قرآن کتابی است آسمانی و فرستاده شده از طرف خدا و به عنوان بزرگ‌ترین معجزه حضرت رسول اکرم(ص) تصریح می‌کند که نظام هستی و آفرینش بر عدل و توازن و بر اساس استحقاق‌ها و قابلیت‌ها است. گذشته از آیات زیادی که صریحاً ظلم را از ساحت کبریایی به شدت نفی می‌کند، و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آل حب از شئون پروردگار می‌شمارد که وجود اینها نوعی عدل و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است و گذشته از آیاتی که اساس خلقت را بر حق، که ملازم با عدل است معرفی می‌نماید، گذشته از همه اینها در برخی از آیات از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به عدل یاد می‌کند. (شهدالله انه لا اله الا هو و الملائکْ و اولوا العلم قائماً بالقسط)؛{1} و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش می‌داند، (و السمأ رفعها و وضع المیزان)؛{2} و در ذیل همین آیه است که رسول خدا(ص) فرمود: (بالعدل قامت السموات و الارض)؛{3} آسمان‌ها و زمین به عدل برپاست. و در آیه‌ای قرآن تصریح می‌کند که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد. (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)؛{4} همانا فرستادگان خویش را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس - قانون - فرستادیم تا مردم بدین وسیله عدل را برپا دارند. بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی موقوف است به این که اولاً نظام تشریعی و قانونی نظامی عادلانه باشد و ثانیاً عملاً به مرحله اجرا درآید. علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی می‌گوید: (قل امر ربی بالقسط)؛{5} و برای امامت و رهبری پیمان الهی و مقامی ضد ظلم و توأم با عدل را شرط می‌داند. (لا ینال # الظالمین).{6} از جمله مواردی که می‌توان به عنوان عدل مطرح کرد هدایت است آن هم هدایت همگانی، چون هر شئ باید به کمال خودش برسد و اگر قوه و استعداد و هدایت و کمال نداشته باشد و راهنمایی نباشد از مصادیق ظلم می‌شود و ظلم بر حکیم عادل کمال مطلق قبیح است لذا ذیل آیه: (قل ربنا الذی اعطی کل ش خلقه ثم هدی)؛{7} مرحوم علامه طباطبایی؛ فرموده است: (الگوی من کسی است که میان همه موجودات رابطه برقرار کرده و وجود هر موجودی را با تجهیزات آن شئ قوا و آلات و آثاری که به آن وسیله آن به هدفش منتهی شده با سایر موجودات مرتبط نموده است، مثلاً جنین از انسان را که نطفه است به صورت انسان فی نفسه مجهز به قوا و اعضایی کرده است که نسبت به افعال و آثار مناسبی دارد، که همان تناسب او را به سوی انسانی کامل منتهی می‌کند، کامل در نفس، و کامل از حیث بدن. روشن است که مراد از هدایت، اینجا هدایت عمومی است که دامنه‌اش تمامی موجودات را گرفته است.{8} و به عبارتی، بگو پروردگار ما آن کسی است که خلقت هر چیزی را به آن چیز داده و سپس هدایتش کرد.