باید دانست که بحث قومیت گرایی و قوم سالاری، معضلی نیست که فقط مختص به ایران و کشورهای خاصّی در دنیا باشد، بلکه این معضل گریبانگیر اکثر کشورهای جهان شده است. (والتر کانر) پیرامون این مسئله می گوید: (تعداد متنابهی از دولت ها چند قومیتی (Multi Ethnic) هستند. آگاهی قومی در سال های اخیر قطعاً در حال افزایش بوده است. هیچ طبقه بندی از دولت ها، چند قومیتی، دولت های اقتداری یا دمکراتیک، فدراتیو یا ساده؛ آسیائی، آفریقایی، آمریکایی و اروپایی از اثر تجزیه کننده قومیت (Fissiparous) مصون نبوده، و همه آنها به نحوی بدان مبتلا می باشند)[1] این سخنان کاملاً درست و قابل دفاع است بویژه آنکه از پایان جنگ سرد، جهان شاهد احیاء موضوع قومیّت ها به مثابه یک معضل در سیاست و منشأی برای منازعات داخلی و بین المللی بوده است. اهمیت سیاسی موضوع قومیت نه تنها در قلمرو سرزمین های تحت استعمار جهان سوّم، بلکه در دموکراسی های فراصنعتی پیشرفتة اروپای غربی و شمال آمریکا و نیز بسیاری از ملل کمونیست، چون اتحاد شوروی سابق، یوگسلاوی، اروپای شرقی و جمهوری خلق چین نیز مطرح است. این موضوع به قدری فراگیر شده است که حتّی نفوذ تجدّد یا (مدرنیته) در تمامی مناطق جهان نتوانسته است موضوع قومیت را به عنوان منبع ایجاد منازعات سیاسی از اعتبار ساقط سازد. حتّی به نظر می رسد اهمیت آن در نتیجه گسترش تجدّد بیشتر از پیش هم شده باشد. نزاع های قومی در جهان: همانطوریکه گفته شد بحث قومیت گرایی که بعضاً منجر به نزاع های داخلی شده است، یک معضل فراگیر بوده که اکثر کشورهای دنیا به آن برخورد نموده اند. این مشکل چه در کشورهای جهان سومی و چه در کشورهای دیگر روی داده است که برای نمونه باید به چندین نمونة آن اشاره نمود. به عنوان نمونه باید به بروز زد و خوردهای تجزیه طلبانه در برمه، بنگلادش، سودان، نیجریه، مراکش، اتیوپی و فیلیپین و همین طور جنگ های قومی داخلی در زئیر، آنگولا و جنگ بین الدولی مابین اتیوپی و سومالی بر سر منطقة (اوگادِن)، بین هند و پاکستان بر سر کشمیر، و شورش های نژادی در هندوستان، سری لانکا، مالزی، گینه و اخراج آسیایی ها از اوگاندا و یا نبیبی ها از ساحل عاج و گابن و دهها مورد دیگر از این دست اشاره نمود که همه و همه دال بر معضلی به نام قومیت گرایی در کشورهای دنیا می باشد. البته این معضل در کشورهای پیشرفته هم دیده شده است. چند نمونة آن از این قبیلند: جدائی طلبان باسک در اسپانیا، ناراضیان حکومت ایتالیائی ها در جنوب تیرول، شورش ناسیونالیستی اسکاتلندی ها و ولزی ها در انگلیس، خشونت های دیرینة ایرلند شمالی، احساسات جدایی طلبانة فرانسوی کانادایی در استان کِبک (واقع در کانادا)، رقابت بین والون ها و فلمیایی ها در بلژیک، منازعة نژادی مستمر در ایالات متحدةآمریکا و بروز نزاع های مشابه در انگلستان، تماماً گواهی بر نقش تعلقات قومی به عنوان منبعی برای ایجاد منازعه در بخش عظمیی از دموکراسی های فراصنعتی اروپای غربی و شمال آمریکا می دهد.[2] علاوه بر این موارد باید به تجزیه شوروی سابق به پانزده جمهوری مستقل و حتّی بروز حرکت های جدایی طلبانه قومی در بعضی از آنها مانند گرجستان (اوستیاهای جنوبی و آبخازی ها)، نزاع های خونین بین ارمنستان و آذربایجان در منطقة مورد نزاع (ذاگورنو قره باغ) و حتی خود روسیه (چچن) اشاره نمود تا مشخص شود قومیت گرایی دایرة وسیعی در دنیا دارد. غیر از این باید به تجزیه یوگسلاوی به پنج جمهوری جدید و استمرار بحران های قومی در درون برخی از جمهوری های مورد بحث، مانند کوزوو، یودینیا، بوسنی و...، جدایی چک از اسلواکی، جدایی و استقلال ارتیره از اتیوپی، ایجاد مناطق امن در شمال عراق و طرح نظام خودگردانی برای اکراد این منطقه (پیش از سقوط صدام، آزار و اذیت اقلیت های مجاد در رومانی، سوءظن لهستان نسبت به آلمانی های ساکن در قلمرویی که در اواخر جنگ جهانی دوم به لهستان بازگردانیده شد، و بالاخره ناکامی چین در ریشه کن ساختن تمایلات استقلال طلبانة موجود در بین تبتی ها اشاره نمود که همگی دال بر مسئلة قومیت گرایی در اکثر قریب باتفاق دولت های جهان می باشد. ب. ایران و مسئلة قومیت ها ایران اگرچه کشوری با اکثریت فارسی زبان می باشد (60%) ولی اقلیت های مختلفی در سرزمین پهناور خود جای داده است. به عنوان مثال، ترک ها 22 در صد، لرها 6 درصد، بلوچ ها 2 درصد، و عرب ها 8 درصد از جمعیت ایران را تشکیل می دهند. شاید با توجه به اهمیت این امر باشد که (ریچارد کاتم) کشور ایران را کشور چند ملیتی می خواند.[3] اما این نکته قابل ذکر است که برخلاف اکثر کشورهای دنیا، در ایران تنوع نژادی و زبانی در مقابل اشتراک دینی و مذهبی که عامل اساسی پیوند اجتماعی در ایران است به کلی می تواند رنگ ببازد، زیرا بستگی های مذهبی اساساً فرا طبقاتی و بین نژادی است. ایران و بحران قومیت گرایی: به طور کلی باید گفت بحث تشدید قومیت گرایی و ایجاد عمده اختلاف و تنش بین قومها در ایران چه در دوران حکومت شاهنشاهی یا پس از انقلاب اسلامی، ریشه در تحریکات خارجی و عوامل وابستة داخلی داشته است. البته در این میان نباید از سیاست های تفرقه افکنانة حکام مستبد و بی ریشه پهلوی و دیگر عوامل در میان قوم های ایرانی غافل بود، ولی با این همه به نظر میرسد دست های خارجی بیشتر در این مورد به چشم می خورد که ذیلاً به چند نمونة آن به اختصار اشاره می نمائیم. 1. شیخ خزعل که حرکت تجزیه طلبانة او توسط انگلیسی ها هدایت می شد. ولی بعدها دولت انگلستان به این نتیجه رسید که دولت متمرکز ایران مهمتر است، لذا دست از حمایت شیخ خزعل برداشت و این حرکت خودبخود از بین رفت. 2. از سال 1920 م (1299ش) دخالت ها و حمایتهای خارجی ها از حرکت های قومی پایین آمد، امّا در برخی جاها بحران های قومی در بالاترین حدّ خودش بود. ولی به محض اینکه دولت انگلستان حمایت خود را از حرکت های قومی در مناطق بحران خیزی، مانند بلوچستان، خوزستان، کردستان و... قطع کرد، روند بحران قومی در کشور فروکش نمود. 2. در فاصله 1930 م (1309 ش) تا 1933 که بحران نفتی ایران با انگلیس وجود دارد، تنش های قومی افزایش می یابد. این روند تا سال 1947 م (1326ش) ادامه داشت. در این سال ها میزان مداخله خارجی ها و اشغال کشور به بالاترین حدّش می رسد و تنش های قومی هم بالا می رود. 3. در دوران حکومت محمدرضاشاه در بین سال های 1963 (1342ش) تا 1967 م روند آرامی از تنش های قومی را شاهد بودیم که این دوران مصادف است با حکومت کوتاه مدت کِنِدی در آمریکا. در این دوران سیاست آمریکا بر کم شدن حمایت از حرکت های قومی استوار شده بود. 4. در سال های پایانی حکومت محمدرضاشاه، رژیم عراق ابتداء شروع به حمایت از تمام گروههای قومی موجود در ایران می کند. در این دوران تنش های قومی بالا می رود ولی هرچه دولت عراق ضعیف تر می شود و حمایتش کمتر می شود میزان تنش های قومی نیز به حدّ متنابهی کاهش می یابد.