نسبت میان «دین اسلام» و «عرفان» چیست؟
باید ملاحظه کرد که آیا می توان (عرفان و اسلام) را به معنای واقعی کلمه (عرفان اسلامی) دانست؛ یعنی، عرفانی که برخاسته از متن اسلام و منابع اصیل مذهبی مسلمانان است (مانند علم فقه، حدیث، تفسیر) و یا آنکه باید آن را عرفان مسلمانان دانست؛ یعنی، نوعی علم و معرفت و شیوة زندگی که ربطی به اسلام ندارد؛ جز آنکه اصحاب و پیروان آن، منتسب به اسلام بوده¬ اند (مانند طب و ریاضیات مسلمانان)؟ (1) در این خصوص سه دیدگاه وجود دارد: یکم. بسیاری از عارفان و متصوفه معتقدند: عرفان و تصوف، محض اسلام و اسلام محض است. ایشان همواره برای مطالب خود، از آیات قرآن و سنت نبوی و رفتار و گفتار امامان (علیهم السلام) شاهد می آورند. اینان می گویند: اعتقاد به حیات اخروی در اسلام، خیلی غلیظ است و این اعتقاد مستلزم بیهوده شمردن و ناپایدار دانستن خوشی ها و لذات دنیوی است: (اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تاثر فی الاموال و الاولاد مثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی ال آخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور) (2)؛ (بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و فزونی جویی در اموال و فرزندان است. [مثل دنیا] چون مثل بارانی است که کشاورزان را رستنی آن [باران] به شگفتی اندازد، سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینی، آنگاه خاشاک شود و در آخرت [آن کشت] خشک شود و آن را زردبینی، آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابی سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا، آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز سرای فریبنده نیست). خود پیامبر(ص) که مصداق اسوة حسنه است (لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه (3) برای مسلمین مثالی بود که از زهد و سادگی و عدم تکلف در زندگی و طبق روایات بسیار، ایشان علاوه بر عبادات واجب، شب ها مناجات نموده و گاهی انزوا پیشه می کردند. همچنین عارفان مناسباتی میان انسان و خدا مطرح می کنند که برگرفته از آیه (فذا سویته و نفخت فیه من روحی) (4) است. و یا مباحثی چون وحدت وجود را از آیاتی مانند: (الله نور السماوات و الارض) (5) و (الم تر ان الله یعلم ما فی السماوات و ما فی الارض ما یکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا) (6) برداشت کرده اند و... بنابراین (اسلام)، یعنی (عرفان) و (عرفان)، یعنی (اسلام) و عرفان اسلامی به حقیقت و واقعیت از اسلام گرفته شده است؛ نه از مشرب های دیگر. (7) دوم. این دیدگاه معتقد است: تصوف در میان مسلمانان، از آغاز پیدایش و نیز در مراحل تکاملی خویش، همواره تحت تأثیر فرهنگ¬های بیرون از حوزة اسلام بوده و در واقع از بیرون وارد حوزة اسلامی شده است؛ بدین صورت که مسلمانان در اثر تماس و آشنایی با راهبان مسیحی، عارفان هندی و فلسفه¬ های یونانی، چنین راه و روشی را برگزیدند. بنابراین آنچه (عرفان اسلامی) خوانده می¬شود، در واقع آمیخته¬ ای است از آنچه که در این فرهنگ ها و تمدن ها وجود داشته است. البته این عناصر به دست مسلمانان که از نبوغ و ذوق سرشاری برخوردار بودند صورت نوینی به خود گرفت و تکامل یافت و به دست کسانی چون محی الدین عربی، به اوج خود رسید. (8) این عده معقتدند: تصوف در سطح جهان