در مجله صباح می خوانیم زرتشت بنیان گذار آیین مجوس نبوده و این آیین توسط پیامبر دیگری تبلیغ شده است. به تعبیر دیگر، آیین مجوس، پیامبری غیر از زرتشت و کتابی غیر از اوستا داشته است و دو آیین مجوس و زرتشت مترادف هم نیستند.[1] مترادف نبودن مجوس و زرتشت در دیگر منابع نیز پذیرفته شده است چنانکه مؤلف تاج العروس می نویسد: مجوس بر وزن صبور مردی بود با گوش های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فراخواند، و مجوس غیر از زردشت است. زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی در آن داده است. کلمه مجوس معرب منج گوش است.[2] بسیاری از مردم دین زرتشت را با سایر ادیان ایران باستان اشتباه می گیرند و این در حالی است که می توان ادیان باستان را به دو گروه و یا بهتر بگوییم به دو دین دسته بندی کرد: 1. ثنویه 2. مجوسیت. که این دو دین باستان دارای شعب و فرقه هایی است که به عنوان مثال از شعبات و فرقه های ثنویه می توان به 1. مانویه 2. مزدکیه 3. دیصانیه 4. مرقوینه 5. کینویه اشاره کرد و از فرق و شعبات دین مجوسیت می توان به: 1.کیومرثیه 2. زروانیه 3. مسخیه 4. زرادشتیه به شرح زیر اشاره کرد. کیومرثیه:[3] این فرقه از مذاهب قدیم ایران است که به اصحاب کیومرث معروفند و به دو اصل یزدان و اهرمن معتقدند و می گویند: یزدان ازلی قدیم و اهرمن محدث و مخلوق است و سبب خلق اهریمن این است که یزدان با خود فکر کرد که اگر مرا منازعی (دشمنی) بود چگونه بود؟ پس از این فکر ظلمت به وجود آمد و اهرمن نامیده شد. و به شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و اضرار سرشته شده بود و بر نور خروج کرد و با او در سرشت و کردار مخالف بود؛ جنگی میان سپاه روشنی و سپاه ظلمت در گرفت، پس از فرشتگان میانجی گری کردند، پس یزدان و اهرمن مصالحه کردند بر این که عالم سفلی برای هفت هزار سال به تمامی در اختیار اهرمن باشد، سپس آن را رها سازد و به روشنی واگذار کند. و اهرمن همه کسانی را که پیش از صلح وجود داشتند، نابود و هلاک کرد سپس مردی که کیومرث و حیوانی که گاو نامیده می شدند، را کشت؛ از محل فروافتادن مرد ریواسی رست و از اصل ریواس مردی که مشی و زنی که مشیانه نامیده می شدند، خارج شدند و آن دو والدین بشر هستند. و از جای افتادن گاو، گوسفندان و سایر حیوانات رستند. و انسانها را در حالی که روح بودند و جسم نداشتند یزدان مخیر کرد میان این که آنها را از جهان اهریمن بیرون ببرد و این که بدانها تن بپوشاند و با اهریمن جنگ کنند. پس آنها پوشیدن تن و جنگ با اهریمن را برگزیدند، بدین شرط که آنها را از طرف روشنی یاوری و پیروزی بر سپاهیان اهریمن نیک و فرجامی باشد و هنگام پیروزی بر اهریمن و نابود کردن سپاهیان او رستاخیزی باشد پس آنچه در پیش گفتیم سبب آمیختگی است و این سبب رهایی روشنی از تاریکی است.[4] 2. زروانیان: این فرقه از مجوسیان زمان را زروان می نامند که منشاء هستی است. و معتقدند که زروان برای مدت هزار سال قربانی کرد که صاحب فرزند شود. در این هنگام شک کرد که آیا قربانی کردن سودی دارد یا ندارد. همین باعث شد که خودش یا زنش (بنا به روایات مختلف) صاحب دو فرزند شود: هرمز و اهریمن، هرمز بابت قربانی کردنش و اهریمن بابت شک کردنش. از این زمان نبردی به مدت دوازده هزار سال میان هرمز و اهریمن در می گیرد دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود در سه هزار سال نخست هرمز آفریده های خود را به صورت مینوی؛ یعنی بدون جسم، می آفریند در آغاز سه هزار سال دوم اهریمن حمله می کند؛ ولی شکست می خورد و در تمام مدت سه هزار سال دوم اهریمن آفریده های خود را می آفریند در این دوره هرمز آفریده های مادی را می آفریند در سه هزار سال سوم اهریمن آفریده های خود را با آفریده های هرمز مخلوط می کند در آغاز سه هزار ساله چهارم زردشت متولد می شود و دین زردشتی را می آورد در پایان سه هزار سال چهارم اهریمن ناکار می شود و هرمز و آفریده های او برای همیشه از دست اهریمن رها می شوند.