{9} البته بحث ذیل آیه شریفه زیاد است، ولی می‌توان نتیجه گرفت که اولاد نامشروع و یا از راه حرام و... در هدایت اولیه و عمومیت آیه او را شامل می‌شود و این گونه نسیت که بگوییم او بالاجبار باید راه غیر هدایت را طی کند. هدایت تکوینی این اقتضا را دارد که برای او هم راه به کمال رسیدن را ایجاد نماید و نموده است. همان گونه وجود مبارک پیامبر(ص) هدایت و رحمت او برای عالمین است و هیچ کس و هیچ مکانی و زمانی را استثنأ نکرد. از طرفی فردی که از راه غیر مشروع به دنیا آمده او که در خلقت و غیر مشروع بودن خود نقشی نداشته و لذا گناهی هم مرتکب نشده است. پس همه مسلمانان معتقدند که خدا غیر مکلف و غیر مقصر را عذاب نمی‌کند. ولی قول بعضی از محدثین شیعه که قایلند ولد الزنا در ضم است ولدالزنای نابالغ را نمی‌گویند بلکه بالغی که کافر شده و معتقدند هر کسی ولدالزنا است با اختیار کافر شده عذاب خواهد شد. ولی عموم شیعه و اصحاب مذهب عدل می‌گویند: (لا تزرو وازرْ وزرْ اخری)، یعنی هیچ کسی بار گناه دیگری را برنمی‌دارد و ولدالزنا را که در ظاهر اسلام آورده است کافر نمی‌دانند.{10} بدیهی است اختیار راه کفر حتی برای فرد غیر ولد الزنا هم عذاب آور است. و در این مورد فرقی بین ولد الزنا و غیر آن وجود ندارد چون هر دو علی الظاهر با سؤ اختیار کفر را انتخاب کرده‌اند، عذاب می‌شود و قطعاً عذاب به خاطر ولدالزنایی او نیست بلکه برای کفر اوست، پس علت عذاب او ولدالزنائی او نخواهد بود و نیست. مرحوم علامه طباطبایی در جایی دیگر برای رد جبر که کفر ولدالزنا را نیز به خاطر ولدالزنا بودنش باشد این گونه می‌فرماید: در نظام عالم بانتفای حتم سیر می‌کند، یعنی با این که امر و فعل ضروری است و باید صورت بیگرد، در عین حال انسان در آن مختار است، و اختیار برای او باقی است می‌تواند بجا آورد و می‌تواند ترک کند با اختیار و بدون جبر و نسبت فعل به فاعل و اراده او نسبت امکان دارد و همچنین نسبت فعل به هر یک از اجزای علت تامه - وحدت زمان و مکان و وجود آلت فعل و غیره - نسبت امکان است ولی نسبت فعل به تمام اجزای علت تامه فعل نسبت ضرورت و حتم است و از آن به قضا تعبیر می‌شود، و اراده خدا نیز از مقام فعل انتزاع می‌شود، بنابراین اراده صفت فعل است نه صفت ذات.{11} حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود: (السعید بن سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه)؛{12} معمولاً بعضی‌ها این روایت را حمل بر صبر می‌نمایند اما مرحوم علامه طباطبایی ذیل این روایت می‌فرماید: (در روایت یکه از امام محمدباقر(ع) پیرامون کیفیت پیدایش انسان از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مضغه و... نقل شده آمده است. خداوند متعال به دو ملک دستور می‌دهد که بعد از صورتگری انسان، یکی در رحم و دیگری بیرون رحم، تمام مقررات و سرنوشت او را بنویسند و به ملک بیرون گفته می‌شود نظر کن به پیشانی مادرش و رزق، اجل، بیماری و تندرستی و عوارض و حوادث دیگر را بنویس. در ادامه آن را روایت آمده است: و یخفطال لله البَدأ فی جمیع ذلک، و آن دو ملک در تمام این امور حق در بَدأ و تغییر و تبدل را برای خداوند محفوظ می‌دارند. از این قسمت روایت روشن می‌شود که این حکم‌ها همگی حکم اقتضایی است و ضروری و به نحو علت تامه نیست و خداوند می‌تواند آنها را تغییر دهد و با اختیار انسان منافاتی ندارد.