بینی و حوزه عملی و کرداری، به هیچ مذهب یا دین خاصی مربوط نیست و در واقع این یک نگرش انسانی است. (9) گروهی از معقتدان به این دیدگاه برآنند که: در بستر تاریخ اندیشه و تأمل انسانی، سه جریان شناختی و اعتقادی عمده شکل گرفته است: جریان وحی (دین و قرآن)، جریان عقل (فلسفه و برهان) و جریان کشف (ریاضت و عرفان). این سه جریان از هم جدا بوده و هیچ ارتباطی به هم ندارند؛ بنابراین از اختلاط شان باید جلوگیری کرد (10) برخی از طرفداران این ایده، به کلمات ابن عربی تمسک کرده و مدعی اند: عرفان یک دین انسانی است که دین اسلام، آن را تأیید کرده است. (11) ابن عربی در فصوص الحکم می گوید: (دین بر دوگونه است: دین الهی و دین انسانی. (دین الهی) آن است که خدا و پیامبران و جانشینان آنان به آن دعوت کرده¬ اند و (دین انسانی) آن است که بشر ابداع کرده و خداوند هم آن را تایید کرده است. دین الهی را خداوند برگزیده و آن را از دین خلق، برتر نهاده است... نظام رهبانیت و ریاضتی که بشر آن را ابداع و اختراع کرده است، شامل مجموعه ای از فرمان ها و قواعد مبتنی بر حکمت است که به وسیلة هیچ یک از پیامبران و به آیین و شیوة شناخته شدة بعثت، ابلاغ نشده اس. اما چون قواعد و اصول آن با نظام مشروع و حکم الهی سازگار است، خداوند آن را نیز همانند دین الهی، تایید کرده است... مردم هم با پیروی از این نظام ریاضتی ، خوشبخت شده و با مخالفت آن، موجب ناخشنودی حق خواهند بود. (12) طرفداران این دیدگاه، مدعی اند: اسلام، دینی ساده و عمومی و خالی از هرگونه رمز و پیچیدگی است. علاوه بر آنکه آداب عرفانی، آدابی است که فقه اسلامی از آن بی خبر است. از نظر این گروه، نیکان و صحابه رسول اکرم (ص) که عرفای متصوفه خود را به آنها منتسب می کنند و آنان را پیشرو خود می دانند زاهدانی بیش نبوده اند و روح آنان از سلوک و توحید عرفانی بی خبر بوده است. درباره آیات و احادیثی که اهل تصوف بعدها برای تطبیق و ارتباط اصول و مبانی تصوف با آیین اسلام به آنها متوسل شده اند باید گفت: بسیاری از اینها مجهول و فاقد سند صحیح است و یا اینکه تصرفاتی در تفسیر آنها به عمل آمده و متاخران صوفیه، مطابق ذوق و مبانی خود، روایات را معنا کرده اند و نیز در معانی آیات بیشتر مرتکب تأویلات بعید و تفسیرهای بی مورد شده اند. (13) سوم. عرفان و تصوف نخستین مایه های خود را چه در زمینه اندیشه ها و افکار (عرفان نظری) و چه در قلمرو و روش و طریقه خاص زندگی (عرفان عملی) از اسلام گرفته است؛ ولی باید به چند نکته توجه کرد تا مقصود این دیدگاه روشن شود. 3-1. این عرفان نه مانند علم و فقه و حدیث، صددرصد برخاسته از متون و منابع اسلامی و بدون تأثیر از افکار و فرهنگ های بیرون از حوزه اسلام است و نه مانند علم ریاضیات و طب، کاملاً وارداتی به شمار می رود؛ بلکه حد وسطی میان آن دو است. هم اصول را از اسلام مایه گرفته است و هم تحت تأثیر جریان های خارج از جهان اسلام به خصوص فلسفه اشراق بوده است. البته اینکه عارفان چه اندازه توانسته اند قواعد و ضوابط صحیح برای اصول و مبانی اولی اسلامی بیان کنند و چه اندازه مقید بوده اند که از اصول واقعی اسلام منحرف نشوند جای بررسی و تامل دارد. و آیا عارفان اسلامی آنها را در خود جذب کرده و رنگ خود را به آنها داده و در مسیر خود از آنها استفاده کرده است و یا برعکس موج آن جریانات، عرفان اسلامی را در جهت مسیر خود انداخته است؛ مطلبی است که باید درباره آن پژوهش¬ های بیشتری انجام گیرد. در هر صورت (عرفان اسلامی) سرمایه ¬اصلی¬خویش را از اسلام گرفته است.