در خصوص مسأله روح و جریان نفخ صور میگویم: قبل از هر چیز لازم است که معنا و مفهوم صور مشخص شود، آن گاه بحث شود که آیا روح با نخ صور از میان می رود یا نه؟ درباره معنای صور چند وجه گفته شده است، امّا: مناسبترین تفسیری که در روایات نیز تأیید شده معنای زیر است: از پیامبر اسلام از معنای صور پرسیدند، حضرت فرمود: شاخی است از نور که اسرافیل در آن میدمد. هم چنین در حدیث آمده: این شیپور دارای سوراخی است که در آن به تعداد همه انسانها منفذهایی است و ارواحشان در آن جای میگیرد. پس اگر این شیپور از جنس نور باشد و ارواح انسان در آن قرار گیرد، بنابراین که الفاظ برای معانی ابتدایی و محسوس وضع شده است، باید نام شیپور بر آن از باب تشبیه باشد. ولی بنابر مبنای صحیح که الفاظ برای ارواح و اهداف معانی وضع شده و هیچ کدام از مصادیق خاص در زمانها و مکانها دخیل نیست، اطلاق آن بر وسیله نوری از سنخ حقیقت است نه مجاز و یا تشبیه. به هر تقدیر با وسیلهای در قیامت همگان حاضر میشوند، چنان که در لشکرگاهها برای اهداف گوناگون مانند آمادهباش، شامگاه، صبحگاه، کوچ و حرکت در شیپور میدمند. از این رو در حدیث آمده: صور قیامت شاخی است از نور که صدای مخصوص دارد. بنابراین، نفخ صور عبارت است از دعوت یا ندای ویژه که گاهی جهت میراندن موجودات از آن بهره میگیرند و گاهی با آن به موجودات فرمان بعث و نشور میدهند. این فرمان و ندا (نفخ صور) به قدری بزرگ وگسترده است که همه آسمانها و زمین را در مینوردد.[1] نکته دوّم آن است که: مراد از نفخ صور یعنی امامت و میراندن موجودات زنده (یعنی درواقع به آنها نشان داده میشود که هستی آنها از خودشان نیست بلکه از خدای هستی بخش به آنها داده شده) و اثر نفخ صور اوّل در موجودات نظیر انسان و سایر حیوانات به معنای آن است که همه آنها (انسانها و حیوانات) میمیرند و روحشان از بدن جدا میشود، نه اینکه روح شان از میان برود. چون معنای اماتة در نفخ صور اوّل آن است که روح همگان از بدنشان جدا میشود و فاصله میگیرد، همان گونه که در هنگام مرگهای عادی روح از بدن جدا میشود. و در نفخ صور دوّم همه ارواح به بدنهای خود باز میگردد و همگان زنده میشوند و به محضر خداوند درمیدان محشر حاضر میشوند.[2] بنابراین اولاً روح با نفخ صور اوّل از میان نمیرود تنها میان ارواح و بدنها فاصله و جدایی پدید میآید که از آن به مرگ تعبیر میشود. در قرآن کریم آیات متعدد وجود دارد که صریحاً و یا به طور اشاره حکایت از بقای روح و فانی نشدن آن دارد از جمله آن آیهای است که مربوط به شهدا است، فرمود: (گمان مبرکه آنها که در راه خدا کشته شدند مردهاند بلکه آنها زندهاند و در نزد پروردگار خویش روزی داده میشوند.[3] این آیه صراحت در بقای روح دارد چون میدانیم که این حکم مخصوص به شهدا نیست، زیرا روح آنها با روح سایر مردم از این جهت (باقی بودن بعد از مرگ) تفاوتی ندارد. از مجموع این گونه آیات معلوم میشود که از نظر قرآن روح انسان با مرگ نابود نمیشود.[4] ثانیاً، چون روح انسان فرامادی است و از سنخ موجودات مجرد است و موجود مجرد فناناپذیر است و با مرگ بدن و جسم از میان نمیرود، ممکن است گفته شود که موجودات مجرد نظیر فرشتهها و حتی جبرئیل و عزرائیل و مکائیل و حتی خود اسرافیل که مسئول دمیدن نفخ صور است، میمیرند و حتی براساس روایات خود مرگ نیز به صورتی در میآید و گرفتار مرگ میشود! پاسخ آن است که مرگ برای موجودات مجرد در جریان قیامت به معنای فنا و محو هستی آنان در هستی حق تعالی است یعنی در قیامت به آنها به نحوی نشان داده میشود که هستی آنان ذاتی و از خودشان نیست بلکه خدای هستی بخش به آنها هستی داده است. این مسأله از آیه مبارکه سوره غافر (مؤمن) به خوبی معلوم میشود که فرمود: (...لمن الملک الیوم، لله الواحد القهّار)[5] یعنی در آن روز (قیامت) گفته میشود که امروز ملک از آن کیست؟ از آن خدای واحد قهار. مفسر حکیم علامه طباطبایی ذیل این آیه میگوید: این جمله سؤال و جوابی است از ناحیه خود خدای سبحان که با این سؤال و جواب حقیقت روز قیامت را بیان میکند آن روز که ظهور ملک و سلطنت خدا بر خلق است و اگر در جمله خدا را به صفت واحد قهار توصیف کرده برای این بود که انحصار ملک در خداوند را تعلیل کند.[6] در تفسیر منسوب به محیی الدین عربی ذیل این آیه آمده: خداوند سبحان به هنگام فناء همه چیز در عین جمع ندا میکند (لمن الملک الیوم) پاسخ داده میشود: (لله الواحد القهّار) خدایی که چیزی غیر او قهار نیست و خدایی که همه موجودات با قهر او فانی میشود.[7] روشن است که مراد از فنای همه در برابر خداوند همان نکتهای است که اشاره شد نه این که مرگ به معنای مرگ انسان و حیوان برای مجردات مطرح باشد. امّا جریان صور اوّل که موجب مرگ موجودات زنده نظیر انسان و سایر حیوانات میشود آن است که آنها میمیرند و میان روح و بدنشان جدایی میافتد نه اینکه روحشان نابود شود پس روح به یک معنا جاویدان است و با نفخ صور همانند بدن نابود نمیشود. آیا با نفخ در صور همه میمیرند حتی ملائکه، در این صورت مرگ ملائکه به چه معنی است؟ در این رابطه معمولا آیاتی مثل: (و یوم ینفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله...)[8] روزی که در صور دمیده میشود آنان که در آسمان و زمین هستند به بیتابی و فزع در میآیند جز آن که خدا بخواهد. و آیه: (و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله ثم نفخ منه اخری فاذا هم قیام ینظرون).[9] و در صور دمیده میشود آن گاه اهل آسمان و زمین همه مدهوش میشوند جز آن کس که خدا بخواهد سپس بار دیگر در صور دمیده میشود، که ناگهان همه به پا ایستاده و نگران و منتظر خواهند بود. در رابطه با این ایات و چگونگی مرگ مخلوقات و پایان زندگی دنیا نکاتی قابل ذکر است. 1. در آیات از لفظ (صعق) و (فزع) استفاده کرده نه (موت) زیرا موت لفظی است که بر خروج روح از بدن اطلاق میشود، در حالی که (صعق) و (فزع) همه موجودات آسمان و زمین از جمله ملائکه و ارواح را نیز شامل می شود. برخلاف (موت). بنابراین اگر مراد پرسش کننده عزیز از مرگ ملائکه، خارج شدن آنها از عالم دنیا و وارد شدن به عالم آخرت باشد، پاسخ مثبت است، به این معنی که ملائکه نیز با نفخ صور به پایان زندگی خود میرسند، البته نه به معنی خروج روح از بدن. در این رابطه روایات فراوانی در دست است.[10] که به نمونهای از آنها اشاره میکنیم: یکی از یاران امام صادق علیه السّلام به نام یعقوب احمر میگوید در جریان مرگ اسماعیل فرزند امام صادق علیه السّلام به خدمت ایشان رفتم تا تسلیت بگویم ایشان پس از آن که برای فرزندش اسماعیل از خداوند طلب رحمت نمود، فرمود: ... جدّا همه اهل زمین خواهند مرد، حتی یک نفر نیز باقی نمیماند، سپس همه اهل آسمانها خواهند مرد حتی یک نفر نیز باقی نمیماند، مگر فرشتهای که مأمور قبض ارواح است و حاملان عرش و جبرئیل و مکائیل. پس ملک الموت میآید و در مقابل خدا میایستد به او گفته میشود، کی مانده است؟ در حالتی که خودش عالمتر است، ملک الموت میگوید: ای پروردگار! کسی نمانده مگر ملک الموت و حاملان عرش و جبرئیل ومکائیل. آن گاه به او امر میشود به جبرئیل و میکائیل بگو بمیرند. در این موقع فرشتهها یعنی حاملان عرش میگویند: ای رب ما، این دو فرشته رسول و امین تو هستند، پاسخ میرسد که قضای حتمی من این است که هر نفسی که در آن روح باشد باید بمیرد. ملک الموت میآید و در برابر خدا میایستد، ان گاه به او گفته میشود چه کسی باقی مانده است؟ در حالی که خودش بهتر میداند ملک الموت میگوید: پروردگارا!جز ملک الموت و حاملان عرش کسی باقی نمانده است در این حال گفته میشود: به حاملان عرش بگو بمیرند. امام علیه السّلام فرمود: سپس ملک الموت غمگین و محزون و سرافکنده در برابر خدا میایستد به او گفته میشود چه کسی باقی مانده است؟ ملک الموت پاسخ می دهد: ای پروردگار، غیر از ملک الموت کسی باقی نیست، آن گاه از جانب خدا به او گفته میشود: ای ملک الموت بمیر. سپس خداوند زمین را با دست راست (یعنی با قدرت) میگیرد و میگوید کجایند آنان که همتای من قرار داده میشوند. کجایند کسانی که با من خدای دیگری را میپرستیدند.[11] 2. نکته دیگری که در رابطه با مرگ موجودات در هنگام نفخ صور لازم به ذکر است اشاره قرآن کریم است به مرگ آنها که در آسمان و زمین هستند. با توجه به برخی روایات و توضیحات مفسرین ذیل آیه مورد بحث میتوان خلایق را به سه گروه تقسیم کرد. الف. آنها که در زمین هستند، (ما فی الارض) منظور اهل برزخ هستند، زیرا قبلا افرادی که در روی زمین در قید حیات بودند با یک صیحه یا یک فریاد در آسمان جان سپرده و رهسپار عالم برزخ شده بودند. ب. اهل آسمان (من فی السموات) که ملائکه و فرشتگان هستند، قرآن کریم در ایات دیگر این مطلب را توضیح داده که جهان را پایانی حساب شده و معین است. و اختتام جهان را چنین بیان میکند که (تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنة)[12] فرشتگان و روح در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوی خداوند بالا رفته و عروج میکنند. واضح است که فرشتگان به عنوان واسطة بین عالم ملک و عالم ربوبی و نیز مسئول تدبیر امور خلق تنها تا هنگامی که نظم فعلی جهان برقرار است انجام وظیفه میکند و با دگرگونی نظام خلقت و آفرینش مأموریت آنها پایان یافته است. پس به سوی خدا باز میگردند. ج. گروه سوّم: استثناء شدگان (الا من شاء الله) اینان گروهی هستند که به خواست خدا از فزع و (صعق) در امان هستند. آیات دیگری که این گروه را معرفی کرده بیان میداردکه آنان بندگان پاک و مخلص خدا هستند، (من جاء بالحسنة فله خیرٌ منها و هم من فزع یومئذٍ آمنون و...)[13] هر کس حسنه (خوبی) را با خود بیاورد بر او بهتر از آن خواهد بود، آنان روز قیامت از فزع در امان هستند. البته مراد از (حسنه) حسنه مطلق است که با بدیها آمیخته نباشد. بنابراین تنها کسی که ذاتش از شرک و بدی پیراسته باشد و ایمان به غیر خدا نداشته باشد، در نفخ صور ایمن از عذاب است. ایمانی که هیچ شریکی برای خداوند نبیند، نه در وجود، نه صفات و نه افعالش.[14] در تفسیر قمی ذیل آیه (من جاء بالحسنه فله خیر منها) آمده است، به خدا قسم (حسنه) همان ولایت امیر المؤمنین است و (سیئه) همان پیروی از دشمنان او است. علامه طباطبایی میفرماید: مخلصین که استثناء شده بودند در آسمانها نیستند بلکه جایگاهشان در ورای آسمانها و زمین است و با این حال جزئی از همه هستند. خدا میفرماید: (کل شیء هالک الا وجهه) همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود.[15] و آنان از همین (وجه) هستند و نیز فرموده: (فاینما تولو فثم وجه الله) به هر سو رو کنید خدا آنجاست.[16] بنابراین به واسطة احاطه خداوند بر این عالم، آنان نیز به این عالم محیطاند.[17] آیت الله حسن زاده آملی در شرح سخنان خواجه نصیرالدین راجع به استثناء شدگان یعنی کسانی که در قیامت از نفخ صور و صعق در امان هستند و از هول مرگ و زنده شدن مجدد آسودگی دارند میفرماید: این فرقه کاملین اهل توحیدند که در دنیا قیامتشان قیام کرده است و خودشان قیامتاند و هیچ گونه غطاء و حجاب برای ایشان نیست. عارف رومی در دفتر ششم مثنوی میگوید: زاده ثانی است احمد در جهان صد قیامت بود او اندر جهان زاو قیامت را همی پرسیدهاند کای قیامت، تا قیامت راه چند با زبان حال می گفتی بسی که ز محشر، حشر را پرسد کسی بهر این گفت آن رسول خوش پیام رمز موتوا قبل موت یا کرام[18] نتیجه: در نفخ صور همه اهل آسمان و زمین خواهند مرد مگر اولیای الهی که بیش از یک مرگ نخواهند داشت و لذا خداوند تعالی میفرمایند: (لا یذوقون فیها الموت الا الموته الاولی) هرگز مرگی جز همان مرگ اوّل (که در دنیا چشیدهاند) نخواهند داشت.[19] برخلاف سایرین که میگویند: (ربّنا امتنا اثنتین و احینا اثنتین).