{13} روایات فراوانی وجود دارد که عمل به آنان مرگ را به تأخیر و یا به تعجیل می‌اندازد. مثل صله رحم که مرگ را به تأخیر و یا عاق والدین مرگ به تعجیل و... این است که ولدالزنا هم می‌تواند از روی اختیار همه امور را تغییر دهد همان گونه که فرد حلال‌زاده می‌تواند با اختیار خوبی‌ها را بر هم بزند، در هیچ شرایطی اختیار انسان سلب نمی‌شود چون سلب اختیار با عدالت و حکمت خداوند سازگاری ندارد. حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: اگر ولدالزنا بر خیر عمل کرد به آن پاداش داده می‌شود و اگر بر شر عمل کرد هم پاداش داده می‌شود، ذیل این روایت در بحار آمده که بیان این خبر موافق چیزی است که بین شیعه مشهور شده مبنی بر این که ولدالزنا مثل بقیه مردم است و او مثل بقیه مکلف به اصول و فروع دین است و اگر اسلام را اظهار کرد احکام اسلام بر او جاری است در طاعات ثواب و در معافی عذاب می‌شود. این سخن را به صدوق و سید مرتضی، ابن ادریس نسبت داده‌اند: که او کافر است اگر چه کفرش را اظهار نکرده باشد و یا نکند. می‌دانیم این مخالفت اصل اصل عدل است چون او با اختیار خود عملی را انجام نداده است که استحقاق عقاب داشته باشد و لذا عذاب او جور و ظلم و ستم می‌شود و بر خداوند قبیح است چون (و الله لیس بظلام للعبید).{14} در پایان روایت، برای جمع بین روایت‌هایی که او را کافر و روایاتی که او را کافر نمی‌داند، این گونه می‌گوید: او داخل بهشت می‌شود لکن عقاب هم نمی‌شود، مگر بعد از اینکه استحقاقی از او ظاهر شود و فعلی که مبنی بر اطاعت باشد انجام دهد و مرتکب فعلی که حبط اعمال کند نشود.{15} این جا نکته‌ای قابل ذکر است که شاید با عموم ادله که کسی اگر ایمان آورد به خدا و عمل صالح انجام داد داخل بهشت می‌شود با روایاتی که ولدالزنا را داخل در جهنم می‌داند تخصیص بخورد، به این که چون او عمل صالح انجام نمی‌دهد پس داخل بهشت نمی‌شود. اما اگر انجام داد داخل بهشت می‌شود به هر حال عموم نظرات بر این است که چون از اختیار نبوده و او مقصر نمی‌باشد اگر سو اختیاری انجام ندهد و برنگیزند دلیل برای کفر و عذاب نداریم و خدا به این مطلب آگاه‌ترین است. پی نوشتها: [1].سوره آل عمران، آیه 17. [2].سوره #، آیه 9. [3].تفسیر صاف، ذیل همین آیه. [4].سوره حدید، آیه 26. [5].سوره اعراف، آیه 29. [6].سوره بقره، آیه 124. [7].سوره طه، آیه 50. [8].ترجمه شریف المیزان. [9].همان. [10].ترجمه و شرح تجرید الاعتقاد، علامه شعرانی، ص 450. [11].در محضر علامه طباطبایی، محمدحسین رخ‌شاد، ص 453. [12].کافی، ج 6، ص 13؛ بحار، ج 60، ص 34. [13].در محضر علامه، ص 55 - 54. [14].سوره حج، آیه 10. [15].بحار، ج 5، ص 288. eporsesh.com
قرآن کتابی است آسمانی و فرستاده شده از طرف خدا و به عنوان بزرگترین معجزه حضرت رسول اکرم(ص) تصریح میکند که نظام هستی و آفرینش بر عدل و توازن و بر اساس استحقاقها و قابلیتها است. گذشته از آیات زیادی که صریحاً ظلم را از ساحت کبریایی به شدت نفی میکند، و گذشته از آیاتی که ابلاغ و بیان و اتمام حجت را از آل حب از شئون پروردگار میشمارد که وجود اینها نوعی عدل و هلاک بشر با نبود آنها نوعی ظلم و ستم است و گذشته از آیاتی که اساس خلقت را بر حق، که ملازم با عدل است معرفی مینماید، گذشته از همه اینها در برخی از آیات از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به عدل یاد میکند.
(شهدالله انه لا اله الا هو و الملائکْ و اولوا العلم قائماً بالقسط)؛{1} و یا عدل را ترازوی خدا در امر آفرینش میداند، (و السمأ رفعها و وضع المیزان)؛{2} و در ذیل همین آیه است که رسول خدا(ص) فرمود: (بالعدل قامت السموات و الارض)؛{3} آسمانها و زمین به عدل برپاست.
