ظاهراً این ابراز نگرانی ها با اصل عدم مداخله ی کشورها در مسائل داخلی یکدیگر، که یکی از اصول اساسی نظم نوین جهان است و در منشور سازمان ملل به صراحت اعلام شده،[1] تعارض آشکار دارد. هم چنین این که گفته می شود حقوق بشر، رفتار دولت ها با ملت های خود را خارج از قلمرو امور همگانی و جهانی نمی داند و انتقادهایی را که از سوی دولت های خارجی یا سازمان های غیردولتی صورت می گیرد، مداخله در امور داخلی آن کشور قلمداد نمی کند،[2] سبب ایجاد اصل دیگری در جهان بین الملل گردید و آن بازشدن دست زورمداران و حقِّ وِتوداران بود. گفته شده که در کنفرانس بین المللی حقوق بشر تأکید می شود که ارتقای حقوق بشر و حمایت از آن وظیفه ی مشروع جامعه ی بین الملل است. (سند نهایی پاراگراف دوم)[3]. در این جا باید پرسید اکنون که چندین دهه و سده از تجربه ی دموکراسی در بعضی از نقاط دنیا می گذرد، آیا تا به حال اقدامِ شایسته ای در خصوص هیچ کشوری از سوی این جامعه یا کشورهای دموکراسی صورت گرفته است؟ چنان که می بینیم و می دانیم، دموکراسی های بزرگ جهان، حقوق بشر را نیز فقط برای خود می خواهند، وگرنه در حدود پنجاه سال است که به ملت مظلوم فلسطین ستم می شود و آریِل شارون هر روز چندین فلسطینی را می کشد و به چندین هزار نفر آزار می رساند، پس چرا کم ترین اقدامی برای برطرف شدن ستم از آن ها صورت نمی گیرد؟ حال آن که اگر کم ترین آسیبی به یک اسراییلی برسد، ده ها بار در جاهای مختلف آن را محکوم می نمایند؟ چرا هرگاه جامعه ی بین الملل کوچک ترین دفاعی از مظلوم ترین مردم جهان داشته باشد، بی درنگ وِتو می شود؟! به راستی این آمریکای طلایه دار دموکراسی، در حقّ کدام ملت و مملکتی ستم روا نداشته است؟! بنابراین، وجود حقوتوداران در کنار اصل مزبور، پارادوکس آشکاری است که هر نابینایی آن را ملاحظه می کند؛ به همین دلیل، چنان که قبلاً اشاره شد، میان تئوری و عمل در جوامع دموکراسی، فاصله ی زیادی است! به ویژه اگر حکومت های دموکراتیک جهان بتوانند کشوری توسعه نیافته یا در حال توسعه را در چنبره ی قدرت خویش محاصره نمایند، آن گاه کم ترین حقوق انسانی آنان را رعایت نخواهند کرد؛ چرا که احتمالاً آن ها را بشر نمی دانند تا حقوقی برایشان قایل باشند و آن را رعایت کنند. به نظر می رسد اگر قدرت های بزرگ جهان از حقوق بشر دم می زنند، در هر جنبه ای از آن، تنها نفع خود را می جویند؛ مثلاً در جنبه ی اقتصادی می گویند: باید اقتصاد آزاد در جهان حاکم شود. به این معنا که مرزهای اقتصادی و تعرفه های گمرکی برداشته شوند و ورود و خروج کالاها کاملاً در دنیا آزاد باشد، تا با حقوق بشر سازگاری و توافق حاصل شود؛ در عین حال، اگر مثلاً یک ایرانی بخواهد به یکی از کشورهای اروپایی برای یافتن بازار کار وارد شود، با مشکلات متعددی روبه رو می شود و پشیمان به کشورش بازمی گردد؛ بنابراین اقتصاد آزاد یا آزادی اقتصاد در جهان یک طرفه است؛ زیرا پرچم داران حقوق بشر در بعد اقتصادی، آن را به معنای ایجاد بازار برای کالاهای مصرفی خود تفسیر و تعبیر می نمایند. ضمناً از نظر آنان حقوق بشر در ابعاد دیگر نیز باید به اقتصاد آن ها سرویس بدهد. پی نوشتها: [1]. همان، ص 121. [2]. همان، ص 121 و 122. [3]. همان، ص 122. منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
