سال 183 ه.ق امامت در شرایطی به حضرت امام رضا علیه السلام منتقل شد که حضرت امام کاظم علیه السلام مدتها در زندان هارون عباسی در حبس بود ؛ این حبس موجب شد که نشر معارف شیعی از منبع اصلی آن، مدتی با رکود مواجه شود؛ اما حضرت امام رضا علیه السلام توانستند در همان جایگاه پدران خود در مسجد النبی صلی الله علیه وآله وسلم نشسته به تفسیر قرآن، فتوای فقهی و تربیت شاگردان پرداخته واین فترت را جبران کند. پس از مرگ هارون به دلیل اختلاف داخلی شدید میان مامون و امین عباسی که منتهی به کشته شدن امین گردید، فرصت مناسب تری برای امام رضا علیه السلام پدیدار شد تا با استفاده از فضای به وجود آمده، کار علمی بیشتری انجام دهند. به طور کلی زندگی امام رضا علیه السلام را می توان به دو دوره مدینه و مرو تقسیم نمود. در مدینه و قبل از آنکه به اجبار مامون عباسی به مرو برود، علاوه بر تربیت راویان بزرگ وشاگردانی در رشته های علمی نیز تربیت کرد. شاگردانی که زمینه فعالیت علمی آنان گسترده بود ؛ برخی از آنها متخصص در علم کلام و فن مناظره با پیشوایان فرق دیگر پیش گام وبرخی تخصص در دانش طب، نجوم، ادب و شعر بودند. برخی از این شاگردان دارای تالیفات و کتابهای مختلف در علوم مختلف ، که در بلاد اسلامی پراکنده وبه نشر علوم اهل بیت پرداختند ، افزون بر این گروهی از این شاگردان، با عرضه احادیث منسوب به پیامبر(ص)به محضرامام به باز سازی واصلاح احادیث طبق نظر ایشان پرداختند. امام رضا علیه السلام در مرو پس از پذیرش اجباری ولایتعهدی با استفاده از فضای ایجاد شده توسط دشمنان درایران ومرو با برگزاری جلسات مناظره وگفتگو با علمای بزرگ تمام ادیان و مذاهب مطرح در آن دوره، از حقانیت پیامبر(ص)دفاع وعلوم اهل بیت وسزاواری آنان به حکومت وخلافت را اثبات نمود . اگرچه مقاصد ونیت مامون چیز دیگر بود؛ دراین مجال به معرفی شماری از اصحاب امام رضا (ع) پرداخته می شود. 1- ابراهیم بن هاشم قمی او اهل کوفه بوده است و نامش را در زمره شاگردان و اصحاب حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهما السلام آورده اند. ایشان علاوه بر آنکه خود از عالمان بلند آوازه شیعه بوده، کاملا مورد اعتماد دانشمندان پس از خود هم محسوب می شود تا جایی که فقط در کتاب کافی حدود سی بار از وی روایت نقل شده است. ایشان که افزون بر آموختن در محضر دو امام معصوم علیهماالسلام شاگرد راوی بزرگی چون (یونس بن عبدالرحمان) نیز بوده، در کتب رجالی به عنوان اولین فردی شناخته می شود که دانش روایی راویان عراق را به قم منتقل نمود طوری که باعث شکوفایی مدرسه قم و ری گردید. نشر علوم اهل بیت علیهم السلام در شهرهای مهم ایران آن روزگار، موجب ظهور محدثین و راویان سرشناسی شد. از سوی دیگر به دلیل آن که جو اجتماعی و حکومت، به شکل مستقیم در اشاعه علوم دینی تاثیرگذار است، زیستن ابراهیم در ایران تحت حکومت آل بویه به وی کمک شایانی نمود. نام برخی از بزرگان علم ودانش که از مدرسه او بیرون آمدند، درتاریخ ضبط شده که درتمدن اسلام موثر بودند: علی بن ابراهیم (فرزند ایشان) صاحب تفسیر؛ محمد بن یعقوب کلینی صاحب کتاب کافی؛ علی بن حسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) و ابن قولویه (استاد شیخ مفید) [1] محدث قمی می نویسد: از اموری که بر بزرگی ایشان دلالت دارد آن است که ادعیه و اعمالی که در مسجد سهله به جا آورده می شود و علما اعتبار آن ها را پذیرفته اند، از نظر سند به (ابراهیم بن هاشم) منتهی می شود[2]. او را از نظر تعداد روایاتی که جمع آوری کرده است، بی مانند دانسته و شمارروایات اورا حدود 6414 مورد نوشته اند[3]. فعالیت علمی ایشان تنها نقل روایت و پرورش شاگرد نبوده، بلکه تالیفاتی هم برای ایشان ذکر شده که برخی از آن عبارت است از: کتاب (النوادر) و (کتاب قضایا امیرالمومنین علیه السلام).