و در آیهای قرآن تصریح میکند که حکمت بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگانی بشر حاکم باشد. (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)؛{4} همانا فرستادگان خویش را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و مقیاس - قانون - فرستادیم تا مردم بدین وسیله عدل را برپا دارند. بدیهی است که برقراری اصل عدل در نظامات اجتماعی موقوف است به این که اولاً نظام تشریعی و قانونی نظامی عادلانه باشد و ثانیاً عملاً به مرحله اجرا درآید. علاوه بر این اصل کلی که قرآن در مورد همه پیامبران بیان کرده است، در مورد نظام تشریعی اسلامی میگوید: (قل امر ربی بالقسط)؛{5} و برای امامت و رهبری پیمان الهی و مقامی ضد ظلم و توأم با عدل را شرط میداند. (لا ینال # الظالمین).{6}
از جمله مواردی که میتوان به عنوان عدل مطرح کرد هدایت است آن هم هدایت همگانی، چون هر شئ باید به کمال خودش برسد و اگر قوه و استعداد و هدایت و کمال نداشته باشد و راهنمایی نباشد از مصادیق ظلم میشود و ظلم بر حکیم عادل کمال مطلق قبیح است لذا ذیل آیه: (قل ربنا الذی اعطی کل ش خلقه ثم هدی)؛{7} مرحوم علامه طباطبایی؛ فرموده است: (الگوی من کسی است که میان همه موجودات رابطه برقرار کرده و وجود هر موجودی را با تجهیزات آن شئ قوا و آلات و آثاری که به آن وسیله آن به هدفش منتهی شده با سایر موجودات مرتبط نموده است، مثلاً جنین از انسان را که نطفه است به صورت انسان فی نفسه مجهز به قوا و اعضایی کرده است که نسبت به افعال و آثار مناسبی دارد، که همان تناسب او را به سوی انسانی کامل منتهی میکند، کامل در نفس، و کامل از حیث بدن. روشن است که مراد از هدایت، اینجا هدایت عمومی است که دامنهاش تمامی موجودات را گرفته است.{8} و به عبارتی، بگو پروردگار ما آن کسی است که خلقت هر چیزی را به آن چیز داده و سپس هدایتش کرد.{9}
البته بحث ذیل آیه شریفه زیاد است، ولی میتوان نتیجه گرفت که اولاد نامشروع و یا از راه حرام و... در هدایت اولیه و عمومیت آیه او را شامل میشود و این گونه نسیت که بگوییم او بالاجبار باید راه غیر هدایت را طی کند. هدایت تکوینی این اقتضا را دارد که برای او هم راه به کمال رسیدن را ایجاد نماید و نموده است. همان گونه وجود مبارک پیامبر(ص) هدایت و رحمت او برای عالمین است و هیچ کس و هیچ مکانی و زمانی را استثنأ نکرد.
از طرفی فردی که از راه غیر مشروع به دنیا آمده او که در خلقت و غیر مشروع بودن خود نقشی نداشته و لذا گناهی هم مرتکب نشده است. پس همه مسلمانان معتقدند که خدا غیر مکلف و غیر مقصر را عذاب نمیکند. ولی قول بعضی از محدثین شیعه که قایلند ولد الزنا در ضم است ولدالزنای نابالغ را نمیگویند بلکه بالغی که کافر شده و معتقدند هر کسی ولدالزنا است با اختیار کافر شده عذاب خواهد شد. ولی عموم شیعه و اصحاب مذهب عدل میگویند: (لا تزرو وازرْ وزرْ اخری)، یعنی هیچ کسی بار گناه دیگری را برنمیدارد و ولدالزنا را که در ظاهر اسلام آورده است کافر نمیدانند.{10}
بدیهی است اختیار راه کفر حتی برای فرد غیر ولد الزنا هم عذاب آور است. و در این مورد فرقی بین ولد الزنا و غیر آن وجود ندارد چون هر دو علی الظاهر با سؤ اختیار کفر را انتخاب کردهاند، عذاب میشود و قطعاً عذاب به خاطر ولدالزنایی او نیست بلکه برای کفر اوست، پس علت عذاب او ولدالزنائی او نخواهد بود و نیست.