[20] خدایا دوبار مرا میراندی و دوبار زنده کردی. برای توضیح بیشتر به کتابهای ذیل مراجعه بفرمائید: 1. آغاز و انجام، خواجه نصیر الدین طوسی، با حاشیه استاد حسن زاده آملی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، چ دوّم، 1370. 2. معاد، محسن قرائتی، موسسه در راه حق، قم، چ سوّم، 1368. 3. سرنوشت انسان، احمد زمردیان، کتابفروشی اسلامیه، چ سوّم، 1354. 4. حیات پس از مرگ، علامه طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، تیرماه 1362. 5. معاد در قرآن، استاد مظاهری، انتشارات شفق، 1364. 6. معادشناسی، حسینی تهرانی، ج 4، انتشارات حکمتیاب، 1403 قمری. 7. المیزان، ذیل آیات مورد بحث در جزوه. 8. نمونه ذیل آیات مورد بحث در جزوه. 9. معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل، حسین ربانی میانجی، چ دوّم، 1373. قال علی علیه السّلام : ترک الذنب اهون من طلب التوبه؛ ترک گناه از طلب آمرزش و توبه آسانتر است. (نهج البلاغه، حکمت 160) -------------------------------------------------------------------------------- [1] . جوادی آملی، معاد در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، 4، ص 292، نشر اسراء قم، چ اول، سال 1380 ش. [2] . علامه طباطبایی،المیزان، ج 15، ص 39، نشرموسسه الاعلمی بیروت، 1493 ق. [3] . آل عمران، 170 [4] . ناصر مکارم شیرازی، جهان پس از مرگ، ص 304، نشر هدف، قم، چ 2. [5] . غافر، 16. [6] . ترجمه المیزان، ج 33 و 34، ص 188، نشر کانون انتشارات محمدی، تهران، چ 4، 1364 ش. [7] . تفسیر قرآن، ج 2، ص 298، انتشارات ناصر، تهران، چ اوّل، این تفسیر در واقع از عبدالرزاق قاسانی است لکن به نام محی الدین معروف شده است. [8] . نمل، 87. [9] . زمر، 68. [10] . ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 324 به بعد. [11] . ربانی میانجی، حسین، معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل، ص 426، از مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 329 و کافی، ح 1، ص 71. [12] . معراج، 4. [13] . نمل، 86. [14] . ر.ک: علامه طباطبایی، سید محمدحسین، حیات پس از مرگ، ص 47، دفتر انتشارات اسلامی، 1362؛ و خواجه نصیر الدین، آغاز و انجام، ص 49، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اوّل، 1366. [15] . قصص، 88. [16] . بقره، 115. [17] . علامه طباطبایی، سید محمدحسین، حیات پس از مرگ، ص 50، دفتر انتشارات اسلامی، تیرماه 1362. [18] . حسن زاده آملی، تعلیق بر آغاز و انجام، ص 162، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اوّل، 1366. [19] . دخان، 56. [20] . مؤمن، 11.
در خصوص مسأله روح و جریان نفخ صور میگویم: قبل از هر چیز لازم است که معنا و مفهوم صور مشخص شود، آن گاه بحث شود که آیا روح با نخ صور از میان می رود یا نه؟ درباره معنای صور چند وجه گفته شده است، امّا:
مناسبترین تفسیری که در روایات نیز تأیید شده معنای زیر است:
از پیامبر اسلام از معنای صور پرسیدند، حضرت فرمود: شاخی است از نور که اسرافیل در آن میدمد. هم چنین در حدیث آمده: این شیپور دارای سوراخی است که در آن به تعداد همه انسانها منفذهایی است و ارواحشان در آن جای میگیرد.
پس اگر این شیپور از جنس نور باشد و ارواح انسان در آن قرار گیرد، بنابراین که الفاظ برای معانی ابتدایی و محسوس وضع شده است، باید نام شیپور بر آن از باب تشبیه باشد. ولی بنابر مبنای صحیح که الفاظ برای ارواح و اهداف معانی وضع شده و هیچ کدام از مصادیق خاص در زمانها و مکانها دخیل نیست، اطلاق آن بر وسیله نوری از سنخ حقیقت است نه مجاز و یا تشبیه. به هر تقدیر با وسیلهای در قیامت همگان حاضر میشوند، چنان که در لشکرگاهها برای اهداف گوناگون مانند آمادهباش، شامگاه، صبحگاه، کوچ و حرکت در شیپور میدمند. از این رو در حدیث آمده: صور قیامت شاخی است از نور که صدای مخصوص دارد.
بنابراین، نفخ صور عبارت است از دعوت یا ندای ویژه که گاهی جهت میراندن موجودات از آن بهره میگیرند و گاهی با آن به موجودات فرمان بعث و نشور میدهند. این فرمان و ندا (نفخ صور) به قدری بزرگ وگسترده است که همه آسمانها و زمین را در مینوردد.[1]
نکته دوّم آن است که: مراد از نفخ صور یعنی امامت و میراندن موجودات زنده (یعنی درواقع به آنها نشان داده میشود که هستی آنها از خودشان نیست بلکه از خدای هستی بخش به آنها داده شده) و اثر نفخ صور اوّل در موجودات نظیر انسان و سایر حیوانات به معنای آن است که همه آنها (انسانها و حیوانات) میمیرند و روحشان از بدن جدا میشود، نه اینکه روح شان از میان برود. چون معنای اماتة در نفخ صور اوّل آن است که روح همگان از بدنشان جدا میشود و فاصله میگیرد، همان گونه که در هنگام مرگهای عادی روح از بدن جدا میشود. و در نفخ صور دوّم همه ارواح به بدنهای خود باز میگردد و همگان زنده میشوند و به محضر خداوند درمیدان محشر حاضر میشوند.[2]
بنابراین اولاً روح با نفخ صور اوّل از میان نمیرود تنها میان ارواح و بدنها فاصله و جدایی پدید میآید که از آن به مرگ تعبیر میشود.
در قرآن کریم آیات متعدد وجود دارد که صریحاً و یا به طور اشاره حکایت از بقای روح و فانی نشدن آن دارد از جمله آن آیهای است که مربوط به شهدا است، فرمود: (گمان مبرکه آنها که در راه خدا کشته شدند مردهاند بلکه آنها زندهاند و در نزد پروردگار خویش روزی داده میشوند.[3]
این آیه صراحت در بقای روح دارد چون میدانیم که این حکم مخصوص به شهدا نیست، زیرا روح آنها با روح سایر مردم از این جهت (باقی بودن بعد از مرگ) تفاوتی ندارد.
از مجموع این گونه آیات معلوم میشود که از نظر قرآن روح انسان با مرگ نابود نمیشود.[4]
ثانیاً، چون روح انسان فرامادی است و از سنخ موجودات مجرد است و موجود مجرد فناناپذیر است و با مرگ بدن و جسم از میان نمیرود، ممکن است گفته شود که موجودات مجرد نظیر فرشتهها و حتی جبرئیل و عزرائیل و مکائیل و حتی خود اسرافیل که مسئول دمیدن نفخ صور است، میمیرند و حتی براساس روایات خود مرگ نیز به صورتی در میآید و گرفتار مرگ میشود! پاسخ آن است که مرگ برای موجودات مجرد در جریان قیامت به معنای فنا و محو هستی آنان در هستی حق تعالی است یعنی در قیامت به آنها به نحوی نشان داده میشود که هستی آنان ذاتی و از خودشان نیست بلکه خدای هستی بخش به آنها هستی داده است.
این مسأله از آیه مبارکه سوره غافر (مؤمن) به خوبی معلوم میشود که فرمود: (...لمن الملک الیوم، لله الواحد القهّار)[5] یعنی در آن روز (قیامت) گفته میشود که امروز ملک از آن کیست؟ از آن خدای واحد قهار.
مفسر حکیم علامه طباطبایی ذیل این آیه میگوید: این جمله سؤال و جوابی است از ناحیه خود خدای سبحان که با این سؤال و جواب حقیقت روز قیامت را بیان میکند آن روز که ظهور ملک و سلطنت خدا بر خلق است و اگر در جمله خدا را به صفت واحد قهار توصیف کرده برای این بود که انحصار ملک در خداوند را تعلیل کند.[6]
در تفسیر منسوب به محیی الدین عربی ذیل این آیه آمده: خداوند سبحان به هنگام فناء همه چیز در عین جمع ندا میکند (لمن الملک الیوم) پاسخ داده میشود: (لله الواحد القهّار) خدایی که چیزی غیر او قهار نیست و خدایی که همه موجودات با قهر او فانی میشود.[7]
روشن است که مراد از فنای همه در برابر خداوند همان نکتهای است که اشاره شد نه این که مرگ به معنای مرگ انسان و حیوان برای مجردات مطرح باشد.
