در این که آیا برای اثبات گزارههای دینی از خود دین میتوان مدد جست یا این که مدعیات در دین باید با غیر دین به اثبات برسد دیدگاههای گوناگونی مطرح است. متکلمان و فیلسوفان دین در غرب، برخی به عقلگرایی حداکثری برخی به عقل گرائی انتقادی، برخی به ایمان گرایی، گروهی به رویکرد اخلاقی و بخشی به روش تجربة دینی، قائلند. 1 عقل گرایی: حداکثری: مطابق عقل گرایی حداکثری اصول اعتقادات دینی و اصل ایمان را میتوان و باید با عقل به اثبات رساند[1] و در اصول اعتقادات تنها گزارهای پذیرفتنی است که صدق آن برای همه عقلا در تمام زمانها و مکانها با روش عقلانی به اثبات برسد.[2] یعنی برای همه عقلاء، استدلال وجود داشته باشد. 2 عقل گرایی انتقادی که معتقدند: هیچ عقیدهای به خودی خود قابل قبول نیست بلکه باید هم ادلّه موافق آن عقیده بررسی میشود و هم ادلّهای که بر علیه آن عقیده آورده شده است باید بررسی شوند و پس از سبک و سنگین کردن مجموع ادلّه، به آن طرفی از عقیده، که مرجّحات بیشتری دارد معتقد شویم و آن عقیده در این صورت صرفاً موجّه خواهد بود. در واقع این نظریه منتقد عقل است اما با ایمان گرایی بدون دلیل هم میانهای ندارد و این نظریه حد وسط بین عقل گرایی حداکثری و ایمان گرایی است.[3] 3 ایمانگرایی: صاحبان این رویکرد میگویند نظامهای دینی به سنجش و ارزیابی عقلانی در نمیآیند و ایمان دینی، فارغ از هرگونه استدلال باید پذیرفته شود.[4] زیرا بنیادیترین مفروضات در خود نظام اعتقادات دینی یافت میشود.[5] به نظر ایمانگرایان مدعیات دینی را باید با خود دین به اثبات رساند و بدون کمک از غیر دین آنها را پذیرفت. 4 اخلاقی: در روش مبتنی بر اخلاق دعاوی دینی را با تجربة اخلاقی موجه میسازند یعنی عقیده دارند باید چنان عمل کرد که گویی عقاید دینی درست هستند و حقیقت دارند.[6] هر چند نتوان آنها را به اثبات رساند به این معنا که به نحوی خود را فارغ از بحث اثبات مدعیات دینی میانگارند. 5 تجربه دینی: قائلان به تجربه دینی، معتقدند که باورهای دینی را باید با تجربة دینی و عرفانی توجیه کرد.[7] شلایر ماخر بانی این رویکرد معتقد است مبنای دیانت نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز بلکه انتباه دینی است و تجربه دینی در حل همة مسائل الهیات راهگشاست.[8] بنابراین اگر گزارههای دینی را از حیث قابلیت اثبات با دین کتاب و سنّت بسنجیم به سه دسته تقسیم میشوند: 1 گزارههایی که با خود دین قابل اثبات نیست و حتماً باید با غیر دین کتاب و سنّت به اثبات برسد. 2 گزارههایی که فقط با خود دین قابل اثبات است. مانند: وجود ملائکه، وجود عالم ذرّ و... 3 گزارههایی که هم از راه دین و هم غیر دین قابل اثبات است. مانند: وجود بهشت و جهنم، ثواب و عقاب و... دستة اوّل آن گروه از گزارههای دینی است که حجّیت دین و قابل استناد بودن دین وابسته به آنها است یعنی گزارههایی که ریشه و اصول دین محسوب میشوند، مثل وجود خداوند، عالم بودن، قادر بودن و حکیم بودن خداوند، نیاز انسان به دین و هدایت الهی، نیاز به معجزه برای تشخیص صدق پیامبر و تمیز پیامبران راستین از مدعیان دروغین پیامبری. چنین گزارههایی حتماً باید از طریق غیر دین یعنی عقل و برهان به اثبات برسند، زیرا اگر بخواهیم این گزارههای دینی را با خود دین ثابت کنیم دچار ایراد منطقی در استدلال خواهیم شد، یعنی چنین استدلالی مستلزم دور خواهد بود و استدلال مبتلا به دور باطل است و معرفت آفرین نخواهد شد. با روشن شدن این نظریات باید بگوییم ما در اصول دین و اصل حقیقت ایمان، قائل به عقلانیّت حداکثری هستیم اصل وجود خدا و نبوت، و اینکه باید ایمان بیاوریم باید به وسیله براهین عقلی اثبات شوند، البته براهین عقلی نسبت به افراد مختلف، فرق میکند چون سطح فهم و معرفت افراد متفاوت است ولی همه باید استدلال عقلی بر اثبات وجود خدا و نبوت داشته باشند و صرف اینکه چون در قرآن آمده است که خداوند وجود دارد، کافی نیست. اگرچه بعد از اثبات خداوند و عدالت و وجود شریعت با عقل، به وسیله ادله درون دینی (بر گرفته از خود دین) میتوان بر فروع و جزئیات و احکام و حتی برخی از اصول (مثل معاد) استدلال کرد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 پیترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه سلطانی و نراقی، تهران، طرح نو. 2 حسین زاده، محمد، معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بخش طرح ولایت. 3 هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، تهران، انتشارات رنگین، چاپ اول. 4 مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن بخش راهنما شناسی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). [1] . خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای حوزه علمیه، چاپ اول، 1379، ص77. [2] . همان، ص86. [3]. مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و سلطانی، تهران، طرح نو، چاپ اوّل، 1376. [4] . کلام جدید، همان، ص73. [5] . عقل و اعتقاد دینی، همان، ص79. [6] . ربانی گلپایگانی، علی، نگرشهای متفاوت در رابطه علمی و دین، قم، موسسه امام صادق(ع)، ص26. [7] . کلام جدید، همان، ص305. [8] . نگرشهای متفاوت در رابطه علمی و دین، همان، ص28.
