واژه دنیا در لغت مونث (ادنی) به معنای نزدیک تر و یا پست تر است. دنیا در واقع صفت تفضیلی است؛ اما در آیات فراوانی این واژه بدون موصوف و در برابر آخرت به کار رفته است. (1) اگر دنیا از دنائت باشد. به معنای پست تر و اگر دنو باشد به معنای نزدیک تر است. اما به قرینه تقابل آن با آخرت که اشاره به دورتر بودن آن جهان از ما دارد دانسته می شود که مراد از دنیا، زندگی نزدیک تر است. (2) اما اینکه می گویند باید از علاقه به دنیا دست برداشت. مقصود ذات دنیا یعنی اجزا و پدیده های دنیا نیست (همان طور که مراد دنیایی که با انسان ارتباط دارد نمی باشد) بلکه باید موضوع را در ارتباط انسان با دنیا پی گرفت. دنیا بدان لحاظ که آفریده ای از آفریده های خدای حکیم است، نه تنها نقصانی ندارد؛ بلکه نظام آن بهترین نظام بوده و به غایت استوار و زیبا است. امام علی (علیه السلام) در این باره فرموده است: (آنچه را آفرید، با اندازه گیری دقیق استوار کرد و با لطف و مهربانی نظمشان داد و به خوبی تدبیر کرد. هر پدیده ای را برای همان جهت که آفرید، به حرکت در آورد چنان که نه از حد و مرز خویش برون آید و نه در رسیدن به مراحل رشد خود کوتاهی کند) (3) بدون شک چنین دنیایی نکوهیده نسیت؛ بلکه برای آدمی ارزش مثبت نیز دارد؛ زیرا دنیا کشتگاه آخرت است و ما زندگی را با اعمال و رفتار اختیار خویش در دنیا می سازیم و به آن شکل می دهیم. (4) اگر دنیا نباشد، آخرتی هم نیست دنیا بدین معنا بسیار ارزشمند است؛ زیرا آدمی طی زندگی محدود دنیوی خویش، می تواند سفره سعادت بی پایان و جاودان خود را در آخرت بگستراند . دنیایی که در آن زندگی می کنیم، جای خوبی برای انسان بوده و همه چیزش برای کمال او مناسب است. دنیا خیر محض است؛ حتی شرور و گرفتاری ها و بلاها نیز جهت کمال یابی انسان بوده و از این جهت خیر است. امام علی (علیه السلام) می فرماید: (چه بسیار کسانی که با بلا و سختی به نعمت رسیده اند. ایمان مومن کامل نمی شود، مگر هنگامی که سختی را آزمایش و بلا را نعمت بداند). (5) با توجه به این دو نگرش، دنیا خیر و ارزشمند است؛ پس چرا اسلام دنیا را نکوهش کرده و ما را از علاقه به آن بر حذر داشته است؟! (6) از متون دینی چنین استفاده می شود که عیب و ایراد از نحوه ارتباط انسان و برخورد وی با دنیا رخ می نماید! به بیان دیگر، شکل برخورد انسان با دنیا آن را ارزشمند، یا بی ارزش می سازد. اگر آدمی دنیا را هدف نهایی تلقی کند و خود را به طور کامل به آن مشغول دارد و از آخرت روی گرداند؛ چنین دنیایی، مذموم و ناپسند است؛ یعنی دنیایی که هدف آخر تلقی شود و انسان را اسیر خود سازد و خدا، آخرت و دین و حتی خویشتن را، چنان در نظرش کوچک و خوار سازد که به دنیایش بفروشد! (7) به بیان دیگر، مجرم راستین در تفسیر بد و مذموم از دنیا، خود انسان است، نه دنیا. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: (راست می گویم، دنیا نیست که تو را فریفته است؛ بلکه تویی که فریفته دنیا شده ای چرا که دنیا پندها را بی پرده با تو گفته و به دور از هر تبعیضی از حقایق آگاهت کرده است و بی گمان با این همه هشدارهای پی در پی از فرود آمدن بلا در تن و کاستن نیرویت صادق تر و وفادارتر از آن است که دروغت بگوید یا فریبت دهد! چه بسیار پندهایی از دنیا را که متهم کردی و خبرهای راستی را که دروغ انگاشتی). (8) لطف شیر و انگبین عکس دل است هر خوشی را آن خوش از دل حاصلست پس بود دل جوهر و عالم عرض سایه دل کی بود دل را غرض؟! بنابراین نکوهش دنیا سرزنش از کسانی است که دنیا را آن