(14) 3-2. بسیاری از آیات قرآنی و روایات موثق و صحیح، حاوی مطالب و نکاتی است که به هیچ روی نمی توان آنها را خارج از سلوک نظری و عملی فهمید و دریافت کرد: (نحن اقرب الیه من حبل الورید)، (15) (فاینما تولوا فثم وجه الله)، (16) (و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور)، (17) (فمن کان یرجوا لقاء ربه)، (18) (و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین)، (19) (و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین)، (20) (کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم)، (21) (سنریهم آیاتنا فی ال آفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق) (22) و... (23) 33. قبول الهام گیری عرفان از اسلام، بدین معنا نیست که تمامی عارفان و صوفیان از آغاز تاکنون، ابتدا به قرآن مراجعه کرده و بدون هیچ گونه پیش داوری، تنها در پی آن بوده اند که بدانند قرآن چه می گوید و آن را نصب العین خویش قرار دهند. البته اگر چنین بود، بسیاری از انحرافات که در میان متصوفه وجود دارد‌ زمینه ظهور و تداوم نمی یافت. 3-4. تصوف و عرفان اسلامی دارای تحولات و تطورات فراوانی است و طیف بسیار وسیع و گسترده ای را در بر می گیرد. از سویی شامل کسانی می شود که هیچ گونه تقید و التزامی به شریعت اسلامی ندارند و از سوی دیگر کسانی چون صدرالمتألهین، سید حیدر آملی، ابن فهد حلی، علامه طباطبایی و حضرت امام را شامل می گردد که سر سوزنی تخطی از طریق مستقیم شریعت را جایز نمی شمردند و در عمل نیز خود چنین کرده اند. عرفان راستین و حقیقی که مایه خود را از قرآن و اسلام می گیرد با گروه دوم گره می خورد؛ نه با گروه نخست. (24) 3-5. کشف و شهود و ریاضت، جزء دین است؛ نه کنار و نه خود آن. ما قبول داریم که تمامی (عرفان) با تمامی (اسلام) برابر نیست؛ ولی از طرفی این نکته را نمی پذیریم که کشف و شهود در درون دین جزء آن نمی باشد و به تمامی در عرض دین و در برابر و مقابل آن است. به اعتقاد ما عرفان و کشف و شهود، یکی از عناصر اصلی دین است که بدون آن دینی به تمام و کمال وجود ندارد. (25) پی نوشتها: 1 عرفان دینی و دین عرفانی، ص 37 و 38. 2 حدید (57)، آیه 20. 3 احزاب (33)، آیة 21. 4 ص (38)، آیة 72. 5 نور (24)، آیه 35. 6 مجادله (58)، آیة 7. 7 عرفان دینی و دین عرفانی، ص 38؛ عرفان اسلامی چیست، صص 2530 و صص 107 114. 8 نگا: نقد صوفی، صص 32 51. 9 دین و عرفان، صص 41 و 42. 10 مکتب تفکیک، صص 54 74. 11 دین و عرفان، صص 58 60. 12 فصوص الحکم، فص یعقوبی (8). 13 دین و عرفان، صص 44و 45؛ عرفان دینی و دین عرفانی، صص 4042. 14 آشنایی با علوم اسلامی، ج2، ص 84؛ تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 244؛ عرفان دینی و دین عرفانی، صص 4244. 15 ق (50)، آیه 16. 16 بقره (2)، آیه 115. 17 نور (24) آیه 40. 18 کهف (18)، آیه 11. 19 فجر (15)، آیه 99. 20 انعام (6)، آیه 75. 21 تکاثر (102)، آیه 5-6. 22 فصلت (41)، آیه 53. 23 نگا: دین عرفانی و عرفان دینی، صص 63104. 24- نگا: همان، صص 44-46. 25- نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج، صص 35 و 36.