در این که آیا برای اثبات گزارههای دینی از خود دین میتوان مدد جست یا این که مدعیات در دین باید با غیر دین به اثبات برسد دیدگاههای گوناگونی مطرح است.
متکلمان و فیلسوفان دین در غرب، برخی به عقلگرایی حداکثری برخی به عقل گرائی انتقادی، برخی به ایمان گرایی، گروهی به رویکرد اخلاقی و بخشی به روش تجربة دینی، قائلند.
1 عقل گرایی: حداکثری: مطابق عقل گرایی حداکثری اصول اعتقادات دینی و اصل ایمان را میتوان و باید با عقل به اثبات رساند[1] و در اصول اعتقادات تنها گزارهای پذیرفتنی است که صدق آن برای همه عقلا در تمام زمانها و مکانها با روش عقلانی به اثبات برسد.[2] یعنی برای همه عقلاء، استدلال وجود داشته باشد.
2 عقل گرایی انتقادی که معتقدند: هیچ عقیدهای به خودی خود قابل قبول نیست بلکه باید هم ادلّه موافق آن عقیده بررسی میشود و هم ادلّهای که بر علیه آن عقیده آورده شده است باید بررسی شوند و پس از سبک و سنگین کردن مجموع ادلّه، به آن طرفی از عقیده، که مرجّحات بیشتری دارد معتقد شویم و آن عقیده در این صورت صرفاً موجّه خواهد بود. در واقع این نظریه منتقد عقل است اما با ایمان گرایی بدون دلیل هم میانهای ندارد و این نظریه حد وسط بین عقل گرایی حداکثری و ایمان گرایی است.[3]
3 ایمانگرایی: صاحبان این رویکرد میگویند نظامهای دینی به سنجش و ارزیابی عقلانی در نمیآیند و ایمان دینی، فارغ از هرگونه استدلال باید پذیرفته شود.[4] زیرا بنیادیترین مفروضات در خود نظام اعتقادات دینی یافت میشود.[5] به نظر ایمانگرایان مدعیات دینی را باید با خود دین به اثبات رساند و بدون کمک از غیر دین آنها را پذیرفت.
4 اخلاقی: در روش مبتنی بر اخلاق دعاوی دینی را با تجربة اخلاقی موجه میسازند یعنی عقیده دارند باید چنان عمل کرد که گویی عقاید دینی درست هستند و حقیقت دارند.[6] هر چند نتوان آنها را به اثبات رساند به این معنا که به نحوی خود را فارغ از بحث اثبات مدعیات دینی میانگارند.
5 تجربه دینی: قائلان به تجربه دینی، معتقدند که باورهای دینی را باید با تجربة دینی و عرفانی توجیه کرد.[7] شلایر ماخر بانی این رویکرد معتقد است مبنای دیانت نه تعالیم وحیانی است و نه عقل معرفت آموز بلکه انتباه دینی است و تجربه دینی در حل همة مسائل الهیات راهگشاست.[8]
بنابراین اگر گزارههای دینی را از حیث قابلیت اثبات با دین کتاب و سنّت بسنجیم به سه دسته تقسیم میشوند:
1 گزارههایی که با خود دین قابل اثبات نیست و حتماً باید با غیر دین کتاب و سنّت به اثبات برسد.
2 گزارههایی که فقط با خود دین قابل اثبات است. مانند: وجود ملائکه، وجود عالم ذرّ و...
3 گزارههایی که هم از راه دین و هم غیر دین قابل اثبات است. مانند: وجود بهشت و جهنم، ثواب و عقاب و...
دستة اوّل آن گروه از گزارههای دینی است که حجّیت دین و قابل استناد بودن دین وابسته به آنها است یعنی گزارههایی که ریشه و اصول دین محسوب میشوند، مثل وجود خداوند، عالم بودن، قادر بودن و حکیم بودن خداوند، نیاز انسان به دین و هدایت الهی، نیاز به معجزه برای تشخیص صدق پیامبر و تمیز پیامبران راستین از مدعیان دروغین پیامبری. چنین گزارههایی حتماً باید از طریق غیر دین یعنی عقل و برهان به اثبات برسند، زیرا اگر بخواهیم این گزارههای دینی را با خود دین ثابت کنیم دچار ایراد منطقی در استدلال خواهیم شد، یعنی چنین استدلالی مستلزم دور خواهد بود و استدلال مبتلا به دور باطل است و معرفت آفرین نخواهد شد.