[4] 2- احمد بن محمد بن عیسی نویسندگان کتب رجال از ایشان به عنوان شیخ القمیّین و فقیه قم یاد کرده اند. شیخ طوسی نام وی را در لیست اصحاب سه امام، حضرت رضا، حضرت جواد و حضرت هادی علیهم السلام، ثبت کرده و درگذشتش را در عصر غیبت صغری دانسته است. بی گمان ایشان از پایه گذاران مکتب حدیث در حوزه قم است. احمد بن محمد بن عیسی در تشخیص احادیث صحیح صاحب سبک بوده و در مورد نقل احادیث به شدت احتیاط می کرده است. همین رویه از سوی وی در مورد سایر راویانی که به قم مهاجرت می کردند، دیده می شود تا جایی که هر راوی را که از راویان ضعیف حدیث نقل می کرده، از قم اخراج می نموده و اجازه نشر آنچه را منطبق بر موازین نمی دانسته، نمی داده است [5]. در این راستا می توان به ماجرای رخ داده میان او و احمد بن محمد بن خالد برقی اشاره کرد. برقی که خود از شاگردان امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بوده، به قم می رود. در آن زمان ریاست حوزه قم در دست (احمد بن محمد بن عیسی) بوده است. وقتی برقی حدیث گفت، رئیس حوزه وی را به جرم نقل احادیث ضعیف از قم تبعید می کند. جالب اینجاست (احمد بن محمد بن عیسی) که در مکتب امامت پرورش یافته و به زیور آزادگی آراسته بوده وقتی متوجه اشتباه خود درباره (برقی) می شود، وی را با احترام به قم بازگرداند و پس از وفاتش با پای برهنه در تشییع او شرکت کرد [6]. از جمله آثار ایشان کتاب (النوادر) است. در این کتاب که نسخه خطی آن در کتاب آستان قدس رضوی نگهداری می شود، چنین عبارتی به چشم می خورد: یقول عبدالله علی بن موسی الرضا... ( بنده خدا علی بن موسی الرضا چنین می گوید...).[7] 3- علی بن مهزیار اهوازی پدر ایشان، در ابتدا مسیحی بود که اسلام آورد اما خود وی از دانشمندان سرشناس و فقهای برجسته شیعه است. (علی بن مهزیار) ابتدا شاگردی امام رضا علیه السلام نمود و علم آموخت ؛ اوبه جهت کسب جایگاله ونقل روایات زیاد از امام ، در شمار راویان خاص حضرت امام جواد علیه السلام بود تا به مقام وکالت امام جواد و سپس وکالت حضرت امام هادی علیه السلام برسد. درمنابع از وی به عنوان یکی از پارسایان اهل عبادت یاد شده، طوری که نوشته اند: هنگام طلوع خورشید به سجده می رفت و سربرنمی داشت تا برای هزار نفر از برادران دینی خود همانطور که برای خویش دعا می نموده، دعا کند[8].او دارای ،33 کتاب از جمله: الجامع، حروف القرآن، الانبیاء و البشارات[9]بود ه است. شرح بیشتر در مورد زندگی وی را در نامه نگاری هایی که میان ایشان و حضرت امام جواد علیه السلام انجام می شده، باید دید ؛ این نامه ها حاکی از جلالت شأن و جایگاه ویژه اش نزد ائمه علیهم السلام است. به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره می شود: ای علی! خداوند جزای خیر به تو دهد، و اهل بهشت کند، و تو را از خواری در دنیا و آخرت رهایی بخشد، و با ما محشور فرماید. یا علی! من تو را در نصحیت به مردم و طاعت خدا و خدمت به خلق و اکرام و انجام واجبات آزمودم، پس اگر بگویم مانند تو ندیدم راست گفته ام. خداوند تو را ساکن مراتب اعلای بهشت فرماید. زحمات و خدمات تو در سرما و گرما و شب و روز برما پوشیده نیست، از خدا می خواهم هنگامی که همه مردم را در قیامت محشور می کند تو را به رحمتی که مورد رشک مردم باشد، بپوشاند که او شنونده دعاست [10]. 4- زکریا بن آدم قمی زکریا اهل قم بود که به مدینه رفته و در محضر حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهماالسلام شاگردی کرد. نهایت در حلقه یاران بسیار نزدیک این دو امام علیهماالسلام وارد شد. جایگاهش چنان بود که نقل شده: وقتی خدمت حضرت امام رضا علیه السلام شرفیاب شد ، امام علیه السلام از اول شب تا صبح در خلوت با وی سخن گفت؛. حضرت امام جواد علیه السلام نیز وی را از یاران باوفای خود به شمار آورده است. وقتی شخصی خدمت حضرت امام رضا علیه السلام رسید و سوال کرد: راه من دور است و نمی توانم همیشه خدمت شما برسم، معارف و احکام دینم را از چه کسی فراگیرم؟ حضرت فرمودند: از (زکریا بن آدم) فرابگیر که او در امور دین و دنیا امین است[11]. در برهه ای دیگر از تاریخ زندگی این مرد ماجرای دیگری اتفاق افتاد که نشان می دهد (زکریا) علاوه بر دستیابی به مدارج بالای علمی، از نظر معنویت نیز مراتب قابل توجهی یافته است. وی روزی خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کرد: می خواهم خانواده ام را ترک کنم چون نادانی در میان آنان زیاد شده است. حضرت فرمودند: این کار را نکن که خداوند به خاطر تو بلا را از آنان دور می کند همانطور که به خاطر امام کاظم علیه السلام بلا را از بغداد دفع می نمود. پس از درگذشت وی، حضرت امام جواد علیه السلام به دوستان وی نوشتند: خداوند او را رحمت کند در آن روز که به دنیا آمد و روزی که از دنیا رفت و روزی که مبعوث خواهد شد که با شناخت به حق زندگی کرد و به حق زبان گشود، به آن چه مورد رضای خدا و رسول بود، قیام نمود و بدون پیمان شکنی و تغییر در دین، دنیا را بدرود گفت، خدایش رحمت کند و او را به برترین آرزوهایش برساند [12]. از جمله تالیفات وی می توان به (کتاب المسائل) اشاره نمود. مدفن ایشان در قبرستان شیخان قم مورد احترام است. 5- یونس بن یعقوب در عراق و در خانواده ای اهل دانش به دنیا آمد، مادرش خواهر معاویة بن عمار، راوی بزرگ و شاگرد مبرز حضرت امام صادق علیه السلام بود. خود او نیز خدمت امام صادق علیه السلام شروع به فراگیری نمود و به جایی رسید که حضرت به او فرمودند: تو از ما خاندان هستی، سپس از وفات وی در کنار حرم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، خبر دادند. پس از آن در شمار یاران امام کاظم علیه السلام درآمد و نزد این امام نیز ارج والایی یافت طوری که به وکالت ایشان رسید و حضرت وی را برادر خود خواندند. پس از آن نیز به جرگه اصحاب حضرت امام رضا علیه السلام پیوست و در زمان ایشان دنیا را بدرود گفت. وقتی (یونس) از دنیا رفت، حضرت رضا علیه السلام امور این صحابی پدرانشان را برعهده گرفتند و همه آنچه برای دفن لازم است از جمله کفن را برای وی فرستادند. سپس به اصحاب خود و یاران پدران خود دستور دادند که به تشییع اش بروند. جالب اینجاست که چون احتمال جلوگیری اهل مدینه از دفن یک فرد اهل عراق وجود داشت، حضرت رضا علیه السلام به یاران خود دستور دفن (یونس) در بقیع را دادند و تاکید کردند که اگر از این کار ممانعت شد، مقاومت کنید. آنگاه یکی از دوستان او را که اهل کوفه بود، فرمان دادند که نماز بر پیکر (یونس) بگذارد [13]. رفتار امام علیه السلام هنگام وفات این راوی نشان می دهد ایشان نسبت به علمایی که در محضر اهل بیت علیهم السلام تربیت می شدند، کمال احترام را داشته اند و در این مسیر به سایر علمای بلاد نیز بها داده و آنان را مامور نمازگزاردن بر چهره های برجسته ای چون (یونس) می نموده اند، کاری که مسلما برای نمازگزار وجهه مضاعفی می سازد که برای بسیاری از مدعیان دلچسب نیست. این راوی بزرگ صاحب تالیفاتی چون (کتاب الحج) می باشد. 6- یونس بن عبدالرحمان در ایام خلافت هشام بن عبدالملک به دنیا آمد. حضرت امام صادق علیه السلام را بین صفا و مروه زیارت کرد، اما این دیدار به اندازه ای نبود که به حد نقل روایت برسد. روایات ایشان از حضرت امام کاظم و حضرت امام رضا علیهماالسلام است. وی به مرتبه ای دست یافت که نجاشی رجال شناس بزرگ شیعه در مورد او می نویسد: چهره برجسته علمای متقدم شیعه و دارای منزلت عظیم، حضرت رضا علیه السلام سه بار بهشت را برای وی ضمانت کردند. راویی به نام عبدالعزیز می گوید: از امام رضا علیه السلام سوال کردم: من نمی توانم در تمام اوقات خدمت شما برسم، دانش دینی ام را از چه کسی فراگیرم؟ پاسخ دادند: از (یونس بن عبدالرحمان)[14] منابع دیگر در مورد ایشان نوشته اند: سلمان عصر خود بوده و سی رساله در زمینه های مختلف علوم اسلامی نوشته است. روزگار خود را با تالیف کتاب می گذراند مگر آنکه مشغول نماز یا زیارت یا ملاقات برادران دینی خود باشد[15]؛ اودارای تالیفاتی در زمینه ی پاسخ به شبهات اعتقادی مخالفان تشیع است[16]؛ یکی از آثارش به دست حضرت امام جواد علیه السلام رسید. امام کتاب را از ابتدا تا انتها ورق زدند، آنگاه فرمودند: خدا (یونس) را رحمت کند، خدا (یونس) را رحمت کند. امام عسکری علیه السلام نیز پس از دیدن یکی از کتاب های (یونس) سوال کردند: این کتاب نوشته کیست؟ ابوهاشم جعفری نویسنده را معرفی کرد. امام علیه السلام فرمودند: خداوند به عوض هر حرفی از این کتاب، نوری در روز قیامت به او عطا فرماید این راوی بزرگ در سال 208 ه.ق در شهر مدینه دنیا را بدرود گفت[17]. 7- دعبل بن علی خزاعی عمده شهرت ایشان به خاطر توانایی فوق العاده در زمینه شعر است ولی نباید از نظر دورداشت که به خاطر شاگردی و نقل روایت از دو امام حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام به موقعیت والا در علومی چون فقه و حدیث نیز دست پیدا کرده بود. این همراهی و شاگردی نزد ائمه قدرت شعری او را جهت بخشیده و از او رسانه ای مقتدر برای نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و بیان حقانیت آنان و ذم غاصبان حقوق ایشان ساخته بود. به بیان دقیق تر شعر دعبل بیان مسایل اجتماعی و به طور خاص سرزنش بنی عباس به عنوان خلفایی به مراتب ظالم تر از بنی امیه می باشد. به عنوان نمونه پس از آنکه حضرت رضا علیه السلام توسط مامون عباسی به شهادت رسیدند، مامون ایشان را کنار پدر خود هارون، مدفون ساخت و دلیل این کارش را مغفرت خدا برای هارون به برکت جوار امام رضا علیه السلام اعلام کرد. در این هنگام دعبل شعر تندی سرود که هم اکنون در حرم حضرت رضا علیه السلام در قسمت بالای سر دیده می شود. دعبل در این شعر از هارون به عنوان (بدترین مردم) و (پلید) یاد کرده است. از سوی دیگر (دعبل) با در نظر گرفتن احادیث پیامبر صلوات الله علیه در مورد خلافت و فضایل امیرمومنان علیه السلام، این مفاهیم را در قالب شعر در می آورد. همینطور اهتمام (دعبل) به ماجرای شهادت سیدالشهدا علیه السلام و سرودن مرثیه در مورد این واقعه، بسیار قابل توجه است[18]. او وقتی شعر معروف به (مدارس آیات) که در آن برای ائمه پیشین مرثیه سروده بود را در محضر امام رضا علیه السلام خواند، حضرت دو بیت که در واقع مرثیه برای خودشان بود، به آن اضافه کردند و مطلب را برای(دعبل) توضیح داده و برای زائرانشان مغفرت و بهشت را وعده کردند[19]. یکی از تالیفات دعبل( کتاب طبقات الشعرا) است. این کتاب به شکلی جامع شعرای بصره، حجاز، بغداد و .. را معرفی می کند تا جایی که نویسندگان مهمی چون (ابن عساکر)، (خطیب بغدادی)، (ابن خلّکان) و .. به این کتاب به عنوان کتاب مرجع خود نگریسته اند. سرانجام دعبل خزائی که از تعقیب حکومت به اهواز گریخته بود، توسط مزدوری که پول زیادی از حکومت گرفته بود، ترور و به شهادت رسید و در همان منطقه مدفون گردید[20]. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1.اعلام الوری ،طبرسی. 2.زندگانی چهارده معصوم،حسین عماد زاده. پی نوشتها: [1] . شیخ طوسی، رجال، ص366 [2] . شیخ عباس قمی ، سفینة البحار،ج1، ص80 [3] . رجال نجاشی،تصحیح :آیه الله شبیری زنجانی ، ص16 [4] . همان [5] . مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص90 [6] . آیت الله سبحانی ، کلیات فی علم الرجال، [7] . همان [8] . همان. [9].نجاشی، رجال نجاشی، ص191 ؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص88 [10] . شیخ باقر شریف قرشی ؛ حیاة الامام الرضا (علیه السلام)، ، ج2، ص150 [11] .محمد بن عمرکشی، رجال کشی،دانشگاه مشهد،1348 ،ص594 [12] . آیت الله خویی ، معجم رجال الحدیث، ج8، ص283 [13] . همان، ج21، ص240 تا 244 [14]. رجال کشّی، ص 301 [15] . همان،ص203 [16] . شیخ طوسی ، الفهرست،ص211 [17] . تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص83 [18] . شیخ باقر شریف قرشی ، حیاة الامام الرضا علیه السلام، ، ج2، ص126 [19] . شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج1، ص294 [20] . همان منبع: اندیشه قم
سال 183 ه.ق امامت در شرایطی به حضرت امام رضا علیه السلام منتقل شد که حضرت امام کاظم علیه السلام مدتها در زندان هارون عباسی در حبس بود ؛ این حبس موجب شد که نشر معارف شیعی از منبع اصلی آن، مدتی با رکود مواجه شود؛ اما حضرت امام رضا علیه السلام توانستند در همان جایگاه پدران خود در مسجد النبی صلی الله علیه وآله وسلم نشسته به تفسیر قرآن، فتوای فقهی و تربیت شاگردان پرداخته واین فترت را جبران کند. پس از مرگ هارون به دلیل اختلاف داخلی شدید میان مامون و امین عباسی که منتهی به کشته شدن امین گردید، فرصت مناسب تری برای امام رضا علیه السلام پدیدار شد تا با استفاده از فضای به وجود آمده، کار علمی بیشتری انجام دهند.