امّا جریان صور اوّل که موجب مرگ موجودات زنده نظیر انسان و سایر حیوانات میشود آن است که آنها میمیرند و میان روح و بدنشان جدایی میافتد نه اینکه روحشان نابود شود پس روح به یک معنا جاویدان است و با نفخ صور همانند بدن نابود نمیشود.
آیا با نفخ در صور همه میمیرند حتی ملائکه، در این صورت مرگ ملائکه به چه معنی است؟
در این رابطه معمولا آیاتی مثل: (و یوم ینفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله...)[8]
روزی که در صور دمیده میشود آنان که در آسمان و زمین هستند به بیتابی و فزع در میآیند جز آن که خدا بخواهد.
و آیه: (و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله ثم نفخ منه اخری فاذا هم قیام ینظرون).[9]
و در صور دمیده میشود آن گاه اهل آسمان و زمین همه مدهوش میشوند جز آن کس که خدا بخواهد سپس بار دیگر در صور دمیده میشود، که ناگهان همه به پا ایستاده و نگران و منتظر خواهند بود.
در رابطه با این ایات و چگونگی مرگ مخلوقات و پایان زندگی دنیا نکاتی قابل ذکر است.
1. در آیات از لفظ (صعق) و (فزع) استفاده کرده نه (موت) زیرا موت لفظی است که بر خروج روح از بدن اطلاق میشود، در حالی که (صعق) و (فزع) همه موجودات آسمان و زمین از جمله ملائکه و ارواح را نیز شامل می شود. برخلاف (موت).
بنابراین اگر مراد پرسش کننده عزیز از مرگ ملائکه، خارج شدن آنها از عالم دنیا و وارد شدن به عالم آخرت باشد، پاسخ مثبت است، به این معنی که ملائکه نیز با نفخ صور به پایان زندگی خود میرسند، البته نه به معنی خروج روح از
بدن. در این رابطه روایات فراوانی در دست است.[10] که به نمونهای از آنها اشاره میکنیم:
یکی از یاران امام صادق علیه السّلام به نام یعقوب احمر میگوید در جریان مرگ اسماعیل فرزند امام صادق علیه السّلام به خدمت ایشان رفتم تا تسلیت بگویم ایشان پس از آن که برای فرزندش اسماعیل از خداوند طلب رحمت نمود، فرمود: ... جدّا همه اهل زمین خواهند مرد، حتی یک نفر نیز باقی نمیماند، سپس همه اهل آسمانها خواهند مرد حتی یک نفر نیز باقی نمیماند، مگر فرشتهای که مأمور قبض ارواح است و حاملان عرش و جبرئیل و مکائیل.
پس ملک الموت میآید و در مقابل خدا میایستد به او گفته میشود، کی مانده است؟ در حالتی که خودش عالمتر است، ملک الموت میگوید: ای پروردگار! کسی نمانده مگر ملک الموت و حاملان عرش و جبرئیل ومکائیل. آن گاه به او امر میشود به جبرئیل و میکائیل بگو بمیرند. در این موقع فرشتهها یعنی حاملان عرش میگویند: ای رب ما، این دو فرشته رسول و امین تو هستند، پاسخ میرسد که قضای حتمی من این است که هر نفسی که در آن روح باشد باید بمیرد.
ملک الموت میآید و در برابر خدا میایستد، ان گاه به او گفته میشود چه کسی باقی مانده است؟ در حالی که خودش بهتر میداند ملک الموت میگوید: پروردگارا!جز ملک الموت و حاملان عرش کسی باقی نمانده است در این حال گفته میشود: به حاملان عرش بگو بمیرند.
امام علیه السّلام فرمود: سپس ملک الموت غمگین و محزون و سرافکنده در برابر خدا میایستد به او گفته میشود چه کسی باقی مانده است؟
ملک الموت پاسخ می دهد: ای پروردگار، غیر از ملک الموت کسی باقی نیست، آن گاه از جانب خدا به او گفته میشود: ای ملک الموت بمیر.
سپس خداوند زمین را با دست راست (یعنی با قدرت) میگیرد و میگوید کجایند آنان که همتای من قرار داده میشوند. کجایند کسانی که با من خدای دیگری را میپرستیدند.[11]
2. نکته دیگری که در رابطه با مرگ موجودات در هنگام نفخ صور لازم به ذکر است اشاره قرآن کریم است به مرگ آنها که در آسمان و زمین هستند. با توجه به برخی روایات و توضیحات مفسرین ذیل آیه مورد بحث میتوان خلایق را به سه گروه تقسیم کرد.
الف. آنها که در زمین هستند، (ما فی الارض) منظور اهل برزخ هستند، زیرا قبلا افرادی که در روی زمین در قید حیات بودند با یک صیحه یا یک فریاد در آسمان جان سپرده و رهسپار عالم برزخ شده بودند.
ب. اهل آسمان (من فی السموات) که ملائکه و فرشتگان هستند، قرآن کریم در ایات دیگر این مطلب را توضیح داده که جهان را پایانی حساب شده و معین است. و اختتام جهان را چنین بیان میکند که (تعرج الملائکه و الروح الیه فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنة)[12] فرشتگان و روح در روزی که مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوی خداوند بالا رفته و عروج میکنند.
واضح است که فرشتگان به عنوان واسطة بین عالم ملک و عالم ربوبی و نیز مسئول تدبیر امور خلق تنها تا هنگامی که نظم فعلی جهان برقرار است انجام وظیفه میکند و با دگرگونی نظام خلقت و آفرینش مأموریت آنها پایان یافته است. پس به سوی خدا باز میگردند.
ج. گروه سوّم: استثناء شدگان (الا من شاء الله) اینان گروهی هستند که به خواست خدا از فزع و (صعق) در امان هستند. آیات دیگری که این گروه را معرفی کرده بیان میداردکه آنان بندگان پاک و مخلص خدا هستند، (من جاء بالحسنة فله خیرٌ منها و هم من فزع یومئذٍ آمنون و...)[13] هر کس حسنه (خوبی) را با خود بیاورد بر او بهتر از آن خواهد بود، آنان روز قیامت از فزع در امان هستند.
البته مراد از (حسنه) حسنه مطلق است که با بدیها آمیخته نباشد.
بنابراین تنها کسی که ذاتش از شرک و بدی پیراسته باشد و ایمان به غیر خدا نداشته باشد، در نفخ صور ایمن از عذاب است. ایمانی که هیچ شریکی برای خداوند نبیند، نه در وجود، نه صفات و نه افعالش.[14]
در تفسیر قمی ذیل آیه (من جاء بالحسنه فله خیر منها) آمده است، به خدا قسم (حسنه) همان ولایت امیر المؤمنین است و (سیئه) همان پیروی از دشمنان او است.
علامه طباطبایی میفرماید: مخلصین که استثناء شده بودند در آسمانها نیستند بلکه جایگاهشان در ورای آسمانها و زمین است و با این حال جزئی از همه هستند. خدا میفرماید:
(کل شیء هالک الا وجهه) همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود.[15]
و آنان از همین (وجه) هستند و نیز فرموده:
(فاینما تولو فثم وجه الله) به هر سو رو کنید خدا آنجاست.[16]
بنابراین به واسطة احاطه خداوند بر این عالم، آنان نیز به این عالم محیطاند.[17]
آیت الله حسن زاده آملی در شرح سخنان خواجه نصیرالدین راجع به استثناء شدگان یعنی کسانی که در قیامت از نفخ صور و صعق در امان هستند و از هول مرگ و زنده شدن مجدد آسودگی دارند میفرماید:
این فرقه کاملین اهل توحیدند که در دنیا قیامتشان قیام کرده است و خودشان قیامتاند و هیچ گونه غطاء و حجاب برای ایشان نیست. عارف رومی در دفتر ششم مثنوی میگوید:
زاده ثانی است احمد در جهان صد قیامت بود او اندر جهان
زاو قیامت را همی پرسیدهاند کای قیامت، تا قیامت راه چند
با زبان حال می گفتی بسی که ز محشر، حشر را پرسد کسی
بهر این گفت آن رسول خوش پیام رمز موتوا قبل موت یا کرام[18]
نتیجه:
در نفخ صور همه اهل آسمان و زمین خواهند مرد مگر اولیای الهی که بیش از یک مرگ نخواهند داشت و لذا خداوند تعالی میفرمایند:
(لا یذوقون فیها الموت الا الموته الاولی) هرگز مرگی جز همان مرگ اوّل (که در دنیا چشیدهاند) نخواهند داشت.[19]
برخلاف سایرین که میگویند:
(ربّنا امتنا اثنتین و احینا اثنتین).[20]
خدایا دوبار مرا میراندی و دوبار زنده کردی.
برای توضیح بیشتر به کتابهای ذیل مراجعه بفرمائید:
1. آغاز و انجام، خواجه نصیر الدین طوسی، با حاشیه استاد حسن زاده آملی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، چ دوّم، 1370.
2. معاد، محسن قرائتی، موسسه در راه حق، قم، چ سوّم، 1368.
3. سرنوشت انسان، احمد زمردیان، کتابفروشی اسلامیه، چ سوّم، 1354.
4. حیات پس از مرگ، علامه طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، تیرماه 1362.
5. معاد در قرآن، استاد مظاهری، انتشارات شفق، 1364.
6. معادشناسی، حسینی تهرانی، ج 4، انتشارات حکمتیاب، 1403 قمری.
