیهمالسلام) میداند؛ مانند:
الف: سخن امام باقر (علیهالسلام): "ما یستطیع أحد أن یدعی أنّه جمع القرآن کلّه ظاهره وباطنه غیر الأوصیاء"(10). مراد از جمع قرآن در این حدیث شریف، جمع نوشتاری یا گفتاری نیست، بلکه منظور جمع علمی است؛ زیرا استنساخ و نگاشتن(جمع خوشتاری) در مورد حروف و کلمات صحیح است، اما درباره باطن قرآن درست نیست. پس به قرینه مزبور، مقصود از جمعْ همان ضبط علمی است، نه کتابت.
ب: ابو حمزه ثمالی از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند: "ما أجد من هذه الأمّة من جمع القرآن إلاّ الأوصیاء"(11). منظور از جمع، جمع علمی است؛ چنانکه قبلا ً اشاره شد و از طرف دیگر، جمع ظاهری آیات قرآن به غیر اوصیا نیز منسوب است.
ج: امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: "إنا أهل البیت لم یزل الله یبعث فینا من یعلم کتابه من أوّله إلی آخره"(12). علم به قرآن از آغاز تا انجام، یعنی علم به همه مراحل و نیز به قیود مطلقها و خصوص عامها و....
د: نیز آن حضرت میفرماید: "والله إنی لأعلم کتاب الله من أوّله إلی آخره کأنّه فی کفی؛ فیه خبر السماء وخبر الأرض وخبر ما یکون وخبر ما هو کائن قال الله: فیه تبیان کلّ شیء"(13). از ویژگیهای عقل معصوم و محیط، اشرافِ تام بر همه رهآورد وحی است.
ه: همچنین آن حضرت میفرماید: "کتاب الله فیه نبأ ما قبلکم وخبر ما بینکم وفصل ما بینکم ونحن نعلمه".(14)
حاصل این که، از یک سو قرآن کریم ما را به تدبر در کتاب الهی فرا میخواند و معصومین (علیهمالسلام) نیز در زمینههای مختلف و با شیوههای گوناگونْ اصحاب، شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع میدادند و در مقام مناظره با مخالفانِ خود به قرآن احتجاج میکردند. از سوی دیگر برخی احادیث، فهم قرآن را به معصومین (علیهمالسلام) اختصاص میدهد. جمع بین این دو دسته از روایات آن است که معرفت اکتناهی قرآن و مجموعه آن که شامل ظاهر و باطن و تأویل و تنزیل است، ویژه معصومین است؛ اما ظواهر قرآن برای همگان حجت و فهمش برای همه کسانی که علوم پایه را میدانند و روشمندانه در آن مینگرند میسور است.
شایان ذکر است که، شواهد یاد شده همه معارف قرآنی را در بر میگیرد؛ اعم از مسائل اعتقادی و عملی. معلوم میشود سراسر قرآن در همه بخشهای یاد شده حجت است و هیچ جملهای از آن کاهش نیافته، چه درباره عقاید، مانند توحید و معاد و نبوّت و امامت و... و چه درباره احکام فقهی. پس احتمال تحریف درباره ولایت و مانند آن نارواست؛ گرچه برای اثبات نزاهت قرآن از تحریف ولایی هم دلیل جداگانه است.
1 نهجالبلاغه، خطبه 158، بند 2.
2 سوره انعام، آیه 38.
3 نهجالبلاغه، خطبه 18، بند 5 "سوره نساء، آیه 82".
4 نهجالبلاغه، خطبه 91، بند 8.
5 نهجالبلاغه، خطبه 110، بند 6.
6 همان، خطبه 127، بند 9.
7 همان، خطبه 133، بند 3.
8 همان، خطبه 156، بند 7.
9 نهجالبلاغه، خطبه 176، بند 8. انسان مجموعهای از اندیشهها و خواستههاست و با تعدیل این دو بُعد اهل صعود وگرنه اهل سقوط است و حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در این خطبه درباره هر دو بُعد توصیه عرضه بر قرآن دارد؛ هم علوم پیشساخته را باید بر قرآن عرضه کرد و هم امیال پیشخواسته را.
10 بحار، ج 89، ص 88.
11 همان، ص 89.
12 همان.
13 بحار، ج 89، ص 89.
14 همان، ص 98.
مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 100)
- [سایر] آیا بدون فهم فلسفه و عرفان نظری و مبانی آنها آیا می شود چهره ای تمام و کمال از دین ارائه نمود؟ و فهم قرآن و حدیث را به اعلی وجه ممکن انجام داد یا خیر؟
- [سایر] ابزارهای فهم و تفسیر فردی قرآن چیست؟
- [سایر] ابزار فهم قرآن چیست؟
- [سایر] راه فهم قرآن چیست؟
- [سایر] ابزارهای فهم قرآن چیست؟
- [سایر] از جهت حدیثشناسی چه عواملی مانع فهم حدیث میشود؟
- [سایر] آیا فهم و تفسیر قرآن کریم برای غیر معصومین(علیهم السلام) ممکن است یا خیر؟ دلایل منکران امکان فهم قرآن کریم و رد آن ها را بیان کنید؟
- [سایر] موانع وحجابهای فهم قرآن چیست؟
- [سایر] برای فهم قرآن چه اقداماتی لازم است؟
- [سایر] ابزارهای فهم قرآن را نام ببرید؟
- [آیت الله بهجت] باید مجموع خونی که در لباس است از مقدار یک درهم بیشتر نباشد، بنابراین خونی که به پشت لباس رسیده یا به آستر لباس هم سرایت کرده جداگانه حساب میشود و باید مجموع جاهایی را که خونی شده، در نظر گرفت که اگر از یک درهم کمتر بود، مانعی ندارد، وگرنه باید آب کشیده یا تعویض شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سلام کردن از مستحبات مؤکد است و در قرآن مجید و روایات اسلامی روی آن تأکید فراوان شده است و سزاوار است که سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و کوچکتر به بزرگتر سلام کند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که مجموع مسافت رفتن و برگشتن او هشت فرسخ است، اگر هیچکدام از رفتن و برگشتن او کمتر از چهار فرسخ(1) نباشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر مجموع مسافت رفتن و برگشتن او هشت فرسخ بوده ولی رفت یا برگشت او کمتر از چهار فرسخ باشد، بنابر احتیاط واجب نماز را باید هم شکسته و هم تمام بخواند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر پزشک دارویی را تعریف کند یا بگوید: (درمان فلان درد با فلان داروست) و بیمار با اختیار و فهم خود دارو را با بیماری خود منطبق نموده و مصرف کند، پزشک در برابر عوارض آن ضامن نیست.
- [آیت الله اردبیلی] قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و روایات درباره آن زیاد سفارش شده است. از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که: (هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.)(1)
- [آیت الله جوادی آملی] .بعضی از کارها و درآمدها و هزینه های آن فصلی است مانند صیادی در این صورت, مجموع هزینه و درآمد آن , به لحاظ یک سال محسوب می شود و بعضی از درآمدها در طیّ دو سال است؛ مانند بعضی از زمینهای کشاورزی که یک سال دایر و یک سال بایر است . در صورتی که هزینه دو ساله شرط حصول درآمد باشد , مجموع هزینه های دو سال محسوب میشود; وگرنه هزینه خصوص سال درآمد ملحوظ میشود. زمان تعلق خمس
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] تخمی را که به مصرف زراعت رسانده؛ چه از خودش باشد یا خریده باشد؛ نمی تواند نیز از حاصل کسر کند و سپس ملاحظه نصاب بنماید بلکه نصاب را نسبت به مجموع حاصل باید ملاحظه نماید.
- [آیت الله سیستانی] کسی که سفر او سفر معصیت است ، اگر در بین راه از قصد معصیت برگردد ، خواه باقیمانده راه به تنهائی یا مجموع رفت و برگشت از آنجا هشت فرسخ باشد یا نه ، باید نماز را شکسته بخواند .
- [آیت الله اردبیلی] اگر مجموع سه قطعه کفن به گونهای باشد که بدن میت از زیر آن پیدا نباشد، کافی است، ولی بهتر است که هر یک از سه پارچه کفن به قدری نازک نباشند که بدن میّت از زیر آن پیدا باشد.
- [آیت الله اردبیلی] هزینهای که برای دستیابی به سود صرف میشود، مانند کرایه حمل و نقل، دلالی و مانند آن و حتی استهلاک ماشینآلات و ابزار کاری که جزیی از سرمایه است، از مجموع درآمد سال کم میشود و خمس باقیمانده پرداخت میگردد.