به طور کلی زندگی امام رضا علیه السلام را می توان به دو دوره مدینه و مرو تقسیم نمود. در مدینه و قبل از آنکه به اجبار مامون عباسی به مرو برود، علاوه بر تربیت راویان بزرگ وشاگردانی در رشته های علمی نیز تربیت کرد. شاگردانی که زمینه فعالیت علمی آنان گسترده بود ؛ برخی از آنها متخصص در علم کلام و فن مناظره با پیشوایان فرق دیگر پیش گام وبرخی تخصص در دانش طب، نجوم، ادب و شعر بودند. برخی از این شاگردان دارای تالیفات و کتابهای مختلف در علوم مختلف ، که در بلاد اسلامی پراکنده وبه نشر علوم اهل بیت پرداختند ، افزون بر این گروهی از این شاگردان، با عرضه احادیث منسوب به پیامبر(ص)به محضرامام به باز سازی واصلاح احادیث طبق نظر ایشان پرداختند.
امام رضا علیه السلام در مرو پس از پذیرش اجباری ولایتعهدی با استفاده از فضای ایجاد شده توسط دشمنان درایران ومرو با برگزاری جلسات مناظره وگفتگو با علمای بزرگ تمام ادیان و مذاهب مطرح در آن دوره، از حقانیت پیامبر(ص)دفاع وعلوم اهل بیت وسزاواری آنان به حکومت وخلافت را اثبات نمود . اگرچه مقاصد ونیت مامون چیز دیگر بود؛ دراین مجال به معرفی شماری از اصحاب امام رضا (ع) پرداخته می شود.
1- ابراهیم بن هاشم قمی
او اهل کوفه بوده است و نامش را در زمره شاگردان و اصحاب حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهما السلام آورده اند. ایشان علاوه بر آنکه خود از عالمان بلند آوازه شیعه بوده، کاملا مورد اعتماد دانشمندان پس از خود هم محسوب می شود تا جایی که فقط در کتاب کافی حدود سی بار از وی روایت نقل شده است.
ایشان که افزون بر آموختن در محضر دو امام معصوم علیهماالسلام شاگرد راوی بزرگی چون (یونس بن عبدالرحمان) نیز بوده، در کتب رجالی به عنوان اولین فردی شناخته می شود که دانش روایی راویان عراق را به قم منتقل نمود طوری که باعث شکوفایی مدرسه قم و ری گردید. نشر علوم اهل بیت علیهم السلام در شهرهای مهم ایران آن روزگار، موجب ظهور محدثین و راویان سرشناسی شد. از سوی دیگر به دلیل آن که جو اجتماعی و حکومت، به شکل مستقیم در اشاعه علوم دینی تاثیرگذار است، زیستن ابراهیم در ایران تحت حکومت آل بویه به وی کمک شایانی نمود. نام برخی از بزرگان علم ودانش که از مدرسه او بیرون آمدند، درتاریخ ضبط شده که درتمدن اسلام موثر بودند:
علی بن ابراهیم (فرزند ایشان) صاحب تفسیر؛ محمد بن یعقوب کلینی صاحب کتاب کافی؛ علی بن حسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) و ابن قولویه (استاد شیخ مفید) [1]
محدث قمی می نویسد: از اموری که بر بزرگی ایشان دلالت دارد آن است که ادعیه و اعمالی که در مسجد سهله به جا آورده می شود و علما اعتبار آن ها را پذیرفته اند، از نظر سند به (ابراهیم بن هاشم) منتهی می شود[2].
او را از نظر تعداد روایاتی که جمع آوری کرده است، بی مانند دانسته و شمارروایات اورا حدود 6414 مورد نوشته اند[3]. فعالیت علمی ایشان تنها نقل روایت و پرورش شاگرد نبوده، بلکه تالیفاتی هم برای ایشان ذکر شده که برخی از آن عبارت است از: کتاب (النوادر) و (کتاب قضایا امیرالمومنین علیه السلام).[4]
2- احمد بن محمد بن عیسی
نویسندگان کتب رجال از ایشان به عنوان شیخ القمیّین و فقیه قم یاد کرده اند. شیخ طوسی نام وی را در لیست اصحاب سه امام، حضرت رضا، حضرت جواد و حضرت هادی علیهم السلام، ثبت کرده و درگذشتش را در عصر غیبت صغری دانسته است.
بی گمان ایشان از پایه گذاران مکتب حدیث در حوزه قم است. احمد بن محمد بن عیسی در تشخیص احادیث صحیح صاحب سبک بوده و در مورد نقل احادیث به شدت احتیاط می کرده است. همین رویه از سوی وی در مورد سایر راویانی که به قم مهاجرت می کردند، دیده می شود تا جایی که هر راوی را که از راویان ضعیف حدیث نقل می کرده، از قم اخراج می نموده و اجازه نشر آنچه را منطبق بر موازین نمی دانسته، نمی داده است [5]. در این راستا می توان به ماجرای رخ داده میان او و احمد بن محمد بن خالد برقی اشاره کرد. برقی که خود از شاگردان امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بوده، به قم می رود. در آن زمان ریاست حوزه قم در دست (احمد بن محمد بن عیسی) بوده است. وقتی برقی حدیث گفت، رئیس حوزه وی را به جرم نقل احادیث ضعیف از قم تبعید می کند. جالب اینجاست (احمد بن محمد بن عیسی) که در مکتب امامت پرورش یافته و به زیور آزادگی آراسته بوده وقتی متوجه اشتباه خود درباره (برقی) می شود، وی را با احترام به قم بازگرداند و پس از وفاتش با پای برهنه در تشییع او شرکت کرد [6].
