اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از هر خطایی مصون و معصوم است؛ پس چرا کسی را اشتباهی زده و بعد حلالیت طلبیدند؟
این مسئله به این شکل نقل شده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آخرین روزهای عمر خویش از مردم حلالیت طلبیدند و از آنان خواستند که اگر کسی حقی از ایشان طلبکار است در همین دنیا آن را بستاند و به قیامت وانگذارد. در این هنگام مردی به نام (سوادة بن قیس) برخاست و با طرح این ادّعا که روزی عصای پیامبر - که برای زدن بر مرکب فرود آمده بود - به او خورده است و تقاضای قصاص از آن حضرت نمود. پیامبر نیز برای قصاص آماده شد. ولی سواده از خواسته خود درگذشت و پیامبر برای او دعا نمود.1 این داستان از چند سو مورد نقد واقع شده است: 1. فقدان اعتبار سند؛ در سند این حدیث افرادی به نام های محمد بن ابراهیم طالقانی، محمد بن حمدان صیدلانی، محمد بن مسلم واسطی، محمد بن هارون، ابی قلابه و زید قربی وجود دارند که همگی مجهول الحالند و تنها نام (محمد بن هارون) در کتاب خلاصة الاقوال علامه حلّی آمده و او هم ضعیف دانسته شده است. 2. اضطراب متن روایت؛ اصل روایت به گونه های مختلفی نقل شده و از جهات مختلف دارای اضطراب است. یکی از وجوه اختلاف روایت این است که شخصی مدّعی در برابر پیامبر در برخی از نقلها (سوادة بن قیس) آمده؛ در نقلی دیگر (سواد بن عمرو) در بعضی (سواد بن غزیه) و... این در حالی است که هیچ قرینه ای بر تعدّد ماجرا نیز وجود ندارد و این حاکی از نقل یک حادثه بیشتر نیست.2 3. ساختگی بودن و یافت نشدن شخصی به نام (سوادة بن قیس) و دیگر نام های یاد شده در میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله. جالب این که علامه سید جعفر مرتضی عاملی در اثر 36 جلدی خود به نام الصحیح من سیره النبی الاعظم که کامل ترین اثر مربوط به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله است اساسا نامی از این افراد نبرده و چنین جریانی را نقل نکرده است. 4. حکم قصاص در مواردی است که جرم و جنایتی به عمد صورت گرفته باشد. امّا در موارد خطا و یا شبه عمد، تنها گرفتن دیه مشروع است، نه قصاص. بنابراین اگر واقعا چنین چیزی اتفاق افتاده باشد، پیامبر که بیانگر احکام الهی اند وظیفه داشتند حکم الهی را در این زمینه بیان کنند، نه این که تسلیم درخواست خلاف شرع (سوادة بن قیس) شوند؛ زیرا پذیرش درخواست سوادة بنا بر اصطلاح علم اصول تقریر و تثبیت آن به عنوان یک حکم شرعی است و پایه گذار بدعتی بزرگ برای همیشه در دین و تحریف حکم الهی می شود.3 5. اگر واقعا چنین اتّفاقی رخ داده است چرا پیامبر در همه عمر این مسئله را به فراموشی سپرده و نادیده گرفته و تنها در آخر عمر به فکر جبران افتاده اند؟ چنین پشت گوش انداختنی به طور کلّی با روش پیامبر صلی الله علیه و آله و رسالت آن حضرت در تربیت امّت و ایجاد اهتمام نسبت به حقوق مردم ناسازگار است. البتّه اصل حلالیت طلبی در آخر عمر در عین اهتمام دائمی و همیشگی نسبت به آن خوب است. اما آنچه این قصه نشان می دهد، پشت گوش انداختن یک مسئله تا مراحل پایانی حیات است و ناسازگاری آن با سیره پیامبر کاملاً آشکار می باشد. پی نوشت: 1. مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 235 ؛ الامالی، شیخ صدوق، مجلس 92، صص 567 - 568. 2. در باب اضطراب متن نکات متعدد دیگری نیز وجود دارد. بنگرید: WWW.Pasokhgoo.ir/fo/noele/7248 3. تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، صص 164 - 165. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از هر خطایی مصون و معصوم است؛ پس چرا کسی را اشتباهی زده و بعد حلالیت طلبیدند؟


پاسخ:

این مسئله به این شکل نقل شده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آخرین روزهای عمر خویش از مردم حلالیت طلبیدند و از آنان خواستند که اگر کسی حقی از ایشان طلبکار است در همین دنیا آن را بستاند و به قیامت وانگذارد. در این هنگام مردی به نام (سوادة بن قیس) برخاست و با طرح این ادّعا که روزی عصای پیامبر - که برای زدن بر مرکب فرود آمده بود - به او خورده است و تقاضای قصاص از آن حضرت نمود. پیامبر نیز برای قصاص آماده شد. ولی سواده از خواسته خود درگذشت و پیامبر برای او دعا نمود.1
این داستان از چند سو مورد نقد واقع شده است:
1. فقدان اعتبار سند؛ در سند این حدیث افرادی به نام های محمد بن ابراهیم طالقانی، محمد بن حمدان صیدلانی، محمد بن مسلم واسطی، محمد بن هارون، ابی قلابه و زید قربی وجود دارند که همگی مجهول الحالند و تنها نام (محمد بن هارون) در کتاب خلاصة الاقوال علامه حلّی آمده و او هم ضعیف دانسته شده است.
2. اضطراب متن روایت؛ اصل روایت به گونه های مختلفی نقل شده و از جهات مختلف دارای اضطراب است. یکی از وجوه اختلاف روایت این است که شخصی مدّعی در برابر پیامبر در برخی از نقلها (سوادة بن قیس) آمده؛ در نقلی دیگر (سواد بن عمرو) در بعضی (سواد بن غزیه) و... این در حالی است که هیچ قرینه ای بر تعدّد ماجرا نیز وجود ندارد و این حاکی از نقل یک حادثه بیشتر نیست.2
3. ساختگی بودن و یافت نشدن شخصی به نام (سوادة بن قیس) و دیگر نام های یاد شده در میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله. جالب این که علامه سید جعفر مرتضی عاملی در اثر 36 جلدی خود به نام الصحیح من سیره النبی الاعظم که کامل ترین اثر مربوط به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله است اساسا نامی از این افراد نبرده و چنین جریانی را نقل نکرده است.
4. حکم قصاص در مواردی است که جرم و جنایتی به عمد صورت گرفته باشد. امّا در موارد خطا و یا شبه عمد، تنها گرفتن دیه مشروع است، نه قصاص. بنابراین اگر واقعا چنین چیزی اتفاق افتاده باشد، پیامبر که بیانگر احکام الهی اند وظیفه داشتند حکم الهی را در این زمینه بیان کنند، نه این که تسلیم درخواست خلاف شرع (سوادة بن قیس) شوند؛ زیرا پذیرش درخواست سوادة بنا بر اصطلاح علم اصول تقریر و تثبیت آن به عنوان یک حکم شرعی است و پایه گذار بدعتی بزرگ برای همیشه در دین و تحریف حکم الهی می شود.3
5. اگر واقعا چنین اتّفاقی رخ داده است چرا پیامبر در همه عمر این مسئله را به فراموشی سپرده و نادیده گرفته و تنها در آخر عمر به فکر جبران افتاده اند؟ چنین پشت گوش انداختنی به طور کلّی با روش پیامبر صلی الله علیه و آله و رسالت آن حضرت در تربیت امّت و ایجاد اهتمام نسبت به حقوق مردم ناسازگار است.
البتّه اصل حلالیت طلبی در آخر عمر در عین اهتمام دائمی و همیشگی نسبت به آن خوب است. اما آنچه این قصه نشان می دهد، پشت گوش انداختن یک مسئله تا مراحل پایانی حیات است و ناسازگاری آن با سیره پیامبر کاملاً آشکار می باشد.
پی نوشت:
1. مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 235 ؛ الامالی، شیخ صدوق، مجلس 92، صص 567 - 568.
2. در باب اضطراب متن نکات متعدد دیگری نیز وجود دارد. بنگرید:
WWW.Pasokhgoo.ir/fo/noele/7248
3. تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، صص 164 - 165.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین