وحی، در لغت به معانی گوناگونی آمده که جامع همه ی آن ها، انتقال سریع و مخفی مطلبی به ذهن مخاطب است، به گونه ای که از دیگران پوشیده باشد. از مجموع کتاب های لغت، به دست می آید که (وحی) در شش معنا استعمال می شود: 1. کلام مرموز و مخفی؛ 2. صدایی که ترکیب کلامی نداشته باشد؛ 3. اشاره؛ 4. نوشتن؛ 5. رسالت و فرستادن؛ 6. الهام.[1] در تمام این معانی، دو چیز نهفته است: سرعت در تفهیم، و پنهانی بودن. شیخ مفید می نویسد: (اصل وحی به معنای کلام مخفی است. بعد از آن، بر هر چیزی که مقصود از آن تفهیم پنهانی مطلب به مخاطب باشد، اطلاق می شود.)[2] علامه طباطبایی می نویسد: (وحی به معنای اشاره ی سریع است.)[3] امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در پاسخ شخصی که از لفظ وحی پرسید، آن را به هفت نوع تقسیم کرده، کاربردهای گوناگون آن را در قرآن کریم، بیان فرمودند: 1. وحی رسالت و نبوت به پیامبران، مانند: (إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوح وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً)؛[4] 2. وحی به معنای الهام و در دل افکندن مطلبی، مانند: (وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ...)؛[5] 3. وحی به معنای اشاره، مانند: (فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الِْمحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا)؛[6] 4. وحی به معنای تقدیر و تلقین تکوینی به موجودهای بی جان، مانند: (وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماء أَمْرَها)[7] و نیز: (یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَها)[8]؛ 5. وحی به معنای امر (به حواریین)، مانند: (وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ)[9]؛ 6. وحی دروغ، مانند: (وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ )[10] و نیز: (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً)[11]؛ 7. وحی به معنای خبر، مانند: (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ)؛[12] وحی و مشتقاتش در حدود 78 مرتبه در قرآن مجید آمده است که نمونه هایی از آن ها، با دسته بندی کلی، ارائه شد. وحی به پیامبران که به آن وحی تشریعی در مقابل تکوینی نیز گفته می شود، رابطه ی ویژه ای است که آنان با مبدأ آفرینش داشته، از این راه حقایق را دریافت می کردند. حقیقت این نوع وحی، چیزی نیست که ادراک آن برای امثال ما امکان داشته باشد؛ زیرا یک ارتباط عادی نیست تا درک و تعریف آن ممکن باشد و تعریف هایی که تاکنون برای آن ارائه شده، به صورت شرح لفظ و اسمی است، نه تعریف حقیقی و ماهوی. علامه طباطبایی(ره) در این باره می فرماید: (وحی، شعور و درک ویژه ای در باطن پیامبران است، که درک آن جز برای آحادی از انسان ها که مشمول عنایت های الهی قرار گرفته اند، مقدور نیست.)[13] در جای دیگر می نویسد: (وحی، امری است خارق العاده، از قبیل ادراکات باطنیه، و شعور مرموزی است که از حواس ظاهر پوشیده است.)[14] در تعریف (الهام) گفته اند: گاهی ممکن است مطلبی به قلب کسی القا شود و او یکباره خود را آگاه بر حقیقتی بیابد، یا بدون آن که علتش را بداند، به سوی مقصدی کشانده شود، این نوع القا در اصطلاح، (الهام) نامیده می شود و قرآن آن را وحی می نامد (یکی از کابردهای وحی در قرآن مجید، وحی به معنای الهام است؛ مانند: وحی (الهام) به مادر موسی(علیه السلام))[15]. این گونه الهامات، در هر زمان و مکان به قدری فراوان است که باید در ردیف حوادث معمولی قرار گیرد. ما انسان ها در طول حیات خود، وقتی با مشکل هایی رو به رو می شویم و بر سر دو راهی ها سرگردان می مانیم، در مواقعی، ناگاه راه حلّی رخ می نماید و ما را یاری می رساند. بسیاری از اختراع ها و اکتشاف های علمی و ابتکارهای هنری و مفاهیم عالی شعری، الهام است؛ بر همین اساس، مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی(رحمه الله)می گوید: (علومی که در میان بشر پیدا شده است بدون دخالت نوعی از الهام، امکان پذیر نبوده است.[16]) اینک، پس از آشنایی کوتاهی درباره ی الهام، به بیان تفاوت های آن با وحی می پردازیم: 1. وحی اصطلاحی (رسالت و نبوت) ویژه ی پیامبران است؛ اما الهام بر غیر پیامبران نیز نازل می شود؛ 2. وحی، آگاهی ویژه ای است که پیامبر آن را در خود می یابد و یقین دارد که از جانب خداوند القا شده است، در حالی که الهام چنین نیست؛ انسان، رسیدن آن را به قلب خود احساس می کند، ولی به منبع آن آگاهی ندارد و نمی داند از کجا است؟ حتی ممکن است تصور کند که با فکر خودش، آن را پیدا کرده است؛ 3. بر اساس تفاوت یاد شده، وحی الهی هیچ گاه با افکار شخصی یا چیزهای دیگر، اشتباه نمی شود؛ زیرا پیامبر به منبع آن، یعنی خداوند متعال یقین دارد؛ اما در الهام ممکن است با افکار شخصی یا چیزهای دیگر، اشتباه شود. جواب : الهام و تحدیث: الهام به این معنا است که تصمیم بر کاری و یا آگاهی از خبری، در دل آدمی بیفتد[17]؛ به دیگر سخن، (الهام) آن است که خداوند چیزی را در قلب انسان القا کند که او را بر فعل یا ترک چیزی بر انگیزد.[18] اما (تحدیث) به معنای سخن گفتن است و در مورد کسانی استعمال می شود که با فرشته ها سخن می گفتند، بدون آن که آنها را ببینند؛ مانند امامان معصوم(علیهم السلام) که یکی از امتیازهای آن ها (محدَّث) بودن است؛ یعنی فرشته بر آن ها نازل می شد و مطالبی را املا می کرد و آن ها می نوشتند و یا حفظ می کردند، ولی خود فرشته را نمی دیدند؛ در نتیجه الهام و تحدیث، دو مقوله ی از هم جدا است؛ الهام امری نفسی و قلبی، و تحدیث، سخن گفتن ملائکه با افراد خاص است. افزون بر آن، (الهام) برای انسان های عادی ممکن و واقع نیز شده است، ولی (تحدیث)، تنها برای کسانی رخ می دهد که مشمول عنایت های ویژه الهی قرار گرفته و از انسان های عادی برترند. تفاوت دیگر آن است که در الهام، یقین به منبع ممکن است وجود نداشته باشد و گاهی نیز تصور شود که شخصی، و از خودش است؛ اما در تحدیث چنین نیست و محدَّث به منبع سخن یقین دارد و می داند که فرشته با او سخن می گوید[19]. منبعی برای آگاهی بیشتر: 1. راز بزرگ رسالت، استاد جعفر سبحانی، ص 67 به بعد، بخش چهارم: (وحی و الهام). پی نوشتها: [1]. ر.ک: مفردات الفاظ القرآن، ص 515، واژه ی (وحی)؛ النهایة، ج 5، ص 163. [2]. تصحیح الاعتقاد، ص 65. [3]. المیزان، ج 18، ص 73. [4]. نساء، 163. [5]. قصص، 7. [6]. مریم، 11. [7]. فصلت، 12. [8]. زلزال، 45. [9]. مائده، 111. [10]. انعام، 121. [11]. انعام، 112. [12]. انبیا، 73؛ و بحارالانوار، ج 90، ص 1716. [13]. المیزان، ج2، ص 159. [14]. همان، ص 160. [15]. طه، 38، قصص، 7. [16]. ر. ک: شناخت در قرآن، ص 94. [17]. المیزان، ج20، ص297. [18]. المنجد، واژه ی الهام. [19]. مرحوم کلینی درکتاب اصول کافی، بابی در کتاب الحجة باز فرموده است که عنوانش این است: (باب أن الائمة(علیهم السلام) محدثون مفهمون)؛ یعنی امامان(علیهم السلام)، محدَث (به فتح دال، یعنی: (من یحدثه الملائکة: کسی که ملائکه با او سخن می گویند) و مفهَم (به فتح هاء) هستند؛ یعنی دارای علم لدنی و از جانب پروردگارند. ویژگی هایی که برای تحدیث گفته شد، در این باب وجود دارد. ج1، ص327 325 (بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1411 ق). منبع: پرسش ها و پاسخ هایی پیرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1383).
چه فرقی میان «وحی و الهام» و «الهام و تحدیث» وجود دارد؟
وحی، در لغت به معانی گوناگونی آمده که جامع همه ی آن ها، انتقال سریع و مخفی مطلبی به ذهن مخاطب است، به گونه ای که از دیگران پوشیده باشد.
از مجموع کتاب های لغت، به دست می آید که (وحی) در شش معنا استعمال می شود:
1. کلام مرموز و مخفی؛ 2. صدایی که ترکیب کلامی نداشته باشد؛ 3. اشاره؛ 4. نوشتن؛ 5. رسالت و فرستادن؛ 6. الهام.[1]
در تمام این معانی، دو چیز نهفته است: سرعت در تفهیم، و پنهانی بودن.
شیخ مفید می نویسد: (اصل وحی به معنای کلام مخفی است. بعد از آن، بر هر چیزی که مقصود از آن تفهیم پنهانی مطلب به مخاطب باشد، اطلاق می شود.)[2]
علامه طباطبایی می نویسد: (وحی به معنای اشاره ی سریع است.)[3]
امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در پاسخ شخصی که از لفظ وحی پرسید، آن را به هفت نوع تقسیم کرده، کاربردهای گوناگون آن را در قرآن کریم، بیان فرمودند:
1. وحی رسالت و نبوت به پیامبران، مانند: (إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی نُوح وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسی وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً)؛[4]
2. وحی به معنای الهام و در دل افکندن مطلبی، مانند: (وَ أَوْحَیْنا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ...)؛[5]
3. وحی به معنای اشاره، مانند: (فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الِْمحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا)؛[6]
4. وحی به معنای تقدیر و تلقین تکوینی به موجودهای بی جان، مانند: (وَ أَوْحی فِی کُلِّ سَماء أَمْرَها)[7] و نیز: (یَوْمَئِذ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی لَها)[8]؛
5. وحی به معنای امر (به حواریین)، مانند: (وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی قالُوا آمَنّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ)[9]؛
6. وحی دروغ، مانند: (وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ )[10] و نیز: (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً)[11]؛
7. وحی به معنای خبر، مانند: (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ)؛[12]
وحی و مشتقاتش در حدود 78 مرتبه در قرآن مجید آمده است که نمونه هایی از آن ها، با دسته بندی کلی، ارائه شد.
وحی به پیامبران که به آن وحی تشریعی در مقابل تکوینی نیز گفته می شود، رابطه ی ویژه ای است که آنان با مبدأ آفرینش داشته، از این راه حقایق را دریافت می کردند. حقیقت این نوع وحی، چیزی نیست که ادراک آن برای امثال ما امکان داشته باشد؛ زیرا یک ارتباط عادی نیست تا درک و تعریف آن ممکن باشد و تعریف هایی که تاکنون برای آن ارائه شده، به صورت شرح لفظ و اسمی است، نه تعریف حقیقی و ماهوی. علامه طباطبایی(ره) در این باره می فرماید:
(وحی، شعور و درک ویژه ای در باطن پیامبران است، که درک آن جز برای آحادی از انسان ها که مشمول عنایت های الهی قرار گرفته اند، مقدور نیست.)[13] در جای دیگر می نویسد: (وحی، امری است خارق العاده، از قبیل ادراکات باطنیه، و شعور مرموزی است که از حواس ظاهر پوشیده است.)[14]
در تعریف (الهام) گفته اند: گاهی ممکن است مطلبی به قلب کسی القا شود و او یکباره خود را آگاه بر حقیقتی بیابد، یا بدون آن که علتش را بداند، به سوی مقصدی کشانده شود، این نوع القا در اصطلاح، (الهام) نامیده می شود و قرآن آن را وحی می نامد (یکی از کابردهای وحی در قرآن مجید، وحی به معنای الهام است؛ مانند: وحی (الهام) به مادر موسی(علیه السلام))[15].
این گونه الهامات، در هر زمان و مکان به قدری فراوان است که باید در ردیف حوادث معمولی قرار گیرد. ما انسان ها در طول حیات خود، وقتی با مشکل هایی رو به رو می شویم و بر سر دو راهی ها سرگردان می مانیم، در مواقعی، ناگاه راه حلّی رخ می نماید و ما را یاری می رساند. بسیاری از اختراع ها و اکتشاف های علمی و ابتکارهای هنری و مفاهیم عالی شعری، الهام است؛ بر همین اساس، مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی(رحمه الله)می گوید: (علومی که در میان بشر پیدا شده است بدون دخالت نوعی از الهام، امکان پذیر نبوده است.[16])
اینک، پس از آشنایی کوتاهی درباره ی الهام، به بیان تفاوت های آن با وحی می پردازیم:
1. وحی اصطلاحی (رسالت و نبوت) ویژه ی پیامبران است؛ اما الهام بر غیر پیامبران نیز نازل می شود؛
2. وحی، آگاهی ویژه ای است که پیامبر آن را در خود می یابد و یقین دارد که از جانب خداوند القا شده است، در حالی که الهام چنین نیست؛ انسان، رسیدن آن را به قلب خود احساس می کند، ولی به منبع آن آگاهی ندارد و نمی داند از کجا است؟ حتی ممکن است تصور کند که با فکر خودش، آن را پیدا کرده است؛
3. بر اساس تفاوت یاد شده، وحی الهی هیچ گاه با افکار شخصی یا چیزهای دیگر، اشتباه نمی شود؛ زیرا پیامبر به منبع آن، یعنی خداوند متعال یقین دارد؛ اما در الهام ممکن است با افکار شخصی یا چیزهای دیگر، اشتباه شود.
جواب : الهام و تحدیث: الهام به این معنا است که تصمیم بر کاری و یا آگاهی از خبری، در دل آدمی بیفتد[17]؛ به دیگر سخن، (الهام) آن است که خداوند چیزی را در قلب انسان القا کند که او را بر فعل یا ترک چیزی بر انگیزد.[18]
اما (تحدیث) به معنای سخن گفتن است و در مورد کسانی استعمال می شود که با فرشته ها سخن می گفتند، بدون آن که آنها را ببینند؛ مانند امامان معصوم(علیهم السلام) که یکی از امتیازهای آن ها (محدَّث) بودن است؛ یعنی فرشته بر آن ها نازل می شد و مطالبی را املا می کرد و آن ها می نوشتند و یا حفظ می کردند، ولی خود فرشته را نمی دیدند؛ در نتیجه الهام و تحدیث، دو مقوله ی از هم جدا است؛ الهام امری نفسی و قلبی، و تحدیث، سخن گفتن ملائکه با افراد خاص است. افزون بر آن، (الهام) برای انسان های عادی ممکن و واقع نیز شده است، ولی (تحدیث)، تنها برای کسانی رخ می دهد که مشمول عنایت های ویژه الهی قرار گرفته و از انسان های عادی برترند.
تفاوت دیگر آن است که در الهام، یقین به منبع ممکن است وجود نداشته باشد و گاهی نیز تصور شود که شخصی، و از خودش است؛ اما در تحدیث چنین نیست و محدَّث به منبع سخن یقین دارد و می داند که فرشته با او سخن می گوید[19].
منبعی برای آگاهی بیشتر:
1. راز بزرگ رسالت، استاد جعفر سبحانی، ص 67 به بعد، بخش چهارم: (وحی و الهام).
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: مفردات الفاظ القرآن، ص 515، واژه ی (وحی)؛ النهایة، ج 5، ص 163.
[2]. تصحیح الاعتقاد، ص 65.
[3]. المیزان، ج 18، ص 73.
[4]. نساء، 163.
[5]. قصص، 7.
[6]. مریم، 11.
[7]. فصلت، 12.
[8]. زلزال، 45.
[9]. مائده، 111.
[10]. انعام، 121.
[11]. انعام، 112.
[12]. انبیا، 73؛ و بحارالانوار، ج 90، ص 1716.
[13]. المیزان، ج2، ص 159.
[14]. همان، ص 160.
[15]. طه، 38، قصص، 7.
[16]. ر. ک: شناخت در قرآن، ص 94.
[17]. المیزان، ج20، ص297.
[18]. المنجد، واژه ی الهام.
[19]. مرحوم کلینی درکتاب اصول کافی، بابی در کتاب الحجة باز فرموده است که عنوانش این است: (باب أن الائمة(علیهم السلام) محدثون مفهمون)؛ یعنی امامان(علیهم السلام)، محدَث (به فتح دال، یعنی: (من یحدثه الملائکة: کسی که ملائکه با او سخن می گویند) و مفهَم (به فتح هاء) هستند؛ یعنی دارای علم لدنی و از جانب پروردگارند. ویژگی هایی که برای تحدیث گفته شد، در این باب وجود دارد. ج1، ص327 325 (بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1411 ق).
منبع: پرسش ها و پاسخ هایی پیرامون نبوت و رسالت، فاضل عرفان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1383).
- [سایر] مراد از «وحی» و «امر آسمانها» در آیه 12 سوره فصلت چیست؟
- [سایر] مراد از «وحی» و «امر آسمانها» در آیه 12 سوره فصلت چیست؟
- [سایر] آیا ریشه ی قرآن «وحی الهی» یا «مکتوب بشری» است؟
- [سایر] از نظر استعمال قرآنی، چه فرقی بین «إنّ» و «أنّ»،«مودّت» و «محبّت»، «مُلک» و «ملکوت» وجود دارد؟
- [سایر] تفاوت وحی و الهام چیست؟
- [سایر] «تقدیس الهی» چیست؟ با چه الفاظی گفته میشود؟ و چه فرقی با «تسبیح الهی» دارد؟
- [سایر] آیا وحی، جز به پیامبران«علیهم السلام» به کسان دیگر نیز میرسد؟
- [سایر] آیا «مُذَکِّر» بودن پیامبراکرم(ص) و وحی فقط برای مؤمنان است؟
- [سایر] چه فرقی از نظر اعراب و معنا بین دو کلمه «فَنَادَتْهُ» و «فَنَادَاهُ» در قرآن وجود دارد؟
- [سایر] منظور از «وحی نفسی» که عدهای در تفسیر وحی نازل به پیامبران به آن پناه بردهاند چیست و چگونه نقد می شود؟
- [آیت الله اردبیلی] در مسأله وجوب یا عدم وجوب اجازه گرفتن از پدر یا جدّ پدری برای ازدواج دختر، فرقی بین ازدواج موقّت یا دائم نیست. همچنین فرقی نمیکند که در ازدواج موقّت شرط کنند که آمیزش صورت نگیرد یا چنین شرطی نکنند.
- [آیت الله مظاهری] تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] آب لولهکشی شهری آب جاریست و فرقی بین آب حمام و غیر حمام نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در احکام رکوع فرقی بین نماز واجب و مستحب نیست، حتی زیادی رکوع بنابر احتیاط واجب.
- [آیت الله نوری همدانی] تیمم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند . احکام تیمم
- [امام خمینی] تیمم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.
- [آیت الله اردبیلی] تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقی ندارند.
- [آیت الله جوادی آملی] .در حرام بودن پوشیدن لباس طلا، فرقی بین لباس رو و لباس زیر و بین آستر و ابره نیست.
- [آیت الله بهجت] با مس میت غسل واجب میشود و فرقی نیست بین اینکه با رطوبت مس کند یا بدون رطوبت.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در مسأله قبل فرقی نیست که مصارف، پیش از تعلّق زکات انجام شده باشد، یا بعد از آن.