از جمله آثار ایشان کتاب (النوادر) است. در این کتاب که نسخه خطی آن در کتاب آستان قدس رضوی نگهداری می شود، چنین عبارتی به چشم می خورد: یقول عبدالله علی بن موسی الرضا... ( بنده خدا علی بن موسی الرضا چنین می گوید...).[7]
3- علی بن مهزیار اهوازی
پدر ایشان، در ابتدا مسیحی بود که اسلام آورد اما خود وی از دانشمندان سرشناس و فقهای برجسته شیعه است. (علی بن مهزیار) ابتدا شاگردی امام رضا علیه السلام نمود و علم آموخت ؛ اوبه جهت کسب جایگاله ونقل روایات زیاد از امام ، در شمار راویان خاص حضرت امام جواد علیه السلام بود تا به مقام وکالت امام جواد و سپس وکالت حضرت امام هادی علیه السلام برسد.
درمنابع از وی به عنوان یکی از پارسایان اهل عبادت یاد شده، طوری که نوشته اند: هنگام طلوع خورشید به سجده می رفت و سربرنمی داشت تا برای هزار نفر از برادران دینی خود همانطور که برای خویش دعا می نموده، دعا کند[8].او دارای ،33 کتاب از جمله: الجامع، حروف القرآن، الانبیاء و البشارات[9]بود ه است.
شرح بیشتر در مورد زندگی وی را در نامه نگاری هایی که میان ایشان و حضرت امام جواد علیه السلام انجام می شده، باید دید ؛ این نامه ها حاکی از جلالت شأن و جایگاه ویژه اش نزد ائمه علیهم السلام است. به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره می شود:
ای علی! خداوند جزای خیر به تو دهد، و اهل بهشت کند، و تو را از خواری در دنیا و آخرت رهایی بخشد، و با ما محشور فرماید. یا علی! من تو را در نصحیت به مردم و طاعت خدا و خدمت به خلق و اکرام و انجام واجبات آزمودم، پس اگر بگویم مانند تو ندیدم راست گفته ام. خداوند تو را ساکن مراتب اعلای بهشت فرماید. زحمات و خدمات تو در سرما و گرما و شب و روز برما پوشیده نیست، از خدا می خواهم هنگامی که همه مردم را در قیامت محشور می کند تو را به رحمتی که مورد رشک مردم باشد، بپوشاند که او شنونده دعاست [10].
4- زکریا بن آدم قمی
زکریا اهل قم بود که به مدینه رفته و در محضر حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهماالسلام شاگردی کرد. نهایت در حلقه یاران بسیار نزدیک این دو امام علیهماالسلام وارد شد. جایگاهش چنان بود که نقل شده: وقتی خدمت حضرت امام رضا علیه السلام شرفیاب شد ، امام علیه السلام از اول شب تا صبح در خلوت با وی سخن گفت؛. حضرت امام جواد علیه السلام نیز وی را از یاران باوفای خود به شمار آورده است.
وقتی شخصی خدمت حضرت امام رضا علیه السلام رسید و سوال کرد: راه من دور است و نمی توانم همیشه خدمت شما برسم، معارف و احکام دینم را از چه کسی فراگیرم؟ حضرت فرمودند: از (زکریا بن آدم) فرابگیر که او در امور دین و دنیا امین است[11].
در برهه ای دیگر از تاریخ زندگی این مرد ماجرای دیگری اتفاق افتاد که نشان می دهد (زکریا) علاوه بر دستیابی به مدارج بالای علمی، از نظر معنویت نیز مراتب قابل توجهی یافته است. وی روزی خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کرد: می خواهم خانواده ام را ترک کنم چون نادانی در میان آنان زیاد شده است. حضرت فرمودند: این کار را نکن که خداوند به خاطر تو بلا را از آنان دور می کند همانطور که به خاطر امام کاظم علیه السلام بلا را از بغداد دفع می نمود.
پس از درگذشت وی، حضرت امام جواد علیه السلام به دوستان وی نوشتند: خداوند او را رحمت کند در آن روز که به دنیا آمد و روزی که از دنیا رفت و روزی که مبعوث خواهد شد که با شناخت به حق زندگی کرد و به حق زبان گشود، به آن چه مورد رضای خدا و رسول بود، قیام نمود و بدون پیمان شکنی و تغییر در دین، دنیا را بدرود گفت، خدایش رحمت کند و او را به برترین آرزوهایش برساند [12].