مرحوم علامه طباطبایی در جایی دیگر برای رد جبر که کفر ولدالزنا را نیز به خاطر ولدالزنا بودنش باشد این گونه میفرماید: در نظام عالم بانتفای حتم سیر میکند، یعنی با این که امر و فعل ضروری است و باید صورت بیگرد، در عین حال انسان در آن مختار است، و اختیار برای او باقی است میتواند بجا آورد و میتواند ترک کند با اختیار و بدون جبر و نسبت فعل به فاعل و اراده او نسبت امکان دارد و همچنین نسبت فعل به هر یک از اجزای علت تامه - وحدت زمان و مکان و وجود آلت فعل و غیره - نسبت امکان است ولی نسبت فعل به تمام اجزای علت تامه فعل نسبت ضرورت و حتم است و از آن به قضا تعبیر میشود، و اراده خدا نیز از مقام فعل انتزاع میشود، بنابراین اراده صفت فعل است نه صفت ذات.{11}
حضرت امام محمدباقر(ع) فرمود: (السعید بن سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه)؛{12} معمولاً بعضیها این روایت را حمل بر صبر مینمایند اما مرحوم علامه طباطبایی ذیل این روایت میفرماید: (در روایت یکه از امام محمدباقر(ع) پیرامون کیفیت پیدایش انسان از استقرار نطفه در رحم گرفته تا علقه و مضغه و... نقل شده آمده است. خداوند متعال به دو ملک دستور میدهد که بعد از صورتگری انسان، یکی در رحم و دیگری بیرون رحم، تمام مقررات و سرنوشت او را بنویسند و به ملک بیرون گفته میشود نظر کن به پیشانی مادرش و رزق، اجل، بیماری و تندرستی و عوارض و حوادث دیگر را بنویس. در ادامه آن را روایت آمده است: و یخفطال لله البَدأ فی جمیع ذلک، و آن دو ملک در تمام این امور حق در بَدأ و تغییر و تبدل را برای خداوند محفوظ میدارند. از این قسمت روایت روشن میشود که این حکمها همگی حکم اقتضایی است و ضروری و به نحو علت تامه نیست و خداوند میتواند آنها را تغییر دهد و با اختیار انسان منافاتی ندارد.{13}
روایات فراوانی وجود دارد که عمل به آنان مرگ را به تأخیر و یا به تعجیل میاندازد. مثل صله رحم که مرگ را به تأخیر و یا عاق والدین مرگ به تعجیل و... این است که ولدالزنا هم میتواند از روی اختیار همه امور را تغییر دهد همان گونه که فرد حلالزاده میتواند با اختیار خوبیها را بر هم بزند، در هیچ شرایطی اختیار انسان سلب نمیشود چون سلب اختیار با عدالت و حکمت خداوند سازگاری ندارد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمود: اگر ولدالزنا بر خیر عمل کرد به آن پاداش داده میشود و اگر بر شر عمل کرد هم پاداش داده میشود، ذیل این روایت در بحار آمده که بیان این خبر موافق چیزی است که بین شیعه مشهور شده مبنی بر این که ولدالزنا مثل بقیه مردم است و او مثل بقیه مکلف به اصول و فروع دین است و اگر اسلام را اظهار کرد احکام اسلام بر او جاری است در طاعات ثواب و در معافی عذاب میشود. این سخن را به صدوق و سید مرتضی، ابن ادریس نسبت دادهاند: که او کافر است اگر چه کفرش را اظهار نکرده باشد و یا نکند. میدانیم این مخالفت اصل اصل عدل است چون او با اختیار خود عملی را انجام نداده است که استحقاق عقاب داشته باشد و لذا عذاب او جور و ظلم و ستم میشود و بر خداوند قبیح است چون (و الله لیس بظلام للعبید).{14}
در پایان روایت، برای جمع بین روایتهایی که او را کافر و روایاتی که او را کافر نمیداند، این گونه میگوید: او داخل بهشت میشود لکن عقاب هم نمیشود، مگر بعد از اینکه استحقاقی از او ظاهر شود و فعلی که مبنی بر اطاعت باشد انجام دهد و مرتکب فعلی که حبط اعمال کند نشود.{15} این جا نکتهای قابل ذکر است که شاید با عموم ادله که کسی اگر ایمان آورد به خدا و عمل صالح انجام داد داخل بهشت میشود با روایاتی که ولدالزنا را داخل در جهنم میداند تخصیص بخورد، به این که چون او عمل صالح انجام نمیدهد پس داخل بهشت نمیشود. اما اگر انجام داد داخل بهشت میشود به هر حال عموم نظرات بر این است که چون از اختیار نبوده و او مقصر نمیباشد اگر سو اختیاری انجام ندهد و برنگیزند دلیل برای کفر و عذاب نداریم و خدا به این مطلب آگاهترین است.