گونه که هست، ندیده و نشناخته اند! دنیا گذرگاه آخرت است و آنان که آن را هدف قرار داده اند، خطاهای رفتاری، سراسر وجودشان را تسخیر کرده است. دنیا را باید به همان گونه که هست به عنوان وسیله بشناسیم و به مقتضای این بینش صحیح با آن برخورد کنیم. پس نه به کلی رهایش سازیم که بدون وسیله به هدف نتوان رسید و نه در آن متوقف شویم، که از هدف باز خواهیم ماند. باید غذا ، لباس، مسکن و دیگر نیازها را برآورد؛ اما نه فقط برای لذت بردن از حیات دنیا؛ بلکه برای فراهم ساختن زمینه اطاعت و بندگی خدا. در چنین بینشی ، زندگی دنیا نه تنها ارزش منفی ندارد؛ بلکه از ارزش مثبت نیز برخوردار است و امری مطلوب به شمار می رود. با این تفاوت که ارزش و مطلوبیت حیات اخروی (بالاصالة و ذاتی) و ارزش و مطلوبیت حیات دنیوی (مقدمی و فرعی) است. جز به اندازه ضرورت زین مگیر تا نگردد غالب و بر تو امیر (9) گفتنی است خواست های انسان که به دنیا به عنوان هدف اصلی و مطلوب نهایی تعلق دارد بدین لحاظ که خواهشی در نفس انسان است (هوای نفس) خوانده می شود و موضوع و متعلق آن خواست ها که بدون آخرت دنبال می گردد دنیا نامیده می شود؛ همان دنیای نکوهیده ای که آدمی را از آخرت باز می دارد. (10) پی نوشتها: 1- نگا: انفال (8)، آیه 67. 2- اخلاق اسلامی، ص 110 و 111. 3- نهج البلاغه، خطبه 91. 4- نگا: انعام (6)، آیه 70 تا 130؛ اعراف (7)، آیه 51؛ لقمان (31)، آیه 33؛ فاطر (35)؛ آیه 5. 5- غرر الحکم، ج 6، ص 408، ح 10811. 6- به عنوان نمونه نگا: نهج البلاغه، خطبه 113 و 109 ، حکمت 385 و 77. 7- نگا: نهج البلاغة ، نامه 49 و خطبة 160. 8- همان، خطبه 223، در این خصوص نگا: دانشنامه امام علی (علیه السلام) ، ج 1، ص 375-398. 9- مثنوی / دفتر 3، بیت 2260. 10- اخلاق اسلامی، ص 113؛ مقالات، ج 2، ص 155.
اینکه می گویند: «باید از علایق دنیا دست برداشت» برای من مبهم است! اصلا دنیا چه معنا دارد؟
واژه دنیا در لغت مونث (ادنی) به معنای نزدیک تر و یا پست تر است. دنیا در واقع صفت تفضیلی است؛ اما در آیات فراوانی این واژه بدون موصوف و در برابر آخرت به کار رفته است. (1)
اگر دنیا از دنائت باشد. به معنای پست تر و اگر دنو باشد به معنای نزدیک تر است. اما به قرینه تقابل آن با آخرت که اشاره به دورتر بودن آن جهان از ما دارد دانسته می شود که مراد از دنیا، زندگی نزدیک تر است. (2) اما اینکه می گویند باید از علاقه به دنیا دست برداشت. مقصود ذات دنیا یعنی اجزا و پدیده های دنیا نیست (همان طور که مراد دنیایی که با انسان ارتباط دارد نمی باشد) بلکه باید موضوع را در ارتباط انسان با دنیا پی گرفت. دنیا بدان لحاظ که آفریده ای از آفریده های خدای حکیم است، نه تنها نقصانی ندارد؛ بلکه نظام آن بهترین نظام بوده و به غایت استوار و زیبا است. امام علی (علیه السلام) در این باره فرموده است:
(آنچه را آفرید، با اندازه گیری دقیق استوار کرد و با لطف و مهربانی نظمشان داد و به خوبی تدبیر کرد. هر پدیده ای را برای همان جهت که آفرید، به حرکت در آورد چنان که نه از حد و مرز خویش برون آید و نه در رسیدن به مراحل رشد خود کوتاهی کند) (3)
بدون شک چنین دنیایی نکوهیده نسیت؛ بلکه برای آدمی ارزش مثبت نیز دارد؛ زیرا دنیا کشتگاه آخرت است و ما زندگی را با اعمال و رفتار اختیار خویش در دنیا می سازیم و به آن شکل می دهیم. (4) اگر دنیا نباشد، آخرتی هم نیست دنیا بدین معنا بسیار ارزشمند است؛ زیرا آدمی طی زندگی محدود دنیوی خویش، می تواند سفره سعادت بی پایان و جاودان خود را در آخرت بگستراند .
دنیایی که در آن زندگی می کنیم، جای خوبی برای انسان بوده و همه چیزش برای کمال او مناسب است. دنیا خیر محض است؛ حتی شرور و گرفتاری ها و بلاها نیز جهت کمال یابی انسان بوده و از این جهت خیر است.
امام علی (علیه السلام) می فرماید: (چه بسیار کسانی که با بلا و سختی به نعمت رسیده اند. ایمان مومن کامل نمی شود، مگر هنگامی که سختی را آزمایش و بلا را نعمت بداند). (5)
با توجه به این دو نگرش، دنیا خیر و ارزشمند است؛ پس چرا اسلام دنیا را نکوهش کرده و ما را از علاقه به آن بر حذر داشته است؟! (6)
از متون دینی چنین استفاده می شود که عیب و ایراد از نحوه ارتباط انسان و برخورد وی با دنیا رخ می نماید! به بیان دیگر، شکل برخورد انسان با دنیا آن را ارزشمند، یا بی ارزش می سازد. اگر آدمی دنیا را هدف نهایی تلقی کند و خود را به طور کامل به آن مشغول دارد و از آخرت روی گرداند؛ چنین دنیایی، مذموم و ناپسند است؛ یعنی دنیایی که هدف آخر تلقی شود و انسان را اسیر خود سازد و خدا، آخرت و دین و حتی خویشتن را، چنان در نظرش کوچک و خوار سازد که به دنیایش بفروشد! (7) به بیان دیگر، مجرم راستین در تفسیر بد و مذموم از دنیا، خود انسان است، نه دنیا.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: (راست می گویم، دنیا نیست که تو را فریفته است؛ بلکه تویی که فریفته دنیا شده ای چرا که دنیا پندها را بی پرده با تو گفته و به دور از هر تبعیضی از حقایق آگاهت کرده است و بی گمان با این همه هشدارهای پی در پی از فرود آمدن بلا در تن و کاستن نیرویت صادق تر و وفادارتر از آن است که دروغت بگوید یا فریبت دهد! چه بسیار پندهایی از دنیا را که متهم کردی و خبرهای راستی را که دروغ انگاشتی). (8)
لطف شیر و انگبین عکس دل است
هر خوشی را آن خوش از دل حاصلست
پس بود دل جوهر و عالم عرض
سایه دل کی بود دل را غرض؟!
بنابراین نکوهش دنیا سرزنش از کسانی است که دنیا را آن گونه که هست، ندیده و نشناخته اند! دنیا گذرگاه آخرت است و آنان که آن را هدف قرار داده اند، خطاهای رفتاری، سراسر وجودشان را تسخیر کرده است. دنیا را باید به همان گونه که هست به عنوان وسیله بشناسیم و به مقتضای این بینش صحیح با آن برخورد کنیم. پس نه به کلی رهایش سازیم که بدون وسیله به هدف نتوان رسید و نه در آن متوقف شویم، که از هدف باز خواهیم ماند. باید غذا ، لباس، مسکن و دیگر نیازها را برآورد؛ اما نه فقط برای لذت بردن از حیات دنیا؛ بلکه برای فراهم ساختن زمینه اطاعت و بندگی خدا. در چنین بینشی ، زندگی دنیا نه تنها ارزش منفی ندارد؛ بلکه از ارزش مثبت نیز برخوردار است و امری مطلوب به شمار می رود. با این تفاوت که ارزش و مطلوبیت حیات اخروی (بالاصالة و ذاتی) و ارزش و مطلوبیت حیات دنیوی (مقدمی و فرعی) است.
جز به اندازه ضرورت زین مگیر تا نگردد غالب و بر تو امیر (9)
گفتنی است خواست های انسان که به دنیا به عنوان هدف اصلی و مطلوب نهایی تعلق دارد بدین لحاظ که خواهشی در نفس انسان است (هوای نفس) خوانده می شود و موضوع و متعلق آن خواست ها که بدون آخرت دنبال می گردد دنیا نامیده می شود؛ همان دنیای نکوهیده ای که آدمی را از آخرت باز می دارد. (10)
پی نوشتها:
1- نگا: انفال (8)، آیه 67.
2- اخلاق اسلامی، ص 110 و 111.
3- نهج البلاغه، خطبه 91.
4- نگا: انعام (6)، آیه 70 تا 130؛ اعراف (7)، آیه 51؛ لقمان (31)، آیه 33؛ فاطر (35)؛ آیه 5.
5- غرر الحکم، ج 6، ص 408، ح 10811.
6- به عنوان نمونه نگا: نهج البلاغه، خطبه 113 و 109 ، حکمت 385 و 77.
7- نگا: نهج البلاغة ، نامه 49 و خطبة 160.
8- همان، خطبه 223، در این خصوص نگا: دانشنامه امام علی (علیه السلام) ، ج 1، ص 375-398.
9- مثنوی / دفتر 3، بیت 2260.
10- اخلاق اسلامی، ص 113؛ مقالات، ج 2، ص 155.
- [سایر] برداشت پیامبر اسلام (ص) و یاران ایشان در ارتباط با مسئله «رهبری» چه بود؟
- [سایر] تفاوت میان کلمات «خوف»، «خشیت»، «وجل»، «فزع»، «روع»، «شفق»، «حذر» و «رهب» چیست؟
- [سایر] شبهه: «حقیقت» با آزادی مطلق دست نیافتنی است.
- [سایر] از نظر استعمال قرآنی، چه فرقی بین «إنّ» و «أنّ»،«مودّت» و «محبّت»، «مُلک» و «ملکوت» وجود دارد؟
- [سایر] فرق کلمه های «الریف»، «القریة» و «الضیعة» چیست؟
- [سایر] ماهیت «بیعت» چیست؟ آیا «قرارداد» است یا «پذیرش»؟
- [سایر] مگر داخل کعبه مملو از «بت» نبود. پس آیا امام علی (علیهالسلام) در بتکده به دنیا آمد؟!
- [سایر] محتوای سورة «احزاب» و «روم» و «نور» و «سجده» چه چیزی می باشد؟
- [سایر] معنای «رشد»، «غی»، «هدایت» و «ضلالت» در قرآن چیست و چه ارتباطی با هم دارند؟
- [سایر] خدا پرستان معتقدند: خدا جهان را از « عدم » آفرید، بنابر این چگونه «عدم» می تواند منشأ «وجود» باشد و «نیستی» سرچشمه «هستی» گردد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی به قصد حفاری یا لایروبی به زیر دریا رفت و به همراه خارج کردن گِل و لای، گوهری نیز خارج شد و کنار ساحل افتاد و رهگذری آن را برداشت، این گوهر مِلک رهگذر میشود و از باب غوص خمس ندارد. گوهرهای به دست آمده از کشتی غرق شده
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شد چنانچه به حدّی باشد که از صورت نمازگزار خارج شود نمازش باطل است. هشتم: از مبطلات نماز آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند، و احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بی صدا هم گریه نکند، ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است. نهم: از مبطلات نمازکاری است که صورت نماز رابهم بزندمثل دست زدن، رقصیدن و به هوا پریدن و مانند اینها، کم باشد یا زیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی فرقی ندارد. ولی کاری که صورت نماز را بهم نزند مثل اشاره کردن به دست اشکال ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود چنانچه از صورت نمازگزار بیرون رود ، باید نمازش را دوباره بخواند . هشتم : از مبطلات نماز آن است کهبر ای کار دنیا عمداً گریه کند ، احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بی صدا هم گریه نکند و اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند ، آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد ، بلکه از بهترین اعمال است . نهم : ا ز مبطلات نماز کاری است که صور ت نماز را به هم بزند ، مثل دست زدن و به هوا پریدن ومانند اینها کم باشد یازیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی ، ولش کاری که صورت نماز را به هم نزند مثل اشاره کردن با دست ، اشکال ندارد .