عنوان سوال:

نسبت میان «دین اسلام» و «عرفان» چیست؟


پاسخ:

باید ملاحظه کرد که آیا می توان (عرفان و اسلام) را به معنای واقعی کلمه (عرفان اسلامی) دانست؛ یعنی، عرفانی که برخاسته از متن اسلام و منابع اصیل مذهبی مسلمانان است (مانند علم فقه، حدیث، تفسیر) و یا آنکه باید آن را عرفان مسلمانان دانست؛ یعنی، نوعی علم و معرفت و شیوة زندگی که ربطی به اسلام ندارد؛ جز آنکه اصحاب و پیروان آن، منتسب به اسلام بوده¬ اند (مانند طب و ریاضیات مسلمانان)؟ (1) در این خصوص سه دیدگاه وجود دارد:
یکم. بسیاری از عارفان و متصوفه معتقدند: عرفان و تصوف، محض اسلام و اسلام محض است. ایشان همواره برای مطالب خود، از آیات قرآن و سنت نبوی و رفتار و گفتار امامان (علیهم السلام) شاهد می آورند.
اینان می گویند: اعتقاد به حیات اخروی در اسلام، خیلی غلیظ است و این اعتقاد مستلزم بیهوده شمردن و ناپایدار دانستن خوشی ها و لذات دنیوی است: (اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تاثر فی الاموال و الاولاد مثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یکون حطاما و فی ال آخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور) (2)؛ (بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخر فروشی شما به یکدیگر و فزونی جویی در اموال و فرزندان است. [مثل دنیا] چون مثل بارانی است که کشاورزان را رستنی آن [باران] به شگفتی اندازد، سپس [آن کشت] خشک شود و آن را زرد بینی، آنگاه خاشاک شود و در آخرت [آن کشت] خشک شود و آن را زردبینی، آنگاه خاشاک شود و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابی سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا، آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز سرای فریبنده نیست).
خود پیامبر(ص) که مصداق اسوة حسنه است (لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه (3) برای مسلمین مثالی بود که از زهد و سادگی و عدم تکلف در زندگی و طبق روایات بسیار، ایشان علاوه بر عبادات واجب، شب ها مناجات نموده و گاهی انزوا پیشه می کردند.
همچنین عارفان مناسباتی میان انسان و خدا مطرح می کنند که برگرفته از آیه (فذا سویته و نفخت فیه من روحی) (4) است. و یا مباحثی چون وحدت وجود را از آیاتی مانند: (الله نور السماوات و الارض) (5) و (الم تر ان الله یعلم ما فی السماوات و ما فی الارض ما یکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لا خمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هو معهم این ما کانوا) (6) برداشت کرده اند و... بنابراین (اسلام)، یعنی (عرفان) و (عرفان)، یعنی (اسلام) و عرفان اسلامی به حقیقت و واقعیت از اسلام گرفته شده است؛ نه از مشرب های دیگر. (7)
دوم. این دیدگاه معتقد است: تصوف در میان مسلمانان، از آغاز پیدایش و نیز در مراحل تکاملی خویش، همواره تحت تأثیر فرهنگ¬های بیرون از حوزة اسلام بوده و در واقع از بیرون وارد حوزة اسلامی شده است؛ بدین صورت که مسلمانان در اثر تماس و آشنایی با راهبان مسیحی، عارفان هندی و فلسفه¬ های یونانی، چنین راه و روشی را برگزیدند.