از جمله تالیفات وی می توان به (کتاب المسائل) اشاره نمود. مدفن ایشان در قبرستان شیخان قم مورد احترام است.
5- یونس بن یعقوب
در عراق و در خانواده ای اهل دانش به دنیا آمد، مادرش خواهر معاویة بن عمار، راوی بزرگ و شاگرد مبرز حضرت امام صادق علیه السلام بود. خود او نیز خدمت امام صادق علیه السلام شروع به فراگیری نمود و به جایی رسید که حضرت به او فرمودند: تو از ما خاندان هستی، سپس از وفات وی در کنار حرم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، خبر دادند. پس از آن در شمار یاران امام کاظم علیه السلام درآمد و نزد این امام نیز ارج والایی یافت طوری که به وکالت ایشان رسید و حضرت وی را برادر خود خواندند. پس از آن نیز به جرگه اصحاب حضرت امام رضا علیه السلام پیوست و در زمان ایشان دنیا را بدرود گفت.
وقتی (یونس) از دنیا رفت، حضرت رضا علیه السلام امور این صحابی پدرانشان را برعهده گرفتند و همه آنچه برای دفن لازم است از جمله کفن را برای وی فرستادند. سپس به اصحاب خود و یاران پدران خود دستور دادند که به تشییع اش بروند. جالب اینجاست که چون احتمال جلوگیری اهل مدینه از دفن یک فرد اهل عراق وجود داشت، حضرت رضا علیه السلام به یاران خود دستور دفن (یونس) در بقیع را دادند و تاکید کردند که اگر از این کار ممانعت شد، مقاومت کنید. آنگاه یکی از دوستان او را که اهل کوفه بود، فرمان دادند که نماز بر پیکر (یونس) بگذارد [13]. رفتار امام علیه السلام هنگام وفات این راوی نشان می دهد ایشان نسبت به علمایی که در محضر اهل بیت علیهم السلام تربیت می شدند، کمال احترام را داشته اند و در این مسیر به سایر علمای بلاد نیز بها داده و آنان را مامور نمازگزاردن بر چهره های برجسته ای چون (یونس) می نموده اند، کاری که مسلما برای نمازگزار وجهه مضاعفی می سازد که برای بسیاری از مدعیان دلچسب نیست. این راوی بزرگ صاحب تالیفاتی چون (کتاب الحج) می باشد.
6- یونس بن عبدالرحمان
در ایام خلافت هشام بن عبدالملک به دنیا آمد. حضرت امام صادق علیه السلام را بین صفا و مروه زیارت کرد، اما این دیدار به اندازه ای نبود که به حد نقل روایت برسد. روایات ایشان از حضرت امام کاظم و حضرت امام رضا علیهماالسلام است. وی به مرتبه ای دست یافت که نجاشی رجال شناس بزرگ شیعه در مورد او می نویسد: چهره برجسته علمای متقدم شیعه و دارای منزلت عظیم، حضرت رضا علیه السلام سه بار بهشت را برای وی ضمانت کردند.
راویی به نام عبدالعزیز می گوید: از امام رضا علیه السلام سوال کردم: من نمی توانم در تمام اوقات خدمت شما برسم، دانش دینی ام را از چه کسی فراگیرم؟ پاسخ دادند: از (یونس بن عبدالرحمان)[14]
منابع دیگر در مورد ایشان نوشته اند: سلمان عصر خود بوده و سی رساله در زمینه های مختلف علوم اسلامی نوشته است. روزگار خود را با تالیف کتاب می گذراند مگر آنکه مشغول نماز یا زیارت یا ملاقات برادران دینی خود باشد[15]؛ اودارای تالیفاتی در زمینه ی پاسخ به شبهات اعتقادی مخالفان تشیع است[16]؛ یکی از آثارش به دست حضرت امام جواد علیه السلام رسید. امام کتاب را از ابتدا تا انتها ورق زدند، آنگاه فرمودند: خدا (یونس) را رحمت کند، خدا (یونس) را رحمت کند. امام عسکری علیه السلام نیز پس از دیدن یکی از کتاب های (یونس) سوال کردند: این کتاب نوشته کیست؟ ابوهاشم جعفری نویسنده را معرفی کرد. امام علیه السلام فرمودند: خداوند به عوض هر حرفی از این کتاب، نوری در روز قیامت به او عطا فرماید این راوی بزرگ در سال 208 ه.ق در شهر مدینه دنیا را بدرود گفت[17].
7- دعبل بن علی خزاعی
عمده شهرت ایشان به خاطر توانایی فوق العاده در زمینه شعر است ولی نباید از نظر دورداشت که به خاطر شاگردی و نقل روایت از دو امام حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام به موقعیت والا در علومی چون فقه و حدیث نیز دست پیدا کرده بود. این همراهی و شاگردی نزد ائمه قدرت شعری او را جهت بخشیده و از او رسانه ای مقتدر برای نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و بیان حقانیت آنان و ذم غاصبان حقوق ایشان ساخته بود. به بیان دقیق تر شعر دعبل بیان مسایل اجتماعی و به طور خاص سرزنش بنی عباس به عنوان خلفایی به مراتب ظالم تر از بنی امیه می باشد. به عنوان نمونه پس از آنکه حضرت رضا علیه السلام توسط مامون عباسی به شهادت رسیدند، مامون ایشان را کنار پدر خود هارون، مدفون ساخت و دلیل این کارش را مغفرت خدا برای هارون به برکت جوار امام رضا علیه السلام اعلام کرد. در این هنگام دعبل شعر تندی سرود که هم اکنون در حرم حضرت رضا علیه السلام در قسمت بالای سر دیده می شود. دعبل در این شعر از هارون به عنوان (بدترین مردم) و (پلید) یاد کرده است.