- [آیت الله اردبیلی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حال او تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود، چنانچه از صورت نمازگزار بیرون رود، باید نماز را دوباره بخواند. * هشتم:آن که برای کار دنیا عمدا با صدا گریه کند، ولی اگر برای کار دنیا بیصدا گریه کند، اشکال ندارد و همچنین اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است. * نهم:آن که کاری مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند آنها، انجام دهد که صورت نماز را به هم بزند، کم باشد یا زیاد، عمدا باشد یا از روی فراموشی؛ ولی انجام عملی مثل اشاره کردن با دست که صورت نماز را به هم نمیزند، اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند مثلًا رنگش سرخ شود، بهتر آن است که نمازش را دوباره بخواند. هشتم- از مبطلات نماز آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند و احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بیصدا گریه نکند، ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد بلکه از بهترین اعمال است. نهم- از مبطلات نماز کاری است که صورت نماز را به هم بزند، مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها عمداً باشد یا از روی فراموشی، ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند، مثل اشاره کردن با دست اشکال ندارد.
- [آیت الله بهجت] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود، نمازش صحیح است. هشتم: آنکه برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند، ولی اگر برای کار دنیا بیصدا گریه کند اشکال ندارد؛ و اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است. نهم: از مبطلات نماز کار زیادی است که نزد افراد متشرعه صورت نماز را بههم بزند، مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها، کم باشد یا زیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی. ولی کاری که صورت نماز را بههم نزند، مثل کشتن عقرب، حفظ کردن مال، ساکت کردن و بغل کردن و شیر دادن بچه، و اشاره کردن با دست، اشکال ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند، مثلاً رنگش سرخ شود، بنابر احتیاط واجب، باید نمازش را دوباره بخواند. هشتم از مبطلات نماز آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند، و احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بیصدا هم گریه نکند، ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است. نهم از مبطلات نماز کاری است که صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها، کم باشد یا زیاد اگر عمداً باشد یا سهواً، ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند مثل اشاره کردن به دست اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند به حدی که از صورت نمازگزار خارج شود، نمازش باطل است. هشتم از مبطلات نماز آن است که برای کار دنیا عمداً با صدا گریه کند، و احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بی صدا هم گریه نکند، ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند، آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است. نهم از مبطلات نماز کاری است که صورت نماز را به هم بزند مثل دست زدن، و از روی بازی به هوا پریدن و مانند اینها کم باشد یا زیاد، عمداً باشد یا از روی فراموشی، ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند، مثل اشاره کردن به دست اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر برای جلوگیری از صدای خنده حالش تغییر کند؛ مثلا رنگش سرخ شود؛ بهتر آن است که نمازش را دوباره بخواند. هشتم از مبطلات نماز بنا بر احتیاط آن است که برای کار دنیا عمدا با صدا گریه کند و احتیاط واجب آن است که برای کار دنیا بی صدا هم گریه نکند؛ ولی اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند؛ آهسته باشد یا بلند اشکال ندارد بلکه از بهترین اعمال است. نهم از مبطلات نماز؛ کاری است که صورت نماز را به هم بزند؛ مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها؛ عمدا باشد یا از روی فراموشی؛ ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند؛ مثل اشاره کردن با دست اشکال ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] گریه کردن با صدا برای کار دنیا بنا بر مشهور از مبطلات نماز است ولی ظاهراً گریه کردن نماز را باطل نمیکند و بنا بر احتیاط مستحب چنانچه گریه کند، چه با صدا باشد، چه بیصدا، نماز را تمام کند و آن را دوباره بخواند. هشتم: (از بین رفتن صورت نماز) از مبطلات نماز کاریست که صورت نماز را به هم بزند، مثل دست زدن و به هوا پریدن و مانند اینها، خواه عمداً باشد یا از روی فراموشی و مانند آن؛ ولی کاری که صورت نماز را به هم نزند، مثل اشاره کردن با دست، اشکال ندارد.