بنابراین آنچه (عرفان اسلامی) خوانده می¬شود، در واقع آمیخته¬ ای است از آنچه که در این فرهنگ ها و تمدن ها وجود داشته است. البته این عناصر به دست مسلمانان که از نبوغ و ذوق سرشاری برخوردار بودند صورت نوینی به خود گرفت و تکامل یافت و به دست کسانی چون محی الدین عربی، به اوج خود رسید. (8)
این عده معقتدند: تصوف در سطح جهان بینی و حوزه عملی و کرداری، به هیچ مذهب یا دین خاصی مربوط نیست و در واقع این یک نگرش انسانی است. (9)
گروهی از معقتدان به این دیدگاه برآنند که: در بستر تاریخ اندیشه و تأمل انسانی، سه جریان شناختی و اعتقادی عمده شکل گرفته است: جریان وحی (دین و قرآن)، جریان عقل (فلسفه و برهان) و جریان کشف (ریاضت و عرفان). این سه جریان از هم جدا بوده و هیچ ارتباطی به هم ندارند؛ بنابراین از اختلاط شان باید جلوگیری کرد (10) برخی از طرفداران این ایده، به کلمات ابن عربی تمسک کرده و مدعی اند: عرفان یک دین انسانی است که دین اسلام، آن را تأیید کرده است. (11)
ابن عربی در فصوص الحکم می گوید:
(دین بر دوگونه است: دین الهی و دین انسانی. (دین الهی) آن است که خدا و پیامبران و جانشینان آنان به آن دعوت کرده¬ اند و (دین انسانی) آن است که بشر ابداع کرده و خداوند هم آن را تایید کرده است. دین الهی را خداوند برگزیده و آن را از دین خلق، برتر نهاده است... نظام رهبانیت و ریاضتی که بشر آن را ابداع و اختراع کرده است، شامل مجموعه ای از فرمان ها و قواعد مبتنی بر حکمت است که به وسیلة هیچ یک از پیامبران و به آیین و شیوة شناخته شدة بعثت، ابلاغ نشده اس. اما چون قواعد و اصول آن با نظام مشروع و حکم الهی سازگار است، خداوند آن را نیز همانند دین الهی، تایید کرده است... مردم هم با پیروی از این نظام ریاضتی ، خوشبخت شده و با مخالفت آن، موجب ناخشنودی حق خواهند بود. (12)
طرفداران این دیدگاه، مدعی اند: اسلام، دینی ساده و عمومی و خالی از هرگونه رمز و پیچیدگی است. علاوه بر آنکه آداب عرفانی، آدابی است که فقه اسلامی از آن بی خبر است. از نظر این گروه، نیکان و صحابه رسول اکرم (ص) که عرفای متصوفه خود را به آنها منتسب می کنند و آنان را پیشرو خود می دانند زاهدانی بیش نبوده اند و روح آنان از سلوک و توحید عرفانی بی خبر بوده است. درباره آیات و احادیثی که اهل تصوف بعدها برای تطبیق و ارتباط اصول و مبانی تصوف با آیین اسلام به آنها متوسل شده اند باید گفت: بسیاری از اینها مجهول و فاقد سند صحیح است و یا اینکه تصرفاتی در تفسیر آنها به عمل آمده و متاخران صوفیه، مطابق ذوق و مبانی خود، روایات را معنا کرده اند و نیز در معانی آیات بیشتر مرتکب تأویلات بعید و تفسیرهای بی مورد شده اند. (13)
سوم. عرفان و تصوف نخستین مایه های خود را چه در زمینه اندیشه ها و افکار (عرفان نظری) و چه در قلمرو و روش و طریقه خاص زندگی (عرفان عملی) از اسلام گرفته است؛ ولی باید به چند نکته توجه کرد تا مقصود این دیدگاه روشن شود.
3-1. این عرفان نه مانند علم و فقه و حدیث، صددرصد برخاسته از متون و منابع اسلامی و بدون تأثیر از افکار و فرهنگ های بیرون از حوزه اسلام است و نه مانند علم ریاضیات و طب، کاملاً وارداتی به شمار می رود؛ بلکه حد وسطی میان آن دو است. هم اصول را از اسلام مایه گرفته است و هم تحت تأثیر جریان های خارج از جهان اسلام به خصوص فلسفه اشراق بوده است.
البته اینکه عارفان چه اندازه توانسته اند قواعد و ضوابط صحیح برای اصول و مبانی اولی اسلامی بیان کنند و چه اندازه مقید بوده اند که از اصول واقعی اسلام منحرف نشوند جای بررسی و تامل دارد.