[4] این مسائل بیانگر همین واقعیت است که بحث قومیت گرایی و تفرقه میان قوم ها، اکثراً ریشة خارجی دارد. همان مسئله ای که نویسندة مقالة مذکور هم به آن اذعان نموده و تأکید کرده است. آنجایی که به درستی دستهای خارجی ها را در تجزیه ایران به افغانستان و آذربایجان و از دست رفتن منطقه کمزار از شمال کشور عمان و بحرین و همین طور تجزیه عثمانی، دخیل می داند. این معضل از یک سو توسط دست ها و دخالت های خارجی صورت گرفته است، و از سوی دیگر بی تدبیری و حاکمان وقت ایران در آن دیده می شود ولی در هر صورت معضلی نیست که پایان پذیر باشد. این اختلاف ها در همة دوران بوده ولی مهم آنست که برخورد حاکمان با این پدیده چگونه بوده است؟ آیا در مقابل آن برخورد معقولانه صورت پذیرفته است؟ و با خردورزی و قاطعیت در مقابل هرگونه تفرقه انگیزی ایستادگی شده است؟ در این مورد خوبست که این معضل را در عصر جمهوری اسلامی مورد بررسی مختصر قرار دهیم: در سال های ابتدایی جمهوری اسلامی وقایع تأسف باری در مورد بحث قومیت گرایی مطرح شده بود که همگی آنها از خارج تنظیم، تبلیغ و تغذیه می شد. غائله هایی مانند رویداد کردستان، گنبد، آذربایجان و... بارزترین نمونة آن را می توان در همین چند سال اخیر مشاهده نمود. چنان که جمهوری نوپای آذربایجان در زمان حکومت ابوالفضل ایلچی بیک، قبل از آنکه به فکر حلّ مشکلات متعدد داخلی خود باشد، بارها در رابطه با تبیین استراتژی سیاسی جمهوری آذربایجان اعلان داشت که یک از اهداف ما رهایی برادران آذریِ آن طرف اَرَس از یوغ و سلطة فارس ها خواهد بود. البته شعاری از این دست قبلاً از سوی اشخاصی چون باقراوف و علی اوف (به عنوان عضو پلیت بورو) در نظام امپراطوری شوروی سابق مطرح شده بود. شعاری که گویای انگیزه های توسعه طلبی و سلطه جویی ابرقدرتی در مقطع تاریخی خاصّ بود، اینک از سوی رهبر جامعه ای گرفتار در مسائل داخلی و چالش های خارجی، تکرار می شد. مقارن همین احوال بود که دولت ترکیه نیز با طرح شعار پان ترکیسم خواهان اتصال و وحدت آذربایجان ایران و شوروی به ترکیه شده بود. در کنار این مشکلات بحث سنی و شیعه در مناطق سنی نشین کشور ما با تحریکات عوامل مزدور، به معضلی دیگر تبدیل شده بود.[5] حال با توجه به مطالبی که ذکر شد که اگر اختلاف اندازی یا دو دستگی میان قومیت ها و نژادهای موجود در ایران بوده است همواره از سوی اجانب صورت گرفته است و در مورد نژادهای ساکن در ایران همان گونه که در اصول قانون اساسی هم به آن اشاره شده هیچ نژادی برتر از نژاد دیگر شناخته نشده است و سیاست و خط مشی حاکمان و مسئولین محترم هم همین مسأله بوده است و تمامی دغدغه فکری و اجرایی آنان بر قراری عدالت اجتماعی در تمام نقاط کشور به ویژه رسیدگی ویژه به مناطق محروم جامعه در اقص نقاط کشور بوده است که در عمل این مسأله نسبت به دوران طاغوت و رژیم شاهنشاهی که حمایت و توجه ویژه یا به مراکز مرکزی کشور داشت، کاملاً مشهود است: از مسائلی مانند: ساختن جاده و آبرسانی و برق رسانی تا مسائل بهداشتی و سایر خدمات را حکومت جمهوری اسلامی از طریق نهادهای ملی و جهاد سازندگی به مناطق محروم و حاشیه ای کشور که غالباً اقلیت های نژادی مانند کردها و ترک ها و عرب ها و... ساکنم بوده اند بدون هیچ تبعیض ارسال داشته است و آنچه در این کشور بعد از استقرار نظام اسلامی و تحقق انقلاب همت مردم و مسئولین را متوجه خود ساخته است بحث استقرار قوانین دین و شرع اسلام است و حرکت به سمت توصیه و یکتاپرستی بدون توجه به رنگ نژاد و قومیت افراد زیرا کرد و مکتب اسلام برتری انسان ها به تقوای الهی آنها می باشد. در اینجا مناسب است تا موضع نظام اسلامی را در مقابل چند توطئه تبعیض نژادی جهت اطلاع به صورت پرسش بیان نماییم: 1. جنگ عراق علیه ایران به خاطر چه بود؟ آیا غیر از این است که قصد تفرقه افکنی با شعار (خوزستانِ عربستان) و (کردستانِ غیر ایران) داشت؟ پس چرا اهالی خوزستان و کردستان مردانه در مقابل این تجاوز ایستادند و همدوش با سایر هموطنان خود به دفاع از حریم کشور خود پرداختند؟ آیا این غیر از تدبیر و درایت حاکمان جمهوری اسلامی در بحث وحدت قومیتها می باشد. 2. اگر مسئولین ایران خواهان اختلاف بین قومیتها هستند، چرا در مقابل شعار پان ترکیسم ترکیه و تحریکات آذربایجان شوروی سرسختانه ایستادند؟ چرا رهبر جمهوری اسلامی در سفر به تبریز بر حفظ انسجام و وحدت همة قومیتها تأکید کردند؟ 3. چطور شنیدن صدای اذان از مسجد شیعیان در شهر اشنویه کردستان مبیّن اختلاف قومیتهاست؟ آیا در کشوری که حاکمیت اکثریت آن با شیعیان است، حضور شیعیان یا شنیدن صدای اذان آنها از مناطق سنی نشین، دالّ بر رفتار خصمانه با اقلیت های قومی است؟ آیا شیعیان با زور و اکراه در این شهر ساکن شدند، یا آنکه عده ای از سنی ها به خود با تمیل و علاقه شیعه گشته اند؟ -------------------------------------------------------------------------------- [1] . برگرفته از مقاله ای متعلق به آقای: تی. دیویدمیسون: T. Davidmason, "Ethnicity and politics", in: Encyclopedia of Government and politics, (London: Routledge, 1992), pp. 568-586. [2] . پیشین. [3] . کاتم، ریچارد، ناسیونالسم در ایران، 1979، ص 166. [4] . فصلنامة مطالعات راهبردی، پیش شمارة اول، بهار 1377، صص 225-224. [5] . پیشین، ص 213.
باید دانست که بحث قومیت گرایی و قوم سالاری، معضلی نیست که فقط مختص به ایران و کشورهای خاصّی در دنیا باشد، بلکه این معضل گریبانگیر اکثر کشورهای جهان شده است. (والتر کانر) پیرامون این مسئله می گوید: (تعداد متنابهی از دولت ها چند قومیتی (Multi Ethnic) هستند. آگاهی قومی در سال های اخیر قطعاً در حال افزایش بوده است. هیچ طبقه بندی از دولت ها، چند قومیتی، دولت های اقتداری یا دمکراتیک، فدراتیو یا ساده؛ آسیائی، آفریقایی،
آمریکایی و اروپایی از اثر تجزیه کننده قومیت (Fissiparous) مصون نبوده، و همه آنها به نحوی بدان مبتلا می باشند)[1]
این سخنان کاملاً درست و قابل دفاع است بویژه آنکه از پایان جنگ سرد، جهان شاهد احیاء موضوع قومیّت ها به مثابه یک معضل در سیاست و منشأی برای منازعات داخلی و بین المللی بوده است. اهمیت سیاسی موضوع قومیت نه تنها در قلمرو سرزمین های تحت استعمار جهان سوّم، بلکه در دموکراسی های فراصنعتی پیشرفتة اروپای غربی و شمال آمریکا و نیز بسیاری از ملل کمونیست، چون اتحاد شوروی سابق، یوگسلاوی، اروپای شرقی و جمهوری خلق چین نیز مطرح است. این موضوع به قدری فراگیر شده است که حتّی نفوذ تجدّد یا (مدرنیته) در تمامی مناطق جهان نتوانسته است موضوع قومیت را به عنوان منبع ایجاد منازعات سیاسی از اعتبار ساقط سازد. حتّی به نظر می رسد اهمیت آن در نتیجه گسترش تجدّد بیشتر از پیش هم شده باشد.