با روشن شدن این نظریات باید بگوییم ما در اصول دین و اصل حقیقت ایمان، قائل به عقلانیّت حداکثری هستیم اصل وجود خدا و نبوت، و اینکه باید ایمان بیاوریم باید به وسیله براهین عقلی اثبات شوند، البته براهین عقلی نسبت به افراد مختلف، فرق میکند چون سطح فهم و معرفت افراد متفاوت است ولی همه باید استدلال عقلی بر اثبات وجود خدا و نبوت داشته باشند و صرف اینکه چون در قرآن آمده است که خداوند وجود دارد، کافی نیست. اگرچه بعد از اثبات خداوند و عدالت و وجود شریعت با عقل، به وسیله ادله درون دینی (بر گرفته از خود دین) میتوان بر فروع و جزئیات و احکام و حتی برخی از اصول (مثل معاد) استدلال کرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 پیترسون، مایکل، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه سلطانی و نراقی، تهران، طرح نو.
2 حسین زاده، محمد، معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بخش طرح ولایت.
3 هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، تهران، انتشارات رنگین، چاپ اول.
4 مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن بخش راهنما شناسی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
[1] . خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، قم، مرکز مطالعات و پژوهشهای حوزه علمیه، چاپ اول، 1379، ص77.
[2] . همان، ص86.
[3]. مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و سلطانی، تهران، طرح نو، چاپ اوّل، 1376.
[4] . کلام جدید، همان، ص73.
[5] . عقل و اعتقاد دینی، همان، ص79.
[6] . ربانی گلپایگانی، علی، نگرشهای متفاوت در رابطه علمی و دین، قم، موسسه امام صادق(ع)، ص26.
[7] . کلام جدید، همان، ص305.
[8] . نگرشهای متفاوت در رابطه علمی و دین، همان، ص28.
- [سایر] فرق بین حکومت دینی و دین حکومتی (دین دولتی) چیست؟
- [سایر] دین خاتم چگونه دینی است؟
- [سایر] آیا دین از معرفت دینی متمایز است؟
- [سایر] شبهه: دین از معرفت دینی متمایز است و صحت عقائد دینی، دچار هیچ مشکل نمی شود.
- [سایر] شبهه: دین از معرفت دینی متمایز است و صحت عقائد دینی، دچار هیچ مشکل نمی شود.
- [سایر] معنای حکومت دینی چیست؟ حاکمیت متدینان؛ اجرای احکام دینی یا برآمدن همه ارکان حکومت از دین؟
- [سایر] دین سامری چه دینی است و آیا منشعب از دین یهود و از ادیان آسمانی میباشد؟
- [سایر] آیا دین اهل حق در اسلام مورد قبول است؟ دین اهل حق چگونه دینی است؟
- [سایر] دین حضرت آدم(ع) چه دینی بوده است؟
- [سایر] دنیوی کردن دین یا دینی کردن حکومت و سیاست؟
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی بگوید: من وصی میتم که مال او را به مصرفی برسانم، در صورتی ثابت میشود که دو مرد عادل گفته او را تصدیق نمایند، یا دو مرد اهل ذمّه عادل در دین خود، اگر مسلمانی نباشد که شهادت دهد تصدیق نمایند، و همچنین ثابت میشود با اقرار ورثه.
- [آیت الله اردبیلی] عدالت، ملکه انجام واجبات و ترک محرمات است، و به وسیله حسن ظاهر شناخته میشود، و با شهادت دو مرد عادل یا شیاعی که موجب وثوق و اطمینان شود و یا هر طریق عقلایی که اطمینانآور باشد، ثابت میشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر زن بگوید یائسهام، یا شوهر ندارم یا در عدّه نیستم، یا حیض نیستم، یا خواهر رضاعی تو نیستم و مانند اینها، اگر لااُبالی در دین نباشد، میتوان حرف او را قبول کرد.
- [آیت الله خوئی] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده، باید روزه آن روز را قضا نماید.
- [آیت الله بهجت] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد. بعد ثابت شود که شب پیش ماه را دیدهاند، باید روزه آن روز را قضا نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر در شهری اوّل ماه ثابت شود در هر جایی هم که افقش با آنجا نزدیک باشد نظیر همه شهرهای ایران، اوّل ماه برای همه ثابت میشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده باید روزه ان روز را قضا نماید
- [آیت الله سیستانی] اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمیشود ، مگر این که از حکم او ، یا ثابت شدن ماه نزد او ، اطمینان به دیده شدن ماه حاصل شود .
- [آیت الله سیستانی] اگر ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد ، چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش اول ماه بوده ، باید روزه آن روز را قضا نماید .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر اول ماه رمضان برای کسی ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه بعد ثابت شود که شب پیش، اول ماه بود، باید روزه آن روز را قضا نماید.