از سوی دیگر (دعبل) با در نظر گرفتن احادیث پیامبر صلوات الله علیه در مورد خلافت و فضایل امیرمومنان علیه السلام، این مفاهیم را در قالب شعر در می آورد. همینطور اهتمام (دعبل) به ماجرای شهادت سیدالشهدا علیه السلام و سرودن مرثیه در مورد این واقعه، بسیار قابل توجه است[18].
او وقتی شعر معروف به (مدارس آیات) که در آن برای ائمه پیشین مرثیه سروده بود را در محضر امام رضا علیه السلام خواند، حضرت دو بیت که در واقع مرثیه برای خودشان بود، به آن اضافه کردند و مطلب را برای(دعبل) توضیح داده و برای زائرانشان مغفرت و بهشت را وعده کردند[19].
یکی از تالیفات دعبل( کتاب طبقات الشعرا) است. این کتاب به شکلی جامع شعرای بصره، حجاز، بغداد و .. را معرفی می کند تا جایی که نویسندگان مهمی چون (ابن عساکر)، (خطیب بغدادی)، (ابن خلّکان) و .. به این کتاب به عنوان کتاب مرجع خود نگریسته اند.
سرانجام دعبل خزائی که از تعقیب حکومت به اهواز گریخته بود، توسط مزدوری که پول زیادی از حکومت گرفته بود، ترور و به شهادت رسید و در همان منطقه مدفون گردید[20].
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.اعلام الوری ،طبرسی.
2.زندگانی چهارده معصوم،حسین عماد زاده.
پی نوشتها:
[1] . شیخ طوسی، رجال، ص366
[2] . شیخ عباس قمی ، سفینة البحار،ج1، ص80
[3] . رجال نجاشی،تصحیح :آیه الله شبیری زنجانی ، ص16
[4] . همان
[5] . مامقانی، تنقیح المقال، ج1، ص90
[6] . آیت الله سبحانی ، کلیات فی علم الرجال،
[7] . همان
[8] . همان.
[9].نجاشی، رجال نجاشی، ص191 ؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص88
[10] . شیخ باقر شریف قرشی ؛ حیاة الامام الرضا (علیه السلام)، ، ج2، ص150
[11] .محمد بن عمرکشی، رجال کشی،دانشگاه مشهد،1348 ،ص594
[12] . آیت الله خویی ، معجم رجال الحدیث، ج8، ص283
[13] . همان، ج21، ص240 تا 244
[14]. رجال کشّی، ص 301
[15] . همان،ص203
[16] . شیخ طوسی ، الفهرست،ص211
[17] . تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص83
[18] . شیخ باقر شریف قرشی ، حیاة الامام الرضا علیه السلام، ، ج2، ص126
[19] . شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج1، ص294
[20] . همان
منبع: اندیشه قم
- [سایر] بحثهای علمی امام رضا علیه السّلام با فرق دیگر و ادیان جهان را بیان نمائید؟
- [سایر] آیا امام حسین(علیه السلام) نمی توانستند از طریق مباحث علمی و دینی و تربیت شاگردان اسلام را حفظ نمایند که قیام کردند؟
- [سایر] آیا واقعا امام رضا(ع) بحثهای علمی با فرق دیگر و ادیان جهان داشت؟ چگونه آنها از همه دنیا درمرو جمع شدند؟
- [سایر] چرا به علی بن موسی، امام هشتم شیعیان، "رضا" می گویند؟
- [سایر] چرا امام رضا (ع) را ابوالحسن می نامند؟
- [سایر] کنیه امام رضا (علیه السلام) چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا روز 23 ذی القعده روز زیارتی امام رضا علیه السلام دارای سند معتبر است تا در بارگاه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام توجه ویژه شود؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] آیا امام رضا علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر دادهاند؟
- [سایر] چرا امام رضا علیه السّلام ولایتعهدی را پذیرفت؟
- [آیت الله سبحانی] اگر مسجد خراب شود، عرصه آن به حال وقف باقی می ماند، و همچنین اگر خانه ای که برای گروهی وقف بوده ویران گردد، عرصه آن به عنوان صدقه مطلقه باقی می ماند.
- [آیت الله سبحانی] اگر مسجد خراب شود، عرصه آن به حال وقف باقی می ماند، و همچنین اگر خانه ای که برای گروهی وقف بوده ویران گردد، عرصه آن به عنوان صدقه مطلقه باقی می ماند.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.