[5] مسخیه: متأسفانه هر چه گشتیم نتوانستیم مطلبی در رابطه با آرا و عقاید این فرقه پیدا کنیم. زرداشتیه: پیروان زرتشت را نامند که نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپید نژاد بود. معروف آن است که وی ایرانی و اهل آذربایجان بوده است و محل برانگیختگی او را کوهی نزدیک دریاچه ارومیه می دانند.[6] درباره زمان زردشت نیز اختلاف است و زمان وی حتی به 6000 سال قبل از میلاد نیز برده شده است. امّا بر اساس نظریه مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در سال 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق . م در سن 77 سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به قتل رسید. در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک وجود دارد. احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخصترین ویژگی این آیین است. همچنین آبادانی، کشاورزی دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است. احترام به حیوانات، مخصوصاً سگ و گاو، خوشرفتاری با مردم نیز جایگاهی ویژه دارد. همچنین برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد. کتاب آسمانی زردشتیان اوستا نام دارد که به معنای اساس و بنیان و متن است. این کتاب به خط و زبان اوستایی نوشته شده است که به ایران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوی و سانسکریت همریشه است.[7] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1.آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی. 2. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغی. 3.دین ها و کیشهای ایرانی. 4. مجله صباح شماره 8 7، مقاله زرتشت، رسول رضوی. [1] . رضوی، رسول، مجله صباح، شماره 8 7، ص 119. [2] . همان؛ مرتضی حسینی، سید محمد، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، دار الهدایه، 139ق، ج 16، ص 495. [3] . راهار بروکر، اصحاب المقدم الاول، ترجمه کریستن سن، ص276؛ ژیماره مونو، نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمه احمد تفضیلی و ژاله آموزگار، ج1، ص99، متن فرانسه، ج78، 1. [4] . دین ها و کیشهای ایرانی، ص 28 26. [5] . همان، ص 65 64. [6] . توفیقی، حسن، آشنایی با ادیان بزرگ، فصل 6. [7] . مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج1، فصل آیین زرتشت. ( اندیشه قم )
در مجله صباح می خوانیم زرتشت بنیان گذار آیین مجوس نبوده و این آیین توسط پیامبر دیگری تبلیغ شده است. به تعبیر دیگر، آیین مجوس، پیامبری غیر از زرتشت و کتابی غیر از اوستا داشته است و دو آیین مجوس و زرتشت مترادف هم نیستند.[1]
مترادف نبودن مجوس و زرتشت در دیگر منابع نیز پذیرفته شده است چنانکه مؤلف تاج العروس می نویسد:
مجوس بر وزن صبور مردی بود با گوش های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فراخواند، و مجوس غیر از زردشت است. زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی در آن داده است. کلمه مجوس معرب منج گوش است.[2]
بسیاری از مردم دین زرتشت را با سایر ادیان ایران باستان اشتباه می گیرند و این در حالی است که می توان ادیان باستان را به دو گروه و یا بهتر بگوییم به دو دین دسته بندی کرد: 1. ثنویه 2. مجوسیت. که این دو دین باستان دارای شعب و فرقه هایی است که به عنوان مثال از شعبات و فرقه های ثنویه می توان به 1. مانویه 2. مزدکیه 3. دیصانیه 4. مرقوینه 5. کینویه اشاره کرد و از فرق و شعبات دین مجوسیت می توان به: 1.کیومرثیه 2. زروانیه 3. مسخیه 4. زرادشتیه به شرح زیر اشاره کرد.