نزاع های قومی در جهان:
همانطوریکه گفته شد بحث قومیت گرایی که بعضاً منجر به نزاع های داخلی شده است، یک معضل فراگیر بوده که اکثر کشورهای دنیا به آن برخورد نموده اند. این مشکل چه در کشورهای جهان سومی و چه در کشورهای دیگر روی داده است که برای نمونه باید به چندین نمونة آن اشاره نمود. به عنوان نمونه باید به بروز زد و خوردهای تجزیه طلبانه در برمه، بنگلادش، سودان، نیجریه، مراکش، اتیوپی و فیلیپین و همین طور جنگ های قومی داخلی در زئیر، آنگولا و جنگ بین الدولی مابین اتیوپی و سومالی بر سر منطقة (اوگادِن)، بین هند و پاکستان بر سر کشمیر، و شورش های نژادی در هندوستان، سری لانکا، مالزی، گینه و اخراج آسیایی ها از اوگاندا و یا نبیبی ها از ساحل عاج و گابن و دهها مورد دیگر از این دست اشاره نمود که همه و همه دال بر معضلی به نام قومیت گرایی در کشورهای دنیا می باشد.
البته این معضل در کشورهای پیشرفته هم دیده شده است. چند نمونة آن از این قبیلند: جدائی طلبان باسک در اسپانیا، ناراضیان حکومت ایتالیائی ها در جنوب تیرول، شورش ناسیونالیستی اسکاتلندی ها و ولزی ها در انگلیس، خشونت های دیرینة ایرلند شمالی، احساسات جدایی طلبانة فرانسوی کانادایی در استان کِبک (واقع در کانادا)، رقابت بین والون ها و فلمیایی ها در بلژیک، منازعة نژادی مستمر در ایالات متحدةآمریکا و بروز نزاع های مشابه در انگلستان، تماماً گواهی بر نقش تعلقات قومی به عنوان منبعی برای ایجاد منازعه در بخش عظمیی از دموکراسی های فراصنعتی اروپای غربی و شمال آمریکا می دهد.[2]
علاوه بر این موارد باید به تجزیه شوروی سابق به پانزده جمهوری مستقل و حتّی بروز حرکت های جدایی طلبانه قومی در بعضی از آنها مانند گرجستان (اوستیاهای جنوبی و آبخازی ها)، نزاع های خونین بین ارمنستان و آذربایجان در منطقة مورد نزاع (ذاگورنو قره باغ) و حتی خود روسیه (چچن) اشاره نمود تا مشخص شود قومیت گرایی دایرة وسیعی در دنیا دارد. غیر از این باید به تجزیه یوگسلاوی به پنج جمهوری جدید و استمرار بحران های قومی در درون برخی از جمهوری های مورد بحث، مانند کوزوو، یودینیا، بوسنی و...، جدایی چک از اسلواکی، جدایی و استقلال ارتیره از اتیوپی، ایجاد مناطق امن در شمال عراق و طرح نظام خودگردانی برای اکراد این منطقه (پیش از سقوط صدام، آزار و اذیت اقلیت های مجاد در رومانی، سوءظن لهستان نسبت به آلمانی های ساکن در قلمرویی که در اواخر جنگ جهانی دوم به لهستان بازگردانیده شد، و بالاخره ناکامی چین در ریشه کن ساختن تمایلات استقلال طلبانة موجود در بین تبتی ها اشاره نمود که همگی دال بر مسئلة قومیت گرایی در اکثر قریب باتفاق دولت های جهان می باشد.
ب. ایران و مسئلة قومیت ها
ایران اگرچه کشوری با اکثریت فارسی زبان می باشد (60%) ولی اقلیت های مختلفی در سرزمین پهناور خود جای داده است. به عنوان مثال، ترک ها 22 در صد، لرها 6 درصد، بلوچ ها 2 درصد، و عرب ها 8 درصد از جمعیت ایران را تشکیل می دهند. شاید با توجه به اهمیت این امر باشد که (ریچارد کاتم) کشور ایران را کشور چند ملیتی می خواند.[3] اما این نکته قابل ذکر است که برخلاف اکثر کشورهای دنیا، در ایران تنوع نژادی و زبانی در مقابل اشتراک دینی و مذهبی که عامل اساسی پیوند اجتماعی در ایران است به کلی می تواند رنگ ببازد، زیرا بستگی های مذهبی اساساً فرا طبقاتی و بین نژادی است.
ایران و بحران قومیت گرایی:
به طور کلی باید گفت بحث تشدید قومیت گرایی و ایجاد عمده اختلاف و تنش بین قومها در ایران چه در دوران حکومت شاهنشاهی یا پس از انقلاب اسلامی، ریشه در تحریکات خارجی و عوامل وابستة داخلی داشته است. البته در این میان نباید از سیاست های تفرقه افکنانة حکام مستبد و بی ریشه پهلوی و دیگر عوامل در میان قوم های ایرانی غافل بود، ولی با این همه به نظر میرسد دست های خارجی بیشتر در این مورد به چشم می خورد که ذیلاً به چند نمونة آن به اختصار اشاره می نمائیم.
1. شیخ خزعل که حرکت تجزیه طلبانة او توسط انگلیسی ها هدایت می شد. ولی بعدها دولت انگلستان به این نتیجه رسید که دولت متمرکز ایران مهمتر است، لذا دست از حمایت شیخ خزعل برداشت و این حرکت خودبخود از بین رفت.
2. از سال 1920 م (1299ش) دخالت ها و حمایتهای خارجی ها از حرکت های قومی پایین آمد، امّا در برخی جاها بحران های قومی در بالاترین حدّ خودش بود. ولی به محض اینکه دولت انگلستان حمایت خود را از حرکت های قومی در مناطق بحران خیزی، مانند بلوچستان، خوزستان، کردستان و... قطع کرد، روند بحران قومی در کشور فروکش نمود.
2. در فاصله 1930 م (1309 ش) تا 1933 که بحران نفتی ایران با انگلیس وجود دارد، تنش های قومی افزایش می یابد. این روند تا سال 1947 م (1326ش) ادامه داشت. در این سال ها میزان مداخله خارجی ها و اشغال کشور به بالاترین حدّش می رسد و تنش های قومی هم بالا می رود.
3. در دوران حکومت محمدرضاشاه در بین سال های 1963 (1342ش) تا 1967 م روند آرامی از تنش های قومی را شاهد بودیم که این دوران مصادف است با حکومت کوتاه مدت کِنِدی در آمریکا. در این دوران سیاست آمریکا بر کم شدن حمایت از حرکت های قومی استوار شده بود.
4. در سال های پایانی حکومت محمدرضاشاه، رژیم عراق ابتداء شروع به حمایت از تمام گروههای قومی موجود در ایران می کند. در این دوران تنش های قومی بالا می رود ولی هرچه دولت عراق ضعیف تر می شود و حمایتش کمتر می شود میزان تنش های قومی نیز به حدّ متنابهی کاهش می یابد.[4]
این مسائل بیانگر همین واقعیت است که بحث قومیت گرایی و تفرقه میان قوم ها، اکثراً ریشة خارجی دارد. همان مسئله ای که نویسندة مقالة مذکور هم به آن اذعان نموده و تأکید کرده است. آنجایی که به درستی دستهای خارجی ها را در تجزیه ایران به افغانستان و آذربایجان و از دست رفتن منطقه کمزار از شمال کشور عمان و بحرین و همین طور تجزیه عثمانی، دخیل می داند.
این معضل از یک سو توسط دست ها و دخالت های خارجی صورت گرفته است، و از سوی دیگر بی تدبیری و حاکمان وقت ایران در آن دیده می شود ولی در هر صورت معضلی نیست که پایان پذیر باشد. این اختلاف ها در همة دوران بوده ولی مهم آنست که برخورد حاکمان با این پدیده چگونه بوده است؟ آیا در مقابل آن برخورد معقولانه صورت پذیرفته است؟ و با خردورزی و قاطعیت در مقابل هرگونه تفرقه انگیزی ایستادگی شده است؟ در این مورد خوبست که این معضل را در عصر جمهوری اسلامی مورد بررسی مختصر قرار دهیم:
در سال های ابتدایی جمهوری اسلامی وقایع تأسف باری در مورد بحث قومیت گرایی مطرح شده بود که همگی آنها از خارج تنظیم، تبلیغ و تغذیه می شد. غائله هایی مانند رویداد کردستان، گنبد، آذربایجان و... بارزترین نمونة آن را می توان در همین چند سال اخیر مشاهده نمود. چنان که جمهوری نوپای آذربایجان در زمان حکومت ابوالفضل ایلچی بیک، قبل از آنکه به فکر حلّ مشکلات متعدد داخلی خود باشد، بارها در رابطه با تبیین استراتژی سیاسی جمهوری آذربایجان اعلان داشت که یک از اهداف ما رهایی برادران آذریِ آن طرف اَرَس از یوغ و سلطة فارس ها خواهد بود.