پی نوشتها:
[1].سوره آل عمران، آیه 17.
[2].سوره #، آیه 9.
[3].تفسیر صاف، ذیل همین آیه.
[4].سوره حدید، آیه 26.
[5].سوره اعراف، آیه 29.
[6].سوره بقره، آیه 124.
[7].سوره طه، آیه 50.
[8].ترجمه شریف المیزان.
[9].همان.
[10].ترجمه و شرح تجرید الاعتقاد، علامه شعرانی، ص 450.
[11].در محضر علامه طباطبایی، محمدحسین رخشاد، ص 453.
[12].کافی، ج 6، ص 13؛ بحار، ج 60، ص 34.
[13].در محضر علامه، ص 55 - 54.
[14].سوره حج، آیه 10.
[15].بحار، ج 5، ص 288.
eporsesh.com
- [سایر] چطور میتوان به کسی که تازه میخواهد مسلمان شود آدرس بهشت و جهنم را داد؟ جای بهشت و جهنم کجاست؟
- [سایر] بهشت کجاست ؟ آیا بهشت و دوزخ در همین دنیاست ؟
- [سایر] حقیقت بهشت و جهنم چیست؟
- [سایر] بهشت و جهنم چگونه هستند؟
- [سایر] طبقات دوزخ و بهشت را بیان کنید؟
- [سایر] آیا بهشت و دوزخ الآن موجودند؟
- [سایر] غایت و نهایت بهشت و جهنم چیست ؟
- [سایر] آیا جهنم و بهشت حقیقت دارد؟
- [سایر] چهره بهشت و دوزخ را ترسیم نمایید؟
- [سایر] فلسفه وجود بهشت و جهنم چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچهای پیدا کند، آن بچه، حلالزاده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که از زنا متولد شده هرگاه زن بگیرد و بچه ای پیدا کند آن بچه حلال زاده است.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که از زنا به دنیا آمده اگر زن بگیرد و بچهای پیدا کند، بچه حلالزاده است.
- [آیت الله بروجردی] کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچهای پیدا کند، آن بچه حلالزاده است.
- [آیت الله خوئی] کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچهای پیدا کند آن بچه حلالزاده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که از زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و بچهای پیدا کند، آن بچه حلالزاده است.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که از راه زنا به دنیا آمده، اگر زن بگیرد و فرزندی برای وی متولّد شود، آن فرزند حلالزاده است.
- [آیت الله مظاهری] اگر منی مرد را در رحم زنش وارد نمودند چه به وجه حلال یا حرام، و از آن، کودکی متولد شد، این کودک مال مرد و زن است و همه احکام فرزند را دارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر منیِ مرد را در رحم زن وی وارد نمودند چه به وجه حلال یا حرام و از آن بچّه متولّد شد، بچّه مال زن و مرد است و همه احکام فرزند را دارد.
- [آیت الله مظاهری] زنا دادن و زنا کردن از گناهان بزرگ در اسلام است و قرآن شریف میفرماید اگر بدون توبه از دنیا بروند، در حالی که سالها در جهنّم میباشند، لجام شده و خوار و ذلیل نیز هستند، و کیفر آنها در دنیا اگر نزد حاکم اسلامی اثبات شود، صد تازیانه در میان مردم است، و اگر زن زنا کار، شوهر داشته یا مرد زانی، زن داشته باشد و این عمل زشت را انجام دهد، علاوه بر اینکه حدّ او سنگسار است- که نظیر این کیفر در اسلام کمنظیر یا بینظیر است- اگر بدون توبه از دنیا برود، مطابق آنچه در روایات آمده، در جهنّم بوی بد عورتین او اهل جهنّم را آزرده میکند.