کیومرثیه:[3] این فرقه از مذاهب قدیم ایران است که به اصحاب کیومرث معروفند و به دو اصل یزدان و اهرمن معتقدند و می گویند: یزدان ازلی قدیم و اهرمن محدث و مخلوق است و سبب خلق اهریمن این است که یزدان با خود فکر کرد که اگر مرا منازعی (دشمنی) بود چگونه بود؟ پس از این فکر ظلمت به وجود آمد و اهرمن نامیده شد. و به شر و فتنه و فساد و فسق و ضرر و اضرار سرشته شده بود و بر نور خروج کرد و با او در سرشت و کردار مخالف بود؛ جنگی میان سپاه روشنی و سپاه ظلمت در گرفت، پس از فرشتگان میانجی گری کردند، پس یزدان و اهرمن مصالحه کردند بر این که عالم سفلی برای هفت هزار سال به تمامی در اختیار اهرمن باشد، سپس آن را رها سازد و به روشنی واگذار کند. و اهرمن همه کسانی را که پیش از صلح وجود داشتند، نابود و هلاک کرد سپس مردی که کیومرث و حیوانی که گاو نامیده می شدند، را کشت؛ از محل فروافتادن مرد ریواسی رست و از اصل ریواس مردی که مشی و زنی که مشیانه نامیده می شدند، خارج شدند و آن دو والدین بشر هستند. و از جای افتادن گاو، گوسفندان و سایر حیوانات رستند. و انسانها را در حالی که روح بودند و جسم نداشتند یزدان مخیر کرد میان این که آنها را از جهان اهریمن بیرون ببرد و این که بدانها تن بپوشاند و با اهریمن جنگ کنند. پس آنها پوشیدن تن و جنگ با اهریمن را برگزیدند، بدین شرط که آنها را از طرف روشنی یاوری و پیروزی بر سپاهیان اهریمن نیک و فرجامی باشد و هنگام پیروزی بر اهریمن و نابود کردن سپاهیان او رستاخیزی باشد پس آنچه در پیش گفتیم سبب آمیختگی است و این سبب رهایی روشنی از تاریکی است.[4]
2. زروانیان: این فرقه از مجوسیان زمان را زروان می نامند که منشاء هستی است. و معتقدند که زروان برای مدت هزار سال قربانی کرد که صاحب فرزند شود. در این هنگام شک کرد که آیا قربانی کردن سودی دارد یا ندارد. همین باعث شد که خودش یا زنش (بنا به روایات مختلف) صاحب دو فرزند شود: هرمز و اهریمن، هرمز بابت قربانی کردنش و اهریمن بابت شک کردنش. از این زمان نبردی به مدت دوازده هزار سال میان هرمز و اهریمن در می گیرد دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود در سه هزار سال نخست هرمز آفریده های خود را به صورت مینوی؛ یعنی بدون جسم، می آفریند در آغاز سه هزار سال دوم اهریمن حمله می کند؛ ولی شکست می خورد و در تمام مدت سه هزار سال دوم اهریمن آفریده های خود را می آفریند در این دوره هرمز آفریده های مادی را می آفریند در سه هزار سال سوم اهریمن آفریده های خود را با آفریده های هرمز مخلوط می کند در آغاز سه هزار ساله چهارم زردشت متولد می شود و دین زردشتی را می آورد در پایان سه هزار سال چهارم اهریمن ناکار می شود و هرمز و آفریده های او برای همیشه از دست اهریمن رها می شوند.[5]
مسخیه: متأسفانه هر چه گشتیم نتوانستیم مطلبی در رابطه با آرا و عقاید این فرقه پیدا کنیم.
زرداشتیه: پیروان زرتشت را نامند که نام پدرش پوروشسب یعنی دارنده اسب پیر، نام مادرش دغدو یعنی دوشنده گاو ماده و نام خاندان وی سپیتمه یعنی سپید نژاد بود. معروف آن است که وی ایرانی و اهل آذربایجان بوده است و محل برانگیختگی او را کوهی نزدیک دریاچه ارومیه می دانند.[6]
درباره زمان زردشت نیز اختلاف است و زمان وی حتی به 6000 سال قبل از میلاد نیز برده شده است. امّا بر اساس نظریه مشهور، وی در سال 660 قبل از میلاد به دنیا آمد و در سال 630 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی) به پیامبری مبعوث شد. وی در سال 583 ق . م در سن 77 سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) توسط لشکر قومی مهاجم به قتل رسید. در آیین زردشت سه اصل عملی گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک وجود دارد. احترام به آتش به عنوان یکی از مظاهر خدای روشنایی و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمی خاص در اطراف آن در معابدی به نام آتشکده مشخصترین ویژگی این آیین است. همچنین آبادانی، کشاورزی دامداری و شهرنشینی مورد ستایش قرار گرفته است. احترام به حیوانات، مخصوصاً سگ و گاو، خوشرفتاری با مردم نیز جایگاهی ویژه دارد. همچنین برخی از آداب و رسوم سرزمین ما از قبیل مراسم چهارشنبه سوری و سوگند خوردن به روشنایی چراغ و چیزهای دیگر با تعالیم زردشتی ارتباط دارد.
کتاب آسمانی زردشتیان اوستا نام دارد که به معنای اساس و بنیان و متن است. این کتاب به خط و زبان اوستایی نوشته شده است که به ایران باستان تعلق دارد و با زبان پهلوی و سانسکریت همریشه است.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی.
2. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغی.
3.دین ها و کیشهای ایرانی.
4. مجله صباح شماره 8 7، مقاله زرتشت، رسول رضوی.
[1] . رضوی، رسول، مجله صباح، شماره 8 7، ص 119.
[2] . همان؛ مرتضی حسینی، سید محمد، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، دار الهدایه، 139ق، ج 16، ص 495.
[3] . راهار بروکر، اصحاب المقدم الاول، ترجمه کریستن سن، ص276؛ ژیماره مونو، نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمه احمد تفضیلی و ژاله آموزگار، ج1، ص99، متن فرانسه، ج78، 1.
[4] . دین ها و کیشهای ایرانی، ص 28 26.
[5] . همان، ص 65 64.
[6] . توفیقی، حسن، آشنایی با ادیان بزرگ، فصل 6.
[7] . مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج1، فصل آیین زرتشت.
( اندیشه قم )
- [سایر] مجوسیت چه رابطهای با ادیان دیگر دارد؟
- [سایر] فرقه کیسانیه چگونه فرقه ایست توضیح دهید؟
- [سایر] فرقه تصوف چگونه فرقه ای است؟ آیا فرقه ای است هدایت یافته یا گمراه؟
- [سایر] فرقة زیدیه دارای چه فرقه هائی می باشد؟
- [سایر] فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟
- [سایر] فرقه های مسیحیت چگونه ایجاد شد؟ مهمترین فرقه ها کدامند؟
- [سایر] میخواستم بطور مختصر فرقه های مختلف شیعه را بدانم و همچنین اثبات فرقه برحق(شیعه جعفری) در میان این فرقه ها?
- [سایر] آیا بهائیت فرقه بوده و از فرقه های اسلامی محسوب می شود؟
- [سایر] فرقه بتریه چگونه فرقه ای است؟ اعتقاداتشان و مکان استقرار آنها در کجا قرار دارد.
- [سایر] در مورد فرقه وهابیت اطلاعاتی می خواستم! آیا این فرقه ساخته انگلیس هست یا خیر؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن مسلمان نمیتواند به عقد مرد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با غیر اهل کتاب و مجوس ازدواج کند، نه به صورت ازدواج دائم و نه به صورت ازدواج موقّت و ظاهراً ازدواج دائم یا موقّت با زن یهودی و نصرانی باطل نیست؛ بلکه مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست به ویژه ازدواج دائم. ازدواج با زن مجوسی به صورت دائم صحیح نیست و به صورت موقّت مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست و در صورتی که مرد و زن کافر با یکدیگر ازدواج کنند و سپس شوهر مسلمان شود و زن وی بر دین مسیحیّت یا یهودیّت یا مجوسیّت باقی بماند ازدواج باطل نمیگردد. در مورد اسلام زن یا شوهر احکام چندی وجود دارد که در کتب مفصّل فقهی آمده است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] سر بریدن حیوان شش شرط دارد: اول: کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اگر کسی که از کفّار یا از فرقه هائی است که در حکم کفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حیوان را ببرند، حلال نمی شود. دوّم: سر حیوان را با آهن ببرند ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوّم: در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد. چهارم: وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید (بسم الله) کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنین است اگر از روی جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم: حیوان زنده باشد و با بریدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد که حیوان زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشکال ندارد و اگر شک در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتی محکوم به طهارت است که بعد از ذبح حرکتی بکند که علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حرکت دهد یا پا به زمین بزند یا به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود. ششم: آنکه کشتن از مذبح باشد و بنابر احتیاط وجوبی جائز نیست کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] سر بریدن حیوان چند شرط دارد: اول کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اما کسی که از کفار یا از فرقه هائی است که در حکم کفارند مانند غلات و خوارج و نواصب نمی توانند سر حیوان را ببرند. دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد؛ ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد؛ یا ضرورتی مقتضی سر بریدنش شود با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز؛ می شود سر آنها را برید. سوم در موقع سر بریدن؛ صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد و بعید نیست گوسفند و مانند آن رو به قبله ایستاده باشد سرش را ببرند در استقبال قبله کافی می باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد؛ اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند؛ حیوان حرام می شود؛ ولی اگر فراموش کند؛ یا مسأله را نداند؛ یا قبله را اشتباه کند؛ یا نداند قبله کدام طرف است؛ یا نتواند حیوان را رو به قبله کند؛ اشکال ندارد. و احتیاط مستحب آن است که برنده سر (کشنده - ذابح) نیز رو به قبله باشد. چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن؛ نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید بسم اللّه کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد؛ آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است؛ ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند؛ اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین زند و این حکم در صورتی است که زنده بودن حیوان در حال ذبح مشکوک باشد و نیز واجب آن است که به اندازه معمول آن حیوان خون از بدنش بیرون آید و اگر بدانند که در حال سر بریدن زنده بوده؛ حاجتی به حرکت مزبور ندارد. ششم آنکه بنا بر احتیاط سر حیوان را پیش از بیرون آمدن روح از بدنش جدا نکنند؛ بلی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جدا شود؛ اشکالی ندارد و همچنین بنا بر احتیاط رگ سفیدی را که از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد و او را نخاع می گویند عمدا قطع نکند و این در صورتی است که حیوان را از جلو گردن سر ببرند؛ ولی اگر کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود بعید نیست که مانعی نداشته باشد. دستور کشتن شتر