ابراز نگرانی بین المللی در مورد نقض حقوق بشر در یک کشور تا چه حد قانونی است؛ آیا با اندیشه ی دموکراتیک تعارض ندارد؟
ظاهراً این ابراز نگرانی ها با اصل عدم مداخله ی کشورها در مسائل داخلی یکدیگر، که یکی از اصول اساسی نظم نوین جهان است و در منشور سازمان ملل به صراحت اعلام شده،[1] تعارض آشکار دارد. هم چنین این که گفته می شود حقوق بشر، رفتار دولت ها با ملت های خود را خارج از قلمرو امور همگانی و جهانی نمی داند و انتقادهایی را که از سوی دولت های خارجی یا سازمان های غیردولتی صورت می گیرد، مداخله در امور داخلی آن کشور قلمداد نمی کند،[2] سبب ایجاد اصل دیگری در جهان بین الملل گردید و آن بازشدن دست زورمداران و حقِّ وِتوداران بود. گفته شده که در کنفرانس بین المللی حقوق بشر تأکید می شود که ارتقای حقوق بشر و حمایت از آن وظیفه ی مشروع جامعه ی بین الملل است. (سند نهایی پاراگراف دوم)[3].
در این جا باید پرسید اکنون که چندین دهه و سده از تجربه ی دموکراسی در بعضی از نقاط دنیا می گذرد، آیا تا به حال اقدامِ شایسته ای در خصوص هیچ کشوری از سوی این جامعه یا کشورهای دموکراسی صورت گرفته است؟ چنان که می بینیم و می دانیم، دموکراسی های بزرگ جهان، حقوق بشر را نیز فقط برای خود می خواهند، وگرنه در حدود پنجاه سال است که به ملت مظلوم فلسطین ستم می شود و آریِل شارون هر روز چندین فلسطینی را می کشد و به چندین هزار نفر آزار می رساند، پس چرا کم ترین اقدامی برای برطرف شدن ستم از آن ها صورت نمی گیرد؟ حال آن که اگر کم ترین آسیبی به یک اسراییلی برسد، ده ها بار در جاهای مختلف آن را محکوم می نمایند؟ چرا هرگاه جامعه ی بین الملل کوچک ترین دفاعی از مظلوم ترین مردم جهان داشته باشد، بی درنگ وِتو می شود؟! به راستی این آمریکای طلایه دار دموکراسی، در حقّ کدام ملت و مملکتی ستم روا نداشته است؟!
بنابراین، وجود حقوتوداران در کنار اصل مزبور، پارادوکس آشکاری است که هر نابینایی آن را ملاحظه می کند؛ به همین دلیل، چنان که قبلاً اشاره شد، میان تئوری و عمل در جوامع دموکراسی، فاصله ی زیادی است! به ویژه اگر حکومت های دموکراتیک جهان بتوانند کشوری توسعه نیافته یا در حال توسعه را در چنبره ی قدرت خویش محاصره نمایند، آن گاه کم ترین حقوق انسانی آنان را رعایت نخواهند کرد؛ چرا که احتمالاً آن ها را بشر نمی دانند تا حقوقی برایشان قایل باشند و آن را رعایت کنند.
به نظر می رسد اگر قدرت های بزرگ جهان از حقوق بشر دم می زنند، در هر جنبه ای از آن، تنها نفع خود را می جویند؛ مثلاً در جنبه ی اقتصادی می گویند: باید اقتصاد آزاد در جهان حاکم شود. به این معنا که مرزهای اقتصادی و تعرفه های گمرکی برداشته شوند و ورود و خروج کالاها کاملاً در دنیا آزاد باشد، تا با حقوق بشر سازگاری و توافق حاصل شود؛ در عین حال، اگر مثلاً یک ایرانی بخواهد به یکی از کشورهای اروپایی برای یافتن بازار کار وارد شود، با مشکلات متعددی روبه رو می شود و پشیمان به کشورش بازمی گردد؛ بنابراین اقتصاد آزاد یا آزادی اقتصاد در جهان یک طرفه است؛ زیرا پرچم داران حقوق بشر در بعد اقتصادی، آن را به معنای ایجاد بازار برای کالاهای مصرفی خود تفسیر و تعبیر می نمایند. ضمناً از نظر آنان حقوق بشر در ابعاد دیگر نیز باید به اقتصاد آن ها سرویس بدهد.