البته شعاری از این دست قبلاً از سوی اشخاصی چون باقراوف و علی اوف (به عنوان عضو پلیت بورو) در نظام امپراطوری شوروی سابق مطرح شده بود. شعاری که گویای انگیزه های توسعه طلبی و سلطه جویی ابرقدرتی در مقطع تاریخی خاصّ بود، اینک از سوی رهبر جامعه ای گرفتار در مسائل داخلی و چالش های خارجی، تکرار می شد. مقارن همین احوال بود که دولت ترکیه نیز با طرح شعار پان ترکیسم خواهان اتصال و وحدت آذربایجان ایران و شوروی به ترکیه شده بود. در کنار این مشکلات بحث سنی و شیعه در مناطق سنی نشین کشور ما با تحریکات عوامل مزدور، به معضلی دیگر تبدیل شده بود.[5]
حال با توجه به مطالبی که ذکر شد که اگر اختلاف اندازی یا دو دستگی میان قومیت ها و نژادهای موجود در ایران بوده است همواره از سوی اجانب صورت گرفته است و در مورد نژادهای ساکن در ایران همان گونه که در اصول قانون اساسی هم به آن اشاره شده هیچ نژادی برتر از نژاد دیگر شناخته نشده است و سیاست و خط مشی حاکمان و مسئولین محترم هم همین مسأله بوده است و تمامی دغدغه فکری و اجرایی آنان بر قراری عدالت اجتماعی در تمام نقاط کشور به ویژه رسیدگی ویژه به مناطق محروم جامعه در اقص نقاط کشور بوده است که در عمل این مسأله نسبت به دوران طاغوت و رژیم شاهنشاهی که حمایت و توجه ویژه یا به مراکز مرکزی کشور داشت، کاملاً مشهود است: از مسائلی مانند: ساختن جاده و آبرسانی و برق رسانی تا مسائل بهداشتی و سایر خدمات را حکومت جمهوری اسلامی از طریق نهادهای ملی و جهاد سازندگی به مناطق محروم و حاشیه ای کشور که غالباً اقلیت های نژادی مانند کردها و ترک ها و عرب ها و... ساکنم بوده اند بدون هیچ تبعیض ارسال داشته است و آنچه در این کشور بعد از استقرار نظام اسلامی و تحقق انقلاب همت مردم و مسئولین را متوجه خود ساخته است بحث استقرار قوانین دین و شرع اسلام است و حرکت به سمت توصیه و یکتاپرستی بدون توجه به رنگ نژاد و قومیت افراد زیرا کرد و مکتب اسلام برتری انسان ها به تقوای الهی آنها می باشد.
در اینجا مناسب است تا موضع نظام اسلامی را در مقابل چند توطئه تبعیض نژادی جهت اطلاع به صورت پرسش بیان نماییم:
1. جنگ عراق علیه ایران به خاطر چه بود؟ آیا غیر از این است که قصد تفرقه افکنی با شعار (خوزستانِ عربستان) و (کردستانِ غیر ایران) داشت؟ پس چرا اهالی خوزستان و کردستان مردانه در مقابل این تجاوز ایستادند و همدوش با سایر هموطنان خود به دفاع از حریم کشور خود پرداختند؟ آیا این غیر از تدبیر و درایت حاکمان جمهوری اسلامی در بحث وحدت قومیتها می باشد.
2. اگر مسئولین ایران خواهان اختلاف بین قومیتها هستند، چرا در مقابل شعار پان ترکیسم ترکیه و تحریکات آذربایجان شوروی سرسختانه ایستادند؟ چرا رهبر جمهوری اسلامی در سفر به تبریز بر حفظ انسجام و وحدت همة قومیتها تأکید کردند؟
3. چطور شنیدن صدای اذان از مسجد شیعیان در شهر اشنویه کردستان مبیّن اختلاف قومیتهاست؟ آیا در کشوری که حاکمیت اکثریت آن با شیعیان است، حضور شیعیان یا شنیدن صدای اذان آنها از مناطق سنی نشین، دالّ بر رفتار خصمانه با اقلیت های قومی است؟ آیا شیعیان با زور و اکراه در این شهر ساکن شدند، یا آنکه عده ای از سنی ها به خود با تمیل و علاقه شیعه گشته اند؟
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . برگرفته از مقاله ای متعلق به آقای: تی. دیویدمیسون:
T. Davidmason, "Ethnicity and politics", in: Encyclopedia of Government and politics, (London: Routledge, 1992), pp. 568-586.
[2] . پیشین.
[3] . کاتم، ریچارد، ناسیونالسم در ایران، 1979، ص 166.
[4] . فصلنامة مطالعات راهبردی، پیش شمارة اول، بهار 1377، صص 225-224.
[5] . پیشین، ص 213.
- [سایر] «جمهوری اسلامی» را چگونه تفسیر میفرمایید؟ آیا جمهوری در نظام اسلامی، با نظامهای غیر اسلامی تفاوت دارد؟
- [سایر] جمهوری اسلامی را چگونه تفسیر می فرمایید؟ آیا ((جمهوری اسلامی)) در نظام اسلامی با ((جمهوری)) درنظام های غیر اسلامی تفاوت دارد؟
- [سایر] جایگاه ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی و اهمّیّت انتخابات آن با سایر انتخاباتها چیست؟
- [سایر] وظیفه اصلی ولی فقیه در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
- [سایر] وظیفه اصلی ولیّ فقیه در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
- [سایر] کارآمدی نظام جمهوری اسلامی چگونه تبیین می شود؟
- [سایر] مبنای نظارت شورای نگهبان در نظام جمهوری اسلامی ایران چیست؟
- [سایر] آیا نظام جمهوری اسلامی کارآمد و موفق بوده است؟
- [آیت الله نوری همدانی] خصوصیّات یک مراسم عروسی اسلامی در نظام مقدس جمهوری اسلامی را بیان فرمائید؟
- [سایر] چرا امام راحل(ره) از بین اشکال و مدلهای مختلف حکومت، نظام (جمهوری اسلامی) را برگزیدند؛ در حالی که نظام جمهوری در اسلام و سیره معصومین نبوده است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در غنائم جن گی نصابی نیست , بلکه به هر مقدار باشد , خمس دارد. حکم اموالِ گروههای منحرف در حال جنگ با نظام اسلامی
- [آیت الله بهجت] کسی که فراموش کرده که موضع سجده او نجس بوده و یا نمیدانسته و بعد از نماز فهمیده، در صورتی که قصد قربت داشته، نمازش صحیح است، و اگر در بین نماز فهمید، اگر در حال سجده است پیشانی را از موضع نجس کمکم بکشد تا به موضع پاک برسد و اگر بعد از سجده فهمید، سجدههای گذشته صحیح است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسب و کار و تلاش برای زندگی از طریق تجارت و زراعت و صنعت و مانند آن برای کسانی که مخارج همسر و فرزند خود را ندارند واجب است، همچنین برای حفظ نظام و تأمین احتیاجات جامعه اسلامی، و در غیر این صورت، مستحب مؤکد است، مخصوصاً برای کمک به فقرا و یا وسعت بخشیدن به زندگی خانواده.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 48 خریدار و فروشنده در تعیین نرخ کالا آزادند، ولی اگر این آزادی در مواردی سبب فساد و اختلال نظام اقتصادی جامعه اسلامی گردد، حاکم شرع در چنین مواردی می تواند تعیین نرخ کند و مردم را به آن ملزم سازد.
- [آیت الله سیستانی] با سنگ و کلوخ و پارچه و مانند اینها اگر خشک و پاک باشند میشود مخرج غائط را تطهیر کرد ، و چنانچه رطوبت کمی داشته باشد که موضع را تر نکند اشکال ندارد .
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است در برابر نعمتِ رسیده یا نقمت رفع شده, سجده انجام شود. نعمت, گاهی مادّی است و زمانی معنوی مانند ادای فریضه یا نافله و گاهی سیاسی است و زمانی اجتماعی. نظام اسلامی را تقویت کردن و وحدت جامعه را تأمین نمودن، همگی سجدهّ شکر دارد. صحّت سجده شکر, مشروط به ذکر نیست و فقط نهادن پیشانی به قصد تعظیم پروردگار بر زمین, کافی است. مستحب است که گفته شود: (شکراً للّه).
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب آنچه در سجده نماز معتبر است مانند: وضوداشتن، پاک بودن بدن و لباس، پوشش بدن، رو به قبله بودن، گذاشتن هفت موضع بدن بر زمین، نهادن پیشانی بر چیزی که سجده بر آن صحیح است و نشستن میان دو سجده باید در سجده سهو نیز رعایت شود.
- [آیت الله مظاهری] ربا گرفتن از بانکهای کشورهای غیر اسلامی اشکال ندارد.