7. المیزان، ذیل آیات مورد بحث در جزوه.
8. نمونه ذیل آیات مورد بحث در جزوه.
9. معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل، حسین ربانی میانجی، چ دوّم، 1373.
قال علی علیه السّلام :
ترک الذنب اهون من طلب التوبه؛ ترک گناه از طلب آمرزش و توبه آسانتر است.
(نهج البلاغه، حکمت 160)
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جوادی آملی، معاد در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن، 4، ص 292، نشر اسراء قم، چ اول، سال 1380 ش.
[2] . علامه طباطبایی،المیزان، ج 15، ص 39، نشرموسسه الاعلمی بیروت، 1493 ق.
[3] . آل عمران، 170
[4] . ناصر مکارم شیرازی، جهان پس از مرگ، ص 304، نشر هدف، قم، چ 2.
[5] . غافر، 16.
[6] . ترجمه المیزان، ج 33 و 34، ص 188، نشر کانون انتشارات محمدی، تهران، چ 4، 1364 ش.
[7] . تفسیر قرآن، ج 2، ص 298، انتشارات ناصر، تهران، چ اوّل، این تفسیر در واقع از عبدالرزاق قاسانی است لکن به نام محی الدین معروف شده است.
[8] . نمل، 87.
[9] . زمر، 68.
[10] . ر.ک: مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 324 به بعد.
[11] . ربانی میانجی، حسین، معاد از دیدگاه قرآن، حدیث و عقل، ص 426، از مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 329 و کافی، ح 1، ص 71.
[12] . معراج، 4.
[13] . نمل، 86.
[14] . ر.ک: علامه طباطبایی، سید محمدحسین، حیات پس از مرگ، ص 47، دفتر انتشارات اسلامی، 1362؛ و خواجه نصیر الدین، آغاز و انجام، ص 49، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اوّل، 1366.
[15] . قصص، 88.
[16] . بقره، 115.
[17] . علامه طباطبایی، سید محمدحسین، حیات پس از مرگ، ص 50، دفتر انتشارات اسلامی، تیرماه 1362.
[18] . حسن زاده آملی، تعلیق بر آغاز و انجام، ص 162، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اوّل، 1366.
[19] . دخان، 56.
[20] . مؤمن، 11.
- [سایر] چگونگی نفخ روح در انسان را شرح دهید؟
- [سایر] با دمیده شدن صور اسرافیل آیا روح انسان همانند سایر موجودات می میرد و یا زنده است ؟
- [سایر] حقیقت روح چیست؟ آیا احضار ارواح و دیدن روح گذشتگان ممکن است؟
- [سایر] فلاسفه معتقدند که حقیقت انسان، روح مجرد است، آیا مجرد بودن روح از نظر دینی درست است؟
- [سایر] چگونه در قیامت جاودانه هستیم؟
- [سایر] آیا انسان به حقیقت و ماهیت روح خود پس از مرگ شناخت پیدا میکند؟
- [سایر] حقیقت و ماهیت روح انسانی چیست؟ آیا مادی و جزء بدن است؟
- [سایر] چرا قرآن جاودانه است؟
- [سایر] اگر معاد جسمانی است با توجه به اینکه روح حقیقت وجودی انسان است چرا جسم انسان عذاب می شود؟
- [سایر] چه کسانی در آتش جهنم جاودانه خواهند بود؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیز نجسی به صورت چیز پاکی در بیاید که عرف ان را تغییر در حقیقت ببیند پاک می شود مثل ان که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود ولی اگر حقیقت ان عوض نشود مثل ان که گندم نجس را ارد کنند یا نان بپزند پاک نمی شود
- [آیت الله علوی گرگانی] بنابر احتیاط واجب زینت کردن مسجد به طلا حرام و همچنین بنابر احتیاط واجب، نباید صورت چیزهایی که مثل انسان وحیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند ونقاشی چیزهائی که روح ندارد مثل گل وبوته مکروه است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زینت کردن مسجد به طلا و صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد بنابر احتیاط واجب جایز نیست و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را به طلا زینت کنند و همچنین نباید بنابر احتیاط صورت چیزهائی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، ولی نقّاشی چیزهائی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتیاط واجب، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله نوری همدانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت یزهائی که مثل انسان و حیوان روح در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهائی که روح ندارد ، مثل گل و بوته مکروه است .
- [امام خمینی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند. و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته، مکروه است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را با طلا زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی را که مثل انسان و حیوان روح دارند، در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهایی که روح ندارند، مثل گُل و بوته مکروه است.
- [آیت الله بروجردی] زینت کردن مسجد به طلا حرام است و بنا بر احتیاط واجب نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند و نقّاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است.