پی نوشتها:
[1]. همان، ص 121.
[2]. همان، ص 121 و 122.
[3]. همان، ص 122.
منبع: اسلام و دموکراسی، نصرالله سخاوتی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383)
- [سایر] آیا دخالت های کشورهای غربی در دیگر کشورها به بهانه ی نقض دموکراسی، با اندیشه ی دموکراتیک تعارض ندارد؟
- [سایر] آیا پای بندی به اصول دموکراتیک تنها راه رعایت حقوق بشر است؟
- [سایر] منظور از نقض آزادی و حقوق بشر همین موارد قانون اساسی است که حتی برای سنی ها هم مانع ایجاد کرده چه برسه غیر مسلمانان ?
- [سایر] در قرن بیست و یکم چند کشور اروپایی پادشاهی اداره می شوند؟ آیا با ادعاهای حقوق بشر و آزادی انسانی در سایه تفکرات انسان گرایانه آنان در تناقض نیست؟
- [سایر] با توجه به تسخیر سفارت آمریکا در 13آبان 58؛ آیا می شود برای مبارزه با استکبار و یا رسیدن به هر خواسته ی به حق اقدام به دستگیری کارکنان سفارت یک کشور زد ؟ این امر ناقض گزاره های اخلاقی و حقوق بین المللی نیست ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] از آن جا که در عرف قانون حقوقی کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سن رشد متعاملین برای ذکور و اناث 18 سال شمسی تمام دانسته شده همین طور در قوانین جزایی کشور ما و اکثر کشورها اطفال کسانی هستند که بیش از 6 سال تمام و تا 18 سال تمام سن دارند و باید طبق قانون در دادگاه اطفال به جرایم آن ها رسیدگی شود؛ بفرمایید: 1. آیا حاکم شرع در محاکم قضایی میتواند در احکام کیفری این افراد که از نظر شرعی بالغند ولی زیر سن قانونی 18 سال هستند تخفیفاتی قایل شود؟ 2. اگر جواب منفی است. با توجه به این که در اکثر کشورهای جهان برای بزهکاران زیر سن 18 سال رژیم حقوقی و کیفری خاصی اعمال میشود که بیشتر مبتنی بر اقدامات تأمینی و تربیتی است و این امر به عنوان عرف قانونی در سطح بین المللی شناخته شده است؛ بفرمایید: الف . آیا حاکم شرع میتواند با توجه به عناوین ثانویه (پیشگیری از وهن اسلام و نظام اسلامی و نیز جلوگیری از بهانه جویی سازمان های بین المللی و معاندین اسلام و نظام اسلامی و به منظور عمل اجمالی به تعهدات بین المللی) در بعضی از مجازات های این دسته، تخفیف قایل شود؟ ب . آیا در موارد مذکور بین پسر و دختر تفاوتی وجود دارد؟ ج . آیا در موارد مذکور بین حد و قصاص تفاوتی وجود دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] از آنجا که در عرف قانون حقوقی کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سن رشد متعاملین برای ذکور و اناث 18 سال شمسی تمام دانسته شده، همینطور درقوانین جزایی کشور ما و اکثر کشورها اطفال کسانی هستند که بین 6 سال تمام و 18 سال تمام سن دارند و باید طبق قانون در دادگاه اطفال به جرائم آنها رسیدگی شود: 1 آیا حاکم شرع در محاکم قضایی می تواند در احکام کیفری این افراد که از نظر شرعی بالغند ولی زیر سن قانونی 18 سال هستند تخفیفاتی قائل شود؟ 2 اگر جواب منفی است، با توجه به اینکه در اکثر کشورهای جهان برای بزهکاران زیر سن 18 سال رژیم حقوقی و کیفری خاصی اعمال می شود که بیشتر مبتنی بر اقدامات تأمینی و تربیتی است و این امر به عنوان عرف قانونی در سطح بین المللی شناخته شده است; آیا حاکم شرع می تواند با توجه به عناوین ثانویه (پیشگیری از وهن اسلام و نظام اسلامی و نیز جلوگیری از بهانه جویی سازمانهای بین المللی و معاندین اسلام و نظام اسلامی و به منظور عمل اجمالی به تعهدات بین المللی) در بعضی از مجازاتهای این دسته تخفیف قائل شود؟ 3 آیا در موارد مذکور بین پسر و دختر تفاوتی وجود دارد؟ 4 آیا در موارد مذکور بین حدود و قصاص تفاوتی وجود دارد؟
- [سایر] بارها و بارها در رسانه ها مطرح می شود که مهریه بالا خوشبختی نمی آورد اما در کشور ما بسیاری از حقوق که منجر به تساوی مرد و زن می شود برای خانمها از نظر قانونی حذف شده مثل حق طلاق و ... شاید بابت همین موضوع و ترس از آینده دختر ها به فکر مهریه بالا می افتند حال اگر مقدار مهریه را کاهش داده و از همسر آینده خود بخواهیم که در کلیه حقوق تساوی بین زن و مرد برقرار باشد و به صورت شروط ضمن عقد پذیرفته شود آیا درخواست نابجایی است؟ اگر درخواست درستی است لطفا زمان و نحوه صحیح مطرح کردن آن را توضیح دهید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] گاهی، مواردی از ارتباط نامشروع دختر و پسر گزارش می شود امّا پس از تشکیل پرونده، طرفین منکر هرگونه رابطه ای هستند،یا به رابطه و تماس بدنی اعتراف می کنند لیکن نسبت به مقاربت منکر می باشند، در این صورت قاضی، دختر را جهت روشن شدن موضوع به پزشک قانونی می فرستد و دکتر وی را قُبلا و دُبُراً مورد معاینه قرار می دهد. سؤال این است که: الف) آیا لازم است دختر به پزشک (مرد یا زن) جهت معاینه معرفی شود یا نه؟ چنانچه خانواده دختر ابراز نگرانی و درخواست معاینه نمایند چطور؟ ب) آیا نظر پزشک می تواند در حکم تأثیر نماید؟ چنانچه پزشک قانونی گزارش نماید که جسم سختی با قُبل یا دُبر دختر برخورد کرده و صریحاً مشخص نگردد چطور؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا توبه مجرم در جرایم تعزیری قبل از دستگیری و تسلّط بر او (بر فرض احراز) موجب سقوط تعزیر می شود، یا این حکم اختصاص به حدود دارد؟ و بر فرض سقوط تعزیر، آیا حاکم می تواند مجرم را در جایی که عمل ارتکابی موجب اخلال در نظم شده، یا بیم تجرّی دیگران در بین باشد، یا خوف وسیعی ایجاد شده، به منظور بازدارندگی و دفاع از حقوق عمومی مجازات نماید؟ چنانچه پاسخ اخیر مثبت باشد، این مطلب به ذهن می آید: (همانطور که حدّ محاربه، ولو مستلزم عوارض منفی مذکور باشد، با توبه مرتکبان (قَبْلَ أَنْ تَقْدِروُا عَلَیْهِمْ) ساقط می شود، پس مجازاتهای دون الحدّ نیز به طریق اولی ساقط می شود.) آیا این مطلب صحیح است، یا قیاس مع الفارق است؟ همان گونه که سقوط حدّ الهی موجب سقوط حقّ عمومی نیست. بدین معنی که چون مردم ناگزیرند برای تنظیم و تنسیق امور خود، نواهی و اوامری را (غیر از حرام و واجب خداوندی) بین خود مقرّر نموده و برای آن ضمانت اجرا تعیین نمایند، لذا پذیرفته نیست که اخلال کنندگان در نظم، و در واقع اخلال کنندگان نسبت به حقوق عمومی، به واسطه سقوط حقّ الله از کیفر نقض مقرّرات اجتماعی رهایی یابند; مگر آن که متولّی این حق (حاکم) به نمایندگی از مردم گذشت نماید. نظر حضرت عالی چیست؟