و آیا عارفان اسلامی آنها را در خود جذب کرده و رنگ خود را به آنها داده و در مسیر خود از آنها استفاده کرده است و یا برعکس موج آن جریانات، عرفان اسلامی را در جهت مسیر خود انداخته است؛ مطلبی است که باید درباره آن پژوهش¬ های بیشتری انجام گیرد. در هر صورت (عرفان اسلامی) سرمایه ¬اصلی¬خویش را از اسلام گرفته است.(14)
3-2. بسیاری از آیات قرآنی و روایات موثق و صحیح، حاوی مطالب و نکاتی است که به هیچ روی نمی توان آنها را خارج از سلوک نظری و عملی فهمید و دریافت کرد: (نحن اقرب الیه من حبل الورید)، (15) (فاینما تولوا فثم وجه الله)، (16) (و من لم یجعل الله له نوراً فما له من نور)، (17) (فمن کان یرجوا لقاء ربه)، (18) (و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین)، (19) (و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین)، (20) (کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم)، (21) (سنریهم آیاتنا فی ال آفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق) (22) و... (23)
33. قبول الهام گیری عرفان از اسلام، بدین معنا نیست که تمامی عارفان و صوفیان از آغاز تاکنون، ابتدا به قرآن مراجعه کرده و بدون هیچ گونه پیش داوری، تنها در پی آن بوده اند که بدانند قرآن چه می گوید و آن را نصب العین خویش قرار دهند. البته اگر چنین بود، بسیاری از انحرافات که در میان متصوفه وجود دارد‌ زمینه ظهور و تداوم نمی یافت.
3-4. تصوف و عرفان اسلامی دارای تحولات و تطورات فراوانی است و طیف بسیار وسیع و گسترده ای را در بر می گیرد. از سویی شامل کسانی می شود که هیچ گونه تقید و التزامی به شریعت اسلامی ندارند و از سوی دیگر کسانی چون صدرالمتألهین، سید حیدر آملی، ابن فهد حلی، علامه طباطبایی و حضرت امام را شامل می گردد که سر سوزنی تخطی از طریق مستقیم شریعت را جایز نمی شمردند و در عمل نیز خود چنین کرده اند. عرفان راستین و حقیقی که مایه خود را از قرآن و اسلام می گیرد با گروه دوم گره می خورد؛ نه با گروه نخست. (24)
3-5. کشف و شهود و ریاضت، جزء دین است؛ نه کنار و نه خود آن. ما قبول داریم که تمامی (عرفان) با تمامی (اسلام) برابر نیست؛ ولی از طرفی این نکته را نمی پذیریم که کشف و شهود در درون دین جزء آن نمی باشد و به تمامی در عرض دین و در برابر و مقابل آن است. به اعتقاد ما عرفان و کشف و شهود، یکی از عناصر اصلی دین است که بدون آن دینی به تمام و کمال وجود ندارد. (25)
پی نوشتها:
1 عرفان دینی و دین عرفانی، ص 37 و 38.
2 حدید (57)، آیه 20.
3 احزاب (33)، آیة 21.
4 ص (38)، آیة 72.
5 نور (24)، آیه 35.
6 مجادله (58)، آیة 7.
7 عرفان دینی و دین عرفانی، ص 38؛ عرفان اسلامی چیست، صص 2530 و صص 107 114.
8 نگا: نقد صوفی، صص 32 51.
9 دین و عرفان، صص 41 و 42.
10 مکتب تفکیک، صص 54 74.
11 دین و عرفان، صص 58 60.
12 فصوص الحکم، فص یعقوبی (8).
13 دین و عرفان، صص 44و 45؛ عرفان دینی و دین عرفانی، صص 4042.
14 آشنایی با علوم اسلامی، ج2، ص 84؛ تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ص 244؛ عرفان دینی و دین عرفانی، صص 4244.
15 ق (50)، آیه 16.
16 بقره (2)، آیه 115.
17 نور (24) آیه 40.
18 کهف (18)، آیه 11.
19 فجر (15)، آیه 99.
20 انعام (6)، آیه 75.
21 تکاثر (102)، آیه 5-6.
22 فصلت (41)، آیه 53.
23 نگا: دین عرفانی و عرفان دینی، صص 63104.
24- نگا: همان، صص 44-46.
25- نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج، صص 35 و 36.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین