قوای نفس کدامند و دیدگاه قرآن در این مورد چیست؟
در قرآن مجید به غیر از مراحل سه گانه نفس که عبارتند نفس امارة لوامة و نفس مطمئنه به قوای دیگری تصریح نشده است از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که روح و نفس انسانی دارای سه مرحله می باشد. 1. نفس امارة من هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم، چرا که نفس سرکش همواره به بدیها فرمان می دهد[1] 2. نفس لوّامة: سوگند به وجدان بیدار انسانها و نفس ملامت کننده که همان وجدان اخلاقی می باشد.[2] 3. نفس مطمئنة: ای نفس مطمئة به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو در نفس مطمئنه روح تکامل یافته و به مرحلة اطمینان رسیده که دیگر به آسانی لغزش برای او امکان پذیر نیست.[3] و غیر از این قوا که در قرآن آمده قوای دیگری است که علمای علم اخلاق یا فلاسفه بیان نموده اند و می شود به قرآن نسبت داد اگر چه ممکن است در ضمن بیان مطالب دیگر به این قوا هم اشاره شده باشد اگر مراد پرسشگر گرانقدر قوایی باشد که در قرآن به آنها تصریح شده در جواب می گوییم در کتاب خدا به تقسیماتی که علمای اخلاق به آن اشاره نموده اند تصریح نشده و اگر مطلق قوای نفس باشد عرض می نماییم در کتابهای فلسفی و اخلاقی به ترتیب ذیل نقل شده است. قوای اصلی انسان چهار قوه می باشد: 1. قوه بهیمیة که صفت شهوت ، آز و فجور از آن ناشی می شود. 2. سبعیه که صفت عداوت و بغض و کینه از آن نشئت می گیرد. 3. قوة شیطانیه که صفت مکر و خدعه و حیله و تکبر و تعزز و جاه طلبی و افتخار به آن وابسته است. 4. قوة ملکیه که علم و نزاهت و طهارت مربوط به این قوه می باشد باطن انسان معجونی است از این اوصاف، تخلص از آنها ممکن نیست مگر با ریاضت و مجاهدت و ممکن است که به نور و ارشاد عقل و شرع از سه صفت اول بهیمیت و سبعیت و شیطانیت رهایی یافت. اولین قوه که در انسان پیدا می شود بهیمیت است پس قوه سبعیت و بعد از آن قوة شیطانیست در آخرین مرحله عقلانیت پدیدار می گردد.[4] در جامع السعادات می فرمایند قوای اصلی انسان چهارتا است. 1. عقلیه ملکیة. 2. غضبیه سبعیه. 3. شهویه بهمیة. 4. وهمیه شیطانیة. اولی برای درک حقایق امور و امتیاز بین خیر و شر دومی به درنده خویی و اذیت نمودن مردم دعوت می نماید سومی به امورات حیوانی از قبیل رسیدگی به غرائز جنسی و پرخوری دلالت می نماید چهارمی به نیرنگ و حیله و گول زدن مردم می خواند.[5] در معراج السعادة قوای چهارگانه را عقل و شهوت و غضب و وهم شمرده و آیة شریفة 20 سورة مدثر را شاهد آورده (و لشگریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند).[6] مرحوم امام خمینی هم به سه قوه که عبارتند از واهمه و غضبیه و شهویه اشاره نموده اند[7] پس در قرآن مجید چنین تقسیمی به چشم نمی خورد و تصریح نشده ولی علمای اخلاق این قوا را برای انسان بیان نموده اند. منابع برای مطالعة بیشتر: 1. چهل حدیث امام خمینی ، مرکز نشر فرهنگی رجاء چاپ اول، 1368، ص 11. 2. علم النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین اسفار جلد 2 و 3 جواد مصلح تهران انتشارات دانشگاه. 3. معراج السعادة احمد نراقی، قم انتشارات هجرت، چاپ نهم، چاپخانه سرور، ص 52. 4. فرهنگ علوم فلسفی و کلامی سید جعفر سجادی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1375، ص 570. قال المعصوم: نزد خدا ارجمندی به نیکوکاریها است نه به خوش گفتاریها.[8] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . سورة یوسف، آیة 53. [2] . سورة قیامت، آیة 2. [3] . سورة فجر، آیة 27 و 28. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1367، ص 280 ج 25، سورة قیامت. [4] . علم النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین اسفار جلد دوم و سوم، جواد مصلح، تهران انتشارات دانشگاه ص 300. [5] . جامع السعادات مهدی نراقی، بیروت لبنان، ج 1، ص 61، چاپ چهارم. [6] . معراج السعادة، ملا احمد نراقی، انتشارات هجرت، چاپ نهم، چاپخانة سرور، ص 52. [7] . چهل حدیث، ص 11. [8] . غررالحکم، آمدی عبدالواحد تهران، ج 1، ص 82، حکمت 1946.
عنوان سوال:

قوای نفس کدامند و دیدگاه قرآن در این مورد چیست؟


پاسخ:

در قرآن مجید به غیر از مراحل سه گانه نفس که عبارتند نفس امارة لوامة و نفس مطمئنه به قوای دیگری تصریح نشده است از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که روح و نفس انسانی دارای سه مرحله می باشد.
1. نفس امارة من هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم، چرا که نفس سرکش همواره به بدیها فرمان می دهد[1]
2. نفس لوّامة: سوگند به وجدان بیدار انسانها و نفس ملامت کننده که همان وجدان اخلاقی می باشد.[2]
3. نفس مطمئنة: ای نفس مطمئة به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو در نفس مطمئنه روح تکامل یافته و به مرحلة اطمینان رسیده که دیگر به آسانی لغزش برای او امکان پذیر نیست.[3] و غیر از این قوا که در قرآن آمده قوای دیگری است که علمای علم اخلاق یا فلاسفه بیان نموده اند و می شود به قرآن نسبت داد اگر چه ممکن است در ضمن بیان مطالب دیگر به این قوا هم اشاره شده باشد اگر مراد پرسشگر گرانقدر قوایی باشد که در قرآن به آنها تصریح شده در جواب می گوییم در کتاب خدا به تقسیماتی که علمای اخلاق به آن اشاره نموده اند تصریح نشده و اگر مطلق قوای نفس باشد عرض می نماییم در کتابهای فلسفی و اخلاقی به ترتیب ذیل نقل شده است.
قوای اصلی انسان چهار قوه می باشد: 1. قوه بهیمیة که صفت شهوت ، آز و فجور از آن ناشی می شود. 2. سبعیه که صفت عداوت و بغض و کینه از آن نشئت می گیرد. 3. قوة شیطانیه که صفت مکر و خدعه و حیله و تکبر و تعزز و جاه طلبی و افتخار به آن وابسته است. 4. قوة ملکیه که علم و نزاهت و طهارت مربوط به این قوه می باشد باطن انسان معجونی است از این اوصاف، تخلص از آنها ممکن نیست مگر با ریاضت و مجاهدت و ممکن است که به نور و ارشاد عقل و شرع از سه صفت اول بهیمیت و سبعیت و شیطانیت رهایی یافت. اولین قوه که در انسان پیدا می شود بهیمیت است پس قوه سبعیت و بعد از آن قوة شیطانیست در آخرین مرحله عقلانیت پدیدار می گردد.[4] در جامع السعادات می فرمایند قوای اصلی انسان چهارتا است. 1. عقلیه ملکیة. 2. غضبیه سبعیه. 3. شهویه بهمیة. 4. وهمیه شیطانیة. اولی برای درک حقایق امور و امتیاز بین خیر و شر دومی به درنده خویی و اذیت نمودن مردم دعوت می نماید سومی به امورات حیوانی از قبیل رسیدگی به غرائز جنسی و پرخوری دلالت می نماید چهارمی به نیرنگ و حیله و گول زدن مردم می خواند.[5] در معراج السعادة قوای چهارگانه را عقل و شهوت و غضب و وهم شمرده و آیة شریفة 20 سورة مدثر را شاهد آورده (و لشگریان پروردگارت را جز او کسی نمی داند).[6]
مرحوم امام خمینی هم به سه قوه که عبارتند از واهمه و غضبیه و شهویه اشاره نموده اند[7] پس در قرآن مجید چنین تقسیمی به چشم نمی خورد و تصریح نشده ولی علمای اخلاق این قوا را برای انسان بیان نموده اند.
منابع برای مطالعة بیشتر:
1. چهل حدیث امام خمینی ، مرکز نشر فرهنگی رجاء چاپ اول، 1368، ص 11.
2. علم النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین اسفار جلد 2 و 3 جواد مصلح تهران انتشارات دانشگاه.
3. معراج السعادة احمد نراقی، قم انتشارات هجرت، چاپ نهم، چاپخانه سرور، ص 52.
4. فرهنگ علوم فلسفی و کلامی سید جعفر سجادی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1375، ص 570.
قال المعصوم:
نزد خدا ارجمندی به نیکوکاریها است نه به خوش گفتاریها.[8]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سورة یوسف، آیة 53.
[2] . سورة قیامت، آیة 2.
[3] . سورة فجر، آیة 27 و 28. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1367، ص 280 ج 25، سورة قیامت.
[4] . علم النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین اسفار جلد دوم و سوم، جواد مصلح، تهران انتشارات دانشگاه ص 300.
[5] . جامع السعادات مهدی نراقی، بیروت لبنان، ج 1، ص 61، چاپ چهارم.
[6] . معراج السعادة، ملا احمد نراقی، انتشارات هجرت، چاپ نهم، چاپخانة سرور، ص 52.
[7] . چهل حدیث، ص 11.
[8] . غررالحکم، آمدی عبدالواحد تهران، ج 1، ص 82، حکمت 1946.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین